🚩کشتار میدان تیانآنمن توسط کمونیستها در چین
#کمونیسم_چینی
#توتالیتاریسم
#مائوئیسم
اعتراضات میدان تیانآنمن یا قتلعام ۴ ژوئن یا واقعهٔ ۴/۶ به مجموعهای تظاهرات اعتراضی در میدان تیانآنمن شهر پکن، جمهوری خلق چین اطلاق میشود که به رهبری دانشجویان و از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشت. این اعتراضات با حضور بیش از صدهزار نفر برگزار شد. گفته میشود بین چندصد نفر تا هزار نفر در این اعتراضها کشته شدند؛ ولی اسناد بریتانیا که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج شده نشان میدهد حداقل ده هزار معترض چینی در تابستان سال ۱۹۸۹ در میدان تیانآنمن پکن کشته شدند. آلن دونالد سفیر وقت بریتانیا در چین خاطر نشان میکند که این افراد به دست نیروهای چینی سرکوب شدند.
دانشجویان در این واقعه به ناپایداری اقتصادی چین و سرکوبهای حزب کمونیست و فساد دولتی اعتراض کردند. جنبش دموکراسی چین در این اعتراضات نقش رهبری داشت
@cafe_andishe95
#کمونیسم_چینی
#توتالیتاریسم
#مائوئیسم
اعتراضات میدان تیانآنمن یا قتلعام ۴ ژوئن یا واقعهٔ ۴/۶ به مجموعهای تظاهرات اعتراضی در میدان تیانآنمن شهر پکن، جمهوری خلق چین اطلاق میشود که به رهبری دانشجویان و از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشت. این اعتراضات با حضور بیش از صدهزار نفر برگزار شد. گفته میشود بین چندصد نفر تا هزار نفر در این اعتراضها کشته شدند؛ ولی اسناد بریتانیا که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج شده نشان میدهد حداقل ده هزار معترض چینی در تابستان سال ۱۹۸۹ در میدان تیانآنمن پکن کشته شدند. آلن دونالد سفیر وقت بریتانیا در چین خاطر نشان میکند که این افراد به دست نیروهای چینی سرکوب شدند.
دانشجویان در این واقعه به ناپایداری اقتصادی چین و سرکوبهای حزب کمونیست و فساد دولتی اعتراض کردند. جنبش دموکراسی چین در این اعتراضات نقش رهبری داشت
@cafe_andishe95
#کمونیسم_چینی
#توتالیتاریسم
#مائوئیسم
🔴« ما دویست هزار نفر را در مقابل بیست سال ثبات حکومت قتل عام میکنیم ! ».
این گفتهای از دِنگ شیائوپینگ، از رهبران وقت حزب کمونیست چین در جریان سرکوب جنبش دانشجویی چهارم ژوئن ۱۹۸۹ است. چنین شد که میدان تیانآنمنِ پکن شاهد به خاک و خون کشیده شدن هزاران دانشجوی معترض چینی، توسط تانکها و سربازان ارتش چین شد تا بهای ثبات حزب پرداخت شود.
با گذر نزدیک به سه دهه از آن واقعه هرچند که حزب کمونیست چین همواره در تلاش بوده با ایجاد چهرهای مثبت وجهه تخریب شده خود را نزد جامعه جهانی بهبود بخشد، اما کارنامه این حزب طی سالیان اخیر نشان میدهد که خط مشی آن مبتنی بر سرکوب و خشونت، کشتار، دروغ، دیکتاتوری و اختناق تا به امروز بدون وقفه ادامه داشته است.
◾️بیش از یک دهه آزار و شکنجه ظالمانه میلیونها تمرینکننده روش معنوی دافا ( فالونگونگ )، آزار و اذیت اقلیتهای مسلمان و مسیحی، سرکوب خشن جنبشهای آزادیخواهانه، حبس یا اعدام صدها فعال دموکراسی، همگی پروندههایی سنگین از این حزب در نقض حقوق بشر شکل داده است. از سویی دیگر حزب کمونیست چین که با شعارهای فریبنده رفاه طبقه کارگر بر اریکه قدرت نشست، امروزه آنچه برای قشر کارگر و کشاورز چین به ارمغان آورده چیزی نیست جز بیکاری، فقر و دستمزد ناچیز در ازای انجام کار توانفرسا. فقری که نقطه مقابل فساد هولناک اقتصادی و ثروت اندوزی حاکمان و خانواده آنان در درون حزب است.
⬛️در مقابل نیز رویکرد جامعه جهانی با برابر نقض گسترده حقوق بشر در این سرزمین نیز چنگی به دل نمیزند و آنچه برای غربیها اهمیت بیشتری دارد منافع اقتصادیشان است. هرچند گاه به گاه پشت تریبون نقض حقوق بشر در چین را گوشزد میکنند اما هنگام امضای قراردادهای میلیاردی چشم خود را روی هرآنچه در چین روی داده میبندند. علت را شاید در افول ارزشهای اخلاقی و انسانی در سراسر دنیا بتوان جست وجو کرد.
حاکمان چین بعد از رخداد قتل عام میدان تیانآنمن حاضر بودند هر بهایی را بپردازند تا در مجامع بینالمللی وجههای بیابد. اما آن زمان اغلب کشورهای غربی به استفاده از آن فرصت طلایی اشتیاقی نشان ندادند. در آن روزگار ارزشهای اخلاقی اهمیت و معنای بیشتری داشت. به طوری که در آن سالها ملاقات مشاور امنیت ملی ایالات متحده از چین درست بعد از واقعه میدان تیانآنمن، منجر به برانگیختگی خشم عمومی مردم شد. اما امروزه چنین اتفاقی نمیافتد.
🔳حدود سه دهه از رویداد سرکوب و کشتار دانشجویان میدان تیانآنمن میگذرد. طی این سالهای طولانی سرشت و ماهیت حزب کمونیست تغییری نکرده است، و آنچه تغییر کرده صرفاً تغییر در شیوهها و رویهها در سطح و ظاهر است. چین حدود یک ششم جمعیت کره زمین را در خود جای داده است. بنابراین هرچه در چین روی دهد بر روی مسایل تمام دنیا تأثیر خواهد داشت
@cafe_andishe95
#توتالیتاریسم
#مائوئیسم
🔴« ما دویست هزار نفر را در مقابل بیست سال ثبات حکومت قتل عام میکنیم ! ».
این گفتهای از دِنگ شیائوپینگ، از رهبران وقت حزب کمونیست چین در جریان سرکوب جنبش دانشجویی چهارم ژوئن ۱۹۸۹ است. چنین شد که میدان تیانآنمنِ پکن شاهد به خاک و خون کشیده شدن هزاران دانشجوی معترض چینی، توسط تانکها و سربازان ارتش چین شد تا بهای ثبات حزب پرداخت شود.
با گذر نزدیک به سه دهه از آن واقعه هرچند که حزب کمونیست چین همواره در تلاش بوده با ایجاد چهرهای مثبت وجهه تخریب شده خود را نزد جامعه جهانی بهبود بخشد، اما کارنامه این حزب طی سالیان اخیر نشان میدهد که خط مشی آن مبتنی بر سرکوب و خشونت، کشتار، دروغ، دیکتاتوری و اختناق تا به امروز بدون وقفه ادامه داشته است.
◾️بیش از یک دهه آزار و شکنجه ظالمانه میلیونها تمرینکننده روش معنوی دافا ( فالونگونگ )، آزار و اذیت اقلیتهای مسلمان و مسیحی، سرکوب خشن جنبشهای آزادیخواهانه، حبس یا اعدام صدها فعال دموکراسی، همگی پروندههایی سنگین از این حزب در نقض حقوق بشر شکل داده است. از سویی دیگر حزب کمونیست چین که با شعارهای فریبنده رفاه طبقه کارگر بر اریکه قدرت نشست، امروزه آنچه برای قشر کارگر و کشاورز چین به ارمغان آورده چیزی نیست جز بیکاری، فقر و دستمزد ناچیز در ازای انجام کار توانفرسا. فقری که نقطه مقابل فساد هولناک اقتصادی و ثروت اندوزی حاکمان و خانواده آنان در درون حزب است.
⬛️در مقابل نیز رویکرد جامعه جهانی با برابر نقض گسترده حقوق بشر در این سرزمین نیز چنگی به دل نمیزند و آنچه برای غربیها اهمیت بیشتری دارد منافع اقتصادیشان است. هرچند گاه به گاه پشت تریبون نقض حقوق بشر در چین را گوشزد میکنند اما هنگام امضای قراردادهای میلیاردی چشم خود را روی هرآنچه در چین روی داده میبندند. علت را شاید در افول ارزشهای اخلاقی و انسانی در سراسر دنیا بتوان جست وجو کرد.
حاکمان چین بعد از رخداد قتل عام میدان تیانآنمن حاضر بودند هر بهایی را بپردازند تا در مجامع بینالمللی وجههای بیابد. اما آن زمان اغلب کشورهای غربی به استفاده از آن فرصت طلایی اشتیاقی نشان ندادند. در آن روزگار ارزشهای اخلاقی اهمیت و معنای بیشتری داشت. به طوری که در آن سالها ملاقات مشاور امنیت ملی ایالات متحده از چین درست بعد از واقعه میدان تیانآنمن، منجر به برانگیختگی خشم عمومی مردم شد. اما امروزه چنین اتفاقی نمیافتد.
🔳حدود سه دهه از رویداد سرکوب و کشتار دانشجویان میدان تیانآنمن میگذرد. طی این سالهای طولانی سرشت و ماهیت حزب کمونیست تغییری نکرده است، و آنچه تغییر کرده صرفاً تغییر در شیوهها و رویهها در سطح و ظاهر است. چین حدود یک ششم جمعیت کره زمین را در خود جای داده است. بنابراین هرچه در چین روی دهد بر روی مسایل تمام دنیا تأثیر خواهد داشت
@cafe_andishe95
📍چرا نباید به قرارداد با چینیها تن داد؟
#کمونیسم_چینی
آقای ظریف، وزیر امور خارجه، اعلام کرده که مذاکره با چینیها برای امضای یک قرارداد بیستساله همکاریهای متقابل در جریان است.
چینیها بزرگ ترین اقتصاد دنیا پس از آمریکا را در اختیار دارند و علاقمند به سرمایهگذاریهای کلان در کشورهای جهان سوم هستند. مزیت وام گرفتن از چینیها این است که ظاهراً هیچ شرایط سیاسی خاصی را به کشور وامگیرنده تحمیل نمیکنند؛ درست برخلاف کشورهای غربی یا نهادهای مالی جهانی که شرایط دشواری برای وام دادن به وامگیرندگان تحمیل می کنند؛ اما تجربه نشان داده که وام گرفتن از چین در قالب توافقنامههای بلندمدت معمولاً هیچ فایدهای برای وامگیرندگان نداشته است.
یک نمونهٔ باارزش ونزوئلاست که هفت سال پیش یک قرارداد همکاری بیستساله با چینیها بست. چینیها موافقت کرده بودند که در ازای دسترسی آزادانه به منابع سرشار نفتی ونزوئلا در منطقهٔ فاخا وامهای میلیاردی به ونزوئلا بدهند. اولین قسط وام چینیها ،به مبلغ سیوشش میلیارد دلار، در کوتاهترین زمان ممکن صرف پرداخت حقوق کارمندان و ارائهٔ سوبسید به کالاهای ضروری شد و حجم عمدهای از آن نیز به دلیل ساختار فاسد بوروکراتیک به یغما رفت. بقیهٔ وامها نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرد.
چینیها که قول داده بودند در ازای بهرهمندی از نفت خام ونزوئلا صنایع نفتی این کشور را توسعه بدهند عملاً جز غارت منابع نفتی این کشور هیچ کار دیگری نکردند. خیلیها معتقدند ورود چینیها به صنعت نفت ونزوئلا دلیل اصلی نابودی صنایع نفتی این کشور در زمان حاضر است.
ونزوئلا که بزرگترین منابع نفتی جهان را دارد و زمانی شرکت نفتش همتا نداشت حالا حتی قادر به تأمین بنزین برای مصرف داخلیاش نیست و پالایشگاهایش یکبهیک تعطیل میشوند. باری، منظورم این است که ما نباید چشمبسته تن به چنین قراردادهایی بدهیم. تجربهٔ ونزوئلا و صنایع نفتیاش در برابر ماست. توجه کنید که اگر ما سیستم اداری فاسدی داشته باشیم ، هر پولی که از بیرون به این سیستم وارد شود به سرعت تبخیر میشود و هیچ چیزی عاید مردم کشور نمی شود. این یک قاعدهٔ کلی است. به افغانستان نگاه کنید که چطور سالیانه میلیاردها دلار کمک مالی غربیها را به دلیل نظام فاسد اداریاش حیف و میل میکند.
اگر به این دلخوشیم که چینیها اقتصاد و صنایع نفتیمان را متحول خواهند کرد، تجربهٔ تاریخی دیگر کشورها خلاف این را نشان میدهد. ونزوئلاییها هنوز مشغول پرداخت اقساط وامهایشان به چینیها هستند بدون اینکه کوچکترین بهرهای از این وامها برده باشند. دولت جمهوری اسلامی نباید پای قراردادی را امضا کند که ماحصل آن بدهکاری نسلهای بعدی کشور به خارجیهاست.
📚بیژن اشتری،نویسنده و مترجم
☭☭☭☭☭
@cafe_andishe95
#کمونیسم_چینی
آقای ظریف، وزیر امور خارجه، اعلام کرده که مذاکره با چینیها برای امضای یک قرارداد بیستساله همکاریهای متقابل در جریان است.
چینیها بزرگ ترین اقتصاد دنیا پس از آمریکا را در اختیار دارند و علاقمند به سرمایهگذاریهای کلان در کشورهای جهان سوم هستند. مزیت وام گرفتن از چینیها این است که ظاهراً هیچ شرایط سیاسی خاصی را به کشور وامگیرنده تحمیل نمیکنند؛ درست برخلاف کشورهای غربی یا نهادهای مالی جهانی که شرایط دشواری برای وام دادن به وامگیرندگان تحمیل می کنند؛ اما تجربه نشان داده که وام گرفتن از چین در قالب توافقنامههای بلندمدت معمولاً هیچ فایدهای برای وامگیرندگان نداشته است.
یک نمونهٔ باارزش ونزوئلاست که هفت سال پیش یک قرارداد همکاری بیستساله با چینیها بست. چینیها موافقت کرده بودند که در ازای دسترسی آزادانه به منابع سرشار نفتی ونزوئلا در منطقهٔ فاخا وامهای میلیاردی به ونزوئلا بدهند. اولین قسط وام چینیها ،به مبلغ سیوشش میلیارد دلار، در کوتاهترین زمان ممکن صرف پرداخت حقوق کارمندان و ارائهٔ سوبسید به کالاهای ضروری شد و حجم عمدهای از آن نیز به دلیل ساختار فاسد بوروکراتیک به یغما رفت. بقیهٔ وامها نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرد.
چینیها که قول داده بودند در ازای بهرهمندی از نفت خام ونزوئلا صنایع نفتی این کشور را توسعه بدهند عملاً جز غارت منابع نفتی این کشور هیچ کار دیگری نکردند. خیلیها معتقدند ورود چینیها به صنعت نفت ونزوئلا دلیل اصلی نابودی صنایع نفتی این کشور در زمان حاضر است.
ونزوئلا که بزرگترین منابع نفتی جهان را دارد و زمانی شرکت نفتش همتا نداشت حالا حتی قادر به تأمین بنزین برای مصرف داخلیاش نیست و پالایشگاهایش یکبهیک تعطیل میشوند. باری، منظورم این است که ما نباید چشمبسته تن به چنین قراردادهایی بدهیم. تجربهٔ ونزوئلا و صنایع نفتیاش در برابر ماست. توجه کنید که اگر ما سیستم اداری فاسدی داشته باشیم ، هر پولی که از بیرون به این سیستم وارد شود به سرعت تبخیر میشود و هیچ چیزی عاید مردم کشور نمی شود. این یک قاعدهٔ کلی است. به افغانستان نگاه کنید که چطور سالیانه میلیاردها دلار کمک مالی غربیها را به دلیل نظام فاسد اداریاش حیف و میل میکند.
اگر به این دلخوشیم که چینیها اقتصاد و صنایع نفتیمان را متحول خواهند کرد، تجربهٔ تاریخی دیگر کشورها خلاف این را نشان میدهد. ونزوئلاییها هنوز مشغول پرداخت اقساط وامهایشان به چینیها هستند بدون اینکه کوچکترین بهرهای از این وامها برده باشند. دولت جمهوری اسلامی نباید پای قراردادی را امضا کند که ماحصل آن بدهکاری نسلهای بعدی کشور به خارجیهاست.
📚بیژن اشتری،نویسنده و مترجم
☭☭☭☭☭
@cafe_andishe95
♦️مائو، رهبر جمهوری خلق چین چگونه با ایدئولوژی کشورش را دچار قحطی و نابودی کرد؟
#کمونیسم_چینی
🔻مائو یک خوره کتاب بود و وقتی دانشجو بود برای گذران امور خود مسئولیت کتابداری را بر عهده گرفته بود. در آنجا بود که با غرق شدن در کتاب ها مقاهیم مختلفی را یاد گرفت.
با وجود تلاش هایش به دلیل طبقه اجتماعی پایین و داشتن لهجه، از طرف اساتید جدی گرفته نمی شد. وی همچنین از دانشجویان مرفه دیگر فاصله گرفته بود. حدس من این است که رفتار بد طبقه ی مرفه با وی اگر عامل اصلی نباشد، محرک خوبی برای جهت یابی به عقاید کمونیستی بوده است.
ویژگی برجسته و شگفت انگیز سوسیالیسم که اگر درست مدیریت نشود به صورت شمشیر دولبه عمل می کند این است که ذاتا ضد مردمی است. دولت های سوسیالیستی بر خلاف دموکراسی ها می توانند منافع اکثریت را در نظر نگرفته و حتی آسیب بزنند.
ایده اصلی سوسیالیسم این بود که با لغو مالکیت خصوصی، افراد بر اساس استعداد هایشان کار کنند و هر کس با توجه به کاری که می کند دستمزد بگیرد. ایده ای مقابل سرمایه داری که در آن بازار آزاد است و هر کس می تواند با توجه به عرضه ای که دارد قیمتی تعیین کند.
حال که قدرت مطلق چین به دست حزب کمونیست افتاده است، تغییرات اقتصادی شروع می شود. سیاست اشتراکی و لغو مالکیت راهکار اصلی سوسیالیست است. در نتیجه دیگر، کشاورزان حقی بر محصولات خود ندارند. کشاورز حق ندارد محصولش را بفروشد، بلکه باید هر روز کار کند و دستمزد بگیرد.
به منظور جمع آوری محصولات کشاورزان، تعاونی های روستایی تبدیل می شوند به کمون. هر کمون مسئولیت جمع آوری محصولات، پرداخت دستمزد و حتی اطعام دهقانان را دارد. همزمان با این سیاست ها وضعیت آزادی بیان و مخالفان دولت نیز جالب است.
در سال ۱۹۵۷ مائو تصمیم به اجرای جنبش اصلاح در حزب کمونیست گرفت. متفکران و اندیشمندان برای ابراز انتقاداتشان و توصیه راه هایی برای کارآمد تر کردن حزب و دولت دعوت شدند. عده ای مستقیما مشروعیت ساختار سیاسی تک حزبی و انحصار قدرت حزب را به چالش کشیدند.
مائو که انتظار چنین مخالفتی را نداشت، منتقدان را زندانی می کند و چین با آزادی بیان پس از این واقعه خداحافظی می کند. بعد از آن وقایع میدان تیان آن من نیز نتوانست آزادی بیان را به این کشور بازگرداند.
فاجعه وقتی نمایان می شود که در سال ۱۹۵۸ مائو تصمیم به اجرای برنامه « جهش بزرگ رو به جلو» میگیرد. در این برنامه او قصد دارد تا صادرات غلات را در چند سال کوتاه افزایش دهد و با کشور های غربی مقابله کند.
در برنامه بزرگ ایده های بسیار عجیبی اجرا می شوند. محصولات در جایی کاشته می شوند که عملا امکان بهره برداری را ندارند. یا حتی می گویند که هر چه یک محصول را عمیق تر بکارید، بهتر است.
با نابودی آزادی بیان و سیستم تک حزبی و دیکتاتوری مائو همه چیز دست به دست هم می دهد تا ایده های احمقانه اجرا شوند. وضعیت وقتی جالبتر می شود که در طی این سال ها صادرات غلات چین افزایش می یابد ولی مردم دچار قحطی می شوند.
شواهد نشان می دهد که غلات موجود بوده، ولی مدیریت اشتباه و نابودی بازار آزاد تعادل ها را از بین می برد. اگر بازار آزاد باشد با گران شدن یک محصول دولت متوجه می شود که کمبود وجود دارد و آن را جبران می کند، اما وقتی قیمتی وجود ندارد چه؟
حتی مقالات دانشگاهی در تایید برنامه بزرگ با این مضمون نوشته می شود که هر چقدر از زمین کار بکشید همان قدر برداشت می کنید.
دولت های ایالتی نیز از ترس مائو یا برای گرفتن تایید وی آمار و ارقام عجیبی از پتانسیل زراعی ایالت های خود می دهند. عدم آگاهی تا جایی جلو می رود که حتی دولت، اوایل قحطی متوجه نمی شود این پدیده رخ داده است! در قحطی بزرگ چین، ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر از گرسنگی می میرند.
در نهایت بعد از ۳ سال برنامه با شکست مواجه می شود.
او همچنان معتقد است که سیاست های کمونیستی درست هستند ولی باید درست اجرا شوند. در نتیجه چندین برنامه اقتصادی و فرهنگی دیگر اجرا می کند.
در نهایت با این که چین دیگر دچار مشکل بزرگی مثل قحطی نمی شود ولی تا آخر عمر مائو دچار فقر و عدم توسعه و رکود می ماند. بعد از مرگ وی چند تن از افراد حزب کمونیست و ژنرال های نظامی با دستگیری موافقان اندیشه های مائو، قدرت را به دست می گیرند و اصلاحات اقتصادی را شروع می کنند.
تعهد کورکورانه رهبران چین به آموزه های خارجی و پذیرش بدون قید و شرط آن به مثابه راه حل اصلی، رویکرد آن ها به مسائل مختلف را به جزمیت آلود. حتی سیاست مدار مبارز و مستقلی مانند مائو در این دام افتاد و کمونیسم را تنها وسیله گذار چین به سرزمین صلح و فراوانی تصور کرد.
تعهد بی قید و شرط به کمونیسم و تقدم وسیله به هدف به تدریج حزب کمونیست چین را از بشارت دهنده به گروه حافظ ایدئولوژی تبدیل کرد.
📚 چین چگونه سرمایه داری شد.داود زارعی
@cafe_andishe95
#کمونیسم_چینی
🔻مائو یک خوره کتاب بود و وقتی دانشجو بود برای گذران امور خود مسئولیت کتابداری را بر عهده گرفته بود. در آنجا بود که با غرق شدن در کتاب ها مقاهیم مختلفی را یاد گرفت.
با وجود تلاش هایش به دلیل طبقه اجتماعی پایین و داشتن لهجه، از طرف اساتید جدی گرفته نمی شد. وی همچنین از دانشجویان مرفه دیگر فاصله گرفته بود. حدس من این است که رفتار بد طبقه ی مرفه با وی اگر عامل اصلی نباشد، محرک خوبی برای جهت یابی به عقاید کمونیستی بوده است.
ویژگی برجسته و شگفت انگیز سوسیالیسم که اگر درست مدیریت نشود به صورت شمشیر دولبه عمل می کند این است که ذاتا ضد مردمی است. دولت های سوسیالیستی بر خلاف دموکراسی ها می توانند منافع اکثریت را در نظر نگرفته و حتی آسیب بزنند.
ایده اصلی سوسیالیسم این بود که با لغو مالکیت خصوصی، افراد بر اساس استعداد هایشان کار کنند و هر کس با توجه به کاری که می کند دستمزد بگیرد. ایده ای مقابل سرمایه داری که در آن بازار آزاد است و هر کس می تواند با توجه به عرضه ای که دارد قیمتی تعیین کند.
حال که قدرت مطلق چین به دست حزب کمونیست افتاده است، تغییرات اقتصادی شروع می شود. سیاست اشتراکی و لغو مالکیت راهکار اصلی سوسیالیست است. در نتیجه دیگر، کشاورزان حقی بر محصولات خود ندارند. کشاورز حق ندارد محصولش را بفروشد، بلکه باید هر روز کار کند و دستمزد بگیرد.
به منظور جمع آوری محصولات کشاورزان، تعاونی های روستایی تبدیل می شوند به کمون. هر کمون مسئولیت جمع آوری محصولات، پرداخت دستمزد و حتی اطعام دهقانان را دارد. همزمان با این سیاست ها وضعیت آزادی بیان و مخالفان دولت نیز جالب است.
در سال ۱۹۵۷ مائو تصمیم به اجرای جنبش اصلاح در حزب کمونیست گرفت. متفکران و اندیشمندان برای ابراز انتقاداتشان و توصیه راه هایی برای کارآمد تر کردن حزب و دولت دعوت شدند. عده ای مستقیما مشروعیت ساختار سیاسی تک حزبی و انحصار قدرت حزب را به چالش کشیدند.
مائو که انتظار چنین مخالفتی را نداشت، منتقدان را زندانی می کند و چین با آزادی بیان پس از این واقعه خداحافظی می کند. بعد از آن وقایع میدان تیان آن من نیز نتوانست آزادی بیان را به این کشور بازگرداند.
فاجعه وقتی نمایان می شود که در سال ۱۹۵۸ مائو تصمیم به اجرای برنامه « جهش بزرگ رو به جلو» میگیرد. در این برنامه او قصد دارد تا صادرات غلات را در چند سال کوتاه افزایش دهد و با کشور های غربی مقابله کند.
در برنامه بزرگ ایده های بسیار عجیبی اجرا می شوند. محصولات در جایی کاشته می شوند که عملا امکان بهره برداری را ندارند. یا حتی می گویند که هر چه یک محصول را عمیق تر بکارید، بهتر است.
با نابودی آزادی بیان و سیستم تک حزبی و دیکتاتوری مائو همه چیز دست به دست هم می دهد تا ایده های احمقانه اجرا شوند. وضعیت وقتی جالبتر می شود که در طی این سال ها صادرات غلات چین افزایش می یابد ولی مردم دچار قحطی می شوند.
شواهد نشان می دهد که غلات موجود بوده، ولی مدیریت اشتباه و نابودی بازار آزاد تعادل ها را از بین می برد. اگر بازار آزاد باشد با گران شدن یک محصول دولت متوجه می شود که کمبود وجود دارد و آن را جبران می کند، اما وقتی قیمتی وجود ندارد چه؟
حتی مقالات دانشگاهی در تایید برنامه بزرگ با این مضمون نوشته می شود که هر چقدر از زمین کار بکشید همان قدر برداشت می کنید.
دولت های ایالتی نیز از ترس مائو یا برای گرفتن تایید وی آمار و ارقام عجیبی از پتانسیل زراعی ایالت های خود می دهند. عدم آگاهی تا جایی جلو می رود که حتی دولت، اوایل قحطی متوجه نمی شود این پدیده رخ داده است! در قحطی بزرگ چین، ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر از گرسنگی می میرند.
در نهایت بعد از ۳ سال برنامه با شکست مواجه می شود.
او همچنان معتقد است که سیاست های کمونیستی درست هستند ولی باید درست اجرا شوند. در نتیجه چندین برنامه اقتصادی و فرهنگی دیگر اجرا می کند.
در نهایت با این که چین دیگر دچار مشکل بزرگی مثل قحطی نمی شود ولی تا آخر عمر مائو دچار فقر و عدم توسعه و رکود می ماند. بعد از مرگ وی چند تن از افراد حزب کمونیست و ژنرال های نظامی با دستگیری موافقان اندیشه های مائو، قدرت را به دست می گیرند و اصلاحات اقتصادی را شروع می کنند.
تعهد کورکورانه رهبران چین به آموزه های خارجی و پذیرش بدون قید و شرط آن به مثابه راه حل اصلی، رویکرد آن ها به مسائل مختلف را به جزمیت آلود. حتی سیاست مدار مبارز و مستقلی مانند مائو در این دام افتاد و کمونیسم را تنها وسیله گذار چین به سرزمین صلح و فراوانی تصور کرد.
تعهد بی قید و شرط به کمونیسم و تقدم وسیله به هدف به تدریج حزب کمونیست چین را از بشارت دهنده به گروه حافظ ایدئولوژی تبدیل کرد.
📚 چین چگونه سرمایه داری شد.داود زارعی
@cafe_andishe95