ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
11.1K subscribers
8.27K photos
4.12K videos
20 files
1.8K links
Download Telegram
ریزه‌کاری و عشق
.
دامون قنبرزاده🖋پخش دوباره‌ی «روزگار قریب» از تلویزیون، بعد از نزدیک به پانزده سالی که از زمان ساختش می‌گذرد، همچنان تجربه‌ای منحصربه‌فرد است. قبول دارم که حس نوستالژیک ذاتی بشر و به‌خصوص ما ایرانی‌ها در مواجهه با هر چیز قدیمی، در این خوب دانستن برخی سریال‌ها و فیلم‌های قدیمی بی‌تأثیر نیست اما همه‌ی واقعیت نیز این نیست. «روزگار قریب» مانند بیش‌تر کارهای کیانوش عیاری واجد نوعی واقع‌گرایی است که البته با واقع‌گرایی فیلم‌های فیلم‌سازانی مانند اصغر فرهادی یا سعید روستایی فرق بسیاری دارد. توضیح مفصلی می‌طلبد ولی علی‌الحساب همین‌قدر بگویم که واقع‌گرایی آثار عیاری، با تخیل و طنز آمیخته و به این شکل شبیه به جادویی‌ست که در عین واقعی بودن، واقعی نیست. این جادو، لحظه‌های مستندگونه‌ی آثارش را از عین به عین واقعی شدن جدا می‌کند و به ساحت جذاب‌تری می‌کشاند که مختص عیاری‌ست و با چوب جادوی او به این شکل درمی‌آید. مفصلش بماند برای جایی مناسب‌تر.
اما حالا در هجوم انواع و اقسام سریال‌های تاریخی که با گسترش نمایش خانگی، پلتفرم‌ها و فضای متنوع سریال‌سازی پیش آمده، همین جادوی «روزگار قریب» است که آن را همچنان از سریال‌های جدیدی که تندتند ساخته می‌شوند، جدا و برتر می‌کند. سریالی که داستانش را در بستر دو عصر مختلف (قاجاری و پهلوی) روایت می‌کند و هنوز هم به نظر می‌رسد یک سروگردن از سریال‌های امروزی بالاتر باشد.
هر چند بعضی از همین سریال‌های امروزی را دیده‌ام و تأثیرگذاری‌شان را انکار نمی‌کنم، اما واقعا بیست سال بعد، این سریال‌ها می‌توانند همچنان جذاب باقی مانده باشند؟ این پرسشی‌ست که اگر تا آن وقت زنده باشیم، می‌توانیم جوابی برایش بیابیم. اما در حال حاضر فقط می‌شود حدس زد احتمالا بیست سال بعد هم باز «روزگار قریب» یا «هزاردستان» هستند که سندی زنده، جذاب و چندبُعدی از روزگار غریب ما ایرانی‌ها به نمایش می‌گذارند.
جادوی «روزگار قریب»، نه‌فقط از حس نوستالژیک ما ناشی می‌شود، بلکه از ریزه‌کاری‌ها و عشقی‌ست که در تک‌تک نماهایش ریخته شده و هنوز هم دیدنی‌ا‌ش نگه داشته است. هوش عیاری هنوز هم بر تکنولوژی، بازیگران ستاره، خرج‌های میلیاردی و تبلیغات می‌چربد.

@damoon_ghanbarzadeh
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#روزگار_قریب #روزگارقریب #کیانوش_عیاری #مهدی_هاشمی #ناصر_هاشمی #شهاب_کسرایی #مهران_رجبی #آفرین_عبیسی #حسین_پناهی #رضا_بابک #هزاردستان #سینمای_ایران #سینما #سریال #سریال_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#roozegaregharib #kianoushayari #mehdihashemi #naserhashemi

@filmemrooz_official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از سکانس شعرخوانی حسین پناهی در «سایه خیال» (حسین دلیر، 1369).* او برای این فیلم برندۀ دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنوارهٔ فیلم فجر شد، تنها جایزه‌ای که در زندگی‌اش گرفت.
حسین پناهی نویسنده، شاعر، بازیگر و کارگردان، خیلی زود (در 47سالگی) دوست‌دارانش را تنها گذاشت، او اگر زنده بودامروز 67ساله می‌شد.
@filmemrooz_official
*پناهی در این سکانس شعری از خودش را می‌خواند که در کتاب «افلاطون کنار بخاری» هم منتشر شده است:

سنگ اندیشه به افلاک مزن دیوانه
چون که انسانی و از تیره سرطاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه‌اش حیرانی
در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را
چون به معشوق رسی بی‌سر و بی‌سامانی
راز در دیده نهان داری و باز از پی راز
کشتی دیده به توفان و خطر می‌رانی
مست از هندسه روشن خویشی مستی
پشت در آیینه در آیینه سرگردانی
بس کن ای دل که در این بزم خرابات شعور
هرکس از شعر تو دارد به بغل دیوانی
لب به اسرار فروبند و میندیش به راز
ورنه از قافله مور و ملخ درمانی

#فیلم_امروز #حسین_پناهی #شعر #سایه_خیال #شاعر #بازیگر #فیلم #سینمای_ایران
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
Video
شاهین شجری‌کهن🖋شاهکار کوچک و متفاوت حسین دلیر مثل کارگردانش نامى ادامه‌نيافته و گم‌شده در هزارتوهاى تاريخ سينماست. فيلمى كه شبيه هيچ فيلم ديگرى نبود و نيست و هنوز هم كسى دقيقاً نمى‌تواند توضيح دهد كه چه مصالح و مواد اوليه‌اى در كنار يكديگر نشستند و با چه نسبت طلايى و چه ادويه غريبى تركيب شدند كه حاصلش شد «سايه خيال». از اين زاويه شايد حسين دلير معادل سينمايى بهنام ديانى و شاهكار كوچك حيرت‌انگيزش در ادبيات دهه‌هاى شصت و هفتاد ايران باشد كه داستان محشر و تكرارنشدنى‌اش «هيچكاك و آغاباجى» به قدرى خوب و جذاب و متفاوت و مرغوب بود خيلى‌ها خيال مى‌كردند نويسنده نامدارى نوشته و با اسم مستعارى من‌درآوردى امضايش كرده!

«سايه خيال» يكى از شاخص‌ترين فيلم‌هاى دوران خودش بود كه ارزش و اهميت لحن روايى و اتمسفر بصرى در سينما را بدون جلوه‌گرى و ادعاى تطابق با آموزه‌ها و دريافت‌هاى آوانگارد به تصوير كشيد و مسيرى يكسره متفاوت از ساير آثار همدوره‌اش در پيش گرفت. نه فيلمى معناگرا از جنس مطلوب مشوق‌هاى حكومتى بود، نه شاعرانه‌اى خموش و فلسفه‌باف از تبار جايزه‌بگيرهاى موفق آن سال‌ها، و بسيار پيش از آن‌كه حتى واژه‌ها و تعريف‌هايى چون ابسورد و گروتسك در ادبيات سينمايى اين سرزمين رمزگشايى و رايج شوند فقط با كليدواژه‌هايى از اين نوع قابل توصيف بود. و اين كيفيت غريب كه مثل يك ويژگى وصف‌ناپذير در رگ و ريشه فيلم جارى بود نه‌تنها در لحن و شيوه روايت و صحنه‌پردازى كه حتى در طراحى شخصيت‌ها و انتخاب بازيگران نيز احساس مى‌شود؛ از حسين پناهى دژكوه و فردوس كاويانى تا جلال مقدم كه با آن قامت رشيد و سيماى مرموز چون شبحى تكيده و گريخته از عمق كابوسى شوم در جهان ماليخوليايى و پوچ و بى‌فرجام فيلم پرسه مى‌زند و در نهايت هم تكاپوهايش به نقطه پايانى معقول و مطمئن ختم نمى‌شود.

در اين روزگار بى‌حوصلگى مخاطبان و فراموشى عادت عشق‌ورزى با سينما، فيلم‌هايى مثل «سايه خيال» شايد از تماشاگرانى نونفس دلبرى كنند.
اين فيلم را ديده‌ايد و به ياد داريد؟

#فیلم_امروز #حسین_پناهی #فیلم_سایه_خیال