لیبراسیون/لیبرالیسم
7.41K subscribers
2.68K photos
813 videos
89 files
516 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
نیچه معتقد بود #مذهب در اروپای قدیم و در دوران امپراطوری رم، تفکر برده های شکست خورده بود. از نظر وی، برده ها قادر به بازپس گیری حرمت انسانی شان نیستند برای همین به خواری و زبونی و تسلیم در برابر مشیت الهی تن دادند. مسیحیت در ذهن یک برده مغلوب به صورت نوعی تسکین و پذیرش بدبختی جلوه گر شد.

نیچه می گوید برای همین است که رشک و غبطه و حسد بردن در مسیحیت بسیار مذموم شناخته شده است. به نظر او زندگی خوب داشتن، مقام و موقعیت، قدرت تشخیص و دانش مستقل داشتن٬ مسیحیت قرون وسطا ( امپراطوری رم) را مورد تهدید قرار می داد و برای همین انواع اصول برای مهار امیال بشر تدوین شد.
@cafe_andishe95
نیچه معتقد است دره عظیم ایجاد شده ناشی از #مرگ خدا و مذهب در دنیای مدرن بهتر است با فرهنگ ( فلسفه، هنر،  موسیقی و ادبیات) پر شود. اما مشکل این بود که نیچه به سازمان های فرهنگی موجود امید زیادی  نداشت. به نظر نیچه ریشه نارسایی های فرهنگی در دانشگاه ها قرار دارد که سیستم آموزش و پرورش سرد و بی روح را تشویق می کند. او معتقد بود که موقعیت دانشگاه ها در حد ثبت اطلاعات نزول کرده بود.

او بدش نمی آمد که شیوه تدریس و جستجو در دانشگاه ها به زمان دوران طلایی یونان نزدیک شود که مثلا در نمایشنامه های تراژدی٬ برای بشر درس عبرت و رفتار هم بر جا می گذاشت. به نظر او فرهنگی والاتر می بایست توسعه یابد تا جانشینی خدا و مذهب را بر دوش بگیرد.

به نظر نیچه قرن ۱۹ برپا کننده رشد دمکراسی و بی خدایی برای بشر بود. اولی به حسد و رشک و بلندپروازی عمومی میدان داد و دومی باعث از دست دادن راهنمای روحی و عاطفی بشر گشت.

🔚 پایان...

#نیچه #انسان #حرمت #رشک #مسیحیت #مذهب #مشروب #خدا #تسلیم #خماری

@cafe_andishe95
دوبوار شرایط زیستی را نیز که از ابتدا وجود داشته است دلایل دیگر کهتری زنان می داند. ضعف جسمانی زن نسبت به مرد و باردار شدن که زن می بایست برای #بقا انجام می داد نوعی ضعف جسمانی را برای زن رقم زده است. زن به‌ مانند مرد نمی توانست در مزارع به کار بپردازد و در جنگ ها شرکت کند. قدرت بدنی مرد در شکار و انجام کارهای سخت باعث شد که جنس مرد بتواند زنان را در عرصه های تاریخ جا بگذارد و خودش یکه‌تاز در راه به دست آوردن ثروت و قدرت پیش برود.

در این شرایط #مذهب هم به قدرت مردانه دامن زده است. مسیحیت به رغم کینه ای که از زن دارد، مریم باکره تقدس یافته و همسر پاکدامن و مطیع را مورد احترام قرار می دهد. زن وقتی شریک پرستش شد، می تواند حتی وظیفه ی مذهبی مهمی به عهده گیرد.

یکی از عوامل مهمی که زنان را پس می زند و جایگاه آنها را فرو می کاهد از نظر دوبووار موقعیت آنان در زندگی اجتماعی است. از نظر اجتماعی نیز، زن زاده نمی شود به صورت زن در می آید. او می‌نویسد که دختر از همان اوان کودکی یاد می گیرد که چگونه دختر باشد. حتی اندام فیزیکی دختر از ابتدا از نظر #خانواده و #اجتماع کمتر از اندام پسر ارزیابی می شود. به همین دلیل دختر در آرزوی داشتن اندامی مردانه است. چون اندام مردانه از نظر اجتماعی مورد تأیید است ولی اندام زنانه این گونه نیست. او میگوید حالت انفعالی که زنان از ابتدای کودکی به خود می گیرند بیولوژیکی نیست و این در حقیقت تقدیری است که آموزش دهندگان و #جامعه به آنها تحمیل کرده اند.

@cafe_andishe95
اگر مقاومت های زنانه شکل اصلی خود را نگرفته باشد، تسلیم شدن زنان و حل شدن آنان در نظام قدرت را در پی خواهد داشت. در واقع دنیایی که بر پایه منافع و #قدرت است اگر نیاز عاجلی به الگوهای #برابری زنان و مردان حس نکند طبعاً برای آن نیز تلاش نخواهد کرد.

رسیدن به آنچه دوبووار می خواهد با راه حلی که او ارائه می دهد در دوره ی کنونی لازم هست ولی کافی نیست. شاید نظرات دوبووار از دیدگاه خُرد بتواند مشکلات بشر را تا حدودی پوشش دهد ولی در بحث کلان نمی تواند تأثیر تعیین کننده ای بر دنیای کنونی داشته باشد. زیرا نقش ثروت و قدرت آن قدر پُررنگ است که هر بخش از منافع بشری که متضادش باشد را نابود می کند.

این که دوبووار معتقد است در نظام مردانه، زنان تحت ستم هستند طبعاً مبنای درستی دارد و به واسطه ی این دیدگاه، #فمنیست های نسل دوم و سوم بسیار تلاش کردند که بتوانند نظام های مردانه را تلطیف کنند و تا حدی از فشار سلطه ی آنها در زمینه های قانونی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بکاهند. ولی اگر چه در نظام اقتصادی و سیاسی سقف شیشه ایی بالاتر رفته است ولی متأسفانه هنوز وجود دارد.

در زمینه #سیاست نیز اگر چه پست های ریاست جمهوری در بعضی کشورها به زنان سپرده شده است ولی در اغلب کشورها هنوز زنان برای ورود به عرصه سیاست و مدیریت های کلان، به سختی باید بجنگند و تلاش کنند تا موفق شوند.

از نظر #اجتماعی نیز نگرش های سنتی و بازدارنده هنوز در اغلب مردم دنیا موج می زند. به همین سبب، در برخی نقاط دنیا «زن» هنوز به عنوان «انسان» به رسمیت شناخته نشده است!

🔚 پایان...

📎 #سیمون_دوبوار #جنس_دوم #تبعیض #تحقیر #زن #بشر #تمدن #مردان #مادری #همسری #تاریخ #فلسفه #روانکاوی #طبیعت #ضعف_جسمانی #زیگموند_فروید #آلت_تناسلی #مذهب #بقا #ازدواج #عدم_آزادی #استقلال_اقتصادی #وابستگی #کار #دانش #مردسالار #قدرت #فمنیست #سیاست

@cafe_andishe95
🔴کارل اشمیت تئوریسنِ ضدلیبرالیسمِ خشونت و فاشیسم.☠️
(قسمت اول)

در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعيتي انكارناپذير بوده است و انتظار هم
نمي رود از ميان برود. ولي بشر همواره كوشيده است كه با اتخاذ شيوه هايي آن را محدود سازد، البته به رغم تلاش بشر در اين زمينه، هيچ كاهش چشمگيري ديده نشده است.
گروهي از نظريه پردازان خشونت را ذاتي امر سياسي م يدانند. گوهر سياست از اين منظر،مقوله قدرت است و امر مبتني بر قدرت، نمي تواند فارغ از پديدار خشونت جاري شو د

🔻كارل اشميت، به شيوه ي متفكراني چون هابز و ماكياولي، و با بهره گيري از مفاهيمي چون "امر سياسي"، "حاكميت و وضعيت اضطراي"و "دوست/ دشمن" خشونت را امري ذاتي در سياست مي داند و درنتيجه راه را برايتوجيه فاشيسم فراهم مي نمايد.
🔳كارل اشميت فيلسوف و نظريه پردازِ سياسي بسيار تأثيرگذار ولي بحثانگيز آلماني گرچه به عنوان فردي با پيوندهاي عميق ايدئولوژيكي با حزب نازي شناخته شده
است، ليكن آثار به چاپ رسيده از وي، از جمله "در مورد ديكتاتوري"،"بحران دموكراسي پارلماني"، "مفهوم سياست"، و"الهيا ت سياسي"، بر آراء و عقايد انديشمندان قرن بيستم و نظرات فلاسفه و سياستمداراني که بسیاریشان چپگرا هستند؛همچون والتر بنيامين، لئو اشتراوس، ژاك دريدا، هانا آرنت،جورجيو آگامبن، اسلاوي ژيژك و شانتال موفه تأثير گذاشته است.

🔻بخش عمده ي اين استقبال از ايدههاي فلسفي اشميت، مرهون بازخواني آثار او توسط فيلسوفان #چپ نو مي باشد. كساني چون آگامبن و موفه بيشترين سهم را در معرفي اشميت به جامعة غربي داشته اند

☑️ريشه ي تمايز"دوست - دشمن" در سياست كه به مفهوم محوري آثار سياسي رئاليست هاي سياسي همچون هانس مورگنتا تبديل شد، به اشمیت برمي گردد؛ همچنين خمير مايه ي تز مورد توجه چپ نو كه در اين عبارت: "ليبراليسم نافي دموكراسي است و دموكراسي نافي ليبراليسم است!

اشميت تا قبل از جنگ جهاني اول، يكي از پيروان وفادار #مذهب كاتوليك محسوب
ميشد. خود وي پيوندش با مذهب كاتوليك را چنين بيان كرده است:براي من ايمان كاتوليك، مذهب پدران من است. من نه تنها بنا به اعتراف ، بلكه بر پايه ي سرمنشأ و
از اينرو الهيات كاتوليكي نقش اساسي در ترسيم جايگاه تفكر سياس ي اشميت دارد:

🗨 دولت مقدم بر حق و تحقق عاليترين شكل هستي است و مبتني بر اين
. اين مفهوم از : ايده است كه "اقتدار قانون مي سازد، نه حقيقت " .

مطالعه و بررسي اين آراء نشان مییدهد كه نهايت آنها تئوريزه كردن خشونت بود
🔶انسان شناسي و هست يشناسي اشميت:
اصولاً انديشه هاي سياسي تمام انديشمندان سياسي متأثر از نوع هستي شناسي، انسانشناسي و محيطي است كه آنها در آن زندگي ميكنند. اشميت هم از اين قاعده مستثني نيست. او ازحيث هستي شناسي، يك مسيحي كاتوليك و در عين حال يك متفكر واقعگراست. وي تاقبل از جنگ جهاني اول، با رويكرد خوشبينانه كه متأثر از گرايش وي به شاخهي كاتوليك مذهب مسيح و افكار كانت بود، به جهان و جامعه مينگريست. ولي به سبب حوادث تلخ
جنگ مذكور، اين رويكرد را تغيير داد و همان مسير فكري را انتخاب كرد (واقعگرايي) كه
قبلاً در آثار و انديشههاي متفكراني چون ماكياولي، هابز، دوميستر و پارهتو، نمايان شده بود؛در واقع او اين نگرشِ به ارث رسيده از گذشتگان را با تجارب عيني زندگي خود
درآميخت
🔻 همانطور كه اسپريگنز ميگويد تقريبا تمام نظريه پردازان سياسي، كار خود را با مشاهده بي نظمي در زندگي سياسي آغاز و بيشتر
: آن ها بهطور جدي احساس مي كنند جامعه ي آن ها دچار بحران شده است (
نيز از اين امر مستثني نيست. تأكيد اشميت بر سرشت بالذات خطرناك
انسان و بروز #جنگ به مثابهي يك امكان از اصول بديهي تأثيرپذيري وي تحت چنين فضايي است كه اسپريگنز ترسيم كرده است. تحت تأثير چنين تفكري، اشميت حتي نسبت به مفاهيم عامي مانند عدالت، نظم، صلح، انسانيت يا بشريت مشكوك است و اين انتزاعيها را سلاحي سياسي و وسيله اي ايدئولوژيك براي توسعه ي امپرياليسم ميداند.
◾️تعلقات مذهبي اشميت كه هستي شناسي و جهان بيني او را تغديه ميكند، بدان انجاميد
كه سياست و دولت را نيز از همين منظر بنگرد. از اين رو است كه ميگويد همانگونه كه
خداوند بهعنوان معمار جهان دست به خلق اين جهان زده است، حاكم سياسي نيز معمار اداره جامعه است و چونان خدا از اين اقتدار برخوردار است كه در جامعه شخصا قانون گذاري نمايد و در وضعيت استثنايي تصميمگيري نمايد
بدين ترتيب نگاه او به دولت، مشابه نگاهش به عرصة كائنات است، يعني در تلاش براي ايجاد نوعي اينهماني ميان خداوند و حاكم است

@cafe_andishe95