کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۷۴۳

هیجانی زائد الوصفی که زیر پوستم قل قل می زند از سن من نگذشته بود؟


چون من خیلی وقت بود که حتی انتظار این هیجانات و شور و شررها را دیگر نمی کشیدم!


لبم را می گزم و با چشمانی که شک ندارم مانند چشمان خودش برق می زدند نگاهش کردم.


-منو تو فقط؟


به طرز خجالت آوری دلم می خواست پاسخ یک بله ی بزرگ و محکم و قاطع باشد!


تنش را جلو کشید. نگاهش را یک دور با رخوت خاصی از بالا تا پایین تنم چرخاند و زمزمه کرد:


-منو تو فقط!


-میام!


از زور هیجان تقریبا داشتم نفس نفس می زدم! قطعا اگر انقدر پر ذوق و سریع جواب نمی دادم هم وقت کم نمی آمد برای جواب دادن! اما این را به قلب پرهیاهوی درون سینه ام حالی کنید!


لبخند زد و این روز ها لب ها و چشمانش در آشتی بودند. وقتی لبش کشیده می شد چشم هایش هم باریک می شدند و گوشه ی آن جمع می شد.


آنقدر برایم دل انگیز بود که تا ساعت ها می توانستم به تماشایش بنشینم.


دستش را جلو می آورد و نوک انگشتانم را می گیرد. انگشتش را روی ناخن هایم می کشد و خیلی عادی با انگشتانم بازی می کند.


بازی اش را طاقت نیاوردم. انگشتانم را قفل انگشتانش کردم و بابتش آن لبخند مردانه و شیرین من عاشقش را پاداش گرفتم!


صدای در به تعقیب آن صدای رزا که به گوشم می آید هول زده از جا بلند می شوم.


نمایان شدن جثه ی جهانگیر خان همزمان شد با ایستادن محمد، در حالی که هنوز دستمان قفل هم بود.

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر