✅ نشست فلسفهی سیاسی ـ فلسفهی دینی، تعارض یا توافق؟
📅 یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸
| سخنرانان:
دکتر #بیژن_عبدالکریمی
دکتر #حمید_پارسانیا
| مدیر نشست:
#احمد_بخارایی (جامعهشناس)
| برگزارکننده:
انجمن جامعهشناسی ایران (گروه فلسفهی علوم اجتماعی)
📅 تاریخ: چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸
🏠 مکان: دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… «#فلسفهی_سیاست» به این پرسش پاسخ میدهد که: مردم با چه نیازی، #حکومت را تشکیل میدهند اما «#فلسفهی_سیاسی» به این پرسش که: بهترین شیوه برای یک حکومت در یک جغرافیا چه میتواند باشد؟ …
… «#فلسفهی_دینی» یک فکر فلسفی است که از سوی #دین، هدایت میشود. مانند #فلسفهی_اسلامی یا فلسفهی مسیحی که بسا با چالش مفهومی و منطقی مواجه باشد. تلاش فیلسوفان دینی مبنی بر بنیاننهادن دعاوی دینی بر عقل نظری است. این رویکرد تلاش دارد مفاهیمی مانند سلطان و امت و قدرت دینی و اطاعت دینداران را به حوزهی «فلسفهی سیاست» وارد کند و به نحوی «فلسفهی #سیاست_دینی» را سامان دهد مانند آن که فارابی، عقل فعال ارسطو را همان وحی قرآنی قلمداد کردهاست تا از آن سیاست مدن را استنتاج کند. این تلاشها به نظر میرسد در غیاب عقلانیت مدرن، امکان طرح داشته است اما اینک با چالشهای جدی مواجه است …
... هر چه «فلسفهی دینی» معطوف به سیاستورزی، بیشتر مبتنی بر آرمانهای ذهنی و ایدهآلهای ارزشی باشد و هر چه بیشتر واقعیتگریز باشد بیشتر به تخالف و نزاع با «علم سیاست» برمیخیزد و بالطبع، آسیبرسانتر میشود …
... هر دو سخنران (آقایان عبدالکریمی و پارسانیا) به یک نقطهی مشترک رسیدند و آن اینکه در شرایط کنونی «#حکومت_اسلامی» امکان تحقق ندارد اما هر یک از دو سخنران از یک منظر و مبدأ متفاوت از دیگری به این نتیجهی مشترک دست یافتند …
🔍 بخشهایی از سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی:
… حکومت دینی، امری پارادوکسیکال است …
… حکومت دینی بر این اساس غیر ممکن است که نظامات دنیوی مبتنی بر ترس و اقتدار و سود است …
… با ظهور عقلانیت جدید و مدرنیته، عالم دینی نمیتواند وجود داشتهباشد. زیست جهان دینی با ظهور مدرنیته به پایان رسیده است …
… اکثریت مردم اگر در مقابل حکومت دینی مقاومت کردند چه باید کرد؟ آیا باید با زور برخورد کنیم؟ …
🔍 بخشهایی از سخنان دکتر حمید پارسانیا:
… بازگشت به سوی معنا و مرجعیت «عرف» و فرهنگ، لازمهی حفظ دین است …
… ما موظفیم با این جهان همراهی نکنیم و «امر موجود» را «امر مقرر» ندانیم …
… تغییر جهان بدون مشارکت آدمیان ممکن نیست …
… تا زمانی که معانی والا در درون افراد جامعه به عنوان مؤمن رسوخ نکند حکومت دینی تشکیل نمیشود …
🎙| صوت | ویدئو |🎞
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
📅 یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸
| سخنرانان:
دکتر #بیژن_عبدالکریمی
دکتر #حمید_پارسانیا
| مدیر نشست:
#احمد_بخارایی (جامعهشناس)
| برگزارکننده:
انجمن جامعهشناسی ایران (گروه فلسفهی علوم اجتماعی)
📅 تاریخ: چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸
🏠 مکان: دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… «#فلسفهی_سیاست» به این پرسش پاسخ میدهد که: مردم با چه نیازی، #حکومت را تشکیل میدهند اما «#فلسفهی_سیاسی» به این پرسش که: بهترین شیوه برای یک حکومت در یک جغرافیا چه میتواند باشد؟ …
… «#فلسفهی_دینی» یک فکر فلسفی است که از سوی #دین، هدایت میشود. مانند #فلسفهی_اسلامی یا فلسفهی مسیحی که بسا با چالش مفهومی و منطقی مواجه باشد. تلاش فیلسوفان دینی مبنی بر بنیاننهادن دعاوی دینی بر عقل نظری است. این رویکرد تلاش دارد مفاهیمی مانند سلطان و امت و قدرت دینی و اطاعت دینداران را به حوزهی «فلسفهی سیاست» وارد کند و به نحوی «فلسفهی #سیاست_دینی» را سامان دهد مانند آن که فارابی، عقل فعال ارسطو را همان وحی قرآنی قلمداد کردهاست تا از آن سیاست مدن را استنتاج کند. این تلاشها به نظر میرسد در غیاب عقلانیت مدرن، امکان طرح داشته است اما اینک با چالشهای جدی مواجه است …
... هر چه «فلسفهی دینی» معطوف به سیاستورزی، بیشتر مبتنی بر آرمانهای ذهنی و ایدهآلهای ارزشی باشد و هر چه بیشتر واقعیتگریز باشد بیشتر به تخالف و نزاع با «علم سیاست» برمیخیزد و بالطبع، آسیبرسانتر میشود …
... هر دو سخنران (آقایان عبدالکریمی و پارسانیا) به یک نقطهی مشترک رسیدند و آن اینکه در شرایط کنونی «#حکومت_اسلامی» امکان تحقق ندارد اما هر یک از دو سخنران از یک منظر و مبدأ متفاوت از دیگری به این نتیجهی مشترک دست یافتند …
🔍 بخشهایی از سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی:
… حکومت دینی، امری پارادوکسیکال است …
… حکومت دینی بر این اساس غیر ممکن است که نظامات دنیوی مبتنی بر ترس و اقتدار و سود است …
… با ظهور عقلانیت جدید و مدرنیته، عالم دینی نمیتواند وجود داشتهباشد. زیست جهان دینی با ظهور مدرنیته به پایان رسیده است …
… اکثریت مردم اگر در مقابل حکومت دینی مقاومت کردند چه باید کرد؟ آیا باید با زور برخورد کنیم؟ …
🔍 بخشهایی از سخنان دکتر حمید پارسانیا:
… بازگشت به سوی معنا و مرجعیت «عرف» و فرهنگ، لازمهی حفظ دین است …
… ما موظفیم با این جهان همراهی نکنیم و «امر موجود» را «امر مقرر» ندانیم …
… تغییر جهان بدون مشارکت آدمیان ممکن نیست …
… تا زمانی که معانی والا در درون افراد جامعه به عنوان مؤمن رسوخ نکند حکومت دینی تشکیل نمیشود …
🎙| صوت | ویدئو |🎞
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Instagram
Ahmad Bokharaei احمد بخارایی ـ
➡️ورق بزنید⬅️ تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و #مسائل_اجتماعی #ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت دیدگاه شما پیرامون تحلیل ارائه شده هستم. با سپاس ⟩⟩ پیامگیر: https://t.me/drbokharaei . ⟩⟩ بیشتر در: www.dr-bokharaei.com . #فلسفه #دین…
❇️ آیا برای شرکت در #انتخابات #مجلس_شورای_اسلامی در اسفند ۱۳۹۸ باید تجدید نظر کرد؟
🗓 دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۸
| #احمد_بخارایی، #جامعهشناس |
| یادداشت ۷ | هفتمین مکث:
«ناسازوارهها در کلام محمد خاتمی، خاتم اصلاحطلبان»
⟩⟩ ۱ـ جناب آقای #محمد_خاتمی، #رئیسجمهور اسبق در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ در دیدار با ایثارگران اصلاحطلب در محل دفتر کارشان فرمودند: «#قانون_اساسی دستآورد بزرگ انقلاب ما است. قانون اساسی برای #حکومت حد و حدود و برای #مردم #حق و حرمت تعیین میکند. در قانون اساسی ما هم حکومت بیحد و مرز نیست و مسئولیت دارد و باید تأمینکنندهی نیازهای مردم باشد، و هم مردم حق دارند و نه تنها حق سؤال دارند بلکه حق دارند بدون توسل به زور، حکومت را تغییر دهند. حکومت بیحد، مختص حکومت استبدادی گذشته بوده است و امروز قانون اساسی ما مبنای نظم است و همه باید به قانون اساسی تن دهیم».
⟩⟩ ۲ـ به نظر میرسد کلام آقای خاتمی، پارادوکسیکال و ناسازوارانه است. در این کلام، عناصر متناقض وجود دارد و خواننده را فریب میدهد. محورهای کلام ایشان این است که:
⟩ محور یکم: «قانون اساسی که دستآورد انقلاب است همیشه (از جمله: اکنون) باید به آن پایبند بود». مغالطه در این استنتاج آقای خاتمی این است که از لزوم وجود یک پدیده در گذشته، این نتیجه بهدست نمیآید که در زمان حال و آینده هم آن پدیده لزوماً قابل تداوم باشد.
⟩ محور دوم: «قانون اساسی برای حکومت، حد و حدودی قائل شدهاست که حق و حرمت مردم را هم تأمین میکند». جناب خاتمی آیا نمیدانند که طبق اصل ۲ قانون اساسی مرز بین خودی و غیرخودی با قید «ایمان» مشخص شده و تفسیر قانون اساسی طبق اصول ۹۸ و ۹۹ به عهده #شورای_نگهبان است که منتخب شخص #رهبری است و آیا ایشان نمیدانند که انواع سهگانهی #نظارت_استصوابی، #استطلاعی و #استرجاعی در همهی #انتخابات به عهده شورای نگهبان بودهاست که طی چهار دهه، انتخابات را به عقب راندهاند و اهالی فنّ و اندیشه را از مجالس دور کردهاند و افرادی عمدتاً ظاهرفریب و عاری از تخصص را به مجالس فراخواندهاند؟ به نظر میرسد آنچه آقای #خاتمی به عنوان «حرمت و حق مردم» بیان داشتهاند همان حرمت و حقی است که در چهارچوب این قانون اساسی منجر به فرار و مهاجرت اجباری بیش از هفت میلیون #ایرانی و نیز آمادگی و علاقهی میلیونها ایرانی دیگر برای عزیمت به خارج مرزهای ایران شده است.
⟩ محور سوم: «مردم حق دارند بدون توسل به زور، حکومت را تغییر دهند». معلوم نیست آقای خاتمی بین «#دولت» و «#حکومت» تمایزی قائل میشوند یا خیر؟ اگر منظور ایشان از «حکومت»، همان دولتهایی هستند که تحت نظارت ارتجاعی شورای نگهبان میروند و میآیند که ایشان درست میفرمایند که البته این رفتنها و آمدنها مصداق عزم واقعی مردم فهیم نیست بلکه عمدتاً مصداق «بسیج توده» با توسل به نوعی «فریب اعتقادی» است. اما اگر منظور ایشان از «حکومت»، #نظام_جمهوری_اسلامی است پس در پایان کلامشان نمیبایست میفرمودند: «همه باید به قانون اساسی تن دهیم»! قطعاً منظور ایشان از «حکومت» همان دولتهای کذایی است که همگی تحت نظارت تخصصستیز شورای نگهبان قانون اساسی است که طبق قانون اساسی دارای جایگاه رفیعی هستند که تعرض به آنها، تعرض به اسلام قلمداد میشود.
⟩⟩ ۳ـ با توجه به اینکه جناب آقای خاتمی، خاتم #اصلاحطلبان معطوف به #نظام و #قدرت هستند و اینگونه کلام ناسازوارانه بر لبان جاری میسازند، پس انتظاری از دیگر اصلاحطلبان نمیرود. بنابراین به نظر میرسد یکی از راههای مسالمتآمیز برای رساندن پیام جامعهشناسانه مبنی بر «#ناکارآمدی_اجتماعی» به حاکمیت در ایران این است که در انتخابات پیش رو در اسفند ۹۸ تأمل و مکث کنیم تا بسا با عدم شرکت، مواجههی انتقادی خود را با نظامی که #اصلاحطلب و اصولگرایش با کژفهمی مواجهاند نشان داده باشیم.
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۸
| #احمد_بخارایی، #جامعهشناس |
| یادداشت ۷ | هفتمین مکث:
«ناسازوارهها در کلام محمد خاتمی، خاتم اصلاحطلبان»
⟩⟩ ۱ـ جناب آقای #محمد_خاتمی، #رئیسجمهور اسبق در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ در دیدار با ایثارگران اصلاحطلب در محل دفتر کارشان فرمودند: «#قانون_اساسی دستآورد بزرگ انقلاب ما است. قانون اساسی برای #حکومت حد و حدود و برای #مردم #حق و حرمت تعیین میکند. در قانون اساسی ما هم حکومت بیحد و مرز نیست و مسئولیت دارد و باید تأمینکنندهی نیازهای مردم باشد، و هم مردم حق دارند و نه تنها حق سؤال دارند بلکه حق دارند بدون توسل به زور، حکومت را تغییر دهند. حکومت بیحد، مختص حکومت استبدادی گذشته بوده است و امروز قانون اساسی ما مبنای نظم است و همه باید به قانون اساسی تن دهیم».
⟩⟩ ۲ـ به نظر میرسد کلام آقای خاتمی، پارادوکسیکال و ناسازوارانه است. در این کلام، عناصر متناقض وجود دارد و خواننده را فریب میدهد. محورهای کلام ایشان این است که:
⟩ محور یکم: «قانون اساسی که دستآورد انقلاب است همیشه (از جمله: اکنون) باید به آن پایبند بود». مغالطه در این استنتاج آقای خاتمی این است که از لزوم وجود یک پدیده در گذشته، این نتیجه بهدست نمیآید که در زمان حال و آینده هم آن پدیده لزوماً قابل تداوم باشد.
⟩ محور دوم: «قانون اساسی برای حکومت، حد و حدودی قائل شدهاست که حق و حرمت مردم را هم تأمین میکند». جناب خاتمی آیا نمیدانند که طبق اصل ۲ قانون اساسی مرز بین خودی و غیرخودی با قید «ایمان» مشخص شده و تفسیر قانون اساسی طبق اصول ۹۸ و ۹۹ به عهده #شورای_نگهبان است که منتخب شخص #رهبری است و آیا ایشان نمیدانند که انواع سهگانهی #نظارت_استصوابی، #استطلاعی و #استرجاعی در همهی #انتخابات به عهده شورای نگهبان بودهاست که طی چهار دهه، انتخابات را به عقب راندهاند و اهالی فنّ و اندیشه را از مجالس دور کردهاند و افرادی عمدتاً ظاهرفریب و عاری از تخصص را به مجالس فراخواندهاند؟ به نظر میرسد آنچه آقای #خاتمی به عنوان «حرمت و حق مردم» بیان داشتهاند همان حرمت و حقی است که در چهارچوب این قانون اساسی منجر به فرار و مهاجرت اجباری بیش از هفت میلیون #ایرانی و نیز آمادگی و علاقهی میلیونها ایرانی دیگر برای عزیمت به خارج مرزهای ایران شده است.
⟩ محور سوم: «مردم حق دارند بدون توسل به زور، حکومت را تغییر دهند». معلوم نیست آقای خاتمی بین «#دولت» و «#حکومت» تمایزی قائل میشوند یا خیر؟ اگر منظور ایشان از «حکومت»، همان دولتهایی هستند که تحت نظارت ارتجاعی شورای نگهبان میروند و میآیند که ایشان درست میفرمایند که البته این رفتنها و آمدنها مصداق عزم واقعی مردم فهیم نیست بلکه عمدتاً مصداق «بسیج توده» با توسل به نوعی «فریب اعتقادی» است. اما اگر منظور ایشان از «حکومت»، #نظام_جمهوری_اسلامی است پس در پایان کلامشان نمیبایست میفرمودند: «همه باید به قانون اساسی تن دهیم»! قطعاً منظور ایشان از «حکومت» همان دولتهای کذایی است که همگی تحت نظارت تخصصستیز شورای نگهبان قانون اساسی است که طبق قانون اساسی دارای جایگاه رفیعی هستند که تعرض به آنها، تعرض به اسلام قلمداد میشود.
⟩⟩ ۳ـ با توجه به اینکه جناب آقای خاتمی، خاتم #اصلاحطلبان معطوف به #نظام و #قدرت هستند و اینگونه کلام ناسازوارانه بر لبان جاری میسازند، پس انتظاری از دیگر اصلاحطلبان نمیرود. بنابراین به نظر میرسد یکی از راههای مسالمتآمیز برای رساندن پیام جامعهشناسانه مبنی بر «#ناکارآمدی_اجتماعی» به حاکمیت در ایران این است که در انتخابات پیش رو در اسفند ۹۸ تأمل و مکث کنیم تا بسا با عدم شرکت، مواجههی انتقادی خود را با نظامی که #اصلاحطلب و اصولگرایش با کژفهمی مواجهاند نشان داده باشیم.
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Instagram
Ahmad Bokharaei احمد بخارایی ـ
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و #مسائل_اجتماعی #ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت دیدگاه شما پیرامون تحلیل ارائه شده هستم. با سپاس ⟩⟩ پیامگیر: https://t.me/drbokharaei . ⟩⟩ بیشتر در: www.dr-bokharaei.com . #مجلس #انتخابات #انتخابات_مجلس…
| نشست: تحلیل آیندهی ایران … |
👥 گفتوگو میان #احمد_بخارایی (در تهران)، #قاسم_شعلهسعدی (در تهران) و #جمشید_اسدی (در پاریس)
📅 تاریخ برگزاری: یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۹
🎙 گزیدهای از گفتههای من:
… بنا به اعتقاد برخی علمای اسلامی، وظیفهی امام #مسلمین تشکیل #حکومت آشکار برای اجرای #عدالت نیست بلکه وظیفهاش حفظ و تقویت نهاد انس و مهربانی با حکومت پنهان بر دلها است …
… در چهل سال اخیر در ایران رابطهی عشق و عاشقی و مرید و مرادی از حوزهی خصوصی به صحنهی حوزهی عمومی آمد و #عقلانیت را به حاشیه برد …
… چهار علت برای بروز #خشونت در یک #جامعه وجود دارد که مهمترینش وجود #تبعیض است. به نظر میرسد تبعیض ریشه در ساختار حقوقی و #قانون_اساسی #جمهوری_اسلامی دارد …
… وقتی اعضای جامعه با انواع خشونتها در سطوح سهگانهی خرد و میانه و کلان مواجه میشوند و ملاحظه میکنند که تبعیض و مرربندی بین خودی و غیر خودی به بهانهی مؤمن و غیرمومن گسترش یافته است احساس میکنند که شخصیتشان منکوب شده است. #پیامبر #اسلام عنوان داشت که از شخصیتهای منکوبشده در امان نخواهید بود. پس صدای اعتراض و مخالفت اعضای آسیبدیده در جامعه بلند و بلندتر خواهد شد …
… تن جامعهی ما رنجور است …
… از دیگر ابعاد وجود خشونت در ایران، #خشونت_رسانهای به معنای #انحصار و تبعیض در #رسانه است. چرا اهالی تحلیل علمی و واقعی به #صداوسیما راه ندارند؟ چرا انحصاراً امثال رحیمپور ازغدی در سیمای جمهوری اسلامی تئوریزه میکنند و در جای دیگر حسین شریعتمداری در آن میدمد و در رسانهی ملی از سوی علی عسگری، بازتولید میشود و نهایتاً با قضاوت فلان قاضی مبنی بر صدور حکم حبس ۲۳ سال برای یک #دختر که مخالف #حجاب اجباری است بازتعریف میشود؟ چرا اینها از تضارب افکار و از بحث و مناظره هراسناکند؟! …
🎞 ویدئو*: کل برنامه | بخارایی
🎙 صوت: کل برنامه | بخارایی
* برای تماشا از ایران #فیلترشکن باید روشن باشد!
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
👥 گفتوگو میان #احمد_بخارایی (در تهران)، #قاسم_شعلهسعدی (در تهران) و #جمشید_اسدی (در پاریس)
📅 تاریخ برگزاری: یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۹
🎙 گزیدهای از گفتههای من:
… بنا به اعتقاد برخی علمای اسلامی، وظیفهی امام #مسلمین تشکیل #حکومت آشکار برای اجرای #عدالت نیست بلکه وظیفهاش حفظ و تقویت نهاد انس و مهربانی با حکومت پنهان بر دلها است …
… در چهل سال اخیر در ایران رابطهی عشق و عاشقی و مرید و مرادی از حوزهی خصوصی به صحنهی حوزهی عمومی آمد و #عقلانیت را به حاشیه برد …
… چهار علت برای بروز #خشونت در یک #جامعه وجود دارد که مهمترینش وجود #تبعیض است. به نظر میرسد تبعیض ریشه در ساختار حقوقی و #قانون_اساسی #جمهوری_اسلامی دارد …
… وقتی اعضای جامعه با انواع خشونتها در سطوح سهگانهی خرد و میانه و کلان مواجه میشوند و ملاحظه میکنند که تبعیض و مرربندی بین خودی و غیر خودی به بهانهی مؤمن و غیرمومن گسترش یافته است احساس میکنند که شخصیتشان منکوب شده است. #پیامبر #اسلام عنوان داشت که از شخصیتهای منکوبشده در امان نخواهید بود. پس صدای اعتراض و مخالفت اعضای آسیبدیده در جامعه بلند و بلندتر خواهد شد …
… تن جامعهی ما رنجور است …
… از دیگر ابعاد وجود خشونت در ایران، #خشونت_رسانهای به معنای #انحصار و تبعیض در #رسانه است. چرا اهالی تحلیل علمی و واقعی به #صداوسیما راه ندارند؟ چرا انحصاراً امثال رحیمپور ازغدی در سیمای جمهوری اسلامی تئوریزه میکنند و در جای دیگر حسین شریعتمداری در آن میدمد و در رسانهی ملی از سوی علی عسگری، بازتولید میشود و نهایتاً با قضاوت فلان قاضی مبنی بر صدور حکم حبس ۲۳ سال برای یک #دختر که مخالف #حجاب اجباری است بازتعریف میشود؟ چرا اینها از تضارب افکار و از بحث و مناظره هراسناکند؟! …
🎞 ویدئو*: کل برنامه | بخارایی
🎙 صوت: کل برنامه | بخارایی
* برای تماشا از ایران #فیلترشکن باید روشن باشد!
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
YouTube
نشست تحلیل آیندهی ایران
گفتوگو میان #احمد_بخارایی جامعهشناس، #قاسم_شعلهسعدی حقوقدان و #جمشید_اسدی اقتصاددان دربارهی چشمانداز #ایران📅 تاریخ برگزاری: یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۹ ⚠️ ب...
❇️ #فروپاشی_اجتماعی در فقدان «#آیندهنگری»
🗓 سهشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همدلی دربارهی ناامیدی به آینده و فروپاشی اجتماعی در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۹، شمارهی ۱۴۷۶
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از گفتهی من:
… بسته به اینکه در چه موضعی قرار داریم از چهار زاویه میشود به این پرسش که: «#آینده باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟» پاسخ داد. من به آنها علتهای چهارگانه میگویم …
… در یک نگاه سطحی و عوامانه، ما «آینده» داریم چون «فردا» زندهایم و بسا افراد عادی خدا را هم شکر کنند که زندهاند …
… در جامعهی ما و در میان بسیاری از #جوانان، بحران معنا و #بحران_امید به آینده و حتی نومیدی نسبت به وجود یک گام به جلو مشاهده میشود …
… اگر بخواهم مقولهی «آینده» را به تفکیک #فرد، #جامعه و #حکومت بیان کنم و بگویم چه وجهی پیدا میکند، از «جنبهی ایجابی» آن یعنی این که بگویم فرد، جامعه و حکومت باید اینگونه باشند و این ویژگیها را داشته باشد، فاصله میگیرم. چون برای برخی مفاهیم چنین کاری ممکن نیست. اما من «جنبهی سلبی» آن را بیان میکنم. یعنی میگویم یک فرد، یک جامعه یا یک حکومت چه چیزهایی نباید داشته باشند تا بتوانیم به آنها بگوییم #آیندهنگر هستند …
… به لحاظ جامعه و حکومت، من از اندیشههای
«ملوین سیمن» الگو میگیرم. ببینید، جامعهای آیندهنگر هست که احساس بیگانگی از جامعه در بین اعضای آن وجود نداشته باشد. وجود این احساس بیگانگی یعنی اینکه آدمها احساس کنند یک مجمعالجزایر هستند، در واقع #فردیت بر جمعیت مقدم است، یعنی در یک جامعه منافع فردی بر منافع جمعی مقدم میشود، به اعتباری با جامعهی «#اتمیزه» شده سروکار داریم. یعنی انگار آدمها در یک جامعه نسبت به دیگران فقط یک نوع قرابت مکانی دارند، اما از قرابت اندیشهای خبری نیست. در این شرایط آدمها احساس بیگانگی از جامعه میکنند و هرچقدر این احساس در بین افراد کمتر باشد یا نباشد، آن جامعه آیندهنگرتر میشود …
… آدمهایی که دچار احساس ازخودبیگانگی یا دچار احساس پوچی یا ناکارآمدی یا دچار احساس بیگانگی از جامعه میشوند به دو شکل واکنش نشان میدهند که یکی به صورت #انزوا و دیگری در نقطهی مقابل آن به صورت #طغیان است. در مورد انزوا، فرد وقتی منزوی میشود در یک مورد به شکل #خودکشی پدیدار می شود که طبق آمارها حدود ۷۵% خودکشیها ریشه در #ناامیدی نسبت به آینده دارد …
… جدا از انزوا، فرد نومید نسبت به آینده میتواند درگیر طغیان هم شـود و الگوهای موجود را زیر پا بگذارد. این طغیان ممکن است نسبت به #قانون باشد که فوری میگویند فرد #مجرم است، اما نمیگویند که جامعه این آدم را به این نقطه رسانده که امید نداشته باشد و انگار چارهای جز این ندارد که طغیان کند.
مگر مدتی قبل نگفتند که بیش از ۵۰% سارقین برای بار اول سرقت کردهاند؛ این فاجعه است …
… به تعبیر «آلبر کامو» آدمها یا باید با یک پرسش در ذهنشان درگیر باشند، مانند یک فیلسوف که سالها با پرسش، ذهن خودش را درگیر میکند، یا اینکه آدمها باید یک افق نوری را ببینند تا به سمت آن حرکت کنند، بنابراین راه رهایی از پرسش «چرا من زنده هستم؟» یا به حرکت ذهنی مانند فیلسوف نیاز دارد، یا به یک حرکت عینی و ملموس که متأسفانه در جامعهی ما این دو با تشکیک و تردید مواجه است …
… آلبر کامو یک جملهای دارد که میگوید: «پوچی سیاست یعنی اصرار دولتها بر معنابخشی به رنج توجیهناپذیری که بر شهروندان خود تحمیل میکنند.» بنابراین شما نگاه کنید در چنین شرایطی #نظام_سیاسی بسیار تعیینکننده است. وقتی پوچی از بالا معنا مییابد و سپس به جامعه و فرد تسری پیدا میکند شما در خروجی به طور مصداقی شاهد خودکشی یا #اعتیاد خواهید بود …
… معتقدم در جامعهی ما فروپاشی سیاسی اتفاق نیفتاده است، اما فروپاشی اجتماعی اتفاق افتاده است …
… «#فروپاشی_اقتصادی» برای صاحبان #سرمایه، نقطهی پایان است که نظام #سرمایه_داری از آن خوف دارد. «#فروپاشی_سیاسی» برای صاحبان #قدرت، دردآور است. «#فروپاشی_فرهنگی» برای صاحبان #ایدئولوژی غیر قابل تحمل است، اما «#فروپاشی_اجتماعی» برای اندیشههایی که درد انسان را دارند و از قوت استدلال و شدت کنش برخوردارند غیر قابل پذیرش و غیر قابل تحمل است …
… انسان ایرانی که دیروز و امروز و فردا از ظرافت در انسانورزی برخوردار بوده و هست، فروپاشی اجتماعی برای او پایان دردآور خط است. در این میان، صاحبان قدرت در جامعهی ما به دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته همچنان #فروپاشی سیاسی را پایان خط قلمداد میکنند و بنابراین، همچنان خود را ایستاده فرض میکنند. اما دستهی دوم که غایت نظام سیاسی سالم را استحکام اجتماعی میدانستند با مشاهدهی فروپاشی اجتماعی در خود و نظام اندیشهای و مدیریتی و ساختارهای خود، تشکیک میکنند …
🗓 سهشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همدلی دربارهی ناامیدی به آینده و فروپاشی اجتماعی در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۹، شمارهی ۱۴۷۶
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از گفتهی من:
… بسته به اینکه در چه موضعی قرار داریم از چهار زاویه میشود به این پرسش که: «#آینده باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟» پاسخ داد. من به آنها علتهای چهارگانه میگویم …
… در یک نگاه سطحی و عوامانه، ما «آینده» داریم چون «فردا» زندهایم و بسا افراد عادی خدا را هم شکر کنند که زندهاند …
… در جامعهی ما و در میان بسیاری از #جوانان، بحران معنا و #بحران_امید به آینده و حتی نومیدی نسبت به وجود یک گام به جلو مشاهده میشود …
… اگر بخواهم مقولهی «آینده» را به تفکیک #فرد، #جامعه و #حکومت بیان کنم و بگویم چه وجهی پیدا میکند، از «جنبهی ایجابی» آن یعنی این که بگویم فرد، جامعه و حکومت باید اینگونه باشند و این ویژگیها را داشته باشد، فاصله میگیرم. چون برای برخی مفاهیم چنین کاری ممکن نیست. اما من «جنبهی سلبی» آن را بیان میکنم. یعنی میگویم یک فرد، یک جامعه یا یک حکومت چه چیزهایی نباید داشته باشند تا بتوانیم به آنها بگوییم #آیندهنگر هستند …
… به لحاظ جامعه و حکومت، من از اندیشههای
«ملوین سیمن» الگو میگیرم. ببینید، جامعهای آیندهنگر هست که احساس بیگانگی از جامعه در بین اعضای آن وجود نداشته باشد. وجود این احساس بیگانگی یعنی اینکه آدمها احساس کنند یک مجمعالجزایر هستند، در واقع #فردیت بر جمعیت مقدم است، یعنی در یک جامعه منافع فردی بر منافع جمعی مقدم میشود، به اعتباری با جامعهی «#اتمیزه» شده سروکار داریم. یعنی انگار آدمها در یک جامعه نسبت به دیگران فقط یک نوع قرابت مکانی دارند، اما از قرابت اندیشهای خبری نیست. در این شرایط آدمها احساس بیگانگی از جامعه میکنند و هرچقدر این احساس در بین افراد کمتر باشد یا نباشد، آن جامعه آیندهنگرتر میشود …
… آدمهایی که دچار احساس ازخودبیگانگی یا دچار احساس پوچی یا ناکارآمدی یا دچار احساس بیگانگی از جامعه میشوند به دو شکل واکنش نشان میدهند که یکی به صورت #انزوا و دیگری در نقطهی مقابل آن به صورت #طغیان است. در مورد انزوا، فرد وقتی منزوی میشود در یک مورد به شکل #خودکشی پدیدار می شود که طبق آمارها حدود ۷۵% خودکشیها ریشه در #ناامیدی نسبت به آینده دارد …
… جدا از انزوا، فرد نومید نسبت به آینده میتواند درگیر طغیان هم شـود و الگوهای موجود را زیر پا بگذارد. این طغیان ممکن است نسبت به #قانون باشد که فوری میگویند فرد #مجرم است، اما نمیگویند که جامعه این آدم را به این نقطه رسانده که امید نداشته باشد و انگار چارهای جز این ندارد که طغیان کند.
مگر مدتی قبل نگفتند که بیش از ۵۰% سارقین برای بار اول سرقت کردهاند؛ این فاجعه است …
… به تعبیر «آلبر کامو» آدمها یا باید با یک پرسش در ذهنشان درگیر باشند، مانند یک فیلسوف که سالها با پرسش، ذهن خودش را درگیر میکند، یا اینکه آدمها باید یک افق نوری را ببینند تا به سمت آن حرکت کنند، بنابراین راه رهایی از پرسش «چرا من زنده هستم؟» یا به حرکت ذهنی مانند فیلسوف نیاز دارد، یا به یک حرکت عینی و ملموس که متأسفانه در جامعهی ما این دو با تشکیک و تردید مواجه است …
… آلبر کامو یک جملهای دارد که میگوید: «پوچی سیاست یعنی اصرار دولتها بر معنابخشی به رنج توجیهناپذیری که بر شهروندان خود تحمیل میکنند.» بنابراین شما نگاه کنید در چنین شرایطی #نظام_سیاسی بسیار تعیینکننده است. وقتی پوچی از بالا معنا مییابد و سپس به جامعه و فرد تسری پیدا میکند شما در خروجی به طور مصداقی شاهد خودکشی یا #اعتیاد خواهید بود …
… معتقدم در جامعهی ما فروپاشی سیاسی اتفاق نیفتاده است، اما فروپاشی اجتماعی اتفاق افتاده است …
… «#فروپاشی_اقتصادی» برای صاحبان #سرمایه، نقطهی پایان است که نظام #سرمایه_داری از آن خوف دارد. «#فروپاشی_سیاسی» برای صاحبان #قدرت، دردآور است. «#فروپاشی_فرهنگی» برای صاحبان #ایدئولوژی غیر قابل تحمل است، اما «#فروپاشی_اجتماعی» برای اندیشههایی که درد انسان را دارند و از قوت استدلال و شدت کنش برخوردارند غیر قابل پذیرش و غیر قابل تحمل است …
… انسان ایرانی که دیروز و امروز و فردا از ظرافت در انسانورزی برخوردار بوده و هست، فروپاشی اجتماعی برای او پایان دردآور خط است. در این میان، صاحبان قدرت در جامعهی ما به دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته همچنان #فروپاشی سیاسی را پایان خط قلمداد میکنند و بنابراین، همچنان خود را ایستاده فرض میکنند. اما دستهی دوم که غایت نظام سیاسی سالم را استحکام اجتماعی میدانستند با مشاهدهی فروپاشی اجتماعی در خود و نظام اندیشهای و مدیریتی و ساختارهای خود، تشکیک میکنند …
❇️ #فروپاشی_سیاسی نداریم؛ #فروپاشی_اجتماعی است که یکی از شاخصهایش، ناکارآمدی #بوروکراسی و #نظام_اداری است!
🗓 دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹
📰 گفتوگوی ماهنامهی اقتصادی آیندهنگر با #احمد_بخارایی، دربارهی ناکارآیی نظام بوروکراسی در ایران | منتشرشده در شمارهی ۱۰۳، دیماه ۱۳۹۹
👈 نمایش گزارش: (صفحههای ۷۲، ۷۳، ۷۴ و ۷۵)
بخشی از گفتههای احمد بخارایی در این مصاحبه:
… از زمان امیرکبیر تا سال ۱۳۵۷ و تا امروز چیزی که دیده میشود این است که نظام دیوانسالارانه با مشکل مواجه شده است. در زمان امیرکبیر نظام بوروکراتیک شکل نگرفته بود ولی استارتش زده شد و در اواخر دورهی قاجار و آغاز #مشروطه کمکم شاهد شکلگیری چنین نظام بوروکراتیک و دیوانسالارانهای هستیم. از همان زمان تقابل و تضاد بین بعد مادی و غیر مادی #فرهنگ هست که بعد غیر مادی فرهنگ باورها و ارزشها است و محوریت اعتقادی، دینی و ارزشی دارد. در طول این ۱۷۰ سال همواره تقابل، تضاد و درگیری بوده بین نیروهای مدافع نگرش سنتی در رأسش #روحانیون با نیروهایی که تحصیلکرده، خارجرفته، روشنفکر و مدرن بودند و میخواستند دنیاییتر فکر کند. انقلاب ۱۳۵۷ مصداق و جلوهی بارز این تضاد است و تا امروز هم جریان دارد و هنوز حل نشده است و اکنون هم دعواهایی بین این #حاکمیت و دولت با آن نگرش و آن چارچوب فکری شامل نیروهایی که تحولخواه و #اصلاحطلب به معنای واقعی هستند وجود دارد و وقتی این تضاد و دعوا وجود دارد در عرصههای مختلف از نظام بوروکراتیک گرفته تا نهادهای اقتصادی و اجتماعی خودش را بروز و ظهور میدهد؛ لذا این تضاد یک تضاد آسیبرسان است که سنتزی به دنبال ندارد. اگر از من که فوکویامایی و تقریباً افلاطونی فکر میکنم بپرسید چه باید کرد؟ به #حکومت_آریستوکراسی و حکومت نخبگان و این که ابتدا دولتسازی شود فراتر از بحث دموکراسی تأکید میکنم.
#دموکراسی به معنای «هرچه مردم گفتند» اگر مبتنی بر تعقل و اندیشهی کافی نباشد دموکراسی نیست چون اگر هزار رأی ناقص با هم جمع شوند باز هم ناقص میشود و هزار آب آلوده کنار هم قرار بگیرند آب پاک نمیشود. نگاه #فوکویاما و افلاطونمحور میگوید دولتسازی به پاسخگویی دموکراتیک، تقدم دارد و این خیلی مهم است. معنایش این نیست که دولتسازی و نظام بوروکراتیک، فارغ و جدای از مردم و بیتوجه به آنها است. در ایران راه برونرفت این است که با یک تدبیر اندیشمندانه چنین اتفاقی بیفتد و #آریستوکراسی به معنای نوینش شکل گیرد؛ این «نوین» بودن به معنای تلفیق #مریتوکراسی یا #شایستهسالاری و آریستوکراسی یا نخبهگرایی است …
… بنبست یعنی "#فساد_ساختاری"ای که از "#رهبر" تا "رفتگر شهرداری" این را حس میکنند و میگویند. حال این چه هیولایی اســت که خود آن را ساختهاند و بر خود هم مسلط کردهاند؟! وقتی این ساختاری شد باید در ساختارها تجدید نظر کرد. این ساختارها یکشبه، دوشبه، یکساله و دهساله پدید نیامدهاند که با بگیر و ببند و تصویب قانون اصلاح شوند. چنین چیزی امکانپذیر نیست. راه در #نظام_سیاسی جستوجو میشود …
… بوروکراسی با دو عنصر تعقل و #قانون یک شکل نهایی ابزار ایدهآل برای اعمال قدرت و ایجاد نظم و زیباترین ابزار و وسیله است و خروجی همهی تاریخ گذشته و فراز و فرودها است و عقل بشر در نهایت سیر صعودی داشته است؛ بنابراین لازم نیست #فضیلت را به بوروکراسی برگردانیم بلکه نظام بوروکراتیک، فضیلت ذاتی دارد چون مبتنی بر شایستهسالاری است و لازم نیست کسی به شایستهسالاری، فضیلت ببخشد مثل تعقل و #اندیشه. سؤال شما مثل این است که بگویید ما چگونه میتوانیم فضیلت را به تعقل و #عقلانیت برگردانیم؟!
فضیلت از دل عقلانیت میجوشد. یک عقلانیت ابزاری، خودش را اصلاح میکند و به سمت عقلانیت ذاتی نزدیکتر میشود. پس خودش از قبل، پتانسیل یک نوع «خوداصلاحی» دارد و لازم نیست یک چیز "فراعقلی" و ماورایی بیاید و به عقلانیت جهت دهد …
… نظام بوروکراتیک یک شمشیر دو لبه است و این نظام، یک وسیله و ابزار است و زمانی کارکرد منفی خواهد داشت که «هدف» شود. این که هدف نشود و به عنوان ابزار برای اجرای قانون، ایفای نقش کند سه شرط دارد که یکی این است که «قابلیت انعطاف» داشته باشد و خشک نباشد. دوم به «حس فردیت» و شخصیت شهروندان و اعضای سازمانش توجه داشته باشد و احترام بگذارد و احترام، صوری نباشد؛ یعنی ارتباطات بین اعضای خود را زیاد کند و تلاش کند مقررات سازمانی را در شخصیت اعضا درونی و internalize کند و سوم تلاش کند نقش «آفرینشگری» اعضا را در روند تصمیمگیری، افزایش دهد. این یک حرکت پویا میشود و نظام بوروکراتیک اینگونه خود را اصلاح و بهروز میکند و در ریل خود قرار میگیرد …
⚠️ بازپخش پستها مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹
📰 گفتوگوی ماهنامهی اقتصادی آیندهنگر با #احمد_بخارایی، دربارهی ناکارآیی نظام بوروکراسی در ایران | منتشرشده در شمارهی ۱۰۳، دیماه ۱۳۹۹
👈 نمایش گزارش: (صفحههای ۷۲، ۷۳، ۷۴ و ۷۵)
بخشی از گفتههای احمد بخارایی در این مصاحبه:
… از زمان امیرکبیر تا سال ۱۳۵۷ و تا امروز چیزی که دیده میشود این است که نظام دیوانسالارانه با مشکل مواجه شده است. در زمان امیرکبیر نظام بوروکراتیک شکل نگرفته بود ولی استارتش زده شد و در اواخر دورهی قاجار و آغاز #مشروطه کمکم شاهد شکلگیری چنین نظام بوروکراتیک و دیوانسالارانهای هستیم. از همان زمان تقابل و تضاد بین بعد مادی و غیر مادی #فرهنگ هست که بعد غیر مادی فرهنگ باورها و ارزشها است و محوریت اعتقادی، دینی و ارزشی دارد. در طول این ۱۷۰ سال همواره تقابل، تضاد و درگیری بوده بین نیروهای مدافع نگرش سنتی در رأسش #روحانیون با نیروهایی که تحصیلکرده، خارجرفته، روشنفکر و مدرن بودند و میخواستند دنیاییتر فکر کند. انقلاب ۱۳۵۷ مصداق و جلوهی بارز این تضاد است و تا امروز هم جریان دارد و هنوز حل نشده است و اکنون هم دعواهایی بین این #حاکمیت و دولت با آن نگرش و آن چارچوب فکری شامل نیروهایی که تحولخواه و #اصلاحطلب به معنای واقعی هستند وجود دارد و وقتی این تضاد و دعوا وجود دارد در عرصههای مختلف از نظام بوروکراتیک گرفته تا نهادهای اقتصادی و اجتماعی خودش را بروز و ظهور میدهد؛ لذا این تضاد یک تضاد آسیبرسان است که سنتزی به دنبال ندارد. اگر از من که فوکویامایی و تقریباً افلاطونی فکر میکنم بپرسید چه باید کرد؟ به #حکومت_آریستوکراسی و حکومت نخبگان و این که ابتدا دولتسازی شود فراتر از بحث دموکراسی تأکید میکنم.
#دموکراسی به معنای «هرچه مردم گفتند» اگر مبتنی بر تعقل و اندیشهی کافی نباشد دموکراسی نیست چون اگر هزار رأی ناقص با هم جمع شوند باز هم ناقص میشود و هزار آب آلوده کنار هم قرار بگیرند آب پاک نمیشود. نگاه #فوکویاما و افلاطونمحور میگوید دولتسازی به پاسخگویی دموکراتیک، تقدم دارد و این خیلی مهم است. معنایش این نیست که دولتسازی و نظام بوروکراتیک، فارغ و جدای از مردم و بیتوجه به آنها است. در ایران راه برونرفت این است که با یک تدبیر اندیشمندانه چنین اتفاقی بیفتد و #آریستوکراسی به معنای نوینش شکل گیرد؛ این «نوین» بودن به معنای تلفیق #مریتوکراسی یا #شایستهسالاری و آریستوکراسی یا نخبهگرایی است …
… بنبست یعنی "#فساد_ساختاری"ای که از "#رهبر" تا "رفتگر شهرداری" این را حس میکنند و میگویند. حال این چه هیولایی اســت که خود آن را ساختهاند و بر خود هم مسلط کردهاند؟! وقتی این ساختاری شد باید در ساختارها تجدید نظر کرد. این ساختارها یکشبه، دوشبه، یکساله و دهساله پدید نیامدهاند که با بگیر و ببند و تصویب قانون اصلاح شوند. چنین چیزی امکانپذیر نیست. راه در #نظام_سیاسی جستوجو میشود …
… بوروکراسی با دو عنصر تعقل و #قانون یک شکل نهایی ابزار ایدهآل برای اعمال قدرت و ایجاد نظم و زیباترین ابزار و وسیله است و خروجی همهی تاریخ گذشته و فراز و فرودها است و عقل بشر در نهایت سیر صعودی داشته است؛ بنابراین لازم نیست #فضیلت را به بوروکراسی برگردانیم بلکه نظام بوروکراتیک، فضیلت ذاتی دارد چون مبتنی بر شایستهسالاری است و لازم نیست کسی به شایستهسالاری، فضیلت ببخشد مثل تعقل و #اندیشه. سؤال شما مثل این است که بگویید ما چگونه میتوانیم فضیلت را به تعقل و #عقلانیت برگردانیم؟!
فضیلت از دل عقلانیت میجوشد. یک عقلانیت ابزاری، خودش را اصلاح میکند و به سمت عقلانیت ذاتی نزدیکتر میشود. پس خودش از قبل، پتانسیل یک نوع «خوداصلاحی» دارد و لازم نیست یک چیز "فراعقلی" و ماورایی بیاید و به عقلانیت جهت دهد …
… نظام بوروکراتیک یک شمشیر دو لبه است و این نظام، یک وسیله و ابزار است و زمانی کارکرد منفی خواهد داشت که «هدف» شود. این که هدف نشود و به عنوان ابزار برای اجرای قانون، ایفای نقش کند سه شرط دارد که یکی این است که «قابلیت انعطاف» داشته باشد و خشک نباشد. دوم به «حس فردیت» و شخصیت شهروندان و اعضای سازمانش توجه داشته باشد و احترام بگذارد و احترام، صوری نباشد؛ یعنی ارتباطات بین اعضای خود را زیاد کند و تلاش کند مقررات سازمانی را در شخصیت اعضا درونی و internalize کند و سوم تلاش کند نقش «آفرینشگری» اعضا را در روند تصمیمگیری، افزایش دهد. این یک حرکت پویا میشود و نظام بوروکراتیک اینگونه خود را اصلاح و بهروز میکند و در ریل خود قرار میگیرد …
⚠️ بازپخش پستها مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Google Docs
ماهنامهی اقتصادی آیندهنگر ـ شمارهی ۱۰۳، دیماه ۱۳۹۹
گفتوگو با احمد بخارایی، دربارهی ناکارآیی نظام بوروکراسی در ایران | صفحههای ۷۲، ۷۳، ۷۴ و ۷۵
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۲)
🗓 دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
نگاه از دور: «فرا نگاهی» به دستوپا زدن حاکمیت!
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ این روزها خیلیها ابراز نگرانی میکنند. از چی؟ از تفاهمنامه #ایران و #چین که قرار است طی قراردادهای بعدی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار از سوی چینیها در ایران طی ۲۵ سال در صنایع نفت، گاز، راهآهن و جادهسازی سرمایهگذاری شود. عمدتاً #معترضان دو دستهاند و اعتراضها متوجه دو امر است: الف ـ به مفاد تفاهمنامه، فلذا میگویند طبق اصل ۱۵۳ #قانون_اساسی، هر گونه قرارداد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤن کشور گردد ممنوع است. ب ـ به طرف داخلی که «#حاکمیت_ایران» است و استدلال میکنند که چین با این همکاری به تداوم حیات نامشروع #حاکمیت در ایران مدد میرساند. نامشروع بودن را هم مبتنی بر نمایندگی نکردن همهی ملت از سوی حاکمیت #مستبد میدانند.
۲ـ معترضان در گروه نخست که هنوز از محتوای تفاهمنامه مطلع نیستند کلیگویی میکنند. بنابراین، این سیاستگذاری حکومتی را «بهانه»ای برای ابراز مخالفت خود قرار میدهند. چه میشود که هر حرکت سیاستگذارانه، با مخالفت جمع کثیری از مردم در یک #جامعه مواجه میشود؟ معترضان در گروه دوم که تعرض واضحی به اصل تفاهمنامه ندارند با توجه به قدرت گرفتن طرف ایرانی در خردهنظام سیاسی، نگران تمدید حیات حاکمیتی هستند که گوشهایش، کر و چشمهایش، کور است و واقعیتهای متکثر اجتماعی را در یک چارچوب تنگ #ایدئولوژیک نمیتواند مشاهده کند. بنابراین با زبان بیزبانی به طرف چینی میگویند که فعلاً دست نگه دار تا ما #قدرت بگیریم و آن وقت با ما توافقنامه امضا کن. خیلی ساده!
۳ـ در هر دو گروه فوق که خیل عظیمی از اهالی اجتماعی در داخل و خارج از کشور را نمایندگی میکنند یک امر، مشترک است و آن متزلزل بودن حاکمیت و قدرت در ایران است. گویی «#مقبولیت_سیاسی» حاکمیت در ایران با تنگنای نفسگیر مواجه است. میگویند «#مشروعیت» (Legitimacy) یک #نظام_سیاسی مبتنی بر چهار عامل: حقانیت، قانونمندی، کارآمدی و مقبولیت است. نظام سیاسی در ایران «حقانیت» خود را از منبع فرهنگ ماورایی #شیعی کسب کرده، و نیز «قانونمندی» خود را در تبعیت از اصول مشوّش قانون اساسی و نیز قانونهای نیمبند مجلسی که نمایندگان تهرانش ۱۲درصد رأی واجدان اعطای رأی در این حوزهی انتخابیه را کسب کردهاند نشان میدهد و همچنین «کارآمدی»اش برای طرفدارانش، در حد رضایتبخش نسبی است به گونهای که گاه «تب» را به «مرگ» ترجیح میدهند تا نکند در غیاب این #حکومت_شیعی، کفار حاکم شوند و نیز دستهای دیگر که اعتقادی به #ایدئولوژی در عرصهی عمومی ندارند اما این آب را به اندازه کافی «گلآلود» میبینند از آن ماهی میگیرند و بر ثروت خود میافزایند. در این وانفسای سیاسی، به نظر میرسد سه عامل از چهار عامل مشروعیتبخش، در صحنه عرض اندام میکنند پس #مشروعیت_سیاسی در ایران با #بحران مواجه نیست. حال چه میتوان گفت؟
۴ـ لازم است در تعریف مشروعیت سیاسی، تجدید نظر کنیم و بگوییم که «مقبولیت» (Acceptability) نه یک جزء در میان اجزای مشروعیت سیاسی، بلکه به موازات آن دارای وزن است و به بیان دیگر مقبولیت سیاسی، نه «قسمی» از مشروعیت سیاسی، بلکه «قسیم» آن است و این دو «#پایداری_سیاسی» را میسازند. حالا میگویم: ما در ایران با «#بحران_مقبولیت_سیاسی» مواجهایم!
۵ـ در یک خانواده، پدر تلاش میکند برای فرزندانش امکانات رفاهی فراهم آورد و دلسوز است اما بر اساس الگوهای سنتی خود میخواهد امرونهی کند. در این خانواده، پدر و تلاشش ارج ندارد و تلاش نکردنش، گاه بهتر خواهد بود زیرا برای رفاه فرزندش، ماشین میخرد اما همان ماشین بلای جان فرزند میشود. پدر اندیشیده بود که فرزند با آن ماشین ممکن است به عتبات عالیات سفر کند اما او با دوستانش به همنشینیهای شبانه میرود و در دود غرق میشود و آن میشود که امروز در ایران، «گلگشی»، گل میکند و هنجار میشود! چه رابطهای مشاهده میشود بین آن پدر و این پدر؟ این پدر معنوی و این #رهبر_معظم هم فکر میکند که همهی تلاشش برای استعلای #دین و میهن است اما چقدر فاصله است بین ذهن و عین! حالا اگر همهی دنیا هم بیایند و به این حاکمیت کمک کنند تا ایران، توانمند شود بسا من و شما باز هم به همه دنیا معترض شویم. چرا؟ زیرا «مقبولیت نظام سیاسی» در ایران با بحران مواجه است و این همه منابع انسانی و غیر انسانی دارد به هرز میرود. به نظر میرسد باتلاق تاریخی در انتظار ما است. شاید در آیندهای نه چندان دور، متاسفانه تنازعات، جنبهی #قومی و فراگیر پیدا کند!
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
نگاه از دور: «فرا نگاهی» به دستوپا زدن حاکمیت!
🖋 #احمد_بخارایی، جامعهشناس
۱ـ این روزها خیلیها ابراز نگرانی میکنند. از چی؟ از تفاهمنامه #ایران و #چین که قرار است طی قراردادهای بعدی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار از سوی چینیها در ایران طی ۲۵ سال در صنایع نفت، گاز، راهآهن و جادهسازی سرمایهگذاری شود. عمدتاً #معترضان دو دستهاند و اعتراضها متوجه دو امر است: الف ـ به مفاد تفاهمنامه، فلذا میگویند طبق اصل ۱۵۳ #قانون_اساسی، هر گونه قرارداد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤن کشور گردد ممنوع است. ب ـ به طرف داخلی که «#حاکمیت_ایران» است و استدلال میکنند که چین با این همکاری به تداوم حیات نامشروع #حاکمیت در ایران مدد میرساند. نامشروع بودن را هم مبتنی بر نمایندگی نکردن همهی ملت از سوی حاکمیت #مستبد میدانند.
۲ـ معترضان در گروه نخست که هنوز از محتوای تفاهمنامه مطلع نیستند کلیگویی میکنند. بنابراین، این سیاستگذاری حکومتی را «بهانه»ای برای ابراز مخالفت خود قرار میدهند. چه میشود که هر حرکت سیاستگذارانه، با مخالفت جمع کثیری از مردم در یک #جامعه مواجه میشود؟ معترضان در گروه دوم که تعرض واضحی به اصل تفاهمنامه ندارند با توجه به قدرت گرفتن طرف ایرانی در خردهنظام سیاسی، نگران تمدید حیات حاکمیتی هستند که گوشهایش، کر و چشمهایش، کور است و واقعیتهای متکثر اجتماعی را در یک چارچوب تنگ #ایدئولوژیک نمیتواند مشاهده کند. بنابراین با زبان بیزبانی به طرف چینی میگویند که فعلاً دست نگه دار تا ما #قدرت بگیریم و آن وقت با ما توافقنامه امضا کن. خیلی ساده!
۳ـ در هر دو گروه فوق که خیل عظیمی از اهالی اجتماعی در داخل و خارج از کشور را نمایندگی میکنند یک امر، مشترک است و آن متزلزل بودن حاکمیت و قدرت در ایران است. گویی «#مقبولیت_سیاسی» حاکمیت در ایران با تنگنای نفسگیر مواجه است. میگویند «#مشروعیت» (Legitimacy) یک #نظام_سیاسی مبتنی بر چهار عامل: حقانیت، قانونمندی، کارآمدی و مقبولیت است. نظام سیاسی در ایران «حقانیت» خود را از منبع فرهنگ ماورایی #شیعی کسب کرده، و نیز «قانونمندی» خود را در تبعیت از اصول مشوّش قانون اساسی و نیز قانونهای نیمبند مجلسی که نمایندگان تهرانش ۱۲درصد رأی واجدان اعطای رأی در این حوزهی انتخابیه را کسب کردهاند نشان میدهد و همچنین «کارآمدی»اش برای طرفدارانش، در حد رضایتبخش نسبی است به گونهای که گاه «تب» را به «مرگ» ترجیح میدهند تا نکند در غیاب این #حکومت_شیعی، کفار حاکم شوند و نیز دستهای دیگر که اعتقادی به #ایدئولوژی در عرصهی عمومی ندارند اما این آب را به اندازه کافی «گلآلود» میبینند از آن ماهی میگیرند و بر ثروت خود میافزایند. در این وانفسای سیاسی، به نظر میرسد سه عامل از چهار عامل مشروعیتبخش، در صحنه عرض اندام میکنند پس #مشروعیت_سیاسی در ایران با #بحران مواجه نیست. حال چه میتوان گفت؟
۴ـ لازم است در تعریف مشروعیت سیاسی، تجدید نظر کنیم و بگوییم که «مقبولیت» (Acceptability) نه یک جزء در میان اجزای مشروعیت سیاسی، بلکه به موازات آن دارای وزن است و به بیان دیگر مقبولیت سیاسی، نه «قسمی» از مشروعیت سیاسی، بلکه «قسیم» آن است و این دو «#پایداری_سیاسی» را میسازند. حالا میگویم: ما در ایران با «#بحران_مقبولیت_سیاسی» مواجهایم!
۵ـ در یک خانواده، پدر تلاش میکند برای فرزندانش امکانات رفاهی فراهم آورد و دلسوز است اما بر اساس الگوهای سنتی خود میخواهد امرونهی کند. در این خانواده، پدر و تلاشش ارج ندارد و تلاش نکردنش، گاه بهتر خواهد بود زیرا برای رفاه فرزندش، ماشین میخرد اما همان ماشین بلای جان فرزند میشود. پدر اندیشیده بود که فرزند با آن ماشین ممکن است به عتبات عالیات سفر کند اما او با دوستانش به همنشینیهای شبانه میرود و در دود غرق میشود و آن میشود که امروز در ایران، «گلگشی»، گل میکند و هنجار میشود! چه رابطهای مشاهده میشود بین آن پدر و این پدر؟ این پدر معنوی و این #رهبر_معظم هم فکر میکند که همهی تلاشش برای استعلای #دین و میهن است اما چقدر فاصله است بین ذهن و عین! حالا اگر همهی دنیا هم بیایند و به این حاکمیت کمک کنند تا ایران، توانمند شود بسا من و شما باز هم به همه دنیا معترض شویم. چرا؟ زیرا «مقبولیت نظام سیاسی» در ایران با بحران مواجه است و این همه منابع انسانی و غیر انسانی دارد به هرز میرود. به نظر میرسد باتلاق تاریخی در انتظار ما است. شاید در آیندهای نه چندان دور، متاسفانه تنازعات، جنبهی #قومی و فراگیر پیدا کند!
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۴)
🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
رویای «#اصلاحات_ساختاری»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمرهی «مصادیق» است و دومی از جملهی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آنچه هست و مشاهده میشود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشهدار است به گونهای که تکانههای اجتماعی با موج بالا، کمتر تخریبش میکند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختارهای اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنانکه یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی میتواند در اصلاحات ساختاری هم نقشآفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کردهاند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقولهی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته است.
۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه میشود تازه معنای ملموس مییابد. میگوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسانها که هر یک معنای مشخصی پیدا میکند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسانها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیتهای نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چهقدر فاصله است بین انسان «دیگرکُش» با انسان «دیگرخواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش میزند تا بر اساس ظرفیتهای موجودش با روشهای نوین و اصلاحشده همچنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطهی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگرکشی به دیگرخواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».
۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونتبارتر میشود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیشتری میکرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینهبرتر و طولانیتر میشد. به نظر میرسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورشهای پهندامنه ختم میشود. حال اگر این شورشهای پهندامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام میگیرد و الّا یک «تغییر» است. پس اینکه برخی میگویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژهای از اصلاحات ساختاری است، مگر آنکه گفتهشود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.
۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبههای ویژهای مانند #کاریزما بودن یا ثروتمند بودن یا خانوادهدار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقعگرایی یا جهانوطنی است. بنابراین همهجا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!
۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانهی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیشتر و بیشتر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیشتر و بیشتر به تغییرات تؤام با زور نزدیکتر میشود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمیتواند طبیعی بزاید. این خونبار خواهدبود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چارهای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید میکند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکانناپذیر است آنجا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهمسو با #منافع حاکمیت تلقی میشود.
۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونتطلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمیخواهیم شعر بگوییم که زیبا و دلنواز است میخواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.
۷ـ به نظر میرسد آنان که به خطا، «#انقلابیگری» را در نقطهی مقابل «اصلاحطلبی ساختاری» قرار دادهاند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط دادهاند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحولخواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
رویای «#اصلاحات_ساختاری»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمرهی «مصادیق» است و دومی از جملهی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آنچه هست و مشاهده میشود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشهدار است به گونهای که تکانههای اجتماعی با موج بالا، کمتر تخریبش میکند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختارهای اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنانکه یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی میتواند در اصلاحات ساختاری هم نقشآفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کردهاند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقولهی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته است.
۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه میشود تازه معنای ملموس مییابد. میگوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسانها که هر یک معنای مشخصی پیدا میکند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسانها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیتهای نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چهقدر فاصله است بین انسان «دیگرکُش» با انسان «دیگرخواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش میزند تا بر اساس ظرفیتهای موجودش با روشهای نوین و اصلاحشده همچنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطهی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگرکشی به دیگرخواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».
۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونتبارتر میشود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیشتری میکرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینهبرتر و طولانیتر میشد. به نظر میرسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورشهای پهندامنه ختم میشود. حال اگر این شورشهای پهندامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام میگیرد و الّا یک «تغییر» است. پس اینکه برخی میگویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژهای از اصلاحات ساختاری است، مگر آنکه گفتهشود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.
۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبههای ویژهای مانند #کاریزما بودن یا ثروتمند بودن یا خانوادهدار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقعگرایی یا جهانوطنی است. بنابراین همهجا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!
۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانهی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیشتر و بیشتر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیشتر و بیشتر به تغییرات تؤام با زور نزدیکتر میشود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمیتواند طبیعی بزاید. این خونبار خواهدبود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چارهای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید میکند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکانناپذیر است آنجا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهمسو با #منافع حاکمیت تلقی میشود.
۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونتطلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمیخواهیم شعر بگوییم که زیبا و دلنواز است میخواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.
۷ـ به نظر میرسد آنان که به خطا، «#انقلابیگری» را در نقطهی مقابل «اصلاحطلبی ساختاری» قرار دادهاند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط دادهاند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحولخواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۱)
🗓 دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
عطش بی پاسخ!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ زمین، عطشناک است و در حسرت آب دارد میسوزد. در دورترها دریاست و آفتاب و امواج دریا با هم جشنی زیبا برپا کردهاند و دارند با هم حال میکنند. هر چند ساحل از امواج آب دریا سیلی میخورد اما ساحل، رهاست و موج دریا را محبتی میپندارد که همواره صورتش را نمناک میکند و میداند که بوتههای گلش ریشه در همان آب دارند. ساحل میداند که اگر آب نباشد آفتاب، اشک نمیریزد و اگر نریزد گلها پژمرده میشوند. ساحل، عاشق سیلیهای امواج دریاست. اما خاک ما را عطشی است که زندانش باید نامید. گلدانها خالی از آباند. باران نمیآید. لبهای مردم من بادکرده از عطشاند و تشنگی سوزان دارند. اینجا هوای دلها ابری است اما ابری از غم رفتن آب و عشق. در شهر شکستخورده هوای ابری، باران ندارد!
۲ـ داشتم فکر میکردم این جماعاتی که از #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ سخنی به نام «تحلیل» میگویند گاه چهقدر در ناهشیاری هستند. جمعهشب گفتوشنود خانم نرگس محمدی، ببخشید: ملیحه محمدی (نرگس که اسطورهی مبارزه و مقاومت با بیش از پنج سال #زندان در داخل ایران است) و آقای جمشید برزگر در تلویزیون بیبیسی فارسی را دیدم. موضوع مربوط بود به #مشارکت یا #عدم_مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو. خانم محمدی میگفت که نمیتوان از الآن به طور قطع نظر داد که آیا باید مشارکت کرد یا #تحریم و باید منتظر بود تا کاندیداها مشخص و سپس تأیید شوند (در منطق میگویند: به شرط «لا»، یعنی اگر چنین و چنان شود یا نشود پس میتوان نتیجهگیری کرد). آقای برزگر هم کلیاتی میگفت در خصوص عدم شرکت به طور قطع (یعنی: «لا» به شرط و تحت هر شرایطی). اگر من جای ایشان بودم این تحریم را اینگونه ترسیم میکردم. چهگونه؟ در جاگذاری مفاهیم اجتماعی به جای مفاهیم ادبی در بند ۱. پس میشود: مردم ایران آنچنان تشنهی هویتیابیاند که قطرههای اندک باران #اصلاحطلبی (با فرض تأیید صلاحیت کاندیداهای مربوطه) کامشان را نمناک نمیکند و همچنان در حسرت بارش بارانی که هویتهای #جوانان و #زنان و #مردان و #قومیتها و #نخبگان و متعهدان و … را سیراب کند باقی خواهندماند و ما دیگر فرصت و توانی برای انتظار نداریم. یعنی چه؟
۳ـ فرض بگیریم که کاندیدای اصلاحطلبها تأیید صلاحیت شود، حال:
ـ آیا این تأیید صلاحیت بنا به «مصلحت» #نظام_حکمرانی در جهت تداوم همین نظام نخواهد بود؟
ـ وقتی در مواد ۱ تا ۱۴ در فصل اول #قانون_اساسی، همهچیز مبتنی بر این مفاهیماند: #حکومت #قرآن، نقش #وحی در تدوین قوانین، مبارزه با مظاهر فساد معارض با ایمان و تقوا، فقیه عادل به عنوان ولیّ امر، امر به معروف و نهی از منکر، اتحاد ملل اسلامی، برتری مذهب جعفری اثنی عشری الیالابد و …، حالا برترین کاندیدای تأیید شدهی #اصلاحطلب که فرضاً رأی هم بیاورد و #رئیسجمهور شود آیا میتواند و در حیطهی وظایفش است که خلاف قانون اساسی، کنش کُنَد و اصلاً اعتقاد دارد که همهی این مفاهیمی که گفته شد از جمله موانع تکامل اجتماعی است؟
ـ ممکن است بگویید: چرا که نه و چرا نمیتوان آرام آرام تفاسیر نوینی از همان مفاهیم ارائه کرد؟ موافقم که اگر چنین شود عالی و «مطلوب» است اما این بسان کویر در حسرت باران است و اگر باران ببارد چهها که نخواهد شد. آیا فکر میکنید این فوج عظیم دینداران که هم به سلاح #ایدئولوژی و هم به سلاح #روحانیت و هم به سلاح تخصصهایی که در این چند دهه فرا گرفتهاند و اینک #قدرت را به #ثروت پیوند زدهاند مجهزند، نشستهاند که شما از راه برسید و نرم و آرام به راه راست هدایتشان کنید؟
۴ـ اشکال کار ما که دست به تحلیل میزنیم این است که گاهِ بسیاری تفاوت میان «تحلیل» و «کلیگویی همیشه درست» را نمیدانیم. این گزارهی همیشه درست است که: «اگر فردا باران بیاید گلها شاد میشوند و دیگر نیازی نیست به آنها آب دهیم». اما تحلیل واقعی این است که با تخیّل جامعهشناختی و در اینجا با تکیه بر علم هواشناسی بگوییم که آیا فردا باران میآید یا خیر؟! گزارهی نخست، یک گزارهی مهمل است و حتی زیبایی شعر را هم ندارد اما زیاد میگوییم و میشنویم … «اگرهای مطلوب» زیادند اما فکر نمیکنیم که چه فاصلهای وجود دارد بین: «مطلوبیات» و «ممکنات»؟ پس باز میگردم و همان شعرگونه بند ۱ را با خود زمزمه میکنم …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
عطش بی پاسخ!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
۱ـ زمین، عطشناک است و در حسرت آب دارد میسوزد. در دورترها دریاست و آفتاب و امواج دریا با هم جشنی زیبا برپا کردهاند و دارند با هم حال میکنند. هر چند ساحل از امواج آب دریا سیلی میخورد اما ساحل، رهاست و موج دریا را محبتی میپندارد که همواره صورتش را نمناک میکند و میداند که بوتههای گلش ریشه در همان آب دارند. ساحل میداند که اگر آب نباشد آفتاب، اشک نمیریزد و اگر نریزد گلها پژمرده میشوند. ساحل، عاشق سیلیهای امواج دریاست. اما خاک ما را عطشی است که زندانش باید نامید. گلدانها خالی از آباند. باران نمیآید. لبهای مردم من بادکرده از عطشاند و تشنگی سوزان دارند. اینجا هوای دلها ابری است اما ابری از غم رفتن آب و عشق. در شهر شکستخورده هوای ابری، باران ندارد!
۲ـ داشتم فکر میکردم این جماعاتی که از #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ سخنی به نام «تحلیل» میگویند گاه چهقدر در ناهشیاری هستند. جمعهشب گفتوشنود خانم نرگس محمدی، ببخشید: ملیحه محمدی (نرگس که اسطورهی مبارزه و مقاومت با بیش از پنج سال #زندان در داخل ایران است) و آقای جمشید برزگر در تلویزیون بیبیسی فارسی را دیدم. موضوع مربوط بود به #مشارکت یا #عدم_مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو. خانم محمدی میگفت که نمیتوان از الآن به طور قطع نظر داد که آیا باید مشارکت کرد یا #تحریم و باید منتظر بود تا کاندیداها مشخص و سپس تأیید شوند (در منطق میگویند: به شرط «لا»، یعنی اگر چنین و چنان شود یا نشود پس میتوان نتیجهگیری کرد). آقای برزگر هم کلیاتی میگفت در خصوص عدم شرکت به طور قطع (یعنی: «لا» به شرط و تحت هر شرایطی). اگر من جای ایشان بودم این تحریم را اینگونه ترسیم میکردم. چهگونه؟ در جاگذاری مفاهیم اجتماعی به جای مفاهیم ادبی در بند ۱. پس میشود: مردم ایران آنچنان تشنهی هویتیابیاند که قطرههای اندک باران #اصلاحطلبی (با فرض تأیید صلاحیت کاندیداهای مربوطه) کامشان را نمناک نمیکند و همچنان در حسرت بارش بارانی که هویتهای #جوانان و #زنان و #مردان و #قومیتها و #نخبگان و متعهدان و … را سیراب کند باقی خواهندماند و ما دیگر فرصت و توانی برای انتظار نداریم. یعنی چه؟
۳ـ فرض بگیریم که کاندیدای اصلاحطلبها تأیید صلاحیت شود، حال:
ـ آیا این تأیید صلاحیت بنا به «مصلحت» #نظام_حکمرانی در جهت تداوم همین نظام نخواهد بود؟
ـ وقتی در مواد ۱ تا ۱۴ در فصل اول #قانون_اساسی، همهچیز مبتنی بر این مفاهیماند: #حکومت #قرآن، نقش #وحی در تدوین قوانین، مبارزه با مظاهر فساد معارض با ایمان و تقوا، فقیه عادل به عنوان ولیّ امر، امر به معروف و نهی از منکر، اتحاد ملل اسلامی، برتری مذهب جعفری اثنی عشری الیالابد و …، حالا برترین کاندیدای تأیید شدهی #اصلاحطلب که فرضاً رأی هم بیاورد و #رئیسجمهور شود آیا میتواند و در حیطهی وظایفش است که خلاف قانون اساسی، کنش کُنَد و اصلاً اعتقاد دارد که همهی این مفاهیمی که گفته شد از جمله موانع تکامل اجتماعی است؟
ـ ممکن است بگویید: چرا که نه و چرا نمیتوان آرام آرام تفاسیر نوینی از همان مفاهیم ارائه کرد؟ موافقم که اگر چنین شود عالی و «مطلوب» است اما این بسان کویر در حسرت باران است و اگر باران ببارد چهها که نخواهد شد. آیا فکر میکنید این فوج عظیم دینداران که هم به سلاح #ایدئولوژی و هم به سلاح #روحانیت و هم به سلاح تخصصهایی که در این چند دهه فرا گرفتهاند و اینک #قدرت را به #ثروت پیوند زدهاند مجهزند، نشستهاند که شما از راه برسید و نرم و آرام به راه راست هدایتشان کنید؟
۴ـ اشکال کار ما که دست به تحلیل میزنیم این است که گاهِ بسیاری تفاوت میان «تحلیل» و «کلیگویی همیشه درست» را نمیدانیم. این گزارهی همیشه درست است که: «اگر فردا باران بیاید گلها شاد میشوند و دیگر نیازی نیست به آنها آب دهیم». اما تحلیل واقعی این است که با تخیّل جامعهشناختی و در اینجا با تکیه بر علم هواشناسی بگوییم که آیا فردا باران میآید یا خیر؟! گزارهی نخست، یک گزارهی مهمل است و حتی زیبایی شعر را هم ندارد اما زیاد میگوییم و میشنویم … «اگرهای مطلوب» زیادند اما فکر نمیکنیم که چه فاصلهای وجود دارد بین: «مطلوبیات» و «ممکنات»؟ پس باز میگردم و همان شعرگونه بند ۱ را با خود زمزمه میکنم …
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
| عقلانیتستیزی اهالی قدرت و حوزویها و #جامعهشناسهای_حکومتی عامل ناکامی هر حاکمیت یگانه: سال ۱۴۰۴، سال #عبور_از_حاکمیت
| چهارشنبه: ۲ تیر ۱۴۰۰
| گفتوگوی پایگاه خبری «صبح ما» با #احمد_بخارایی دربارهی نتیجهی انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ | منتشر شده در ۱ تیر ۱۴۰۰
| نمایش گزارش:👉
| نکته:
طبق معمول بخشهایی از صحبت من در این گفتوگو قابل انتشار نبود زیرا خط قرمزهای تحمیلی به اهالی رسانه، شاخصهی حکومت منجمد کنونی است. بنابراین هر گفتوگویی را به این شرط انجام داده و خواهم داد که نوار کامل صوتیاش در اختیارم قرار گیرد. اگر علاقهمند بودید میتوانید حرفهای من را فراتر از خطهای قرمز در این گفتوگو بشنوید.
| فایل شنیداری:👉
| متن گزارش منتشره:
… «نکته اول اینکه من درباره انتخابِ واژه «#انتخابات» درخصوص این پدیدهای که روز ۲۸ خرداد اتفاق افتاد تردید دارم. انتخابات یک معنای خاصی دارد که اینجا حادث نشد. آنچه که هست یک نوع #انتصابات مدرن و طراحی شده است. افراد در هر انتخابی باید بتوانند آزادانه چیزی را که فکر میکنند «درست» هست انتخاب کنند، حالا در بحث انتخابات، «درست بودن» به این معنی است که شهروندان بتوانند کاندیدای خوب را از نگاه خود انتخاب کنند اما وقتی چنین امکانی فراهم نیست دیگر معنای انتخابات را نمیدهد. براین اساس بیش از ۵۰درصد از حدود ۶۰میلیون واجد اعطای رای در انتخابات شرکت نکردند.» …
… «البته بخشی از افرادی که در انتخابات شرکت نکردند جزو گروه منفعلان هستند، این گروه در همه انتخاباتها شرکت نمیکنند. اما باید توجه کرد یک درصد بزرگی که این دوره مشارکتی نداشتند افرادی هستند که اصطلاحاً دارای وزن هستند، این گروه عمدتاً از قشرهای تحصیل کرده و متوسط رو به بالای شهری هستند و وزن کیفی قابل توجهی دارند، به این معنا وزن کیفی آنها بالا هست که در روند رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذارتر هستند. آنها بهواسطه سرمایههای معنوی که دارند یعنی تحصیلات و احساس تعهدشان و هم بهواسطه سرمایههای مادی و ریالی که دارند بخش مهمی از #جامعه هستند که در انتخابات اخیر #مشارکت نداشتند.»…
… همانطورکه در ابتدا گفتم آنچه حادث شد یک انتصابات مدرن بود که به هر صورت #حاکمیت تصمیم گرفت سه قوه یک دست شوند و بهترین گزینه در شرایط کنونی رئیس #قوه_قضائیه بود. که با مدتی رفتوآمدها در شهرها خودش را برجسته کرد و از حمایت سایر گروها و راس #نظام_سیاسی ایران هم برخوردار است. این فرد در غیاب رقبای جدی منصوب شد. رقبایی که در انتخابات حضور داشتند را شما دیدید که منهای آقای رئیسی چهار نفرشان با ایشان همسو بودند و دو نفر دیگر از گروه اصلاحطلبهای اجرایی درجه چهار بودند. یعنی از قبل موضوع منتفی شد. بنابراین اطلاق انتخابات به این روند امر درستی نیست.»…
… «میزان #آرای_باطله بیسابقه بود، چیزی حدود ۱۴درصد از کسانیکه رای دادند و ۷درصد از واجدین شرایط #رأی_باطله به صندوق انداختند. گویی از هر ۱۵نفر در میان واجدان رای یک نفر و از هر هفت نفری که مشارکت داشته یک نفر رای باطله داده است. در حالیکه سابقاً در میان تعداد مشارکت کنندهها حدود ۲درصد آرای باطله وجود داشت. اما باید گفت آرای باطله عمدتا دو گروه هستند. یا یک جبر سازمانی معطوف به زمان اکنون وجود دارد یا جبر اعتقادی مربوط به زمان گذشته است. آنچه مربوط به زمان اکنون بوده که اسمش را باید گذاشت نگرانی از نبودن مهر در شناسنامه، یعنی کسانیکه بهدلیل معیشت خودشان احساس میکنند به این مهر انتخابات نیاز دارند. دیگری یک نوع اجبار عقیدتی است. یعنی کسانی که نگاه #دینی دارند گمان میکنند اگر در انتخابات شرکت نکنند #گناه میکنند، شما دیدید که #رهبری هم از قوای دینی استفاده کردند که اگر کسی در انتخابات شرکت نکند #گناه_کبیره است، بنابراین یک عده با #جبر_دینی و سازمانی رای دادند اما برای اینکه بگویند با وجود اجباری که داشتند نظر خودشان هم مهم است به کسی که نمیشناختند رای ندادند یعنی همان آرای باطله و سفید. اما احساس میکنم وزن کسانی که از روی نیاز به داشتن مهر انتخابات در شناسنامه رای سفید یا باطله دادند از کسانی که بر اساس تکلیف دینی رای دادند بیشتر است.»…
… «آیا آقای #رئیسی واقعاً میتواند مشکلات ساختاری که در این چهل سال ریشه دارد که بعضاً خود ایشان در بوجود آوردن این بحرانها نقش داشتند را حل کند؟ البته یک زمانی هست که اگر چارچوب عقلانیت حاکم باشد #حکومت یکدست میتواند کارکرد داشته باشد. مثلاً اگر افلاطون میگوید یک تعداد افراد ناآگاه جمع شوند و براساس روش دموکراتیک …| ادامه👉
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
| چهارشنبه: ۲ تیر ۱۴۰۰
| گفتوگوی پایگاه خبری «صبح ما» با #احمد_بخارایی دربارهی نتیجهی انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ | منتشر شده در ۱ تیر ۱۴۰۰
| نمایش گزارش:👉
| نکته:
طبق معمول بخشهایی از صحبت من در این گفتوگو قابل انتشار نبود زیرا خط قرمزهای تحمیلی به اهالی رسانه، شاخصهی حکومت منجمد کنونی است. بنابراین هر گفتوگویی را به این شرط انجام داده و خواهم داد که نوار کامل صوتیاش در اختیارم قرار گیرد. اگر علاقهمند بودید میتوانید حرفهای من را فراتر از خطهای قرمز در این گفتوگو بشنوید.
| فایل شنیداری:👉
| متن گزارش منتشره:
… «نکته اول اینکه من درباره انتخابِ واژه «#انتخابات» درخصوص این پدیدهای که روز ۲۸ خرداد اتفاق افتاد تردید دارم. انتخابات یک معنای خاصی دارد که اینجا حادث نشد. آنچه که هست یک نوع #انتصابات مدرن و طراحی شده است. افراد در هر انتخابی باید بتوانند آزادانه چیزی را که فکر میکنند «درست» هست انتخاب کنند، حالا در بحث انتخابات، «درست بودن» به این معنی است که شهروندان بتوانند کاندیدای خوب را از نگاه خود انتخاب کنند اما وقتی چنین امکانی فراهم نیست دیگر معنای انتخابات را نمیدهد. براین اساس بیش از ۵۰درصد از حدود ۶۰میلیون واجد اعطای رای در انتخابات شرکت نکردند.» …
… «البته بخشی از افرادی که در انتخابات شرکت نکردند جزو گروه منفعلان هستند، این گروه در همه انتخاباتها شرکت نمیکنند. اما باید توجه کرد یک درصد بزرگی که این دوره مشارکتی نداشتند افرادی هستند که اصطلاحاً دارای وزن هستند، این گروه عمدتاً از قشرهای تحصیل کرده و متوسط رو به بالای شهری هستند و وزن کیفی قابل توجهی دارند، به این معنا وزن کیفی آنها بالا هست که در روند رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذارتر هستند. آنها بهواسطه سرمایههای معنوی که دارند یعنی تحصیلات و احساس تعهدشان و هم بهواسطه سرمایههای مادی و ریالی که دارند بخش مهمی از #جامعه هستند که در انتخابات اخیر #مشارکت نداشتند.»…
… همانطورکه در ابتدا گفتم آنچه حادث شد یک انتصابات مدرن بود که به هر صورت #حاکمیت تصمیم گرفت سه قوه یک دست شوند و بهترین گزینه در شرایط کنونی رئیس #قوه_قضائیه بود. که با مدتی رفتوآمدها در شهرها خودش را برجسته کرد و از حمایت سایر گروها و راس #نظام_سیاسی ایران هم برخوردار است. این فرد در غیاب رقبای جدی منصوب شد. رقبایی که در انتخابات حضور داشتند را شما دیدید که منهای آقای رئیسی چهار نفرشان با ایشان همسو بودند و دو نفر دیگر از گروه اصلاحطلبهای اجرایی درجه چهار بودند. یعنی از قبل موضوع منتفی شد. بنابراین اطلاق انتخابات به این روند امر درستی نیست.»…
… «میزان #آرای_باطله بیسابقه بود، چیزی حدود ۱۴درصد از کسانیکه رای دادند و ۷درصد از واجدین شرایط #رأی_باطله به صندوق انداختند. گویی از هر ۱۵نفر در میان واجدان رای یک نفر و از هر هفت نفری که مشارکت داشته یک نفر رای باطله داده است. در حالیکه سابقاً در میان تعداد مشارکت کنندهها حدود ۲درصد آرای باطله وجود داشت. اما باید گفت آرای باطله عمدتا دو گروه هستند. یا یک جبر سازمانی معطوف به زمان اکنون وجود دارد یا جبر اعتقادی مربوط به زمان گذشته است. آنچه مربوط به زمان اکنون بوده که اسمش را باید گذاشت نگرانی از نبودن مهر در شناسنامه، یعنی کسانیکه بهدلیل معیشت خودشان احساس میکنند به این مهر انتخابات نیاز دارند. دیگری یک نوع اجبار عقیدتی است. یعنی کسانی که نگاه #دینی دارند گمان میکنند اگر در انتخابات شرکت نکنند #گناه میکنند، شما دیدید که #رهبری هم از قوای دینی استفاده کردند که اگر کسی در انتخابات شرکت نکند #گناه_کبیره است، بنابراین یک عده با #جبر_دینی و سازمانی رای دادند اما برای اینکه بگویند با وجود اجباری که داشتند نظر خودشان هم مهم است به کسی که نمیشناختند رای ندادند یعنی همان آرای باطله و سفید. اما احساس میکنم وزن کسانی که از روی نیاز به داشتن مهر انتخابات در شناسنامه رای سفید یا باطله دادند از کسانی که بر اساس تکلیف دینی رای دادند بیشتر است.»…
… «آیا آقای #رئیسی واقعاً میتواند مشکلات ساختاری که در این چهل سال ریشه دارد که بعضاً خود ایشان در بوجود آوردن این بحرانها نقش داشتند را حل کند؟ البته یک زمانی هست که اگر چارچوب عقلانیت حاکم باشد #حکومت یکدست میتواند کارکرد داشته باشد. مثلاً اگر افلاطون میگوید یک تعداد افراد ناآگاه جمع شوند و براساس روش دموکراتیک …| ادامه👉
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
| تحولخواهی: مطالبهی به حق معترضان!
| یکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱
| گفتوگوی روزنامهی «رویداد امروز» با احمد بخارایی دربارهی #خیزش و #اعتراضات_اجتماعی با شعار #زن_زندگی_آزادی | منتشرشده در شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱
| نمایش گزارش:👇
https://drive.google.com/file/d/1ll5sJ4Nr0AmqpJeR-nsdPMxdSayHR1xQ/view?usp=share
| فایل شنیداری:👇
https://drive.google.com/u/0/uc?id=1djsm1SjT7Ly2z3yy2a7JQFUjcYQcKRwg&export=play
| #احمد_بخارایی: گفتوگویی با روزنامهی «رویداد امروز» داشتم که فایل شنیداریاش شامل ۵۰ دقیقه را ملاحظه میکنید. بنا به شرایط نظارت حاکمیتی بخشی از گفتهها امکان چاپ نداشت و بسیاری هم چاپ شد. ممنونم از اهالی #رسانه که متعهدانه #کنش میکنند و تحت فشار نظارتی، استقامت میورزند. همهی مطالب شفاهی و مکتوب در اختیار شماست تا تأمل فرمایید و نقد کنید. در این گفتوگو به ریشههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعتراضات گسترده و مطالبات مردم در این روزها با جرقهی «مرگ مظلومانهی #مهسا_امینی» و دیگر جانبرکفان اشاره و به موضوعاتی از قبیل: #فساد_ساختاری، تصلب #نظام_حکمرانی، آفات #حکومت_ایدئولوژیک، بیکاری، تعارض دو فرهنگ سنتگرا (واقعیتگریز) و مدرن (عقلانی) اشاره کردم. در پایان به پاسخ این پرسش پرداختم: «جامعه به چه سمت و سویی میرود؟ و احتمالاً چه خواهد شد؟» . شاید «امید» خودم را به جای واقعیتی که در زمان نه چندان دور در این مرز و بوم رخ خواهد داد بیان کردهام. نمیدانم! اما احساس میکنم اینک توپ در زمین سیاستسازان در نظام حکمرانی است. اینک «تضاد» به زمین #حاکمیت پرتاب شدهاست. نیروهای عدالتخواه در درون حاکمیت، رسالتی بزرگ دارند. همانگونه که در گفتوگو اشاره کردهام: اگر این «خیزش» که بیش از یک ماه و نیم است گسترده و عمیق ادامه داشته است و همچنان تداوم خواهد داشت به «#شورش» بینجامد آنوقت پدیدهی نامیمونی شکل خواهد گرفت. فرصت چند ماهه وجود دارد تا نیروهای عدالتخواه در درون حاکمیت با تشکل و جدیت و از جانگذشتگی به بحث و تقابل با صاحبان قدرت و ثروت تحت باورهای ایدئولوژیک برخیزند و خود با «#اصلاحات_اساسی» و نه سطحی و فریبناک، به تحول دست زنند و الا شورشی عظیم در راه است که شایسته نیست!
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | Site |
| یکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱
| گفتوگوی روزنامهی «رویداد امروز» با احمد بخارایی دربارهی #خیزش و #اعتراضات_اجتماعی با شعار #زن_زندگی_آزادی | منتشرشده در شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱
| نمایش گزارش:👇
https://drive.google.com/file/d/1ll5sJ4Nr0AmqpJeR-nsdPMxdSayHR1xQ/view?usp=share
| فایل شنیداری:👇
https://drive.google.com/u/0/uc?id=1djsm1SjT7Ly2z3yy2a7JQFUjcYQcKRwg&export=play
| #احمد_بخارایی: گفتوگویی با روزنامهی «رویداد امروز» داشتم که فایل شنیداریاش شامل ۵۰ دقیقه را ملاحظه میکنید. بنا به شرایط نظارت حاکمیتی بخشی از گفتهها امکان چاپ نداشت و بسیاری هم چاپ شد. ممنونم از اهالی #رسانه که متعهدانه #کنش میکنند و تحت فشار نظارتی، استقامت میورزند. همهی مطالب شفاهی و مکتوب در اختیار شماست تا تأمل فرمایید و نقد کنید. در این گفتوگو به ریشههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعتراضات گسترده و مطالبات مردم در این روزها با جرقهی «مرگ مظلومانهی #مهسا_امینی» و دیگر جانبرکفان اشاره و به موضوعاتی از قبیل: #فساد_ساختاری، تصلب #نظام_حکمرانی، آفات #حکومت_ایدئولوژیک، بیکاری، تعارض دو فرهنگ سنتگرا (واقعیتگریز) و مدرن (عقلانی) اشاره کردم. در پایان به پاسخ این پرسش پرداختم: «جامعه به چه سمت و سویی میرود؟ و احتمالاً چه خواهد شد؟» . شاید «امید» خودم را به جای واقعیتی که در زمان نه چندان دور در این مرز و بوم رخ خواهد داد بیان کردهام. نمیدانم! اما احساس میکنم اینک توپ در زمین سیاستسازان در نظام حکمرانی است. اینک «تضاد» به زمین #حاکمیت پرتاب شدهاست. نیروهای عدالتخواه در درون حاکمیت، رسالتی بزرگ دارند. همانگونه که در گفتوگو اشاره کردهام: اگر این «خیزش» که بیش از یک ماه و نیم است گسترده و عمیق ادامه داشته است و همچنان تداوم خواهد داشت به «#شورش» بینجامد آنوقت پدیدهی نامیمونی شکل خواهد گرفت. فرصت چند ماهه وجود دارد تا نیروهای عدالتخواه در درون حاکمیت با تشکل و جدیت و از جانگذشتگی به بحث و تقابل با صاحبان قدرت و ثروت تحت باورهای ایدئولوژیک برخیزند و خود با «#اصلاحات_اساسی» و نه سطحی و فریبناک، به تحول دست زنند و الا شورشی عظیم در راه است که شایسته نیست!
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | Site |