دیدن
1.03K subscribers
130 photos
34 videos
16 files
121 links
نوشتن سودای کلمه است. که همواره مرا به تنهایی می خواند .به در خود بودن با خود بودن وزیستن همچون شکل تنهایی خود که مانند دهان مرگ وسوسه انگیز وپر التهاب است.

@Siamakmohajery

لینک کتاب ۱۳۴۸

https://taaghche.com/book/194119/%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B8
Download Telegram
ما بارها در صفحات این مجله فضیلت مقام معلمی و لزوم ترجیح تربیت و اخلاق را بر علم یاد آور شده ایم. درینجا همینقدر متذکر میشویم که این کابوس بدبختی و سفالت و حرص خون آشامی که سرزمین فرنگ را فراگرفته نتیجه فساد اخلاق است و ما که امروز بدست خودمان و با هزاران جانفشانی و خود کشی میخواهیم تمدن فرنگ و ترقیات آنرا داخل مملکت خودمان بكنيم روزی خواهد آمد که آفتهای همین تمدن و اثرات همین فساد اخلاق ، همین منازعه سرمایه دار و کارگر و همین کشمکش طبقات متضاد و رقیب و همین حرصها وطمعهای سیر نشونده در شکل عناصر تمدن و آثار ترقي روح ملی ما را زبون وزخمی خواهند کرد. و فقط فنون تربیت و تعلیم صحیح و صنایع ظريفه میتواند روح ملی ها را برای مقاومت این قوای جابره حاضر بکند و فقط این فنون میتوانند یک استقبال روشنی برای ما تأمین ویک اخلاق متینی در ما تولید بکنند .
#مجله_ایرانشهر_شماره_هفتم_1302_شمسی_چاپ_برلین

🖍#سیامک_مهاجری
از همان نخستین تجربه های مواجه با غرب، مهمترین بحرانی که ذهن انسان ایرانی را به خود مشغول می دارد، فساد اخلاقی است که غرب در حین پیشرفت دچار آن است، در چنین منطقی گفتمانی نضج می یابد که مدرنیته را منهی غرب طلب می کند، در واقع برای بهره بردن از غرب باید آن را جراحی کرد و روح آن را که شامل مدرنیته باشد، از پوسته فاسد آن یعنی غرب جدا کرد؛ این گزینش، حکایت از صدای واحدی داشت که از عامی تا فقیه و روشنفکر را در ضروت التفات به آن هم نظر می کرد.
🔖 در منطقی که این دوآلیته تولید می کرد، تقویت قوای معنوی ملت راهی برای مصون ماندن از این فساد اخلاقی بود،بخش قابل توجهی از تقویت این قوای معنوی بر دوش ادبیات نهاده شد این لحظه را می توان سرآغاز تاسیس #ادبیات_متعهد از #ادبیات_نامتعهد قلمداد کرد. در این منطق ادبیاتی متعهد قلمداد می شد که به تعلیم و تربیت ملت اهتمام ورزد، و منتقد به مثابه محتسب، باید این وظیفه و این وجدان ناآرام را به ادبیات گوشزد می کرد، چنین وظیفه ای نظام دانشی را امکان پذیر می کرد که در آن نوعی از سوژگی امکان پذیر می شد، که از طریق آن ادبیات به ملک طلق منتقدی بدل می شد که اجازه داشت، زبان هنر را برای اصلاح روان ملت توشیح کند.
⚡️ ما در چنین لحظه ای بخش قابل توجهی از ادبیات مستقل مان را از دست دادیم، از همین رو خیلی دیر و خیلی دور تر از لحظه حیات برای جا مانده هایی چون #هوشنگ_ایرانی،#بیژن_الهی،#تندرکیا،#شمیم_بهار،#پرویز_اسلامپور و بسیاری گم شده های دیگر مرثیه سر دادیم و آن ها را استعدادهای تباه نامیدیم! بی آنکه منطق چنین تباهی را پرابلماتیک کنیم، منطقی که از لحظه تاسیس در رویای تعلیم و تربیت ملت بود، پس بی راه نیست اگر خطر کنیم و بگوییم تا زمانی که این نظام دانش تولید سوژگی می کند ما همواره و خیلی زود باز برای استعدادهای تباه در منطقی رمانتیک و پوچ مرثیه سر خواهیم داد.
#سیامک_مهاجری
#خرد_ادبیات
#ملت_سازی
#منتقد_ادبی

به دیدن بیا @Boof60

https://t.me/boof60
MOGHADAMEH.pdf
4 MB
«امبرتواکو» فرهنگ قرون وسطی را فرهنگی یکپارچه می دانست که بین ارزش های دینی، اخلاقی، سیاسی و هنری تمایز جدی نبود؛ در واقع دوران جدید امور یکپارچه قرون اولیه را جدا کرد و از قرن هجدهم به بعد بود که زیبایی ارتباط خود را بطور کلی با سودمندی از دست داد.

📌زمانی در ۱۵۸۰ «سرفلیپ سیدنی» نوشت هدف شعر تعلیم و ایجاد شعف است و این دیدگاه در زمان خود انقلابی در دریافت و درک اثر هنری قلمداد شد؛ اما بعد از یک و نیم قرن این «دیوید هیوم» بود که گفت هدف شعر تنها ایجاد شعف است و به این ترتیب جنبه یِ تعلیم را از شعر حذف کرد و در نهایت «کانت» با بیان اینکه زیبایی، غایتمندی بدون غایت است مسئله زیبایی را وارد فاز جدیدی در تفکر غربی کرد.

🔖بخشی از مقدمه شماره سوم مجله «پیش
شماره»- تیرماه 1392

#سیامک_مهاجری
#به_جای_مقدمه
#پیش_شماره_3
#خرد_ادبیات

به دیدن بیا @BOOF60
📍 نقد عبدالعلی پرتو علوی به جلال آل احمد در دفاعش از نیما یوشیج

عجب! با این ابزار و سلاح به جنگ شیخ بزرگوار سعدی و گوینده بزرگ و نیرومند فردوسی می روید؟ با یک قوطی کبریت ساخت همدان، می خواهید لنینگراد را فتح کنید؟
درست است که می توان منظور جمله «در هر لحظه مقهور رفته» یا «نه از او برجای شود چیزی قرارش»، و نظایر آن را فهمید... ولی مثل فهمیدن سخن لال است. یک لال هم وقتی تته پته می کند و با دست و سر و شکلک درآوردن، منظورش را «دکلامه» می کند، می شود فهمید چه می گوید؛ اما آیا این طریق را سخن نو بدانیم و آن را بر سخن شیوا و روان گویندگان ترجیح دهیم؟
#عبدالعلی_پرتو_علوی_ایران_ما_سال_1329

📌 فارسی با ورود به دنیای جدید به لکنت افتاد! زبانی گنگ، سخت و نافهم که تلاش می کرد، علاوه بر نزدیک شدن به زبان توده راهی برای اعتلای آن نیز بیابد، طبیعی بود که این زبان نمی توانست فصاحت و بلاغت نثر منشیانه را بازتاب دهد، ادبیات در نقش و قامت جدید خود از همان ابتدا با یک مشکله اساسی روبرو بود، اینکه در گذار از دربار به مردم؛ چگونه به زبان توده ها نزدیک شود و در عین حال امکان تربیت ملت و اصلاح و تحشیت زبان آنها را به عهده بگیرد.

🔑در چنین منطقی زبان نیما به مثابه زبانی الکن و نامفهوم پرابلماتیک می شود. اگرچه نظام استدلالی امثال پرتو علوی از منطقی درست حکایت داشت و چنین زبانی را به عکس، ضد توده ها می دانست، اما گفتمان پرتو علوی از درک این نکته عاجز بود، که نثر منشیانه و پرتکلف درباری و ادبیات متکلفانه اشرافیت قاجاری دیگر هیچ نسبتی با پروژه ملت سازی نداشت، اقتدار ملت و گذر به منطق دنیای جدید که از ناسیونالیسم و ملیت سخن می گفت، نیاز به معماری جدیدی در زبان داشت، زبانی که از طریق «دکلامه» شعار، اعتراض،مطالبه و مبارزه را امکان پذیر کند تا رعیت بتواند در افق شهروندی سخن بگوید. چنین زبانی در لحظه تاسیس اش نمی توانست بدون لکنت و الکن نباشد، زیرا از سویی راه به منطق دنیای قدیم مسدود بود و از سوی دیگر تحولات منطق جدید اگرچه قابل فهم بود اما زبانی مخصوص به خود نداشت.
@Boof60
⚡️ استادان قدیم ادبیات و اساسا دانشکده ادبیات در فقدان فهم منطق دنیای جدید که نسبت وثیقی با سیاست و سرزمین داشت، بخش بزرگی از دانش ادبی خود را در توضیح مفاهیمی صرف کردند، که در منطق دیگری قابل فهم و پیاده سازی بود، دانشکده های ادبیات تا این لحظه متوجه این امر نشده اند که ادبیات جدید فارسی را باید در منطق تحولات تاریخی و اجتماعی ایران مدرن توضیح داد و چون از توضیح این لحظه عاجزند، چه در لحظه تایید و چه در لحظه تکذیب چیز جدیدی نمی گویند و همان منطق را بازتولید می کنند، در واقع مساله زبان جدید در ایران یک مساله فلسفی، تاریخی و اجتماعی است و در پیچیدن به علوم بلاغی و تواریخ ادبی مجعول، هدر دادن انرژی دانشگاه، دانشجویان و اساتید است. همانطور که امثال حمیدی شیرازی و عبدالعلی پرتو علوی و ناتل خانلری هدر رفتند.
#سیامک_مهاجری
#خرد_ادبیات
#پرتو_علوی
#نثر_منشیانه
#منطق_دنیای_جدید
#نیما
#جلال_آل_احمد

به دیدن بیا @Boof60  

https://t.me/boof60
کیوان طهماسبیان و استمرار قرائتی رمانتیک از نبوغ

 🖌#سیامک_مهاجری

📝«صادقیه در بیات اصفهان» از جمله کتابهایی بود که به سرعت نظرگیر شد، کتابی که در آن کیوان طهماسبیان با منطقی جدید، رجعتی  به مجموعه داستان « سنگر و قمقمه های خالی» بهرام صادقی در اواخر دهه 40 شمسی می کند. البته این رجعت که گونه ای باستان شناسی است( نه به تعبیر فوکو) از اواخر دهه هشتاد بسیار مورد توجه واقع شد که در آن صداهایی خلاف آمد عادت در ادبیات ما ردیابی شدند و غبار از چهره اشخاص و آثار بسیاری زدوده شد. چنین باستان شناسی در یک نگاه کلی، می توانست حاکی از شکست سه گفتمان مشروطه، چپ و انقلابی در ادبیات باشد.
@Boof60
🔗صادقیه در بیات اصفهان از زیر فشار خرد کننده هژومونی ادبیات متعهد جوانه زد و نظر گیر شد. نویسنده خود در بخشی از کتاب می گوید: «در دهه بسیار معروف 40 که بخش اعظم گفتمانِ انتقادی ی رایج مصروف مساله ی «تعهد نویسنده» به روایتِ سارتر یا جلال آل احمد شد، بهرام صادقی چگونه روایتِ دیگری از تعهد ادبی می دهد: یک ادبیاتی که تنها به بی هودگی و بی مصرفی خویش متعهد است و همدست هیچ گفتمان آرمان سازی متوهمی نمی شود»

📌طهماسبیان در بخش قابل توجهی از کتاب تلاش می کند تا نشان دهد بهرام صادقی چگونه از طریق نوعی «نگاه نگاری» روایتی سینمایی را وارد داستانش می کند و قصه هایش درگیر سینماست، در واقع نگاه نگاری مد نظر نویسنده مخاطب را هدایت می کند تا همچون سینما، نگاه مخاطب را در دست بگیرد و البته او را نه در تماشای آرمانی والا؛ بلکه به تماشای بی هودگی و بی مصرفی هدایت کند. به عقیده نویسنده او بدنبال تاثیر سینما بر نوشتار بهرام صادقی نیست، بلکه به دنبال پاسخ به این مساله است که صادقی با نزدیک کردن بیانش به سینما به آینده رسانه ی ادبیات می اندیشد و از این طریق می خواهد ادبیات را زنده و فعال نگه دارد.
@Boof60
🗳بخش عمده توان طهماسبیان در این کتاب صرف سه ایده مرکزی می شود:
 مشروعیت بخشیدن به دال های تهی، امکانات سینمایی روایت صادقی و ستایش از بی هودگی و بی مصرفی در مقابل روایت های متعهد و تعهد آفرین ادبیات دهه های چهل و پنجاه

🗓خارج از داوری پیرامون این امر که در توصیف و تبین این سه ایده، مولف تا چه اندازه موفق بوده است، و اساسا مساله مند کردن این ایده ها تا چه اندازه مهم است، بایست دست روی لحظه مهم تری گذاشت و این داوری را به وقت دیگری موکول کرد. و آن لحظه در ساده ترین عبارت ناتوانی طهماسبیان در توضیح ممکن شدنِ بهرام صادقی به مثابه یک روایت جریان گریز است، طهماسبیان چون از توضیح این لحظه ناتوان است، و چون اساسا با همه ژستی که در ضروت مساله اندیشی می گیرد؛ قادر نیست امکان پذیر شدن این لحظه را پرابلماتیک کند، ناچار می شود در همان منطقی که طرفداران نیما و طرفداران ابتهاج و طرفداران بیژن الهی قلم زدند، به جای توضیحِ امکان پذیر شدن آن لحظه از بهرام صادقی یک مجسمه نبوغ بسازد، نبوغی که در نوعی از سوژگی فربه، قادر است در شرایط ناممکن ممکن شود!

🔖سایه این پارادوکس هیچگاه به معنی دقیق کلمه از نقد ادبی ما رخت بر نبست، از ارتدوکس ترین تا رادیکال ترین متون نقد ادبی جدید ما؛ همواره انرژی مضاعفی را صرف توضیح نبوغ در مقابل تغافل کردند، در نتیجه فاقد منطقی تاریخی و روشمند بودند، چنین سوژگی مضاعفی لااقل با منطقی که طهماسبیان در آن صغرا و کبرا می کند و از فوکو و بلانشو و دریدا مایه می گذارد در تناقض است، در واقع فرم نامتعارف کتاب و منطقی که پشت آن است، نمی تواند نسبتی با چنین سطحی از فربگی سوژه داشته باشد. طهماسبیان به سیاق راویان ماضی نمی تواند لحظه ای را که تبار بهرام صادقی را ممکن کرد در کشاکش نیروهای میدان توضیح دهد از همین رو با تاسف  به قرائتی مجعول از پدیدارشناسی متوسل می شود که در عین اشکالات فوق قرائتی رمانیتک از بهرام صادقی را استمرار می بخشد.

 

#سیامک_مهاجری
#خرد_ادبیات
#کیوان_طهماسبیان
#بهرام_صادقی
#صادقیه_در_بیات_اصفهان

 

به دیدن بیا                          @Boof60

http://uupload.ir/files/3ln_img_20191030_040802_512.jpg
نقدی بر برداشت ماشاالله آجودانی از ساده نویسی

🖊سیامک مهاجری
@Boof60
⚠️ماشاالله آجودانی در کتاب «یا مرگ یا تجدد» (که متاسفانه در ادبیات مشروطه محل ارجاع بسیاری از محققان بوده) دلیل گرایش به ساده نویسی در ادبیات مشروطه را استعمار و استبداد می‎داند. از دید آجودانی رشد صنایع و تمایل دولت های روس و انگلیس برای تسخیر بازار داخلی و نابودی صنایع داخلی، تجار ایرانی را واداشت تا با مشروطه هم گام شوند و فریاد دادخواهی شان به آسمان بلند شود. در چنین شرایطی« ادبیات چه می توانست بکند؟ آیا می شد با زبان خاقانی،عنصری و...هجوم سرمایه و کالای خارجی، نابودی صنایع داخلی، وابستگی سیاسی و اقتصادی یک ملت و ورشکستگی تاریخی او را سرود و آن گاه توقع داشت که در جان و ضمیر ملت بنشیند و موثر واقع شود؟ آیا دلیل ساده نویسی همین موقعیت نابهنجار اجتماعی یعنی وضعیت استبدادی و استعماری نبود؟»
@Boof60
البته آجودانی شهامت این را ندارد تا بر پایه همین منطق سست اش بیاستد و آن را با شواهد تاریخی موجه کند از همین رو به سرعت با چرخشی عجیب تاکید می کند ، «البته نباید تاثیر ادبیات اروپایی در دگرگونی ادبیات مشروطه و گرایش به ساده نویسی را نادیده گرفت.»

✂️آجودانی در تبین پدیده ای چون ساده نویسی این سوال ابتدایی را از خود نمی‌پرسد: که چرا در ورشکستگی های تاریخی چون حمله مغول می شد با زبان یک قرن قبل، تاریخ جهانگشای جوینی نوشت و در ورشکستگی حاصل از حمله محمود افغان هنوز و به تاسی از ادبیات شاز سبک هندی نظم و نثر امثال حزین لاهیجی امکان پذیر بود. آجودانی درست به دلیل نپرسیدن این سوال ساده و تلاش در پی جویی آن، با ربط دادن آن به ورشکستگی تاریخی اواخر دوره قاجار از شرایط امکان پذیر شدن ساده نویسی در ادبیات دوره مشروطه شانه خالی می کند و در نهایت ناچار می شود آنچه در صغرا و کبرای بحث طرح کرده را وانهد و به تاثیر ادبیات اروپایی در گرایش به ساده نویسی متوسل شود. که آن نیز سرشار از کلی گویی، بی دقتی و سرشار از اشتباهات است.
@Boof60
🗞 ساده نویسی در نثر فارسی، ریشه در همزمانی دقایق پیچیده تاریخی دارد. که یکی از این دقایق همزمان بود با عصر تنظیمات که ساخت قدرت، در حال دگرگونی های بنیادینی بود، در منطق چنین ساختی از قدرت که وظیفه دربار و صدراعظم تنظیم و کنترل قدرت شاه بود. نظام دانشی احتیاج بود که با مغلق گویانِ سجع پرداز و ثناگویان قافیه ساز نسبتی نداشت. که به دنبال سامان نظم الوهی آسمان و نظام طبیعی درکالبد زمینی شاه بودند. زیرا زبان آسمان تنیده در راز و زبان طبیعت انباشته از موسیقی و قرینه های طبیعی بود.

🔱در نظم قدیم پادشاه سایه و انعکاس تشعشع خداوند بر روی زمین بود. در نظم جدید اما باید راهی برای انعکاس تشعشع ملت در آینه شاهی پیدا می شد. در نظام قدیم اگر پادشاه نظم طبیعت و آسمان را نمایندگی می کرد. در نظام جدید باید ناظم نظم اجتماعی می شد، که حق را در تک تک آحاد ملت جستجو می کرد. از همین رو نظم جدید به نظام دانشی محتاج بود که همزمان دو سویه داشته باشد از سویی ملت و حقوقش را برای شاه، و از سوی دیگر وظایف جدید شاه را برای ملت ترجمه کند. چنین نظام دانشی که در سودای تنظیمات شاه و ملت بود و قرار بود این دو را برای هم قابل فهم کند، نیاز به زبان دیگری داشت، زبانی جدا از فارسی متداول، این زبان باید قادر می بود تا چون پلی نظام تکلیف را به نظام حقوق بدل کند.
@Boof60
🗳عبور از چنین گردنه ای الزامات خاص خودش را داشت. زیرا زبان تکلیف ذاتا متکلف بود، اما خاستگاه حقوق شفافیت، وضوح و روشنی را طلب می کرد، حقوق را هیچگاه نمی شد به امان تفاسیر اهل خیال سپرد باید به روشنی و دقت سخن گفته می شد، همانطور که پیشتر حقوق حاصل از شریعت در مناسبات با شاه و رعیت این راه را پیموده بود و پیشتر از روزنامه ها و چیز نویسی های آن دوران دست از قافیه سازی و سجع پردازی شسته بود. سخن گفتن از حقوق بی تن دادن به زبان خاص آن امکان پذیر نبود. و این زبان ملزومات خاص خودش را طلب می کرد. یکی از دقایقی که شرایط امکان پذیر شدن ساده نویسی را به نمایش می گذارد همین عبور مرتبه تکلیف به مرتبه حقوق است. که حاصل تغییراتی در انتظام قدرت شاه داشت. البته باید خاطر نشان کرد آنچه در این گذار مد نظر ماست حقوق به معنای عام آن در مقابل تکلیف است. در یاداشت دیگری به تفصیل به حقوق در معنای خاص آن و نظام قدرت منتقد و مجتهد اشاره خواهیم کرد هرچند در درسگفتارهای خرد ادبیات به تفصیل درباره این موضوع سخن گفته ایم.

#سیامک_مهاجری


#یا_مرگ_یا_تجدد
#ماشاالله_آجودانی
#حقوق
#تکلیف
#خرد_ادبیات
#ساده_نویسی

به دیدن بیا. @Boof60
خرد ادیبات نهاد وزارت

محمدشاه قاجار پیش از به قتل رساندن قائم مقام فراهانی که از نسل آخرین وزیران کاردان و ادیبان چیره دست بود در نامه‌ای تامل برانگیز نوشت:
«اول قلم و قرطاس را از دست او بگیرند و اگر خواهد عریضه‌ای به من بنویسد، نگذارید، که سحری در بیان و اعجازی در بیان اوست که اگر خط او را ببینم باز فریفته عبارات او شوم و او را رها کنم!»
مرگ قائم مقام تنها پایان عصر وزیران کاردان نبود، بلکه پایان خرد ادبیاتی بود که قرن‌ها با نهاد وزارت عجین بود. خرد ادبیات آن روی سکه خرد سیاست بود که کمتر مطمح نظر قرار گرفته است.
بی سبب نیست که شاه، پیش از آنکه، جان قائم مقام را بستاند در پی شکستن قلم و قرطاسش بود. زیرا از ادبیاتی در هراس بود که می‌توانست اراده‌ی قدر قدرتِ شاهانه‌اش را به بازیچه‌ای بدل کند!
قائم مقام وزیر، وارث آخرین رگه‌های ادبیاتی بود که ما امروز از درک نسبت آن با تاریخ اندیشه عاجزیم و در فقدان این قدرت ادراک، ناچاریم آن را در مسلخ علوم بلاغی و آکادمیک ذبح کنیم!
#سیامک_مهاجری

#خرد_ادبیات
#قائم_مقام_فرهانی
#محمد_شاه

🔻همچنین🔻

درسگفتار خرد ادبیات

به دیدن بیا. @Boof60
محققا باید گفت، اگر تمام نوشته‌هایی که در زبان فارسی پیرامون «تندرکیا» را ملاک داوری قرار دهیم، چه در قالب نقد ادبی و چه در قالب تاریخ شعر معاصر، باید گفت چیزی جز هذیان و اراجیف نیست. دقیقا همان نقدی که سوژه نقد نویس و تاریخ نویس متوجه «تندرکیا» می‌کرد: هذیان‌گویی مقلد ادبیات غرب. چه به تلویح چه به تصریح سوژه ناقد و تاریخ نویس در این داوری واحد، یک سخن را بازتکرار می‌کرد. سخنی که با هاویه و آشوب خطاب کردن سوژهِ تک افتاده کیایی، متافیزیک خود را یکپارچه می‌کرد.
در نوشتن از تندرکیا باید پیش از هر سنجه‌ای با این سخن سهمگین در می‌افتادم. باید نشان می‌دادم که چه هذیانی پیرامون تندرکیا او را از دسترس خارج می‌کرد. هذیانی که چنان گرداگرد او را فراگرفته بود که گویی این هذیان از خود او آغاز می‌شد. اما به مرور دریافتم که غوغای اخلاقی و نظام انضباطی پیرامون جریان کیایی، نفس مواجه با متن را تا چه اندازه دچار اغتشاش و پریشانی می‌کند. در نتیجه ابتدا بایست او را از شر منتقدان و حتا طرفداران قلیل‌اش نجات داد.
برای نمونه، مراجعه به «تاریخ تحلیلی شعر نو» حکایت از سرگردانی و هذیانی دارد که تاریخ نگاری مولف را در امتداد همان فلسفه اخلاق قرار می‌دهد که به حداقل وظیفه خود یعنی گزارش درست تاریخی هم عمل نمی‌کند! و به هذیان تک‌نگاری اخلاقی منتهی می‌شود. اگر بگوییم سراسر آن سخن مغلوط و مغشوش است. شاید به خصم و خشم متهم شویم. اما جز این نیست که روایت اخلاقی تاریخ تحلیلی استمرار هذیانی است که جریان اندیشه کیایی را تا این لحظه ناممکن و از دسترس خارج کرده است. پس این خصم نظر به این هذیان دارد نه به یکان یکان راویان اش
#سیامک_مهاجری
#تندرکیا
#موج_نو
#تاریخ_تحلیلی_شعر_نو
#خرد_ادبیات
به دیدن بیا. @Boof60

https://b2n.ir/099256
جلسه دوم تاریخ مفهوم ادب
سیامک مهاجری
تاریخ مفهومی ادبیات

«تاریخ مفهوم ادبیات» عنوان درسگفتاری است که در دوره تکمیلی «#خرد_ادبیات» در پاییز ۹۸ در موسسه « مشق ترجمان» ارائه شد.

نیچه زمانی گفته بود «تنها آن چیزی که تاریخی نداشته باشد تعریف پذیر است.» این گزاره چالش‌برانگیز سرآغازی بود برای گذر به «تاریخ مفهوم ادبیات» از اولین لحظات پیدایش‌ آن در زبان فارسی و سرنوشت پر فراز و نشیب آن، تا لحظه‌ای که اکنون ادبیات و به عبارتی دیگر خرد ما را سامان بخشیده است.

#خرد_ادبیات
#تاریخ_مفهوم_ادبیات
#سیامک_مهاجری

به دیدن بیا. @boof60
Audio
«ملت آرایی ادبیات» روایت کردارهای پراکنده‌ای و اندام‌های بی‌بدنی است که در منطق مناسبات جدید در هم تنیده شد.
در لحظه تاسیس فهم جدیدی از ملت و ادبیات، این دو از مبادی دور به سمت مقاصدی مشترک طی طریق کردند.
از این رو فهم جدید از ملت به ادبیاتی نو محتاج بود، و چنین شکلی از ادبیات نوآیین به منطقی از آگاهی ملی، پس ملت‌آرایی برای عبور از امت واحده به ادبیات نزدیک شد، و ادبیات جدید برای گذر از دربار و اتورتیته شاهانه ملت آرایی را برساخت.
لحظه بنیادین ادبیات و ملت در شکل جدیدش، در این منطق شکل گرفت و بالید.

جلسه سوم دوره تکمیلی #خرد_ادبیات در موسسه مشق ترجمان پاییز ۹۸

#خرد_ادبیات
#ملت_آرایی_ادبیات
#سیامک_مهاجری

به دیدن بیا @boof60
دیدن
سیامک مهاجری – خرد ادبیات جلسه هفتم
بی‌مناسبت ندیدم جلسه هفتم خرد ادبیات در خصوص #رضا_براهنی را دوباره اینجا بازنشر دهم. در آن جلسه با بررسی کتاب گزارش به نسل بی‌نسل فردا در خصوص پرونده فکری و هنری براهنی صحبت کردیم

#رضا_براهنی
#گزارش_به_نسل_بی_نسل_فردا
#خرد_ادبیات
#سیامک_مهاجری

به دیدن بیا. @boof60
Audio
برشی از جلسه ششم #خرد_ادبیات در خصوص سخت جان بودن فرم ها در مقابل خصلت ناپایدار محتوا و مفاهیم
اغلب در دوگانه بین فرم و محتوا، نوعی برتری و رجحان به نفع محتوا وجود دارد. هرچند از نظر تاریخی فرم ها پایدارتر و در مقابل تغییر مقاوم ترند، در نتیجه می توانستند در تحلیل پدیده های تاریخی بیشتر مورد توجه و استناد قرار بگیرند، با این همه عموما ماده خام تاریخ را شخصیت ها و مفاهیم می سازند.
اما می توان خطر کرد و پدیده های پهن دامنه و پیچیده ای چون انقلاب را از طریق تحول فرم ها نیز توضیح داد، یکی از این فرم ها در ایران معاصر شعر نو و ادبیات جدید بود؛ اما همواره در دایره منطق منازعات ادبی و بعضا بی حاصل محصور و به فراموشی سپرده شد.

لینک جلسه ششم خرد ادبیات

https://t.me/boof60/288

#سیامک_مهاجری
#خرد_ادبیات
#فرم
#محتوا


به دیدن بیا @Boof60
لحظه‌ی تولد سیاست فردوسی

فروغیِ 1313 چون ملک الشعرای بهار در آستانه 60 سالگی، پیرانه مرد سیاست وُ ادب و از جمله منورالفکران ادیبی بود که بر عالی‎‌ترین مناصب قدرت سیاسی تکیه زده بود و چند ماهی می‌شد که از وزارت خارجه و سفارت ایران در ترکیه، به تهران آمده بود، تا بر مسند نخست وزیری تکیه بزند، و عامل اصلی برگزاری #جشن_هزاره_فردوسی باشد.

اگرچه رضاشاه به عنوان عالی‌ترین مقام سیاسی کشور نطق افتتاحیه مراسم را قرائت کرد، اما هیچ‌یک از مقامات دولتی به‎ اندازه‌یِ فروغی، صلاحیت ادبی سخن گفتن از فردوسی در مقابل 80 مهمان ایرانی و خارجی که عمده آن‎ها از ایران‎‌شناسان بزرگ زمان خود بودند را نداشت، روی دیگر ماجرا اما تببین نسبتِ سیاست نوآیین با آیین کهنِ شاهنامه بود، سیاستی که باید از قهرمانانش الگو‎هایی ملی و نمونه‌ی آرمانی انسانِ ایرانی می‌ساخت، فروغی از این باب نیز گزینه‌‎ای بی‌مانند بود، کسی که باید لحظه‌یِ تولد «سیاست فردوسی» را این‎گونه توشیح می‎کرد:

فردوسی شخصا نمونه و فرد کامل ایرانی و جامع کلیه خصائل ایرانیت است، یعنی طبع فردوسی را چنان‎که از گفته‌های او بر می‌آید از احوال و اخلاق و عقاید و احساسات چون بسنجی، چنان است که احوال ملت ایران را سنجیده باشی...و راستی که من خود نمی‎دانم آیا ارادتم به این بزرگان از جهتِ آن است که آن‎ها را آئینه تمام نمای ایرانیت تشخیص داده‌ام، یا این‎که دوستداریم نسبت به قوم ایرانی از آن سبب است که احوالش را در این بزرگوارن مجسم یافته‌ام

🔽سیاستی که فردوسی را «نمونه کامل انسان ایرانی و جامع کلیه خصائل ایرانیت» معرفی می‌کرد، چه از ارادت به او ناشی می‌شد و چه محصول دل‎بستگی به قوم ایرانی بود، دو پیامد همزمان سیاسی داشت:

1⃣نخست سیاستی که به خود فردوسی اصابت، و او را به مثابه نمونه‌یِ آرمانی انسان ایرانی خوانا می‌کرد، پس نظم آرشیو در منطقی رمانتیک و اساطیری،اسطوره فردوسی را به اساطیر دیگر شاهنامه اضافه کرد؛درحالی که عالمانه و عامدانه راه گذر به تاریخ امروز را از مسیر اسطوره دیروز دنبال می‌کرد.

2⃣دوم سیاستی که ملت را نشانه می‌رفت، و آن‎ها را حول نمونه‌های آرمانی و باب میلِ قدرت به سوژه‌هایی به‌هنجار بدل می‌کرد، منطقی که قادر بود جایگاهِ یکان‌یکانِ افراد را در نسبت با نمونه‌یِ آرمانی در محور به‌هنجار و ناهنجار تعیین و مُدرج کند، سازه‌ای پیچیده و ناساز که یک صدا از فساد اخلاق انسان ایرانی داد سخن می‌داد و آن را عامل عقب ماندگی تاریخی‎‌اش قلمداد می‌کرد، اخلاق نوآیین را در آیینِ کهن بزک می‌کرد و به نمایش در می‌آورد.

#سیامک_مهاجری
🖍بخشی از کتاب در دست‎ نگارش #تاریخ_رکیک_بودن

#محمد_علی_فروغی
#جشن_هزاره_فردوسی
#سیاست_فردوسی
#فردوسی
#خرد_ادبیات


به دین بیا @boof60

https://b2n.ir/x03993
کارگاه تجربی آموزشی «جامعیاتی دیدن»

در این کارگاه با دو چشم ادبیات و جامعه‌شناسی از نوعی دیدن جامعیاتی سخن خواهیم گفت.

ظرفیت دوره تکمیل شد

مقدمات و مقررات در عکس‌ها


مقدمات و مقررات در تصاویر

پاییز و زمستان 1401

#سیامک_مهاجری
#کارگاه_تجربی_آموزشی
#جامعیاتی_دیدن
#خرد_ادبیات

به دیدن بیا
@boof60
👈منتشر شد

🔻سال ۱۳۴۸ به دلایلی که در این کتاب نشان خواهیم داد، سالی مهم برای ادبیات و سالی سرنوشت‌ساز برای تاریخ معاصر ماست، سالی که نمی‌توان آن را در تقسیم‌بندی‌های کلی و مالوف چون پس از کودتا یا پیش از انقلاب دوره‌بندی کرد. نقطه‌ای است تکین که فُرادا باید آن را برسید. آبخیزی است که تبار برخی از مفاهیم آن‌جا تجمیع شد و به جماعت انقلاب رسید. برای راه یافتن به این تکینگی، به قصد توضیح نه توصیف، می‌شد از ارتفاعات سیاسی و اتفاقات تاریخی چون کودتای ۲۸ مرداد یا تحولات بین‌المللی آغاز کرد. این مسیر رفته را دیگران به فراخور طی کرده بودند، اما فرض ما این بود که این راه را در ظاهر باید از بی‌راهه رفت. البته اگر با بسیاری از تاریخ‌نگاران معاصر هم‌رای باشیم که دهه چهل، دهه شکوفایی هنر و ادبیات در ایران است. آنگاه پر بی‌راه نخواهد بود که توضیح رخداد انقلاب از طریق ادبیات نه تنها به بی‌راهه نمی‌ماند بلکه به باور ما یکی از شاه‌راه‌هاست.

از مقدمه کتاب

#سیامک_مهاجری
#هزار_و_سیصد_و_چهل_و_هشت
#خرد_ادبیات
#انقلاب

به دیدن بیا. @boof60
هر چند غروب #خرد_ادبیات مدتهاست که به ما فرا داده شده و عصر رقم، رمقی برای اصیل‌ترین شکل تفکر به جا نگذاشته است. و حتی دیگر کسی آن را به یاد نیز نمی‌آورد،اما هنوز انوار باریکِ ادبیاتی دقیق از ناحیه‌های گم‌گشته فارسی به سوی ما می‌تابد.

صفحه آغازین رمان زیر دندان سگ نوشته بهمن فُرسی حوالی ۱۳۴۳

سیامک مهاجری

#خرد_ادبیات
#بهمن_فرسی
#زیر_دندان_سگ




به دیدن بیا @boof60
📍درسگفتار دوره کامل خرد ادبیات

دانلود دوره ده جلسه‌ای

🎧✍️ سیامک مهاجری

🔸 اگرچه در سامان عصر جدید، چنان به هم‌نشینی زیبایی‌شناسی و ادبیات خو کرده‌ایم که مجال عبور از آن، بیشتر به خیالی محال می‌ماند، اما دیرزمانی نه چندان دور، نشست و برخواستی همراه با تکریم میان فارسی و خرد برقرار بود، که دقایق آن اینک به‌کل از دست و از یاد‌ها رفته است.
        
🔸ماموریت ما در خرد ادبیات بازجست این دقایق از طریق پرسش‌های پیش‌رو خواهد بود:

۱_چه نسبتی میان خرد و ادب فارسی وجود داشت و این دو از کدام مبادی به یگانگی و در کدام مجاری به بیگانگی از هم رسیدند؟

۲_چرا باید از مقاصد زیبا‌شناسانه فارسیِ امروز به مبادی و سرآغازهای خردبنیادش رجعت کرد؟

۳_چگونه می‌توان در افق آینده
خرد ادبیات را رویت‌پذیر کرد؟

🔻اگر با برخی اقوال همچون این سخن سیدجواد طباطبایی همراه باشیم: که در دوره اسلامی و بخصوص پس از خرابی عصر مغول، شعر و ادب ایران به تدریج جانشین اندیشه سیاسی و به‌شالوده وحدت و تداوم ایران تبدیل و در آن پنهان شد. این مهم ما را بر آن می دارد به این نکته التفات داشته باشیم، که وقتی از ادبیات در ایران سخن می گوییم، تنها با یک پدیده ذوقی مبتنی بر لذت زیبایی‌شناسانه روبرو نیستیم؛ بلکه ادبیات در ایران نوعی نظام معرفتی بنیادین و همچون نخ تسبیحی مردم، عالمان، پادشاهان و آسمان را در پیوند با هم قرار می‌داده و در واقع زبان گفتگویی و خردِ کهکشان اضداد ایران بوده است.

ازاین‌رو شاید زمان آن فرا رسیده باشد که ادب فارسی در گذار از ُمغاک زیبایی‌شناسی به ارتفاع فرهمندانه‌ و البته پرآشوبش خطر کند. خرد ادبیات بر آستانه این لحظهِ هُول ایستاده، هرچندایستادن بر آستانه همواره همراه با لکنت است، اما اگر آینده‌ای به‌خودآمده در پیش باشد به روانی می‌تواند روان خردمندانه ادب را از مبادی در مجاری دیگری جاری سازد؛ حقیقتی که اینک برای ما دوربُرد وُ دیریاب می‌نماید.

👓 در نتیجه از مستمعان امروز چشم‌داشتی جز این نمی‌توان داشت، که همزمان گوشی در اینجا وُ تخیلی در آنجا و آینده داشته باشند. تا چه پیش‌آید، که از بزرگان خرد ادب نقل است «همه‌چیز را همگان دانند و همگان هنوز زاده نشدند» (کلیله و دمنه)

دانلود نسخه اصلاح شده/کم حجم🎙🔻🔻


1️⃣ جلسه اول: گفتار در روش  دانلود

2️⃣ جلسه دوم: گفتار در روش دانلود

3️⃣ جلسه سوم:گفتار در روش  دانلود

4️⃣ جلسه چهارم: مشروطه و مشکله ایران دانلود

5️⃣ جلسه پنجم: ادبیات و نقد پروژه دانشگاهی دانلود

6️⃣ جلسه ششم: ادبیات و مسئله ایران  دانلود

7️⃣ جلسه هفتم: براهنی و گزارش به‌نسل بی‌سن فردا دانلود

🙋🏻‍♀️جلسه مباحثه شرکت کنندگان دانلود

8️⃣ جلسه هشتم: بازیابی خرد ادبیات دانلود

دوره تکمیلی خرد ادبیات:

9️⃣ جلسه نهم: تاریخ مفهوم ادبیات دانلود

🔟 جلسه دهم: ملت آرایی ادبیات دانلود


همچنین قابل دانلود از وب‌سایت صدانت و کانال سخنرانی‌ها

#سیامک_مهاجری
#خرد_ادبیات
#اندیشه_سیاسی
#انقلاب_مشروطه
#طباطبایی


به دیدن بیا.            @Boof60
ساحت فلسفی ادبیات 1️⃣

🔹 «سوزان لی اندرسون» در کتاب «فلسفه داستایوسکی» عنوان می‌کند، جدایی میان فلسفه و داستان وُ ادبیات حاصل رویکرد متعصبانه « فلسفه تحلیلی» بود که در قرن بیستم بر اندیشه فلسفی جهان انگلیسی‌زبان تسلط یافت.

زیرا بر پایه این رویکرد هر اندیشه فلسفی باید به وضوح و به شیوه‌ای غیراحساسی و با دلیل و برهان بیان می‌شد.

🇫🇷 در حالی که در سنت فرانسوی که تبلور آن را در آثار کامو و سارتر می‌توان ردیابی کرد، ادبیات بخش جدایی‌ناپذیری از فلسفه بود، تا جایی که کامو عنوان می‌کرد :« رمان چیزی نیست مگر فلسفه‌ای در قالب داستان»
🇩🇪 این درهم‌آمیزی در سنت آلمانی ابعاد جدی‌تری به خود گرفت، تا جایی که هایدگر در مقام مقایسه، جایی که به شاعر شاعران آلمانی « هولدرلین» اشاره می‌کرد، به نوعی از تفوق ادبیات بر فلسفه سخن می‌گفت :
👇👇👇
#خرد_ادبیات

به دیدن بیا. @Boof60
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
siamak mohajeri.pdf
201.3 KB
چگونه سیاست آرشیو، حیات اجتماعی و مادیِ نظام سنت را رویت‎ناپذیر کرد؟


📖 بخشی از کتاب در دست انتشار تاریخ رکیک بودن

🔻1️⃣ بخش اول

✍️ سیامک مهاجری

با این همه، ابعاد معرفت‎بخش ِهزالی تنها به آموزه‎های تعلیمیِ ادبیات صوفیانه محدود نمی‎شد؛ بلکه دامنه آن تا حیات مادی و زندگی این‎جهانی نیز امتداد می‌‏یافت؛ حتی شاید بتوان خطر کرد و گفت رگه‌‎یابیِ جایابی هزل و نقش آن در گستره ادبِ فارسی از ظرایف و ظرفیت‌‎هایی برخوردار است که می‌‏تواند روایات انحطاط و امتناع‎اندیش از تاریخ معاصر را به چالش بکشد؛ روایت‌‏هایی که عمدتا بر این منطق استوارند که سامانه سنت، بخصوص پس از غلبه اندیشه عرفانی و صوفیانه، در بی‌‌‎توجهی به زندگی این‎جهانی، همه اشکال مادی زندگی و امور مربوط به تنانگی را به نفعِ حیات اخروی، اسقاط ‏کرده و زمینه را برای شرایط عقب‌‏ماندگی فراهم ساخته است، امری که به کرات در اثر حاضر و در صفحات پیش‎رو به چالش کشیده خواهد شد.


ادامه در پایین و فایل PDF👇👇👇



#هزل
#سراج_الدین_قمری
#خرد_ادبیات
#زبان_رسمی
#زبان_مخفی
#تاریخ_رکیک_بودن

به دیدن بیا @Boof60
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM