نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
67.6K subscribers
331 photos
56 videos
57 files
1.81K links
احمد زیدآبادی
Download Telegram
در بارۀ محسنی اژهای
سال 79 غلامحسین محسنی اژهای به عنوان نمایندۀ مدعی‌العموم، شاکی پروندۀ من بود. حدوده ده اتهام علیه‌ام ردیف شده بود که سرجمع 23 سال حبس داشت. کار البته با سعید مرتضوی پیش می‌رفت و من مواجهه‌ای مستقیم با آقای اژهای نداشتم تا اینکه حادثه‌ای سبب این مواجهه در داخل زندان شد.
حادثه از این قرار بود که یک زندانی دارای مشکل شدید روحی را به اتاق ما فرستادند و او رضا عاملی ضارب علی رازینی از اعضای گروه مهدویت را در خواب با کارد میوه‌خوری مورد حمله قرار داد و چند جای سر و صورتش را زخمی کرد.
در اعتراض به انتقال آن زندانی بیمار به بند سیاسی، من اعلام کردم که اگر مسئولان زندان در این باره توضیح لازم را ندهند، دست به اعتصاب غذا می‌زنم. تهدید به اعتصاب، واکنش رسانه‌ای وسیعی یافت، اما مسئولان زندان نه فقط توضیحی ندادند بلکه با برخی اقدامات خود وضع بند را به شدت متشنج کردند.
این وضع ادامه داشت تا اینکه یک صبحِ زود که با همبندی‌ها از جمله احمد باطبی مشغول صرف صبحانه بودیم، ناگهان محسنی اژهای در برابر در ظاهر شد و لبخند به لب سراغ مرا گرفت. او آمده بود تا از چند و چون ماجرا با خبر شود. انصاف حکم می‌کند که بگویم با احترام و حتی تواضعِ تمام مشغول صحبت شد و از خلال صحبت‌هایش متوجه شدم که با نوشته‌هایم بخصوص آنچه در جریان محاکمۀ آقای کرباسچی در روزنامۀ همشهری و عمدتاً در انتقاد از خودِ او به عنوان رئیس دادگاه نوشته بودم،آشنایی کامل دارد.
من اما در مواجهه با او عنان خشم را رها کردم و با حالتی بسیار عصبی نوع برخورد رئیس زندان را که مانند دانش‌آموزی مؤدب در کنار او ایستاده بود، به باد حمله گرفتم و گفتم که اینها یکسر دروغ می‌گویند.
محسنی اژهای در پاسخم گفت؛ مگر خودت در روزنامه‌ها دروغ نمی‌نوشتی؟ این جمله مرا آشفته کرد و فریاد زدم: من؟ دروغ؟ کی؟ کجا؟ درکدام مطلب؟ خلاصه به دلیل عصبانیتم نتوانستم حرف و خواستۀ اصلی‌ام را به او منتقل کنم. او هم با گفتن جمله‌ای که شاید اکنون زمان مناسبی برای نقل آن نباشد، راهش را به سوی اتاق‌های دیگر بند در پیش گرفت و با شماری از زندانیان از جمله منوچهر محمدی مشغول صحبت شد و بعد هم بند را ترک کرد.
بار دیگر او را در سال 81 در جریان تشییع جنازۀ مرحوم دکتر علیرضا نوری برادر عبدالله نوری در مقابل ساختمان مجلس دیدم. اژهای که خود از مسببان محاکمه و زندانی کردن عبدالله نوری بود، از حادثۀ تصادف علیرضا نمایندۀ وقتِ مجلس، خیلی متأثر به نظر می‌رسید و در مراسم تشییع جنازۀ او حضور یافته بود. در آن محیط البته به نحوی "بیگانه" محسوب می‌شد و در تنهایی کامل قدم می‌زد. راستش من که نمی‌توانم از افراد کینه‌ای عمیق و ماندگار به دل بگیرم از تنهایی آشکارش در آن جمع حس ناخوشایندی پیدا کردم و حتی خواستم به او نزدیک شوم و سر صحبت را با وی باز کنم که شرایط را مناسب این کار ندیدم.
ابتدای سال 82 هم که مرا برای اجرای مابقی حکمم به دادسرای کارکنان دولت احضار کردند، در حضور همسر و فرزندان خردسالم مرا دستبند زدند، اقدامی کاملاً بی‌دلیل که بچه‌هایم را بسیار مضطرب و آزرده‌خاطر کرد. بعدها به من گفته شد که این کار به اصرارِ آقای اژهای صورت گرفته است. او در آن ایام از مصاحبه‌های تند و تیز من با رادیوهای خارجی در انتقاد از دستگاه قضایی از جمله شخصِ سید محمود هاشمی شاهرودی ظاهراً بسیار ناراحت بود و گفته شد که ماجرای دستبند زدن مرا از پنجرۀ طبقۀ بالای ساختمان دادسرا نظارت کرده است. اینکه این گفته چقدر درست است، اطلاع دقیق ندارم.
