آفرینش
2.04K subscribers
3.06K photos
473 videos
631 files
3.9K links
Download Telegram
🔻«توتال» روایتی آمیخته به افسانه و حقیقت از زندگی کارگران

نسترن مکارمی بیان کرد: رمان «توتال» در سه فصل، حول محور نفت و طبقه کارگر روایت می‌شود، بومیانی که چیزی درباره حق و حقوق انسانی خود نمی‌دانند و مورد بیشترین سواستفاده‌ها قرار می‌گیرند. هر چند این روایت در عین افسانه‌گونگی، چندان هم بی‌شباهت به مابه‌ازای حقیقی و تاریخی خود نیست👇
https://b2n.ir/995236
@ibnaibna

منبع : ایبنا

@afarineshdastan
از شاعران، نویسندگان و مترجمان دعوت می شود یک تا سه اثر خود را همراه با یک قطعه عکس در فایل ورد،جهت شماره ی جدید سایت ادبی نورهان ( نشر الکترونیک ادبیات ایران) ارسال نمایند.
( لازم به ذکر است،آثار ارسالی قبلا در سایت های ادبی،کانال و گروه های ادبی ،اینستاگرام ، کتاب و...منتشر نشده باشند)
جمیل سایت نورهان
nashrnowrahan@gmail.com


آدرس سایت ادبی نورهان
www.nowrahan.com

@afarineshdastan
📚کوتی کوتی هزارپای جذاب و محبوب قصه‌های فرهاد حسن‌زاده بار دیگر در بین کتاب‌های کانون پرورش فکری، ظاهر شد تا بچه‌های خردسال ایرانی از خواندن داستان شیرین‌کاری‌هایش لذت ببرند.
📘 «سرما نخوری کوتی کوتی» دومین و «دنیارا بلرزان کوتی کوتی» سومین کتاب از سه‌گانه قصه‌های این هزارپای آبی رنگ و دردسرهای اوست که برای بار چهارم و سوم بازنشر شده و در اختیار کودکان نوباوه ایرانی قرار گرفته است.
📘این مجموعه کتاب که جلد نخست آن سال ۱۳۸۶ با عنوان قصه‌های کوتی  کوتی منتشر شد و پس از آن به «شام سرد شد کوتی کوتی» تغییر نام داد در این سال‌ها به یکی از محبوب‌ترین و موفق‌ترین مجموعه کتاب‌های کودک ایران تبدیل و دامنه نشر آن به زبان‌های دیگر نیز گسترش پیدا کرده است.
علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب‌ها را از فروشگاه‌های محصولات فرهنگی و فروشگاه‌های کانون پرورش فکری در سراسر کشور خریداری کنند.
https://www.kanoonnews.ir/news/298879/
✍️ با رسانه خبری کانون همراه باشیم: @kanoonparvareshpr

گروه ادبی #آفرینش برای استاد #فرهاد_حسن‌زاده آرزوی بهترین‌‌ها در ادامه راه و تلاش بی‌دریغشان در ادبیات کودک و نوجوان را دارد.

@afarineshdastan
#ایستار
«در موجود نیرویِ شوم از اعماقِ قطب جنوب، به دلیل فعالیت‌های اکتشافی بشر پس از هزاران سال سربرآورده (امروز که ماجرای گرم شدن زمین و آب شدن یخ‌های قطب جنوب یک بحران است، موجودی هم اگر از درونِ لایه‌ها بیرون نیاید، ما به شکلِ غیرقابل بازگشتی گرفتار یک چیز شده‌ایم!) و چون در هیچ ارگانیسمی نمی‌گنجد یک چیز(موجود) است و به درستی، به همین دلیل توانِ این را دارد که همه‌چیز باشد! در ابتدا یک سگ است و در انتها به جز دو نفر، همه‌ی کسانی‌ست که در فیلم دیده‌ایم! در ابتدای موجود صحنه‌ی نمونه‌ای است و البته حاملِ یک نوستالژی بزرگ. هلیکوپتری در حال تعقیب و تیراندازی به یک سگ است تا اینکه سگ وارد محوطه‌ی کمپ آمریکایی‌ها می‌شود. مرد تیرانداز از هلیکوپتر پایین می‌آید و دیوانه‌وار شروع به شلیک کردن به سگ می‌کند. اعضای کمپ با شگفتی این موضوع را می‌بینند. یکی از گلوله‌ها به پای یکی‌شان می‌خورد و پس از آن یک صحنه‌ی کلاسیک رخ می‌دهد: فرمانده‌ی کمپ آمریکایی هفت‌تیرش را به سیاق کلانترهای وسترن‌های کلاسیک (جان وین در «ریو براوو»؟) در دست می‌گیرد، شیشه‌ی پنجره را می‌‍‌شکند (شکستن شیشه‌ی پنجره‌ی کلانتری‌ها و شلیک از آنجا یکی از پرتکرارترین تصویرهای تاریخ وسترن است) مرد اسلحه به دست را می‌کُشد و سگ (موجود) جان سالم به در می‌برد. یک وسترنر هیچ‌وقت نفر اشتباهی را نمی‌کشد، اما این فرمول زمانی کار می‌کرد که وسترنر می‌دانست با چه چیزی روبروست و خیر و شر قابلِ تشخیص بود و جهان هنوز اینقدر پیچیده و دور از فهم نشده‌بود. در مقابل یک نیروی شومِ عظیم و ضدِ ارگانیسم، یک وسترنرِ کلاسیک باید قبول کند دورانش به سر آمده‌است.»

رجوع به سرآغاز٬ بریده‌ای از نوشته‌ی انوش دلاوری درباره‌ی سینمای جان کارپنتر

کل متن را در ایستار بخوانید:
https://www.eestar.ir/در-تاریکی/

@eestarchannel

@afarineshdastan
🗞 برگزیده نشریات

💢 آرایش غیظان/ داستانی از قباد آذرآیین

🔹با همراه خوانش‌هایی از مهدی معرف و یاسمن خلیلی‌فرد

📝 داداش رحمان گلم! عمرا بتوانی حدس بزنی همین حالا، ظِل ظهر تابستان، کی زیر دست من روی صندلی آرایشگاه نشسته. نمی‌خواهد به مغزت فشار بیاوری داداش جانم، خودم می‌گویم: قاضی معصومی. باورت می‌شود؟ همان که پسران حاج علی‌اکبر اسماعیلی را یتیم و آواره کرد. همان که مامان مهری را توی جوانی داغدار و بیوه کرد. کاشکی سرمی‌کشیدی داخل و با چشم‌های خودت می‌دیدی تا باورت می‌شد. من که خوابش را هم نمی‌دیدم بعد این‌همه سال، توی شهری فرسخ‌ها دور از شهر و دیارمان، چشمم به جمال جناب قاضی معصومی روشن بشود! فقط می‌توانم بگویم مرگ او را اینجا کشانده داداش رحمان، اجل، اما چرا اینجا؟ می‌گویند قاتل برمی‌گردد به جایی که دستش به خون کسی آلوده شده، حاج‌ علی‌اکبر اسماعیلی که خیلی دور، دور از اینجا، قربانی رای و قضاوت این قاضی شده بود.

📝 بازی‌ام را شروع می‌کنم؛  مثل یک سلمانی که دارد کار هر روزه‌اش را انجام می‌دهد، پیشبند را دور گردنش گره می‌زنم، عمدا تنگ. به سیبک تیز گلویش که فشار می‌آید تکانی می‌خورد، دستش را بالا می‌آورد و با انگشتش پیشبند را پایین می‌کشد، بلند نفس می‌کشد و سرفه می‌کند. حالا قاضی موش توی تله غیظان اسماعیلی است. گره را شل می‌کنم -مشتم را باز می‌کنم، موش نفسی بکشد- می‌پرسم: «خوب شد آقا؟» نزدیک است بگویم خوب شد آقای قاضی؟ وقتی خم می‌شوم و پیشبند را روی سینه و پاهایش صاف می‌کنم،چشم‌هایم را می‌بندم، دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دهم و بوی تنش را عمیق به سینه می‌کشم. نمی‌دانم چرا این کار را می‌کنم. دنبال بوی کی هستم توی عرق تن این قاضی پیر؟

📝 می‌گویم: «حالا که تو لالمونی گرفتی، من حرف می‌زنم پیر سگ! همه چیز رو یادت میارم. حاج علی‌اکبر اسماعیلی پدر ما بود، سگ قاضی! تو با رأی و قضاوت نامردانه‌ت اونو فرستادی بالای دار. تو من و داداشم را یتیم کردی، تو مادرمان را بیوه  و عمری سیاه‌پوش کردی پیر سگ! می‌دونستی که حاج علی‌اکبر اسماعیلی بی‌گناهه. به من نگاه کن سگ قاضی! چرا لال شدی؟ یادت میاد اون سال‌ها چه شلتاقی می‌کردی؟ اسمت لرزه می‌انداخت به تن یک شهر. همه خداخدا می‌کردند پرونده‌شون نیاد زیر دست تو قاضی معصومی، معصومی، هوم! هر غلطی می‌خواستی می‌کردی. راستی چقدر مایه تیله گرفتی یه قاتلو آزاد کردی و یه بی‌گناه از همه‌جا بی‌خبرو فرستادی بالای دار، سگ قاضی؟ راستی یادم رفت بپرسم، تو اینجا چه می‌کنی پیر سگ؟ دنبال کی می‌گردی؟ کی را گم کرده‌ای؟ کی از دستت جان سالم به‌در برده، سگ هار؟! اینجا آخر خطه قاضی! اینجا من حکم صادر می‌کنم. متاسفانه تو زنده از این چاردیواری پا نمی‌گذاری بیرون سگ قاضی!»...

🔹 تیغ و آینه
خوانش داستان «آرایش غیظان»/ مهدی معرف 

🖊 «آرایش غیظان» نوشته قباد آذرآیین روایت انتقام است. در این داستان دو جنازه داریم و راوی‌ای که می‌تواند جنازه‌ای بالقوه باشد. چرخه‌ای دارد می‌چرخد. مرگی که با خود مرگ می‌آورد. روایت با خود خشمی را حمل می‌کند که نیرویش را از مرگ می‌گیرد. آرایشگر در مقام منتقم اصلاح نمی‌کند، تیغی را تیز می‌کند که بیش از اصلاح می‌خواهد: «تیغ تیز برهنه، توی دستم برق می‌زند. آنقدر تیز که با یک اشاره می‌توانم سر یک گوسفند را بیاندازم جلوی پایش!» در این داستان خشونت به عریان‌ترین شکل خود را نشان می‌دهد. شروعی که می‌خواهد نگاه روایت را ترسیم کند. در اینجا با داستانی روبه‌رو هستیم که بیش از آنکه قضاوت کند، موقعیت را نشان می‌دهد...

🔹 گناه و انتقام
خوانش داستان «آرایش غیظان»/ یاسمن خلیلی‌فرد

🖊 خواندن داستان کوتاه «آرایش غیظان» نوشته­ قباد آذرآیین همچون خواندن برشی از یک واقعیت است؛ واقعیتی که در ظاهر ساده است و با پیشرفت داستان به مرور هولناک و تکان­‌دهنده می‌­شود. آنچه خواننده­ این داستان کوتاه را کاملا با فضای آن عجین می‌­کند در وهله نخست روان‌بودن آن است. انتخاب راوی دوم‌شخص مفرد و واگویه­‌های جوان آرایشگر خطاب به برادرش (داداش رحمان) و مخاطب قراردادن او انتخاب هوشمندانه‌ای است که در عین کمک به فضاسازی و ایجاد امکانِ تجسم­‌یافتگیِ واقعه­‌های داستان برای خواننده در بازنمایی احساسات شخصیت اصلی آن نیز به شدت تأثیرگذار است. درواقع جوانِ سلمانی با ذکر جزئیات واقعه­‌های رخ‌داده در گذشته و پیوندزدن آنها با موقعیت کنونی­‌اش در آرایشگاه و مواجه‌ه­اش با قاضی معصومی، شخصی که آمر و عامل مرگِ پدرش بوده است، داده­‌ها و اطلاعات مفیدی را از گذشته­ شخصیت‌­ها و آنچه پشت سر گذاشته­‌اند به خواننده منتقل می­‌کند...

📚 لینک متن کامل مطلب در مجله کافه داستان و روزنامه آرمان ملی:

https://b2n.ir/041869

📌كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag

@afarineshdastan
🔻خبرگزاری ایسنا از رونمایی نسخه آنلاین لغت نامه دهخدا خبر داده و به نقل از مدیران موسسه دهخدا گفته است که این لغت ‌نامه به طور غیرقانونی در وبگاه‌ هایی استفاده شده و به صورت لوح فشرده نیز به صورت ناقص منتشر شده بود.

🔹به گفته آنان نسخه اخیر توسط مرجع رسمی در وبگاه مؤسسه بارگذاری شده و شورای تألیف مؤسسه دهخدا بر آن نظارت دارد.

https://bbc.in/30PPDWj
@BBCPersian

@afarineshdastan
یادداشت مهدی معرف بر رمان " آتش زندان " نوشته‌ی ابراهیم دمشناس را در پست بعدی کانال آفرینش بخوانید.
این یادداشت در روزنامه اعتماد منتشر گردید.

@afarineshdastan
Forwarded from مهدی معرف
pdf (7).pdf
1.7 MB
pdf (7).pdf
گفت‌وگو با مهدی بهرامی به بهانۀ تقدیر از رمان «هشتِ پیانیست» در جشنوارۀ «هفت اقلیم»

💢 انسان هنوز نمی‌تواند داستان خودش را بسازد 

🖊 سمیه سیدیان

مهدی بهرامی: خشونت و عشق نقش‌مایۀ مسلط هر دو اثر هستند، اما در «گهواره مردگان» به خشونت و در «هشت پیانیست» به عشق، مجال بیشتری داده شده.گهواره مردگان ضرب‌آهنگ تندتری دارد؛. در «هشت پیانیست» با عناصری ضرب‌آهنگ کندتر شده. سعی کردم «هشت پیانیست» پیچیدگی کمتری داشته باشد، اما بعد متوجه شدم همچنان مخاطب را به دردسر می‌اندازد. «شانه برشن» رمان جدیدم که در انتشارات نیماژ در دست انتشار است، شاید تلفیقی از این دو باشد. خشونت در ابعاد فردی، اجتماعی، تاریخی و عشق. امیدوارم به نسبت «گهواره مردگان» و «هشت پیانیست» با مخاطب بیشتر ارتباط برقرار کند.

  به نظر من انسان هنوز تابعی از ابرروایت‌هایی است که  به او رسیده. چه سینه به سینه، چه در متن‌ها، چه در معماری، چه در حافظه ژنتیکش؛ دست وپا می‌زند اما نمی‌تواند خود را از تسلط این ابرروایت‌ها نجات بدهد. گاهی حتی تلاش برای رهایی موجب نابودی‌اش شده. درست مثل لاله و لادن که به صورت استعاری از سر به هم چسبیده‌اند، با وجود دیگری نمی‌توانند در واقع زندگی کنند، خودشان باشند، عشق بورزند وحتی لحظه‌ای با خودشان خلوت کنند. آنها نمی‌توانند آزاد و رها باشند اما هنوز تجربه بشری آن‌قدرها قوی نیست که بتواند آنها را به آزادی برساند. تلاش برای رهایی به مرگ می‌انجامد.

انسان هنوز نمی‌تواند داستان خودش را بسازد. می‌خواهد، تلاشش را می‌کند اما قصه‌اش به تمامی شکل نمی‌گیرد. شاید راز کل هنرها همین باشد. درست مثل دیوارنوشته‌های صنم که با هر نوشته شکلی تازه ترسیم می‌شود و با نوشته بعدی به باد می‌رود. مثل پرهای معلق در هوا...

📝 لینک متن کامل گفت‌وگو در مجله ادبی هنری کافه داستان:

https://b2n.ir/227688

📌كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag

با آرزوی بهترین‌ها برای #مهدی_بهرامی عزیز و #سمیه_سیدیان گرامی.

گروه ادبی #آفرینش

@afarineshdastan
⭕️امروز پنج‌شنبه 23 مرداد روزنامه آرمان ملی (گروه ادبیات و کتاب) می‌خوانید:


📘نقدونظر: سیمین ورسه: «ولع مقدس»؛ شریف و درعین‌حال بزرگ ( شاهکار بَری آنسوُرث پس از چهار دهه به فارسی منتشر شد)

🔰بری آنسوُرث (2012-1930) یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های تاریخ ادبیات انگلیسی‌زبان است. او در طول دوران نویسندگی‌اش هفده رمان نوشت که چهارتای آن‌ها به مرحله‌ نهایی جایزه‌ی بوکر راه یافت و سرانجام با شاهکارش «ولع مقدس» در سال 1992 به آن رسید و پس از چهار دهه با ترجمه صبا راستگار از سوی نشر نقش جهان به فارسی منتشر شده است. «ولع مقدس» از زمان انتشارش تا به امروز مورد ستایشِ نویسنده‌ها، منتقدان و نشریات معتبر جهان قرار گرفته: شیکاگوتریبون آن را اثری باشکوه نامید و نوشت: «رمانی که به ما نشان می‌دهد چطور حرص و طمع، ظالم و مظلوم را از انسانیت دور می‌کند.» نیوزدی، آنسوُرث را مانند جوزف کُنراد رمان‌نویسی برشمرد که اثرش هم در نگارش و هم در داستان‌گوییِ ناب، غنا دارد. دیوید هالبسترام «ولع مقدس» را بهترین رمان دهه‌ نود معرفی کرد و آنتی کویین هم از آن به‌عنوان شاهکار یاد کرد. «ولع مقدس» آن‌طور که انتشارات پنگوئن می‌نویسد شاهکاری است که با وجود حجم زیادش، شریف و درعین‌حال بزرگ است...
🔰در سال 1992 جایزه بوکر به «ولع مقدس» اهدا شد. اکنون چهل سال بعد، هنوز هم می‌تواند به همان شیوه تأثیرگذار باشد، گزندگی روایت این رمان به هیچ‌وجه با گذشت دهه‌ها فروکش نکرده، که بیشتر هم شده است. هیجان‌انگیز، طاقت‌فرسا و درنهایت دلسردکننده؛ «ولع مقدس» یک اثر استثنایی از زمره داستان‌های تاریخی است که می‌تواند دوره‌ای غیرانسانی از تاریخ بشریت را واجد صفات انسانی کند...


📘کتاب رمان: شراره شریعت‌زاده: تهران؛ شهر خون (درباره کتاب «شهر شرنگ» نوشته امین حسینیون)
🔰«شهر شرنگ» روایتی خواندنی از اتفاقاتی است که فقط در یک خط تیتر می‌شوند و کسی خبر از پشت پرده آن ندارد. رمانی که به‌درستی از المان‌های یک رمان ژانر جنایی استفاده کرده. خواننده را گول نمی‌زند، بلکه در کنار یعقوب شانس برابری برای حل معما به آن می‌دهد. او از هیچ بُعد احساسی و عاشقانه‌ برای جذاب‌شدن روایتش استفاده نمی‌کند. همه‌ سرنخ‌ها را نشان می‌دهد و با دلایل قابل باور برای خواننده روایت را پیش می‌برد نه از روی اعتراف و شاهدی از غیب...

📗کتاب نقد: فرزانه محمدی‌خانقشلاقی: سرازیرشدن به آشوب (درباره کتاب «در جریان» نوشته بوریس گرویس)
🔰موضوع کتاب «در جریانِ» بوریس گرویس سیال‌شناسی هنر است، یعنی بحث درباره این جریان یافتن و جاری‌شدن هنر در زمان. گرویس می‌گوید هنر با وجود اینکه دیگر محل تعمق مکرر نیست اما از هدفش یعنی گریز از زندان حال حاضر دست نکشیده است. او می‌نویسد: «درواقع هنر معاصر از حال حاضر می‌گریزد، البته نه با مقاومت‌کردن در برابر جریان زمان، بلکه با همکاری‌کردن با آن.»...

📙گزارش: فاطیما احمدی: تابستانه کتاب
🔰در راسته خیابان انقلاب که قلب تپنده فرهنگ ایران است کتابفروشی دیدآور در این روزهایی که طرح تابستانه شروع شده، کارش را پس از تعطیلی کتابفروشی طهوری که نیم قرن در این خیابان نفس می‌کشید، آغاز کرد. پارسال در همین ماه، کتابفروشی اسم نیز در خیابان انقلاب افتتاح شد تا همچنان خیابان کتاب ایران (خیابان انقلاب) با کتاب و کلمه بتپد...


http://uupload.ir/files/x2kv_11.jpg

متن کامل یادداشت‌ها را در لینک‌های زیر بخوانید:
پی‌دی‌اف:
http://www.armanmeli.ir/fa/pdf/main/3371/11
تکست:
http://www.armanmeli.ir/fa

@afarineshdastan
💢 اعلام اسامی برگزیدگان جایزه ادبی ارغوان

برگزیدگان سومین دوره جایزه داستان کوتاه ارغوان، با موضوع «آخرین بار» معرفی شدند.

نفر نخست این دوره که تندیس جایزه ارغوان و هدیه نقدی را دریافت خواهد کرد، منوچهر زارع پور با داستان نجیب، از تهران است که در دومین دوره جایزه ارغوان، در جایگاه پنجم قرار گرفته بود.

اسامی نفرات دوم تا دهم که با لوح تقدیر، چاپ اثر در کتاب سومین دوره جایزه ارغوان و شرکت در یک دوره کلاس داستان‌نویسی از تلاش آنها تقدیر خواهد شد، از این قرار است:

مرضیه بازیار؛ رئال ۳، یوونتوس ۱؛ از تهران

احسان منصف خوش‌حساب؛ سیا-نور؛ از تهران

زینب ذوالفقاری؛ صدایی که هم اکنون می‌شنوید؛ از ساوه

مانا حسن‌زاده؛ بتن روی گونه‌هایم خشک شده؛ از سمنان

محمد صادق افشاری؛ ترافیک در راستا جنوب به شمال سنگین است؛ از البرز

ندا جبرئیلی؛ وقت دیدار؛ از تهران

مهدی وحید دستجردی؛ پس از بودنت؛ از اصفهان

محمد فینی زاده؛ ما فحش بلدیم، محبت را بیشتر؛ از اصفهان

هدی اربابون؛ مزه خاک؛ از تهران

جایزه ارغوان از سال ١٣٩٧ توسط انتشارات هفت رنگ با هدف کشف استعدادهای جوان، ترویج داستان‌نویسی و فرهنگ کتاب‌خوانی، برای داستان‌های کوتاه منتشر نشده، برگزار می‌شود. بنابر اعلام اوژن حقیقی، دبیر این جایزه، برای سومین دوره این جایزه با موضوع «آخرین بار»، بالغ بر ۷۰۰ داستان به دبیرخانه رسید که ۵۳۶ داستان آن واجد شرایط داوری بودند و از این بین ۳۵۴ داستان متعلق به خانم‌ها و ۱۸۲ داستان متعلق به آقایان بود.
هیئت داوران این جایزه احمد پوری، حسین سناپور و لیلی گلستان، هستند.

📝 لینک مطلب در خبرگزاری ایرنا:

https://b2n.ir/851628

🔹 کانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag

@afarineshdastan
مقاله تیموری فرد.pdf
87.9 KB
خوانش شعری از حمید تیموری‌فرد و نیم‌نگاهی آسیب‌شناسانه به شعر امروز

دکتر مجتبی عباسی‌ هاشم‌آبادی

@afarineshdastan
Forwarded from مجلہ داستان و سفر (dastanosafar)
ماهنامه داستان و سفر - شماره 12.pdf
8.8 MB
🔺
شماره جدید (pdf)

'''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
ماهنامه الکترونیکی «داستان و سفر»
شماره۱۲| اَمرداد۱۳۹۹
'''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''

به دو خط: فارسی و تاجیکی


✔️ توی این شماره:

🧿 پست‌های ماه

🧿 این داستان چند نویسنده دارد؛ مصاحبه با نوید فرخی مترجم و پژوهشگر علم و ادبیات درباره‎ی داستان‎ تعاملی

🧿 خالدار چاوانداز / داستانی از نویسنده مطرح تاجیک (بهمنیار)

🧿 سفر به خانه‌های داستایوفسکی، پوشکین و آنا آخماتووا / گردشگری ادبی / فرشته درخشش

🧿 و اما «کتاب خم» / یادداشتی بر رمان علیرضا سیف‌الدینی / مرجان عالیشاهی

🧿 زبان پارسی یگانه زبان کلاسیک زنده جهان که در 13 کشور گویشور بومی دارد

🧿 گالری ماه:
بناهای تاریخی هند با کتیبه‎های فارسی

🧿 صفحه یونسکو:
«منار جام» در ولایت غور افغانستان

🧿 آثار مخاطب

🧿 نشریه‌خوانی:
فوتبالیست‌ها / از مجله‌ی سیندخت / مرضیه علیزاده‌مهشید

''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
📣 @dastanosafar

🆔 https://instagram.com/dastanosafar

🌐 www.dastanosafar.ir

''''''''''''''''''''''''''''''''
Forwarded from آفرینش
▫️ ما در ظلمت می‌نویسیم و در ظلمت می‌خوانیم ـ این‌ها جریان‌هایی همسانند
▫️ هلن سیکسو

🏷 کانال ادبی فرهنگی‌ِ آفرینش
🏷 کانال تلگرامی مستقل ادبی آفرینش با هدف پوشش اخبار مربوط به ادبیات و آفرینش‌های ادبی هنری و به دور از هر گونه سو‌گیری و گرایشی بنا‌نهاده شده است.

💠 @afarineshdastan

💠 https://t.me/afarineshdastan
🔰 اگر نگویم ...
نوشته #نسرین_قربانی
از انتشارات #نفیر

حکایت زنی پنجاه و شش ساله‌ به نام‌طوبا که خاطرات و زندگی وی را از اوان کودکی تا میانسالی در برمی‌گیرد.
زنی که مدام دغدغه‌ دارد که همه‌ی کارها را در نهایت دقت و کمال انجام دهد و به سرانجام برساند و این وسواس و دقت را حتی در مورد هوشنگ‌ خان (شوهرش) که شش سال در بستر بیماری بسر می‌برد، نیز انجام می‌دهد.
طوبا علاوه بر اینکه سعی می‌کند داستان خود را بازگو کند گریزی می‌زند به زندگی مادر و سه خواهرش و بچه‌هایی که بدنیا می‌آورد. رمان از میانه داستان‌ از جایی که طوبا سر مزار شوهرش می‌رود، شروع می‌شود و داستان فلاش بک می‌خورد به گذشته‌‌ی طوبا که تا صفحه ۱۴۰ ادامه یافته و در این صفحه با پرسش "من اینجا چه‌کار می‌کنم؟" به همان نقطه‌ی آغاز رمان برمی‌گردد.
سرتاسر داستان پر از اندوه، حسرت، تنهایی و تلخی زنی است که خود هم نمی‌داند چرا شاد نیست.
ملال و خستگی روحی طوبا با مهارت و نثر مسلط و حاکم نویسنده بر داستان به خواننده منتقل می‌شود. داستان به همراه ریتم کند، فضایی را می آفریند که خواننده حس می‌کند همیشه تاریکی است و مه‌ای دور تا دور زندگی طوبا را فرا گرفته‌است و گویی این اندوه و سیاهی سرایت کرده باشد بر بچه‌های راوی از جمله عارفه و دخترش عاطفه و عماد و علی، چرا که عارفه را نیز دختری شاد نمی‌بینیم.

طوبا با اینکه زنی‌است سنتی اما تلاش می‌کند از رخوت و سستی و سنتی بودن صرف خود را برهاند که می‌توان به ادامه تحصیل و گوش دادن‌ به اخبار روز اشاره کرد و حتی علی‌رغم تمام اعتراض‌ها در سنی که‌ خود اراده می‌کند بچه‌ای بدنیا می‌آورد.

نویسنده جسته گریخته در طول رمان به رویدادهای مهمی از جمله زلزله‌ی بم که درست مصادف با فوت شوهرش رخ می‌دهد،گریز می‌زند و جاهایی به جنگ ایران و عراق و سالهایی که جوانان از جمله پسرش به ژاپن برای کار مهاجرت می‌کردند، اشاره می‌کند.

با اینکه در بعضی از دیالوگ‌ها رگه‌هایی از طنز می‌بینیم‌ اما چیزی از فضای سرد و افسرده و تاریک داستان برای خواننده کم‌ نمی‌کند.

"اگر نگویم..." بازگو کننده زندگی بسیاری از زنان سنتی است که نویسنده به خوبی خواننده را با ذهنیات، نگرش و احساسات این تیپ از زنان را به نمایش می‌گذارد که خواندنی‌است. در خاتمه با برشی از رمان مطلبم را به پایان می‌رسانم.‌

"وقتی بارها و بارها و بعد سال‌ها برای دیده شدن تلاشی بیهوده می‌کنی،ناگهان چیزی درونت خالی می‌شود. احساس می‌کنی همه‌ی امعا و احشای بدنت سرجایشان هستند اما این تویی که انگار نیستی. کم داری و تا مدت‌ها پریشان و سرگردان دنبال خودت می‌گردی و بعد وقتی دیگر مطمئن شدی چیزی از تو باقی نمانده، آنی می‌شوی که‌نمی‌دانی کیست و چه می‌خواهد. "
صفحه ۶۵

"رادیو سه روز عزای عمومی اعلام می‌کند. هوشنگ خان را از کشو تاریک بیرون می‌آورم و می‌گذارم کنار این سه روز : "حالا دیگه هرکی ام بخواد،نمی‌تونه فراموشت کنه. هرسال یه همچین روزی سالگردته.‌"
صفحه۶۵

#فریبا_چلبی_یانی
#رمان_ایرانی
#اگر_نگویم...
#نسرین_قربانی
#نشر_نفیر
@fariba_chalabiyani

گروه ادبی #آفرینش برای این دو بزرگوار فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.

@afarineshdastan
یادداشت #نسرین_قربانی بر کتاب " رویای برزخی " نوشته‌ی #اسماعیل_زرعی را در پست بعدی کانال آفرینش بخوانید.

گروه ادبی #آفرینش برای این عزیز فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.

@afarineshdastan
داستان بلند و لایه لایه ی : #رویای_برزخی، انگار مدام از لای به لای ابری در می آیی و در پس هاله ای از توده ی ابری دیگر قرو می روی. زمان هایی که مدام در ذهن راوی پس و پیش می شود تا خواننده اندک اندک از کنار هم گذاشتن لایه های شبیه به هم تصویری معقول و روشن بسازد.
فضای وهمی داستان، همراه با استعاره ها و تشبیه ها، از همان سطور ابتدایی، ذهن خواننده را با بوف کور گره می زند. مردی باربر که از قضا کوزه گر است و نقش هایی خوش روی کار دست خود می آفریند. نقش هایی که هریک می توانند دنیای درون و برون مرد را آشکار کرده و گاه برهم بریزند. مردی که در ذهنش از صد ساله گی عبور کرده و به پیرمردی گوژپشت و تکیده تبدیل شده. آینه ی دق، همچون عفریته و کلاته ی هدایت، روزگار او را سیاه کرده و حالا مرد در خلوت کوزه هایش دل به طرحی در ذهنش بسته و با او زندگی می کند. گاه همسرش را به شکل و شمایل روزهایی تصور می کند که هنوز آینه دق نبود اما این طرح به سرعت از ذهنش پاک شده و سیاه چشم ذهن اش حضوری پر رنگ می یابد آن قدر که سرانجام آن چه را که مدت ها در ذهن پرورانده، مثل طرحی نو روی کوزه، مقابل چشمانش ظاهر می شود. جان می گیرد و حالا این مرد است که حاصل تخیلاتی که به واقعیت پیوسته را با ناباوری و البته حظی وافر به تماشا می نشیند و این همه خوش بختی را ناب نمی آورد تا آن جا که سرانجام این کوزه ی دل ترک برمی دارد و از هم می گسلد. درست همین جاست که مرد داستان به صد ساله گی خود فرو می رود.
مرد داستان نیازی وافر به عزلتی دارد که آینه دق به او تحمیل کرده. او پای عدد هفت را به داستانش باز می کند. نماد و اسطوره ی ایرانی، عددی مقدس: هفت آسمان، هفت دریا، هفت چشمه، هفت هفته و....

#نسرین_قربانی
@afarineshdastan
Audio
#بزم_شاعران
برنامه شماره هشت
▫️ تیتراژ و معرفی میهمانان
▫️خاطره ای از دکتر #محمد_خزائلی
▫️حاشیه ای بر گفتار دکتر #خزائلی
از #مهدی_سهیلی
▫️ شعری از #حسین_شاهزیدی
▫️ توضیحی بر شعر #شاهزیدی
از دکتر #خزائلی
▫️ شعری از #پرویز_خائفی
▫️ شعر دیگری از #پرویز_خائفی
با صدای #رضاییان
▫️ ساز و آواز #گلپایگانی
همراه با تار #فرهنگ_شریف
▫️ شعری از #نصرالله_نوریان (محمد نوح)
▫️ شعری دیگر از #محمد_نوح
با صدای #پرویز_بهرام
همراه با ویولن #عباس_شاپوری
▫️ شعری از #مهدی_سهیلی
به نام «ای خدا»
▫️ پایان برنامه
@Avaye_fariba
🔻کتاب با طعم اسپرسو/ راز موفقیت کتابفروشی نیویورک

دستگاه چاپ کتاب اسپرسو (Espresso Book Machine) می‌تواند در طول چند دقیقه کتاب‌هایی با کیفیت بالا برای مشتری‌های کتابفروشی مک نالی جکسون تهیه کند ولی به طور حتم موفقیت این کتابفروشی به خاطر داشتن این دستگاه نیست. مسئولان این کتابفروشی جالب و خلاق، کتاب‌ها را بر اساس ملیت و کشورها طبقه‌بندی کرده و توریست‌ها می‌توانند کتاب‌های با موضوع کشور خود را در قفسه‌های جداگانه‌ای جستجو کنند👇
https://b2n.ir/536736
@ibnaibna

@afarineshdastan