#خشونت_روانی_جسمی_و_اجتماعی
خشونت روانی و اجتماعی در جامعه را چگونه تعریف کنیم؟ خشونت روانشناسانه و احساسی نوعی رفتار سوء و تعرضی یک فرد علیه فرد دیگر ارزیابی میگردد. این رفتار نزد فرد نتیجه رفتار آشفته یا اختلال روانی بوده که با نگرانی و افسردگی و استرس "فرا خشونتی" همراه است. تجلی این خشونت در کلام به شکل ناسزا و درشتگوئی و تهمت و در رفتار، عملی بشمار میاید که منجر به ضربه به سلامتی جسم و روان یک فرد است. خشونت روانشناسانه به خشونت فیزیکی یا جسمی تمایل پیدا میکند. خشونت فیزیکی به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده میشود، در واقع نوعی تلاش برای سرکوب و متوقف کردن یک فرد است. هرگونه رفتاری که که با هدف آسیب رساندن به یک انسان و جاندار صورت گیرد رفتار خشونت آمیز فیزیکی نام میگیرد. ناسزا گوئی و توهین، واکنش روانی است که فرد را از تعقل به احساس سوق داده و روند پایش درونی و روانشناسانه فرد را ناتوان ساخته و در چنین حالت فرد را از درماندگی در کلام به تنزل شخصیت و بی ارزش نشاندن فرد دیگر جهت بخشیده و سپس سوژه را برای صدمه زدن به دیگری و حتا قتل آماده میسازد.
این تمایل به خشونت در اعماق ذهن و ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته، با روندهای عقده ها و گره های روانی پیوند خورده و با تاریخ #کودکی و #خانوادگی و #فرهنگی و #مذهبی درهم آمیخته وبالاخره در واکنش منفی نسبت به خود و دیگری خود را نشان میدهد. روشن است افرادی که دستخوش اعمال خشونت میشوند چه بسا درگیر ناملایمات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بوده و در چنین بستری دارای آمادگی برای روی آوری به خشونت روانشناسانه هستند. بعلاوه این تمایل به خشونت، با استرس و اضطراب و تنهائی همراه است. تئوری "آبراهام ماسلو" درباره نیازهای انسانی و نیز "هانس سلی" درباره کارجمعی و همکاری و آموزش مشترک و استرس، نشان میدهد که افراد در شرایط سازنده و همیاری جمعی، میتوانند اعتماد به نفس پیدا کرده و شخصیت آرامتر داشته و قربانی تنهائی و استرس شکننده نشوند.
از نظر "آلیس میلر" و "کارن اورنه" خشونت در زمان کودکی و نوجوانی در بسیاری از مواقع از خشونت خانوادگی سرچشمه گرفته و این آسیب دیدگی در شخصیت عمیق فرد جای میگیرد. ریشه خشونت گرائی در بسیاری موارد از زمینه های پاره گی خانوادگی و الگوی های منفی پرورشی و اجتماعی مایه میگیرند و یک فرهنگ و مذهب خشونتگرا بر روح این الگوها میدمد و آنها را تقویت میکند. تعالیم اسلامی در قرآن و تاریخ آن آرامش بخش روح نیستند. در تمام جوامع مسلمان، بسیار از کسانی که به این دین دل میبندند افراد آرام و صلح دوست هستند، ولی در ضمن اکثریت گروههای تروریستی، جریانات بنیادگرای اسلامی میباشند، دولتهای اسلامی مستبد هستند و فرهنگ تبعیض گرای آیات قرآنی، خشونت و خودآزاری و عدم توجه به آسایش دیگران را افزایش میدهند.
خشونت در جوامع و فرهنگ های گوناگون از عوامل مختلف مایه میگیرند، ولی در جامعه ما تاریخ #استبداد طولانی و نیز #اسلام نقش ویژه و بارز دارند و این عوامل در ما خشونتگرائی و بی احترامی به حقوق دیگران را زمینه سازی کرده و در ما عادت به بدی را عادی کرده اند.
در مناسبات زناشوئی دو فرد در خانواده، خشونت روانی و روحی با تحمیل انتخاب به یک فرد، #تحقیر کردن، #توهین کردن، #کنترل کردن، #عذاب دادن، #تهدید نمودن، #ترساندن، خط و نشان کشیدن و غیره مشخص میشود. اغلب در مناسبات زناشوئی، خشونت جسمانی یا صدمه وارد آوردن به جسم، با #خشونت_جنسی که با تجاوز جنسی همراه است و بالاخره با #خشونت_اقتصادی که حذف هر امتیاز و #استقلال_اقتصادی است، در کنار هم قرار دارند و در هم تنیده میباشند.
#خشونت_رفتاری در اشکال گوناگون مانند تخطئه نمودن فرد، فحاشی کردن، تهدید جسمی و روحی فرد، محدود نمودن آزادی فرد، تطمیع نمودن و استثمار جسمانی و سکسی فرد، محروم کردن از مناسبات انسانی و رفتار شایسته، آغاز شده و بمرور با وخیمتر شدن مناسبات و خرد کردن شخصیت تا خشونت جسمانی علیه فرد دیگر پیش رفته و در شرایطی به قتل یک فرد می انجامد.
@cafe_andishe95
خشونت روانی و اجتماعی در جامعه را چگونه تعریف کنیم؟ خشونت روانشناسانه و احساسی نوعی رفتار سوء و تعرضی یک فرد علیه فرد دیگر ارزیابی میگردد. این رفتار نزد فرد نتیجه رفتار آشفته یا اختلال روانی بوده که با نگرانی و افسردگی و استرس "فرا خشونتی" همراه است. تجلی این خشونت در کلام به شکل ناسزا و درشتگوئی و تهمت و در رفتار، عملی بشمار میاید که منجر به ضربه به سلامتی جسم و روان یک فرد است. خشونت روانشناسانه به خشونت فیزیکی یا جسمی تمایل پیدا میکند. خشونت فیزیکی به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده میشود، در واقع نوعی تلاش برای سرکوب و متوقف کردن یک فرد است. هرگونه رفتاری که که با هدف آسیب رساندن به یک انسان و جاندار صورت گیرد رفتار خشونت آمیز فیزیکی نام میگیرد. ناسزا گوئی و توهین، واکنش روانی است که فرد را از تعقل به احساس سوق داده و روند پایش درونی و روانشناسانه فرد را ناتوان ساخته و در چنین حالت فرد را از درماندگی در کلام به تنزل شخصیت و بی ارزش نشاندن فرد دیگر جهت بخشیده و سپس سوژه را برای صدمه زدن به دیگری و حتا قتل آماده میسازد.
این تمایل به خشونت در اعماق ذهن و ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته، با روندهای عقده ها و گره های روانی پیوند خورده و با تاریخ #کودکی و #خانوادگی و #فرهنگی و #مذهبی درهم آمیخته وبالاخره در واکنش منفی نسبت به خود و دیگری خود را نشان میدهد. روشن است افرادی که دستخوش اعمال خشونت میشوند چه بسا درگیر ناملایمات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بوده و در چنین بستری دارای آمادگی برای روی آوری به خشونت روانشناسانه هستند. بعلاوه این تمایل به خشونت، با استرس و اضطراب و تنهائی همراه است. تئوری "آبراهام ماسلو" درباره نیازهای انسانی و نیز "هانس سلی" درباره کارجمعی و همکاری و آموزش مشترک و استرس، نشان میدهد که افراد در شرایط سازنده و همیاری جمعی، میتوانند اعتماد به نفس پیدا کرده و شخصیت آرامتر داشته و قربانی تنهائی و استرس شکننده نشوند.
از نظر "آلیس میلر" و "کارن اورنه" خشونت در زمان کودکی و نوجوانی در بسیاری از مواقع از خشونت خانوادگی سرچشمه گرفته و این آسیب دیدگی در شخصیت عمیق فرد جای میگیرد. ریشه خشونت گرائی در بسیاری موارد از زمینه های پاره گی خانوادگی و الگوی های منفی پرورشی و اجتماعی مایه میگیرند و یک فرهنگ و مذهب خشونتگرا بر روح این الگوها میدمد و آنها را تقویت میکند. تعالیم اسلامی در قرآن و تاریخ آن آرامش بخش روح نیستند. در تمام جوامع مسلمان، بسیار از کسانی که به این دین دل میبندند افراد آرام و صلح دوست هستند، ولی در ضمن اکثریت گروههای تروریستی، جریانات بنیادگرای اسلامی میباشند، دولتهای اسلامی مستبد هستند و فرهنگ تبعیض گرای آیات قرآنی، خشونت و خودآزاری و عدم توجه به آسایش دیگران را افزایش میدهند.
خشونت در جوامع و فرهنگ های گوناگون از عوامل مختلف مایه میگیرند، ولی در جامعه ما تاریخ #استبداد طولانی و نیز #اسلام نقش ویژه و بارز دارند و این عوامل در ما خشونتگرائی و بی احترامی به حقوق دیگران را زمینه سازی کرده و در ما عادت به بدی را عادی کرده اند.
در مناسبات زناشوئی دو فرد در خانواده، خشونت روانی و روحی با تحمیل انتخاب به یک فرد، #تحقیر کردن، #توهین کردن، #کنترل کردن، #عذاب دادن، #تهدید نمودن، #ترساندن، خط و نشان کشیدن و غیره مشخص میشود. اغلب در مناسبات زناشوئی، خشونت جسمانی یا صدمه وارد آوردن به جسم، با #خشونت_جنسی که با تجاوز جنسی همراه است و بالاخره با #خشونت_اقتصادی که حذف هر امتیاز و #استقلال_اقتصادی است، در کنار هم قرار دارند و در هم تنیده میباشند.
#خشونت_رفتاری در اشکال گوناگون مانند تخطئه نمودن فرد، فحاشی کردن، تهدید جسمی و روحی فرد، محدود نمودن آزادی فرد، تطمیع نمودن و استثمار جسمانی و سکسی فرد، محروم کردن از مناسبات انسانی و رفتار شایسته، آغاز شده و بمرور با وخیمتر شدن مناسبات و خرد کردن شخصیت تا خشونت جسمانی علیه فرد دیگر پیش رفته و در شرایطی به قتل یک فرد می انجامد.
@cafe_andishe95