نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
67.6K subscribers
331 photos
56 videos
57 files
1.81K links
احمد زیدآبادی
Download Telegram
شوخی با تاجزاده!

در پی ارسال نامۀ مصطفی تاجزاده به جو بایدن، او هم معطل نکرده و بلافاصله پاسخ او را به شرح زیر داده است:
نامۀ شما همین امروز به دستم رسید و به رغم اشتغالات فراوان آن را خواندم و بی‌پاسخ گذاشتن آن را خلاف ادب دیدم. از اینکه پاسخم کوتاست مرا ببخشید چون همانطور که خودتان هم واقفید، ادارۀ کشوری مثل آمریکا وقت سرخاراندن هم برای آدم باقی نمی‌گذارد.
نوشته‌اید که اکثریت ایرانیان از پیروزی من در انتخابات خوشحال شده‌اند. باعث خوشحالی بنده است! گرچه گزارش‌های محرمانۀ دستگاه‌های امنیتی ما چیز دیگری می‌گویند. آنها می‌گویند: بیشتر ایرانی‌ها خواهان شکست من بوده‌اند و حتی بسیاری از آنها ازناکامی ترامپ دچار افسردگی شده‌اند! حالا دلیلش چه بوده پیش خودمان بماند!
در بارۀ ترامپ هم هر چه نوشته‌ای صحیح است. من خودم هم در رقابت‌های انتخاباتی بیش از اینها را در بارۀ او گفتم و حتی او را دلقک خطاب کردم. حالا هم که رفته پی کارش و من دعا می‌کنم که خداوند آمریکا را از شرارت‌های او در امان دارد.
نهایتاً گفته‌اید که ملت شما به دنبال گفتگو و صلح و تعامل است و مرا هم به همین‌ها دعوت کرده‌اید. چه ملت خوبی دارید! من اما چطور با ملت شما گفتگو و مذاکره کنم؟ اگر بتوانید تمهیدی بیاندیشید که ملت شما در بخشی از کویر مرکزی ایران جمع شوند، من حتماً با آنها مذاکره می‌کنم اما اگر این کار شدنی هم باشد بعید می‌دانم از پس مخارج و تدارکات آن برآیید و یا اساساً فایده‌ای بر این مذاکره مترتب باشد!
اگر احیاناً منظورتان از ملت، همان حکومت شماست که من از همان روز اول، درخواست مذاکره با آن را دادم و مسئولان کاخ سفید و وزارت خارجه و پنتاگون هم که هر روز خدا به قدری آن را تکرار می‌کنند که سبب کسالت و ملال مردم آمریکا شده است! این حکومت شماست که پایش را در یک کفش کرده و می‌گوید مذاکره بی‍مذاکره! این وسط برای عملی شدن مذاکره، چه کاری از من برمی‌آید که با این نامه‌ها وقتم را می‌گیرید و اعصابم را به هم می‌ریزید؟ اگر تعامل و مذاکره و صلح می‌خواهید از حکومت خودتان بخواهید و اگر منظورتان چیز دیگری است، صریح بگویید زیرا ما آمریکایی‌ها حوصله و وقت و استعدادِ کشف اشاره‌های نهفته در بین‌السطور را نداریم!
ارادتمند
جوزف رابینت بایدن جونیور
کاخ سفید
مارس 2021
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#جو_بایدن
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
سه گزینۀ انتخاباتیِ اصلاح‌طلبان
با وضعی که برای محمد جواد ظریف پیش آمده است، به نظرم اصلاح‌طلبان از این پس فقط سه گزینه در برابر انتخابات ریاست جمهوری پیش رو دارند.
گزینۀ نخست، معرفی مصطفی تاجزاده به عنوان تنها کاندیدای جبهۀ اصلاحات و مشروط کردن گام بعدی خود به رد یا تأیید صلاحیت او.
گزینۀ دوم، رضایت دادن به حمایت از کاندیداهایی از اعضای دولت با سطحِ رأی پایین و یا خارج از دولت نظیر محمد رضا عارف و مسعود پزشکیان. (گرچه تأیید صلاحیت آقای پزشکیان به نظرم محل تردید است)
گزینۀ سوم، مذاکره با کاندیدای ملایمتری در بین اصولگرایان به منظور حمایت غیر رسمی از او در ازای توافقاتِ مشخص.
ظاهراً غالب اصلاح‌طلبان با هیچکدام از گزینه‌های سه گانۀ فوق موافقتی ندارند اما مگر گزینۀ دیگری هم قابل تصور است؟
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#محمد_رضا_عارف
#مسعود_پزشکیان
#انتخابات
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
تاجزاده و سعید محمد رد صلاحیت نمی‌شوند!

حامیان مصطفی تاجزاده و سعید محمد می‌توانند مطمئن باشند که کاندیدای مورد نظرِ آنها، از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت نمی‌شود، چون بر اساسِ ابلاغیۀ شورای نگهبان به وزارت کشور، آن دو اصلاً حق ثبت نام در انتخابات را از دست داده‌اند و در کمالِ خوشبختی به مرحلۀ رد و تأیید صلاحیت‌ها نمی‌رسند!
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#سعید_محمد
#شورای_نگهبان
#وزارت_کشور
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
لکنت دوستانه!

چند داستانکِ طنز در بارۀ انتخابات و مشتاقان نامزدی برای آن به ذهنم رسیده است که نمی‌توانم آنها را بنویسم. چرا؟ چون مصطفی تاجزاده هم خودش را قاطی این ماجرا کرده است!
هر چه در مورد نامزدهای انتخابات نوشته شود، خواه ناخواه دامن مصطفی را هم می‌گیرد و این خود بزرگترین عامل بازدارنده برای قلمفرسایی در این مورد است.
تاجزاده به هر حال با انگیزه و نیّتی متفاوت وارد صحنۀ انتخابات شده است و اقدام او را نمی‌توان همردیف دیگران تلقی کرد.
از همان ابتدا گفته بودم که تاجزاده نتیجه‌ای از این حضور عایدش نمی‌شود جز آنکه برخی از مواضعِ معروفش را در سطح گسترده‌تری مطرح کند. الان هم او شب و روز مشغول اعلام موضع است اما به بهای الکن کردن زبان آن دسته از دوستانی که دوستش دارند!
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#انتخابات
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دکترعلی شکوری‌راد دبیرکل حزب ملت توئیت کرده است:
"ظاهراً شورای نگهبان از همین ابتدا بررسی صلاحیت آقای تاجزاده را از دستور خارج کرده است. این کار نه قانونی و نه در راستای رویکرد افزایش مشارکت است. از مقام‌ معظم ‌رهبری تقاضا دارم که نگذارند کار به حکم حکومتی که محل مناقشه است بکشد. از همین حالا به شورای نگهبان تذکر لازم را بدهند."
آقای دکتر! اینکه نوشتی یعنی چی؟ منظورم بخش دوم فرمایش جنابعالی است!
یعنی چطور ممکن است در مورد صلاحیت آقای تاجزاده کار به "حکم حکومتی" بکشد که نیاز به هشدار در بارۀ مناقشه‌انگیز بودنش پیدا شود؟
#احمد_زیدآبادی
#شکوری_راد
#مصطفی_تاجزاده
#حکم_حکومتی
#شورای_نگهبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
لزومِ پاسخ روشن به یک فرض!

فرض کنیم - اصلاً گیریم فرض محال - که دولت رئیسی بر اثر جبر شرایط یا اقتضائات حکمرانی یا ضرورت بقا یا حتی مثلاً خواب‌نما شدن، در صدد کاهش فشارهای اجتماعی و سیاسی و ایجاد تعدیلی در سیاست داخلی و خارجی برآید، در آن صورت وظیفۀ فعالان سیاسیِ روشنفکر و وطن‌خواه وایران‌دوست چیست؟
آیا باید به هر ترتیب که شده برنامۀ فرضی‌اش را از طرق مختلف خنثی و بی‌اعتبار کنند تا به هیچ طریقی امکان ورود به چنین راهی نداشته باشد، یا فرصتی در اختیارش بگذارند که در مقام عمل نیّات درونی خود را به اثبات برساند؟
این پرسش را مشخصاً در برابر دوستانی مانند سعید حجاریان و مصطفی تاجزاده در داخل و محسن سازگارا و علی افشاری در خارج می‌گذارم تا پاسخ روشنی به آن بدهند.
امیدوارم پاسخ احتمالی این دوستان معطوف به "نمی‌خواهد" و "نمی‌تواند" نباشد چرا که فرض را بر این گذاشتیم که بخواهد یا بتواند! فرض محال هم که محال نیست!
#احمد_زیدآبادی
#سعید_حجاریان
#مصطفی_تاجزاده
#محسن_سازگارا
#علی_افشاری
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
لطفاً برداشتِ سوء نکنید!

سوءبرداشت از سخنان افراد، همزادِ حیات بشر است و تا ابد هم ادامه خواهد داشت. با این حال، گمان نمی‌کنم در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران، سوءبرداشت از سخنان اشخاص به اندازۀ این روزگار عمق و دامنه یافته باشد.
متأسفانه برخی از دوستان از یادداشت اخیرم با عنوانِ "مرا به خیر و شما را به سلامت" چنین برداشت کرده‌اند که من از عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری پشیمان شده‌ام و وضعیت "حاکمیت دوگانه" به شیوۀ گذشته را مفیدتر و کارآمدتر از وضعیت یکدستی فعلی می‌دانم.
مطلقاً این طور نیست! من همچنان معتقدم که حاکمیت دوگانه در ایران به بن‌بست کامل رسیده بود و تداوم آن امکان نداشت و حتی می‌توانست به فاجعه‌ای تمام عیار منجر شود. همچنان معتقدم که گلوگاه‌های قدرت چه قبل از سال 1400 چه بعد از آن در دست اصولگرایان بوده و هست و نوع کنشِ آنها سمت و سوی تحولات آتی کشور را تعیین خواهد کرد.
در اول دی ماه سالِ 1398 در مصاحبه‌ام با سایت زیتون این پرسش مطرح شد:
"جناب زید آبادی، جان کلام شما در مناظره با آقای تاج‌زاده این بود که دموکراسی‌خواهان جامعه ایران نباید برای ورود به ساخت قدرت تلاش کنند؛ چرا که حضور مخالفان دموکراسی در ساخت قدرت، به تدریج موجب تعدیل و اصلاح آن‌ها می‌شود. اگر این حدس شما درست از آب درنیاید، آیا می پذیرید توصیه شما به ضرر کشور بوده است؟"
پاسخ من هم به پرسش فوق این بود:
"جان کلام من در مناظره با آقای تاجزاده این بود که مشارکت اصلاح‌طلبان در قدرت وضع را پیچیده و عقیم کرده و به بن‌بست رسانده است. پس ادامۀ این وضع از هر جهت زیانبار است. بنابراین احتمال اینکه اصولگرایان در صورت یکدست شدن قدرت تحت فشار معضلات فزایندۀ داخلی و خارجی سمت و سوی سیاست داخلی و خارجی خود را تغییر دهند، بسیار بیش از وضعیت کنونی است. در واقع از میان دو احتمال، عقل سلیم اقتضاء می‌کند که به احتمال بالاتر رجوع کنیم گر چه در دنیای انسانی هیچ امری تضمین شده نیست."
الان پس از گذشت حدود دو سال و نیم از این اظهارنظر دقیقاً بر همان دیدگاهم. تنها اتفاقی که به نظرم افتاده، این است که اصولگرایان حاکم در تطبیق خود با نیازهای حیاتی و فوری کشور به یک قدمیِ از دست دادن کامل فرصت رسیده‌اند و اگر اهمیت این یک قدم را هم درک نکنند، کشور با شرایط فاجعه‌باری روبرو خواهد شد که آنها به طور تمام و کمال مسئول آن خواهند بود. معنای این سخن مطلقاً این نیست که اگر اصلاح‌طلبان یا اعتدالگرایان اکنون ساختمان پاستور را در اختیار داشتند، قادر به جلوگیری از بروز فاجعه یا حتی تعدیل وضعیت بودند. این موضوع هم بدان معنا نیست که اصلاح‌طلبان از صلاحیت و شایستگی کمتری نسبت به رقبای اصولگرای خود برخوردارند. در واقع، بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب و اعتدالی به طور قطع از اغلبِ همتایان اصولگرای خود با مشکلات آشناتر و به مباحث کارشناسی مسلط ترند. مشکل اصلی در ایران اما صلاحیت و عدم صلاحیت شخصی افراد نیست، مسئله نوع ساختار سیاسی و چگونگی تقسیم قدرت بین نهادهای حاکم است که حاکمیت دوگانه را در روند نهایی آن به بن‌بست و ناکارآمدی و انباشت بحران‌ها کشاند. نادیده گرفتن این واقعیت به نظرم نوعی شیره مالیدن به سر خود و مردم است!
#احمد_زیدآبادی
#حاکمیت_دوگانه
#یکدستی_قدرت
#سایت_زیتون
#مصطفی_تاجزاده
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پیام و پیامد بازداشت مصطفی تاجزاده
مسئولان جمهوری اسلامی خود را از هر سو تحت فشار و هجوم می‌بینند. این موضوع به نظرم آنها را از کوره به در برده و از روی عصبانیت تصمیم می‌گیرند. بازداشت دوست عزیز مصطفی تاجزاده و دو تن از کارگردانان سینمای کشور، به نظرم تصمیمی از روی عصبانیت است و متأسفانه در مورد پیامدهای آن در این شرایط دشوار کشور یا اصلاً فکر نشده و یا به دلیل همان عصبانیت، درست فکر نشده است.
جمهوری اسلامی در طول حیات خود همواره خود را در حال منازعه با "استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل و عوامل آنها" در تمام حوزه‌ها و به تناوب در دو جبهۀ امنیتی و دیپلماتیک معرفی کرده و از همین رو، انتظارش بخصوص از نیروهای دخیل در تأسیس نظام این است که در این منازعه در برابر "جبهه دشمن" از آن حمایت کنند.
بر همین اساس، مسئولان نظام در برابر هرگونه انتقاد و اعتراض علنی علیه سیاست‌های خود بالاخص از جانب این نیروها، بی‌تابی آشکاری نشان می‌دهند و آن را به مسائلی از قبیلِ "عدم درک شرایط حساس کشور"، "بی‌بصیرتی در فهم پیچیدگی اوضاع"، "قدرت‌طلبی شخصی"، "تأثیرپذیری از نفوذ و افکار بیگانه"..... نسبت می‌دهند.
ظاهراً تمام اعتراض‌ها به انتخابات سال 88 نیز در همین چارچوب‌ها تأویل و تفسیر شد و به شدت‌عملی بی‌سابقه در برابر آن انجامید.
این شدت‌عمل اما نتیجۀ عکس به بار آورد. هرچند که اصلاح‌طلبان در آن ماجرا تقریباً تمام امکانات سیاسی و تشکیلاتی خود را از دست دادند، نیروهای انسانی آنها در زندان‌ها دچار فرسایش شدند و رهبران آنها تحتِ حصر و یا محدودیت قرار گرفتند، اما جناح مسلط هم در افکار عمومی ضربه‌ای اساسی خورد و به دلیل به کارگیری خشونت علیه معترضان، اعتبارش حتی در بین قشر مذهبی جامعه نیز به سختی آسیب دید.
این موضوع بویژه کینه و نقاری را بین دو جناح دامن زد که عوارضش پس از گذشت بیش از یک دهه، به رغم برخی از تلاش‌های حاشیه‌ای برای رفع آن، همچنان پابرجاست. این کینه و نقار بدون تردید در تضعیف پایه‌های قدرت سیاسی نظام اثرگذار بوده و زمینه را برای عبور طیف بزرگی از نیروها از آن فراهم کرده است.
در شرایط حاضر نیز جمهوری اسلامی خود را در "نقطه‌عطف" پیکارِ توأمانِ امنیتی و دیپلماتیکش با "جهان استکبار" می‌بیند و بی‌توجه به شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی کشور و ذهنیت تحول یافتۀ جامعه، از اصلاح‌طلبان انتظار حمایت بخصوص در این دو مورد دارد. هر چند که مجموعۀ اصلاح‌طلبان در حال حاضر سکوت پیشه کرده و یا بعضاً با روشی انتقادی و ناصحانه نظرات خود را مطرح می‌کنند، اما حکومت ظاهراً به این حد هم راضی نیست و خواهان خاموشی تک صداهایی مانند نقدهای عریان و صریح آقای تاجزاده در جبهۀ اصلاح‌طلبان است.
تاجزاده در نقدهای خود از مرز اصلاح‌طلبی عبور نکرده اما لحن کلامش از آن فراتر رفته است. به نظرم همین لحن کلام، سبب آزردگی و عصبانیت جناح مقابل شده تا حدی که جز به بازداشت او رضایت نداده‌اند. شاید تصور محافلِ دخیل در بازداشت آقای تاجزاده این بوده است که آزادی‌عملش می‌تواند سبب ترغیب دیگر اصلاح‌طلبان به تکرار شیوۀ نقادی بی‌پروای او شود و به زعم خود، با بازداشتش در صدد ارسال پیامی اخطارآمیز به دیگر اصلاح‌طلبان برآمده‌اند.
اگر منظور از بازداشت تاجزاده ارسال این پیام باشد، به نظرم اشتباه محاسبه‌ای بنیادی صورت گرفته است. واقعیت این است که مصطفی به دلیل نوع نقادی خود در بین سران اصلاحات تک افتاده بود و در عین حال خودش نیز از نقد دیگر اصلاح‌طلبان در امان نبود. بازداشت او اما نه فقط هرگونه نقد وی از سوی دوستانش را بی‌ربط و اصطلاحاً به امری "ناجوانمردانه" تبدیل می‌کند بلکه با دامن زدن به آتش خشم و عصبانیت آنها، راه را برای تکرار شیوۀ نقادی او در بین دیگر اصلاح‌طلبان می‌گشاید و این نیز به نوبۀ خود می‌تواند آنها را یکی پس از دیگری به صورت هدفی برای بازداشت در آورد.
در یک فرض توطئه نگرانه، شاید منظور بعضی از نیروهای دخیل در بازداشت مصطفی همین باشد. ظاهراً گروه و دسته‌ای در جناح اصولگرا به دلایلی کاملاً پیچیده و متناقض، علاقۀ ویژه‌ای به معرفی اصلاح‌طلبان به عنوان دشمنِ اصلی و مؤثر نظام دارند و سعی وافری در هل دادن آنها به این سمت از خود نشان می‌دهند.
به هر حال، با بازداشت تاجزاده دیگر هیچکدام از منتقدان سیاسی، حاشیۀ امنی برای خود احساس نخواهند کرد و این موضوع در درجۀ نخست، نظام را در برابر فشارهای موجود آسیب‌پذیرتر خواهد کرد.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#بازداشت
#اصلاح_طلبان
#حاشیه_امن
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
گناه بزرگ تاجزاده!

سایت مشرق نیوز "گناه بزرگ" سید مصطفی تاجزاده را "تحریم انتخابات ریاست جمهوری سال 1400" دانسته و تأکید کرده است: "بر زمین گذاشتن صندوق رأی و پشت پا زدن به جمهور که برخی معتقدند می‌تواند بزرگترین دستاورد یک انقلاب باشد دقیقا به معنای قیام علیه مردم و حکومت است."
یعنی زشت‌تر از این هم می‌شود در بارۀ پدیده‌ای به نام صندق رأی و انتخابات در این روزگار حرف زد؟ معنی عریان این سخن این است که شهروندان ایرانی بدون آنکه حق نامزدن شدن در انتخابات داشته باشند، یا از حق معرفی نامزد مورد نظر خود در انتخابات برخوردار باشند، یا انتظارِ تأیید صلاحیت نامزدهای معرفی شده از سوی دیگر طیف‌ها را داشته باشند....باید بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنند و اگر نکنند، معنایش تحریم انتخابات و تحریم انتخابات هم قیام علیه حکومت است و مجازات قیام علیه حکومت هم که مشخص است!
یونانیان هم برای بردگان خود حقوقی بیش از این قائل بوده‌اند! آنها حداقل بردگان خود را به حضور در انتخاباتی که در آن سهم و نقشی نداشتند، مجبور نمی‌کردند!

#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#مشرق_نیوز
#انتخابات
#حقوق_بردگان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
زبان الکن و زبان بدون لکنت!

رئیس قوۀ قضائیه گفته است: "با من صریح و بدون لکنت حرف بزنید."
نمی‌توان بیان چنین کلامی از سوی آقای محسنی اژه‌ای را نادیده گرفت، اما با توجه به تجربه‌های گذشته و جاری، در صورتی که دستگاه قضایی در برابر حرف‌های غیرِصریح و الکن ما نیز از خود طاقت و تحمل نشان دهد، خودش خیلی پیشرفت به حساب می‌آید!
بنابراین، با همان زبان استفهامی و الکن از آقای محسنی می‌پرسم:
ماجرای سپیدۀ رشنو چیست؟ چرا دستگیر شده و در کجا به سر می‌برد؟ پخش "اعترافات" وی با آن وضعیت دردناک در تلویزیون در چه شرایطی و طبق کدام قانون صورت گرفت؟
تأیید حکم وکلا و فعالانی که تمام اقدام شان "قصد شکایت" از مسئولان بلندپایه نزد قوۀ قضائیه نظام بود، با کدام موازین قانونی و شرعی قابل توجیه است؟
ارجاع پروندۀ مصطفی تاجزاده به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب که به صدور احکام شدید و غلیظ علیه معترضان سیاسی معروف است و حتی شیخ صادق آملی نیز نوع برگزاری محاکمۀ معترضان به انتخابات سال 88 توسط ریاست آن را تاب نیاورد، به معنای ارسال چه پیامی به جامعۀ سیاسی کشور است؟
این نوع پرسش‌ها بدبختانه بی‌شمار است.
آیا همۀ این اقدامات رأساً از سوی دستگاه قضایی انجام می‌شود؟ اگر می‌شود پس آن وعدۀ تحول کجا رفت؟ اما اگر سررشتۀ این قبیل امور همچنان به دست "ضابطان" است، پس وعدۀ کنترل و مهار ضابطان چه شد؟
وقتی همین زبان الکن و استفهامی نیز می‌تواند پرونده‌سازی از سوی "دستگاه‌های ضابط" را به دنبال داشته باشد، واقعاً دعوت ریاست قوۀ قضائیه از منتقدان برای صریح و بدون لکنت حرف زدن با وی، چه معنا و مقصودی دارد؟
این نوع دعوت‌ها مرا به یاد سید محمد خاتمی در روزگار ریاستش بر قوۀ مجریه می‌اندازد. آقای خاتمی در آن دوران بخصوص دانشجویان را مرتب به پرسشگری و انتقاد از وضعیت دعوت می‌کرد، اما هنگامی که دانشجویی به دلیل پرسشگری یا انتقادش مورد تعقیب قضایی قرار می‌گرفت و به زندان می‌افتاد، آقای خاتمی برای نجات او خود را مسلوب‌الاختیار معرفی می‌کرد!
در همان زمان خطاب به او نوشتم: آخر این چه کاری است؟ دعوت به نقد از طرف بالاترین مرجع اجرایی کشور و آنگاه اعلام ناتوانی در حفظ امنیت منتقد؟
ناگفته نماند که رؤسای جمهور پس از خاتمی نیز خود را مسلوب‌الاختیار معرفی کردند، اما تاکنون چنین حرفی از طرف رؤسای قوۀ قضائیه زده نشده است. اگر واقعاً رئیس قوۀ قضائیه هم اختیار کافی برای اداره و بهبود عملکرد دستگاه تحت مدیریت خود نداشته باشد، پس اقتداری که ژان بُدن آن را در انحصار دولت‌ها فرض کرده، در کجا پنهان شده است؟ در برخی دستگاه‌های اصطلاحاً ضابط؟
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#سپیده_رشنو
#مصطفی_تاجزاده
#محمد_خاتمی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
جنتی برابرتر از تاجزاده است؟

مصطفی تاجزاده شرط دفاع از خود در محاکم قضایی را رسیدگی به شکایتش از شیخ احمد جنتی دبیر شورای نگهبان اعلام کرده است.
در جریان انتخابات مجلس ششم، شورای نگهبان ضمن ادعای تقلب در انتخابات تهران، صدهاهزار رأی مردم این شهر را ابطال کرد و در فهرست راه‌یافتگان به مجلس تغییراتی انجام داد.
از جملۀ این تغییرات، حذف نام علیرضا رجایی از فهرست برندگان و افزودن نام غلامعلی حدادعادل به این فهرست بود.
شورای نگهبان در واقع خواستار ابطال کامل انتخابات تهران بود که مورد موافقت مسئولان عالی نظام قرار نگرفت.
در آن مقطع، مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور و مسئول ستاد انتخابات کشور بود. بنابراین، هرگونه ادعای تقلب در انتخابات اتهامی علیه او به شمار می‌رفت.
آقای تاجزاده جابجایی حتی یک رأی را در انتخابات تهران نپذیرفت و در واکنش به اتهام شورای نگهبان علیه خود، از دبیر این شورا نزد محاکم قضایی شکایت کرد.
از آن تاریخ نزدیک به 23 سال سپری شده و در تمام این مدت به رغم اصرار تاجزاده برای رسیدگی به شکایت خود، از جانب هیچکدام از مسئولان حکومتی، کوچکترین اعتنایی به درخواست او نشده است.
قاعدتاً منظور آقای تاجزاده از شکایت از دبیر شورای نگهبان، مجازات پیرمردی با سن و سال آقای جنتی نیست. او در درجۀ نخست می‌خواهد حقایق مربوط به انتخابات مجلس ششم کشف و آشکار و دلایل ابطال آراء مردم روشن شود و بخصوص با بازخوانی تاریخ به آنها که ادعای هرگونه تقلب در انتخاباتِ جمهوری اسلامی را به توطئۀ قدرت‌های بزرگ نسبت می‌دهند، یادآور شود که نخستین ادعای تقلب در انتخابات از جانب چه جناح و نهادی صورت گرفت! در درجۀ دوم، هدف او راستی‌آزمایی از رعایت اصل برابری همۀ شهروندان در برابر قانون است.
برابری شهروندان در برابر قانون، ابتدایی‌ترین وجه عدالت در عموم مکاتب بشری و دینی است. در جمهوری اسلامی نیز به لحاظ نظری بر پذیرش این وجه از عدالت تأکید می‌شود زیرا بدون به رسمیت شناختن این اصل، سخن از عدالت عین شوخی و طنز خواهد بود.
حال، پرسش این است که چرا به شکایت یک شهروند رسیدگی نمی‌شود و حتی مسئولان کشور یک کلام در این باره پاسخ نمی‌دهند؟
همانطور که بارها تأکید شده است، عدالت جلوه‌های روشن و مبهمی دارد؛ ولی نخستین جلوۀ روشن آن، برابری همۀ اتباع و شهروندان در برابر قانون است. اگر نهادهای حاکم بر کشور برابری شهروندان در برابر قانون را نمی‌پذیرند، بسیار لازم است به مردم توضیح دهند که پس منظورشان از تکرار مکرر ضرورت اجرای"عدالت" و ادعای "عدالت‌خواهی"‌شان چیست؟ و اگر واقعاً قبول دارند، چرا آن را در عمل رعایت نمی‌کنند و بین شهروندان تبعیض‌های بینادی قائل می‌شوند؟
به لحاظ حق شهروندی و برابری در مقابل قانون، دبیر شورای نگهبان چه امتیازی نسبت به تاجزاده دارد؟ آیا به تعبیر جرج ارول، آقای جنتی برابرتر از آقای تاجزاده است؟ این یک پرسش مبنایی است و هر فردی بدون پاسخ روشن به آن از "عدالت" سخن بگوید، منظورش از عدالت چیزی غیر از عدالت است!
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#احمد_جنتی
#علیرضا_رجایی
#حداد_عادل
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
در بارۀ حکم ناعادلانۀ تاجزاده
اتهام‌های گل و گشاد و احکام کیلویی!

بنا به قولِ وکیل مصطفی تاجزاده حکم هشت سال زندان موکلش که پنج سال آن قابل اِعمال است، وارد مرحلۀ اجرایی شده است.
آنچه در حکم آقای تاجزاده جلب نظر می‌کند همان اتهام‌های همیشگی و گل و گشادی است که هر شهروند مسالمت‌جویِ معترضی را می‌توان طبق آنها محکوم کرد.
اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به اندازه‌ای تعریف نشده و مبهم است که گفتگوی دوستانۀ دو نفر را هم می‌توان مصداق آن دانست. اما عجیب اینکه بازجویان و بازپرسان و قضات، در بسیاری موارد، اقدامات تک‌نفره را هم به اجتماع و تبانی تعبیر می‌کنند! اجتماع و تبانی به لحاظ صوری، لاجرم با حضور چند نفر انجام می‌پذیرد و به طور قطع یک فرد نمی‌تواند با خودش اجتماع و تبانی کند. این استدلال ساده و بدیهی اما در بسیاری از دادگاه‌ها مورد اعتنا قرار نمی‌گیرد. در اینجا برای آنکه متهم به نشر اکاذیب نشوم، ناچارم به حکم خودم در سال 88 اشاره کنم که به همین اتهام متهم و محکوم شدم بدون آنکه طرفِ دیگرِ اجتماع و تبانی را به من معرفی کنند! در این مورد فقط از "عمرو عاص‌های زمانه" که گویا به مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره داشت، نامی به میان آمده بود، بدون آنکه من آن مرحوم را دیده باشم و یا اساساً تماس و ارتباطی بین‌مان برقرار شده باشد!
در مورد آقای تاجزاده هم باید پرسید که او مشخصاً با چه فرد یا افرادی اجتماع و تبانی کرده است؟ اگر چنین افرادی وجود دارند، چرا برای آنها پرونده تشکیل نشده است و اگر وجود ندارند، اتهام اجتماع و تبانی از کجا آمده است؟
اتهام تبلیغ علیه نظام نیز کاملاً تعریف نشده و مبهم است. گاه کوچکترین انتقادی از یک ارگان حاکم مانند شورای نگهبان و یا نیروهای مسلح، تحت عنوان تبلیغ علیه نظام تفهیم اتهام می‌شود! در واقع با وجود چنین ماده‌ای در قانون مجازات اسلامی، مخالفت و اعتراض که جای خود، حتی راه یک انتقاد ملایم و مسالمت‌جویانه از وضعیت موجود نیز بسته شده است.
نشر اکاذیب هم گرچه می‌تواند تعریف مشخصی پیدا کند اما آن هم معمولاً شامل طرح هر حدس و گمانی در بارۀ رویدادهای پشت پردۀ سیاست می‌شود، حدس و گمان‌هایی که بدون مطرح کردنِ آنها اصولاً تحلیل و پیش‌بینی اوضاع امکانپذیر نمی‌شود.
از این رو، آقای تاجزاده ظاهراً فقط به دلیل لحنِ خاصش در نقدِ شرایط و طرح برخی گمانه‌زنی‌ها از آیندۀ کشور متهم و محکوم شده و این حکمی کاملاً ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
در همین جا می‌توان رئیس دستگاه قضا را مخاطب قرار داد و نسبت چنین حکمی را با وعده‌های وی برای شنیدن هر نوع نقد و اعتراض و مخالفتی به پرسش گرفت. او قاعدتاً برای این پرسش پاسخی در آستین دارد و احتمالاً خواهد گفت که این حکمی بدوی و ابتدایی بوده و چنانچه آقای تاجزاده درخواست تجدید نظر می‌داد، نه حکم در این مرحله اجرایی می‌شد و نه شاید عیناً مورد تأیید دادگاه تجدیدنظر قرار می‌گرفت.
این پاسخ اما کافی و وافی نیست چرا که اولاً چرا باید احکام بدوی دادگاه‌ها تا این اندازه شدید و غلیظ و ناعادلانه باشد؟ ثانیاً وقتی متهمی به هر دلیلی نسبت به رأی بدوی دادگاه خواستار تجدیدنظر نشود، آیا صرف این اقدام، توجیهی برای اعمال مجازاتی ناعالانه علیه او فراهم می‌کند؟
بنابراین، اگر واقعاً قصد و اراده‌ای محکم برای بهبود عملکرد دستگاه قضا وجود دارد، در درجۀ نخست باید قوانین تعریف نشده و گل و گشادی که محکوم کردن متهمان بر طبق آنها مثل نوشیدن آب است، از مبنا تغییر کنند. در درجۀ دوم، قضاتی که معروف به صدور رأی کیلویی علیه متهمان سیاسی‌اند و به عیان هیچکدام از معیارهای بی‌طرفی را رعایت نمی‌کنند و گفته می‌شود تحت نفوذ ضابطانِ خاصی قرار دارند، از منصب قضا برکنار شوند. در درجۀ سوم نیز همۀ محکومان این نوع اتهامات از جمله مصطفی تاجزاده از زندان رهایی یابند.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#اتهام_گل_و_گشاد
#احکام_کیلویی
#زندانی_سیاسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii