💠 #معجزات_عددى_قرآن، واقعيت يا شيادى؟؟
#قسمت_چهارم
#رشاد_خليفه پس از گردآورى عده اى به دور خود اعلام كرد كه خداست و به دست دو جوان پاكستانى در همان مسجدى كه سخنرانى ميكرد در يكى از ايالتهاى امريكا مورد هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد.
اما یکی دیگر از رهروان راه آقاى رشـاد خلیفه، شخصى است به نام، "مهنـدس عـدنان رفـاعی" كه كتابى به نام #المعجزه را بـا تهیه آمارهایی از کلمات قرآن تالیف کرده است.
براى اينكه بدانيم اين كتاب در چه موردى نوشته شده است بخشی از مطالب آن را براى شما نقل میکنیم:
▪️کلمه یوم به صورت مفرد ٣٦٥ مرتبه در قرآن آمده است. کلمه شـهر به صورت مفرد ١٢ مرتبـه در قرآن آمـده است.
▪️کلمه جهنم در قرآن ٧٧ بار و کلمه جنات و مشـتقات آن نیز ٧٧ مرتبه تکرار شده است.
▪️کلمه رجل و کلمه امراة هر کدام ٢٤ مرتبه.
▪️کلمه الحیاة و کلمه الموت با مشتقات آنها هر کدام ١٤٥ مرتبه.
▪️کلمه الملائکـۀ و کلمه الشـیطان هر کدام ٦٨ مرتبه.
▪️کلمه الملائکـۀ و مشـتقات آن ٨٨ مرتبه.
▪️کلمه الشـیطان و مشـتقات آن نیز ٨٨ مرتبه.
▪️کلمه یفسـد و مشـتقات آن نظیر کلمه ینفـع و مشـتقات آن هر کـدام ٥٠ مرتبه.
▪️کلمه الرغبـۀ و مشـتقات آن با کلمه الرهبـۀ و مشتقات آن هر کدام ٨ مرتبه.
▪️کلمه مصـیبة و مشتقات آن با کلمه الشکر و مشتقات آن هر کدام ٧٥ مرتبه.
▪️کلمه شک و کلمه ظن هر کدام ۱۵ مرتبه.
▪️کلمه النـور ٢٤ مرتبه کلمه الظلم و مشتقات آن نیز ٢٤ مرتبه.
▪️کلمه الدنیا و کلمه الاخرة هرکدام ١١٥ مرتبه.
▪️كلمه البر ١٣ مرتبه و کلمـه البحر نیز ٣٢ مرتبـه.
✅ مجمـوع آنها ٤٥=١٣+٣٢ بنابراین ١٣٤٥ خشکی و ٣٢٤٥ آب که این نسبت دقیقا با واقعیت خارجی هماهنگ است.
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
#رشاد_خليفه پس از گردآورى عده اى به دور خود اعلام كرد كه خداست و به دست دو جوان پاكستانى در همان مسجدى كه سخنرانى ميكرد در يكى از ايالتهاى امريكا مورد هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد.
اما یکی دیگر از رهروان راه آقاى رشـاد خلیفه، شخصى است به نام، "مهنـدس عـدنان رفـاعی" كه كتابى به نام #المعجزه را بـا تهیه آمارهایی از کلمات قرآن تالیف کرده است.
براى اينكه بدانيم اين كتاب در چه موردى نوشته شده است بخشی از مطالب آن را براى شما نقل میکنیم:
▪️کلمه یوم به صورت مفرد ٣٦٥ مرتبه در قرآن آمده است. کلمه شـهر به صورت مفرد ١٢ مرتبـه در قرآن آمـده است.
▪️کلمه جهنم در قرآن ٧٧ بار و کلمه جنات و مشـتقات آن نیز ٧٧ مرتبه تکرار شده است.
▪️کلمه رجل و کلمه امراة هر کدام ٢٤ مرتبه.
▪️کلمه الحیاة و کلمه الموت با مشتقات آنها هر کدام ١٤٥ مرتبه.
▪️کلمه الملائکـۀ و کلمه الشـیطان هر کدام ٦٨ مرتبه.
▪️کلمه الملائکـۀ و مشـتقات آن ٨٨ مرتبه.
▪️کلمه الشـیطان و مشـتقات آن نیز ٨٨ مرتبه.
▪️کلمه یفسـد و مشـتقات آن نظیر کلمه ینفـع و مشـتقات آن هر کـدام ٥٠ مرتبه.
▪️کلمه الرغبـۀ و مشـتقات آن با کلمه الرهبـۀ و مشتقات آن هر کدام ٨ مرتبه.
▪️کلمه مصـیبة و مشتقات آن با کلمه الشکر و مشتقات آن هر کدام ٧٥ مرتبه.
▪️کلمه شک و کلمه ظن هر کدام ۱۵ مرتبه.
▪️کلمه النـور ٢٤ مرتبه کلمه الظلم و مشتقات آن نیز ٢٤ مرتبه.
▪️کلمه الدنیا و کلمه الاخرة هرکدام ١١٥ مرتبه.
▪️كلمه البر ١٣ مرتبه و کلمـه البحر نیز ٣٢ مرتبـه.
✅ مجمـوع آنها ٤٥=١٣+٣٢ بنابراین ١٣٤٥ خشکی و ٣٢٤٥ آب که این نسبت دقیقا با واقعیت خارجی هماهنگ است.
@bozoonhigz
▪️كپى بردارى قرآن از اشعار قبل از اسلام
#قسمت_چهارم
▪️#كعب_بن_لؤي از شعراى قبل از اسلام ميگويد:(تاريخ الخافاء ج ١ ص ١٠٨)
... فاسمعوا و تعلموا و افهموا، ليل ساج، و نهار ضاح، و الارض مهادا، والسماء بناء، و الجبال اوتادا والنجوم اعلام...(البدايه و النهايه ، ج ٢، باب كعب بن لؤي]
- وَ الارض مِهاداً (زمين گهواره است) عينا در قرآن در آيه ي ٦ سوره نباء آمده است.
- وَ السَّماءِ بِناءً (آسمان بنا است) عينا در قرآن در آيه ي ٢٢ سوره بقره آمده است.
- وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (كوهها ميخ هستند) عينا در قرآن در آيه ي ٧ سوره نباء آمده است.
● #عبد_الطابخة_بن_ثعلب از شعراى ديگر قبل از اسلام مي گويد:[بلوغ الارب في معرفة احوال العرب للالوسي، ج ٢]
و انت القديم الاول الماجد الذي تبدأ خلق الناس في اكتم العدم و انت الذي احللتني غيب ظلمة الي ظلمة في صلب آدم في ظلم
ترجمه: (تو قديم اول و باعظمتى هستى كه) (شروع كردى خلق مردم را از عدم) (و تو كسى هستى كه مرا در غيب ظلمتى قراردادى) (به ظلمتى ديگر در صلب آدم در ظلماتي)
- مفهوم قديم بمعنى "ازلى" در قرآن آمده است.
- همچنين لغت "اول" براى خدا در قرآن ذکر شده است:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ(الحديد/٣)
- همچنين شروع خلق توسط خدا بطور مكرر در قرآن آمده است. مثلا: "اللَّهُ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ(يونس/٣٤)".
- مفهوم ظلمتهاي سه گانه كه از نطفه تا رحم طي مي شود نيز در قرآن آمده است:
"یخْلُقُكُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ(زمر ٦)" يعني شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكيهاى سه گانه خلق كرد.
● #حاتم_طائي از شعراى قبل از اسلام كه در سخاوت و شعر مشهور بود مي گويد:[بلوغ الارب في معرفة احوال العرب للالوسي، ج ١]
اما والذي لا يعلم السر غيره و يحيي العظام البيض و هي رميم
#ترجمه: (سوگند به آنكه سر را نمي داند غير از او) (و زنده مي كند استخوانهاي سفيد پوسيده را)
- کلام "يعلم السر" عينا در قرآن آمده است: "فانه يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أُخْفِيَ(طه/٧)
- همچنين مصرع دوم عينا در قرآن آمده است: "قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمُ(يس/٧٨)"
● #زهير_بن_ابي_سلمي از شعراى قبل از اسلام مى گويد:[الدر المنثور، سوره تكوير ]
لقد نازعتهم حسبا قديما / و قد سجرت بحارهم بحاري
مصرع دوم در قرآن بصورت "وَ اذا الْبِحارُ سُجِّرَتْ(تكوير/٦)" آمده است.
● #امرؤ_القيس از برترين شعراى عرب قبل از اسلام است كه محمد در مورد او گفته:
"امرؤ القيس پرچمدار شاعران است بسوي جهنم". وي اشعار بسيار زيبائي دارد و بعضي از جملات وي عينا در قرآن آورده شده است[فیض الغدیر ج ٢ ص ١٨٧ ]
مثلا:
يتمنى المرء في الصيف الشتاء (مرد در تابستان طالب زمستان است)
حتى إذا جاء الشتاء أنكره (وقتي زمستان مي آيد آنرا بد مي داند)
فهو لا يرضى بحال واحد (او به وضعيت واحد راضي نمي شود)
قتل الإنسان ما أكفره (كشته باد انسان، چرا اينقدر كفران پيشه است)
- مصرع چهارم عينا در قرآن آمده است: "قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ(عبس/١٧)"
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
▪️#كعب_بن_لؤي از شعراى قبل از اسلام ميگويد:(تاريخ الخافاء ج ١ ص ١٠٨)
... فاسمعوا و تعلموا و افهموا، ليل ساج، و نهار ضاح، و الارض مهادا، والسماء بناء، و الجبال اوتادا والنجوم اعلام...(البدايه و النهايه ، ج ٢، باب كعب بن لؤي]
- وَ الارض مِهاداً (زمين گهواره است) عينا در قرآن در آيه ي ٦ سوره نباء آمده است.
- وَ السَّماءِ بِناءً (آسمان بنا است) عينا در قرآن در آيه ي ٢٢ سوره بقره آمده است.
- وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (كوهها ميخ هستند) عينا در قرآن در آيه ي ٧ سوره نباء آمده است.
● #عبد_الطابخة_بن_ثعلب از شعراى ديگر قبل از اسلام مي گويد:[بلوغ الارب في معرفة احوال العرب للالوسي، ج ٢]
و انت القديم الاول الماجد الذي تبدأ خلق الناس في اكتم العدم و انت الذي احللتني غيب ظلمة الي ظلمة في صلب آدم في ظلم
ترجمه: (تو قديم اول و باعظمتى هستى كه) (شروع كردى خلق مردم را از عدم) (و تو كسى هستى كه مرا در غيب ظلمتى قراردادى) (به ظلمتى ديگر در صلب آدم در ظلماتي)
- مفهوم قديم بمعنى "ازلى" در قرآن آمده است.
- همچنين لغت "اول" براى خدا در قرآن ذکر شده است:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ(الحديد/٣)
- همچنين شروع خلق توسط خدا بطور مكرر در قرآن آمده است. مثلا: "اللَّهُ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ(يونس/٣٤)".
- مفهوم ظلمتهاي سه گانه كه از نطفه تا رحم طي مي شود نيز در قرآن آمده است:
"یخْلُقُكُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ(زمر ٦)" يعني شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكيهاى سه گانه خلق كرد.
● #حاتم_طائي از شعراى قبل از اسلام كه در سخاوت و شعر مشهور بود مي گويد:[بلوغ الارب في معرفة احوال العرب للالوسي، ج ١]
اما والذي لا يعلم السر غيره و يحيي العظام البيض و هي رميم
#ترجمه: (سوگند به آنكه سر را نمي داند غير از او) (و زنده مي كند استخوانهاي سفيد پوسيده را)
- کلام "يعلم السر" عينا در قرآن آمده است: "فانه يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أُخْفِيَ(طه/٧)
- همچنين مصرع دوم عينا در قرآن آمده است: "قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمُ(يس/٧٨)"
● #زهير_بن_ابي_سلمي از شعراى قبل از اسلام مى گويد:[الدر المنثور، سوره تكوير ]
لقد نازعتهم حسبا قديما / و قد سجرت بحارهم بحاري
مصرع دوم در قرآن بصورت "وَ اذا الْبِحارُ سُجِّرَتْ(تكوير/٦)" آمده است.
● #امرؤ_القيس از برترين شعراى عرب قبل از اسلام است كه محمد در مورد او گفته:
"امرؤ القيس پرچمدار شاعران است بسوي جهنم". وي اشعار بسيار زيبائي دارد و بعضي از جملات وي عينا در قرآن آورده شده است[فیض الغدیر ج ٢ ص ١٨٧ ]
مثلا:
يتمنى المرء في الصيف الشتاء (مرد در تابستان طالب زمستان است)
حتى إذا جاء الشتاء أنكره (وقتي زمستان مي آيد آنرا بد مي داند)
فهو لا يرضى بحال واحد (او به وضعيت واحد راضي نمي شود)
قتل الإنسان ما أكفره (كشته باد انسان، چرا اينقدر كفران پيشه است)
- مصرع چهارم عينا در قرآن آمده است: "قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ(عبس/١٧)"
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
💥ادعاى دروغين لغو تدريجى برده دارى در اسلام
#قسمت_چهارم
بايد از #آخوندها پرسيد:
شما كه بر منابر ترویج دروغ و خرافه فریاد ميزنيد كه اسلام دين برابری و برادريست و اسلام بردهداری را ملقی كرده، بر اساس كدامين آيه قرآن يا حكم فقهی يا حديث نبوی اين حرف را میزنید ؟؟
میتوانید لطف کنید و با رونمایی از حکم لغو برده داری در اسلام, برای همیشه دهان منتقدین اسلام در مورد وجود بردهداری در این دین را ببندید.
اما در مورد آیات بردهداری باید گفت که این مضامین به هیچ صورتی و در هیچ دورهای باطل نشدهاند.
تراژدی وقتی رخ میدهد که دوستان مسلمان ما میخواهند دفاع کنند و از خود چیزهایی را در میآوردند که به هیچ وجهی مطابق شریعت اسلامی نیست.
در آیهای که اجازه تجاوز به زنان اسیر یا کنیزان را صدر میکند:
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ {المعارج:۳۰}
در اینجا ما قید برای حفاظت از شرمگاه داریم. در زبان عربی یکی از عوامل تخصیصی (الا) میباشد.
در اینجا لفظ (الذین) عام است و گفته است کسانی که شرمگاهشان را حفظ میکنند در اینجا بدیهی است که (کسانی) هیچ محدودیتی ندارد یعنی هرکسی (طبعا منظور از مسلمانان است) شرمگاهش را حفظ کند پس از این که اینکه,
اینجمله که مستثنی تام است تمام میشود، ادات استثنا (الا) برای تخصیص میآید و میگوید مگر, حال میگوییم مگر، چه؟
در جواب باید گفت اینها شرمگاهشان را حفظ میکنند مگر بر ازواجشان و کنیزانشان.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
بايد از #آخوندها پرسيد:
شما كه بر منابر ترویج دروغ و خرافه فریاد ميزنيد كه اسلام دين برابری و برادريست و اسلام بردهداری را ملقی كرده، بر اساس كدامين آيه قرآن يا حكم فقهی يا حديث نبوی اين حرف را میزنید ؟؟
میتوانید لطف کنید و با رونمایی از حکم لغو برده داری در اسلام, برای همیشه دهان منتقدین اسلام در مورد وجود بردهداری در این دین را ببندید.
اما در مورد آیات بردهداری باید گفت که این مضامین به هیچ صورتی و در هیچ دورهای باطل نشدهاند.
تراژدی وقتی رخ میدهد که دوستان مسلمان ما میخواهند دفاع کنند و از خود چیزهایی را در میآوردند که به هیچ وجهی مطابق شریعت اسلامی نیست.
در آیهای که اجازه تجاوز به زنان اسیر یا کنیزان را صدر میکند:
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ {المعارج:۳۰}
در اینجا ما قید برای حفاظت از شرمگاه داریم. در زبان عربی یکی از عوامل تخصیصی (الا) میباشد.
در اینجا لفظ (الذین) عام است و گفته است کسانی که شرمگاهشان را حفظ میکنند در اینجا بدیهی است که (کسانی) هیچ محدودیتی ندارد یعنی هرکسی (طبعا منظور از مسلمانان است) شرمگاهش را حفظ کند پس از این که اینکه,
اینجمله که مستثنی تام است تمام میشود، ادات استثنا (الا) برای تخصیص میآید و میگوید مگر, حال میگوییم مگر، چه؟
در جواب باید گفت اینها شرمگاهشان را حفظ میکنند مگر بر ازواجشان و کنیزانشان.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Audio
فایل صوتی:
ایمان سلیمانی امیری
#قسمت_چهارم
موضوع:
نقش کودتاگران و شورشیان در به خلافت رساندن علی (خلیفه منصوب کودتاگران) و بیعت اجباری طلحه و زبیر
اين فايل صوتى زيبا را گوش دهيد، و آنرا به دوستان و اعضاى خانوادهتان هديه دهيد
@bozoonhigz
ایمان سلیمانی امیری
#قسمت_چهارم
موضوع:
نقش کودتاگران و شورشیان در به خلافت رساندن علی (خلیفه منصوب کودتاگران) و بیعت اجباری طلحه و زبیر
اين فايل صوتى زيبا را گوش دهيد، و آنرا به دوستان و اعضاى خانوادهتان هديه دهيد
@bozoonhigz
👩🏽⚖️ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_چهارم
متن عربى روايت در ادامه روايت بخش قبل : وَكَانَ بَدْءُ الْحَدِيثِ فِي شَأْنِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ الْقِبْطِيَّةِ، أَصَابَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فِي يَوْمِهَا، فَوَجَدَتْهُ حَفْصَةُ، فَقَالَتْ: يَا نَبِيَّاللَّهِ لَقَدْ جِئْتَ إِلَيَّ شَيْئًا مَا جِئْتَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَزْوَاجِكَ بِمِثْلِهِ فِي يَوْمِي وَفِي دَوْرِي
#ترجمه: حفصه به محمد ميگويد: «بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٨
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/88
#حفصه همچنين بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام تر نبودم؟
#پیامبر می گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم.
متن #عربى: فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى كَانَ هَذَا الْأَمْرُ، وَكُنْتُ أَهْوَنَهُنَّ عَلَيْكَ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُتِي لَا تَذْكُرِي هَذَا لِأَحَدٍ، هِيَ عَلَيَّ حَرَامٌ إِنْ قَرَبْتُهَا بَعْدَ هَذَا أَبَدًا»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٤
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/84
و اما در ادامه #محمد به حفصه گفت: اين موضوع را كتمان كن و به #عائشه درباره آنچه ديدى چیزی نگو، اما حفصه اين مطلب را براى عايشه بازگو كرد و عائشه از شنيدن اين موضوع بسيار خشمگين ميشود.
متن #عربى: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اكْتُمِي عَلَيَّ وَلَا تَذْكُرِي لِعَائِشَةَ مَا رَأَيْتِ» . فَذَكَرَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ، فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٥
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/85
اين مسأله كه به گوش #عایشه می رسد، خود به خود به وسیله ی عایشه و حفصه به جنجال و آبروريزى بزرگى تبديل می شود و اسباب دردسری بزرگى را براى محمد فراهم می كند.
محمد از حرام کردن #ماريه بر خويشتن تغيير نظر داد و برای تبرئه و تزکيه خود و مثل همیشه برای سرپوش گذاشتن به اين عمل زشت و شرم آور، و سرکوب زنانش، به آیاتى از قرآن پناه می برد كه شامل آيات ١ تا ٥ سوره تحريم است:
در قسمت بعد به اين آيات ميپردازم
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
متن عربى روايت در ادامه روايت بخش قبل : وَكَانَ بَدْءُ الْحَدِيثِ فِي شَأْنِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ الْقِبْطِيَّةِ، أَصَابَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فِي يَوْمِهَا، فَوَجَدَتْهُ حَفْصَةُ، فَقَالَتْ: يَا نَبِيَّاللَّهِ لَقَدْ جِئْتَ إِلَيَّ شَيْئًا مَا جِئْتَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَزْوَاجِكَ بِمِثْلِهِ فِي يَوْمِي وَفِي دَوْرِي
#ترجمه: حفصه به محمد ميگويد: «بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٨
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/88
#حفصه همچنين بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام تر نبودم؟
#پیامبر می گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم.
متن #عربى: فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى كَانَ هَذَا الْأَمْرُ، وَكُنْتُ أَهْوَنَهُنَّ عَلَيْكَ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُتِي لَا تَذْكُرِي هَذَا لِأَحَدٍ، هِيَ عَلَيَّ حَرَامٌ إِنْ قَرَبْتُهَا بَعْدَ هَذَا أَبَدًا»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٤
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/84
و اما در ادامه #محمد به حفصه گفت: اين موضوع را كتمان كن و به #عائشه درباره آنچه ديدى چیزی نگو، اما حفصه اين مطلب را براى عايشه بازگو كرد و عائشه از شنيدن اين موضوع بسيار خشمگين ميشود.
متن #عربى: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اكْتُمِي عَلَيَّ وَلَا تَذْكُرِي لِعَائِشَةَ مَا رَأَيْتِ» . فَذَكَرَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ، فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٥
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/85
اين مسأله كه به گوش #عایشه می رسد، خود به خود به وسیله ی عایشه و حفصه به جنجال و آبروريزى بزرگى تبديل می شود و اسباب دردسری بزرگى را براى محمد فراهم می كند.
محمد از حرام کردن #ماريه بر خويشتن تغيير نظر داد و برای تبرئه و تزکيه خود و مثل همیشه برای سرپوش گذاشتن به اين عمل زشت و شرم آور، و سرکوب زنانش، به آیاتى از قرآن پناه می برد كه شامل آيات ١ تا ٥ سوره تحريم است:
در قسمت بعد به اين آيات ميپردازم
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Telegram
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است
#قسمت_چهارم
چند سده پس از مرگ #محمد, پیروان او به تصحیح و تکمیل قرآن مشغولند و این واقعیت قصه معجزه قرآن را بی اثر می کند و بیانگر این حقیقت است که نسخه قرآنی در حال شدن است و در طول تاریخ متغییر است. یکی دیگر از ابهام ها و تغییرها در مورد شماره آیه های قرآن است. اختلاف در مورد شمارش آیه های قرآن ناشی از چیست؟
منابع مختلف چنین اعلام کرده اند: در نزد المدنی ۶۲۱۷ آیه، المالکی ۶۲۱۰ آیه، البصری ۶۲۰۴ آیه، الحمسی ۶۲۳۲ آیه، الکوفی ۶۲۳۶ آیه (همانجا برگ ۱۸۱)، اعلام شده است. این تفاوت ناشی از دستکاری های متعدد در قرآن و عدم کنترل دقیق کاتبان و حاکمان در تولید و تنظیم قرآن است.
▪️قرآن عربی ناممکن و شعر شفاهی پیش از اسلام
قران امروزی به زبان عربی است، ولی در زمان محمد زبان عربی وجود ندارد. زبان قرآن با مفاهیم و نمادها و سمبولهای یهودی و آرامی و سریانی و غیره درهم آمیخته است، قرآن تاریخ مردم یهود است، تاریخ یهود را بیان میکند. آنچه که در قران است سنت پیامبران یهودیت است، تک خدایی یهودیت است، روایت پیامبری موسی است.
فرهنگ نوشتاری از آسمان نمی آید، از زمین خشک حاصل نمی شود، بلکه به روند فرهنگی و نوشتاری یهود اتکا می کند. کتاب های یهود: #تورات، #تنخ، #تلمود، #میدارش، #توسفتا، آثار خاخامى، #هاگادا، #میشنا، #تور، #باریتا، #شولحان عاروخ، #حماش، #سیدور، #زوهام، متکی بر تاریخ نوشتاری است.
یهوديان و کاتبانشان دارای سنت روایتگری و قدرت نوشتن بودند و زبان آنها عبری است. در شبه جزیره عربستان کسی وجود ندارد که نگارش عربی را بداند زیرا دستور زبان عربی و متن نوشتاری عربی بوجود نیامده است.
پس اگر محمد تولیدکننده مصحف نیست، آفریننده قرآن کیست؟
ما میگوئیم قرآن دارای منشا توراتی است و کاتبان و نویسندگان متعددی در طول تاریخ پیدایش و تنظیم آن دست داشته اند. نگارش قرآن بزبان عربی در زمان پیامبر ناممکن بود و زبان که محصول تاریخ و جامعه و متخصصان زبان می باشد برای عربهای پیش از اسلام و در دوران «پیامبری» و پس از آن نامیسر بود. مسلمانان می گویند قرآن «معجزه» بوده و از آسمان «نازل» شده است، و البته به این حرف تنها خود مسلمانان می توانند اعتقاد داشته باشند. این گفته یک قصه ابهام دار بزرگ است که با منطق علمی و تاریخی در تضاد کامل است. الله در آسمان نیست بلکه روی زمین است و قرآن از آسمان نازل نشده بلکه متعلق به زمین است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
چند سده پس از مرگ #محمد, پیروان او به تصحیح و تکمیل قرآن مشغولند و این واقعیت قصه معجزه قرآن را بی اثر می کند و بیانگر این حقیقت است که نسخه قرآنی در حال شدن است و در طول تاریخ متغییر است. یکی دیگر از ابهام ها و تغییرها در مورد شماره آیه های قرآن است. اختلاف در مورد شمارش آیه های قرآن ناشی از چیست؟
منابع مختلف چنین اعلام کرده اند: در نزد المدنی ۶۲۱۷ آیه، المالکی ۶۲۱۰ آیه، البصری ۶۲۰۴ آیه، الحمسی ۶۲۳۲ آیه، الکوفی ۶۲۳۶ آیه (همانجا برگ ۱۸۱)، اعلام شده است. این تفاوت ناشی از دستکاری های متعدد در قرآن و عدم کنترل دقیق کاتبان و حاکمان در تولید و تنظیم قرآن است.
▪️قرآن عربی ناممکن و شعر شفاهی پیش از اسلام
قران امروزی به زبان عربی است، ولی در زمان محمد زبان عربی وجود ندارد. زبان قرآن با مفاهیم و نمادها و سمبولهای یهودی و آرامی و سریانی و غیره درهم آمیخته است، قرآن تاریخ مردم یهود است، تاریخ یهود را بیان میکند. آنچه که در قران است سنت پیامبران یهودیت است، تک خدایی یهودیت است، روایت پیامبری موسی است.
فرهنگ نوشتاری از آسمان نمی آید، از زمین خشک حاصل نمی شود، بلکه به روند فرهنگی و نوشتاری یهود اتکا می کند. کتاب های یهود: #تورات، #تنخ، #تلمود، #میدارش، #توسفتا، آثار خاخامى، #هاگادا، #میشنا، #تور، #باریتا، #شولحان عاروخ، #حماش، #سیدور، #زوهام، متکی بر تاریخ نوشتاری است.
یهوديان و کاتبانشان دارای سنت روایتگری و قدرت نوشتن بودند و زبان آنها عبری است. در شبه جزیره عربستان کسی وجود ندارد که نگارش عربی را بداند زیرا دستور زبان عربی و متن نوشتاری عربی بوجود نیامده است.
پس اگر محمد تولیدکننده مصحف نیست، آفریننده قرآن کیست؟
ما میگوئیم قرآن دارای منشا توراتی است و کاتبان و نویسندگان متعددی در طول تاریخ پیدایش و تنظیم آن دست داشته اند. نگارش قرآن بزبان عربی در زمان پیامبر ناممکن بود و زبان که محصول تاریخ و جامعه و متخصصان زبان می باشد برای عربهای پیش از اسلام و در دوران «پیامبری» و پس از آن نامیسر بود. مسلمانان می گویند قرآن «معجزه» بوده و از آسمان «نازل» شده است، و البته به این حرف تنها خود مسلمانان می توانند اعتقاد داشته باشند. این گفته یک قصه ابهام دار بزرگ است که با منطق علمی و تاریخی در تضاد کامل است. الله در آسمان نیست بلکه روی زمین است و قرآن از آسمان نازل نشده بلکه متعلق به زمین است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Telegram
attach 📎
▪️ آيا محمد، پيامبر اسلام وجود خارجى داشته است؟
#قسمت_چهارم
«تام هُلاند (Tom Holland)» باور دارد که محمد یکی از پیامبران عرب و فراوانی بود که در دوره او ادعای پیامبری کردند. از اینرو همه عرب ها از #محمد پیروی نکردند.
▪️کشورگُشایی های تازیان عرب، و نه اسلام
آیا انگیزه کشورگشایی تازیان عرب آموزش های محمد در راستایِ گسترش باورهای دینی مسلمانان بود؟
برای اثبات این ادعا ما هیچ نشانه ای در دست نداریم. من نمیخواهم بگویم که هیچ نشانه ای برپایه کشورگُشایی های عرب در سده هفتم میلادی وجود ندارد؛ شکی در آنها نیست. ولی آن پُرسشی که پاسخش هنوز روشن نیست، این است که آیا این عرب های تازی در آن زمان پیروان اسلام بودند،
یا اینکه دین اسلام سپس تر و پس از این کشورگُشایی ها نمایان شُد؟
هنگامیکه رومی ها و ایرانیان سرزمینی را میگُشودند، آنها آثار و یادگارهای روشن از خودشان برجای میگذاشتند که نشان میداد آنها چه کسانی بودند و به چه چیزی باور داشتند. ولی هنگامیکه تازیان عرب بر مردم مسیحی و یهودی چیره میشدند، آنها هیچ نشانه ای از خودشان برجای نمیگذاشتند تا در آن زمان وابستگیشان را به یک دین ویژه نشان دهد. گویا برخی از مسیحیان از ترس اینکه تازیان عرب همبستۀِ یهودیان باشند، این اجازه را به یهودیان میدادند که به پرستشگاه هایشان بازگردند. به ویژه اینکه، شگفت انگیز است که در گزارش هایی که وابسته به این دوره هستند، نه سُخنی درباره محمد و نه نشانی از نام او روی سکه های پول وجود داد. از دیگر داده ها و اطلاعات شگفت انگیز اینکه قبلگاه و مهراب های مسجدهای نخستین به سوی فلسطین (#شهر_پترا) بود و نه به سوی مکه.
نُخستین سکه پولی که به نام محمد زدند، متعلق به ٥٠ سال پس از فتح فلسطین است.
▪️سرچشمه قرآن
ولی درباره قرآن چه میدانیم؟
قرآن در زمان محمد بگونه نوشتاری وجود نداشت، ولی گفته میشود که پیش از اینکه آنرا با جوهر بنویسند، بگونه شفاهی انتقال میافت. این قرآنی که ما امروز میشناسیم همانند سکه پولی که به نام محمد زدند، سپس تر نمایان شد. پرسش دیگر اینکه، قرآن از کجا سرچشمه گرفته است؟ برپایه افسانه هایی که تا به امروز گوش شنوا دارند، از مکه. این افسانه بدینگونه دنبال میشود که محمد پیوسته در گفتگو با بُت پرستانی بود که نافرهیخته و از نگاهِ اندیشه و اخلاق گُمراه بودند و دربارۀِ یکتاپرستی و «اخلاق خدایی» هیچ نمیدانستند. ولی هنگامیکه آدم قرآن را میخواند، متوجه میشود که مخاطب محمد در این گفتگوها مردمی هستند که درباره کشاورزی، بارده کردن زمین، پرورش گاو و گوسفند و کشت انگور... از دانش فراوانی برخوردارند. ولی این مردمیکه طرف گفتگوی قرآن بوده اند، نمیتوانستند در شهر مکه زندگی کنند. شهر مکه از شبکه آبیاری و آبرسانی برخوردار نبود. افزون برآن، در قرآن این گفتگوها با مردمی انجام میگیرد که به روشنی از بُنیادهای دین مسیح و یهود آگاهند و عیسی مسیح و یهوه (خدای یهودیان) را میشناسند. پس مخاطبین محمد نمیتوانستند آدم های «بت پرست و جاهلی» باشند، که جایگاه آنها مکه بوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
«تام هُلاند (Tom Holland)» باور دارد که محمد یکی از پیامبران عرب و فراوانی بود که در دوره او ادعای پیامبری کردند. از اینرو همه عرب ها از #محمد پیروی نکردند.
▪️کشورگُشایی های تازیان عرب، و نه اسلام
آیا انگیزه کشورگشایی تازیان عرب آموزش های محمد در راستایِ گسترش باورهای دینی مسلمانان بود؟
برای اثبات این ادعا ما هیچ نشانه ای در دست نداریم. من نمیخواهم بگویم که هیچ نشانه ای برپایه کشورگُشایی های عرب در سده هفتم میلادی وجود ندارد؛ شکی در آنها نیست. ولی آن پُرسشی که پاسخش هنوز روشن نیست، این است که آیا این عرب های تازی در آن زمان پیروان اسلام بودند،
یا اینکه دین اسلام سپس تر و پس از این کشورگُشایی ها نمایان شُد؟
هنگامیکه رومی ها و ایرانیان سرزمینی را میگُشودند، آنها آثار و یادگارهای روشن از خودشان برجای میگذاشتند که نشان میداد آنها چه کسانی بودند و به چه چیزی باور داشتند. ولی هنگامیکه تازیان عرب بر مردم مسیحی و یهودی چیره میشدند، آنها هیچ نشانه ای از خودشان برجای نمیگذاشتند تا در آن زمان وابستگیشان را به یک دین ویژه نشان دهد. گویا برخی از مسیحیان از ترس اینکه تازیان عرب همبستۀِ یهودیان باشند، این اجازه را به یهودیان میدادند که به پرستشگاه هایشان بازگردند. به ویژه اینکه، شگفت انگیز است که در گزارش هایی که وابسته به این دوره هستند، نه سُخنی درباره محمد و نه نشانی از نام او روی سکه های پول وجود داد. از دیگر داده ها و اطلاعات شگفت انگیز اینکه قبلگاه و مهراب های مسجدهای نخستین به سوی فلسطین (#شهر_پترا) بود و نه به سوی مکه.
نُخستین سکه پولی که به نام محمد زدند، متعلق به ٥٠ سال پس از فتح فلسطین است.
▪️سرچشمه قرآن
ولی درباره قرآن چه میدانیم؟
قرآن در زمان محمد بگونه نوشتاری وجود نداشت، ولی گفته میشود که پیش از اینکه آنرا با جوهر بنویسند، بگونه شفاهی انتقال میافت. این قرآنی که ما امروز میشناسیم همانند سکه پولی که به نام محمد زدند، سپس تر نمایان شد. پرسش دیگر اینکه، قرآن از کجا سرچشمه گرفته است؟ برپایه افسانه هایی که تا به امروز گوش شنوا دارند، از مکه. این افسانه بدینگونه دنبال میشود که محمد پیوسته در گفتگو با بُت پرستانی بود که نافرهیخته و از نگاهِ اندیشه و اخلاق گُمراه بودند و دربارۀِ یکتاپرستی و «اخلاق خدایی» هیچ نمیدانستند. ولی هنگامیکه آدم قرآن را میخواند، متوجه میشود که مخاطب محمد در این گفتگوها مردمی هستند که درباره کشاورزی، بارده کردن زمین، پرورش گاو و گوسفند و کشت انگور... از دانش فراوانی برخوردارند. ولی این مردمیکه طرف گفتگوی قرآن بوده اند، نمیتوانستند در شهر مکه زندگی کنند. شهر مکه از شبکه آبیاری و آبرسانی برخوردار نبود. افزون برآن، در قرآن این گفتگوها با مردمی انجام میگیرد که به روشنی از بُنیادهای دین مسیح و یهود آگاهند و عیسی مسیح و یهوه (خدای یهودیان) را میشناسند. پس مخاطبین محمد نمیتوانستند آدم های «بت پرست و جاهلی» باشند، که جایگاه آنها مکه بوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
Telegram
attach 📎
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب ؟
#قسمت_چهارم
اسامی رحمان و رحیم و منان و العزیز و غیرهم نام هایی هستند که شما فقط آن ها اسم گذاری کرده اید به عنوان مثال در سوره یوسف آیه ٤٠ و سوره اعراف آیه ٧١ اينگونه آمده است که نام بت ها را خود بت پرستان برای خود انتخاب کرده اند بعنوان دون الله و آن آیه چنین است:
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٤٠) يوسف
#ترجمه:اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمىدانند.
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿٧١﴾ الاعراف.
#ترجمه فولادوند:
گفت راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است آيا در باره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده ايد و الله بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى كنيد پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.
این كار #محمد در واقع جعل و تاريخ سازى بوده است براى دين جديدش،
شايد هم بتوان از آن بعنوان سرقت ادبی از نام بتهاى عرب نام برد،
نامى كه اعراب در طول ساليان و دهه ها براى بتهايشان انتخاب کرده بودند و اكنون اين پيامبر جديد اين نامها را بعنوان صفت براى خداى واحد دينش كه همان #الله اعراب بوده است، انتخاب كرده است.
تاریخ اعراب ماقبل اسلام نیز بیانگر این روند و اقتباس گیری محمد از اسامی بت های آنهاست.
نكته ضرورى قابل ذكر در اينجا این است كه اين اسامی در اکثر قریب به اتفاق، نام بت های #مونّث و مشهور اعراب بوده است.
برخلاف ادعاى پيروان اسلام، اعراب اين بتها را بعنوان خدا مورد پرستش قرار نميدادند و تنها جنبه تقدس آنها بدليل احترامى بود كه آن بت بعنوان شفاعت كننده در نزد اعراب داشت.
ازين رو قریش و مخالفين محمد ازين رفتار وى در سرقت نام بتها تعجب می کردند که چگونه بتهايشان که به اعتقاد آنها #شفعاء_عندالله هستند اكنون جزو نامهاى خود الله باشند.
اينكار محمد در اتصال اسامی بت ها به الله را بایستی نوعی سعی و تلاش زیرکانه وى در جهت هر چه بالاتر بردن نام الله یا همان خدای آسمانى اعراب ناميد.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
اسامی رحمان و رحیم و منان و العزیز و غیرهم نام هایی هستند که شما فقط آن ها اسم گذاری کرده اید به عنوان مثال در سوره یوسف آیه ٤٠ و سوره اعراف آیه ٧١ اينگونه آمده است که نام بت ها را خود بت پرستان برای خود انتخاب کرده اند بعنوان دون الله و آن آیه چنین است:
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٤٠) يوسف
#ترجمه:اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمىدانند.
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿٧١﴾ الاعراف.
#ترجمه فولادوند:
گفت راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است آيا در باره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده ايد و الله بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى كنيد پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.
این كار #محمد در واقع جعل و تاريخ سازى بوده است براى دين جديدش،
شايد هم بتوان از آن بعنوان سرقت ادبی از نام بتهاى عرب نام برد،
نامى كه اعراب در طول ساليان و دهه ها براى بتهايشان انتخاب کرده بودند و اكنون اين پيامبر جديد اين نامها را بعنوان صفت براى خداى واحد دينش كه همان #الله اعراب بوده است، انتخاب كرده است.
تاریخ اعراب ماقبل اسلام نیز بیانگر این روند و اقتباس گیری محمد از اسامی بت های آنهاست.
نكته ضرورى قابل ذكر در اينجا این است كه اين اسامی در اکثر قریب به اتفاق، نام بت های #مونّث و مشهور اعراب بوده است.
برخلاف ادعاى پيروان اسلام، اعراب اين بتها را بعنوان خدا مورد پرستش قرار نميدادند و تنها جنبه تقدس آنها بدليل احترامى بود كه آن بت بعنوان شفاعت كننده در نزد اعراب داشت.
ازين رو قریش و مخالفين محمد ازين رفتار وى در سرقت نام بتها تعجب می کردند که چگونه بتهايشان که به اعتقاد آنها #شفعاء_عندالله هستند اكنون جزو نامهاى خود الله باشند.
اينكار محمد در اتصال اسامی بت ها به الله را بایستی نوعی سعی و تلاش زیرکانه وى در جهت هر چه بالاتر بردن نام الله یا همان خدای آسمانى اعراب ناميد.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#خشونت_در_اسلام
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_چهارم
💥عقبه پسر علقمه، از #صادق_جعفر بن محمد نقل میکند: عرب بیابانگردی نزد #پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد. پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ گفت: نه! گفت: من آن را به تو دادم. عرب گفت: من راضی هستم که شخصی میان ما و شما حکم کند. #پیامر با او به نزد یکی از قریشیان آمد.
⚡️قریشی به عرب گفت: به پیامبر #خدا چه ادعای داری؟ گفت: هفتاد درهم پول یک شتر که به او فروخته ام. گفت: ای پیامبر خدا تو چه میگوئی؟ گفت: آن را پرداخت کرده ام. قریشی گفت: ای #رسول_خدا! شما بر طلب داشتن او اقرار نمودید، بنابر این باید دو نفر را به عنوان شاهد بیاورید، تا اثبات شود که پرداخته اید، یا اینکه هفتاد درهم به او بدهید.
⚡️#پیامبر خشمناک برخاست و در حالی که عبایش را میکشید، گفت: به خدا قسم، نزد کسی خواهم رفت که با حکم خداوند میان ما حکم نماید. و همراه مرد عرب نزد #علی آمد و علی از عرب پرسید چه ادعایی درباره رسول خدا داری؟ گفت: از بابت فروختن شتری، هفتاد درهم طلب دارم.
⚡️ گفت: ای #پیامبر خدا، شما چه میگوئید؟ گفت پولش را پرداخته ام. گفت: ای عرب! رسول خدا میگوید آن را پرداخت کرده است، آیا راست میگوید؟ گفت: نه، به من پرداخت نکرده است. #علی، در دم شمشیر کشید و گردن او را زد پیامبر گفت: عرب را چرا کشتی؟ گفت: به خاطر اینکه شما را تکذیب نمود. و هرکس که شما را تکذیب کند، خون او حلال است و قتلش واجب.
⚡️پیامبر گفت: یا #علی! سوگند به خدائی که مرا به حق مبعوث نموده تو از حکم خدا خطا ننمودی، ولی دیگر چنین نکن!
✨ منابع:
⚡️منبع اول: من لا یحضر الفقیه ج 1 حديث 3425
⚡️منبع دوم: امالی شیح صدوق برگ 164 (مجلس بیست و دوم حدیث دوم)
⚡️منبع سوم: حر عاملی، 1401 ه ق ج 18 ، ص 200
⚡️منبع چهارم: محمد تقی شوشتری، 1403 ه ق ، ص 209
@bozoonhigz
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_چهارم
💥عقبه پسر علقمه، از #صادق_جعفر بن محمد نقل میکند: عرب بیابانگردی نزد #پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد. پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ گفت: نه! گفت: من آن را به تو دادم. عرب گفت: من راضی هستم که شخصی میان ما و شما حکم کند. #پیامر با او به نزد یکی از قریشیان آمد.
⚡️قریشی به عرب گفت: به پیامبر #خدا چه ادعای داری؟ گفت: هفتاد درهم پول یک شتر که به او فروخته ام. گفت: ای پیامبر خدا تو چه میگوئی؟ گفت: آن را پرداخت کرده ام. قریشی گفت: ای #رسول_خدا! شما بر طلب داشتن او اقرار نمودید، بنابر این باید دو نفر را به عنوان شاهد بیاورید، تا اثبات شود که پرداخته اید، یا اینکه هفتاد درهم به او بدهید.
⚡️#پیامبر خشمناک برخاست و در حالی که عبایش را میکشید، گفت: به خدا قسم، نزد کسی خواهم رفت که با حکم خداوند میان ما حکم نماید. و همراه مرد عرب نزد #علی آمد و علی از عرب پرسید چه ادعایی درباره رسول خدا داری؟ گفت: از بابت فروختن شتری، هفتاد درهم طلب دارم.
⚡️ گفت: ای #پیامبر خدا، شما چه میگوئید؟ گفت پولش را پرداخته ام. گفت: ای عرب! رسول خدا میگوید آن را پرداخت کرده است، آیا راست میگوید؟ گفت: نه، به من پرداخت نکرده است. #علی، در دم شمشیر کشید و گردن او را زد پیامبر گفت: عرب را چرا کشتی؟ گفت: به خاطر اینکه شما را تکذیب نمود. و هرکس که شما را تکذیب کند، خون او حلال است و قتلش واجب.
⚡️پیامبر گفت: یا #علی! سوگند به خدائی که مرا به حق مبعوث نموده تو از حکم خدا خطا ننمودی، ولی دیگر چنین نکن!
✨ منابع:
⚡️منبع اول: من لا یحضر الفقیه ج 1 حديث 3425
⚡️منبع دوم: امالی شیح صدوق برگ 164 (مجلس بیست و دوم حدیث دوم)
⚡️منبع سوم: حر عاملی، 1401 ه ق ج 18 ، ص 200
⚡️منبع چهارم: محمد تقی شوشتری، 1403 ه ق ، ص 209
@bozoonhigz
●عاقبت کسی که اسلام را کنار بگذارد.
#قسمت_چهارم
#ارتداد
⚡️در اسلام اشخاص بدون تحقیق از زمانی که به دنیا میآیند توسط والدین خویش مسلمان میشوند و در سنین بالاتر که سواد را میآموزد و تحقیق میکند؛ اگر از اسلام خارج شوند، باید کشته شوند که این خود یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری در اسلام است.
#متن_عربى : ۵.محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن حديد، عن جميل بن دراج وغيره، عن أحدهما عليهما السلام في رجل رجع عن الاسلام قال: يستتاب فإن تاب وإلا قتل...
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۶
#ترجمه : .
۵. امام باقر و امام صادق درباره مردی که از اسلام خارج شد، گفتند : از او میخواهند که توبه کند؛ پس اگر توبه کرد، رهایش میکنند و در غیر این صورت، او را میکشند...
⚡️آیا این تفکر خطرناک میتواند پیامآور صلح و عدالت در جامعه باشد؟
⚡️انسانهایی که به زور و بدون تحقیق در سنین کودکی اسلام آوردهاند و در سنین جوانی با تحقیق و مطالعه از تفکر جنایتکارانه اسلام خروج میکنند، واقعا باید کشته شوند یا مورد تکریم قرار بگیرند؟ کدام اخلاقی و عقلانیست؟
ادامه دارد..
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
#ارتداد
⚡️در اسلام اشخاص بدون تحقیق از زمانی که به دنیا میآیند توسط والدین خویش مسلمان میشوند و در سنین بالاتر که سواد را میآموزد و تحقیق میکند؛ اگر از اسلام خارج شوند، باید کشته شوند که این خود یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری در اسلام است.
#متن_عربى : ۵.محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن حديد، عن جميل بن دراج وغيره، عن أحدهما عليهما السلام في رجل رجع عن الاسلام قال: يستتاب فإن تاب وإلا قتل...
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۶
#ترجمه : .
۵. امام باقر و امام صادق درباره مردی که از اسلام خارج شد، گفتند : از او میخواهند که توبه کند؛ پس اگر توبه کرد، رهایش میکنند و در غیر این صورت، او را میکشند...
⚡️آیا این تفکر خطرناک میتواند پیامآور صلح و عدالت در جامعه باشد؟
⚡️انسانهایی که به زور و بدون تحقیق در سنین کودکی اسلام آوردهاند و در سنین جوانی با تحقیق و مطالعه از تفکر جنایتکارانه اسلام خروج میکنند، واقعا باید کشته شوند یا مورد تکریم قرار بگیرند؟ کدام اخلاقی و عقلانیست؟
ادامه دارد..
@bozoonhigz
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_چهارم
٨) در هیچ جای قرآن نیز نیامده که به جنها گفته شد تا به انسان سجده کنند، بلکه خدا تنها به فرشتگان فرمان داد تا به آدم سجده کنند. اگر جنس شیطان از آتش است چگونه می تواند در آتش بسوزد؟
ادعاى خود #قرآن است که شیطان از جنس آتش است و همچنین گفته شده که شیطان در بارگاه خدا بوده و به سبب نافرمانی از بارگاه خدا رانده شده است!
خوب چگونه اين مسئله ممكن است؟
مگر آتش ماده نیست؟
پس چطور موجودی با خواص مادى پیش خدا بوده است؟
مگر خدا مكانی را اشغال می کند كه بارگاه و دربار داشته باشد؟
٩) موضوع ديگر اينكه چرا ملیاردها انسان به خاطر نافرمانی یک انسان(آدم) باید در عذاب باشند؟
این جمعیت عظیم در زمانی که حضرت آدم از خدا سرپیچی کرد وجود نداشتند که بخواهد کار اشتباهی مرتکب شوند، اما باید فقط به خاطر اشتباهی که حضرت آدم کرد باید شانس زندگی در بهشت را از دست بدهند؟
پس عدالتی که الله از آن حرف میرند کجاست؟
١٠) #الله به آدم ميگويد نزدیک این درخت نشوید، اما شیطان به آدم گفت که از ميوه این درخت بخور و آدم هم خورد. پس شيطان نفوذ کلامش از خدا بیشتر بوده که توانسته انسان را قانع به انجام این کار کند، این طور نیست؟
١١) در ابتدای #سوره_بقره خواندیم که خداوند زمین را خلق کرد و سپس به خلقت آسمانها پرداخت.
جدا از این که این مطلب از نظر علمی و منطقی درست نیست، اگر انسان قرار بود در بهشت زندگی کند پس خدا چرا می بایست زمین و آسمانها را برای انسان خلق می کرد؟ آدم و حوا باهمدیگر ازدواج کردند، ولی برای بقای نسلشان لازم بود تا فرزندانشان نیز با یکدیگر ازدواج کنند؛ اما مگر ازدواج خواهر و برادر در اديان الهى حرام نیست؟ پس اگر اینطور باشد اکنون كل انسانها حرام زاده اند!! لطفا به تفاسير مسخره استناد نكنيد كه قبلا انسانهايى بوده اند و ... اينها را زمانى ساخته اند كه فهميده اند اين ايراد است و براى رفع و رجوع آن اين داستانها را ساخته اند وگرنه چه دليلى داشت قرآن از آدم به عنوان پدر همه بشريت نام ببرد؟
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
٨) در هیچ جای قرآن نیز نیامده که به جنها گفته شد تا به انسان سجده کنند، بلکه خدا تنها به فرشتگان فرمان داد تا به آدم سجده کنند. اگر جنس شیطان از آتش است چگونه می تواند در آتش بسوزد؟
ادعاى خود #قرآن است که شیطان از جنس آتش است و همچنین گفته شده که شیطان در بارگاه خدا بوده و به سبب نافرمانی از بارگاه خدا رانده شده است!
خوب چگونه اين مسئله ممكن است؟
مگر آتش ماده نیست؟
پس چطور موجودی با خواص مادى پیش خدا بوده است؟
مگر خدا مكانی را اشغال می کند كه بارگاه و دربار داشته باشد؟
٩) موضوع ديگر اينكه چرا ملیاردها انسان به خاطر نافرمانی یک انسان(آدم) باید در عذاب باشند؟
این جمعیت عظیم در زمانی که حضرت آدم از خدا سرپیچی کرد وجود نداشتند که بخواهد کار اشتباهی مرتکب شوند، اما باید فقط به خاطر اشتباهی که حضرت آدم کرد باید شانس زندگی در بهشت را از دست بدهند؟
پس عدالتی که الله از آن حرف میرند کجاست؟
١٠) #الله به آدم ميگويد نزدیک این درخت نشوید، اما شیطان به آدم گفت که از ميوه این درخت بخور و آدم هم خورد. پس شيطان نفوذ کلامش از خدا بیشتر بوده که توانسته انسان را قانع به انجام این کار کند، این طور نیست؟
١١) در ابتدای #سوره_بقره خواندیم که خداوند زمین را خلق کرد و سپس به خلقت آسمانها پرداخت.
جدا از این که این مطلب از نظر علمی و منطقی درست نیست، اگر انسان قرار بود در بهشت زندگی کند پس خدا چرا می بایست زمین و آسمانها را برای انسان خلق می کرد؟ آدم و حوا باهمدیگر ازدواج کردند، ولی برای بقای نسلشان لازم بود تا فرزندانشان نیز با یکدیگر ازدواج کنند؛ اما مگر ازدواج خواهر و برادر در اديان الهى حرام نیست؟ پس اگر اینطور باشد اکنون كل انسانها حرام زاده اند!! لطفا به تفاسير مسخره استناد نكنيد كه قبلا انسانهايى بوده اند و ... اينها را زمانى ساخته اند كه فهميده اند اين ايراد است و براى رفع و رجوع آن اين داستانها را ساخته اند وگرنه چه دليلى داشت قرآن از آدم به عنوان پدر همه بشريت نام ببرد؟
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️ مجوز سكس با دختربچه زير ٩ سال در اسلام سنى!
#قسمت_چهارم(آخر)
همچنین در جایی دیگری از سایت اسلام وب كه متعلق به مسلمانان سنی مذهب ميباشد، پاسخى به سوال در مورد حکم ازدواج با کودک آورده است:
#السئوال: هل یجوز زواج الکبیر البالغ من الصغیره التی لم تبلغ؟ و اذا کان الجواب بنعم فهل یجوز و طوها والاستمتاع بها.
#الإجابــة: فإنه يجوز أن يعقد الرجل الكبير البالغ على البنت الصغيرة التي لم تبلغ بعد، وقد تزوج النبي صلى الله عليه وسلم وعمره فوق الخمسين سنة عائشة رضي الله تعالى عنها وعمرها ست سنوات، ودخل بها وعمرها تسع، كما في الصحيحين وغيرهما.
كما أن في قوله سبحانه وتعالى:
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً [الطلاق:4]،
إشارة إلى أن الصغيرة التي لم تحض بعد يمكن أن تتزوج وتطلق، فتكون عدتها حينئذ ثلاثة أشهر.
وإذا عقد الرجل الكبير على البنت الصغيرة التي يستمتع بمثلها عادة من غير ضرر يلحقها جاز له أن يستمتع بها، وأن يطأها إن كانت مطيقة لذلك، وإلا فقد نص جماعة من الفقهاء على أنها لا تُسَلَّمُ له أصلا،
#ترجمه:
#سوال: آیا جواز است ازدواج مرد بالغ با دختر صغیره و اگر جواب بله است آیا میتوان با وی نزدیکی کرد وانواع استمتاعات را انجام داد؟؟
#پاسخ سايت:
اشکالی ندارد ازدواج مرد کبیر با دختر صغیر همانطور که پیامبر با عایشه ازدواج کرد در حالی عمر ایشان حدود ٥٠ سال از عائشه بيشتر بود و عائشه ٦ ساله بوده است و پیامبر اسلام بر عائشه دخول کرد در حالی که ٩ ساله بوده است و این مطلب در صحیحین(بخاری و مسلم) هم ذکر شده است.
همچنین الله حکم ازدواج با کودک را در قرآن هم چنین بیان کرده است:
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً [الطلاق:4]،
#ترجمه:
زناني از شما كه از عادت ماهانه ماءيوسند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداري) شك كنيد، عده آنان سه ماه است، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند، و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند، و هر كس تقواي الهي پيشه كند خداوند كار را بر او آسان ميسازد.
#قرآن در این آیه اشاره می کند به کودک (همسر) که کودک حیض نمی شود و جواز ازدواج و طلاق او با این آیه ثابت می شود و مدت عدّه طلاق او سه ماه است.
و بعد از ازدواج مرد کبیر با دختر صغیر تمام استمتاعات(بهره کشی جنسی) با او مباح است از نظر شرعی واشکالی ندارد اما نزدیکی هنگامی است که برای وی ضرری نداشته باشد. و فقهاء گفته اند اگر نزدیکی با او ضرر داشت دختر (کودک) به شوهر داده نمی شود.
لينك منبع:
این است ماهیت حقيقى دین اسلام و نوع نگاه فقها و و متوليان اين دين به دختران خردسال، تفاوتى ندارد شیعه باشد يا اهل سنت، هر دوی آن ها از یک درخت یعنی شجرة ملعونه اسلام آب می خورند و چنین نگاه های تحقیر آمیز و غیر انسانی به کودک، زن، کنیز و غلام و غیر مسلمانان دارد.
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
همچنین در جایی دیگری از سایت اسلام وب كه متعلق به مسلمانان سنی مذهب ميباشد، پاسخى به سوال در مورد حکم ازدواج با کودک آورده است:
#السئوال: هل یجوز زواج الکبیر البالغ من الصغیره التی لم تبلغ؟ و اذا کان الجواب بنعم فهل یجوز و طوها والاستمتاع بها.
#الإجابــة: فإنه يجوز أن يعقد الرجل الكبير البالغ على البنت الصغيرة التي لم تبلغ بعد، وقد تزوج النبي صلى الله عليه وسلم وعمره فوق الخمسين سنة عائشة رضي الله تعالى عنها وعمرها ست سنوات، ودخل بها وعمرها تسع، كما في الصحيحين وغيرهما.
كما أن في قوله سبحانه وتعالى:
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً [الطلاق:4]،
إشارة إلى أن الصغيرة التي لم تحض بعد يمكن أن تتزوج وتطلق، فتكون عدتها حينئذ ثلاثة أشهر.
وإذا عقد الرجل الكبير على البنت الصغيرة التي يستمتع بمثلها عادة من غير ضرر يلحقها جاز له أن يستمتع بها، وأن يطأها إن كانت مطيقة لذلك، وإلا فقد نص جماعة من الفقهاء على أنها لا تُسَلَّمُ له أصلا،
#ترجمه:
#سوال: آیا جواز است ازدواج مرد بالغ با دختر صغیره و اگر جواب بله است آیا میتوان با وی نزدیکی کرد وانواع استمتاعات را انجام داد؟؟
#پاسخ سايت:
اشکالی ندارد ازدواج مرد کبیر با دختر صغیر همانطور که پیامبر با عایشه ازدواج کرد در حالی عمر ایشان حدود ٥٠ سال از عائشه بيشتر بود و عائشه ٦ ساله بوده است و پیامبر اسلام بر عائشه دخول کرد در حالی که ٩ ساله بوده است و این مطلب در صحیحین(بخاری و مسلم) هم ذکر شده است.
همچنین الله حکم ازدواج با کودک را در قرآن هم چنین بیان کرده است:
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً [الطلاق:4]،
#ترجمه:
زناني از شما كه از عادت ماهانه ماءيوسند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداري) شك كنيد، عده آنان سه ماه است، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند، و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند، و هر كس تقواي الهي پيشه كند خداوند كار را بر او آسان ميسازد.
#قرآن در این آیه اشاره می کند به کودک (همسر) که کودک حیض نمی شود و جواز ازدواج و طلاق او با این آیه ثابت می شود و مدت عدّه طلاق او سه ماه است.
و بعد از ازدواج مرد کبیر با دختر صغیر تمام استمتاعات(بهره کشی جنسی) با او مباح است از نظر شرعی واشکالی ندارد اما نزدیکی هنگامی است که برای وی ضرری نداشته باشد. و فقهاء گفته اند اگر نزدیکی با او ضرر داشت دختر (کودک) به شوهر داده نمی شود.
لينك منبع:
این است ماهیت حقيقى دین اسلام و نوع نگاه فقها و و متوليان اين دين به دختران خردسال، تفاوتى ندارد شیعه باشد يا اهل سنت، هر دوی آن ها از یک درخت یعنی شجرة ملعونه اسلام آب می خورند و چنین نگاه های تحقیر آمیز و غیر انسانی به کودک، زن، کنیز و غلام و غیر مسلمانان دارد.
@bozoonhigz
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_چهارم
با این حال #لوکزنبرگ و بسیاري دیگر از تجدیدنظر طلبان قادر نیستند توضیح دهند که چگونه متن قرآن میتواند همزمان یک متن سریانی باشد و در عین حال از محیط حجاز بیرون آمده باشد
استدلال و نتیجه من در این کتاب، در هیچکدام از دو دسته نمیگنجد.
در حالیکه نظریه من نیازی به قبول منابع اسلامی یعنی حدیث و سیره درباره رسالت پیامبری محمد در مکه ندارد، هیچ نیازی هم به رد کلیت آن دیده نمیشود و براحتی میتوانیم بپذیریم که قرآن اگرچه نه به شیوهای که ادعا میشود، حاصل موعظات مردی به نام #محمد در مکه بوده است. نتیجهای که در این مقاله بدست خواهد آمد در واقع شوکه کننده است:
کتابی که در دست ماست در واقع #قرآن نیست!
آنچه چهارده قرن به عنوان کتاب قرآن میشناسیم در واقع کتاب یا قرآنی نیست که در خود متن به آن اشاره میشود.
این کتاب در واقع مجموعه نامههایی است که از سوی فرقهای از #مسیحیان_یهودی(ابیونیها) براي محمد ارسال میشده و به همراه این نامهها، بخشهای مختلفی از کتب مذهبی ترجمه میشده تا محمد از روی آنها ذکر یا موعظه کند و این "ذکر" از روی کتاب همان چیزی است که نویسنده نامهها قرآن میخواند.
بنابراین وقتی در متن از قرآن، کتاب و... صحبت میشود منظور همین متن نامه نیست بلکه ملحقاتی است که یک فرقه مذهبی به همراه این نامه برای #میسیونر_مذهبی خودشان ارسال کردهاند.
بخشهایی از این موعظات، تاویل و جمعبندی آنها در داخل متن وجود دارد ولی این کلیت متن سورهها نیست که قرار بوده خط به خط موعظه شود.
وقتی در متن به کلمه قرآن و یا ذکر برمیخوریم، منظور همین جملاتی نیستند که میخوانیم بلکه منظور از قرآن صرفا موعظه یا ذکری از روی کتب و منابعی است که براي محمد فرستاده شده است. این منابع و ملحقات نامهها از دست رفتهاند و آنچه به عنوان قرآن جمعآوری شده است، صرفا مجموعهای از این نامهها و به همراه بخشهای اندکی از تذکرهها است.
وقتی به متن قرآن با این دیدگاه جدید برخورد کنیم، بسیاری از ابهامات متن روشن میشود. لحن خطابی قرآن،
عدم اشاره به موضوع بحث و زمینه، پراکندگی در شرح داستانها، اشارات جزئی به رویدادی بدون هیچ توضیحی، همگی به این دلیل است که اصل موعظه متن این نامه نیست.
این نظریه درک ما از کتاب قرآن را برای همیشه تغییر خواهد داد. آنچه محمد موعظه میکرده و به عنوان دلیل و گواه بر الهی بودن کلام خویش میآورد ارتباط مستقیمی با متن این نامهها ندارد.
مسئله بر سر این نیست که بگوییم بخشهایی از قرآن از دست رفته است. مسئله این است که #محمد در مکه با خواندن این نامهها برای مردم، رسالت خود را انجام نمیداده است بلکه کتبی را برای مردم میخوانده است که همراه با نامهها به دست او میرسید.
در واقع اصلا احمقانه است که متن قرآن که در بسیاری از موارد شخص محمد را خطاب قرار میدهد، برای کسی خوانده و موعظه شود.
ادامه دارد .......
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
با این حال #لوکزنبرگ و بسیاري دیگر از تجدیدنظر طلبان قادر نیستند توضیح دهند که چگونه متن قرآن میتواند همزمان یک متن سریانی باشد و در عین حال از محیط حجاز بیرون آمده باشد
استدلال و نتیجه من در این کتاب، در هیچکدام از دو دسته نمیگنجد.
در حالیکه نظریه من نیازی به قبول منابع اسلامی یعنی حدیث و سیره درباره رسالت پیامبری محمد در مکه ندارد، هیچ نیازی هم به رد کلیت آن دیده نمیشود و براحتی میتوانیم بپذیریم که قرآن اگرچه نه به شیوهای که ادعا میشود، حاصل موعظات مردی به نام #محمد در مکه بوده است. نتیجهای که در این مقاله بدست خواهد آمد در واقع شوکه کننده است:
کتابی که در دست ماست در واقع #قرآن نیست!
آنچه چهارده قرن به عنوان کتاب قرآن میشناسیم در واقع کتاب یا قرآنی نیست که در خود متن به آن اشاره میشود.
این کتاب در واقع مجموعه نامههایی است که از سوی فرقهای از #مسیحیان_یهودی(ابیونیها) براي محمد ارسال میشده و به همراه این نامهها، بخشهای مختلفی از کتب مذهبی ترجمه میشده تا محمد از روی آنها ذکر یا موعظه کند و این "ذکر" از روی کتاب همان چیزی است که نویسنده نامهها قرآن میخواند.
بنابراین وقتی در متن از قرآن، کتاب و... صحبت میشود منظور همین متن نامه نیست بلکه ملحقاتی است که یک فرقه مذهبی به همراه این نامه برای #میسیونر_مذهبی خودشان ارسال کردهاند.
بخشهایی از این موعظات، تاویل و جمعبندی آنها در داخل متن وجود دارد ولی این کلیت متن سورهها نیست که قرار بوده خط به خط موعظه شود.
وقتی در متن به کلمه قرآن و یا ذکر برمیخوریم، منظور همین جملاتی نیستند که میخوانیم بلکه منظور از قرآن صرفا موعظه یا ذکری از روی کتب و منابعی است که براي محمد فرستاده شده است. این منابع و ملحقات نامهها از دست رفتهاند و آنچه به عنوان قرآن جمعآوری شده است، صرفا مجموعهای از این نامهها و به همراه بخشهای اندکی از تذکرهها است.
وقتی به متن قرآن با این دیدگاه جدید برخورد کنیم، بسیاری از ابهامات متن روشن میشود. لحن خطابی قرآن،
عدم اشاره به موضوع بحث و زمینه، پراکندگی در شرح داستانها، اشارات جزئی به رویدادی بدون هیچ توضیحی، همگی به این دلیل است که اصل موعظه متن این نامه نیست.
این نظریه درک ما از کتاب قرآن را برای همیشه تغییر خواهد داد. آنچه محمد موعظه میکرده و به عنوان دلیل و گواه بر الهی بودن کلام خویش میآورد ارتباط مستقیمی با متن این نامهها ندارد.
مسئله بر سر این نیست که بگوییم بخشهایی از قرآن از دست رفته است. مسئله این است که #محمد در مکه با خواندن این نامهها برای مردم، رسالت خود را انجام نمیداده است بلکه کتبی را برای مردم میخوانده است که همراه با نامهها به دست او میرسید.
در واقع اصلا احمقانه است که متن قرآن که در بسیاری از موارد شخص محمد را خطاب قرار میدهد، برای کسی خوانده و موعظه شود.
ادامه دارد .......
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
💥 بستن آب بر روى دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام ؟؟
#قسمت_چهارم(آخر)
پس با وجود اسناد و مدارك تاريخى كه وجود دارد جاى هيچ شك و شبهه اى نمى ماند كه در #تاريخ_اسلام براى اولين بار خود #پيامبر_اسلام ازين تاكتيك استفاده كرده است.
و اگر جنايتى مرتكب شده براى بار اول محمد، پدر بزرگ حسين آنرا اجرا كرده است.
اما آيا #پيامبر_اسلام فقط يكبار اينكار را انجام داده است يا خير؟
باز سرى به متون تاريخى خود مسلمانان ميزنيم.
در #جنگ_خيبر كه هدف آن از پا درآوردن #يهوديان قلعه خيبر و بدست آوردن #طلا و #جواهرت رئيس قبيله بود نيز پيامبر اسلام ازين تاكتيك ناجوانمردانه استفاده كرده است.
اگر در جنگ بدر زن و كودك وجود نداشت و تمام افراد كاروان مرد بودند ولى در قلعه خيبر هم زن وجود داشت و هم كودك.
با هم متن تاريخ را مرور ميكنيم:
- پیامبر دستور داد:
آب کاریزها و منابع قطع شد و یهودیان به واسطه تشنگی از قلعه خارج شدند و جنگیدند و شکست خوردند.
#منابع:
المغازی، ج ٢ صفحه ٦٦٦
دلائل النبوة البیهقی، ج ٤ صفحه ٢٢٤
حال از #روحانيون_شيعه و طرفدارانشان ميپرسيم اگر #لشكريان_يزيد در مقابل #حسين و يارانش اين تاكتيك ناجوانمردانه را بكار بردند،
فقط و فقط سنت پيامبر اسلام را به جا آورده است و بدعتى در كار نبوده است.
چرا حركت ناجوانمردانه #محمد در مقابل قريشيان و يهوديان را ناديده ميگيريد؟؟
در قلعه خيبر نيز زن و مرد و كودك و بزرگسال وجود داشت! چطور به اين موضوع نمى پردازيد؟؟
مگر خون حسين و يارانش از خون آنها رنگينتر بود يا اينكه بازار كاسبى شما رونقش در گريه و زارى بر #حسين و برده گان و كنيزانش، ميباشد و اشك تمساح شما از براى انسانيت و عمق جنايت نيست.
اين ترفندهاى نخ نما و مضحك شما توسط روشنگرانى امثال اين كانال و سايت ما افشا شده است و حنايتان ديگر رنگى ندارد.
پایان.
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
پس با وجود اسناد و مدارك تاريخى كه وجود دارد جاى هيچ شك و شبهه اى نمى ماند كه در #تاريخ_اسلام براى اولين بار خود #پيامبر_اسلام ازين تاكتيك استفاده كرده است.
و اگر جنايتى مرتكب شده براى بار اول محمد، پدر بزرگ حسين آنرا اجرا كرده است.
اما آيا #پيامبر_اسلام فقط يكبار اينكار را انجام داده است يا خير؟
باز سرى به متون تاريخى خود مسلمانان ميزنيم.
در #جنگ_خيبر كه هدف آن از پا درآوردن #يهوديان قلعه خيبر و بدست آوردن #طلا و #جواهرت رئيس قبيله بود نيز پيامبر اسلام ازين تاكتيك ناجوانمردانه استفاده كرده است.
اگر در جنگ بدر زن و كودك وجود نداشت و تمام افراد كاروان مرد بودند ولى در قلعه خيبر هم زن وجود داشت و هم كودك.
با هم متن تاريخ را مرور ميكنيم:
- پیامبر دستور داد:
آب کاریزها و منابع قطع شد و یهودیان به واسطه تشنگی از قلعه خارج شدند و جنگیدند و شکست خوردند.
#منابع:
المغازی، ج ٢ صفحه ٦٦٦
دلائل النبوة البیهقی، ج ٤ صفحه ٢٢٤
حال از #روحانيون_شيعه و طرفدارانشان ميپرسيم اگر #لشكريان_يزيد در مقابل #حسين و يارانش اين تاكتيك ناجوانمردانه را بكار بردند،
فقط و فقط سنت پيامبر اسلام را به جا آورده است و بدعتى در كار نبوده است.
چرا حركت ناجوانمردانه #محمد در مقابل قريشيان و يهوديان را ناديده ميگيريد؟؟
در قلعه خيبر نيز زن و مرد و كودك و بزرگسال وجود داشت! چطور به اين موضوع نمى پردازيد؟؟
مگر خون حسين و يارانش از خون آنها رنگينتر بود يا اينكه بازار كاسبى شما رونقش در گريه و زارى بر #حسين و برده گان و كنيزانش، ميباشد و اشك تمساح شما از براى انسانيت و عمق جنايت نيست.
اين ترفندهاى نخ نما و مضحك شما توسط روشنگرانى امثال اين كانال و سايت ما افشا شده است و حنايتان ديگر رنگى ندارد.
پایان.
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz