کانال فردوس
525 subscribers
45.8K photos
11.7K videos
236 files
1.57K links
https://t.me/ferdows18


کانال فرهنگی ؛اجتماعی ؛ اقتصادی؛ خبری و سیاسی محله فردوس.(حسینی و فردوس)
بهشت محله های تهران.
سازنده علی تفرشی اینستا گرام ali.tafreshi

ارتباط با ادمین
@alit123456789
Download Telegram
💠10 توصیه به پسران و دختران مجرد قبل از ازدواج

ازدواج مهمترین قسمت زندگی هر فرد است که اگر با فکر صورت نگیرد بعدها مایه پشیمانی هر دو نفر خواهد بود. اگر شما دختر یا پسر #مجرد هستید و تمایل به ازدواج با فرد مورد علاقه تان را دارید قبل از انجام این امر مهم به توصیه های زیر دقت کنید.

1. خوشبختی را فدای مادیات نکنید. در هر مرحله از زندگی که به گذشته نگاه کنید، خاطرات خوش به امور معنوی مربوط می‌شوند و نه پولی که خرج کرده‌اید.

2. ما جذب افرادی می‌شویم که از ما متفاوتند و در عین حال، با آنها احساس نزدیکی می‌کنیم. پس بعد از ازدواج، سعی نکنید تفاوت‌هایی را که همسرتان با شما دارد از بین ببرید و او را شبیه خود کنید. این کار، او را به شخصیتی تبدیل می کند که برای شما جذاب نیست.

3. اگر در گذشته با افراد دیگری روابط عاطفی داشته‌اید، برای همیشه آنها را فراموش کنید. داشتن روابط حتی در فضای مجازی هم می‌تواند براحتی عواطف و احساسات را تحریک کند و این خیانت به #همسر است. بشدت از آن حذرکنید.

4. یک #مرد واقعی می‌تواند عاشق یک #زن شود، با او ازدواج کند و تا آخر عمر پایبند او باقی بماند. یک زن واقعی هم می‌تواند به عشق چنین مردی احترام بگذارد و در سایه علاقه‌ای که در دل به آن مرد حس می‌کند، دلسوزانه به ساختن یک زندگی خوب و شیرین با او بپردازد.

5. #ازدواج، بهترین فرصت برای رشد روحی و رسیدن به کمال است. لازم است که در این زندگی، هر روز به فکر پیشرفت اخلاقی باشید.

6. پیش و پس از ازدواج درباره زندگی متاهلی‌تان با پروردگار متعال راز و نیاز کنید و از او خواهش کنید راه درست را نشان‌تان دهد. آن کس که در روزهای شادی و غم همواره یار شما باقی می‌ماند، تنها خداست.

7. زنان روابط #عاشقانه را در واژگان عاشقانه می‌دانند و مردان در رابطه جنسی ،زبان یکدیگر را یاد بگیرید.

8. عشق تنها یک حس نیست. عشق به معنای تعهد و دل‌سپردگی است. چشمانتان را باز کنید تا با چاشنی عشق و معیارهایی که برایتان اهمیت دارد، به سمت زندگی جدید بروید؛ اما وقتی رفتید، برای هر مشکلی، حتی بدترین‌ها، به‌دنبال راه‌حل باشید و از طلاق دوری کنید. همواره به فکر استحکام بخشیدن به نهال نوپای زندگی دونفره‌تان باشید، نه شکسته شدن آن.

9. اشکالی ندارد اگر در ماه‌های اول زندگی ناخواسته، اشتباهاتی از شما سربزند. اما سعی کنید هرچه زودتر از این شرایط بیرون بیایید و از اشتباهاتتان درس بگیرید و هرگز آنها را تکرار نکنید. عملکرد شما در سال پنجم و دهم ازدواج، باید متفاوت از سال اول باشد.

10. قرار نیست زندگی بعد از ازدواج، مدینه فاضله‌ای باشد که تمام نیازهایتان را برآورده کند و شما را صددرصد خرسند و خوشحال کند. نه، این‌طور نیست. داشتن یک زندگی متاهلی خوب و موفق، مستلزم از خودگذشتگی، فداکاری، صبر، درک متقابل و بخشندگی است. عده‌ای می‌گویند: آن جوانی که نمی‌خواهد از غرور و خودخواهی و صفات بد خود عقب‌نشینی کند، همان بهتر که برای همیشه مجرد بماند.

🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
#فکر_کردن_درد_دارد

💢چرا #اربعین معجزه است!؟

در دنیای مدرن وقتی در فرانسه و بلژیک قانون وضع میکنند تا #همجنس_بازی رسمی شود.

در دنیایی که #ازدواج با حیوان چیز غریبی نیست و برای داشتن #برده_جنسی پول خرج میکنند.

در دورانی که #تن_فروشی و ضبط #فیلم_پورن به یک صنعت سودآور جهانی تبدیل شده است.

وقتی مخالفت با دین و #سلبریتی بودن مُد و ارزش شده است.

حالا، میان این همه هجوم به دین، #میلیونها_نفر کار و زندگی مدرن را رها میکنند و مسیر طولانی را بدون اینکه بدانند محل #اسکانشان کجا خواهد بود چه غذایی #نصیبشان خواهد شد، امنیت جانی خواهند داشت یا نخواهند داشت
پیاده مسیر طولانی طی میکنند.

و وقتی از آنها میپرسید چرا سختی های این #سفر را تحمل میکنید؟ میگویند: تنها دلیل این سفر محبت نسبت به امامیست که ۱۴۰۰ سال پیش به شهادت رسیده است.

آیا این #محبت در دنیای‌مدرنی که سر ستیز با دین دارد معجزه نیست؟


🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
سلام در پی گرانی سکه و طلا یک چالشی در فضای مجازی به راه افتاده به نام #ازدواج_بدون_طلا
پیشنهاد میکنم درباره این چالش مطالعه کنید و بهش بپیوندید
#شبهات_علیه_پیامبر

#دروغ_بزرگ

💢 آیا براساس #اسناد_تاریخی پیامبر اسلام ۴۶ نوبت ازدواج کرده اند؟ پاسخ چیست؟

نکته اول، در این بخش، #هدف ما بررسی علت و هدف ازدواج های پیامبر گرامی اسلام نیست
بلکه پاسخ به #تحریف تاریخی این موضوع است.

نکته دوم

 پیامبر(ص) تا #سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.
پس نمیتوان به ایشان تهمت #شهوت_رانی زد زیرا که اگر این بود باید در سنین #جوانی و قبل از پیامبر شدن به این امر می پرداختند.

اکثر زنان پیامبر (ص) پیش از آن که با پیامبر (ص) #ازدواج کنند، ازدواج کرده بودند.

پیامبر(ص) با هیچ یک از #زنان قبایل انصار ازدواج نکرد.

همه ی زنان آن حضرت پیش از آن که آیه ی مربوط به #حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شودبه عقد ایشان درآمده بودند.

📚طبقات، ج 8، ص 132 ؛ الاعلام زرکلی، ج 7، ص 342.

نکته سوم

درباره ی تعداد #زنان پیامبر(ص) برخی به #مبالغه سخن گفته اند؛ حاکم در کتاب مستدرک آن را به هیجده نفر رسانیده است، اما #صاحب کتاب امتاع الاسماع تعداد آنان را پانزده نفر بر شمرده است. پیامبر(ص) از بین این پانزده نفر، با چهار نفر، به عقد ازدواج اکتفا نمود (و با آنان همبستر نشد).

بن اسحاق #همسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری #عقد اکتفا نمود و دو نفر از آنان در هنگام حیات آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام رحلت آن بزرگوار، نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند.

📚امتاع الاسماع، ج 6، ص92.
📚سیرت رسول خدا (ص)ص 549.

#مباهله_قرن_21
https://t.me/joinchat/AAAAADvV7pYL2It134V7XQ
#تقلید_خطرناک

💢ازدواج

حالا دیگر حتی برای پولدارها هم #ازدواج اولویت نیست!! چون دختران و پسران به خاطر روابط مدرنشان دیگر به هم اعتماد ندارند و شروع یک زندگی مشترک و پابند شدن به کسی که به سختی میتوان به صداقتش اعتماد کرد، در دنیایی که حس تنوع طلبی سر به فلک کشیده، عقلانی به نظر نمیرسد ...

در غرب اگر مردم همینجوری سر میکنند و ازدواج کردن طبق آمار و ارقام رو به افول است ، زندگی های دیگری در قالب های مختلف وجود دارد...


بگذارید یک جور دیگر بگویم ، در سال 2000 ، بیست و هفت درصد نوزادان در کشورهای اتحادیه اروپا ، خارج از چهارچوب ازدواج به دنیا آمدند و در سال گذشته این آمار به چهل درصد رسید ...


خب چه بخواهیم و چه نخواهیم بخاطر روابط مدرن اجتماعی، ما داریم پا جای پای کشورهای توسعه یافته دنیا میگذاریم ... اما در عین حال در فرهنگ بومی و اجتماعی ما ، بچه زنا زاده یا حتی بچه از ازدواج موقت ، هیچ مفهومی ندارد ... .


#نتیجه_وحشتناکی که حاصل میشود این است خانمها و آقایانی که "ازدواج دائم" نکرده اند و به سن بالاتر رسیده اند، هیچ وقت حس پدر یا مادر شدن را نخواهند چشید ، حسی که فطرتا در درون هر انسانی وجود دارد و برای تنوع هم که شده دوست دارد امتحانش کند... و این شکستی است بسیار بزرگتر و #ناامیدکننده تر از مدلهای غربی...


به تعبیر دیگر تقلید از مدل زندگی غربی بدون در نظر گرفتن فاکتورهای اساسی زندگی اجتماعی ایرانی، باعث شده ضربه های سختتری بخوریم که حتی خود غربی ها نخوردند ...


🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
💟💟 زن و شوهر گرامی عیوب یکدیگر را ﺑﺮاى هیچ ﮐﺲ بیان نکنید .

😇😇 به آیه زیر دقت کنید لطفا :

🕋 هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ 

💢 آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید .

📖 سوره بقره آیه ۱۸۷


🔔🔔 در تشبيه همسر به لباس، نكات و لطايف بسيارى نهفته است :

👇با هم ببینیم👇

🍀🌹🍀🌹🍀🌹

💠#لباس بايد در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، #همسر نيز بايد كفو انسان و متناسب با فكر و فرهنگ و شخصيّت انسان باشد .

💠#لباس مايه‌ى زينت و آرامش است، #همسر وفرزند نيز مايه‌ى زينت و آرامش خانواده‌اند .

💠#لباس عيوب انسان را مى‌پوشاند، هريك از #زن و #مرد نيز بايد عيوب و نارسايى‌هاى يكديگر را بپوشانند .

💠#لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى‌كند، وجود #همسر نيز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى‌رهاند .

💠⇦دورى از #لباس، مايه‌ى رسوايى است، دورى از #ازدواج و #همسر نيز گاهى سبب انحراف و رسوايى انسان مى‌گردد .

💠⇦در هواى سرد #لباس ضخيم و در هواى گرم #لباس نازك استفاده مى‌شود، هر يك از دو #همسر نيز بايد اخلاق و رفتار خود را متناسب با نياز روحى طرف مقابل تنظيم كند؛ اگر مرد عصبانى است، زن با لطافت با او برخورد كند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا كند .

💠⇦انسان بايد #لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر يك از دو #همسر نيز بايد ديگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نمايد .

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌈 @ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🌈
#ازدواج_حضرت_علی_و_فاطمه

💢اینکه گفته میشود، #آب مهریه حضرت زهرا(س) بوده است، چه معنایی دارد؟ آب مگر میتواند #مهریه شود؟

نکته ای که به اشتباه در مورد #مهریه حضرت زهرا(س) درک شده این است که:

۱-مهریه مادی_ظاهری

مهریه ظاهری حضرت زهرا(س) #چهارصد درهم یا اندکی بیش تر یا کم تر بود، که با این #پول وسایلی خرید:

🔵پیراهنی به بهای هفت درهم. چارقدی به بهای چهار درهم . دستمال و قطیفه ای مشکی بافت خیبر . دو عدد تشک و چهارعدد بالش و پرده ای از پشم و یک تخته بوریا و یک آسیاب دستی و لگنی از مس و مشکی از چرم و یک ظرف چوبی و کاسه ای برای دوشیدن شیر .نیز یک آفتابه و یک خمره و چند عدد کوزه.

وقتی این ها را نزد پیامبر آوردند، فرمود: خدا به اهل بیت #برکت دهد.

🔵زندگانی حضرت فاطمه (س) ص 59.

به پیامبر گفتند: این مقدار #مهر فاطمه روی زمین است: مهر او در آسمان ها چه مقدار است ؟ فرمود: این سؤال ها را که #دردی را از شما دوا نمی کند، نپرسید. گفتند: نه ، برای ما اهمیت دارد؛ بفرمایید. فرمود: مهر فاطمه در آسمان ها یک پنجم زمین است.

هر کس روی #زمین راه برود، در حالی که به فاطمه و فرزندان او بغض و کینه داشته باشد، #گناه کرده است.

🔵بحارالانوار،ج 43 ،ص 113.


از امام باقر(ع)نقل شده: #مهریه زهرا(س) یک پنجم دنیا و یک سوم بهشت و چهار نهر #فرات و نیل و نهروان و بلخ است، ولی روی زمین پانصد درهم قرار داده شد، تا برای دیگران اسوه و مِلاک باشد

اگر در روایات، آب و ثلث بهشت به عنوان مهریه حضرت بیان شده ، مهریه اصطلاحی و #معروف نیست، بلکه مهریه معنوی است.

مهریه متداول را باید شوهر از مال خود به همسرش بدهد، اما آب فرات و...و بهشت ملک امام علی نبود تا به حضرت زهرا بدهد، مگر اینکه از نوع ولایت تکوینی و به عنوان خلیفه الهی آن ها را مالک بر کل زمین بدانیم، اما این نوع مالکیت نیز از نوع مالکیت معنوی است.

این #روایات حاکی از حرمتی است که خدا برای بنده محبوبش حضرت زهرا قائل است. اما #مهریه ظاهری حضرت زهرا خیلی کم بود.



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌈 @ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🌈
♨️ #علت پشيماني بعد از #ازدواج :

🔸چون در مورد عادت های همسر خود تحقیق نكرده ايم.
🔸چون نمی دانيم که همسر ما محبت خود را چگونه اظهار می کند.
🔸چون در مورد تعداد فرزندان و تربیت آنها تفاهم و توافق نداشته ایم.
🔸چون از روابط خانواده گی همسر خود نمیدانستیم.
🔸چون نمی دانیم که همسر ما با مشکلات چطور برخورد می کند.
🔸چون از نظر مذهبی اعتقادات مشابهی نداریم و نتوانستیم به تفاوت ها احترام بگذاریم.
🔸چون نمیدانستیم که همسر ما انتظارش از ازدواج چیست.
🔸چون نميدانستيم که اهداف همسر ما در زندگی چیست.
🔸چون نپرسیدیم که همسر ما در مورد شغلش در آینده چه هدف دارد.
🔸چون چند سال بعد از ازدواج خود را پیش بینی نمی کنیم.
🔸چون در مورد همسر خود همه جانبه تحقیق و بررسی نمی کنیم.
🔸چون ازدواج ما بر اساس وابستگی بوده نه عشق.

🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو

🌹قــسـمـت ســـوم
( #پیشنهادازدواج)

هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت:
اوه فکر کردم چی شده؟
بیچاره چیز بدی نگفته.
کاملا #مودبانه_ازت_خواستگاری کرده💍
و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ...
تو به خاطر #زیبایی و #ثروتت زیادی #مغروری ... .😱

خدای من ...
باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ...
با #عصبانیت کیفم رو برداشتم
و گفتم:
اگر اینقدر فوق العاده است
خودت باهاش ازدواج کن ...💍
بعد هم باهاش برو ایران
#شتر_سواری ... .
اومدم برم که گفت:
#مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... .

باورم نمی شد ... 😳
واقعا داشت به #ازدواج با #اون فکر می کرد ...
داد زدم: تا #لحظه_مرگ ...
و از اونجا زدم بیرون

چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ...
#غرورم به شدت #خدشه_دار شده بود ...
تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد
و گفت که به اون پیشنهاد #ازدواج داده😍😳
و در کمال #ادب پیشنهادش رد شده ...
و بهم گفت یه احمقم که چنین #پسر_با_شخصیت و #مودبی رو رد کرد ... .

ادامه دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌈 @ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🌈
💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو

🌹قــسـمـت ششم
( #سوددوطرفه)

برای اولین بار بود که دلم برای چند لحظه برای یه پسر سوخت ... 😔اما فایده ای نداشت ... ماجرای کتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ... چند روز پیش، اون طوری ردم کرده بود حالا اینطوری فایده نداشت ... .😠

خیلی جدی بهش گفتم:
اصلا ایده خوبی نیست ...
آبروی من رو بردی ...
فقط این طوری درست میشه ...
بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت.
منم ولش کردم ...
یه معامله است ...
هر دو توش سود می کنیم ... .👉

اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ...
فقط یه احمق می تونست عاشق این شده باشه ... 😫

وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی ...
دوست صمیمیم بود ... .

به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم ...
جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم ...
😜

ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن
و در شان ارتباط داشتن با ما می بودن ...
چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر😳





( #خطبه_عقد...‌)

اومد خونه مندلی دنبالم ...
رفتیم #مسجد و برای مدت مشخصی #خطبه_عقد خونده شد ...💍
بعد از اون هم #ازدواج_مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم ...
تا نزدیک غروب کارها طول کشید ... #ثبت_ازدواج،
انجام کارهای قانونی و ... .

اصلا شبیه اون آدمی که قبل می شناختم نبود ...
با #محبت بهم نگاه می کرد ... 😍
اون حالت کنترل شده و بی تفاوت توی رفتارش نبود ...
سعی می کرد من رو #بخندونه ...
اون پسر زبون بریده،
حالا شیرین زبونی می کرد تا از اون حالت در بیام ... .😊😍

از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می برن ...
از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد ...
و به خودم می گفتم فقط یه مدت کوتاهه،
چند وقت تحملش کن.
این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه ...
نفرت از چشم هام می بارید ... .😬

شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ...
با بی حوصلگی گفتم:
صبر کن برم وسایلم رو بردارم ... .☹️
خندید و گفت:
شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم


ادامه دارد..

🍁@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🍁
Forwarded from سادات شریفی
#شنود
تجربه ای نزدیک به مرگ

#ازدواج
در آن سال ها، من فعالیت گسترده ای در بسیج داشتم.خداوند کاری کرد که روحیه مدیریتی وکار جمعی من در آن سال‌ها به خوبی تقویت شد.
من همزمان سه پایگاه بسیج را مدیریت می کردم.
یک پایگاه بسیج را در حومه شهر شیراز راه اندازی کردیم که در مدت کوتاهی بیش از سیصد نیروی جوان جذب نمود!
تمام این ها لطف خداوند متعال بود.
اما از دوران فعالیتم در بسیج، روزها گذشت تا اینکه برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اهل بیت(ع) شیراز رفتم.
دوسال در حوزه درس خواندم.
پس از آن بود که بنا به پیشنهاد دوستان، در دستگاه امنیتی استان فارس مشغول به کار شدم.
در همان دوران تحصیل در حوزه، با اصرار مادرم قرار شد که ازدواج کنم.
من تا آن تاریخ با هیچ دختر نامحرمی گفتگو نکرده بودم واز مراسم خواستگاری ترس داشتم.
مادرم، دختر یکی از اساتید حوزه را پیشنهاد کرد.
با پدر همسرم کاملا آشنا بودم و موافقت کردم. مراسم خواستگاری وازدواج ما خیلی راحت وساده برگزار شد.
خانواده همسرم به قم رفتند وسال ۱۳۸۸ وپس از مسائل مختلف، مرا جهت ادامه فعالیت های امنیتی به تهران فرا خواندند.
از آن روز، زندگی جدیدی برای من رقم خورد.
اما همسرم، دختر خوب و مظلومی بود که خداوند، شریک زندگی من قرار داد.
من و او مثل دو بال بودیم که پرواز یکدیگر را تکمیل می کردیم.
زندگی ما چهار سال در شیراز وسپس در تهران ادامه یافت.
ما همدیگر را دوست داشتیم . این را تمام بستگان ما فهمیده بودند.
خداوند در آن سالها یک دختر و یک پسر به ما داد. زهرا در سال ۱۳۸۷ ومحمد علی در سال ۱۳۸۹ به جمع خانواده ما صفا بخشیدند.
همسرم پس از زایمان دوم دچار مشکلات شد و دوباره سرطان او باز گشت.
امتحانات الهی از من هر روز سخت تر و پیچیده تر می شد ومن سعی می کردم انسان شاکری باشم.
روزهایی بود که وقتی از سرکار به خانه می آمدم، با همسر بیماری مواجه بودم که قادر به نشستن نبود، هم باید برای بچه ها پدر می بودم و هممادر، اجازه هیچگونه شکایتی نداشتم.
من در بررسی اعمالم دیدم که برای نگهداری از همسر و فرزندانم وبرای تحمل آن شرایط شخت، چه اجر وپاداشی به من داده بودند و لحظه لحظه‌ی آن سختی ها برای من محاسبه شده بود.
البته کمترین ناشکری من نیز اجرم را ضایع نموده بود.
من دیدم که هرچه را با صبر وتحمل سختی ها اندوخته بودم یکباره پوچ می شد!با یک شکایت نا بجا، یک درد دل بی موقع با اطرافیانم که از اوضاع زندگی و همسر و فرزندانم شکایت می کردم، اجرم ضایع می شد.
من آنقدر حسرت می خوردم که چرا طان همه پاداش که برای تحمل سختی ها برای من در نظر گرفته بودند را با یک عصبانیت بی جا و یا .... همه را بر باد داده بودم.
من پاداشی بالاتر از اجر شهادت را به راحتی از دست دادم!

🦋 @ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران 🦋
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿

✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #اول


وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود...
مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :
_خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم
بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید

دلم شور میزد...
نگرانی ک توی چشم های «شهیده و زهرا» می دیدم  دلشوره ام را بیشتر میکرد

به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم «صفورا»... تقصیر خود مامان بود
وقتی گفتم دوست دارم با جانباز #ازدواج کنم یک هفته مریض شد!

کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی...
دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده
همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند

#عمه_زینب م از تصمیمم باخبر شد،
کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید
وقتی برای دیدنش رفتم
با یک ترکه مرا زد و گفت :
_اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن... اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است!... چطوری زنده است!... فردا با چهار تا بچه نگذاردت!

صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا #ایوب را دیده بود
اورا از #جبهه برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند

صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای وپدر و مادرش تعریف کرده بود....
که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان
ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت

این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را به هم معرفی کند....
رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم

اگر می امد و روبرویم مینشست،...
آنوقت نگاهمان به هم می افتاد و این را دوست نداشتم
همیشه #خاستگار که می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداد... #این_مردمن_نیست

ایوب امد جلوی در و سلام کرد...
صورت قشنگی داشت. یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،.. ولی #چهارستون_بدنش سالم بود
وارد شد
کمی دورتر از من و کنارم نشست
بسم الله گفت و شروع کرد
دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را
و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم
بحث را عوض کرد؛
_خانم غیاثوند ، #حرفهای_امام برای من خیلی سند است
من_برای من هم

_اگر امام همین حالا #فرمان بدهند که همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم
من_ اگر امام این #فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام #یقین دارم

_شاید روزی برسد ک بنیاد به کار من جانباز  #رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در #چادر #زندگی کنیم

من_میدانید برادر بلندی ،من به بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر #پای_انقلاب می ایستم که حتی بگیرند و #اعداممان کنند...

به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند

#ادامه_دارد
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #دوم


این را به اقاجون هم گفته بودم... وقتی داشت از #مشکلات_زندگی با #جانباز میگفت
اقاجون سکوت کرد.. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید،
توی چشم هایم نگاه کرد وگفت:
_بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم
بعد رو ب مامان کرد و گفت:
_شهلا انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد  کسی ب شهلا کاری نداشته باشد

ایوب گفت:
_من #عصب دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند #اهنی میبندم... #عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار #عملش کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت #پیوند زده اند

ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد... نفس عمیقی کشیدم و گفتم :
_برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما #نابینا بشوید.. چشم های #من میشوند چشم های #شما
‌‌
کمی مکث کرد و ادامه داد:
_ #موج_انفجار من را گرفته است
گاهی #به_شدت عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید #سکوت کنید تا ارام شوم

من_اگر منظورتان عصبانیت است که خب #من_هم عصبی ام
_عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم

اینها را میگفت ک بترساندم
حتما او هم شایعات را شنیده بود که بعضی از دختر ها برای گرفتن #پناهندگی با #جانباز #ازدواج میکنند...
و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند .

گفتم:
_اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به #خانواده من نگویید #من باید از #وضعیت شما باخبر میشدم که شدم.

گفت:
_خب حاج خانم نگفتید #مهریه تان چیست؟؟

چند لحظه فکر کردم و گفتم:
_ #قران
سریع گفت:_مشکلی نیست.

از صدایش معلوم بود #ذوق کرده است.
گفتم:
_ولی یک شرط و شروطی دارد!
ارام پرسید:
_چه شرطی؟؟

من_نمیگویم یک جلد #قرآن!👉
میگویم 👈"ب" بسم الله قرآن تا اخر زندگیمان #حکم بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان " " بسم الله #شکایت میکنم.اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، #شفاعتتان را به همان "ب" بسم الله میکنم.

ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم.
سرش پایین بودو فکر میکرد...
صورتش سرخ شده بود... ترسانده بودمش.
گفتم:_انگار قبول نکردید.

_ نه قبول میکنم ،فقط یک مساله می ماند!
چند لحظه مکث کرد.
_شهلا؟

موهای تنم سیخ شد...
از صفورا شنیده بودم ک زود گرم میگیرد و صمیمی میشود.
ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد.
نه به بار بود و نه به دار ،انوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد..


به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند

#ادامه_دارد
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿



✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #هجدهم

کنار هم نشسته بودیم...
ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد:

_ "توی کتفم، نزدیک عصب یک #ترکش است. دکتر ها می گویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی."

به دستش نگاه می کردم
گفت:
_ "بدت نمی آید می بینیش؟؟"

بازویش را گرفتم و بوسیدم:
_ باور نمی کنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است.

بلند خندید
دستش را گرفت جلویم:
_ "راست می گویی؟ پس یا الله ماچ کن"
سریع باش
.
چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت #انگلستان.

من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم #شاهرود.
مراسم بزرگی آنجا برگزار می شد.
#زیارت_عاشورا می خواندند که خوابم برد.

توی خواب #امام_حسین را دیدم.
امام گفتند:
"تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد."
توی خواب شروع کردم به گریه و زاری
با التماس گفتم:
"آقا من برای #رضای_شما #ازدواج کردم، برای رضای شما این #مشکلات را تحمل می کنم، الان هم شوهرم #نیست، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟"
امام آمد نزدیک روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"


بیدار شدم.
#یقین کردم #رویایم_صادقه بوده، بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد. حتما هم خوب می شود چون امام گفته است.

رفتم مخابرات و زنگ زدم به ایوب
تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه
بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد.

دوباره شماره را گرفتم.
برایش خوابم را تعریف نکردم. فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم.
با صدای بغض آلود گفت:

_ "میدانم شهلا، بچه پسر است، اسمش را می گذاریم #محمد.


به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند


#ادامه_دارد
♥️پیامبر رحمت (ص) :

در اسلام هیچ بنایی نزد خداوند محبوب تر و
ارجمندتر از #ازدواج نیست

📘بحارالانوار،ج103،ص222

♥️پیامبر رحمت (ص) :
کسى که ازدواج کند، نصف #دينش را حفظ
کرده است

📗مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۵۴٫

🌿 @ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🌿
‍‍‍‍🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺
🌸
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا

🟣شهید مدافع‌حرم #عبدالرضا_مجیری

📀راوے: همسر شهید


🦋تا روز خواستگاری، عبدالرضا را ندیده بودم. به واسطه خواهرشان با هم آشنا شدیم. قبل از خواستگاری حسابی به خواهرش سفارش کرده بود که در مورد روحیه شهادت‌طلبانه‌اش با من صحبت کند.

💜من هم خیلی دوست داشتم همسرم مذهبی باشد و از لحاظ اعتقادی به هم نزدیک باشیم. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، پرسیدم «چقدر اهل انجام مستحبّات هستید؟» گفت «مستحبّات را باید آنقدر به جا بیاوریم که به واجبات لطمه نزند.»

🦋حین صحبت‌کردن سرش پایین بود و هر از گاهی سرش را بالا می‌آورد. همین‌طور که حرف می‌زد، احساس کردم چقدر چهره‌اش شبیه رزمنده‌هاست و حرف‌هایش شبیه شهدا. یکبار صحبت‌هایمان کمی طولانی شد و همین که صدای اذان را شنید، حرفش را تمام کرد تا به نماز جماعت برسد. این مُقیّدبودنِ عبدالرضا خیلی به دلم نشست.

💜فروردین سال۱۳۷۸، همزمان با عید غدیر به عقد هم درآمدیم و با توجه به اینکه من دانشجو بودم و مشغول به تحصیل، حدود دوسال عقد ماندیم و اواخر سال۱۳۷۹ ازدواج کردیم. عبدالرضا ساده‌بودن را خیلی دوست داشت.

🦋در عین حال، انجام کارهای فرهنگی هم برایش خیلی مهم بود؛ تا جایی که کارت عروسی ما به پیشنهاد عبدالرضا خیلی متفاوت طراحی شد؛ به این صورت که حدیثی از پیامبرﷺ و سخنی از مقام معظم رهبری در مورد ازدواج را روی کارت چاپ کردیم. خلاصه اینکه تمام تلاشش بر این بود که مراسمی ساده و به دور از گناه داشته باشیم. 

💜ساده‌زیستی عبدالرضا برای من خیلی جالب بود؛ چون فکر همه‌جا را می‌کرد. قبل از عروسی به من گفت «برای جهیزیه فقط وسایلی را که خیلی نیاز داریم، تهیه کنید.» مخالف وسایل تزئینی و نمایشی بود.


🍂 @ferdows18  💯
#همه‌‌با‌هم‌همراه‌تیم‌ملی‌‌ایران‌👍👍⚽️
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
💍
#ازدواج_به_سبک_شهدا

🟣شهید مدافع‌حرم
#سید_حمید_طباطبایی_مهر

📀راوے: همسر شهید


🧖‍♂سال۱۳۶۴ که آقا سید به خواستگاری من آمد، پاسدار بود. در جلسه‌ی خواستگاری، سید گفت:«ان‌شاءالله زندگی‌مان بر مبنای حقانيّت الهی باشد. محور خدا باشد.»

🕋هميشه هم در زندگی، سبک و شيوه‌اش طوری بود که دنبال حق بود. تلاشش بر اين بود که هميشه محور حق باشد، توکل و توسل باشد، هميشه خدايی باشد.

🥰همان جلسه‌ی اول خواستگاری، سید خودش را در دلِ همه جا کرد و جلسه‌ی دوم خواستگاری، مطمئن و با دلی قرص، جوابِ «بــــله» را دادم.

💞صداقت و خلوص در حالات، رفتار و نگاه سید موج می‌زد. وقتی «بله» را به سید دادم و با هم سر سفره عقد نشستیم، همه‌ی زندگی و وجود من، سید شد و فقط سید را می‌دیدم و هیچکس دیگر را نمی‌توانستم ببینم.

👶🏻کفه‌ی محبت من به سید نسبت به کلّ خانواده‌ام بیشتر بود. گاهی مادرشوهرم می‌گفت:«یک بچه بیاید، همه چیز عادی می‌شود»، اما با وجود بچه هم نه تنها عشق و علاقه‌ی من به سید کم نشد، بلکه بیشتر هم شد. هیچ‌کسی نتوانست جای سید را برای من پُر کند؛ نَه آن زمان که زنده بود و نَه حالا که به شهادت رسید.

☝️یک روز به سید گفتم:«اگر خداوند به من بگوید بهشت را به تو می‌دهم به شرطِ آن‌که حمید با تو نباشد، من حتی این بهشت را نمی‌پذیرم! بهشت بدون سید برایم زیبا نیست.»


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