در سال 83 نیز ماجرای درگیری محسنی اژهای با عیسی سحرخیز در جلسۀ هیئت نظارت بر مطبوعات رسانه‌ای شد و نام وی را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت....
بعد از آن محسنی اژهای در مقام وزیر اطلاعات دولت احمدی‌نژاد نقش سیاسی برجسته‌ای پیدا کرد. از آن دوران هم دو تجربۀ مستقیم دارم. یکی پیگیری هیئت مدیرۀ انجمن صنفی روزنامه‌نگاران برای آزادی علی فرحبخش که آقای مزروعی بیشتر در جریان آن است و دیگری انتقالم به دلیلِ وخامتِ بی‌نهایتِ حالم از بند دوی-الف در سال 88 به بند 240 که تحت کنترل وزارت اطلاعات بود. گمان می‌کردم برای کمک به بهبود حالم این انتقال صورت گرفته است اما در آنجا با جهنمی واقعی روبرو شدم!
نهایتاً اینکه من در مجموع آقای اژهای را خیلی متفاوت از دیگر مقام‌های قضایی در جمهوری اسلامی نمی‌دانم اما اکنون که به عنوان رئیس قوه معرفی شده است، پیش از هر چیز مایلم بدانم که آن تیم بازجویی مستقر در بند 240 در سال 88 دقیقاً چه ارتباطی با وی داشته و از کجا دستور می‌گرفته است؟
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#عیسی_سحرخیز
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
حکمرانی در ایران غیرِممکن می‌شود؟

از زمانی که بحث ارائۀ پیشنهاد مستقیم به سید ابراهیم رئیسی پیش آمده است، سیل پیشنهادهای کتبی و شفاهی به سوی خودِ من سرازیر شده است! اگر وضع به همین منوال پیش رود مثل دورۀ احمدی‌نژاد که بخش اصلی کارش دریافت نامه‌های دستی مردم شده بود، کار من هم همان خواهد شد!
جدای از این شوخی، دل آدم از این وضعیتِ مردم واقعاً به درد می‌آید. مردمی که احساس بی‌پناهی و استیصال می کنند و هیچ روزنی را برای طرح مشکلات شان نادیده نمی‌گیرند.
این در حالی است که پیشنهادها بخصوص در حوزۀ اقتصاد کاملاً ضد و نقیض است. نکته‌ای را که یک نفر با اصرار تمام خواهان طرح آن است، دیگری به همان شدت، عکس آن را توصیه می‌کند. در واقع عموم مردم خواهان سامان دادن به اقتصاد هستند اما راه‌حل‌های مورد نظر آنها با یکدیگر تزاحم کامل دارد. این خود مشکل بزرگی در مسیر هر نوع برنامه‌ریزی اقتصادی ایجاد می‌کند. هر گونه برنامۀ اقتصادی بدون توجیه منطقی آن نزد اکثریت قاطعی از جامعه، شانس موفقیت ندارد و بدبختانه در مورد "سیاست اقتصادی درست" نقطه‌نظرات ایرانی‌ها بیش از حد تصور، مغشوش و متشتت و اختلاف برانگیز شده است. حتی بدتر از این، بسیاری از مردم متوجه پیامدهای علایق اقتصادی خود نیستند و توأمان سودمندی‌های متضادی را طلب می‌کنند. به عبارت دیگر، بسیاری خواهانِ انتفاع از اقتصاد کنترل شدۀ دولتی و مزایای اقتصاد آزاد به طور همزمان هستند. در عمل اما چنین چیزی غیرممکن است. اقتصاد دولتی و آزاد هر کدام سازوکار و پیامدهای مخصوص خود را دارند و چشمداشت به مزایای هر دو، بدون تن دادن به مضار هر یک از آنها، نیازمند ترکیب معجزه‌آسایی است که هنوز نوع بشر آن را کشف نکرده و به نظر کشف ناکردنی هم می‌آید!
هنگامی که فردی امور متضادی را طلب کند، به عنوان آدمی "غیرمنطقی" و "غیرمسئول" شناخته می‌شود. حال دلیل گسترش این نوع مسئولیت ناشناسی در جامعۀ ما چیست؟ در درجۀ نخست، صاحبان قدرت که اقتصاد را وجه‌المنازعۀ بازی‌های عوامفریبانۀ خود قرار داده‌اند و ذهن مردم را نسبت به یک اقتصاد سالم و کارآمد تیره و تار کرده‌اند. در درجۀ دوم، اقتصاددانانی که به جای روشنگری و بی‌طرفی علمی، یک سوی منازعۀ سیاسی شده‌اند و ذهن عموم مردم را از توقعات متضاد انباشته کرده‌اند. و در درجۀ سوم، فضای رسانه‌ای که سرشار از دامن زدن به مطالبات تخیلی و غیر قابل تحقق اقتصادی بدون ارائۀ راهکاری عملی و منسجم است.
این نوع مسئولیت ناشناسی، سامان دادن به اقتصاد را حتی اگر روزی اراده و توانی برای آن ظهور کند، ناممکن کرده است. اساساً این روند به نظر من حکمرانی منطقی و معقول در ایران را از سوی هر گونه نیروی سیاسی، به امری محال تبدیل خواهد کرد.
عجیب اینکه کمتر کسی نگران این وضعیت اسفبار است. ظاهراً ما عادت کرده‌ایم نگران چیزهایی باشیم که جای نگرانی ندارد و در عوض بی‌خیال اموری شویم که واقعاً جای نگرانی دارد!
در آخر لازم است اضافه کنم که ترجیع‌بند اغلب پیشنهادهای مطرح شده، درخواست برای آزادی فعالان محیط زیستی از زندان است. هیچ بخشی از جامعه با زندانی کردن این تلاشگران کنار نیامده است. هیچ بخشی از مردم باور ندارند که آنها مرتکب خلافی شده‌اند. عموماً زندانی کردن آنان را به پرونده‌سازی با نیّات نامشخص و ناموجه نسبت می‌دهند.
در واقع همۀ این زندانی‌ها با گذشت بیش از سه سال و نیم از حبس‌شان، مشمول آزادی مشروط شده‌اند. آزادی آنها برای حکومت و قوۀ قضائیه هیچ خرجی ندارد! اما در مقابل فضای جامعه را کمی تلطیف می‌کند. اگر آقای اژهای آنطور که خودش گفته است در صدد پیشبرد برنامۀ تحول قضایی است، کار را با آزادی این طبعیت‌دوستان آغاز کند.
#احمد_زیدآبادی
#ابراهیم_رئیسی
#برنامه_اقتصادی
#زندانیان_محیط_زیستی
#محسنی_اژه_ای
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
به نظر شما چرا؟

شیخ غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوۀ قضائیه در دیدار با جمعی از پژوهشگران اجتماعی و فعالان سیاسی از جمله عباس عبدی و علی مطهری گفته است: "من معتقد بوده و هستم که دستگاه قضایی باید کاملاً مستقل باشد؛ چرا که گاهی برخی جریانات سیاسی تلاش می‌کنند ناخودآگاه از طریق فرایندهای قضایی و نهادهایی همچون سازمان بازرسی یا دادستانی یا حراست‌ها رقیب خود را حذف کنند و در این موارد عدلیه باید مستقل عمل کند."
وی با تأکید بر این که دستگاه قضایی باید از هر گونه ظلم جلوگیری کند، تصریح کرد: "اگر ظلمی توسط یک مأمور حکومت صورت گرفت باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ خصوصاً اگر به کسی ظلم شود که راهی برای اثبات حقانیت خود و دفاع از حقش ندارد."
این قبیل سخنان تاکنون بیشتر از زبان چهره‌های اصلاح‌طلب مطرح می‌شد و اگر از جانب فردی از جناح اصولگرا یا بخصوص مسئولی در قوۀ قضائیه حتی شبیه به این نظرات مطرح می‌شد، بازتاب رسانه‌ای فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کرد.
حال سخنان اژهای در مقام ریاست قوۀ قضائیه بازتاب چندانی پیدا نکرده است و بخصوص شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور یا آن را به کلی نادیده گرفتند و یا آن بخشی را که بیشتر شائبۀ تکرار رفتارهای گذشته را داشت، پوشش دادند.
به نظر شما چرا؟
به دلیل سابقه و عملکرد گذشتۀ محسنی اژهای؟
بی‌اعتمادی نسبت به عملی شدن این نظرات؟
نومیدی از بهبود وضعیت کشور؟
بی‌تفاوتی جامعه در برابر وعده‌های تحول و تغییر؟
و یا بی‌علاقگی طیفی از کنشگران فضای سیاسی و رسانه‌ای به هرگونه عملِ اصلاحی از طرف اصولگرایان بخصوص پس از یک دست شدن قدرت و آرزوی شکست آنها به هر قیمت؟
لابد می‌پرسید؛ نظرات‌مان را در کجا منعکس کنیم؟
من تصمیم گرفتم از امروز بخش کامنت‌گذاری این کانال را فعال کنم تا دوستانی که مایل به اظهار نظر در بارۀ نوشته‌هایم هستند، این امکان بدون واسطه برای‌شان فراهم شود.
می‌دانم که قریب به تمام مخاطبان این کانال، افرادی تحصیل کرده و با فرهنگ‌اند و به ادب و آداب هر نوع مخالفت و نقد و نفی پایبند. با این حال، همیشه معدود افرادِ نافرهیخته‌ای هم در همۀ جوامع یافت می‌شوند که خود را از قید هر گونه ضابطۀ فرهنگی و اخلاقی و کلامی، رها و آزاد می‌بینند و وسعتِ امکانات رسانه‌های مجازی نیز به آنها امکان می‌دهد که با پنهان شدن در پشت عناوین جعلی وارد بحث و گفتگوی دیگران شوند و فضا را مسموم و آلوده کنند.
قاعدتاً من چاره‌ای جز نادیده گرفتن این جمع معدود ندارم اما در حد وقت و مقدوراتم نقدها را پیگیری و به اندازۀ ضرورت پاسخ می‌دهم.
#احمد_زیدآبادی
#قوه_قضائیه
#محسنی_اژه_ای
#آداب_نقد
#پژوهشگران_اجتماعی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
کدام 76 محکوم امنیتی؟

نهادهای قضایی اعلام کرده‌اند که "76 محکوم امنیتی" به مناسبت میلا پیامبر در فهرست عفو قرار گرفته و از زندان آزاد می‌شوند.
پس از شنیدن این خبر منتظر آزادی فعالان محیط زیست، اعضای کانون نویسندگان ایران و شماری از زنان و همکاران مطبوعاتی از زندان بودم اما آنطور که مشخص است عفو اعلام شده شامل هیچکدام از این زندانیان نشده است.
حتی در اقدامی معکوس، آرش گنجی از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان برای تحمل پنج سال محکومیت خود احضار و راهی زندان شده است.
طبعاً آزادی آن 76 محکوم امنیتی اقدامی درست است، اما چرا زندانیانِ پرونده‌های پر سر و صداتر که بعضاً مانند فعالان محیط زیستی نزدیک به دو - سوم یا نیمی از محکومیت خود را سپری کرده‌اند، از عفوهای عمومی مستثنی می‌شوند و حتی یک مرخصی درست و درمان به آنها داده نمی‌شود؟
از آقای محسنی اژهای می‌پرسم که ادامۀ حضور این افراد در زندان تا چه اندازه به اجرای "سند تحول" مورد تأکید دائمی وی کمک می‌کند؟ چرا یک بار و برای همیشه به موضوع زندانیان سیاسی و به اصطلاح امنیتی در ایران پایان نمی‌دهید تا عمومِ جامعه وعده‌های شما را جدی بگیرد و نسبت به بهبود اوضاع دلگرم شود؟
#احمد_زیدآبادی
#زندانیان_محیط_زیستی
#کانون_نویسندگان
#آرش_گنجی
#محسنی_اژه_ای
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
داستان یک پرونده:
چگونه وقت ما را می‌گیرید! (1)

روز شنبه صدور ابلاغیه‌ای قضایی برایم پیامک شد. تلاشم برای دریافت متن ابلاغیه از طریق سایت قوۀ قضائیه به جایی نرسید و پس از ساعت‌ها معطلی سایت مربوطه باز نشد که نشد!
به ناچار امروز راهی دفتر قضایی محل شدم تا از متن ابلاغیه اطلاع حاصل کنم. آنجا قدری شلوغ بود و حدود یک ساعتی معطل ماندم.
ابلاغیه از طرف شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان بود که طبق آن به عنوان "مطلع" باید در روز هفتم دی ماه خودم را به آنجا معرفی کنم در غیر این صورت "جلب" خواهم شد.
داستان این ابلاغیه به دو سال قبل مربوط می‌شود. به مناسبت 16 آذر سال 98 شماری از انجمن‌های دانشجویی مرا برای سخنرانی یا مناظره به دانشگاه محل تحصیل خود دعوت کردند. از میان آنها نهایتاً مجوز حضورم در دانشگاه صنعتی اصفهان و اراک و خرم‌آباد صادر شد و میزبانان هم در این باره اطلاع‌رسانی کردند.
واقعیت این است که علاقه‌ای برای حضور در این برنامه‌ها نداشتم چون اصولاً شکل‌گیری بحثی منطقی با طرف‌های مناظره بخصوص در دانشگاه اراک سالبۀ به انتفای موضوع بود! با این حال تحت فشار دانشجویان، موافقت اصولی‌ام را برای حضور در دانشگاه‌شان اعلام کردم.
در 16 آذر سال 98 هنوز آثار ناآرامی‌های آبان در جریان بود و نهادهای امنیتی نسبت به برگزاری تجمعات به هر صورتِ آن حساس بودند. از این رو، دو روز قبل از عزیمتم به دانشگاه‌های مذکور، از شمارۀ دادستانی تهران با موبایل من تماس گرفته شد و فردی که خود را عضو سازمان اطلاعات سپاه معرفی می‌کرد از من محترمانه و به اصرارِ تمام خواست که در جمع دانشجویان حضور پیدا نکنم. به او توضیح دادم که خودم هم علاقه‌ای شخصی به این حضور ندارم اما بهتر است که آنها این موضوع را به دانشگاه‌های مربوطه اطلاع دهند. بعد از آن من این داستان را در همین کانال با جزئیات آن نقل کردم.
از آن سوی ماجرا، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان که با پرسش دانشجویان در بارۀ علت لغو برنامه روبرو می‌شود، با صدور بیانیه‌ای دلیل لغو آن را ممانعت اطلاعات سپاه از حضورم در دانشگاه اعلام می‌کند. گویا دانشگاه اراک هم بیانیۀ مشابهی می‌دهد.
در این میان، اطلاعات سپاه اصفهان از ساجد سهرابی دبیر انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و یونس صابری دبیر انجمن دانشگاه اراک و من به اتهام افترا و نشر اکاذیب به دادگستری اصفهان شکایت می‌کند و از اساس منکر دخالت در پیشگیری از این برنامه می‌شود.
بدین ترتیب، دادسرای اصفهان پرونده را به جریان می‌اندازد و در مرحلۀ بازپرسی برای من و آقای صابری قرار منع تعقیب و برای آقای ساجدی قرار مجرمیت صادر می‌کند. اطلاعات سپاه اصفهان اما به این رأی اعتراض می‌کند و پرونده بار دیگر در دادسرا مطرح می‌شود و خلاصه به مدت دو سال، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و دبیر آن را به خود مشغول می‌سازد. (ادامه دارد)
#احمد_زیدآبادی
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
داستان یک پرونده:
چگونه وقت ما را می‌گیرید! (2)

حالا شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان از من خواسته است که " به همراه دلایل و مدارک" صبح روز هفتم دی در دادگاه حضور پیدا کنم! دلایل و مدارک من همان تماس تلفنی است که طبعاً اثری از آن باقی نمانده است!
آنچه من گفته‌ام، تماس اطلاعات سپاه تهران بوده است! خب اولاً این چه اتهامی را متوجه اطلاعات سپاه اصفهان می‌کند که بخواهد شاکی باشد؟ این نهاد تحت سه عنوانِ "سپاه صاحب‌الزمان"، "ودجا چهار صد و بیست هفت هزار و چهار صد و سی و چهار" (؟) و "اطلاعات سپاه اصفهان" از ما سه نفر شکایت کرده است، آیا به جای شکایت بهتر نبود از اطلاعات سپاه تهران استعلام می‌کرد و اصل ماجرا را از آنها جویا می‌شد؟ حالا اطلاعات سپاه اصفهان این کار را نکرد، بازپرس نمی‌توانست بر اساس همان نامه‌ای که برایش ارسال کردم، از همان نهاد استعلام کند و به موضوع خاتمه دهد؟
بعد اینکه گفته شود اطلاعات سپاه مانع برگزاری یک مناظره در دانشگاه شده است، واقعاً در این کشور از جنس افتراست؟ منی که در چند پرونده درگیر بازجویی در بازداشتگاه‌های اطلاعات سپاه بوده‌ام، به فرض که در پی تسویه‌حساب با آن باشم، آیا نیازی به ایراد افترا و نشر اکاذیبی در این حد عادی و بی‌اثر دارم؟
از این گذشته، آیا اطلاعات سپاه اصفهان اینقدر مشتاق حضور من در دانشگاه‌های آن شهر است که ممانعت در این مورد از سوی خود را افتراء به حساب می‌آورد؟ آنطور که برخی دانشجویان به من اطلاع داده بودند قرار بود من به محض ورود به هر نقطه‌ای از اصفهان بی‌درنگ بازداشت شوم! اگر این اخبار نادرست بوده و اطلاعات سپاه اصفهان واقعاً از حضورم در دانشگاه‌های آن شهر استقبال می‌کند، همین لحظه مجوز آن را صادر کند تا من بلافاصله در آنجا حضور پیدا کنم.
خلاصه دارند وقت خودشان و مرا و انجمن‌ها و دادسرا را سر موضوعی بدین بی‌اهمیتی می‌گیرند. فقط دادسرا در گزارشِ گردشِ کار خود 55 اقدام را در رابطه با این پرونده فهرست کرده است! با صرفِ این میزان وقت، واقعاً چند پرونده از مردم گرفتار را می‌شد رسیدگی و بین آنها فصل خصومت کرد؟
بدبختانه از این نوع پرونده‌ها در بسیاری از شهرستان‌ها در جریان است و افراد را بر سرِ بیان یک جمله یا حرف، در رفت و آمد ممتد به دادسرا و دادگاه اسیر کرده است. نمونه‌ای از این نوع پروند ها مربوط به پرویز محمدی از همدان است که به قول خودش سال‌هاست درگیر مراحل مختلف یک حکم بر اساس بیان یک جمله در نقد اوضاع شده است.
من در اینجا توجه نهاد رهبری، ستاد فرماندهی کل و سران قوای سه‌گانه بخصوص آقای اژهای را به این وضعیت جلب می‌کنم. آیا با ادامۀ این نوع شکایات از سوی نهادهای نظامی، امکان تحقق هیچ بخش از وعده‌های مربوط به تحول و اصلاح در دستگاه قضایی وجود دارد؟
گذشته از اینها، حالا من بر چه اساسی باید چند روز از وقت و امکاناتم را صرف سفر به اصفهان و حضور در دادگاه کنم؟ در واقع در این ماجرا جای شاکی و متهم عوض شده است! از یک طرف نهادی امنیتی مرا از حضور در دانشگاه منع کرده و از طرف دیگر، بخش شهرستانی همان نهاد شاکی هم شده است!
من فعلاً به دلایلی که در نوشته‌هایم منعکس است، کلاً صبوری پیشه کرده‌ام وگرنه از هیچ اسم و عنوانی ترس و بیم و هراسی ندارم که بخواهم در برابر آن، حق و حقوق ابتدایی و قانونی‌ام را نادیده بگیرم.
در اینجا من از همان کسانی که تماس گرفتند و از من خواستند که به دانشگاه نروم، درخواست می‌کنم که تماس مشابهی با اطلاعات سپاه اصفهان یا دادسرای آن شهر بگیرند و واقعیت ماجرا را با آنها در میان بگذارند تا این پرونده پس از دو سال کش و قوس خاتمه یابد.
#احمد_زیدآبادی
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
استقبال از نقد بدون بازخورد؟

آقای محسنی اژهای از زمانی که زمام امورِ قوۀ قضائیه را به دست گرفته، بر دو نکته تأکید دائمی داشته است. نخست رعایت حقوق متهمان و زندانیان و تکریم آنها و دوم، استقبال از نقد عمکرد قوۀ قضائیه و شخص ایشان.
من از آقای اژهای درخواست می‌کنم که آخرین شر‌ح حال کیوان صمیمی از زندان سمنان را بخوانند و در مورد آن داوری کنند. آخر زندانیِ بیماری در این سن و سال را از این زندان به آن زندان از این قرنطینه به آن قرنطینه، از این شهر به آن شهر پاس دادن واقعاً اسمش رعایت حقوق زندانی است؟ کیوان را در مدت یک هفته ابتدا از زندان اوین به ندامتگاه کرج از آنجا دوباره به اوین و بازهم از اوین به زندان رجایی‌شهر کرج و از آنجا به بازداشتگاه دیگری و سپس به زندان سمنان انتقال دادند.
رنج و درد و عذاب این همه نقل و انتقال از این زندان به آن زندان فقط برای کسانی قابل لمس است که آن را در عمل تجربه کرده باشند وگرنه کسی که از دور دستی بر آتش داشته باشد، شاید مطلقاً متوجه چنین عذابی نشود.
از این گذشته، آقای اژهای که مرتب از لزوم انتقاد به عملکرد دستگاه تحت هدایت خود استقبال می‌کند، آیا واقعاً انتقادها را می‌شنود و نسبت به آنها واکنش نشان می‌دهد؟ اگر اینطور است پس چرا به این مورد خاص هیچ واکنشی به نقدها نشان نمی‌دهد؟ امثالِ من به چه زبان و لحن و با چه نوع استدلالی باید از این نوع رفتارها انتقاد کنیم که بازخوردی داشته باشد؟ انتقاد بدون بازخورد اساساً چه اهمیت و ارزش و اثری دارد که مرتب بدان دعوت می‌شود؟
#احمد_زیدآبادی
#کیوان_صمیمی
#محسنی_اژه_ای
#زندان_اوین
#زندان_سمنان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
ناپدید؟

چند روزی است که رسانه‌ها از "ناپدید" شدن حسین رونقی خبر می‌دهند.
چیزی که در این میان واقعاً عذاب‌آور است، سکوت دستگاه‌های رسمی در برابر این خبر است. اگر رونقی آنطور که برخی رسانه‌ها می‌گویند، بازداشت شده است، پس چرا رسماً به خانواده‌اش اطلاع داده نمی‌شود تا از وضعیت فرزند خود مطلع شوند و اگر هم بازداشت نشده است چرا از سوی نهادهای مسئول اعلام نمی‌شود تا خانواده‌اش پیگیر سرنوشت فرزندنشان شوند؟
شایعۀ "ناپدید" شدن یک فعال رسانه‌ای و سیاسی در کشوری که مسئولان آن مدعی‌اند از عالی‌ترین سطح امنیت در منطقه برخوردار است، از چه نوع مقوله‌ای است؟
نکند این هم از تبعات بحران اکراین است؟
انتظار می‌رود رئیس قوۀ قضائیه طبق وعده‌های خود، از خانوادۀ حسین رونقی رفع نگرانی کند.
#احمد_زیدآبادی
#حسین_رونقی
#قوه_قضائیه
#محسنی_اژه_ای
#بازداشت
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پایانی بر ضابط سالاری؟


غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه با اشاره به موضوع نظارت دادستان‌ها بر کار ضابطین گفته است: "باید توجه داشت که وقتی متهمی را چه در مسائل امنیتی و چه غیرامنیتی در اختیار ضابط قرار می‌دهیم، مسئولیت این امر با قاضی پرونده است لذا نظارت مستمر بر کار ضابط از ناحیه مسئولین ذیربط قضایی در دادسرا ضرورت دارد."
سخن آقای اژهای گامی در جهت اجرای صحیح قانون است. امیدوارم که این سخن به مرحلۀ اجرا برسد و "ضابط سالاری" در رسیدگی‌های قضایی بخصوص در پرونده‌های سیاسی و اصطلاحاً امنیتی پایان یابد. بدبختانه در این زمینه تجربه‌های بی‌نهایت تلخی وجود دارد.
در همین رابطه، برخی دستگاه‌های امنیتی در ماه‌های اخیر شماری از روزنامه‌نگاران را احضار کرده و با لحن‌های متفاوت به آنها تذکراتی داده‌اند. از آنجا که هر احضاری باید از طرف مقام رسمی قضایی صورت گیرد؛ بنابراین از آقای اژهای درخواست می‌شود که اینگونه احضارها در صورت ضرورت، با حکم قضایی در محل دادسرا و با نظارت دادستان‌ها انجام شود.
اعلام علنی این موضوع از سوی ریاست قوۀ قضائیه برای اطمینان خاطرِ روزنامه‌نگاران ضروری است.
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#ضابطان_قضایی
#احضار_روزنامه_نگاران
#پرونده_های_سیاسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
زبان الکن و زبان بدون لکنت!

رئیس قوۀ قضائیه گفته است: "با من صریح و بدون لکنت حرف بزنید."
نمی‌توان بیان چنین کلامی از سوی آقای محسنی اژهای را نادیده گرفت، اما با توجه به تجربه‌های گذشته و جاری، در صورتی که دستگاه قضایی در برابر حرف‌های غیرِصریح و الکن ما نیز از خود طاقت و تحمل نشان دهد، خودش خیلی پیشرفت به حساب می‌آید!
بنابراین، با همان زبان استفهامی و الکن از آقای محسنی می‌پرسم:
ماجرای سپیدۀ رشنو چیست؟ چرا دستگیر شده و در کجا به سر می‌برد؟ پخش "اعترافات" وی با آن وضعیت دردناک در تلویزیون در چه شرایطی و طبق کدام قانون صورت گرفت؟
تأیید حکم وکلا و فعالانی که تمام اقدام شان "قصد شکایت" از مسئولان بلندپایه نزد قوۀ قضائیه نظام بود، با کدام موازین قانونی و شرعی قابل توجیه است؟
ارجاع پروندۀ مصطفی تاجزاده به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب که به صدور احکام شدید و غلیظ علیه معترضان سیاسی معروف است و حتی شیخ صادق آملی نیز نوع برگزاری محاکمۀ معترضان به انتخابات سال 88 توسط ریاست آن را تاب نیاورد، به معنای ارسال چه پیامی به جامعۀ سیاسی کشور است؟
این نوع پرسش‌ها بدبختانه بی‌شمار است.
آیا همۀ این اقدامات رأساً از سوی دستگاه قضایی انجام می‌شود؟ اگر می‌شود پس آن وعدۀ تحول کجا رفت؟ اما اگر سررشتۀ این قبیل امور همچنان به دست "ضابطان" است، پس وعدۀ کنترل و مهار ضابطان چه شد؟
وقتی همین زبان الکن و استفهامی نیز می‌تواند پرونده‌سازی از سوی "دستگاه‌های ضابط" را به دنبال داشته باشد، واقعاً دعوت ریاست قوۀ قضائیه از منتقدان برای صریح و بدون لکنت حرف زدن با وی، چه معنا و مقصودی دارد؟
این نوع دعوت‌ها مرا به یاد سید محمد خاتمی در روزگار ریاستش بر قوۀ مجریه می‌اندازد. آقای خاتمی در آن دوران بخصوص دانشجویان را مرتب به پرسشگری و انتقاد از وضعیت دعوت می‌کرد، اما هنگامی که دانشجویی به دلیل پرسشگری یا انتقادش مورد تعقیب قضایی قرار می‌گرفت و به زندان می‌افتاد، آقای خاتمی برای نجات او خود را مسلوب‌الاختیار معرفی می‌کرد!
در همان زمان خطاب به او نوشتم: آخر این چه کاری است؟ دعوت به نقد از طرف بالاترین مرجع اجرایی کشور و آنگاه اعلام ناتوانی در حفظ امنیت منتقد؟
ناگفته نماند که رؤسای جمهور پس از خاتمی نیز خود را مسلوب‌الاختیار معرفی کردند، اما تاکنون چنین حرفی از طرف رؤسای قوۀ قضائیه زده نشده است. اگر واقعاً رئیس قوۀ قضائیه هم اختیار کافی برای اداره و بهبود عملکرد دستگاه تحت مدیریت خود نداشته باشد، پس اقتداری که ژان بُدن آن را در انحصار دولت‌ها فرض کرده، در کجا پنهان شده است؟ در برخی دستگاه‌های اصطلاحاً ضابط؟
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#سپیده_رشنو
#مصطفی_تاجزاده
#محمد_خاتمی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
رئیس قوه کدام یک است؟

از آقای محسنی اژهای می‌پرسم؛ وی رئیس یکی از قوای حاکم بر کشور است یا حسین شریعتمداری؟
اگر اوست، پس حسین شریعتمداری بر چه مبنایی برای رئیس قوۀ قضائیه دستورالعمل صادر می‌کند که در مقابل معترضان چه برخوردی در پیش گیرد؟
و اگر حسین شریعتمداری همه کارۀ این کشور است؛ پس چرا پیش از هر موضع‌گیری، از او کسب اجازه نمی‌شود تا کار به دستور و تحکمش به رئیس قوه در ملأعام نرسد!
شاید آقای اژهای در پاسخ بگوید؛ وقتی خودت برای تمام قوا و دستگاه‌ها و دستورالعمل صادر می‌کنی چرا حسین شریعتمداری صادر نکند؟
در واقع مشکل اصلی مسئولان کشور، در همین عدم تفکیک جایگاه امثال من با مدیرمسئول کیهان است.
من به عنوان یک شهروند منتقدِ خارج از حوزۀ قدرت رسمی، از این حق برخوردارم که از دستگاه‌های مختلف بخواهم که چه بکنند و چه نکنند و کسی هم موضع مرا به حساب نظام سیاسی یا بخشی از آن نمی‌گذارد.
حسین شریعتمداری اما بخشی از دستگاه قدرت است و "چه کنید و چه نکنید" او از سوی افکار عمومی به حساب نظام گذاشته می‌شود و خودش هم اصرار دارد که به عنوان سخنگو و بلکه صاحبِ اصلی نظام سیاسی کشور شناخته شود و امرش مطاع و فصل‌الخطاب به حساب آید!
بدین ترتیب، لازم است آقای اژهای، در برابر دستورالعمل‌های تحکم‌آمیز مدیر مسئول کیهان، موضع صریح و روشنی اتخاذ کند. اگر متبوع و مقهور اوست که هیچ و اگر نیست، یک بار برای همیشه او را سر جای خود بنشاند!
#احمد_زیدآبادی
#دستگاه_قضایی
#محسنی_اژه_ای
#معترضان
#حسین_شریعتمداری
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii