دولت بایدن و اصلاحطلبان ایرانی!
آیا میراث ترامپ برای بایدن بارِ گرانی است که باید با تلاش و زحمت آن را از دوش خود بردارد و یا اینکه سرمایهای است که میتواند با به کارگیری آن در جهت صحیح، موفقیتهایی تاریخی برای دولت آیندۀ خود رقم بزند؟
به گمان من مورد دوم درست است. اگر از منظر منافعِ خاص آمریکا در جهان به ماجرا بنگریم، ترامپ با سیاستهای یکجانبه و قلدرمآبانه خود عملیاتِ گودبرداری و گِل کاری یا همان جنبههای کثیف اما بعضاً اجتنابناپذیرِ سیاست خارجی را به انجام رسانده و اینک نوبت استادِ ماهری است تا نازک کاریهای باقی مانده را با دقت و ظرافت و در جهتی منصفانهتر به مقصد نهایی برساند!
چنین کاری آیا از فردی مانند بایدن برمیآید؟ در واقع بزرگترین مشکل برخی دمکراتهای آمریکا این است که به جای توجه به میزانِ عملی بودنِ سیاستها، خود را درگیر پارهای امور شبهآرمانی میکنند و بیش از آنکه دغدغهمندِ پیشبردِ کاری در صحنۀ عمل و بر روی زمین باشند، جلب رضایت بخشی از هواداران ایدهآلگرا و ذهنیتزدۀ خود را به بهای بیعملی و دست روی دست گذاشتن در مقابل بحرانهای واقعی، در اولویت قرار میدهند.
بایدن اما سابقهای طولانی در عرصۀ سیاسی ایالات متحده دارد و به گمانم بتواند جناح واقعگراتر حزب دمکرات و جناح معتدلتر حزب جمهوریخواه را پشت سر خود متحد کند و با تکیه بر آنها، استراتژی خود را بخصوص در صحنۀ بینالمللی پیش ببرد.
در مورد مسئلۀ خاص ایران، بسیاری تحلیلگران تصورشان بر این است که بایدن با چراغِ سبز نشان دادن برای نوعی بازگشت به برجام، سبب تقویت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در صحنۀ سیاسی ایران میشود و سپس در صدد معامله با آنها برمیآید.
من گمان نمیکنم بایدن تا این اندازه خام و نسبت به مسائل و توزان قوای داخلی ایران بیاطلاع باشد! اگر او پس از نیم قرن حضور در نهادهای تصمیمگیر آمریکا، هنوز به این نتیجه نرسیده باشد که توافق با جناح اصلاحطلب ایرانی، اصولاً پایدار و قابلِ اتکاء نیست و هیچ منفعتی را نیز برای دو طرف ماجرا به دنبال نمیآورد، در آن صورت شایستۀ همان عنوانی است که ترامپ به او داده است!
بایدن اما زیرک به نظر میرسد. او طبعاً در پی توافق با ایران است ولی بسیار بعید است که طرف توافق را اصلاحطلبان یا اعتدالگرایانی بداند که نه فقط در ارکان اصلی اقتدارِ حاکم نفوذی ندارند بلکه با پیش انداختن ناموجه خود برای هرگونه توافق کاذب، عملاً مانع شکلگیری یک توافق پایدار و تأثیرگذار میشوند!
از این رو به نظرم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان هم نباید از این جهت علامتهای غلط به دولت بایدن و افکار عمومی داخلی بفرستند و بار دیگر با دامن زن به امیدی کاذب و بیمبنا، در صدد استمرار دولتی فلج در کشور برآیند که مهمترین کارویژهاش در نهایت نگهداری شغل های بلندپایۀ دولتی برای عدهای خاص باشد و بس!
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#دونالد_ترامپ
#اصلاح_طلبان
#توافق
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
آیا میراث ترامپ برای بایدن بارِ گرانی است که باید با تلاش و زحمت آن را از دوش خود بردارد و یا اینکه سرمایهای است که میتواند با به کارگیری آن در جهت صحیح، موفقیتهایی تاریخی برای دولت آیندۀ خود رقم بزند؟
به گمان من مورد دوم درست است. اگر از منظر منافعِ خاص آمریکا در جهان به ماجرا بنگریم، ترامپ با سیاستهای یکجانبه و قلدرمآبانه خود عملیاتِ گودبرداری و گِل کاری یا همان جنبههای کثیف اما بعضاً اجتنابناپذیرِ سیاست خارجی را به انجام رسانده و اینک نوبت استادِ ماهری است تا نازک کاریهای باقی مانده را با دقت و ظرافت و در جهتی منصفانهتر به مقصد نهایی برساند!
چنین کاری آیا از فردی مانند بایدن برمیآید؟ در واقع بزرگترین مشکل برخی دمکراتهای آمریکا این است که به جای توجه به میزانِ عملی بودنِ سیاستها، خود را درگیر پارهای امور شبهآرمانی میکنند و بیش از آنکه دغدغهمندِ پیشبردِ کاری در صحنۀ عمل و بر روی زمین باشند، جلب رضایت بخشی از هواداران ایدهآلگرا و ذهنیتزدۀ خود را به بهای بیعملی و دست روی دست گذاشتن در مقابل بحرانهای واقعی، در اولویت قرار میدهند.
بایدن اما سابقهای طولانی در عرصۀ سیاسی ایالات متحده دارد و به گمانم بتواند جناح واقعگراتر حزب دمکرات و جناح معتدلتر حزب جمهوریخواه را پشت سر خود متحد کند و با تکیه بر آنها، استراتژی خود را بخصوص در صحنۀ بینالمللی پیش ببرد.
در مورد مسئلۀ خاص ایران، بسیاری تحلیلگران تصورشان بر این است که بایدن با چراغِ سبز نشان دادن برای نوعی بازگشت به برجام، سبب تقویت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در صحنۀ سیاسی ایران میشود و سپس در صدد معامله با آنها برمیآید.
من گمان نمیکنم بایدن تا این اندازه خام و نسبت به مسائل و توزان قوای داخلی ایران بیاطلاع باشد! اگر او پس از نیم قرن حضور در نهادهای تصمیمگیر آمریکا، هنوز به این نتیجه نرسیده باشد که توافق با جناح اصلاحطلب ایرانی، اصولاً پایدار و قابلِ اتکاء نیست و هیچ منفعتی را نیز برای دو طرف ماجرا به دنبال نمیآورد، در آن صورت شایستۀ همان عنوانی است که ترامپ به او داده است!
بایدن اما زیرک به نظر میرسد. او طبعاً در پی توافق با ایران است ولی بسیار بعید است که طرف توافق را اصلاحطلبان یا اعتدالگرایانی بداند که نه فقط در ارکان اصلی اقتدارِ حاکم نفوذی ندارند بلکه با پیش انداختن ناموجه خود برای هرگونه توافق کاذب، عملاً مانع شکلگیری یک توافق پایدار و تأثیرگذار میشوند!
از این رو به نظرم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان هم نباید از این جهت علامتهای غلط به دولت بایدن و افکار عمومی داخلی بفرستند و بار دیگر با دامن زن به امیدی کاذب و بیمبنا، در صدد استمرار دولتی فلج در کشور برآیند که مهمترین کارویژهاش در نهایت نگهداری شغل های بلندپایۀ دولتی برای عدهای خاص باشد و بس!
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#دونالد_ترامپ
#اصلاح_طلبان
#توافق
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
رئیس جمهور نظامی؟
مناقشه بر سر احتمال حضور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری ایران در بین محافل مختلف بالا گرفته است.
در حالی که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نسبت به وقوع چنین رخدادی اظهار نگرانی میکنند، اصولگرایان عمدتاً این نوع نگرانیها را مردود دانسته و بعضاً تنها راه عبور از مشکلات اقتصادی جاری را حضور یک "جوان پرانرژیِ انقلابی" بخصوص با سابقۀ نظامیگری در پاستور میدانند.
منظور از فرد نظامی، معمولاً اشاره به یکی از اعضای سابق یا لاحق سپاه پاسداران است، نهادی که گفته میشود در تمام سطوح قدرت و حیطههای مختلف اجتماعی، نفوذ بیسابقهای پیدا کرده است.
حضور یک نظامی در پاستور اما واقعاً چقدر میتواند نگران کننده باشد؟ پاسخ به این پرسش، بستگی به نوع داوری در بارۀ شرایط کنونی کشور و راههای برون رفت از آن را دارد.
در واقع برخی از اصلاحطلبان در اشارهای آشکار به سپاهیان، میزان نفوذ و قدرت همهجانبۀ آنها را به "دولت پنهان" تعبیر میکنند، دولتی که به زعم آنان نهادهای اصطلاحاً انتخابی را از قدرت واقعی تهی کرده و خودش از پشت صحنه به خنثیسازی فعالیتهای قوۀ مجریه و هدایت امور طبق علایق و گرایشهای خاص خود مشغول است.
اگر بپذیریم که چنین دولت پنهانی با این میزان سیطره و قدرت سیاسی در ایران وجود دارد، در آن صورت، نگرانی اصلاحطلبان از تسخیر پاستور توسط آنان، چندان موجه نمینماید! در حقیقت، باور به دولتی پنهان با قدرتی بلامنازع، اعتراف به صوری بودن کلِ دم و دستگاه پاستور است که از یک سو، هر گونه تلاش میانهروها برای تسلط بر آن را بیمعنی میکند و از سوی دیگر، تسخیر آن توسط نیروهای "دولت پنهان" عملاً تغییری قابلِ توجه در معادلۀ کنونی قدرت در ایران به وجود نمیآورد جز اینکه آنچه را گفته میشود پنهان است، در نزد افکار عمومی علنی و آشکار میکند!
به نظرم همین نوع تعارضات تحلیلی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است که بخش اعظم جامعه را نسبت به هشدارها و اخطارهای آنان در مورد تهدیدها و خطرات ظهور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری برنمیانگیزد و از بی تفاوتی آنها به این موضوع نمیکاهد.
از نگاه بسیاری از مردم، اگر همۀ امور تعیین کننده، به سرپنجۀ نامریی دولت پنهانی رقم میخورد که نه قابل کنترل و نه قابل شناسایی است، پس چرا باید از مرئی شدن آن در ساختمان پاستور به هراس افتاد؟ به نظرم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پاسخ روشن و دقیقی به این پرسش ندارند جز اینکه دائماً تکرار کنند که دولت پنهان در صورت تسخیر پاستور، خرده منفذهای تنفس سیاسی و فرهنگی را هم میبندد و ایران را به کرۀ شمالی تبدیل میکند!
این پاسخ اما پرسش دیگری را پیش میآورد و آن اینکه اگر قدرت واقعی در دست دولت پنهان است چرا تاکنون خرده منفذهای سیاسی و فرهنگی را نبسته و ایران را به کرۀ شمالی تبدیل نکرده است؟ خواهند گفت؛ حضور اعتدالگرایان در پاستور و سایر مراکز تصمیمگیری مانع آنها شده است! این حرف اما ادعای خالی بودن پاستور از قدرت واقعی و تمرکز آن در دست دولت پنهان را به چالش میکشد و مسئولیت تراکم مشکلات را متوجه قوۀ مجریه و ناتوانی مدیریتی و تخصصی آن میکند، موضوعی که خود آنها را خوش نمیآید.
به رغم این نوع مجادلات، به نظر میرسد که حضور یک نظامی در پاستور اقتضای روند تطور اوضاع ایران در سه دهۀ گذشته و از منظر منطقِ تحول امری گریزناپذیر باشد!
شاید به همین علت بسیاری از مردم از آن هراس ندارند بخصوص اینکه پاستور گرچه برای همۀ جناحها، بسیار وسوسهانگیز است، اما آن نقطه، بیش از آنکه مولد قدرت باشد، به مثابۀ منزلگاهی برای آزمون صلاحیتِ واقعی افراد در رفع یا کاهش مشکلات عینی جامعه عمل میکند و بهتر از هر جای دیگری تمام نقصانها و ناتوانیها و بیبرنامهگیها و بویژه توهمات را روی پرده میریزد و چون اشتری بر نردبان، آشکار و هویدا میکند!
بنابراین، هر کس اسب خود را برای دستیابی به این مقام زین کرده باشد، به سوی فتح هدفی پیش میتازد که همۀ قابلیتهای درونی او را بیهیچ تعارف و امکانِ پردهپوشی، عیان خواهد کرد و جایی برای لافزنی و گزافهگویی و اوهامپروری باقی نخواهد گذاشت!
#احمد_زیدآبادی
#رئیس_جمهور_نظامی
#اصلاح_طلبان
#اعتدال_گرایان
#اصول_گرایان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مناقشه بر سر احتمال حضور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری ایران در بین محافل مختلف بالا گرفته است.
در حالی که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نسبت به وقوع چنین رخدادی اظهار نگرانی میکنند، اصولگرایان عمدتاً این نوع نگرانیها را مردود دانسته و بعضاً تنها راه عبور از مشکلات اقتصادی جاری را حضور یک "جوان پرانرژیِ انقلابی" بخصوص با سابقۀ نظامیگری در پاستور میدانند.
منظور از فرد نظامی، معمولاً اشاره به یکی از اعضای سابق یا لاحق سپاه پاسداران است، نهادی که گفته میشود در تمام سطوح قدرت و حیطههای مختلف اجتماعی، نفوذ بیسابقهای پیدا کرده است.
حضور یک نظامی در پاستور اما واقعاً چقدر میتواند نگران کننده باشد؟ پاسخ به این پرسش، بستگی به نوع داوری در بارۀ شرایط کنونی کشور و راههای برون رفت از آن را دارد.
در واقع برخی از اصلاحطلبان در اشارهای آشکار به سپاهیان، میزان نفوذ و قدرت همهجانبۀ آنها را به "دولت پنهان" تعبیر میکنند، دولتی که به زعم آنان نهادهای اصطلاحاً انتخابی را از قدرت واقعی تهی کرده و خودش از پشت صحنه به خنثیسازی فعالیتهای قوۀ مجریه و هدایت امور طبق علایق و گرایشهای خاص خود مشغول است.
اگر بپذیریم که چنین دولت پنهانی با این میزان سیطره و قدرت سیاسی در ایران وجود دارد، در آن صورت، نگرانی اصلاحطلبان از تسخیر پاستور توسط آنان، چندان موجه نمینماید! در حقیقت، باور به دولتی پنهان با قدرتی بلامنازع، اعتراف به صوری بودن کلِ دم و دستگاه پاستور است که از یک سو، هر گونه تلاش میانهروها برای تسلط بر آن را بیمعنی میکند و از سوی دیگر، تسخیر آن توسط نیروهای "دولت پنهان" عملاً تغییری قابلِ توجه در معادلۀ کنونی قدرت در ایران به وجود نمیآورد جز اینکه آنچه را گفته میشود پنهان است، در نزد افکار عمومی علنی و آشکار میکند!
به نظرم همین نوع تعارضات تحلیلی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است که بخش اعظم جامعه را نسبت به هشدارها و اخطارهای آنان در مورد تهدیدها و خطرات ظهور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری برنمیانگیزد و از بی تفاوتی آنها به این موضوع نمیکاهد.
از نگاه بسیاری از مردم، اگر همۀ امور تعیین کننده، به سرپنجۀ نامریی دولت پنهانی رقم میخورد که نه قابل کنترل و نه قابل شناسایی است، پس چرا باید از مرئی شدن آن در ساختمان پاستور به هراس افتاد؟ به نظرم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پاسخ روشن و دقیقی به این پرسش ندارند جز اینکه دائماً تکرار کنند که دولت پنهان در صورت تسخیر پاستور، خرده منفذهای تنفس سیاسی و فرهنگی را هم میبندد و ایران را به کرۀ شمالی تبدیل میکند!
این پاسخ اما پرسش دیگری را پیش میآورد و آن اینکه اگر قدرت واقعی در دست دولت پنهان است چرا تاکنون خرده منفذهای سیاسی و فرهنگی را نبسته و ایران را به کرۀ شمالی تبدیل نکرده است؟ خواهند گفت؛ حضور اعتدالگرایان در پاستور و سایر مراکز تصمیمگیری مانع آنها شده است! این حرف اما ادعای خالی بودن پاستور از قدرت واقعی و تمرکز آن در دست دولت پنهان را به چالش میکشد و مسئولیت تراکم مشکلات را متوجه قوۀ مجریه و ناتوانی مدیریتی و تخصصی آن میکند، موضوعی که خود آنها را خوش نمیآید.
به رغم این نوع مجادلات، به نظر میرسد که حضور یک نظامی در پاستور اقتضای روند تطور اوضاع ایران در سه دهۀ گذشته و از منظر منطقِ تحول امری گریزناپذیر باشد!
شاید به همین علت بسیاری از مردم از آن هراس ندارند بخصوص اینکه پاستور گرچه برای همۀ جناحها، بسیار وسوسهانگیز است، اما آن نقطه، بیش از آنکه مولد قدرت باشد، به مثابۀ منزلگاهی برای آزمون صلاحیتِ واقعی افراد در رفع یا کاهش مشکلات عینی جامعه عمل میکند و بهتر از هر جای دیگری تمام نقصانها و ناتوانیها و بیبرنامهگیها و بویژه توهمات را روی پرده میریزد و چون اشتری بر نردبان، آشکار و هویدا میکند!
بنابراین، هر کس اسب خود را برای دستیابی به این مقام زین کرده باشد، به سوی فتح هدفی پیش میتازد که همۀ قابلیتهای درونی او را بیهیچ تعارف و امکانِ پردهپوشی، عیان خواهد کرد و جایی برای لافزنی و گزافهگویی و اوهامپروری باقی نخواهد گذاشت!
#احمد_زیدآبادی
#رئیس_جمهور_نظامی
#اصلاح_طلبان
#اعتدال_گرایان
#اصول_گرایان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مصباح یزدی چه گفت و چه کرد؟ (2)
محافظهکاران که به دلیل فقر تئوریک یارای بحث آزاد با اصلاحطلبان را در خود ندیدند به ناچار به شیخ محمد تقی مصباح یزدی که از ورزیدگی کلامی بالاتری در بین همگنان خود برخوردار بود، متوسل شدند تا به لحاظ نظری بر تضاد بین نظریۀ آیتالله خمینی و برنامۀ اصلاحطلبان تأکید کند و با اعلام بطلان راه و روش اصلاحی آنان از نقطهنظرِ دینی، وفاداری قشر مذهبی جامعۀ ایران به جناح محافظه کار را استمرار بخشد.
بدین ترتیب، مصباح یزدی که در دوران حیات آیتالله خمینی به دور از دایرۀ اصلی قدرت و تا اندازهای در انزوا به سر میبرد، وارد میدان سیاست شد و با سخنرانیهای مستمر خود در نماز جمعۀ تهران، به ستیزی آشکار با مبانی فکر اصلاحطلبی برخاست.
جوهر اصلی و جان کلام مصباح در واقع این بود که نظریۀ واقعی آیتالله خمینی همان "حکومت اسلامی" با تمام مختصات آن بوده و آیتالله صرفاً بنا به اقتضائات روز و از روی مصلحت بحث جمهوری و رأی مردم را پیش کشیده است. او با صراحت، بحث مفترضالاطاعه بودن ولی فقیه، ضرورت اجرای تمام احکام جزایی مندرج در رسائل فقهی و مردود بودن عموم دستاوردهای فکری وسیاسی عصر مدرن را از لوازم دینداری به طور عموم و وفاداری به نظریۀ آیتاله خمینی به طور خصوص برشمرد و هرگونه مخالفت با این فکر و اندیشۀ خود را حرکتی الحادی و کفرآمیز و مقابلۀ خشونت آمیز با آن را در صورت ضرورت، مباح و مشروع دانست.
مصباح برای تئوریزه کردن نفی اصلاحطلبی پا را از این حدود نیز فراتر گذاشت و در حرکتی واکنشی، همۀ آنچه را که اصلاحطلبان حتی در "منطقهٌ الفراغ" نزاعهای سیاسی و به عنوان ضرورتی برای هر نوع زمامداری مطرح میکردند، مردود دانست و به عنوان امری ضد دینی مطرح کرد.
مصباح از این طریق کمک شایانی به محافظهکاران برای عقیم کردن حرکت اصلاحطلبی از هر راه ممکن کرد، اما ناخواسته میراثی برای آنان به جا گذاشت که عملاً هرگونه انعطاف فکری و سیاسی برای این جناح را بینهایت پرهزینه و شاید حتی ناممکن کرده است.
برداشت مصباح از دیانت اسلام، برداشتی کاملاً ایستا بود چنانکه گویی مجموعۀ احکام و معارف اسلامی در نقطۀ نخست خودش منجمد شده است و نه فقط نیازی به تطبیق با مقتضیات روز ندارد بلکه تنها در یک قالب، آن هم قالب فقهی و کلامی مورد نظر او قابل فهم و تشخیص است! از این رو، او به شیوۀ برخی اهل ظاهر، هر نوع نوآوری و به روزسازی فکر دینی را در شمار "بدعت" طبقه بندی میکرد و هیچ نوع تنوع و تکثر در فکر دینی را جایز نمیشمرد.
این نگاه جامد و قالبی، امروزه امکان هرگونه تحرک و نوآوری فکری و انعطاف و نرمش سیاسی و استراتژیک را از جناح محافظهکار یا به اصطلاح امروز اصولگرا، سلب کرده و در واقع آنان را گرفتار کرده است.
آیتالله خمینی هر نظری که داشت اما به فراست دریافته بود که حفظ و تداوم قدرت، مستلزم انعطاف و حتی عدول در مواقع بحرانی و ضروری است. مصباح اما این ویژگی آیتالله خمینی را نادیده گرفت و نوعی تصلب و انجماد و انعطافناپذیری همیشگی را به او نسبت داد. مواجهۀ اصولگرایان با عواقب این طرزفکر که حامیانشان به آن خو گرفتهاند، آنها را روزی متقاعد خواهد کرد که مصباح یزدی گرچه آنها را در زمین زدن رقیبِ اصلاحطلب یاری رسانده اما نیزه را به اندازهای فرو برده که بدن فرد پشتی را هم دریده است!
#احمد_زیدآبادی
#مصباح_یزدی
#آیت_الله_خمینی
#اصلاح_طلبان
#محافظه_کاران
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
محافظهکاران که به دلیل فقر تئوریک یارای بحث آزاد با اصلاحطلبان را در خود ندیدند به ناچار به شیخ محمد تقی مصباح یزدی که از ورزیدگی کلامی بالاتری در بین همگنان خود برخوردار بود، متوسل شدند تا به لحاظ نظری بر تضاد بین نظریۀ آیتالله خمینی و برنامۀ اصلاحطلبان تأکید کند و با اعلام بطلان راه و روش اصلاحی آنان از نقطهنظرِ دینی، وفاداری قشر مذهبی جامعۀ ایران به جناح محافظه کار را استمرار بخشد.
بدین ترتیب، مصباح یزدی که در دوران حیات آیتالله خمینی به دور از دایرۀ اصلی قدرت و تا اندازهای در انزوا به سر میبرد، وارد میدان سیاست شد و با سخنرانیهای مستمر خود در نماز جمعۀ تهران، به ستیزی آشکار با مبانی فکر اصلاحطلبی برخاست.
جوهر اصلی و جان کلام مصباح در واقع این بود که نظریۀ واقعی آیتالله خمینی همان "حکومت اسلامی" با تمام مختصات آن بوده و آیتالله صرفاً بنا به اقتضائات روز و از روی مصلحت بحث جمهوری و رأی مردم را پیش کشیده است. او با صراحت، بحث مفترضالاطاعه بودن ولی فقیه، ضرورت اجرای تمام احکام جزایی مندرج در رسائل فقهی و مردود بودن عموم دستاوردهای فکری وسیاسی عصر مدرن را از لوازم دینداری به طور عموم و وفاداری به نظریۀ آیتاله خمینی به طور خصوص برشمرد و هرگونه مخالفت با این فکر و اندیشۀ خود را حرکتی الحادی و کفرآمیز و مقابلۀ خشونت آمیز با آن را در صورت ضرورت، مباح و مشروع دانست.
مصباح برای تئوریزه کردن نفی اصلاحطلبی پا را از این حدود نیز فراتر گذاشت و در حرکتی واکنشی، همۀ آنچه را که اصلاحطلبان حتی در "منطقهٌ الفراغ" نزاعهای سیاسی و به عنوان ضرورتی برای هر نوع زمامداری مطرح میکردند، مردود دانست و به عنوان امری ضد دینی مطرح کرد.
مصباح از این طریق کمک شایانی به محافظهکاران برای عقیم کردن حرکت اصلاحطلبی از هر راه ممکن کرد، اما ناخواسته میراثی برای آنان به جا گذاشت که عملاً هرگونه انعطاف فکری و سیاسی برای این جناح را بینهایت پرهزینه و شاید حتی ناممکن کرده است.
برداشت مصباح از دیانت اسلام، برداشتی کاملاً ایستا بود چنانکه گویی مجموعۀ احکام و معارف اسلامی در نقطۀ نخست خودش منجمد شده است و نه فقط نیازی به تطبیق با مقتضیات روز ندارد بلکه تنها در یک قالب، آن هم قالب فقهی و کلامی مورد نظر او قابل فهم و تشخیص است! از این رو، او به شیوۀ برخی اهل ظاهر، هر نوع نوآوری و به روزسازی فکر دینی را در شمار "بدعت" طبقه بندی میکرد و هیچ نوع تنوع و تکثر در فکر دینی را جایز نمیشمرد.
این نگاه جامد و قالبی، امروزه امکان هرگونه تحرک و نوآوری فکری و انعطاف و نرمش سیاسی و استراتژیک را از جناح محافظهکار یا به اصطلاح امروز اصولگرا، سلب کرده و در واقع آنان را گرفتار کرده است.
آیتالله خمینی هر نظری که داشت اما به فراست دریافته بود که حفظ و تداوم قدرت، مستلزم انعطاف و حتی عدول در مواقع بحرانی و ضروری است. مصباح اما این ویژگی آیتالله خمینی را نادیده گرفت و نوعی تصلب و انجماد و انعطافناپذیری همیشگی را به او نسبت داد. مواجهۀ اصولگرایان با عواقب این طرزفکر که حامیانشان به آن خو گرفتهاند، آنها را روزی متقاعد خواهد کرد که مصباح یزدی گرچه آنها را در زمین زدن رقیبِ اصلاحطلب یاری رسانده اما نیزه را به اندازهای فرو برده که بدن فرد پشتی را هم دریده است!
#احمد_زیدآبادی
#مصباح_یزدی
#آیت_الله_خمینی
#اصلاح_طلبان
#محافظه_کاران
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
چرا تعارف؟
برخی از اصلاحطلبان سطح اختلافات جمهوری اسلامی و ایالات متحدۀ آمریکا را به یک موضوع فنی یعنی برنامۀ هستهای تقلیل میدهند و با خوشخیالی، گمان میکنند که با رفتن و آمدن یک رئیس جمهور در آمریکا، ماجرا میتواند به راحتی فیصله پیدا کند!
حال آنکه اختلافات بین دو نظام سیاسی، به هیچوجه از جنس امور فنی نیست بلکه بخصوص برای طرف ایرانی، ریشههای ماهوی و هویتی پیدا کرده است.
چرا تعارف؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی بدون آمادگی لازم برای تغییر هویت ایدئولوژیک و انقلابی خود امکان عادیسازی رابطه با آمریکا را ندارد.
همین واقعیت، مسئلۀ رابطۀ دو طرف را تا بدین پایه سخت و بغرنج کرده است. اگر غیر از این بود مشکل پیش از این حل شده بود و این اندازه بیخ پیدا نمیکرد!
اگر نظر مرا میخواهید نظر کسانی که این مشکل را سادهسازی میکنند، جدی نگیرید! همچنان توفانی در راه است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#برنامه_اتمی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
برخی از اصلاحطلبان سطح اختلافات جمهوری اسلامی و ایالات متحدۀ آمریکا را به یک موضوع فنی یعنی برنامۀ هستهای تقلیل میدهند و با خوشخیالی، گمان میکنند که با رفتن و آمدن یک رئیس جمهور در آمریکا، ماجرا میتواند به راحتی فیصله پیدا کند!
حال آنکه اختلافات بین دو نظام سیاسی، به هیچوجه از جنس امور فنی نیست بلکه بخصوص برای طرف ایرانی، ریشههای ماهوی و هویتی پیدا کرده است.
چرا تعارف؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی بدون آمادگی لازم برای تغییر هویت ایدئولوژیک و انقلابی خود امکان عادیسازی رابطه با آمریکا را ندارد.
همین واقعیت، مسئلۀ رابطۀ دو طرف را تا بدین پایه سخت و بغرنج کرده است. اگر غیر از این بود مشکل پیش از این حل شده بود و این اندازه بیخ پیدا نمیکرد!
اگر نظر مرا میخواهید نظر کسانی که این مشکل را سادهسازی میکنند، جدی نگیرید! همچنان توفانی در راه است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#برنامه_اتمی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
قد قد یک جا و تخم جای دیگر؟
برخی از این رسانههای معروف به هواداری از حزب تودۀ ایران را که میبینم، معمایی برایم پیش میآید.
این رسانهها بیش از 90 درصد مواضعشان بخصوص در حوز سیاست خارجی، طابق النعل بالنعلِ مواضع اصولگرایان است اما خود را حامی سرسخت اصلاحطلبان و دشمن قسم خوردۀ اصولگرایان معرفی میکنند!
قد قد یک جا و تخم گذاشتن جای دیگر؟
این دیگر چه سیاستی است؟
#احمد_زیدآبادی
#حزب_توده
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#سیاست_خارجی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
برخی از این رسانههای معروف به هواداری از حزب تودۀ ایران را که میبینم، معمایی برایم پیش میآید.
این رسانهها بیش از 90 درصد مواضعشان بخصوص در حوز سیاست خارجی، طابق النعل بالنعلِ مواضع اصولگرایان است اما خود را حامی سرسخت اصلاحطلبان و دشمن قسم خوردۀ اصولگرایان معرفی میکنند!
قد قد یک جا و تخم گذاشتن جای دیگر؟
این دیگر چه سیاستی است؟
#احمد_زیدآبادی
#حزب_توده
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#سیاست_خارجی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
جناحبندیها کاذب میشود!
آنطور که من مسائل ایران را میبینم، دو قطبی متعارف اصلاحطلب - اصولگرا در حال از دست دادن زمینههای عینی خود است و به زودی به امری کاذب تبدیل خواهد شد.
در واقع، نظام سیاسی در برابر تصمیمگیریهای تازه و بیسابقهای قرار گرفته و همین موضوع، بخصوص اختلاف بین اجزاء جناح اصولگرا را امری گریزناپذیر کرده است به طوری که صفوف آنها خواه ناخواه به هم خواهد ریخت.
نگاههای صلب و سخت، معمولاً خواهان ادامۀ صفبندیهای گذشته به قیمت نادیده گرفتن مسائل عینی و صرف هزینههای بیهودهاند، اما نگاههای منعطف از تغییر آرایش نیروها و جابجایی آنها هراسی به دل راه نمیدهند.
واقعیت اما این است که هر دو جناح سیاسی حاکم، نگاهی عموماً منجمد به صفبندیهای سیاسی دارند و قادر به گسستن از مناسبات گذشتۀ بین خود نیستند. همین نگاه ممکن است مانع شکلگیری آرایش جدید سیاسی و سبب بروز نزاعهای بیمبنا و کاذب و بیحاصل شود و هزینههای بیربطی را روی دوش خودشان و کشور بگذارد.
برای اجتناب از این مشکل، تغییر پارادیم دهههای اخیر بین دو جناح سیاسی ضروری است. با تغییر پارادایم، هر پدیدهای در جای متفاوتی نسبت به گذشتۀ خود دیده میشود.
اگر جناحها بتوانند فارغ از تعصبات مرسوم و منافع زودگذر شخصی و فشارهای هواداران، با نگاهی نو مسائل مبتلابه ایران را تحلیل کنند، ممکن است صف دوستان و رقیبان و دشمنان خود را متفاوت از گذشته ببینند.
این مطلب را صرفاً با نگاهی ارسطویی نوشتم. ارسطو از نادر فلاسفهای است که به نیروهای سیاسیِ مخالفِ عقاید و علایق خود نیز برای بهبود وضعیتشان توصیههای فراوانی کرده است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#تغییر_پارادیم
#ارسطو
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
آنطور که من مسائل ایران را میبینم، دو قطبی متعارف اصلاحطلب - اصولگرا در حال از دست دادن زمینههای عینی خود است و به زودی به امری کاذب تبدیل خواهد شد.
در واقع، نظام سیاسی در برابر تصمیمگیریهای تازه و بیسابقهای قرار گرفته و همین موضوع، بخصوص اختلاف بین اجزاء جناح اصولگرا را امری گریزناپذیر کرده است به طوری که صفوف آنها خواه ناخواه به هم خواهد ریخت.
نگاههای صلب و سخت، معمولاً خواهان ادامۀ صفبندیهای گذشته به قیمت نادیده گرفتن مسائل عینی و صرف هزینههای بیهودهاند، اما نگاههای منعطف از تغییر آرایش نیروها و جابجایی آنها هراسی به دل راه نمیدهند.
واقعیت اما این است که هر دو جناح سیاسی حاکم، نگاهی عموماً منجمد به صفبندیهای سیاسی دارند و قادر به گسستن از مناسبات گذشتۀ بین خود نیستند. همین نگاه ممکن است مانع شکلگیری آرایش جدید سیاسی و سبب بروز نزاعهای بیمبنا و کاذب و بیحاصل شود و هزینههای بیربطی را روی دوش خودشان و کشور بگذارد.
برای اجتناب از این مشکل، تغییر پارادیم دهههای اخیر بین دو جناح سیاسی ضروری است. با تغییر پارادایم، هر پدیدهای در جای متفاوتی نسبت به گذشتۀ خود دیده میشود.
اگر جناحها بتوانند فارغ از تعصبات مرسوم و منافع زودگذر شخصی و فشارهای هواداران، با نگاهی نو مسائل مبتلابه ایران را تحلیل کنند، ممکن است صف دوستان و رقیبان و دشمنان خود را متفاوت از گذشته ببینند.
این مطلب را صرفاً با نگاهی ارسطویی نوشتم. ارسطو از نادر فلاسفهای است که به نیروهای سیاسیِ مخالفِ عقاید و علایق خود نیز برای بهبود وضعیتشان توصیههای فراوانی کرده است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#تغییر_پارادیم
#ارسطو
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
ریاست بهزاد نبوی بر ناسا و معنای آن!
مهندس بهزاد نبوی به عنوان رئیس "نهاد اجماعساز اصلاحطلبان" برگزیده شد. نهاد اجماعساز که اختصاراً "ناسا" خوانده میشود عمدتاً به منظور ایجاد وحدت در صفوف پراکندۀ احزاب اصلاحطلب برای تعیین چگونگی ورود آنها به انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 تشکیل شده است.
انتخاب بهزاد نبوی به سمت ریاست این نهاد اما پیشاپیش از جهتگیری اصلاحطلبان در انتخابات سال آینده پرده برمیدارد. به عبارت صریحتر، احزاب اصلاحطلب با انتخاب آقای نبوی، آمادۀ حضور کامل در انتخابات سال آینده میشوند.
مهندس نبوی تجربهای طولانی در امر مبارزه و سیاست دارد و برای ناظران سیاسی در ایران فردی ناشناخته نیست. کسانی که بهزاد نبوی را از راه دور میشناسند معمولاً با کسانی که با او از نزدیک آشنایند، نظر واحدی در بارهاش ندارد. او از راه دور چندان دلچسب به نظر نمیرسد! دستکم برای من اینطور بوده است! اما از نزدیک به لحاظ ویژگیهای فردی، نبوی چهرهای دلسوز و صادق و پرتلاش و پیگیر و صریح و شجاع و سادهزیست و فداکار و وطندوست و فروتن به نظر میآید؛ گرچه به رغم فروتنی بر دریافتها و تجارب خود تعصب میورزد و به وقت ضرورت از خود اقتدار مدیریتی هم نشان میدهد.
در واقع او از نقطه نظر خصایص شخصی، فرد کاملاً مناسبی برای ریاست نهاد اجماعساز اصلاحطلبان است، اما به نظرم او مثل بسیاری دیگر از کسانی که در دوران شاه مبارزه کرده و سپس تجربۀ جمهوری اسلامی را از نزدیک لمس کردهاند، دریافت و شناخت تصلبآمیزی از پدیدۀ سیاست و اجتماع در ایران پیدا کرده است.
این قبیل چهرهها با توجه به تجارت طولانی و عمدتاً بینتیجه یا شکستخوردۀ خود در امر سیاست، در درجۀ نخست نسبت به "تحول" نوعی بدبینی ناخودآگاه بروز میدهند. به معنای روشنتر، آنان گونهای فوبیای تحول پیدا کردهاند و به این باور رسیدهاند که تحولاتِ بخصوص ناگهانی، به خلاف انتظار عموم، معمولاً وضع را بدتر و خرابتر میکند و باید از آنها جتناب کرد. در اینجا منظورم از تحول از جمله تحول ناگهانی، "انقلاب" یا چیزی مشابه آن نیست، بلکه هر نوع تغییر محسوس در رویههای جاری و مرسوم در زمینههای مختلف است!
در واقع چهرههایی چون مهندس نبوی، آهستگی و احتیاط و تدریج و روال معمول را بر راهکارهای مستلزمِ تغییر و تحول در نگاه یا خط - مشی مرسوم، ترجیح میدهند وبخصوص به ابتکارات جدید به دیدۀ شک و تردید و بدگمانی مینگرند.
بنابراین، از نگاه آنان همین مسیری که از دوم خرداد بدین سو در پیش گرفته شده است، عاقلانهترین و عملیترین و مجربترین راه بهبود شرایط است و به سادگی نباید از آن دست شست.
شاید گفته شود که اگر مهندس نبوی اینگونه محتاط و محافظهکار است، پس چرا بعد از وقایع سال 88 او را بازداشت و به پنج سال زندان محکوم کردند؟ این پرسش را در واقع باید از بازداشتکنندگان او پرسید! تا آنجا که من اطلاع دارم آقای نبوی حتی در طول زندان هم به این خط -مشی وفادار ماند و از آن عدول نکرد.
گذشته از این، مهندس نبوی در چند دهۀ اخیر، بسیار بیش از همگنان خود با برخی ضرورتها و اقتضائات روز از لحاظ فکری همراه شده و حتی در مواردی پیشگام دوستان خود در این مورد بوده است، اما عجیب اینکه چارچوب و دستگاه تحلیلی او نسبت به تحولات سیاسی ایران، گویی در همان دهۀ شصت فریز شده و در تمام این مدت دست نخورده است!
آقای نبوی در کل، همان بازی و نوع تعامل دو قطب چپ و راست را که در دهۀ شصت در ایران رایج بود، به عنوان محور تحلیل سیاسی خود تا امروز حفظ کرده و داستان امروز را هم عین داستان دیروز میبیند.
از نگاه او، جناح راست که به محافظهکار و بعد به اصولگرا تغییر نام داده است؛ فقط یک هدف دارد و آن اینکه چپهای دیروز یا اصلاحطلبان امروز را از صحنۀ قدرت رسمی به کلی حذف کند و برنامههای تماماً افراطی خود را به اجرا بگذارد. از نظر نبوی چنین اتفاقی، کشور را به ویرانی و فلاکت و نابودی میکشاند و به هر شیوهای باید در برابر آن ایستاد. تنها شیوهای هم که مهندس نبوی در این مورد میشناسد و بر آن تأکید اکید دارد و بدیلی هم برای آن قائل نیست، حضورِ تمام عیار در انتخابات با همۀ محدودیتها و شرایط آن است. از منظر بهزاد نبوی، حتی اگر بتوان از طریق انتخابات به بخشداری زیدآباد هم دست یافت، به نوبۀ خود غنیمت است و به اندازۀ خودش در خنثی کردن نقشۀ افراطیها برای نابودی کشور تأثیر میگذارد!
با این حساب تردیدی نیست که مهندس نبوی با تمام قوای خود خواهد کوشید تا مجموعۀ اصلاحطلبان را به حضور در انتخابات متقاعد و هدایت کند هر چند که کاندیدای ضعیفی داشته باشند.
#احمد_زیدآبادی
#بهزاد_نبوی
#ناسا
#انتخابت_1400
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مهندس بهزاد نبوی به عنوان رئیس "نهاد اجماعساز اصلاحطلبان" برگزیده شد. نهاد اجماعساز که اختصاراً "ناسا" خوانده میشود عمدتاً به منظور ایجاد وحدت در صفوف پراکندۀ احزاب اصلاحطلب برای تعیین چگونگی ورود آنها به انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 تشکیل شده است.
انتخاب بهزاد نبوی به سمت ریاست این نهاد اما پیشاپیش از جهتگیری اصلاحطلبان در انتخابات سال آینده پرده برمیدارد. به عبارت صریحتر، احزاب اصلاحطلب با انتخاب آقای نبوی، آمادۀ حضور کامل در انتخابات سال آینده میشوند.
مهندس نبوی تجربهای طولانی در امر مبارزه و سیاست دارد و برای ناظران سیاسی در ایران فردی ناشناخته نیست. کسانی که بهزاد نبوی را از راه دور میشناسند معمولاً با کسانی که با او از نزدیک آشنایند، نظر واحدی در بارهاش ندارد. او از راه دور چندان دلچسب به نظر نمیرسد! دستکم برای من اینطور بوده است! اما از نزدیک به لحاظ ویژگیهای فردی، نبوی چهرهای دلسوز و صادق و پرتلاش و پیگیر و صریح و شجاع و سادهزیست و فداکار و وطندوست و فروتن به نظر میآید؛ گرچه به رغم فروتنی بر دریافتها و تجارب خود تعصب میورزد و به وقت ضرورت از خود اقتدار مدیریتی هم نشان میدهد.
در واقع او از نقطه نظر خصایص شخصی، فرد کاملاً مناسبی برای ریاست نهاد اجماعساز اصلاحطلبان است، اما به نظرم او مثل بسیاری دیگر از کسانی که در دوران شاه مبارزه کرده و سپس تجربۀ جمهوری اسلامی را از نزدیک لمس کردهاند، دریافت و شناخت تصلبآمیزی از پدیدۀ سیاست و اجتماع در ایران پیدا کرده است.
این قبیل چهرهها با توجه به تجارت طولانی و عمدتاً بینتیجه یا شکستخوردۀ خود در امر سیاست، در درجۀ نخست نسبت به "تحول" نوعی بدبینی ناخودآگاه بروز میدهند. به معنای روشنتر، آنان گونهای فوبیای تحول پیدا کردهاند و به این باور رسیدهاند که تحولاتِ بخصوص ناگهانی، به خلاف انتظار عموم، معمولاً وضع را بدتر و خرابتر میکند و باید از آنها جتناب کرد. در اینجا منظورم از تحول از جمله تحول ناگهانی، "انقلاب" یا چیزی مشابه آن نیست، بلکه هر نوع تغییر محسوس در رویههای جاری و مرسوم در زمینههای مختلف است!
در واقع چهرههایی چون مهندس نبوی، آهستگی و احتیاط و تدریج و روال معمول را بر راهکارهای مستلزمِ تغییر و تحول در نگاه یا خط - مشی مرسوم، ترجیح میدهند وبخصوص به ابتکارات جدید به دیدۀ شک و تردید و بدگمانی مینگرند.
بنابراین، از نگاه آنان همین مسیری که از دوم خرداد بدین سو در پیش گرفته شده است، عاقلانهترین و عملیترین و مجربترین راه بهبود شرایط است و به سادگی نباید از آن دست شست.
شاید گفته شود که اگر مهندس نبوی اینگونه محتاط و محافظهکار است، پس چرا بعد از وقایع سال 88 او را بازداشت و به پنج سال زندان محکوم کردند؟ این پرسش را در واقع باید از بازداشتکنندگان او پرسید! تا آنجا که من اطلاع دارم آقای نبوی حتی در طول زندان هم به این خط -مشی وفادار ماند و از آن عدول نکرد.
گذشته از این، مهندس نبوی در چند دهۀ اخیر، بسیار بیش از همگنان خود با برخی ضرورتها و اقتضائات روز از لحاظ فکری همراه شده و حتی در مواردی پیشگام دوستان خود در این مورد بوده است، اما عجیب اینکه چارچوب و دستگاه تحلیلی او نسبت به تحولات سیاسی ایران، گویی در همان دهۀ شصت فریز شده و در تمام این مدت دست نخورده است!
آقای نبوی در کل، همان بازی و نوع تعامل دو قطب چپ و راست را که در دهۀ شصت در ایران رایج بود، به عنوان محور تحلیل سیاسی خود تا امروز حفظ کرده و داستان امروز را هم عین داستان دیروز میبیند.
از نگاه او، جناح راست که به محافظهکار و بعد به اصولگرا تغییر نام داده است؛ فقط یک هدف دارد و آن اینکه چپهای دیروز یا اصلاحطلبان امروز را از صحنۀ قدرت رسمی به کلی حذف کند و برنامههای تماماً افراطی خود را به اجرا بگذارد. از نظر نبوی چنین اتفاقی، کشور را به ویرانی و فلاکت و نابودی میکشاند و به هر شیوهای باید در برابر آن ایستاد. تنها شیوهای هم که مهندس نبوی در این مورد میشناسد و بر آن تأکید اکید دارد و بدیلی هم برای آن قائل نیست، حضورِ تمام عیار در انتخابات با همۀ محدودیتها و شرایط آن است. از منظر بهزاد نبوی، حتی اگر بتوان از طریق انتخابات به بخشداری زیدآباد هم دست یافت، به نوبۀ خود غنیمت است و به اندازۀ خودش در خنثی کردن نقشۀ افراطیها برای نابودی کشور تأثیر میگذارد!
با این حساب تردیدی نیست که مهندس نبوی با تمام قوای خود خواهد کوشید تا مجموعۀ اصلاحطلبان را به حضور در انتخابات متقاعد و هدایت کند هر چند که کاندیدای ضعیفی داشته باشند.
#احمد_زیدآبادی
#بهزاد_نبوی
#ناسا
#انتخابت_1400
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
هم و غم این روزهایِ طیفهای مختلف!
این روزها تمام هم و غم اصلاحطلبان این شده است که در سه ماهِ مانده به انتخابات ریاست جمهوری، توافقنامۀ برجام به نحوی احیاء شود تا بلکه از قبَل آن، بارقۀ امیدی در دل برخی اقشار اجتماعی جرقه زند و آنان را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به نفع کاندیدای مورد نظرشان برانگیزد.
تمام هم و غم اصولگرایان هم این شده است که مانع چنین اتفاقی شوند تا کاندیدای خودشان بدون زحمت و دردسر در انتخابات پیروز و به تبع آن، قدرت سیاسی در کشور یک دست شود تا بعد ببیند چه خواهد شد!
تمام هم و غم نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور هم این شده است که از آخرین سخنان رضا پهلوی کشف رمز به عمل آورند و توضیح دهند که آیا او با سلطنت وداع کرده و جمهوریخواه شده یا اینکه موضع جدیدی نگرفته است؟
در این میان، میتوان از اصلاحطلبان پرسید؛ حالا به فرض که در این سه ماهه برجام علائمی از حیات هم نشان داد و بر اثر آن، نیروی مورد نظر شما به ساختمان پاستور راه یافت! بعدش چه؟ با کدام ابزار و امکانات میخواهید بر موانعِ دیگر پیش رویتان غلبه کنید و کشور را از این تعلیق و بلاتکلیفی خانمانسوز در آورید؟ لابد خواهند گفت، احیای برجام در هر سطح به معنای خروج از تعلیق و بلاتکلیفی است! ای بابا! خلقِ ابتدایی برجام نتوانست مانع پیدایش شرایط تعلیق و بلاتکلیفی شود حالا یک دم و بازدم آن چگونه میتواند؟
از اصولگرایان هم که نمیتوان چیزی پرسید؛ چون پاسخشان این است که به تو چه؟ اصلاً تو چه کاره هستی که در امور مملکت فضولی میکنی؟ این کشور مال ماست! سند مالکیتش را در آسمانها به نام ما زدهاند! هر طور هم که عشق مان کشید رفتار میکنیم و توی دهن آدم فضول هم جوری میزنیم که هیچ کولی.....
از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور هم میتوان پرسید، حالا که به هر دلیلی مواضع آقای پهلوی به مهمترین دغدغۀ شما تبدیل شده است، چرا برای برای کشفِ رمز سخنان او اینقدر خود را به زحمت میاندازید؟ او که خودش حی و حاضر و زنده است! یعنی نمیشود با یک تماس تلفنی یا ایمیلی نظر واقعیش را از خودش پرسید و حتماً لازم است که برای تفسیر و تأویل حرفهای او اینقدر جر و بحث راه اندازید و اعصاب یکدیگر را خرد و خمیر کنید؟
#احمد_زیدآبادی
#اپوزیسیون
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#رضا_پهلوی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
این روزها تمام هم و غم اصلاحطلبان این شده است که در سه ماهِ مانده به انتخابات ریاست جمهوری، توافقنامۀ برجام به نحوی احیاء شود تا بلکه از قبَل آن، بارقۀ امیدی در دل برخی اقشار اجتماعی جرقه زند و آنان را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به نفع کاندیدای مورد نظرشان برانگیزد.
تمام هم و غم اصولگرایان هم این شده است که مانع چنین اتفاقی شوند تا کاندیدای خودشان بدون زحمت و دردسر در انتخابات پیروز و به تبع آن، قدرت سیاسی در کشور یک دست شود تا بعد ببیند چه خواهد شد!
تمام هم و غم نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور هم این شده است که از آخرین سخنان رضا پهلوی کشف رمز به عمل آورند و توضیح دهند که آیا او با سلطنت وداع کرده و جمهوریخواه شده یا اینکه موضع جدیدی نگرفته است؟
در این میان، میتوان از اصلاحطلبان پرسید؛ حالا به فرض که در این سه ماهه برجام علائمی از حیات هم نشان داد و بر اثر آن، نیروی مورد نظر شما به ساختمان پاستور راه یافت! بعدش چه؟ با کدام ابزار و امکانات میخواهید بر موانعِ دیگر پیش رویتان غلبه کنید و کشور را از این تعلیق و بلاتکلیفی خانمانسوز در آورید؟ لابد خواهند گفت، احیای برجام در هر سطح به معنای خروج از تعلیق و بلاتکلیفی است! ای بابا! خلقِ ابتدایی برجام نتوانست مانع پیدایش شرایط تعلیق و بلاتکلیفی شود حالا یک دم و بازدم آن چگونه میتواند؟
از اصولگرایان هم که نمیتوان چیزی پرسید؛ چون پاسخشان این است که به تو چه؟ اصلاً تو چه کاره هستی که در امور مملکت فضولی میکنی؟ این کشور مال ماست! سند مالکیتش را در آسمانها به نام ما زدهاند! هر طور هم که عشق مان کشید رفتار میکنیم و توی دهن آدم فضول هم جوری میزنیم که هیچ کولی.....
از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور هم میتوان پرسید، حالا که به هر دلیلی مواضع آقای پهلوی به مهمترین دغدغۀ شما تبدیل شده است، چرا برای برای کشفِ رمز سخنان او اینقدر خود را به زحمت میاندازید؟ او که خودش حی و حاضر و زنده است! یعنی نمیشود با یک تماس تلفنی یا ایمیلی نظر واقعیش را از خودش پرسید و حتماً لازم است که برای تفسیر و تأویل حرفهای او اینقدر جر و بحث راه اندازید و اعصاب یکدیگر را خرد و خمیر کنید؟
#احمد_زیدآبادی
#اپوزیسیون
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#رضا_پهلوی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
یک روز به کار آید!
دکتر محمد رضا عارف در طول چند سال اخیر به شدت مورد حمله و هجوم و انتقاد بسیاری از اصلاحطلبان بوده است، اما اگر بگویم کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات خرداد ماهِ سال جاری، در وجود همین آقای عارف "متعین" شده است، لابد خندهتان میگیرد!
حالا دلتان میخواهد بخندید و دلتان میخواهد گریه کنید! اما با توجه به استراتژی و شیوهای که اکثریت احزاب اصلاحطلب در برابر انتخابات در پیش گرفتهاند، مسیرشان در پایان راه خواه ناخواه به آقای عارف ختم میشود!
میپرسید؛ کدام استراتژی و شیوۀ اصلاحطلبان؟ بله! راهبرد و راهکارِ تعریف شده و مشخص و اجماعی در بین آنها دیده نمیشود، اما اصول زیر از فحوای کلام اکثر آنها قابل استخراج است:
یک- انتخابات مهمترین و بلکه تنها ابزار سیاستورزی اصلاحطلبانه است.
دو- به هیچ بهایی نباید از حضور در انتخابات شانه خالی کرد و یا به عبارت دیگر، به هر بهایی باید در انتخابات شرکت کرد.
سه- نامزدهای دسته اولِ اصلاحطلبان شانس عبور از فیلتر نظارت استصوابی شورای نگهبان را ندارند، بنابراین باید حمایت از نامزدی در دستور کار قرار گیرد که از این شانس برخوردار باشد.
چهار- انتخاب بین بد و بدتر اصلی عقلایی است و در واقع سیاست عملی هم چیزی جز این نیست.
با توجه به این اصول چهارگانه به نظرم دکترعارف تنها نامزدی است که نهایتاً برای جریان اصلاحطلب در صحنۀ انتخابات باقی میماند.
با این همه، شاید اصلاحطلبان به دلیل کوششی که برای بیاعتبار کردن آقای عارف به خرج دادهاند، حاضر به حمایت از وی نشوند، اما در آن صورت، خلاف اصول چهارگانۀ خود عمل کردهاند! بنابراین عارف میتواند بدون تشویش و دغدغه در انتخابات ثبتنام کند و اگر اصلاحطلبان به حمایت از او برنخاستند، با تکیه بر همین اصول چهارگانه آنان را به چالش بکشد!
بلانسبت آقای عارف، او مصداق ضربالمثلی برای اصلاحطلبان خواهد شد که میگوید:
هر چیز که خوار آید
یک روز به کار آید!
#احمد_زیدآبادی
#محمد_رضا_عارف
#استراتژی
#انتخابات_ریاست_جمهوری
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دکتر محمد رضا عارف در طول چند سال اخیر به شدت مورد حمله و هجوم و انتقاد بسیاری از اصلاحطلبان بوده است، اما اگر بگویم کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات خرداد ماهِ سال جاری، در وجود همین آقای عارف "متعین" شده است، لابد خندهتان میگیرد!
حالا دلتان میخواهد بخندید و دلتان میخواهد گریه کنید! اما با توجه به استراتژی و شیوهای که اکثریت احزاب اصلاحطلب در برابر انتخابات در پیش گرفتهاند، مسیرشان در پایان راه خواه ناخواه به آقای عارف ختم میشود!
میپرسید؛ کدام استراتژی و شیوۀ اصلاحطلبان؟ بله! راهبرد و راهکارِ تعریف شده و مشخص و اجماعی در بین آنها دیده نمیشود، اما اصول زیر از فحوای کلام اکثر آنها قابل استخراج است:
یک- انتخابات مهمترین و بلکه تنها ابزار سیاستورزی اصلاحطلبانه است.
دو- به هیچ بهایی نباید از حضور در انتخابات شانه خالی کرد و یا به عبارت دیگر، به هر بهایی باید در انتخابات شرکت کرد.
سه- نامزدهای دسته اولِ اصلاحطلبان شانس عبور از فیلتر نظارت استصوابی شورای نگهبان را ندارند، بنابراین باید حمایت از نامزدی در دستور کار قرار گیرد که از این شانس برخوردار باشد.
چهار- انتخاب بین بد و بدتر اصلی عقلایی است و در واقع سیاست عملی هم چیزی جز این نیست.
با توجه به این اصول چهارگانه به نظرم دکترعارف تنها نامزدی است که نهایتاً برای جریان اصلاحطلب در صحنۀ انتخابات باقی میماند.
با این همه، شاید اصلاحطلبان به دلیل کوششی که برای بیاعتبار کردن آقای عارف به خرج دادهاند، حاضر به حمایت از وی نشوند، اما در آن صورت، خلاف اصول چهارگانۀ خود عمل کردهاند! بنابراین عارف میتواند بدون تشویش و دغدغه در انتخابات ثبتنام کند و اگر اصلاحطلبان به حمایت از او برنخاستند، با تکیه بر همین اصول چهارگانه آنان را به چالش بکشد!
بلانسبت آقای عارف، او مصداق ضربالمثلی برای اصلاحطلبان خواهد شد که میگوید:
هر چیز که خوار آید
یک روز به کار آید!
#احمد_زیدآبادی
#محمد_رضا_عارف
#استراتژی
#انتخابات_ریاست_جمهوری
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
شراکت با موجود هولانگیز!
اگر از مناقشات سیاسیِ بین جناحیِ در کشور مقداری فاصله بگیریم و از نقطهای دورتر به آن بنگریم، چه میبینیم؟ صحنهای را میبینیم که:
نیروهای اصلی دو جناح، شب و روز در حال شیطانسازی از یکدیگر هستند. بسیاری از اصلاحطلبان، رقیبِ اصولگرای خود را چیزی مشابه داعش معرفی میکنند به طوری که اگر فقط یک نهاد دیگر را تسخیر کند، چنان تسمهای از گردۀ مردم بکشد که نمونهاش را تنها در جایی مثل کرۀ شمالی میتوان یافت.
در مقابل، بسیاری از اصولگرایان نیز رقیب اصلاحطلب خود را چنان وصف میکنند که گویی جاسوسِ کهنهکار و غلامِ خانهزاد آمریکا و بریتانیای کبیرند و اگر سران آنها یک شب با صهیونیستها پالوده نخورند خواب به چشمشان راه نمییابد!
با این همه، هر دو جناح برای شراکت در قدرت با یکدیگر به سختی دست و پا میزنند. علاقه و شور و هیجان اصلاحطلبان برای چنین مشارکتی که روشن است، اما اصولگرایان هم به نوبۀ خود چنان از خروج اصلاحطلبان از حکومت به وحشت میافتند که هر زمزمهای برای استعفای هر یک از آنها و یا قهرشان از انتخابات را تا سرحدِ تهدید علیه تمامی موجودیت خود تعبیر میکنند و آن را کمتر از کفر ابلیس نمیدانند!
این وسط هم کسی یافت نمیشود تا از "عقلای آنان" بپرسد؛ خب اگر طرفِ مقابلتان تا این اندازه خطرناک و هولانگیز است پس برای چه اصرار دارید در قدرت با هم سهیم شوید؟ و یا اگر به این شراکت به هر دلیلی نیاز دارید برای چه شریک خود را تا این اندازه وحشتناک و مهیب جلوه میدهید؟
ظاهراً روابط دو جناح هم شبیه روابط ابرقدرتها شده است به همان تعبیر آندره فونتن که گرچه دو رؤیا میبینند اما در یک بستر میخوابند!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#داعش
#کره_شمالی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
اگر از مناقشات سیاسیِ بین جناحیِ در کشور مقداری فاصله بگیریم و از نقطهای دورتر به آن بنگریم، چه میبینیم؟ صحنهای را میبینیم که:
نیروهای اصلی دو جناح، شب و روز در حال شیطانسازی از یکدیگر هستند. بسیاری از اصلاحطلبان، رقیبِ اصولگرای خود را چیزی مشابه داعش معرفی میکنند به طوری که اگر فقط یک نهاد دیگر را تسخیر کند، چنان تسمهای از گردۀ مردم بکشد که نمونهاش را تنها در جایی مثل کرۀ شمالی میتوان یافت.
در مقابل، بسیاری از اصولگرایان نیز رقیب اصلاحطلب خود را چنان وصف میکنند که گویی جاسوسِ کهنهکار و غلامِ خانهزاد آمریکا و بریتانیای کبیرند و اگر سران آنها یک شب با صهیونیستها پالوده نخورند خواب به چشمشان راه نمییابد!
با این همه، هر دو جناح برای شراکت در قدرت با یکدیگر به سختی دست و پا میزنند. علاقه و شور و هیجان اصلاحطلبان برای چنین مشارکتی که روشن است، اما اصولگرایان هم به نوبۀ خود چنان از خروج اصلاحطلبان از حکومت به وحشت میافتند که هر زمزمهای برای استعفای هر یک از آنها و یا قهرشان از انتخابات را تا سرحدِ تهدید علیه تمامی موجودیت خود تعبیر میکنند و آن را کمتر از کفر ابلیس نمیدانند!
این وسط هم کسی یافت نمیشود تا از "عقلای آنان" بپرسد؛ خب اگر طرفِ مقابلتان تا این اندازه خطرناک و هولانگیز است پس برای چه اصرار دارید در قدرت با هم سهیم شوید؟ و یا اگر به این شراکت به هر دلیلی نیاز دارید برای چه شریک خود را تا این اندازه وحشتناک و مهیب جلوه میدهید؟
ظاهراً روابط دو جناح هم شبیه روابط ابرقدرتها شده است به همان تعبیر آندره فونتن که گرچه دو رؤیا میبینند اما در یک بستر میخوابند!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#داعش
#کره_شمالی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
نشانۀ خیلی بد!
بیش از دو دهه است اصلاحطلبان بیوقفه تکرار میکنند که در نظام سیاسی ایران مسئولیت تناسبی با قدرت ندارد به طوری که مسئولانِ امور اجرایی فاقد قدرت و صاحبان اصلی قدرت، فاقد مسئولیت هستند.
خب، انطباق مسئولیت و قدرت چگونه باید رخ دهد؟ از دو حال که خارج نیست. یا صاحبان قدرت، قدرت خود را به صاحبان مسئولیت تفویض کنند و یا صاحبان مسئولیت، مسئولیت خود را به صاحبان قدرت واگذارند! اولی را که اصولگرایان تن نمیدهند و دومی را هم که خودِ اصلاحطلبان!
بنابراین، این همه از تعارضِ بین مسئولیت و قدرت در کشور دم زدن و باز در فصل انتخابات برای تداوم عملی این تعارض، این همه شور شوق از خود بروز دادن، نشانۀ چیست؟ متأسفانه نشانۀ خیلی بدی است!
#احمد_زیدآبادی
#قدرت
#مسئولیت
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
بیش از دو دهه است اصلاحطلبان بیوقفه تکرار میکنند که در نظام سیاسی ایران مسئولیت تناسبی با قدرت ندارد به طوری که مسئولانِ امور اجرایی فاقد قدرت و صاحبان اصلی قدرت، فاقد مسئولیت هستند.
خب، انطباق مسئولیت و قدرت چگونه باید رخ دهد؟ از دو حال که خارج نیست. یا صاحبان قدرت، قدرت خود را به صاحبان مسئولیت تفویض کنند و یا صاحبان مسئولیت، مسئولیت خود را به صاحبان قدرت واگذارند! اولی را که اصولگرایان تن نمیدهند و دومی را هم که خودِ اصلاحطلبان!
بنابراین، این همه از تعارضِ بین مسئولیت و قدرت در کشور دم زدن و باز در فصل انتخابات برای تداوم عملی این تعارض، این همه شور شوق از خود بروز دادن، نشانۀ چیست؟ متأسفانه نشانۀ خیلی بدی است!
#احمد_زیدآبادی
#قدرت
#مسئولیت
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
با این فابریکها چه کنیم؟
همۀ عوارض رد صلاحیتها یک طرف و مدعی شدن برخی اصلاحطلبان اصطلاحاً "فابریک" هم طرف دیگر!
آنها همچنان اصرار دارند که رأیشان بالاست و با یک اشارۀ انگشت میشد باز هم خلقالله را به نفع کاندیدای اصلاحطلب از نوعِ آقای جهانگیری به پای صندوقهای رأی آورد، اما شورای نگهبان نگذاشت!
با چه زبانی دیگر میشود این افراد را متقاعد کرد که اصولگرایان پایگاه رأی سنتی خود را که همان رأی ناطق نوری در سال 76 است حفظ کردهاند، اما حمایت از اصطلاحطلبان دچار ریزش بیسابقهای در جامعه شده است.
نظرسنجیها را هم که نشانگرِ گرایش موقت و زودگذر مردم میدانند و تأکید میکنند که حسن روحانی هم در سال 92 ابتدا رأیش حدود دو - سه درصد بود اما با حرکت عصای آنها ناگهان تا سطحِ پیروزی صعود کرد!
حالا پیرمردهای شورای نگهبان با این شاهکارشان، خودشان بیایند پاسخ اینها را بدهند، من که حوصلۀ کلکل با آنان را از دست دادهام!
#احمد_زیدآبادی
#شورای_نگهبان
#اصلاح_طلبان_فابریک
#رد_صلاحیت
#حسن_روحانی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
همۀ عوارض رد صلاحیتها یک طرف و مدعی شدن برخی اصلاحطلبان اصطلاحاً "فابریک" هم طرف دیگر!
آنها همچنان اصرار دارند که رأیشان بالاست و با یک اشارۀ انگشت میشد باز هم خلقالله را به نفع کاندیدای اصلاحطلب از نوعِ آقای جهانگیری به پای صندوقهای رأی آورد، اما شورای نگهبان نگذاشت!
با چه زبانی دیگر میشود این افراد را متقاعد کرد که اصولگرایان پایگاه رأی سنتی خود را که همان رأی ناطق نوری در سال 76 است حفظ کردهاند، اما حمایت از اصطلاحطلبان دچار ریزش بیسابقهای در جامعه شده است.
نظرسنجیها را هم که نشانگرِ گرایش موقت و زودگذر مردم میدانند و تأکید میکنند که حسن روحانی هم در سال 92 ابتدا رأیش حدود دو - سه درصد بود اما با حرکت عصای آنها ناگهان تا سطحِ پیروزی صعود کرد!
حالا پیرمردهای شورای نگهبان با این شاهکارشان، خودشان بیایند پاسخ اینها را بدهند، من که حوصلۀ کلکل با آنان را از دست دادهام!
#احمد_زیدآبادی
#شورای_نگهبان
#اصلاح_طلبان_فابریک
#رد_صلاحیت
#حسن_روحانی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
نیروی چهارمی باید
نیروهای سیاسی در ایران به سه جریان عمده تقسیم میشوند: اصولگرایان، اصلاحطلبان و براندازان.
اصولگرایان به رغم تنوعشان، عمدتاً خود را تافتۀ جدا بافتهای فرض میکنند که گویی خداوند آنها را صرفاً برای حکومت و حکومت را به عنوان حق ویژه و منحصر به فرد آنان خلق کرده است! از همین رو، قدرت سیاسی را در حد امری قدسی ارتقاء دادهاند و برای حفظ انحصاری و پیشگیری از ورود دیگر اقشار سیاسی جامعه به ساحت آن، چیزی به نام حقوق مساوی برآمده از مفهوم ملت - دولت مدرن را به رسمیت نمیشناسند. آنهاد بدین وسیله خود را به صورت کاستی بسته و مدافع علنی تبعیض سیاسی در آوردهاند بی آنکه مجال بحث آزاد در این زمینه را به منتقدان خود بدهند.
روشن است که از این جریان نمیتوان نسخهای شفابخش برای بهبود جراحتهای جامعه انتظار داشت هر چند که نشانههای ضعیفی از تمایل برخی افراد جوانتر آنان به خروج از پیلههای فکری انزواجویانه از دیگر قشرهای جامعه به چشم میخورد و شاید ضرورت حکمرانی در شرایط ضیق اقتصادی نیز به بخشی از آنان تکانی دهد.
در این میان اصلاحطلبان عموماً شعارهای برابریجویانهتری در حوزۀ سیاسی میدهند اما کارنامۀ 25 ساله آنان نیز نشان میدهد که ذوق کسب پارهای از قدرت سیاسی نزد بسیاری از آنان قویتر از انگیزۀ بهبودخواهی وضعیت جامعه بوده است. آنها انرژی جامعه برای اصلاح امور کشور را به کانال شراکت خویش در قدرت هدایت کردند و با هدر دادن آن، در نهایت چشماندازی جز یأس و نومیدی از خود به جا نگذاشتند.
از این رو، نگاه آنان به دستگاه دولت به عنوان مهمترین و بلکه تنها منبع قدرت، در عمل تفاوت چشمگیری با نگاه اصولگرایان پیدا نکرده است به طوری که افکار عمومی، نه تمام بلکه اکثریتی از آنان را آلوده به رفتارهای فرصتطلبانه و جویای انتفاع از منابع تولید رانت میداند و از آنان سلب اعتماد کرده است.
هر چند که همۀ اصلاحطلبان را نمیتوان و نباید به یک چوب راند و در میان آنها همچنان چهرههای صادق و برجسته و معتبری وجود دارد، اما تحت این عنوان دیگر نمیتوان به بازسازی آنها امید بست و انتظار راه حلی برای کشور از آنان داشت.
براندازان اما تنوع و تفرقی بیش از اندازه دارند و جز عنوانشان به سختی میتوان حلقۀ وصلی بین اجزاء آنها یافت. عدهای از آنان مثل سازمان مجاهدین خلق از تمام ویژگیهای یک فرقۀ توتالیتر برخوردارند. عدهای دیگر از آنان چنان در باستانگرایی دگم و ستیزهجویانهای مستغرق شدهاند که گویی هیچ دغدغهای جز تخفیف و نفی و نابودی فرهنگ و میراثهای معنوی و اخلاقی و ملی تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اخیر ایران ندارند. عدهای نیز سازمانهای افراطی چپگراییاند که بیشتر در اوهام خود به سر میبرند و پنداری هرگز ارتباطی با واقعیت پیدا نکردهاند. اینان طبعاً همگی بخش بزرگی از مشکل به حساب میآیند تا هرگونه راه حل! در عین حال، نیروهای معقولِ و معتدل اعم از چپ و لیبرال با سابقۀ حمایت از اصلاحات هم در بین حامیان این عنوان کم نیست. اما این نیروها نیز متأسفانه بدون داشتن هر نوع نظریه و سازمان و تشکیلات و امکانات و بیتوجه به شرایط شکنندۀ ملی، ظاهراً از روی خشم، بحث لزوم "گذار انقلابی" در ایران را به میان آوردهاند و از این طریق بدبختانه به افزایش گرد و غباری دامن میزنند که براندازان سنتیِ تندخو در فضای سیاسی و رسانهای به پا کردهاند، به طوری که امکان هر نوع بحث جدی و منطقی و عمیق در بارۀ وضعیت کشور از صاحبنظران سلب شده و بازار بدگویی و بدزبانی و بیاعتبارسازی به مثابۀ "جنگ همه علیه همه" داغی بیسابقهای پیدا کرده است.
این سه جریان، پنداری در توافقی نانوشته اصرار دارند که افراد سیاسی و یا علاقمندان امور اجتماعی در چارچوب یکی از آنها خود را تعریف کنند حال آنکه خیل عظیمی از کنشگران سیاسی و اجتماعی در حصار تنگ و ناموزون آنها نمیگنجند و از سترونی فکری و قدرتخواهی آنان حتی بسیاری از هواداران خودشان نیز به ستوه آمدهاند.
درست به همین دلیل، جریان چهارمی باید!
این جریان چهارم لازم است اصول فکری و نظام مفهومی و رویکرد عملی خود را تبیین و به خودش تشخص دهد. چون خود را جزو این جریان چهارم میدانم در تبیین موارد فوق خواهم کوشید.
پس منتظر یادداشتهای آتی من در این زمینه بمانید.
#احمد_زیدآبادی
#نیروی_چهارم
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
#براندازان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
نیروهای سیاسی در ایران به سه جریان عمده تقسیم میشوند: اصولگرایان، اصلاحطلبان و براندازان.
اصولگرایان به رغم تنوعشان، عمدتاً خود را تافتۀ جدا بافتهای فرض میکنند که گویی خداوند آنها را صرفاً برای حکومت و حکومت را به عنوان حق ویژه و منحصر به فرد آنان خلق کرده است! از همین رو، قدرت سیاسی را در حد امری قدسی ارتقاء دادهاند و برای حفظ انحصاری و پیشگیری از ورود دیگر اقشار سیاسی جامعه به ساحت آن، چیزی به نام حقوق مساوی برآمده از مفهوم ملت - دولت مدرن را به رسمیت نمیشناسند. آنهاد بدین وسیله خود را به صورت کاستی بسته و مدافع علنی تبعیض سیاسی در آوردهاند بی آنکه مجال بحث آزاد در این زمینه را به منتقدان خود بدهند.
روشن است که از این جریان نمیتوان نسخهای شفابخش برای بهبود جراحتهای جامعه انتظار داشت هر چند که نشانههای ضعیفی از تمایل برخی افراد جوانتر آنان به خروج از پیلههای فکری انزواجویانه از دیگر قشرهای جامعه به چشم میخورد و شاید ضرورت حکمرانی در شرایط ضیق اقتصادی نیز به بخشی از آنان تکانی دهد.
در این میان اصلاحطلبان عموماً شعارهای برابریجویانهتری در حوزۀ سیاسی میدهند اما کارنامۀ 25 ساله آنان نیز نشان میدهد که ذوق کسب پارهای از قدرت سیاسی نزد بسیاری از آنان قویتر از انگیزۀ بهبودخواهی وضعیت جامعه بوده است. آنها انرژی جامعه برای اصلاح امور کشور را به کانال شراکت خویش در قدرت هدایت کردند و با هدر دادن آن، در نهایت چشماندازی جز یأس و نومیدی از خود به جا نگذاشتند.
از این رو، نگاه آنان به دستگاه دولت به عنوان مهمترین و بلکه تنها منبع قدرت، در عمل تفاوت چشمگیری با نگاه اصولگرایان پیدا نکرده است به طوری که افکار عمومی، نه تمام بلکه اکثریتی از آنان را آلوده به رفتارهای فرصتطلبانه و جویای انتفاع از منابع تولید رانت میداند و از آنان سلب اعتماد کرده است.
هر چند که همۀ اصلاحطلبان را نمیتوان و نباید به یک چوب راند و در میان آنها همچنان چهرههای صادق و برجسته و معتبری وجود دارد، اما تحت این عنوان دیگر نمیتوان به بازسازی آنها امید بست و انتظار راه حلی برای کشور از آنان داشت.
براندازان اما تنوع و تفرقی بیش از اندازه دارند و جز عنوانشان به سختی میتوان حلقۀ وصلی بین اجزاء آنها یافت. عدهای از آنان مثل سازمان مجاهدین خلق از تمام ویژگیهای یک فرقۀ توتالیتر برخوردارند. عدهای دیگر از آنان چنان در باستانگرایی دگم و ستیزهجویانهای مستغرق شدهاند که گویی هیچ دغدغهای جز تخفیف و نفی و نابودی فرهنگ و میراثهای معنوی و اخلاقی و ملی تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اخیر ایران ندارند. عدهای نیز سازمانهای افراطی چپگراییاند که بیشتر در اوهام خود به سر میبرند و پنداری هرگز ارتباطی با واقعیت پیدا نکردهاند. اینان طبعاً همگی بخش بزرگی از مشکل به حساب میآیند تا هرگونه راه حل! در عین حال، نیروهای معقولِ و معتدل اعم از چپ و لیبرال با سابقۀ حمایت از اصلاحات هم در بین حامیان این عنوان کم نیست. اما این نیروها نیز متأسفانه بدون داشتن هر نوع نظریه و سازمان و تشکیلات و امکانات و بیتوجه به شرایط شکنندۀ ملی، ظاهراً از روی خشم، بحث لزوم "گذار انقلابی" در ایران را به میان آوردهاند و از این طریق بدبختانه به افزایش گرد و غباری دامن میزنند که براندازان سنتیِ تندخو در فضای سیاسی و رسانهای به پا کردهاند، به طوری که امکان هر نوع بحث جدی و منطقی و عمیق در بارۀ وضعیت کشور از صاحبنظران سلب شده و بازار بدگویی و بدزبانی و بیاعتبارسازی به مثابۀ "جنگ همه علیه همه" داغی بیسابقهای پیدا کرده است.
این سه جریان، پنداری در توافقی نانوشته اصرار دارند که افراد سیاسی و یا علاقمندان امور اجتماعی در چارچوب یکی از آنها خود را تعریف کنند حال آنکه خیل عظیمی از کنشگران سیاسی و اجتماعی در حصار تنگ و ناموزون آنها نمیگنجند و از سترونی فکری و قدرتخواهی آنان حتی بسیاری از هواداران خودشان نیز به ستوه آمدهاند.
درست به همین دلیل، جریان چهارمی باید!
این جریان چهارم لازم است اصول فکری و نظام مفهومی و رویکرد عملی خود را تبیین و به خودش تشخص دهد. چون خود را جزو این جریان چهارم میدانم در تبیین موارد فوق خواهم کوشید.
پس منتظر یادداشتهای آتی من در این زمینه بمانید.
#احمد_زیدآبادی
#نیروی_چهارم
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
#براندازان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
هموطنان! خطر در همین چند قدمی ماست
هموطنان! آنچه این روزها باید از آن سخت ترسید و از وحشت آن تا مغز استخوان لرزید، باتلاقی است که در چند قدمی کشور ما دهان گشوده تا همۀ هستی ما را در خود فرو برد. اگر خدای نخواسته در این باتلاق فرو رویم، کشور سالهای سال، دستخوش نوعی هرج و مرج خونبار خواهد شد. شرایطی که آدمی را به یاد شعر سرشار از اندوه و درماندگی کمالالدین اصفهانی پس از حملۀ مغول به اصفهان و قتلعام مردم آن شهر به سال 633 هجری میاندازد:
کــو دیـده که تا بـر وطـن خـود گریـد
بر حال دل و واقعۀ بد گرید
دي بر سر مردهاي دو صـد شـیون بـود
امــروز یکــی نیســت کــه برصــد گرید!
باور بفرمایید این همه نگرانی، از سر هوی و هوس نیست. از جنس اتهامات مزخرفی چون "سازش با رژیم" نیست. از روی خیالبافی و وهم نیست. کافی است کمی تاریخ خوانده باشید و با ماهیت قدرت اندکی آشنا باشید و از شرایط آنومیک و پیامدهای پدیدۀ رکود- تورم در اقتصاد بیخبر نباشید و بعد بدون غرضی که حجاب را از دل به دیده آورد، نگاهی به دور و برتان بیاندازید تا متوجه شوید که خطر در همین چند قدمی کمین کرده و منتظر بلعیدن ماست.
متهم ردیف اول این وضعیت، بدون تردید مجموعۀ جناح اصولگراست که منافع خود را بر منفعت عمومی ترجیح داد و راه اصلاح امور در کشور را سد کرد. اکنون اما زمان مناسبی برای رجعت به گذشته و بازتولید کهنه دعواهای ویرانگر نیست بخصوص اینکه از طنز روزگار، بار این بحران بیسابقه بر دوش همین جناح افتاده و از قضای روزگار، حل این بحران نیز به دست همین جناح امکانپذیر است!
اینک قوای سه گانه به کنترل اصولگرایان در آمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و ارادهای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برونرفت از این شرایط در اختیار دارند. در واقع هیچ مانعِ بیرونی در برابر آنها برای حرکت در جهت صحیح قرار ندارد و تنها مانعی که پیش روی آنهاست، طیفی سرسخت و خو گرفته به تبعیض سیاسی و رایگان خوری و مفت زیستی و بیبنیادگویی از درون خود آنهاست.
برای این مقصود اما اصولگرایان نیازمند یک انقلاب مفهومی در بنیانهای فکری خود هستند و به ناچار باید در روابط خود با همۀ اقشار اجتماعی و محیط پیرامون تجدیدنظر اساسی کنند. برای حفظ جامعه از خطر هرج و مرج، این یک ضرورت تاریخی است اما ضرورت با اراده نیز پیوند دارد.
تا کنون نشانههای ضعیفی از فهم ابعاد هولناک صورت مسئله در بدنۀ برخی گرایشهای اصولگرایی بخصوص نیروهای فکورتر و جوانتر این جناح ظهور کرده است، اما اینکه این گرایشها بتوانند ابتکار عمل را به دست گیرند، به همراهی و هماهنگی سران سه قوه با آنها بستگی دارد.
عنصر زمان در این میان اما بسیار حیاتی است. بخش عظیمی از جامعه در تحمل بار طاقت فرسای زندگی بیتاب شده است و اگر اصولگرایان دیر بجنبند، فرصت از دست خواهد رفت.
خلاصه آنکه سرنوشت کشور تا حدود زیادی به نوع عملکرد اصولگرایان گره خورده است. اگر آنان با تجدید نظر در نگاه خود، مسیر حل مشکلات را در پیش گیرند، به رغم سوابق مخرب، تاریخ امتیاز نجات ایران را به حساب آنها خواهد نوشت، اما اگر به هر دلیلی بر سیاستهای نخنما و ناکارآمدِ مورد انزجار عمومیِ خود بچسبند، مسئولِ مستقیم همۀ مصائب ناشی از آن برای کشور شناخته خواهند شد.
گرچه وظیفۀ اصلی حل بحران به دوش اصولگرایان است، اما دیگر نیروهای سیاسی و اقشار اجتماعی نیز در این زمینه وظایف و مسئولیتهای بزرگی به عهده دارند که اگر در شناخت آنها قصور ورزند و در جهت درست حرکت نکنند، به سهم خود در شمار متهمانِ ویرانی کشور قرار خواهند گرفت.
در این میان، نوع نقش آفرینی اصلاحطلبان بخصوص مؤثر است. آنها هرچند که نفوذ سابق خود را از دست دادهاند، اما هنوز نیروی مؤثری در جهتگیریهای اجتماعی کشور به شمار میروند. اصلاحطلبان هم اما به اندازۀ اصولگرایان نیازمند تجدید نظر اساسی در نگاه خود هستند. آنها گرچه گمان میکنند که نیروی پیشروی جامعه بودهاند، اما اغلب آنها سالهاست که دچار سترونی فکر و انجماد تحلیلی شدهاند به گونهای که خود را در دایرۀ بستهای گرفتار کرده و امکان هر نوع ابتکار عمل را از خود گرفتهاند. در این مورد فردا توضیح داده میشود.
#احمد_زیدآبادی
#کمال_الدین_اصفهانی
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
#بحران_کشور
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
هموطنان! آنچه این روزها باید از آن سخت ترسید و از وحشت آن تا مغز استخوان لرزید، باتلاقی است که در چند قدمی کشور ما دهان گشوده تا همۀ هستی ما را در خود فرو برد. اگر خدای نخواسته در این باتلاق فرو رویم، کشور سالهای سال، دستخوش نوعی هرج و مرج خونبار خواهد شد. شرایطی که آدمی را به یاد شعر سرشار از اندوه و درماندگی کمالالدین اصفهانی پس از حملۀ مغول به اصفهان و قتلعام مردم آن شهر به سال 633 هجری میاندازد:
کــو دیـده که تا بـر وطـن خـود گریـد
بر حال دل و واقعۀ بد گرید
دي بر سر مردهاي دو صـد شـیون بـود
امــروز یکــی نیســت کــه برصــد گرید!
باور بفرمایید این همه نگرانی، از سر هوی و هوس نیست. از جنس اتهامات مزخرفی چون "سازش با رژیم" نیست. از روی خیالبافی و وهم نیست. کافی است کمی تاریخ خوانده باشید و با ماهیت قدرت اندکی آشنا باشید و از شرایط آنومیک و پیامدهای پدیدۀ رکود- تورم در اقتصاد بیخبر نباشید و بعد بدون غرضی که حجاب را از دل به دیده آورد، نگاهی به دور و برتان بیاندازید تا متوجه شوید که خطر در همین چند قدمی کمین کرده و منتظر بلعیدن ماست.
متهم ردیف اول این وضعیت، بدون تردید مجموعۀ جناح اصولگراست که منافع خود را بر منفعت عمومی ترجیح داد و راه اصلاح امور در کشور را سد کرد. اکنون اما زمان مناسبی برای رجعت به گذشته و بازتولید کهنه دعواهای ویرانگر نیست بخصوص اینکه از طنز روزگار، بار این بحران بیسابقه بر دوش همین جناح افتاده و از قضای روزگار، حل این بحران نیز به دست همین جناح امکانپذیر است!
اینک قوای سه گانه به کنترل اصولگرایان در آمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و ارادهای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برونرفت از این شرایط در اختیار دارند. در واقع هیچ مانعِ بیرونی در برابر آنها برای حرکت در جهت صحیح قرار ندارد و تنها مانعی که پیش روی آنهاست، طیفی سرسخت و خو گرفته به تبعیض سیاسی و رایگان خوری و مفت زیستی و بیبنیادگویی از درون خود آنهاست.
برای این مقصود اما اصولگرایان نیازمند یک انقلاب مفهومی در بنیانهای فکری خود هستند و به ناچار باید در روابط خود با همۀ اقشار اجتماعی و محیط پیرامون تجدیدنظر اساسی کنند. برای حفظ جامعه از خطر هرج و مرج، این یک ضرورت تاریخی است اما ضرورت با اراده نیز پیوند دارد.
تا کنون نشانههای ضعیفی از فهم ابعاد هولناک صورت مسئله در بدنۀ برخی گرایشهای اصولگرایی بخصوص نیروهای فکورتر و جوانتر این جناح ظهور کرده است، اما اینکه این گرایشها بتوانند ابتکار عمل را به دست گیرند، به همراهی و هماهنگی سران سه قوه با آنها بستگی دارد.
عنصر زمان در این میان اما بسیار حیاتی است. بخش عظیمی از جامعه در تحمل بار طاقت فرسای زندگی بیتاب شده است و اگر اصولگرایان دیر بجنبند، فرصت از دست خواهد رفت.
خلاصه آنکه سرنوشت کشور تا حدود زیادی به نوع عملکرد اصولگرایان گره خورده است. اگر آنان با تجدید نظر در نگاه خود، مسیر حل مشکلات را در پیش گیرند، به رغم سوابق مخرب، تاریخ امتیاز نجات ایران را به حساب آنها خواهد نوشت، اما اگر به هر دلیلی بر سیاستهای نخنما و ناکارآمدِ مورد انزجار عمومیِ خود بچسبند، مسئولِ مستقیم همۀ مصائب ناشی از آن برای کشور شناخته خواهند شد.
گرچه وظیفۀ اصلی حل بحران به دوش اصولگرایان است، اما دیگر نیروهای سیاسی و اقشار اجتماعی نیز در این زمینه وظایف و مسئولیتهای بزرگی به عهده دارند که اگر در شناخت آنها قصور ورزند و در جهت درست حرکت نکنند، به سهم خود در شمار متهمانِ ویرانی کشور قرار خواهند گرفت.
در این میان، نوع نقش آفرینی اصلاحطلبان بخصوص مؤثر است. آنها هرچند که نفوذ سابق خود را از دست دادهاند، اما هنوز نیروی مؤثری در جهتگیریهای اجتماعی کشور به شمار میروند. اصلاحطلبان هم اما به اندازۀ اصولگرایان نیازمند تجدید نظر اساسی در نگاه خود هستند. آنها گرچه گمان میکنند که نیروی پیشروی جامعه بودهاند، اما اغلب آنها سالهاست که دچار سترونی فکر و انجماد تحلیلی شدهاند به گونهای که خود را در دایرۀ بستهای گرفتار کرده و امکان هر نوع ابتکار عمل را از خود گرفتهاند. در این مورد فردا توضیح داده میشود.
#احمد_زیدآبادی
#کمال_الدین_اصفهانی
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
#بحران_کشور
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پاسخی و توضیحی ضرور
دوست گرامی دکتر حمیدرضا جلایی پور به دو نکته از حرفهایم در کلابهاوس خانۀ آزادی ایراد وارده کرده است.
نخست اینکه به قول ایشان گفتهام: "اصلاحطلبان جانبداری سیاسی دارند و اوضاع و عملکرد آقای رئیسی را تاریک و تند تصویر میکنند."
دوم اینکه، "اصلاحطلبان زیاد خشنود نیستند که برجام بوسیله آقای رئیسی به جایی برسد! زیرا این موضوع باعث میشود که تندروها درآمد ارزی پیدا کنند و این خوب نیست."
دکتر جلاییپور سپس هر دوی این گزارهها را رد کرده و در بارۀ گزارۀ نخست گفته است: "اکثر اصلاحطلبان از روز بعد از پیروزی جناب رئیسی در انتخابات اولاً اظهار امیدواری کردند که ایشان در پیگیری امور روزمره مردم موفق شوند و این آرزوی هر ایرانی است که هر چه زودتر معیشت بحرانی مردم سامان یابد."
در بارۀ گزارۀ دوم هم نوشتهاند: "من برخلاف نظر جناب زید هیچ اصلاحطلبی را نمیشناسم که مخالف اجرای برجام از سوی دولت رئیسی باشند و در مقابل از روز اول پس از پیروزی رئیسی، اصلاحطلبان صریحاً و مستمراً مشوق رئیسی در اجرای برجام بوده و هستند."
راستش تک تک کلماتی را که در کلابهاوس به زبان آوردهام الان در ذهن ندارم. من معمولاً در اظهارنظر نسبت به گروهها و گرایشهای سیاسی از قیدهای محدودکننده استفاده میکنم تا داوری مطلق نکرده باشم. قاعدتاً در هنگام سخن گفتن بخصوص اگر هیجان و خشم هم قاطی آن شود، دیگر نمیتوان مانند موقع نوشتن تک تک واژهها را سبک و سنگین و حلاجی کرد و بعد بر زبان آورد. از این رو، ضریب دقت در انتخاب واژهها در سخنرانی نسبت به نگارش به طور طبیعی کم میشود.
به هر حال من همۀ اصلاحطلبان را در موضوع مورد بحث به یکسان داوری نمیکنم. حرفم در این مورد همان است که دیروز نوشتم:
"منتقدان جمهوری اسلامی اما به لحاظ نظری عموماً خواهان موفقیت مذاکرات و احیای برجام هستند، گرچه در مقام عمل، برخیشان از اینکه کارِ مثبت و مردمپسندی توسط رقبایشان به سرانجام رسد، احساس خوبی پیدا نمیکنند و به انحاء مختلف در جهت تخفیف و بیاهمیت نشان دادن آن میکوشند."
با این حال برای روشنتر شدن بحث، لازم است دو نکته را اضافه کنم. اول اینکه از نگاه من، اگر بنا به اصلاح واقعی و پایدار و ماندگار در نظام سیاسی باشد به طوری دیالکتیکی و پارادوکسیکال این اصلاح فقط از طریق اصولگرایان و یا طیفی از آنها در نظام جمهوری اسلامی امکانپذیر است. متأسفانه همین نکتۀ بغرنج و توضیحناپذیر مانع تفاهم من با دیگران بخصوص دوستان اصلاحطلب میشود. آنان اغلب انجام اصلاحات را به دست خود میپسندند و این بدبختانه در شرایط کنونی کشور نه فقط شدنی نیست بلکه نتیجۀ عکس میدهد و پافشاری بر آن حتی راه اصلاح را به کلی مسدود میکند.
نکتۀ دوم هم اینکه اگر قرار به دستیابی "تندروها" به منابع مالی به قیمت سرکوب فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشد، من خودم بیتعارف نخستین مخالف آنم. این شاید در ابتدا گشایشی کوتاهمدت در معیشت مردم ایجاد کند، اما پس از آن جامعه را با چالشهای هولناکتری روبرو خواهد کرد. حمایت من از اجرای برجام به دست اصولگرایان عمدتاً به دلیل نوع فهمم از پیامدهای ضروری و گشایشگرِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این اقدام است. بدون این پیامدها برجام که جای خود هزاران توافقِ هم به نظر من "یَک تا غاز" نمیارزد!
#احمد_زیدآبادی
#حمید_رضا_جلایی_پور
#کلاب_هاوس
#برجام
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دوست گرامی دکتر حمیدرضا جلایی پور به دو نکته از حرفهایم در کلابهاوس خانۀ آزادی ایراد وارده کرده است.
نخست اینکه به قول ایشان گفتهام: "اصلاحطلبان جانبداری سیاسی دارند و اوضاع و عملکرد آقای رئیسی را تاریک و تند تصویر میکنند."
دوم اینکه، "اصلاحطلبان زیاد خشنود نیستند که برجام بوسیله آقای رئیسی به جایی برسد! زیرا این موضوع باعث میشود که تندروها درآمد ارزی پیدا کنند و این خوب نیست."
دکتر جلاییپور سپس هر دوی این گزارهها را رد کرده و در بارۀ گزارۀ نخست گفته است: "اکثر اصلاحطلبان از روز بعد از پیروزی جناب رئیسی در انتخابات اولاً اظهار امیدواری کردند که ایشان در پیگیری امور روزمره مردم موفق شوند و این آرزوی هر ایرانی است که هر چه زودتر معیشت بحرانی مردم سامان یابد."
در بارۀ گزارۀ دوم هم نوشتهاند: "من برخلاف نظر جناب زید هیچ اصلاحطلبی را نمیشناسم که مخالف اجرای برجام از سوی دولت رئیسی باشند و در مقابل از روز اول پس از پیروزی رئیسی، اصلاحطلبان صریحاً و مستمراً مشوق رئیسی در اجرای برجام بوده و هستند."
راستش تک تک کلماتی را که در کلابهاوس به زبان آوردهام الان در ذهن ندارم. من معمولاً در اظهارنظر نسبت به گروهها و گرایشهای سیاسی از قیدهای محدودکننده استفاده میکنم تا داوری مطلق نکرده باشم. قاعدتاً در هنگام سخن گفتن بخصوص اگر هیجان و خشم هم قاطی آن شود، دیگر نمیتوان مانند موقع نوشتن تک تک واژهها را سبک و سنگین و حلاجی کرد و بعد بر زبان آورد. از این رو، ضریب دقت در انتخاب واژهها در سخنرانی نسبت به نگارش به طور طبیعی کم میشود.
به هر حال من همۀ اصلاحطلبان را در موضوع مورد بحث به یکسان داوری نمیکنم. حرفم در این مورد همان است که دیروز نوشتم:
"منتقدان جمهوری اسلامی اما به لحاظ نظری عموماً خواهان موفقیت مذاکرات و احیای برجام هستند، گرچه در مقام عمل، برخیشان از اینکه کارِ مثبت و مردمپسندی توسط رقبایشان به سرانجام رسد، احساس خوبی پیدا نمیکنند و به انحاء مختلف در جهت تخفیف و بیاهمیت نشان دادن آن میکوشند."
با این حال برای روشنتر شدن بحث، لازم است دو نکته را اضافه کنم. اول اینکه از نگاه من، اگر بنا به اصلاح واقعی و پایدار و ماندگار در نظام سیاسی باشد به طوری دیالکتیکی و پارادوکسیکال این اصلاح فقط از طریق اصولگرایان و یا طیفی از آنها در نظام جمهوری اسلامی امکانپذیر است. متأسفانه همین نکتۀ بغرنج و توضیحناپذیر مانع تفاهم من با دیگران بخصوص دوستان اصلاحطلب میشود. آنان اغلب انجام اصلاحات را به دست خود میپسندند و این بدبختانه در شرایط کنونی کشور نه فقط شدنی نیست بلکه نتیجۀ عکس میدهد و پافشاری بر آن حتی راه اصلاح را به کلی مسدود میکند.
نکتۀ دوم هم اینکه اگر قرار به دستیابی "تندروها" به منابع مالی به قیمت سرکوب فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باشد، من خودم بیتعارف نخستین مخالف آنم. این شاید در ابتدا گشایشی کوتاهمدت در معیشت مردم ایجاد کند، اما پس از آن جامعه را با چالشهای هولناکتری روبرو خواهد کرد. حمایت من از اجرای برجام به دست اصولگرایان عمدتاً به دلیل نوع فهمم از پیامدهای ضروری و گشایشگرِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این اقدام است. بدون این پیامدها برجام که جای خود هزاران توافقِ هم به نظر من "یَک تا غاز" نمیارزد!
#احمد_زیدآبادی
#حمید_رضا_جلایی_پور
#کلاب_هاوس
#برجام
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
اگر آموخته بودند!
اگر اصلاحطلبان در طول 25 سال گذشته آموخته بودند که "اصولگرایان در سیاستهای کلان نظام اگر موافق کاری باشند، آن را خودشان هم انجام میدهند و اگر مخالف کاری باشند، محال است اجازه دهند اصلاحطلبان آن را به انجام رسانند" این همه تقلای بیهوده برای حضور در قدرت نمیشد و دست از سر من هم برمیداشتند!
از رفتار بعضی از هواداران آنها، گاهی اوقات واقعاٌ به این نتیجه میرسم که گویی اصلاً انجام یاعدم انجام کاری مورد نظر نیست، تصدی چند پست دولتی اصلِ داستان است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
اگر اصلاحطلبان در طول 25 سال گذشته آموخته بودند که "اصولگرایان در سیاستهای کلان نظام اگر موافق کاری باشند، آن را خودشان هم انجام میدهند و اگر مخالف کاری باشند، محال است اجازه دهند اصلاحطلبان آن را به انجام رسانند" این همه تقلای بیهوده برای حضور در قدرت نمیشد و دست از سر من هم برمیداشتند!
از رفتار بعضی از هواداران آنها، گاهی اوقات واقعاٌ به این نتیجه میرسم که گویی اصلاً انجام یاعدم انجام کاری مورد نظر نیست، تصدی چند پست دولتی اصلِ داستان است!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
قائل به ربط نیستند؟
این رفقای حزب تودۀ ایران و نیروهای همسوی آنها، نزدیک به تمامِ مواضعِ بینالمللیشان عینِ مواضع جناح اصولگراست و تقریباً هیچکدام از مواضع آنها شباهتی به مواضع اصلاحطلبان در این زمینه ندارد. نمونۀ روشنش نیز همین جنگ روسیه علیه اوکراین است. با این حال، این رفقا در خصومت با اصولگرایان چنان شدتی و در دفاع از اصلاح طلبان چنان حدتی به خرج میدهند که هیچکدام از اصلاحطلبان متعصب هم به گرد پایشان نمیرسد!
من که هر چه فکر میکنم از ربط مواضع این رفقا سر در نمیآورم.
گفته میشود روزی فردی گفته بود؛ برای اینکه سرما نخورید لازم است از مطالعه بپرهیزید. کسی از او پرسیده بود، سرماخوردگی چه ربطی به مطالعه دارد؟ طرف هم گفته بود؛ بنده قائل به ربط نیستم!
#احمد_زیدآبادی
#حزب_توده
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#امور_جهانی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
این رفقای حزب تودۀ ایران و نیروهای همسوی آنها، نزدیک به تمامِ مواضعِ بینالمللیشان عینِ مواضع جناح اصولگراست و تقریباً هیچکدام از مواضع آنها شباهتی به مواضع اصلاحطلبان در این زمینه ندارد. نمونۀ روشنش نیز همین جنگ روسیه علیه اوکراین است. با این حال، این رفقا در خصومت با اصولگرایان چنان شدتی و در دفاع از اصلاح طلبان چنان حدتی به خرج میدهند که هیچکدام از اصلاحطلبان متعصب هم به گرد پایشان نمیرسد!
من که هر چه فکر میکنم از ربط مواضع این رفقا سر در نمیآورم.
گفته میشود روزی فردی گفته بود؛ برای اینکه سرما نخورید لازم است از مطالعه بپرهیزید. کسی از او پرسیده بود، سرماخوردگی چه ربطی به مطالعه دارد؟ طرف هم گفته بود؛ بنده قائل به ربط نیستم!
#احمد_زیدآبادی
#حزب_توده
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#امور_جهانی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پیام و پیامد بازداشت مصطفی تاجزاده
مسئولان جمهوری اسلامی خود را از هر سو تحت فشار و هجوم میبینند. این موضوع به نظرم آنها را از کوره به در برده و از روی عصبانیت تصمیم میگیرند. بازداشت دوست عزیز مصطفی تاجزاده و دو تن از کارگردانان سینمای کشور، به نظرم تصمیمی از روی عصبانیت است و متأسفانه در مورد پیامدهای آن در این شرایط دشوار کشور یا اصلاً فکر نشده و یا به دلیل همان عصبانیت، درست فکر نشده است.
جمهوری اسلامی در طول حیات خود همواره خود را در حال منازعه با "استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل و عوامل آنها" در تمام حوزهها و به تناوب در دو جبهۀ امنیتی و دیپلماتیک معرفی کرده و از همین رو، انتظارش بخصوص از نیروهای دخیل در تأسیس نظام این است که در این منازعه در برابر "جبهه دشمن" از آن حمایت کنند.
بر همین اساس، مسئولان نظام در برابر هرگونه انتقاد و اعتراض علنی علیه سیاستهای خود بالاخص از جانب این نیروها، بیتابی آشکاری نشان میدهند و آن را به مسائلی از قبیلِ "عدم درک شرایط حساس کشور"، "بیبصیرتی در فهم پیچیدگی اوضاع"، "قدرتطلبی شخصی"، "تأثیرپذیری از نفوذ و افکار بیگانه"..... نسبت میدهند.
ظاهراً تمام اعتراضها به انتخابات سال 88 نیز در همین چارچوبها تأویل و تفسیر شد و به شدتعملی بیسابقه در برابر آن انجامید.
این شدتعمل اما نتیجۀ عکس به بار آورد. هرچند که اصلاحطلبان در آن ماجرا تقریباً تمام امکانات سیاسی و تشکیلاتی خود را از دست دادند، نیروهای انسانی آنها در زندانها دچار فرسایش شدند و رهبران آنها تحتِ حصر و یا محدودیت قرار گرفتند، اما جناح مسلط هم در افکار عمومی ضربهای اساسی خورد و به دلیل به کارگیری خشونت علیه معترضان، اعتبارش حتی در بین قشر مذهبی جامعه نیز به سختی آسیب دید.
این موضوع بویژه کینه و نقاری را بین دو جناح دامن زد که عوارضش پس از گذشت بیش از یک دهه، به رغم برخی از تلاشهای حاشیهای برای رفع آن، همچنان پابرجاست. این کینه و نقار بدون تردید در تضعیف پایههای قدرت سیاسی نظام اثرگذار بوده و زمینه را برای عبور طیف بزرگی از نیروها از آن فراهم کرده است.
در شرایط حاضر نیز جمهوری اسلامی خود را در "نقطهعطف" پیکارِ توأمانِ امنیتی و دیپلماتیکش با "جهان استکبار" میبیند و بیتوجه به شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی کشور و ذهنیت تحول یافتۀ جامعه، از اصلاحطلبان انتظار حمایت بخصوص در این دو مورد دارد. هر چند که مجموعۀ اصلاحطلبان در حال حاضر سکوت پیشه کرده و یا بعضاً با روشی انتقادی و ناصحانه نظرات خود را مطرح میکنند، اما حکومت ظاهراً به این حد هم راضی نیست و خواهان خاموشی تک صداهایی مانند نقدهای عریان و صریح آقای تاجزاده در جبهۀ اصلاحطلبان است.
تاجزاده در نقدهای خود از مرز اصلاحطلبی عبور نکرده اما لحن کلامش از آن فراتر رفته است. به نظرم همین لحن کلام، سبب آزردگی و عصبانیت جناح مقابل شده تا حدی که جز به بازداشت او رضایت ندادهاند. شاید تصور محافلِ دخیل در بازداشت آقای تاجزاده این بوده است که آزادیعملش میتواند سبب ترغیب دیگر اصلاحطلبان به تکرار شیوۀ نقادی بیپروای او شود و به زعم خود، با بازداشتش در صدد ارسال پیامی اخطارآمیز به دیگر اصلاحطلبان برآمدهاند.
اگر منظور از بازداشت تاجزاده ارسال این پیام باشد، به نظرم اشتباه محاسبهای بنیادی صورت گرفته است. واقعیت این است که مصطفی به دلیل نوع نقادی خود در بین سران اصلاحات تک افتاده بود و در عین حال خودش نیز از نقد دیگر اصلاحطلبان در امان نبود. بازداشت او اما نه فقط هرگونه نقد وی از سوی دوستانش را بیربط و اصطلاحاً به امری "ناجوانمردانه" تبدیل میکند بلکه با دامن زدن به آتش خشم و عصبانیت آنها، راه را برای تکرار شیوۀ نقادی او در بین دیگر اصلاحطلبان میگشاید و این نیز به نوبۀ خود میتواند آنها را یکی پس از دیگری به صورت هدفی برای بازداشت در آورد.
در یک فرض توطئه نگرانه، شاید منظور بعضی از نیروهای دخیل در بازداشت مصطفی همین باشد. ظاهراً گروه و دستهای در جناح اصولگرا به دلایلی کاملاً پیچیده و متناقض، علاقۀ ویژهای به معرفی اصلاحطلبان به عنوان دشمنِ اصلی و مؤثر نظام دارند و سعی وافری در هل دادن آنها به این سمت از خود نشان میدهند.
به هر حال، با بازداشت تاجزاده دیگر هیچکدام از منتقدان سیاسی، حاشیۀ امنی برای خود احساس نخواهند کرد و این موضوع در درجۀ نخست، نظام را در برابر فشارهای موجود آسیبپذیرتر خواهد کرد.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#بازداشت
#اصلاح_طلبان
#حاشیه_امن
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مسئولان جمهوری اسلامی خود را از هر سو تحت فشار و هجوم میبینند. این موضوع به نظرم آنها را از کوره به در برده و از روی عصبانیت تصمیم میگیرند. بازداشت دوست عزیز مصطفی تاجزاده و دو تن از کارگردانان سینمای کشور، به نظرم تصمیمی از روی عصبانیت است و متأسفانه در مورد پیامدهای آن در این شرایط دشوار کشور یا اصلاً فکر نشده و یا به دلیل همان عصبانیت، درست فکر نشده است.
جمهوری اسلامی در طول حیات خود همواره خود را در حال منازعه با "استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل و عوامل آنها" در تمام حوزهها و به تناوب در دو جبهۀ امنیتی و دیپلماتیک معرفی کرده و از همین رو، انتظارش بخصوص از نیروهای دخیل در تأسیس نظام این است که در این منازعه در برابر "جبهه دشمن" از آن حمایت کنند.
بر همین اساس، مسئولان نظام در برابر هرگونه انتقاد و اعتراض علنی علیه سیاستهای خود بالاخص از جانب این نیروها، بیتابی آشکاری نشان میدهند و آن را به مسائلی از قبیلِ "عدم درک شرایط حساس کشور"، "بیبصیرتی در فهم پیچیدگی اوضاع"، "قدرتطلبی شخصی"، "تأثیرپذیری از نفوذ و افکار بیگانه"..... نسبت میدهند.
ظاهراً تمام اعتراضها به انتخابات سال 88 نیز در همین چارچوبها تأویل و تفسیر شد و به شدتعملی بیسابقه در برابر آن انجامید.
این شدتعمل اما نتیجۀ عکس به بار آورد. هرچند که اصلاحطلبان در آن ماجرا تقریباً تمام امکانات سیاسی و تشکیلاتی خود را از دست دادند، نیروهای انسانی آنها در زندانها دچار فرسایش شدند و رهبران آنها تحتِ حصر و یا محدودیت قرار گرفتند، اما جناح مسلط هم در افکار عمومی ضربهای اساسی خورد و به دلیل به کارگیری خشونت علیه معترضان، اعتبارش حتی در بین قشر مذهبی جامعه نیز به سختی آسیب دید.
این موضوع بویژه کینه و نقاری را بین دو جناح دامن زد که عوارضش پس از گذشت بیش از یک دهه، به رغم برخی از تلاشهای حاشیهای برای رفع آن، همچنان پابرجاست. این کینه و نقار بدون تردید در تضعیف پایههای قدرت سیاسی نظام اثرگذار بوده و زمینه را برای عبور طیف بزرگی از نیروها از آن فراهم کرده است.
در شرایط حاضر نیز جمهوری اسلامی خود را در "نقطهعطف" پیکارِ توأمانِ امنیتی و دیپلماتیکش با "جهان استکبار" میبیند و بیتوجه به شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی کشور و ذهنیت تحول یافتۀ جامعه، از اصلاحطلبان انتظار حمایت بخصوص در این دو مورد دارد. هر چند که مجموعۀ اصلاحطلبان در حال حاضر سکوت پیشه کرده و یا بعضاً با روشی انتقادی و ناصحانه نظرات خود را مطرح میکنند، اما حکومت ظاهراً به این حد هم راضی نیست و خواهان خاموشی تک صداهایی مانند نقدهای عریان و صریح آقای تاجزاده در جبهۀ اصلاحطلبان است.
تاجزاده در نقدهای خود از مرز اصلاحطلبی عبور نکرده اما لحن کلامش از آن فراتر رفته است. به نظرم همین لحن کلام، سبب آزردگی و عصبانیت جناح مقابل شده تا حدی که جز به بازداشت او رضایت ندادهاند. شاید تصور محافلِ دخیل در بازداشت آقای تاجزاده این بوده است که آزادیعملش میتواند سبب ترغیب دیگر اصلاحطلبان به تکرار شیوۀ نقادی بیپروای او شود و به زعم خود، با بازداشتش در صدد ارسال پیامی اخطارآمیز به دیگر اصلاحطلبان برآمدهاند.
اگر منظور از بازداشت تاجزاده ارسال این پیام باشد، به نظرم اشتباه محاسبهای بنیادی صورت گرفته است. واقعیت این است که مصطفی به دلیل نوع نقادی خود در بین سران اصلاحات تک افتاده بود و در عین حال خودش نیز از نقد دیگر اصلاحطلبان در امان نبود. بازداشت او اما نه فقط هرگونه نقد وی از سوی دوستانش را بیربط و اصطلاحاً به امری "ناجوانمردانه" تبدیل میکند بلکه با دامن زدن به آتش خشم و عصبانیت آنها، راه را برای تکرار شیوۀ نقادی او در بین دیگر اصلاحطلبان میگشاید و این نیز به نوبۀ خود میتواند آنها را یکی پس از دیگری به صورت هدفی برای بازداشت در آورد.
در یک فرض توطئه نگرانه، شاید منظور بعضی از نیروهای دخیل در بازداشت مصطفی همین باشد. ظاهراً گروه و دستهای در جناح اصولگرا به دلایلی کاملاً پیچیده و متناقض، علاقۀ ویژهای به معرفی اصلاحطلبان به عنوان دشمنِ اصلی و مؤثر نظام دارند و سعی وافری در هل دادن آنها به این سمت از خود نشان میدهند.
به هر حال، با بازداشت تاجزاده دیگر هیچکدام از منتقدان سیاسی، حاشیۀ امنی برای خود احساس نخواهند کرد و این موضوع در درجۀ نخست، نظام را در برابر فشارهای موجود آسیبپذیرتر خواهد کرد.
#احمد_زیدآبادی
#مصطفی_تاجزاده
#بازداشت
#اصلاح_طلبان
#حاشیه_امن
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
من هم مخالف احیای برجام هستم!
مدیر مسئول کیهان نوشته است:
"آمریکا و متحدانش با هماهنگی جریان غربگرای مدعی اصلاحات در داخل کشور تلاش گسترده و مشترکی را برای وادار کردن ایران به پذیرش پیشنهاد فاجعهبار غرب و تن دادن به توافقی خسارتبار، سازماندهی کرده و دنبال میکنند."
به این میگویند فرافکنی ناشیانه! خودشان در حال مذاکره برای احیای برجامند، آن وقت اصلاحطلبان را مسئول معرفی میکنند! آخر پذیرش یا عدم پذیرش برجام در حالی که قدرت به طور یکپارچه در دست اصولگرایان است، چه دخلی به اصلاحطلبان دارد؟
به نظرم از این به بعد بهتر است اصلاحطلبان حتی یک کلمه در دفاع از برجام سخن نگویند تا ببینیم اصولگرایان میخواهند چه کنند؟
آنها به هر حال دو راه که بیشتر پیش رو ندارند. یا باید توافق را رد کنند که در آن صورت مسئول عواقبش خودشان خواهند بود. یا بپذیرند که در آن صورت باید دید کیهانیان غیور چه کسی را متهم میکنند؟
این نهایتِ زشتکاری است که کاری را خودشان انجام دهند، اما چون آن را خلافِ مواضع قبلیشان میبینند، آن را به گردن دیگران بیاندازند!
حالا که اینطور شد از این به بعد من هم همصدا با کیهان علیه احیای برجام مینویسم تا ببینیم از این طریق چه خیری به جمهوری اسلامی میرسد!
#احمد_زیدآبادی
#احیای_برجام
#فرافکنی
#روزنامه_کیهان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مدیر مسئول کیهان نوشته است:
"آمریکا و متحدانش با هماهنگی جریان غربگرای مدعی اصلاحات در داخل کشور تلاش گسترده و مشترکی را برای وادار کردن ایران به پذیرش پیشنهاد فاجعهبار غرب و تن دادن به توافقی خسارتبار، سازماندهی کرده و دنبال میکنند."
به این میگویند فرافکنی ناشیانه! خودشان در حال مذاکره برای احیای برجامند، آن وقت اصلاحطلبان را مسئول معرفی میکنند! آخر پذیرش یا عدم پذیرش برجام در حالی که قدرت به طور یکپارچه در دست اصولگرایان است، چه دخلی به اصلاحطلبان دارد؟
به نظرم از این به بعد بهتر است اصلاحطلبان حتی یک کلمه در دفاع از برجام سخن نگویند تا ببینیم اصولگرایان میخواهند چه کنند؟
آنها به هر حال دو راه که بیشتر پیش رو ندارند. یا باید توافق را رد کنند که در آن صورت مسئول عواقبش خودشان خواهند بود. یا بپذیرند که در آن صورت باید دید کیهانیان غیور چه کسی را متهم میکنند؟
این نهایتِ زشتکاری است که کاری را خودشان انجام دهند، اما چون آن را خلافِ مواضع قبلیشان میبینند، آن را به گردن دیگران بیاندازند!
حالا که اینطور شد از این به بعد من هم همصدا با کیهان علیه احیای برجام مینویسم تا ببینیم از این طریق چه خیری به جمهوری اسلامی میرسد!
#احمد_زیدآبادی
#احیای_برجام
#فرافکنی
#روزنامه_کیهان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
اگر ریگی به کفش ندارند!
ظاهراً توافقنامۀ برجام در آستانۀ نهایی شدن و امضاست.
افراد بسیاری از اصولگرایان تا کنون برجام را "خیانت به کشور" دانستهاند!
حالا خیانت به کشور بارِ سنگینتری دارد یا نوشتۀ اخیر میرحسین موسوی؟
اصولگرایان بدون آنکه با قائلانِ به "تساوی پذیرش برجام و خیانت به کشور" مرزبندی کنند، اسب خود را برای امضای توافقنامه زین کردهاند اما در همان حال، پایشان را در یک کفش کردهاند که الّا و بالله اصلاحطلبان باید مرز خود را با نوشتۀ مهندس موسوی روشن کنند!
خب، اگر قرار باشد اصلاحطلبان موضع خود را در برابر نوشتۀ مهندس موسوی روشن کنند، چرا اصولگرایان نباید تکلیف خود را در برابر نیروهای اردوگاه خودشان که بر برابری امضای برجام و خیانت به کشور اصرار کردهاند، تعیین کنند؟
آیا آنها میپذیرند که امضای برجام مترادف خیانت به کشور است؟ اگر میپذیرند، چرا رسماً و علناً در آستانۀ ارتکاب خیانت به کشورند؟ و اگر نمیپذیرند، چرا با کسانی که آن را خیانت دانستهاند، مرزبندی روشنی نمیکنند؟
بدین ترتیب، میتوان توافقنامهای بین اصولگرایان و اصلاحطلبان جوش داد! طبق این توافقنامه، اصولگرایان با آن دسته از نیروهای خود که برجام را خیانت دانستهاند، مرزبندی کنند و آنگاه اصلاحطلبان با همان لحن و ادبیات، مرز خود را با نوشتۀ مهندس موسوی مشخص کنند!
به توجه به سنگینیِ بار خیانت که اقدامی عملی است، نسبت به اظهارنظر موسوی که موضعی انتزاعی است، این معامله از هر جهت به نفع اصولگرایان است. حالا اگر آنها ریگی به کفش ندارند، پا پیش بگذارند.
#احمد_زیدآبادی
#میر_حسین_موسوی
#احیای_برجام
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
ظاهراً توافقنامۀ برجام در آستانۀ نهایی شدن و امضاست.
افراد بسیاری از اصولگرایان تا کنون برجام را "خیانت به کشور" دانستهاند!
حالا خیانت به کشور بارِ سنگینتری دارد یا نوشتۀ اخیر میرحسین موسوی؟
اصولگرایان بدون آنکه با قائلانِ به "تساوی پذیرش برجام و خیانت به کشور" مرزبندی کنند، اسب خود را برای امضای توافقنامه زین کردهاند اما در همان حال، پایشان را در یک کفش کردهاند که الّا و بالله اصلاحطلبان باید مرز خود را با نوشتۀ مهندس موسوی روشن کنند!
خب، اگر قرار باشد اصلاحطلبان موضع خود را در برابر نوشتۀ مهندس موسوی روشن کنند، چرا اصولگرایان نباید تکلیف خود را در برابر نیروهای اردوگاه خودشان که بر برابری امضای برجام و خیانت به کشور اصرار کردهاند، تعیین کنند؟
آیا آنها میپذیرند که امضای برجام مترادف خیانت به کشور است؟ اگر میپذیرند، چرا رسماً و علناً در آستانۀ ارتکاب خیانت به کشورند؟ و اگر نمیپذیرند، چرا با کسانی که آن را خیانت دانستهاند، مرزبندی روشنی نمیکنند؟
بدین ترتیب، میتوان توافقنامهای بین اصولگرایان و اصلاحطلبان جوش داد! طبق این توافقنامه، اصولگرایان با آن دسته از نیروهای خود که برجام را خیانت دانستهاند، مرزبندی کنند و آنگاه اصلاحطلبان با همان لحن و ادبیات، مرز خود را با نوشتۀ مهندس موسوی مشخص کنند!
به توجه به سنگینیِ بار خیانت که اقدامی عملی است، نسبت به اظهارنظر موسوی که موضعی انتزاعی است، این معامله از هر جهت به نفع اصولگرایان است. حالا اگر آنها ریگی به کفش ندارند، پا پیش بگذارند.
#احمد_زیدآبادی
#میر_حسین_موسوی
#احیای_برجام
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii