کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.8K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

•بهترین جایگزین #دانمارکی🍰

مواد کرم:

شیر : یک لیوان
آرد: ۳ ق غ
نشاسته ذرت: ۱ ق م
شکر: ۶ ق غ
گلاب: ۴ ق غ
وانیل: ۱ ق م

رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#موس_لبو


مواد لازم :

شکر

75 گرم

زرده تخم‌مرغ

چهار عدد

شیر

یک پیمانه

پودر ژلاتین

یک قاشق سوپخوری

لبو رنده شده

300 گرم

آب‌ لبو و آب

از هر کدام دو قاشق سوپخوری

سفیده تخم‌مرغ

سه عدد

خامه

250 گرم

طرز تهیه :

شیر را بجوشانید، لبو را در آن بریزید و همان‌گونه نگه دارید. زرده تخم‌مرغ و شکر را بزنید تا سفید شود. شیر داغ را روی زرده تخم‌مرغ بریزید و هم بزنید و روی حرارت ملایم به جوش آورید. پودر ژلاتین را با دو قاشق آب روی حرارت کتری قرار دهید. وقتی کمی خنک شد در شیر و زرده تخم‌مرغ خنک شده بریزید. سفیده تخم‌مرغ را بزنید تا پف کند. بعد آب لبو و شکر را به تدریج به آن بیفزایید و با همزن خوب بزنید سپس با قاشق به مایه شیر اضافه کنید. خامه را بزنید تا فرم بگیرد سپس با قاشق خامه را به آرامی با مایه بالا مخلوط کرده، در قالب بریزید و دو ساعت در یخچال نگه دارید. بعد روی آن را تزئین کنید


رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۱

-نمی تونی اسبتو اونجوری حرکت بدی! جلوش پره نمی تونه حرکت کنه.


رزا نگاهی به اسبش می کند و بعد لب هایش را جمع می کند و مهره را تکان می دهد و می گوید:


-اسب من شیل خولده قوی شده... می تونه!
جهانگیر خان تابی به سبیلش داد و با چشمانی برق افتاده گفت:


-می خوای جرزنی کنی؟


رزا قیافه ی تخسی به خود گرفته چانه اش را جلو داد و گفت:


-جلزنی چیه؟ 


نزدیک رزا می نشینم و به کمک جهانگیر خان می شتابم.

قسم می خورم تا به این ساعت به ده ها سوال رزا پاسخ داده و تعجب می کردم چطور هنوز انرژی سر و کله زدن با او را دارد! رو به رزا می گویم:


-هر بازی قوانین خودشو داره. اینی که باباجون می گن درسته. هرکسی که قوانین بازی رو رعایت نکنه و بخواد با کلک ببره میشه جرزن.


سرش را تکان داد و من با نیم نگاهی به چشمان خسته ی جهانگیر خان گفتم:


-باباجون خسته ان. شما هم وقت خوابته. بریم دیگه.


رزا موافقت کرد و از جایش بلند شد. محدثه رو به من کرد وگفت:


-شهرزاد جان ملحفه های تمام اتاقا نو و تمیزن. خیالتون راحت باشه. اگرم چیزی لازم داشتین من اتاق روبروییتون هستم. بهم بگین.


-ممنونم عزیزم. حتما.


درست همین لحظه محمد از در بیرون وارد می شود و جهانگیر خان به محض دیدن محمد می گوید:


-محمد؟


-بله؟


-فردا اول صبح می تونی بری حلیم بگیری؟


-بله حتما...


رزا با خوشحالی از جا جهید و بوسه ای روی گونه ی جهانگیر خان کاشت و با ذوق گفت:


-تو بابای دنیامی باباجی!


با عشق به دستان رزا که دور گردن باباجی اش پیچیده بود و لبخند مردانه ی جهانگیر خان نگاه می کنم و فقط یک لحظه نگاهم روی محمد می چرخد که پقی زیر خنده می زنم.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۲

دست به کمر بالای سر جهانگیر خان ایستاده بود و با اخم و قیافه ی تخسی به آن ها نگاه می کرد.


خنده ام را که دید به سمتم نگاه کرد و با لب هایی که انحنای برعکس گرفته بود گفت:


-من می خوام اول صبح از خوابم بزنم برم براش حلیم بگم، اون وقت باباجی بابای دنیاشه!


جهانگیر خان دستش را زیر پای رزا قلاب کرد و با یک حرکت بلندش کرد. حین رفتن گفت:


-حسود نباش پسر. یکم بزرگ شو!


با ژستی کاملا خنثی، رزا به بغل از کنار محمد رد شد و همانطور که به سمت در بیرون قدم بر می داشت به رزا گفت:


-بریم به گرگی سر بزنیم شب بخیر بگیم بعدش تو بری بخوابی باشه بابا؟


لبخندم هیچ جوره از روی لب هایم پاک نمی شد. محدثه چند دقیقه ای را کنارمان نشست و بعد شب بخیر گفت و رفت.


محمد کنارم نشسته بود. آرنجم را روی دسته ی کاناپه گذاشتم و سرم را به دستم تکیه دادم و نگاهش کردم.


چشمانم با او اینجا بود و ذهنم جایی حوالی ساعات پیش. وقتی دو قدم می رفتم و آرام جیغ می زدم که «الان همه می فهمن» و او بازویم را گرفت و تخت سینه اش پرتاب شدم، در گوشم می گفت که مرا به خودش وعده داده است.


از بی حواسی اش استفاده کرده خود وعده داده شده به محمد را جمع و جورش کردم و از پیشش گریختم.


-فردا صبح می تونی بیدار شی باهم بریم جایی؟


هیچ نقطه ی تاریکی درون کلماتی که به زبان آورد نبود اما آن طور که او پچ پچ گونه و به طرز شرورانه ای بیانش کرد نیشم را باز می کند.


-کجا بریم؟


ابروهایش را بالا داد و با شیطنت لب زد:

-می فهمی!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۳

هیجانی زائد الوصفی که زیر پوستم قل قل می زند از سن من نگذشته بود؟


چون من خیلی وقت بود که حتی انتظار این هیجانات و شور و شررها را دیگر نمی کشیدم!


لبم را می گزم و با چشمانی که شک ندارم مانند چشمان خودش برق می زدند نگاهش کردم.


-منو تو فقط؟


به طرز خجالت آوری دلم می خواست پاسخ یک بله ی بزرگ و محکم و قاطع باشد!


تنش را جلو کشید. نگاهش را یک دور با رخوت خاصی از بالا تا پایین تنم چرخاند و زمزمه کرد:


-منو تو فقط!


-میام!


از زور هیجان تقریبا داشتم نفس نفس می زدم! قطعا اگر انقدر پر ذوق و سریع جواب نمی دادم هم وقت کم نمی آمد برای جواب دادن! اما این را به قلب پرهیاهوی درون سینه ام حالی کنید!


لبخند زد و این روز ها لب ها و چشمانش در آشتی بودند. وقتی لبش کشیده می شد چشم هایش هم باریک می شدند و گوشه ی آن جمع می شد.


آنقدر برایم دل انگیز بود که تا ساعت ها می توانستم به تماشایش بنشینم.


دستش را جلو می آورد و نوک انگشتانم را می گیرد. انگشتش را روی ناخن هایم می کشد و خیلی عادی با انگشتانم بازی می کند.


بازی اش را طاقت نیاوردم. انگشتانم را قفل انگشتانش کردم و بابتش آن لبخند مردانه و شیرین من عاشقش را پاداش گرفتم!


صدای در به تعقیب آن صدای رزا که به گوشم می آید هول زده از جا بلند می شوم.


نمایان شدن جثه ی جهانگیر خان همزمان شد با ایستادن محمد، در حالی که هنوز دستمان قفل هم بود.

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۴

از پهلو به هم چسبیده بودیم و من ناخودآگاه دستم را پشتمان کشیدم اما نتوانستم قفل انگشت هایمان باز کنم.


نگاه جهانگیر خان از نقطه ای که باید سایه ی دستمان باشد گرفته می شد و من مطمئنم که دیده بود!


نمی دانم چرا معذب شدم وقتی که به شهادت همین مرد به عقد محمد در آمده بودم.


بر عکس من اما محمد با لجبازی دستم را محکم تر می فشرد تا مبادا دست از دستش بکشم!


نگاهش می کنم و در صورت او دیگر خبری از شیطنت لحظات پیش نیست. کاملا جدی ایستاده و رو به رزا می گوید:


-رزا جان؟ وقته خوابه دخترم. بابا بزرگ رو بوس کن بریم.


جهانگیر خان پیش از اینکه رزا برای بوسیدنش صورت جلو بکشد گفت:


-باباجون! به من میگی باباجون. به حرف بابات گوش نده خب؟


اینطرف مردی سی و اندی ساله و آن طرف مردی شصت و اندی ساله ایستاده بود. این را محض اطمینان برای یاد آوری خودم می گویم. چون این جنگ خاموش بامزه بین این دو مرد با این سن و سال چیز معمولی نباید باشد قطعا!


از اینکه بابابزرگ خطاب شود خوشش نمی آمد؟ لبهایم را کیپ می کنم و داخل دهانم می کشم.


خدای من... برای چندمین بار پیش خودم اعتراف می کنم که محمد چه از لحاظ ظاهری و چه رفتاری با پدرش مو نمی زد! درست انگار نسخه ی سی سال جوانتر شده ی جهانگیر خان بود.


رزا به نشانه ی فهمیدن سر تکان می دهد و بوسه ی محکم و پر عشقی روی گونه ی بابا جونش می کارد و از بغلش پایین می آید. این بس نبود؟


هنگام قدم برداشتن به سمت محمد تنش را نیمه می چرخاند و دست تکان می دهد و کف دستانش را محکم روی لب هایش می فشارد و بوسه برایش می فرستد.


چشمانم چیزهایی را می دید که هرگز یک درصد تصورش را نمی کردم!


مثلا تصویر جهانگیرخان با آن ابهت مثال زدنی اش دست در جیب در حال پیچاندن سبیل هایش با لبخندی از رضایت محو بوسه فرستادن های دختر بچه ی پنج ساله ای باشد و از آن به اندازه ی تماشای زیباترین صحنه ی زندگی اش ذوق کند!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۵

به محض رسیدنش مقابلمان محمد در آغوشش کشید و جهانگیر خان با شب بخیری تنهایمان گذاشت.


و یکی به من بگوید لبخند پیروزی بخش و چشمان شرور این مرد رو به محمد را کجای دلم بگذارم؟


به سمت اتاق ها قدم برمی داریم و رزا از خستگی سر روی شانه ی محمد گذاشته و من پچ می زنم:


-محمد بچه رو بذار زمین همینجوریشم با توجهات زیاد بابات داره لوس میشه.


دستش دور رزا محکم شد و با اخم ریزی رو به من گفت:


-دختر منه!


طوری گفت انگار که داشتم این حق را از او می گرفتند و او لازم دیده بود که این حقیقت را به دیگران یادآوری کند.


ابرویی بالا انداختم و پرچم سفید صلح را بالا بردم. رزا را درون تخت دو نفره ی درون اتاق گذاشت و روی پیشانی اش را بوسید.


رزا انقدر خسته بود که همین حالا هم چشمانش را به زور نیمه باز کرد تا لبخند به روی پدرش بپاشد.


تخت را دور زد و برابرم ایستاد. دستانش را در هم گره کرد و من دست به سینه تماشایش کردم. نوک انگشتش را به چانه ام زد و بعد دستش را در جیب شلوار گرمکن سرمه ای رنگش برد.


نگاهم پی دستانش رفت و چرا زود پشیمان شده بود؟ چرا دست پس کشیده بود؟


-اینجا راحتی؟


سر بالا بردم و با پلک رو هم نهادن تائید کردم. بعد نگاه گرداندم و با اشتیاق خط به خط صورتش را دوره کردم.


هرجایی را نگاه می کردم جز چشمانش. می خواستم آن معشوقه ی طنازی باشم که حواسش به نظربازی های عاشق نیست!


-این مدتی رو که اینجا هستیم نهایت تلاشمو می کنم که بهتون خوش بگذره. دفعه پیش نتونستم مهمان نوازی کنم. از فردا می خوام شهرمو بهت نشون بدم. همه مون با هم می ریم اما فردا استثناءً تنهاییم.


در فاصله ی نیم قدمی از هم ایستاده بودیم و خبری از تب و تاب سر ظهر نبود اما یک نوع دلتنگی پیش از موعد به من عارض شده بود.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۶

یک جور بی قراری حس می کردم. حسی که می دانستم به شب سال تحویل بعد از رفتنش شبیه خواهد بود. وقتی که محمد رفته و من هنوز کلی ناگفتنی ها سر زبانم مانده بود

چشمانم دودوزن در چشمانش می گردد و او نفس عمیقی می گیرد و بعد نفسش را حبس می کند.


هیچوقت دچار این حس نشده بودم. این حجم از کششی که به او دارم برایم غریب است.


من شبیه این علاقه ی دیوانه وار را به رزایی داشتم که همیشه دم دستم بود!


عادت ندارم چیزی را به این انداره بخواهم و مدام در پی این باشم که حد نگه دارم!

نیم نگاهی به رزا می کند و من هم به تبعِ او، نگاه می کنم. کاملا چشمانش را بسته و چه خوب که محمد حواسش بود مقابل رزا حد نگه دارد.


حداقل یکی از ما حواسش سر جایش بود!


نزدیکم شد و دستانش را دو طرفم قرار داد. نفس های گرمش را روی پوستم حس می کنم و بی اختیار تنم شل می شود.


عشق از در وارد شده و تشویش از پنجره فرار می کند.


-محمد؟


-جان محمد؟


دل دل می زنم:


-من...


چه می گفتم؟ که هربار از من دور شدنش قلبم را تکه پاره می کند؟ حتی اگر تمام روز را هم با هم بوده باشیم لحظه ای مثل الان رفتنش نفسم را بند می آورد.


بگویم که دوستش دارم؟ بگویم که من با تمام وجودم به تو دلبسته شده و اعتماد کرده ام؟ بگویم هرگز و هرگز دیگر دستم را رها نکن؟


اخم در هم می کشد...


-بگو دورت بگردم... بگو حرفتو نخور! چشمات چرا بی قرارن همه چیز محمد؟


دستان بی فایده ام را بالا می کشم و دور کمرش می پیچم. همانند دخترک گمشده ای که بعد از پیدا شدن خودش را در سینه ی پدرش پنهان می کند تا او با دستانش دورش حصار بکشد، خودم را در آغوشش جمع می کنم.

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۷


-من خواب این روزا رو هم نمی دیدم. همش می ترسم یه اتفاقی بیفته و همه چیز خراب شه. من دیگه نمی تونم به نبودنت فکر کنم و این منو می ترسونه. مگه قرار نبود به جای احساس، منطق و عقلمونو قاضی کنیم تا قبل از درگیر کردن فرشته کوچولومون ببینیم از پس این زندگی برمیایم یا نه؟ چی شد که من کم آوردم؟ محمد؟ من... کم آوردم!


اعترافش آن قدر برایم ترسناک بود که جمله ی آخرم را که گفتم بند بند وجودم به ترس آغشته شد.


باعث شد تا بیشتر در آغوشش جمع شوم و سرم را به سینه اش بفشارم.


دستش را روی سرم گذاشت و به بیشتر تکیه دادن و چسبیدن به آغوشش دعوتم کرد. این دعوت را با کلامش قوت بخشید:


-زندگی من، همه دار و ندارم تو رزایین! می دونی این یعنی چی؟ یعنی من حاضر نیستم یک روز دیگه بدون شما زندگی کنم. بدون شما مرگ رو ترجیح می دم. می دونی چرا؟


دستش محکم تر دورم پیچید و انگار که اصلا منتظر جوابی از من نباشد خودش ادامه داد:


-یادت میاد یه بار بهم گفتی غیر از رزا هیچی برای از دست دادن نداری؟ بهم گفتی از کسی که چیزی برای از دست دادن نداره بترس؟ ترسیدم! اما از خودم، از بختم، از اینکه من کسی رو نداشتم که اینطوری برای از دست دادنش بترسم...! تو رزا رو داشتی و من هیچی... هیچی نداشتم! هیچ امید و انگیزه ای! حالا من خوشبختم... شما رو دارم و جونمو میدم تا برای همیشه داشته باشمتون! چون دیگه نمی تونم به بودن شبیه اون آدم سابق، یه مرد بی روحیه و بی انگیزه برگردم!


دستانش را دور سرم قاب کرد و سرم را عقب کشید. درون چشمانم زل زد و با همه ی احساسی که می توانست درون نگاه و کلامش بریزد مخاطب قرارم داد:


-منم می ترسم. ترسیدن خوبه. اما کنار هم قوی تریم. الانم هرکاری تو بخوای انجام می دم. تو فقط لب تر کن شهرزاد. به موت قسم که هرچیزی که بخوای نه نمیگم. تو فقط سکوت نکن. هیچی رو تو دلت نریز. هرمشکلی که هست راجع بهش حرف بزن. هر سختی باشه با هم از پسش برمیایم. مگه نه؟

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۷۴۸

چنان اراده ای از واو به واو کلامش ساتع می شود که اگر بخواهی هم نمی توانی نادیده اش بگیری و باورش نکنی!


این محمد تکیه شدن را از بر بود. دلگرمی دادن و آرام کردنت را...


لبخند روی لبم می نشیند. با تمام عشقی که در وجودم نسبت ب او حس می کنم نگاهش می کنم.

-تو باشی، من باشم، دخترمونم پیشمون باشه چرا نشه؟


کف دستانش را روی گودی کمرم می برد و پیشانی به پیشانی ام می چسباند. برای دقیقه ای هردو چشم می بندیم و فقط آرام و بی هیچ عجله ای این لحظه را نفس می کشیم.


سر که عقب کشید بوسه ی عمیقی روی پیشانی ام گذاشت و با گفتن «شبت به خیر باشه» به سمت در قدم برداشت.


دنبالش نرفتم. پاهایم را به زمین فشردم و دلم را در مشتم گرفتم. لحظه ای دستش روی دستگیره مکث کرد و نفس در سینه ام ماند.


خدایا... نمی خواستم برود! وقتی مکثش طولانی شد نفس بریده و عاشق لب زدم:


-محمد؟


-شبت بخیر!


این بار مکث نکرد و با تمام سرعت بیرون رفت. صدایش...
مخاطب غیظ و غضبی که درون صدایش بود... من نبودم!

مخاطبش همان مشتی بود که برای پایین کشیدن دستگیره ی در تعلل می کرد. پاهایی که برای رفتن به اندازه ی یک کوه سنگین شده بودند.


احوالش... احوال عاشقی بود که پا در هوا بود! که برای خواستن و نداشتن در عذاب بود. احوالش احوالِ... زیبا و دردناکی بود! شبیه به احوال من بود!

***

ساعت روی دستم روشن شده و نشان از تماس محمد دارد. رد تماس می زنم و با گوشی پیامی برایش می نویسم.


«کاری برام پیش اومده اومدم دیدن کسی. میام خونه درباره اش صحبت می کنیم. نگران نباش عزیزم.»


چون رد تماس زده و به تماس های احتمالی بعد از اینش هم پاسخ نخواهم داد گفتم نگران نباشد.

برای محکم کاری استیکر بوسه و قلبی هم ضمیمه اش می کنم تا بداند همه چیز عادی و نرمال است. هیچ نمی خواستم دل نگران شود و برای خود فکر و خیال کند.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Khanoom Gol
Hamid Hiraad @RozMusic.com
#حمید هیراد🎤

#خانم گل

یک جرعه موسیقی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸شب بخیر یعنی
💫سپردن خود به خدا
🌸و آرامش در نگاه خدا

🌸یعنی سیراب شدن در
💫دستان و آغـوش پُر مهر خُـدا

🌸شب بخیر یعنی
💫شڪوفایی روزت سرشار
🌸از عشـق به خُـدا

🌸با آرزوی شبی آرام و
💫دوست داشتنی برای شما خوبان


💖Join👇
🌸🍃 @kadbanoiranii 🌸🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدایی که

تا ابد محتاج یاری او

رحمت او ، توجه او ، عشق او

گذشت او ، عفو او  ، مهربانى او

و در یک کلام "محتاجش هستیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
       💖الهی به امیدتو💖
‌‌

@kadbanoiranii
#کیک_موکا_کاراملی

🔻کره:۱۰۰گرم
🔻روغن مایع:۷۰گرم
🔻پودر کرم کارامل:یک بسته
🔻پودر نسکافه:۱۸ گرم
🔻شکر قهوه ای:۱۲۰گرم
🔻بکینگ پودر:یک ق مرباخوری پر
🔻تخم مرغ:۳عدد
🔻موزدرشت:۱عدد رنده شده
🔻ارد:۲۷۰ گرم
طرزتهیه:
🌿ابتدا شکرقهوه ای،پودر نسکافه،پودرکرم کارامل،کره و‌روغن مایع را داخل ظرفی ریخته و‌با همزن خوب هم بزنید تا حالت کرم مانند پیدا کند.
🌿سپس تخم مرغ ها را یکی یکی به مواد قبلی اضافه کنید وپس از اضافه کردن هر تخم مرغ مواد را خوب هم بزنید و بعد تخم مرغ بعدی را اضافه کنید
🌿در مرحله بعد وانیل وموز رنده شده را اضافه کرده و کمی مخلوط کنید
🌿در اخر ارد و‌بکینگ پودر را که سه مرتبه الک شده به مواداضافه کرده وابتدا با لیسک هم بزنید بعد با دور کند همزن کمی در حد مخلوط شدن هم بزنید
🌿مایه اماده را داخل قالب چرب شده با روغن جدا کننده یا پوشیده با کاغذ روغنی بریزید و‌با لیسک خوب صاف کنید چند بار روی سطح میز بکوبید تا خوب صاف شود
🌿 سپس در فر برقی با درجه ۱۸۰ درجه بمدت ۳۵ الی ۴۰ دقیقه و در فر گازی با درجه ۲۰۰ و مدت ۳۵ الی ۴۰ دقیقه قرار دهید تا بپزد

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

@kadbanoiranii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کیک_ریلیچه_ترکیه‌ای
.
از لطافت این کیک هر چی بگم کمه
یه کیک خیلی خوش‌بافت با سس جذابش و اون لایه خامه و کارامل دیگه نگم براتون🤤


مواد لازم :

تخم‌مرغ ۴ عدد
آرد ۱۴۵ گرم(هر پیمانه معادل۱۳۰ گرم)
شکر قهوه‌ای ۹۰ گرم(شکر سفید ۷۵ گرم)
وانیل کمی
بکینگ‌پودر ۱ قاشق مربا‌خوری
خامه فرم‌گرفته ۴۰۰ گرم
کارامل به میزان دلخواه
سس خامه:
خامه‌صبحانه ۱۰۰ گرم
شیر دو سوم لیوان
شکر یک‌چهارم لیوان
  همه مواد رو با هم ترکیب میکنیم میذاریم روی حرارت ملایم و هم‌میزنیم تا شکر حل بشه و خامه و شیر یکدست بشن
❗️ سایز قالب من ۲۰ در ۳۰ بود که شما میتونید از دیس‌های کتابی هم استفاده کنید
❗️دمای فر ۱۷۵ درجه با زمان تقریبی ۴۰ دقیقه
❗️کیک که خنک شد سس به دمای محیط رسیده رو روش بریزید
❗️بهتره بذارید کیک چند ساعتی تو یخچال بمونه تا سس کامل به خورد کیک بره
❗️وقتی خامه رو روی کیک زدید دوباره یک ساعت بذارید یخچال و کارامل به دمای محیط رسیده رو روش بریزید


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن دستورات بدون لینک حرامست
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#توئیست_رول خوشمزه اقای اکبر شهبازی

مواد لازم خمیر :

آرد ۳۰۰ گرم
شکر ۴۰ گرم
مخمر ۶گرم
تخم مرغ. ۱ عدد
شیر ۱۵۰ گرم
کره ۳۵ گرم
نمک ۲ گرم
مواد خشک را مخلوط کرده ،شیر را اضافه کنید سپس تخم مرغ را اضافه کرده و در نهایت کره را اضافه کنین
استراحت اولیه خمیر. نیم ساعت
استراحت نهایی خمیر ۱،۵ ساعت
دمای پخت ۱۷۰ به مدت ۲۰ تا ۲۵ دقیقه
با کرم و شکلات و نوتلا و میوه میتونید تزیین کنید و میل کنید


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی_پنجره_شکلاتی

مواد لازم :

ارد برنج:1/3پیمانه
ارد نشاسته :1/3پیمانه
پودر کاکایو:1ق غ
ارد گندم:1/3پیمانه شیر:1/2پیمانه
تخم مرغ :2عدد
وانیل :1/4ق چ

طرز تهیه :

سه تا ارد پودر کاکائو ووانیل رو باهم مخلوط کرده شیر سرد رو به تدریج اضافه کنید تا با ارد ها مخلوط شه و گلوله نشه وتخم مرغ هارو به مواد اضافه کرده وبهم میزنید تا صاف ویکدست شود روغن را داغ کرده وقالب نان پنجره ای را داخل روغن مگذاریم تا داغ شود بعد داخل مایع زده ودوباره در روغن فرو میبریم تا شیرینی خودش را از قالب جدا کند وقتی سرخ شد با چنگال از روغن خارج کرده وداخل مخلوط پودر قند وهل می غلطونیم


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کوکی_نوتلا

مواد لازم:

110 گرم کره یا مارگارین (هم دمای اتاق)
نصف پیمانه پودر قند
نصف قاشق چایخوری وانیل
2 عدد تخم مرغ
یک قاشق چایخوری بکینگ پودر
3 فنجان آرد (کم کم اضافه کنید)
100 گرم شکلات
(از این مواد، 11عدد کوکی درست میشه)

طرز تهیه:

ابتدا به کمک قاشقِ دسر، نوتلا را با 11 عدد گلوله آماده می کنیم و روی کاغذ روغنی میگذاریم. حداقل به مدت 30 دقیقه در فریزر قرار می دهیم.
برای خمیر، کره و پودر قند را با همزن بزنید و وانیل و تخم مرغ را اضافه کنید و دوباره هم بزنید.
آرد و بیکینگ پودر را اضافه کرده و ورز می دهیم، خمیر نرمی به دست می آید، 100 گرم شکلات را با چاقو تکه تکه می کنیم و به خمیر اضافه می کنیم و دوباره ورز می دهیم و خمیر را به 11 تکه مساوی تقسیم می کنیم.
گلوله های نوتلا که در فریزر قرار دارند بر می داریم، خمیر کوکی ها را باز می کنیم، نوتلا را در وسط خمیر میگذاریم و از کناره ها می بندیم و روی سینی فر که کاغذ روغنی انداخته ایم قرار می دهیم.
تمام خمیر کوکی ها را به همین ترتیب آماده کرده و در سینی قرار دهید و در فر 180 درجه گرم شده به مدت 25 دقیقه با کنترل بریزید

@kadbanoiranii
#کوکی_کیک

این کوکی کیک بهترینه امتحانش کن حتما

مواد لازم :

کره نرم 200گرم
شکر قهوه ای 250 گرم
تخم مرغ 1عدد
وانيل 1/2 قاشق چایخوری
جوش شیرن 1/2 ق چایخوری
آرد : 320 گرم
شکلات چیپسی 200 گرم
شکلات صبحانه یا نوتلا :  گرم

طرزتهیه:

ابتدا کره و شکر قهوه ای را زده تا نرم و یکدست شود ،سپس تخم مرغ و وانیل را اضافه کرده مخلوط میکنیم و سپس جوش شیرین وارد را اضافه کرده خوب مخلوط کرده تا یکدست گردد وشکلات چیپسی را اضافه کرده در حد محلوط شدن هم میزنیم ،قالب  مورد نظر را چرب کرده من از قالب 22 سانت استفاده کردم ...1/3 از مایع کوکی را در ته قالب صاف کرده و نوتلا را روی خمیر کوکی میریزیم شیرینی مانیکا  و صاف میکنیم ،قسمت رویی کوکی را به اندازه قالب گرد کرده و ارام روی کوکی ها میگذاریم وکمی فشار میدهیم تا به نوتلا بچسبد ودرآخر مقداری شکلات چیپسی ضد حرا ت هم روی کوکی کیک ریخته  ودر فر 160 درجه از قبل گرم شده به مدت 30 دقیقه میپزیم و بعداز تست پخت ازفر خارج کرده وبعداز خنک شدن سرو کنید......

               رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii
#شیرینی-قندی
ارد شیرینی پزی ۲۰۰گرم
روغن جامد۱۲۰ گرم
پودر قند ۱۲۰ گرم
پودر هل ۱ ق م
بکینگ پودر ۱ ق چ
پودر کاکائو
طرز تهیه:
روغن پودر قند و هل رو باهمزن دستی یا برقی میزنیم تا سفید رنگ بشه اردو بکینگ پودر الک شده رو کم کم اضافه میکنیم تا خمیرمون نرم بشه و راحت توی دست گرد بشه خمیرو به سه قسمت تقسیم کردم یکی بی رنگ یکی زعفران یکی هم کاکائو زدم توی دست گرد کردم با چاقو زوشو طرح زدم داخل فر گذاشتم با دمای ۱۷۰ به مدت یک ربع تا وقتی زیرش طلایی بشه

توی قابلمه هم میشه دمکن بذارین و بیست دقیقه زمان بدین

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر