#فهمیدن_محرم
💢روز #اول_محرم بر امام حسین (ع) و کاروانش چه گذشت؟
آخرین منزل تا قبل از رسیدن به کربلا
✅قصر بني مُقاتِل
زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجري
✅گروهي از اهل کوفه در اين منزلگاه خيمه زده بودند، حضرت از آنها پرسيد: آيا به ياري من مي آييد؟ بعضي گفتند دل ما رضايت به مرگ نمي دهد و بعضي گفتند: ما زنان و فرزندان زيادي داريم، مال بسياري از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت اين جنگ نداريم، لذا از ياري تو معذوريم .
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.
✅امام حسین(ع) در قصر بنی مقاتل، شخصی را که گفته شده حجاج بن مسروق جعفی بوده است به خیمه عبید الله بن حر جعفی فرستاد و از او خواست به دیدار ایشان بیاید. اما عبیدالله عذر آورد و پس از خواندن آیه استرجاع گفت: من قادر به یاری دادن او نیستم و دوست ندارم که او مرا ببیند یا من او را ببینم. امام حسین(ع) خود به خیمه او رفت و او را برای یاری فراخواند، عبیدالله عذر آورد ولی اسبش را در اختیار امام گذاشت امام آن را نپذیرفت
امام حسين (ع) در اين منزل به عبيدالله جعفي چنين فرمود:
✅پس اگر ما را ياري نمي کني خداي را بپرهيز و از اين که جزو کساني باشي که با ما مي جنگند. سوگند به خدا اگر کسي فرياد ما را بشنود و ما را ياري نکند، او را به رو در آتش مي افکند.
✅به گفته عقبه بن سمعان، امام حسین(ع) شبانه از قصر بنی مقاتل به سمت نینوا حرکت کرد، در نزدیکی همین منزل بود که بر زین اسب خوابش برد. پس از آنکه بیدار شد آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. و بر اساس خوابی که دیده بود از کشته شدن خود و همراهانش خبر داد.
✅جمله معروف علی اکبر که «هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم؛ فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین» در همین جا گفته شده است.
📚دینوری، اخبارالطوال، ص۲۵۱-۲۵۰؛
بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۱۷۴؛
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
💢روز #اول_محرم بر امام حسین (ع) و کاروانش چه گذشت؟
آخرین منزل تا قبل از رسیدن به کربلا
✅قصر بني مُقاتِل
زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجري
✅گروهي از اهل کوفه در اين منزلگاه خيمه زده بودند، حضرت از آنها پرسيد: آيا به ياري من مي آييد؟ بعضي گفتند دل ما رضايت به مرگ نمي دهد و بعضي گفتند: ما زنان و فرزندان زيادي داريم، مال بسياري از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت اين جنگ نداريم، لذا از ياري تو معذوريم .
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.
✅امام حسین(ع) در قصر بنی مقاتل، شخصی را که گفته شده حجاج بن مسروق جعفی بوده است به خیمه عبید الله بن حر جعفی فرستاد و از او خواست به دیدار ایشان بیاید. اما عبیدالله عذر آورد و پس از خواندن آیه استرجاع گفت: من قادر به یاری دادن او نیستم و دوست ندارم که او مرا ببیند یا من او را ببینم. امام حسین(ع) خود به خیمه او رفت و او را برای یاری فراخواند، عبیدالله عذر آورد ولی اسبش را در اختیار امام گذاشت امام آن را نپذیرفت
امام حسين (ع) در اين منزل به عبيدالله جعفي چنين فرمود:
✅پس اگر ما را ياري نمي کني خداي را بپرهيز و از اين که جزو کساني باشي که با ما مي جنگند. سوگند به خدا اگر کسي فرياد ما را بشنود و ما را ياري نکند، او را به رو در آتش مي افکند.
✅به گفته عقبه بن سمعان، امام حسین(ع) شبانه از قصر بنی مقاتل به سمت نینوا حرکت کرد، در نزدیکی همین منزل بود که بر زین اسب خوابش برد. پس از آنکه بیدار شد آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. و بر اساس خوابی که دیده بود از کشته شدن خود و همراهانش خبر داد.
✅جمله معروف علی اکبر که «هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم؛ فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین» در همین جا گفته شده است.
📚دینوری، اخبارالطوال، ص۲۵۱-۲۵۰؛
بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۱۷۴؛
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
❓نمیتوانم همسرم را انتخاب کنم. چه کار باید بکنم؟
🔻#دلایل_ناتوانی_در_انتخاب_همسر
✍برای پاسخ به این پرسش باید به سراغ دلایل ناتوانی در انتخاب همسر رفت؛ ما در این جا به برخی از این دلایل اشاره میکنیم؛ البته دلایلی که مربوط به خود شخص انتخاب کننده است.
#اوّل: حسّاسیت و وسواس بیش از اندازه
این مشکل معمولاً در کسانی پیش میآید که سنین نشاط جوانی را پشت سر گذاشته و به میانسالی نزدیک شدهاند.
در ازدواج علاوه بر این که نیاز شدیدی به حساب و کتابهای عاقلانه داریم، محتاج احساسات پاک جوانی هم هستیم. کسانی که از سنین جوانی فاصله میگیرند، از شور و شوق جوانی هم دور میشوند، به همین دلیل با قضایای زندگی خیلی دقیق و ریزبینانه برخورد میکنند. کسانی هم که این افراد به خواستگاریشان میروند، انسان کاملی نیستند، بالأخره عیب و ایرادی دارند. آنچه میتواند این عیبها را قابل تحمّل جلوه دهد، همان روحیة لطیف و بااحساس جوانی است. پس کسانی که از این سن گذشتهاند، با این عیب و ایرادها خیلی سختگیرانه برخورد میکنند.
این حسّاسیت، دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و آن این که انسان در دورة نشاط جوانی نیاز بیشتری به ازدواج دارد؛ چرا که هم بُعد جسمی و هم بُعد روحی ازدواج برای او مهم است. وقتی دورة غَلَیان جنسی جوان طی میشود، یکی از عوامل محرّکِ او به سمت ازدواج تا اندازة زیادی فروکش میکند. به همین دلیل انگیزۀ چشمپوشی از عیبهای پیش پا افتاده، برای او کم شده و سختگیر میشود.
حرفهای ما به این معنا نیست که شور و نشاط جوانی مجوّزی برای انتخاب چشم بسته است. باید اعتدال را رعایت کرد؛ نه آن که تمام اختیار خود را به دست شور و نشاط جوانی بسپاریم و نه این که به قدری ریزبین و عقلی برخورد کنیم که جایی برای احساس و شور و نشاط جوانی باقی نگذاریم.
#دوم: نداشتن ملاک مشخّصی برای تصمیمگیری
وقتی کسی میخواهد یک اتومبیل بخرد باید پیش از رفتن به بازار مشخّصات کلّی اتومبیل مطلوب خود را مشخّص کند؛ مثل قیمت و مدل. اگر او بدون مشخّص کردن اینها به بازار برود، نمیتواند تصمیم بگیرد؛ چرا که در بازار انواع و اقسام اتومبیلها وجود دارد که کار انتخاب را برای او سخت میکند.
برای ازدواج باید ملاک داشت، آن هم ملاکهای مشخّص؛ ملاکهایی که بتواند بین انسانها تفکیک قائل شود. ملاکهای کلّی که در همه یا بیشتر آدمها هست فایدهای ندارد. بدون داشتن این ملاکها انتخاب به شدّت سخت میشود؛ البته باید این ملاکها را با واقعیت زندگی مشترک هماهنگ کرد.
#سوم: وابسته کردن تصمیم به رضایت دیگران
برخی در تصمیمگیری به شدّت روی نظر دیگران حسّاسند؛ یعنی باید پدر و مادر و خواهر و برادر و حتی دورتر از اینها، عمّه و خاله و ... روی یک گزینه نظر مثبت داشته باشند تا بتوانند آن را به عنوان همسر مطلوب خود بپذیرند؛ در حالی که دو مانع بزرگ بر سر راه این نوع انتخابها وجود دارد: اول، تفاوت سنّی این افراد و ودوم، اختلاف دیدگاهشان دربارة مسائل مختلفی که در ازدواج دخیل است. این دو مانع نمیگذارد اینها به راحتی روی یک گزینه اشتراک نظر پیدا کنند. انسان باید خودش معیار داشته باشد و تلاش کند با ایجاد رابطة رفاقت آمیز با دیگران و اثبات استقلال شخصیت خود، میزان دخالت دیگران را در تصمیمگیری به حدّاقل برساند؛ البته دخالت با مشورت متفاوت است. ما باید از نظرات دیگران استفاده کنیم؛ اما اگر این مشورت به گونهای شد که دیگران تصمیمگیرندة ما شدند، تصمیمگیری به شدّت سخت خواهد شد.
در همین جا به همة خانوادهها توصیه میکنیم که بیایید فرهنگ احترام به نظرات یکدیگر را در خانوادههای خودمان ایجاد کرده و گسترش دهیم. چرا خواهر خانواده اصرار دارد برادرش زنی بگیرد که او بپسندد و مادر هم همین توقّع را دارد؟ و از قضای روزگار آبِ این مادر و خواهر هم به یک جوی نمیرود!
اگر که برادر یا خواهرمان اشتباه میکند و بدون این که بداند در حال افتادن به چاه است، راه نجات او دخالتهایی نیست که او را به لجاجت بیشتر وادار کند. ما دربارة این دسته از انتخابها چندین بار سخن گفتهایم و دیگر تکرار نمیکنیم؛ اما خلاصهاش آن است که باید با زبان رفاقت اشتباه را به او فهماند و اگر از عهدة ما برنیامد، با یک مشاور و یا بزرگتری که مورد قبول او است، مسئله را در میان گذاشت تا او مسئله را حل کند.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔻#دلایل_ناتوانی_در_انتخاب_همسر
✍برای پاسخ به این پرسش باید به سراغ دلایل ناتوانی در انتخاب همسر رفت؛ ما در این جا به برخی از این دلایل اشاره میکنیم؛ البته دلایلی که مربوط به خود شخص انتخاب کننده است.
#اوّل: حسّاسیت و وسواس بیش از اندازه
این مشکل معمولاً در کسانی پیش میآید که سنین نشاط جوانی را پشت سر گذاشته و به میانسالی نزدیک شدهاند.
در ازدواج علاوه بر این که نیاز شدیدی به حساب و کتابهای عاقلانه داریم، محتاج احساسات پاک جوانی هم هستیم. کسانی که از سنین جوانی فاصله میگیرند، از شور و شوق جوانی هم دور میشوند، به همین دلیل با قضایای زندگی خیلی دقیق و ریزبینانه برخورد میکنند. کسانی هم که این افراد به خواستگاریشان میروند، انسان کاملی نیستند، بالأخره عیب و ایرادی دارند. آنچه میتواند این عیبها را قابل تحمّل جلوه دهد، همان روحیة لطیف و بااحساس جوانی است. پس کسانی که از این سن گذشتهاند، با این عیب و ایرادها خیلی سختگیرانه برخورد میکنند.
این حسّاسیت، دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و آن این که انسان در دورة نشاط جوانی نیاز بیشتری به ازدواج دارد؛ چرا که هم بُعد جسمی و هم بُعد روحی ازدواج برای او مهم است. وقتی دورة غَلَیان جنسی جوان طی میشود، یکی از عوامل محرّکِ او به سمت ازدواج تا اندازة زیادی فروکش میکند. به همین دلیل انگیزۀ چشمپوشی از عیبهای پیش پا افتاده، برای او کم شده و سختگیر میشود.
حرفهای ما به این معنا نیست که شور و نشاط جوانی مجوّزی برای انتخاب چشم بسته است. باید اعتدال را رعایت کرد؛ نه آن که تمام اختیار خود را به دست شور و نشاط جوانی بسپاریم و نه این که به قدری ریزبین و عقلی برخورد کنیم که جایی برای احساس و شور و نشاط جوانی باقی نگذاریم.
#دوم: نداشتن ملاک مشخّصی برای تصمیمگیری
وقتی کسی میخواهد یک اتومبیل بخرد باید پیش از رفتن به بازار مشخّصات کلّی اتومبیل مطلوب خود را مشخّص کند؛ مثل قیمت و مدل. اگر او بدون مشخّص کردن اینها به بازار برود، نمیتواند تصمیم بگیرد؛ چرا که در بازار انواع و اقسام اتومبیلها وجود دارد که کار انتخاب را برای او سخت میکند.
برای ازدواج باید ملاک داشت، آن هم ملاکهای مشخّص؛ ملاکهایی که بتواند بین انسانها تفکیک قائل شود. ملاکهای کلّی که در همه یا بیشتر آدمها هست فایدهای ندارد. بدون داشتن این ملاکها انتخاب به شدّت سخت میشود؛ البته باید این ملاکها را با واقعیت زندگی مشترک هماهنگ کرد.
#سوم: وابسته کردن تصمیم به رضایت دیگران
برخی در تصمیمگیری به شدّت روی نظر دیگران حسّاسند؛ یعنی باید پدر و مادر و خواهر و برادر و حتی دورتر از اینها، عمّه و خاله و ... روی یک گزینه نظر مثبت داشته باشند تا بتوانند آن را به عنوان همسر مطلوب خود بپذیرند؛ در حالی که دو مانع بزرگ بر سر راه این نوع انتخابها وجود دارد: اول، تفاوت سنّی این افراد و ودوم، اختلاف دیدگاهشان دربارة مسائل مختلفی که در ازدواج دخیل است. این دو مانع نمیگذارد اینها به راحتی روی یک گزینه اشتراک نظر پیدا کنند. انسان باید خودش معیار داشته باشد و تلاش کند با ایجاد رابطة رفاقت آمیز با دیگران و اثبات استقلال شخصیت خود، میزان دخالت دیگران را در تصمیمگیری به حدّاقل برساند؛ البته دخالت با مشورت متفاوت است. ما باید از نظرات دیگران استفاده کنیم؛ اما اگر این مشورت به گونهای شد که دیگران تصمیمگیرندة ما شدند، تصمیمگیری به شدّت سخت خواهد شد.
در همین جا به همة خانوادهها توصیه میکنیم که بیایید فرهنگ احترام به نظرات یکدیگر را در خانوادههای خودمان ایجاد کرده و گسترش دهیم. چرا خواهر خانواده اصرار دارد برادرش زنی بگیرد که او بپسندد و مادر هم همین توقّع را دارد؟ و از قضای روزگار آبِ این مادر و خواهر هم به یک جوی نمیرود!
اگر که برادر یا خواهرمان اشتباه میکند و بدون این که بداند در حال افتادن به چاه است، راه نجات او دخالتهایی نیست که او را به لجاجت بیشتر وادار کند. ما دربارة این دسته از انتخابها چندین بار سخن گفتهایم و دیگر تکرار نمیکنیم؛ اما خلاصهاش آن است که باید با زبان رفاقت اشتباه را به او فهماند و اگر از عهدة ما برنیامد، با یک مشاور و یا بزرگتری که مورد قبول او است، مسئله را در میان گذاشت تا او مسئله را حل کند.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠امام صادق(ع)فرمودند:
✨هر کس در روز #اول_ماه_رمضان یک کف گلاب به صورت بریزد، در آن روز از خواری و پریشانی ایمن گردد و هر که یک کف گلاب به سرش بریزد در آن سال از مرض سرسام ایمنی یابد.
✨هر کس در روز #اول_ماه_رمضان یک کف گلاب به صورت بریزد، در آن روز از خواری و پریشانی ایمن گردد و هر که یک کف گلاب به سرش بریزد در آن سال از مرض سرسام ایمنی یابد.
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته🌷
قسمت #اول؛ دهه شصت...نسل سوخته
هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل سوخته... ما نسلی بودیم که ... هر چند کوچیک ... اما تو هوایی نفس کشیدیم که ... شهدا هنوز توش نفس می کشیدن... ما نسل جنگ بودیم ...
آتش جنگ شاید شهرها رو سوزوند ... دل خانواده ها رو سوزوند ... جان عزیزان مون رو سوزوند ... اما انسان هایی توش نفس کشیدن ... که وجودشون بیش از تمام آسمان و زمین ارزش داشت ... بی ریا ... مخلص ... با اخلاق ... متواضع ... جسور ... شجاع ... پاک ... انسان هایی که برای توصیف عظمت وجودشون ... تمام لغات زیبا و عمیق این زبان ... کوچیکه و کم میاره ...
و من یک دهه شصتی هستم ... یکی که توی اون هوا به دنیا اومد ... توی کوچه هایی که هنوز شهدا توش راه می رفتن و نفس می کشیدن ... کسی که زندگیش پای یه تصویر ساده شهید رقم خورد ...
من از نسل سوخته ام ... اما سوختن من ... از آتش جنگ نبود ...
داشتم از پله ها می اومدم بالا که چشمم بهش افتاد ... غرق خون ... با چهره ای آرام ... زیرش نوشته بودن ...
👣"بعد از شهدا چه کردیم؟ ... شهدا شرمنده ایم" ...👣
چه مدت پای اون تصویر ایستادم و بهش نگاه کردم؟ ... نمی دونم ... اما زمان برای من ایستاد ... محو تصویر شهیدی شدم که حتی اسمش رو هم نمی دونستم ...
مادرم فرزند شهیده ... همیشه می گفت ... روزهای بارداری من ... از خدا یه بچه می خواسته مثل شهدا ... دست روی سرم می کشید و اینها رو کنار گوشم می گفت ...
اون روزها کی می دونست ... نفس مادر ... چقدر روی جنین تاثیرگذاره ... حسش ... فکرش ... آرزوهاش ... و جنین همه رو احساس می کنه ...
ایستاده بودم و به اون تصویز نگاهمی کردم ... مثل شهدا ...
اون روز ... فقط 9 سالم بود ...
ادامه دارد....
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
قسمت #اول؛ دهه شصت...نسل سوخته
هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل سوخته... ما نسلی بودیم که ... هر چند کوچیک ... اما تو هوایی نفس کشیدیم که ... شهدا هنوز توش نفس می کشیدن... ما نسل جنگ بودیم ...
آتش جنگ شاید شهرها رو سوزوند ... دل خانواده ها رو سوزوند ... جان عزیزان مون رو سوزوند ... اما انسان هایی توش نفس کشیدن ... که وجودشون بیش از تمام آسمان و زمین ارزش داشت ... بی ریا ... مخلص ... با اخلاق ... متواضع ... جسور ... شجاع ... پاک ... انسان هایی که برای توصیف عظمت وجودشون ... تمام لغات زیبا و عمیق این زبان ... کوچیکه و کم میاره ...
و من یک دهه شصتی هستم ... یکی که توی اون هوا به دنیا اومد ... توی کوچه هایی که هنوز شهدا توش راه می رفتن و نفس می کشیدن ... کسی که زندگیش پای یه تصویر ساده شهید رقم خورد ...
من از نسل سوخته ام ... اما سوختن من ... از آتش جنگ نبود ...
داشتم از پله ها می اومدم بالا که چشمم بهش افتاد ... غرق خون ... با چهره ای آرام ... زیرش نوشته بودن ...
👣"بعد از شهدا چه کردیم؟ ... شهدا شرمنده ایم" ...👣
چه مدت پای اون تصویر ایستادم و بهش نگاه کردم؟ ... نمی دونم ... اما زمان برای من ایستاد ... محو تصویر شهیدی شدم که حتی اسمش رو هم نمی دونستم ...
مادرم فرزند شهیده ... همیشه می گفت ... روزهای بارداری من ... از خدا یه بچه می خواسته مثل شهدا ... دست روی سرم می کشید و اینها رو کنار گوشم می گفت ...
اون روزها کی می دونست ... نفس مادر ... چقدر روی جنین تاثیرگذاره ... حسش ... فکرش ... آرزوهاش ... و جنین همه رو احساس می کنه ...
ایستاده بودم و به اون تصویز نگاهمی کردم ... مثل شهدا ...
اون روز ... فقط 9 سالم بود ...
ادامه دارد....
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
✳️ نمازتون رو حتما #اول_وقت بخونید، می دونید چرا ؟!
به این دلیل👇🏻
چون زمانی که روز به شب تبدیل میشود یا برعکس انرژی زمین به بالاترین سطح خودش میرسه و جاذبه خیلی بیشتر و قوی هست
و شما اگر همان لحظه (موقع اذان ) چاکراهاتون رو به نوبت به سمت زمین بگیرید باعث میشه هر چیزی که درونتون هست رو اون جاذبه بیرون بکشه😊👍
لازمه اینجا درمورد ارتباط نماز و چاکرا توضیحاتی خدمتتون ارائه بدم، خیلی جالبه👌🏻🌹
اول از همه اینکه اصلا چاکرا چیه؟؟
به #مراکز_انرژی بدن، چاکرا می گویند🔋
👈🏻نماز باعث میشه انرژی های بدن شما تنظیم بشن👍
#ارتباط_نماز_با_چاکرا👇🏻
درحالتی که سرنماز ایستادین👇🏻
به این صورت است که،تبادل انرژی با زمین ازطریق کف پاهاست، و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر است🙇♂️
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻در حالت رکوع👇🏻
تبادل انرژی بالاتنه با پایین تنه از طریق چاکرای کف دست ها چاکرای روی زانوها است.
ارتباط چاکرا بانماز👈🏻درحالت سجده👇🏻
تبادل انرژی های منفی با زمین از ۷ منطقه چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دست که روی زمین است، چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی های مثبت➕زمین از طریق این چاکرا ها می باشد.
اتصال این نقاط از بدن وقتی که روی زمین قرار میگیرند:
حس شادی ،رضایت، عشق به زنده بودن و زندگی کردن را در انسان ایجاد می کند😍
در حالت سجده چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می گردد. افرادی که سجده های طولانی دارند می توانند این چاکرا را متعادل تر کنند و به افرادی منطقی و حتی ضمیر روشن تبدیل میگردند🙄✨✨✨
فواید سجده طولانی👇🏻
چاکرای چشم سوم را فعال می کند و سبب فعال شدن چاکرای آجنا (وسط پیشانی) و روشن بینی و اشراق میشه، همینطور سبب کشیدگی ماهیچه های پشت کمر و متعادل شدن دیسک های ستون فقرات می شود.
سجده به علت فشار بر معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی باعث دفع یبوست می شود.
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻در حالت نشسته👇🏻
چون در این حالت دستها روی پاها قرارمیگیرد،انرژی بالاتنه با پایین تنه درارتباطه، و گردش انرژی رو متعادل میکنه.
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻درحالت قنوت🤲
دراین حالت تبادل انرژی ازطریق کف دستها اتفاق می افتد،درحین نمازخواندن،باگفتن ذکرها،انرژی آلفا آزادمی شود،ودر وضعیتهای مختلف نمازدرکل بدن به گردش درمیاد.
و همین طور در زمان قنوت وگرفتن دستها درمقابل صورت،برگشت انرژی آلفابه کمک صورت اتفاق می افتد🤲
وجودتون سرشارازعشق الهی💚💚💚 🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
به این دلیل👇🏻
چون زمانی که روز به شب تبدیل میشود یا برعکس انرژی زمین به بالاترین سطح خودش میرسه و جاذبه خیلی بیشتر و قوی هست
و شما اگر همان لحظه (موقع اذان ) چاکراهاتون رو به نوبت به سمت زمین بگیرید باعث میشه هر چیزی که درونتون هست رو اون جاذبه بیرون بکشه😊👍
لازمه اینجا درمورد ارتباط نماز و چاکرا توضیحاتی خدمتتون ارائه بدم، خیلی جالبه👌🏻🌹
اول از همه اینکه اصلا چاکرا چیه؟؟
به #مراکز_انرژی بدن، چاکرا می گویند🔋
👈🏻نماز باعث میشه انرژی های بدن شما تنظیم بشن👍
#ارتباط_نماز_با_چاکرا👇🏻
درحالتی که سرنماز ایستادین👇🏻
به این صورت است که،تبادل انرژی با زمین ازطریق کف پاهاست، و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر است🙇♂️
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻در حالت رکوع👇🏻
تبادل انرژی بالاتنه با پایین تنه از طریق چاکرای کف دست ها چاکرای روی زانوها است.
ارتباط چاکرا بانماز👈🏻درحالت سجده👇🏻
تبادل انرژی های منفی با زمین از ۷ منطقه چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دست که روی زمین است، چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی های مثبت➕زمین از طریق این چاکرا ها می باشد.
اتصال این نقاط از بدن وقتی که روی زمین قرار میگیرند:
حس شادی ،رضایت، عشق به زنده بودن و زندگی کردن را در انسان ایجاد می کند😍
در حالت سجده چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می گردد. افرادی که سجده های طولانی دارند می توانند این چاکرا را متعادل تر کنند و به افرادی منطقی و حتی ضمیر روشن تبدیل میگردند🙄✨✨✨
فواید سجده طولانی👇🏻
چاکرای چشم سوم را فعال می کند و سبب فعال شدن چاکرای آجنا (وسط پیشانی) و روشن بینی و اشراق میشه، همینطور سبب کشیدگی ماهیچه های پشت کمر و متعادل شدن دیسک های ستون فقرات می شود.
سجده به علت فشار بر معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی باعث دفع یبوست می شود.
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻در حالت نشسته👇🏻
چون در این حالت دستها روی پاها قرارمیگیرد،انرژی بالاتنه با پایین تنه درارتباطه، و گردش انرژی رو متعادل میکنه.
ارتباط نماز با چاکرا👈🏻درحالت قنوت🤲
دراین حالت تبادل انرژی ازطریق کف دستها اتفاق می افتد،درحین نمازخواندن،باگفتن ذکرها،انرژی آلفا آزادمی شود،ودر وضعیتهای مختلف نمازدرکل بدن به گردش درمیاد.
و همین طور در زمان قنوت وگرفتن دستها درمقابل صورت،برگشت انرژی آلفابه کمک صورت اتفاق می افتد🤲
وجودتون سرشارازعشق الهی💚💚💚 🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
♦️شنبه ۶ اردیبهشت #اول_ماه_رمضان خواهد بود
حجتالاسلام علیرضا موحدنژاد، عضو ارشد ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری:
🔹کارشناسان معتقدند پنجشنبه احتمال رویت ماه وجود ندارد و انتظار می رود شنبه ۶ اردیبهشت اول ماه رمضان باشد.
🔹۱۰۰ نفر برای استهلال ماه مبارک رمضان در سطح کشور مستقر شده اند./
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
حجتالاسلام علیرضا موحدنژاد، عضو ارشد ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری:
🔹کارشناسان معتقدند پنجشنبه احتمال رویت ماه وجود ندارد و انتظار می رود شنبه ۶ اردیبهشت اول ماه رمضان باشد.
🔹۱۰۰ نفر برای استهلال ماه مبارک رمضان در سطح کشور مستقر شده اند./
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
✅آغاز فعالیت #سینماها پس از ۴ ماه
📺فعالیت سالنهای سینمای کشور از #اول_تیرماه پس از ۴ ماه تعطیلی از سر گرفته میشود./
🦋 @ferdows18 💯
#استفادهازماسکراهیبهسویکاهشکرونا🦋
📺فعالیت سالنهای سینمای کشور از #اول_تیرماه پس از ۴ ماه تعطیلی از سر گرفته میشود./
🦋 @ferdows18 💯
#استفادهازماسکراهیبهسویکاهشکرونا🦋
🚨آموزش و پرورش:
آزمون #فارسی و #ریاضی پایه #اول و #دوم #ابتدایی با رعایت پروتکلهای بهداشتی #حضوری برگزار میشود.
🍁 @ferdows18 💯
#دورهمیتانابودیکروناممنوع🍁
آزمون #فارسی و #ریاضی پایه #اول و #دوم #ابتدایی با رعایت پروتکلهای بهداشتی #حضوری برگزار میشود.
🍁 @ferdows18 💯
#دورهمیتانابودیکروناممنوع🍁
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #اول
وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود...
مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :
_خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم
بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید
دلم شور میزد...
نگرانی ک توی چشم های «شهیده و زهرا» می دیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد
به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم «صفورا»... تقصیر خود مامان بود
وقتی گفتم دوست دارم با جانباز #ازدواج کنم یک هفته مریض شد!
کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی...
دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده
همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند
#عمه_زینب م از تصمیمم باخبر شد،
کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید
وقتی برای دیدنش رفتم
با یک ترکه مرا زد و گفت :
_اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن... اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است!... چطوری زنده است!... فردا با چهار تا بچه نگذاردت!
صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا #ایوب را دیده بود
اورا از #جبهه برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند
صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای وپدر و مادرش تعریف کرده بود....
که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان
ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت
این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را به هم معرفی کند....
رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم
اگر می امد و روبرویم مینشست،...
آنوقت نگاهمان به هم می افتاد و این را دوست نداشتم
همیشه #خاستگار که می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداد... #این_مردمن_نیست
ایوب امد جلوی در و سلام کرد...
صورت قشنگی داشت. یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،.. ولی #چهارستون_بدنش سالم بود
وارد شد
کمی دورتر از من و کنارم نشست
بسم الله گفت و شروع کرد
دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را
و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم
بحث را عوض کرد؛
_خانم غیاثوند ، #حرفهای_امام برای من خیلی سند است
من_برای من هم
_اگر امام همین حالا #فرمان بدهند که همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم
من_ اگر امام این #فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام #یقین دارم
_شاید روزی برسد ک بنیاد به کار من جانباز #رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در #چادر #زندگی کنیم
من_میدانید برادر بلندی ،من به بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر #پای_انقلاب می ایستم که حتی بگیرند و #اعداممان کنند...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
#ادامه_دارد
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #اول
وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود...
مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :
_خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم
بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید
دلم شور میزد...
نگرانی ک توی چشم های «شهیده و زهرا» می دیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد
به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم «صفورا»... تقصیر خود مامان بود
وقتی گفتم دوست دارم با جانباز #ازدواج کنم یک هفته مریض شد!
کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی...
دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده
همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند
#عمه_زینب م از تصمیمم باخبر شد،
کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید
وقتی برای دیدنش رفتم
با یک ترکه مرا زد و گفت :
_اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن... اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است!... چطوری زنده است!... فردا با چهار تا بچه نگذاردت!
صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا #ایوب را دیده بود
اورا از #جبهه برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند
صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای وپدر و مادرش تعریف کرده بود....
که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان
ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت
این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را به هم معرفی کند....
رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم
اگر می امد و روبرویم مینشست،...
آنوقت نگاهمان به هم می افتاد و این را دوست نداشتم
همیشه #خاستگار که می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداد... #این_مردمن_نیست
ایوب امد جلوی در و سلام کرد...
صورت قشنگی داشت. یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،.. ولی #چهارستون_بدنش سالم بود
وارد شد
کمی دورتر از من و کنارم نشست
بسم الله گفت و شروع کرد
دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را
و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم
بحث را عوض کرد؛
_خانم غیاثوند ، #حرفهای_امام برای من خیلی سند است
من_برای من هم
_اگر امام همین حالا #فرمان بدهند که همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم
من_ اگر امام این #فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام #یقین دارم
_شاید روزی برسد ک بنیاد به کار من جانباز #رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در #چادر #زندگی کنیم
من_میدانید برادر بلندی ،من به بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر #پای_انقلاب می ایستم که حتی بگیرند و #اعداممان کنند...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
#ادامه_دارد
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_ودوم
ایوب فقط گفت:
_ "چشمم روشن...."
و هدی را صدا زد:
_"برایت #می_خرم بابا ولی #دوتاشرط دارد.
#اول اینکه #نمازت قضا نشود و #دوم اینکه هیچ #نامحرمی دستت را نبیند"
از خانه رفت بیرون و با دو تا #نوار_کاست و شعر و آهنگ ترکی برگشت.
آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت
_"بفرما، حالا ببینم چقدر می خواهی برقصی"
دوتا #لاک و یک شیشه آستون هم گرفته بود.
دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود.
چند روز بعد هم #خودش نوار ها را #جمع کرد و توی کمدش #قایم کرد.
برای هر نماز با #پنبه و #استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از #وضو دوباره #لاک می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی.
وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را #پاک کند.
بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه #یادگاری ها...
توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد:
_"از کدام بیشتر خوشت می آید؟"
هدی به دختر های #چادری اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_ودوم
ایوب فقط گفت:
_ "چشمم روشن...."
و هدی را صدا زد:
_"برایت #می_خرم بابا ولی #دوتاشرط دارد.
#اول اینکه #نمازت قضا نشود و #دوم اینکه هیچ #نامحرمی دستت را نبیند"
از خانه رفت بیرون و با دو تا #نوار_کاست و شعر و آهنگ ترکی برگشت.
آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت
_"بفرما، حالا ببینم چقدر می خواهی برقصی"
دوتا #لاک و یک شیشه آستون هم گرفته بود.
دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود.
چند روز بعد هم #خودش نوار ها را #جمع کرد و توی کمدش #قایم کرد.
برای هر نماز با #پنبه و #استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از #وضو دوباره #لاک می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی.
وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را #پاک کند.
بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه #یادگاری ها...
توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد:
_"از کدام بیشتر خوشت می آید؟"
هدی به دختر های #چادری اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
کانال فردوس
دختره دیگه👆👆👆👆
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اول_مظلوم
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۱۲ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۱۲ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اول_مظلوم
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۱۴ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۱۴ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
کانال فردوس
حالا فهمیدین چرا اتشنشان خانوم نداریم 😐😂 🍁 @ferdosmahale 💯 🍁 فردوس_بهشت_ محلات _تهران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اول_مظلوم
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۰ | رمضان ۱۴۰۱
.
🏴@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران 🏴
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۰ | رمضان ۱۴۰۱
.
🏴@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران 🏴
کانال فردوس
سوالات شب ششم ۱- بیشترین آزاری که در حق پیامبر روا شد از جانب چه کسانی بود؟ الف)مسخره کنندگان ب) منافقین ج) کمی متقین ۲- منظور از امام مبین در قرآن کیست ودر کدام سوره بیان شده است؟ الف) حضرت علی- یس ب) اهل بیت - انسان ج) اهل بیت -یس ۳- با توجه به سخن پیامبر…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اول_مظلوم
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۲ | رمضان ۱۴۰۱
🏴@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران 🏴
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۲ | رمضان ۱۴۰۱
🏴@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران 🏴
کانال فردوس
عزیزان همراه توجه نمایند جهت شرکت در مسابقه به آیدی ادمین کانال مراجعه نمایند. کانال فردوس همراه شما در تمام لحظات 🍁 @ferdosmahale 💯 🍁 فردوس بهشت محلات تهران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اول_مظلوم
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۳ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
#لطفا_نشر_دهید
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲۳ | رمضان ۱۴۰۱
...
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
🌷🌷🌷
#حکایت
هارون الرشید به بهلول گفت :
مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم
تا فكرت آسوده باشد
بهلول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد!
#اول : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ،
تا مهیا كنى
#دوم : نمى دانى چه وقت مى خواهم
#سوم : نمى دانى چه قدر مى خواهم
ولى خداوند اینها را مى داند،
با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد
ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را
قطع نخواهد کرد
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
#حکایت
هارون الرشید به بهلول گفت :
مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم
تا فكرت آسوده باشد
بهلول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد!
#اول : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ،
تا مهیا كنى
#دوم : نمى دانى چه وقت مى خواهم
#سوم : نمى دانى چه قدر مى خواهم
ولى خداوند اینها را مى داند،
با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد
ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را
قطع نخواهد کرد
🌿 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🌿
♦️آگهی #استخدام مجتمع پسرانه
براي سال تحصيلي ۱۴۰۳-۱۴۰۲
✅ معلم پایه #اول
✅ معلم پایه #دوم
✅ معلم پایه #سوم
✅ معلم پایه #چهارم
✅ معلم پایه #پنجم
✅ معلم پایه #ششم
✅ معاون آموزشی
✅ معاون انضباطی
✅ کارشناس IT
✅ روابط عمومی
✅ عکاس و گرافیست
✅خدمات و پشتیبانی
شرایط:
آقا/خانم ، مدرک حداقل تحصیلی لیسانس ، ظاهر آراسته و پوشش متناسب با محیط آموزشی ، سن کمتر از 40سال، 5سال سابقه کار، دوره های ضمن خدمت متناسب با پایه تحصیلی، آشنا به نرم افزارهای محتواسازی آموزشی ومسلط به کامپیوتروسيستم هاي هوشمندو نرم افزارهای کلاس آنلاین
ارسال رزومه 👇
t.me/+989122159515
🔹 09122159515
#تهران، منطقه ۵
ــــــــــــــــــــ
براي سال تحصيلي ۱۴۰۳-۱۴۰۲
✅ معلم پایه #اول
✅ معلم پایه #دوم
✅ معلم پایه #سوم
✅ معلم پایه #چهارم
✅ معلم پایه #پنجم
✅ معلم پایه #ششم
✅ معاون آموزشی
✅ معاون انضباطی
✅ کارشناس IT
✅ روابط عمومی
✅ عکاس و گرافیست
✅خدمات و پشتیبانی
شرایط:
آقا/خانم ، مدرک حداقل تحصیلی لیسانس ، ظاهر آراسته و پوشش متناسب با محیط آموزشی ، سن کمتر از 40سال، 5سال سابقه کار، دوره های ضمن خدمت متناسب با پایه تحصیلی، آشنا به نرم افزارهای محتواسازی آموزشی ومسلط به کامپیوتروسيستم هاي هوشمندو نرم افزارهای کلاس آنلاین
ارسال رزومه 👇
t.me/+989122159515
🔹 09122159515
#تهران، منطقه ۵
ــــــــــــــــــــ