▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟ #قسمت_چهارم با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص. اما #عرفه مرکز عبادت…
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟ #قسمت_چهارم با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص. اما #عرفه مرکز عبادت…
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️امام حسین و قبول بيعت با يزيد در آخرين ساعات حياتش براى طولانى نشد مطلب خلاصه گزارش شیخ مفید از بزرگترین علماى تاريخ شیعه و كتاب معروف "ارشاد" كه معروفترین کتاب در تاریخ امامان ميباشد را خدمتتان ارائه ميكنيم. شيخ مفید مينويسد: امام حسین در آخرالامر با…
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان
#قسمت_دوم
در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده است به حضور حسين در #لشكر_معاويه.
در كتاب تاريخ مدينة دمشق كه يك كتاب بسيار معتبر تاريخى است
در مورد شركت حسين بعنوان سرباز معاويه در لشكر خليفه چنين نوشته است؛
#متن_عربى:
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت
#منبع: تاريخ مدينة دمشق، لابن عساکر، ج ١٤ ص ١١١
چنانچه خوانديد، حسين به عنوان سرباز معاويه در سپاهى كه قصد فتح قسطنطنيه را داشت شركت كرده بود و جالبتر از همه اينكه، يزيد بن معاويه دوشادوش اين امام(داراى علم غيب) و در كنار او فرمانده سپاه بود.
بگذاريد به يك كتاب تاريخ نامدار و بسيار معتبر ديگر سر بزنيم.
▪️كتاب البداية والنهاية، نوشته ابن کثیر، در جلد ٨ صفحه ١٦١
نوشته است؛
#متن_عربى: ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
خوب همانطور كه ديديد اين مورخ بزرگ و نامدار به صراحت ميگويد حسين به نزد معاويه رفته و با عزت و احترام از وى پذيرائى شد و همچنين حسين بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه شركت داشت و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده است به حضور حسين در #لشكر_معاويه.
در كتاب تاريخ مدينة دمشق كه يك كتاب بسيار معتبر تاريخى است
در مورد شركت حسين بعنوان سرباز معاويه در لشكر خليفه چنين نوشته است؛
#متن_عربى:
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت
#منبع: تاريخ مدينة دمشق، لابن عساکر، ج ١٤ ص ١١١
چنانچه خوانديد، حسين به عنوان سرباز معاويه در سپاهى كه قصد فتح قسطنطنيه را داشت شركت كرده بود و جالبتر از همه اينكه، يزيد بن معاويه دوشادوش اين امام(داراى علم غيب) و در كنار او فرمانده سپاه بود.
بگذاريد به يك كتاب تاريخ نامدار و بسيار معتبر ديگر سر بزنيم.
▪️كتاب البداية والنهاية، نوشته ابن کثیر، در جلد ٨ صفحه ١٦١
نوشته است؛
#متن_عربى: ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
خوب همانطور كه ديديد اين مورخ بزرگ و نامدار به صراحت ميگويد حسين به نزد معاويه رفته و با عزت و احترام از وى پذيرائى شد و همچنين حسين بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه شركت داشت و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان #قسمت_دوم در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم. در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده…
تاريخ مدينة دمشق ، لابن عساکر ، ج ١٤ ص ١١١
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين بن على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت.
▪️مگر محمد و على به او گفته بودند كه توسط يزيد كشته ميشود؟
▪️مگر خود حسين علم غيب نداشت و ميدانست كه توسط سپاه يزيد كشته ميشود؟ پس چرا تحت فرمان يزيد در جنگ شركت كرده بود؟
آيا هنوز بايد چرنديات آخوندهاى بى اصل و نسب را باور كرد؟
@bozoonhigz
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين بن على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت.
▪️مگر محمد و على به او گفته بودند كه توسط يزيد كشته ميشود؟
▪️مگر خود حسين علم غيب نداشت و ميدانست كه توسط سپاه يزيد كشته ميشود؟ پس چرا تحت فرمان يزيد در جنگ شركت كرده بود؟
آيا هنوز بايد چرنديات آخوندهاى بى اصل و نسب را باور كرد؟
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان #قسمت_دوم در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم. در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده…
البداية والنهاية ، لابن کثیر، جلد ٨ صفحه ١٦١
#متن_عربى:
ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
آخوندهاى شياد شيعه با جعل تاريخ و نوشتن روايتهاى جعلى و من دراوردى از معاويه و فرزندش غول درست كرده اند كه دشمن خونين على و فرزندانش بوده اند درصورتى كه كتب معتبر تاريخى دروغ آخوندهاى شياد و مفتخور شيعه را رسوا ميكند.
@bozoonhigz
#متن_عربى:
ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
آخوندهاى شياد شيعه با جعل تاريخ و نوشتن روايتهاى جعلى و من دراوردى از معاويه و فرزندش غول درست كرده اند كه دشمن خونين على و فرزندانش بوده اند درصورتى كه كتب معتبر تاريخى دروغ آخوندهاى شياد و مفتخور شيعه را رسوا ميكند.
@bozoonhigz
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
🟢 واژگان پارسی جایگزین واژگان بیگانه در.
رشته و شاخهی رسانه و روزنامهنگاری.
#تیتر= 💚سرنامه.
#تیراژ =💚 شمارگان.
#تعداد= 💚شمار.
#نسخه= 💚شماربرگ، دسته.
#ژورنالیست= 💚روزنامهنگار
#سرمقاله= 💚سخن نخست.
#صفحه= 💚رویه.
#کپی= 💚برابر، رونوشت.
#ارتباط= 💚پیوند.
#اطلاعات= 💚آگاهی.
#انتشار= 💚چاپ.
#بیان = 💚گفتار.
#مصاحبه= 💚گفتگو.
روزنامه #کثیرالانتشار= 💚روزنامه پرشمارگان.
#رپورتاژ= 💚گزارش آگهی.
#حوادث= 💚رویدادها، رویداد ناخوشایند.
#مفقودی= 💚گمشده.
#سند = 💚گواهی.
#خبر= 💚رویداد.
#وقایع_نویس=💚 رویدادنویس.
#یومیه=💚 روزانه.
#تحقیق 💚پژوهش.
#صفحه_آرایی= 💚رویه آرایی.
#ترجمه= 💚برگردان.
#کلمات= 💚واژگان.
#جراید= 💚روزنامهها.
#فضای_مجازی= 💚درگاه جهانگستر، اسپاش ویراگین.
🌾🦅🌾🦅🌾
رشته و شاخهی رسانه و روزنامهنگاری.
#تیتر= 💚سرنامه.
#تیراژ =💚 شمارگان.
#تعداد= 💚شمار.
#نسخه= 💚شماربرگ، دسته.
#ژورنالیست= 💚روزنامهنگار
#سرمقاله= 💚سخن نخست.
#صفحه= 💚رویه.
#کپی= 💚برابر، رونوشت.
#ارتباط= 💚پیوند.
#اطلاعات= 💚آگاهی.
#انتشار= 💚چاپ.
#بیان = 💚گفتار.
#مصاحبه= 💚گفتگو.
روزنامه #کثیرالانتشار= 💚روزنامه پرشمارگان.
#رپورتاژ= 💚گزارش آگهی.
#حوادث= 💚رویدادها، رویداد ناخوشایند.
#مفقودی= 💚گمشده.
#سند = 💚گواهی.
#خبر= 💚رویداد.
#وقایع_نویس=💚 رویدادنویس.
#یومیه=💚 روزانه.
#تحقیق 💚پژوهش.
#صفحه_آرایی= 💚رویه آرایی.
#ترجمه= 💚برگردان.
#کلمات= 💚واژگان.
#جراید= 💚روزنامهها.
#فضای_مجازی= 💚درگاه جهانگستر، اسپاش ویراگین.
🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
🟠 #ترجمه
#گزارش هایی مبنی بر #بازداشت #وحید_حقانیان #، #مدیر_اجرایی_سابق دفتر خامنه ای، دریافت شده است.
وی امروز #فاش کرد که #خامنهای #پزشکیان را به عنوان #رئیسجمهور اسلامی بعدی انتخاب کرده و به «ارگانهای دولتی» دستور داده است تا مطمئن شوند که او در این انتخابات فرمایشی پیروز میشود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#انتخابات_حداقلی
#تحریم_انتخابات
#انتقام_خامنه_ای_از_مردم_بخاطر_شکست_درانتخابات
#ماملت_کبیریم_ایرانو_پس_میگیریم
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz
#گزارش هایی مبنی بر #بازداشت #وحید_حقانیان #، #مدیر_اجرایی_سابق دفتر خامنه ای، دریافت شده است.
وی امروز #فاش کرد که #خامنهای #پزشکیان را به عنوان #رئیسجمهور اسلامی بعدی انتخاب کرده و به «ارگانهای دولتی» دستور داده است تا مطمئن شوند که او در این انتخابات فرمایشی پیروز میشود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#انتخابات_حداقلی
#تحریم_انتخابات
#انتقام_خامنه_ای_از_مردم_بخاطر_شکست_درانتخابات
#ماملت_کبیریم_ایرانو_پس_میگیریم
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz