#اگر_نگویم
دروغ است که همهی ما مرگ را میشناسیم. چه کسی میتواند بدون حس، تجربه و درک واقعیتی، آن را بشناسد؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ مگر درک بدون شناخت معنا هم دارد؟ همه لاف میزنیم. همه ترسوهایی هستیم که پشت دروغهایمان پنهان میشویم تا شاید سالهای زیادی از مرگ جسمانیمان بگذرد و سرانجام آن را بهعنوان بخشی از زندگی بپذیریم و با آن کنار بیاییم.
#رمان_ایرانی
نویسنده: #نسرین_قربانی
طراح جلد: #هاله_قربانی_تهرانی
تعداد صفحه: ۱۶۰
قیمت: ۲۱۰۰۰ تومان
شابک: ۱-۰۸-۶۳۴۴-۶۲۲-۹۷۸
ناشر: نفیر
🆔 @nafirpublications
@afarineshdastan
دروغ است که همهی ما مرگ را میشناسیم. چه کسی میتواند بدون حس، تجربه و درک واقعیتی، آن را بشناسد؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ مگر درک بدون شناخت معنا هم دارد؟ همه لاف میزنیم. همه ترسوهایی هستیم که پشت دروغهایمان پنهان میشویم تا شاید سالهای زیادی از مرگ جسمانیمان بگذرد و سرانجام آن را بهعنوان بخشی از زندگی بپذیریم و با آن کنار بیاییم.
#رمان_ایرانی
نویسنده: #نسرین_قربانی
طراح جلد: #هاله_قربانی_تهرانی
تعداد صفحه: ۱۶۰
قیمت: ۲۱۰۰۰ تومان
شابک: ۱-۰۸-۶۳۴۴-۶۲۲-۹۷۸
ناشر: نفیر
🆔 @nafirpublications
@afarineshdastan
این کوچه بن بست است.
نقد و یادداشت خانم #نسرین_قربانی بر مجموعه داستان #زنانی_که_زندهاند نوشتهی : #فریبا_چلبییانی
#نشرحکمتکلمه
در مجلهی #تجربه| شماره ۶۵ | شهریور ماه۱۳۹۸ | صفحهی ۱۲۸، چاپ شده است.
@hekmatkalame
@afarineshdastan
نقد و یادداشت خانم #نسرین_قربانی بر مجموعه داستان #زنانی_که_زندهاند نوشتهی : #فریبا_چلبییانی
#نشرحکمتکلمه
در مجلهی #تجربه| شماره ۶۵ | شهریور ماه۱۳۹۸ | صفحهی ۱۲۸، چاپ شده است.
@hekmatkalame
@afarineshdastan
یادداشتم درباره رمان #ویولا نوشته #نسرین_قربانی
را در #ایبنا بخوانید:
http://ibna.ir/fa/doc/note/286170/%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA
#حامد_حسینی_پناه_کرمانی
https://www.instagram.com/p/B8VwimVpT9E/?igshid=1wt0a7lxn3s1s
@afarineshdastan
را در #ایبنا بخوانید:
http://ibna.ir/fa/doc/note/286170/%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA
#حامد_حسینی_پناه_کرمانی
https://www.instagram.com/p/B8VwimVpT9E/?igshid=1wt0a7lxn3s1s
@afarineshdastan
IBNA
دالان خاطرات
حامد حسینی پناه کرمانی، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی به رمان «ویولا» نوشته نسرین قربانی از انتشارات برکه خورشید پرداخته است.
یک هفته است خانه را سوسک برداشته. ریز، درشت، لاغر، کپل، پاکوتاه، لنگ دراز، مشکی یک دست، مشکی با رگه های قهوه ای. عاصی شده ام و می خواهم زار و زندگی را بگذارم و فرار کنم.
از متن کتاب _ " اگر نگویم " _ #نسرین_قربانی
نشر نفیر
@afarineshdastan
از متن کتاب _ " اگر نگویم " _ #نسرین_قربانی
نشر نفیر
@afarineshdastan
🔰 اگر نگویم ...
نوشته #نسرین_قربانی
از انتشارات #نفیر
حکایت زنی پنجاه و شش ساله به نامطوبا که خاطرات و زندگی وی را از اوان کودکی تا میانسالی در برمیگیرد.
زنی که مدام دغدغه دارد که همهی کارها را در نهایت دقت و کمال انجام دهد و به سرانجام برساند و این وسواس و دقت را حتی در مورد هوشنگ خان (شوهرش) که شش سال در بستر بیماری بسر میبرد، نیز انجام میدهد.
طوبا علاوه بر اینکه سعی میکند داستان خود را بازگو کند گریزی میزند به زندگی مادر و سه خواهرش و بچههایی که بدنیا میآورد. رمان از میانه داستان از جایی که طوبا سر مزار شوهرش میرود، شروع میشود و داستان فلاش بک میخورد به گذشتهی طوبا که تا صفحه ۱۴۰ ادامه یافته و در این صفحه با پرسش "من اینجا چهکار میکنم؟" به همان نقطهی آغاز رمان برمیگردد.
سرتاسر داستان پر از اندوه، حسرت، تنهایی و تلخی زنی است که خود هم نمیداند چرا شاد نیست.
ملال و خستگی روحی طوبا با مهارت و نثر مسلط و حاکم نویسنده بر داستان به خواننده منتقل میشود. داستان به همراه ریتم کند، فضایی را می آفریند که خواننده حس میکند همیشه تاریکی است و مهای دور تا دور زندگی طوبا را فرا گرفتهاست و گویی این اندوه و سیاهی سرایت کرده باشد بر بچههای راوی از جمله عارفه و دخترش عاطفه و عماد و علی، چرا که عارفه را نیز دختری شاد نمیبینیم.
طوبا با اینکه زنیاست سنتی اما تلاش میکند از رخوت و سستی و سنتی بودن صرف خود را برهاند که میتوان به ادامه تحصیل و گوش دادن به اخبار روز اشاره کرد و حتی علیرغم تمام اعتراضها در سنی که خود اراده میکند بچهای بدنیا میآورد.
نویسنده جسته گریخته در طول رمان به رویدادهای مهمی از جمله زلزلهی بم که درست مصادف با فوت شوهرش رخ میدهد،گریز میزند و جاهایی به جنگ ایران و عراق و سالهایی که جوانان از جمله پسرش به ژاپن برای کار مهاجرت میکردند، اشاره میکند.
با اینکه در بعضی از دیالوگها رگههایی از طنز میبینیم اما چیزی از فضای سرد و افسرده و تاریک داستان برای خواننده کم نمیکند.
"اگر نگویم..." بازگو کننده زندگی بسیاری از زنان سنتی است که نویسنده به خوبی خواننده را با ذهنیات، نگرش و احساسات این تیپ از زنان را به نمایش میگذارد که خواندنیاست. در خاتمه با برشی از رمان مطلبم را به پایان میرسانم.
"وقتی بارها و بارها و بعد سالها برای دیده شدن تلاشی بیهوده میکنی،ناگهان چیزی درونت خالی میشود. احساس میکنی همهی امعا و احشای بدنت سرجایشان هستند اما این تویی که انگار نیستی. کم داری و تا مدتها پریشان و سرگردان دنبال خودت میگردی و بعد وقتی دیگر مطمئن شدی چیزی از تو باقی نمانده، آنی میشوی کهنمیدانی کیست و چه میخواهد. "
صفحه ۶۵
"رادیو سه روز عزای عمومی اعلام میکند. هوشنگ خان را از کشو تاریک بیرون میآورم و میگذارم کنار این سه روز : "حالا دیگه هرکی ام بخواد،نمیتونه فراموشت کنه. هرسال یه همچین روزی سالگردته."
صفحه۶۵
#فریبا_چلبی_یانی
#رمان_ایرانی
#اگر_نگویم...
#نسرین_قربانی
#نشر_نفیر
@fariba_chalabiyani
گروه ادبی #آفرینش برای این دو بزرگوار فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.
@afarineshdastan
نوشته #نسرین_قربانی
از انتشارات #نفیر
حکایت زنی پنجاه و شش ساله به نامطوبا که خاطرات و زندگی وی را از اوان کودکی تا میانسالی در برمیگیرد.
زنی که مدام دغدغه دارد که همهی کارها را در نهایت دقت و کمال انجام دهد و به سرانجام برساند و این وسواس و دقت را حتی در مورد هوشنگ خان (شوهرش) که شش سال در بستر بیماری بسر میبرد، نیز انجام میدهد.
طوبا علاوه بر اینکه سعی میکند داستان خود را بازگو کند گریزی میزند به زندگی مادر و سه خواهرش و بچههایی که بدنیا میآورد. رمان از میانه داستان از جایی که طوبا سر مزار شوهرش میرود، شروع میشود و داستان فلاش بک میخورد به گذشتهی طوبا که تا صفحه ۱۴۰ ادامه یافته و در این صفحه با پرسش "من اینجا چهکار میکنم؟" به همان نقطهی آغاز رمان برمیگردد.
سرتاسر داستان پر از اندوه، حسرت، تنهایی و تلخی زنی است که خود هم نمیداند چرا شاد نیست.
ملال و خستگی روحی طوبا با مهارت و نثر مسلط و حاکم نویسنده بر داستان به خواننده منتقل میشود. داستان به همراه ریتم کند، فضایی را می آفریند که خواننده حس میکند همیشه تاریکی است و مهای دور تا دور زندگی طوبا را فرا گرفتهاست و گویی این اندوه و سیاهی سرایت کرده باشد بر بچههای راوی از جمله عارفه و دخترش عاطفه و عماد و علی، چرا که عارفه را نیز دختری شاد نمیبینیم.
طوبا با اینکه زنیاست سنتی اما تلاش میکند از رخوت و سستی و سنتی بودن صرف خود را برهاند که میتوان به ادامه تحصیل و گوش دادن به اخبار روز اشاره کرد و حتی علیرغم تمام اعتراضها در سنی که خود اراده میکند بچهای بدنیا میآورد.
نویسنده جسته گریخته در طول رمان به رویدادهای مهمی از جمله زلزلهی بم که درست مصادف با فوت شوهرش رخ میدهد،گریز میزند و جاهایی به جنگ ایران و عراق و سالهایی که جوانان از جمله پسرش به ژاپن برای کار مهاجرت میکردند، اشاره میکند.
با اینکه در بعضی از دیالوگها رگههایی از طنز میبینیم اما چیزی از فضای سرد و افسرده و تاریک داستان برای خواننده کم نمیکند.
"اگر نگویم..." بازگو کننده زندگی بسیاری از زنان سنتی است که نویسنده به خوبی خواننده را با ذهنیات، نگرش و احساسات این تیپ از زنان را به نمایش میگذارد که خواندنیاست. در خاتمه با برشی از رمان مطلبم را به پایان میرسانم.
"وقتی بارها و بارها و بعد سالها برای دیده شدن تلاشی بیهوده میکنی،ناگهان چیزی درونت خالی میشود. احساس میکنی همهی امعا و احشای بدنت سرجایشان هستند اما این تویی که انگار نیستی. کم داری و تا مدتها پریشان و سرگردان دنبال خودت میگردی و بعد وقتی دیگر مطمئن شدی چیزی از تو باقی نمانده، آنی میشوی کهنمیدانی کیست و چه میخواهد. "
صفحه ۶۵
"رادیو سه روز عزای عمومی اعلام میکند. هوشنگ خان را از کشو تاریک بیرون میآورم و میگذارم کنار این سه روز : "حالا دیگه هرکی ام بخواد،نمیتونه فراموشت کنه. هرسال یه همچین روزی سالگردته."
صفحه۶۵
#فریبا_چلبی_یانی
#رمان_ایرانی
#اگر_نگویم...
#نسرین_قربانی
#نشر_نفیر
@fariba_chalabiyani
گروه ادبی #آفرینش برای این دو بزرگوار فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.
@afarineshdastan
یادداشت #نسرین_قربانی بر کتاب " رویای برزخی " نوشتهی #اسماعیل_زرعی را در پست بعدی کانال آفرینش بخوانید.
گروه ادبی #آفرینش برای این عزیز فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.
@afarineshdastan
گروه ادبی #آفرینش برای این عزیز فرهیخته آرزوی موفقیت و بهروزی دارد.
@afarineshdastan
داستان بلند و لایه لایه ی : #رویای_برزخی، انگار مدام از لای به لای ابری در می آیی و در پس هاله ای از توده ی ابری دیگر قرو می روی. زمان هایی که مدام در ذهن راوی پس و پیش می شود تا خواننده اندک اندک از کنار هم گذاشتن لایه های شبیه به هم تصویری معقول و روشن بسازد.
فضای وهمی داستان، همراه با استعاره ها و تشبیه ها، از همان سطور ابتدایی، ذهن خواننده را با بوف کور گره می زند. مردی باربر که از قضا کوزه گر است و نقش هایی خوش روی کار دست خود می آفریند. نقش هایی که هریک می توانند دنیای درون و برون مرد را آشکار کرده و گاه برهم بریزند. مردی که در ذهنش از صد ساله گی عبور کرده و به پیرمردی گوژپشت و تکیده تبدیل شده. آینه ی دق، همچون عفریته و کلاته ی هدایت، روزگار او را سیاه کرده و حالا مرد در خلوت کوزه هایش دل به طرحی در ذهنش بسته و با او زندگی می کند. گاه همسرش را به شکل و شمایل روزهایی تصور می کند که هنوز آینه دق نبود اما این طرح به سرعت از ذهنش پاک شده و سیاه چشم ذهن اش حضوری پر رنگ می یابد آن قدر که سرانجام آن چه را که مدت ها در ذهن پرورانده، مثل طرحی نو روی کوزه، مقابل چشمانش ظاهر می شود. جان می گیرد و حالا این مرد است که حاصل تخیلاتی که به واقعیت پیوسته را با ناباوری و البته حظی وافر به تماشا می نشیند و این همه خوش بختی را ناب نمی آورد تا آن جا که سرانجام این کوزه ی دل ترک برمی دارد و از هم می گسلد. درست همین جاست که مرد داستان به صد ساله گی خود فرو می رود.
مرد داستان نیازی وافر به عزلتی دارد که آینه دق به او تحمیل کرده. او پای عدد هفت را به داستانش باز می کند. نماد و اسطوره ی ایرانی، عددی مقدس: هفت آسمان، هفت دریا، هفت چشمه، هفت هفته و....
#نسرین_قربانی
@afarineshdastan
فضای وهمی داستان، همراه با استعاره ها و تشبیه ها، از همان سطور ابتدایی، ذهن خواننده را با بوف کور گره می زند. مردی باربر که از قضا کوزه گر است و نقش هایی خوش روی کار دست خود می آفریند. نقش هایی که هریک می توانند دنیای درون و برون مرد را آشکار کرده و گاه برهم بریزند. مردی که در ذهنش از صد ساله گی عبور کرده و به پیرمردی گوژپشت و تکیده تبدیل شده. آینه ی دق، همچون عفریته و کلاته ی هدایت، روزگار او را سیاه کرده و حالا مرد در خلوت کوزه هایش دل به طرحی در ذهنش بسته و با او زندگی می کند. گاه همسرش را به شکل و شمایل روزهایی تصور می کند که هنوز آینه دق نبود اما این طرح به سرعت از ذهنش پاک شده و سیاه چشم ذهن اش حضوری پر رنگ می یابد آن قدر که سرانجام آن چه را که مدت ها در ذهن پرورانده، مثل طرحی نو روی کوزه، مقابل چشمانش ظاهر می شود. جان می گیرد و حالا این مرد است که حاصل تخیلاتی که به واقعیت پیوسته را با ناباوری و البته حظی وافر به تماشا می نشیند و این همه خوش بختی را ناب نمی آورد تا آن جا که سرانجام این کوزه ی دل ترک برمی دارد و از هم می گسلد. درست همین جاست که مرد داستان به صد ساله گی خود فرو می رود.
مرد داستان نیازی وافر به عزلتی دارد که آینه دق به او تحمیل کرده. او پای عدد هفت را به داستانش باز می کند. نماد و اسطوره ی ایرانی، عددی مقدس: هفت آسمان، هفت دریا، هفت چشمه، هفت هفته و....
#نسرین_قربانی
@afarineshdastan
#بریده_کتاب
صدایی گرفته و بغض دار، بیخ گوشم آرام نجوا می کند. قلبم می ریزد. خیال می کنم هوشنگ خان از آن سر دنیا برگشته است. عارف انگار از سال های دور خدمت به این طرف دیگر متعلق به خانه ای نبود که همه ی آن سال ها از او محافظت کرده بود. آمده. موقتی و کوتاه. از لای مه اشک هایم نگاهش می کنم. می گوید:" مامان! می خوایم چراغا رو خاموش کنیم، شمعا رو روشن کنیم، عیبی نداره؟ ناراحت نمی شی؟"
توی ذهنم پوزخند می زنم. ناراحت؟! ......
اگر نگویم: #نسرین_قربانی، نشر: نفیر
با آرزوی موفقیت برای خانم قربانی گرامی :
گروه ادبی #آفرینش
@afarineshdastan
صدایی گرفته و بغض دار، بیخ گوشم آرام نجوا می کند. قلبم می ریزد. خیال می کنم هوشنگ خان از آن سر دنیا برگشته است. عارف انگار از سال های دور خدمت به این طرف دیگر متعلق به خانه ای نبود که همه ی آن سال ها از او محافظت کرده بود. آمده. موقتی و کوتاه. از لای مه اشک هایم نگاهش می کنم. می گوید:" مامان! می خوایم چراغا رو خاموش کنیم، شمعا رو روشن کنیم، عیبی نداره؟ ناراحت نمی شی؟"
توی ذهنم پوزخند می زنم. ناراحت؟! ......
اگر نگویم: #نسرین_قربانی، نشر: نفیر
با آرزوی موفقیت برای خانم قربانی گرامی :
گروه ادبی #آفرینش
@afarineshdastan
Forwarded from ⚛️کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی)
نودمین_شماره_#هفتهنامه_ادبی_آوای_پرآومناشرشد.pdf
1.3 MB
🟤http://t.me/avaye_parav
▪️بیستم آبان ۹۹
🟤نودمین شماره #هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو منتشرشد. در این شماره می خوانید یادداشت سردبیر باعنوان «تولد شاعر موقع شناس» (شعریت شعور) مناسبت تولد شاعر پیشرو ایران #علی_باباچاهی وبیان ویژگی... شعر تازه ای از این شاعرمعاصر/مطالب ویژه داستان بلند «رویای برزخی» از داستان نویس کرمانشاهی #اسماعیل_زرعی چاپ نظرات و دیدگاههای ده تن از اهالی داستان پیرامون «رویای برزخی» با آثاری از
پونه شاهی
🍀#گیتا_بختیاری/
🍀#نسرین_قربانی/
🍀#کتایون_شیدایی/
🍀#فرانک_گلچین/
🍀#فاطمه_حیدری/
🍀#فروزان_مقصودی/
🍀#عادله_صمیمی/
🍀#علیرضا_شهسواری/
🍀#پوریا_صالحی تبار/
واشعاری از:
#م.ب_آهو/
#احمد_بهرامی #رضا_روشنی/#عباس_قبادی #اکبر_رشنو/
#یاسر_یاراحمدی/
🟢🟢🟢🟢🟢
مدیر مسئول: #علی_کرمی
سردبیر:#عبدالله_سلیمانی
داستان:#طلا_نژاد_حسن
شعرکشوری:#پوران_کاوه/
نقد :#رویا_مولاخواه/
🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆
#هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو
@avaye_parav
▪️بیستم آبان ۹۹
🟤نودمین شماره #هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو منتشرشد. در این شماره می خوانید یادداشت سردبیر باعنوان «تولد شاعر موقع شناس» (شعریت شعور) مناسبت تولد شاعر پیشرو ایران #علی_باباچاهی وبیان ویژگی... شعر تازه ای از این شاعرمعاصر/مطالب ویژه داستان بلند «رویای برزخی» از داستان نویس کرمانشاهی #اسماعیل_زرعی چاپ نظرات و دیدگاههای ده تن از اهالی داستان پیرامون «رویای برزخی» با آثاری از
پونه شاهی
🍀#گیتا_بختیاری/
🍀#نسرین_قربانی/
🍀#کتایون_شیدایی/
🍀#فرانک_گلچین/
🍀#فاطمه_حیدری/
🍀#فروزان_مقصودی/
🍀#عادله_صمیمی/
🍀#علیرضا_شهسواری/
🍀#پوریا_صالحی تبار/
واشعاری از:
#م.ب_آهو/
#احمد_بهرامی #رضا_روشنی/#عباس_قبادی #اکبر_رشنو/
#یاسر_یاراحمدی/
🟢🟢🟢🟢🟢
مدیر مسئول: #علی_کرمی
سردبیر:#عبدالله_سلیمانی
داستان:#طلا_نژاد_حسن
شعرکشوری:#پوران_کاوه/
نقد :#رویا_مولاخواه/
🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆
#هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو
@avaye_parav
خانم نسرین قربانی
رمان « اگر نگویم ... » از نشر نفیر در یک صد شصت صفحه با طرحی جلد هاله قربانی تهرانی بدستم رسید .طرح جلد تصویر زنی است که در نمای صفحه قهوه ای و برش های متعدد که هر بار تصویر زن در حال تکمیل شدن است . البته دو فکر را در ذهن متبادر میکند ، یا تصویر زن از راست به سمت چپ در حال کامل شدن است و یا از سمت چپ به راست تصویر زن رو به جهت محو شدن یا به نوعی به اضمحلال رفتن ...اما آنچه اهمیت دارد این است که رمان باید به محوریت زنی باشد که فقط با مطالعه آن رمز طرح جلد روشن شود . این اولین تعلیقی است که توسط طرح جلد در ذهن مخاطب شکل می گیرد .
فونت درشت و خوانا بودن کتاب زمینه مناسبی است برای مطالعه دقیق که خوانش را میتوان با تمرکز ادامه داد .و ویژگی خوب کتاب بهره بردن از کاغذ بسیار. عالی نوع مرغوب کاغذی تیره رنگ « ژاپنی» است که زمینه صفحه کتاب و کلمات را بسیار چشم نواز کرده و برخلاف کاغذ های درخشان و خشک کتاب های معمولی برای مطالعه با توجه به وزن کم آن و انعطاف پذیری کتاب در دست نشاندهنده توجه شما به راحتی و آرامش مخاطب میباشد .
شروع سر فصل های رمان که با حروف الفبای فارسی نام گذاری شده اند دومین پرسش ذهنی مخاطب است و پس از طرح جلد برای رمزگشایی و چرایی استفاده کردن از این حروف الفبا تعلیق دیگری را در ذهن مخاطب ایجاد مینماید .
کتاب با قیمت بیست و یک هزارتومان با توجه به هزینه های بسیار مقدماتی نشر کتاب و کاغذ فوق العاده خاص بکار برده شده قیمتی عادلانه است که باید از نگاه خوب انتشاراتی « نفیر » تشکر ویژه داشت .قصد از ذکر این مطلب جهت تشکر و اعلام وصول این کتاب ارزشمند بود . سپاس🌹🌹🌹
نقد رمان « اگر نگویم ...» ...
چه حالتی از جریان آب را « موج » مینامیم؟
زمانی که بخشی از آب بالاتر از سطح با شتاب و مواج حرکت کند آن را « موج » مینامیم . تکامل و رشد مرد ها همانند حرکت موج به سمت کمال و صعود است . غرش دارد و از فاصله دور قابل دیدن است .
اما این همه داستان نیست . موج بالاخره باید فرو بریزد، در هم بریزد به سطح برگردد تا مجدد خیزی دوباره و تماشایی بر پا کند . آن ریزش و سقوط ، آن در هم فرو ریختن بازگشت به حال اولیه دقیقا نشانه تکامل زن است . زن ها با فرو ریختن و با به تعادل درآوردن زندگی و مهیا کردن خود برای رشد و تکامل یک مرد ، خود به تکامل شگفتی میرسند که هرگز قابل دیدن نیست . حرکت و مسیر رشد و تکامل یک زن بر خلاف مردها در جهت عکس آن قرار دارد .
و این رمز و کلید طرح روی جلد رمان « اگر نگویم... » بانو نسرین قربانی است .
تصویری از رشد و تکامل یک زن در حالی که در پلان هر تصویر فقط یک بخش از تصویر زن هویداست . زمانی در حال کامل شدن است دقیقا در همان حال در حال فرو ریختن است .
رمان « اگر نگویم ... » چگونگی رشد و به کمال رسیدن زنی را نشان میدهد که تا کنون کسی این وجه از شخصیت زن را واکاوی نکرده است.
قصه ای ساده، زبانی گیرا و صمیمی و شخصیت زنی بسیار عادی و دم دستی چنان در کنار هم تنیده شده اند که مخاطب ندانسته پس از پایان رساندن رمان، به خلسه ای عمیق فرو میرود که انگار برای اولین بار است با شخصیت و نحوه رشد تکامل شخصیت «زن به معنای عامی آن » برخورد کرده است.
رمان را میتوان در دو خط خلاصه کرد . زمان و مکان حوادث به کوچکی یک داستان کوتاه است . اما هرگز پایان رمان را باور نداری و تا زمانیکه این اثر در ذهن شما، قرار داشته باشد با آن همراه خواهی بود .
در پایان رمان احساس میکنی موجی که بر کف دریا ریخته است بزودی برخواهد خاست و مخاطب با فرو ریختن موج سهمگین ، مجدد شاهد به تکامل شتافتن و رقص سماع یک بالندگی دیگر را شاهد میباشد .
علی الرغم سادگی قصه و شخصیت های دم دستی داستان که در زندگی ما فراوانند ، فلسفه ای در روابط این افراد شکل میگیرد که تا کنون ناشناخته بشمار میرفته.
داستان از مرگ هوشنگ خان شروع میشود و طوبی همسر هوشنگ خان در گیر مراسم ختم همسرش است و این مراسم و حضور دوست و فامیل و فرزندان سبب میشود تا درحین ریزش روح « طوبی» از مرگ همسر خود با برملا شدن رازی شگرف تکامل و به کمال رسیدن مجدد زن را شاهد باشیم.
با سپاس . #سعید_فتاحی #نسرین_قربانی
پیگیری کنیم. 👇👇👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
@afarineshdastan
رمان « اگر نگویم ... » از نشر نفیر در یک صد شصت صفحه با طرحی جلد هاله قربانی تهرانی بدستم رسید .طرح جلد تصویر زنی است که در نمای صفحه قهوه ای و برش های متعدد که هر بار تصویر زن در حال تکمیل شدن است . البته دو فکر را در ذهن متبادر میکند ، یا تصویر زن از راست به سمت چپ در حال کامل شدن است و یا از سمت چپ به راست تصویر زن رو به جهت محو شدن یا به نوعی به اضمحلال رفتن ...اما آنچه اهمیت دارد این است که رمان باید به محوریت زنی باشد که فقط با مطالعه آن رمز طرح جلد روشن شود . این اولین تعلیقی است که توسط طرح جلد در ذهن مخاطب شکل می گیرد .
فونت درشت و خوانا بودن کتاب زمینه مناسبی است برای مطالعه دقیق که خوانش را میتوان با تمرکز ادامه داد .و ویژگی خوب کتاب بهره بردن از کاغذ بسیار. عالی نوع مرغوب کاغذی تیره رنگ « ژاپنی» است که زمینه صفحه کتاب و کلمات را بسیار چشم نواز کرده و برخلاف کاغذ های درخشان و خشک کتاب های معمولی برای مطالعه با توجه به وزن کم آن و انعطاف پذیری کتاب در دست نشاندهنده توجه شما به راحتی و آرامش مخاطب میباشد .
شروع سر فصل های رمان که با حروف الفبای فارسی نام گذاری شده اند دومین پرسش ذهنی مخاطب است و پس از طرح جلد برای رمزگشایی و چرایی استفاده کردن از این حروف الفبا تعلیق دیگری را در ذهن مخاطب ایجاد مینماید .
کتاب با قیمت بیست و یک هزارتومان با توجه به هزینه های بسیار مقدماتی نشر کتاب و کاغذ فوق العاده خاص بکار برده شده قیمتی عادلانه است که باید از نگاه خوب انتشاراتی « نفیر » تشکر ویژه داشت .قصد از ذکر این مطلب جهت تشکر و اعلام وصول این کتاب ارزشمند بود . سپاس🌹🌹🌹
نقد رمان « اگر نگویم ...» ...
چه حالتی از جریان آب را « موج » مینامیم؟
زمانی که بخشی از آب بالاتر از سطح با شتاب و مواج حرکت کند آن را « موج » مینامیم . تکامل و رشد مرد ها همانند حرکت موج به سمت کمال و صعود است . غرش دارد و از فاصله دور قابل دیدن است .
اما این همه داستان نیست . موج بالاخره باید فرو بریزد، در هم بریزد به سطح برگردد تا مجدد خیزی دوباره و تماشایی بر پا کند . آن ریزش و سقوط ، آن در هم فرو ریختن بازگشت به حال اولیه دقیقا نشانه تکامل زن است . زن ها با فرو ریختن و با به تعادل درآوردن زندگی و مهیا کردن خود برای رشد و تکامل یک مرد ، خود به تکامل شگفتی میرسند که هرگز قابل دیدن نیست . حرکت و مسیر رشد و تکامل یک زن بر خلاف مردها در جهت عکس آن قرار دارد .
و این رمز و کلید طرح روی جلد رمان « اگر نگویم... » بانو نسرین قربانی است .
تصویری از رشد و تکامل یک زن در حالی که در پلان هر تصویر فقط یک بخش از تصویر زن هویداست . زمانی در حال کامل شدن است دقیقا در همان حال در حال فرو ریختن است .
رمان « اگر نگویم ... » چگونگی رشد و به کمال رسیدن زنی را نشان میدهد که تا کنون کسی این وجه از شخصیت زن را واکاوی نکرده است.
قصه ای ساده، زبانی گیرا و صمیمی و شخصیت زنی بسیار عادی و دم دستی چنان در کنار هم تنیده شده اند که مخاطب ندانسته پس از پایان رساندن رمان، به خلسه ای عمیق فرو میرود که انگار برای اولین بار است با شخصیت و نحوه رشد تکامل شخصیت «زن به معنای عامی آن » برخورد کرده است.
رمان را میتوان در دو خط خلاصه کرد . زمان و مکان حوادث به کوچکی یک داستان کوتاه است . اما هرگز پایان رمان را باور نداری و تا زمانیکه این اثر در ذهن شما، قرار داشته باشد با آن همراه خواهی بود .
در پایان رمان احساس میکنی موجی که بر کف دریا ریخته است بزودی برخواهد خاست و مخاطب با فرو ریختن موج سهمگین ، مجدد شاهد به تکامل شتافتن و رقص سماع یک بالندگی دیگر را شاهد میباشد .
علی الرغم سادگی قصه و شخصیت های دم دستی داستان که در زندگی ما فراوانند ، فلسفه ای در روابط این افراد شکل میگیرد که تا کنون ناشناخته بشمار میرفته.
داستان از مرگ هوشنگ خان شروع میشود و طوبی همسر هوشنگ خان در گیر مراسم ختم همسرش است و این مراسم و حضور دوست و فامیل و فرزندان سبب میشود تا درحین ریزش روح « طوبی» از مرگ همسر خود با برملا شدن رازی شگرف تکامل و به کمال رسیدن مجدد زن را شاهد باشیم.
با سپاس . #سعید_فتاحی #نسرین_قربانی
پیگیری کنیم. 👇👇👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
@afarineshdastan
🔔 #منتشر_شد
👑 #خانهای_رو_به_باد
📕 عنوان: #خانه_ای_رو_به_باد
🖋 نویسنده: #نسرین_قربانی
📄جنس کاغذ: تحریر
📄 صفحات: ۱۹۲
💳 قیمت: ۵۷,۰۰۰ تومان
🖇 چاپ: اول
📚 خلاصه:
نیمهی پاییز درختها را لاغـر کرده. سکسکهام گرفتـه. یک لیوان نوشابـه میریزم و میگذارم هرچه که سر معدهام مانده سُر بخورد به طرف پایین. امشب از آن شبهایی است که خواب با من سر لج افتاده. نگاهی به تقویم روی اپن میاندازم. زمان گذشته و ذهن من توی دو روز پیش متوقف مانده. یادم رفته بود ورقها را با روزها تنظيـم کنم. قرمز نوشته بود: "نیمهی شعبان." نادی گفتـه بود: "عروسی من و بابات یه همچین روزی بود." بعدها دیگر تمام تاریخهای زندگی توی ذهناش تحلیل رفت. سالهاست این ماهها به ندرت به کارم میآید. تازه علت تعطیلی بانک و چراغانیهای امروز را میفهمم.
💬 @Tandis_books
🌐 Www.Tandisbookstore.com
🔮 @tandisbooks
#آفرینش 👇
@afarineshdastan
👑 #خانهای_رو_به_باد
📕 عنوان: #خانه_ای_رو_به_باد
🖋 نویسنده: #نسرین_قربانی
📄جنس کاغذ: تحریر
📄 صفحات: ۱۹۲
💳 قیمت: ۵۷,۰۰۰ تومان
🖇 چاپ: اول
📚 خلاصه:
نیمهی پاییز درختها را لاغـر کرده. سکسکهام گرفتـه. یک لیوان نوشابـه میریزم و میگذارم هرچه که سر معدهام مانده سُر بخورد به طرف پایین. امشب از آن شبهایی است که خواب با من سر لج افتاده. نگاهی به تقویم روی اپن میاندازم. زمان گذشته و ذهن من توی دو روز پیش متوقف مانده. یادم رفته بود ورقها را با روزها تنظيـم کنم. قرمز نوشته بود: "نیمهی شعبان." نادی گفتـه بود: "عروسی من و بابات یه همچین روزی بود." بعدها دیگر تمام تاریخهای زندگی توی ذهناش تحلیل رفت. سالهاست این ماهها به ندرت به کارم میآید. تازه علت تعطیلی بانک و چراغانیهای امروز را میفهمم.
💬 @Tandis_books
🌐 Www.Tandisbookstore.com
🔮 @tandisbooks
#آفرینش 👇
@afarineshdastan
اثر جدید #نسرین_قربانی با نام #و_نمی_دانم ، متولد شد.
#نشر_لوح_فکر
با آرزوی بهترینها برای این نویسنده خوب و آثار ارزشمندشان
#گروه_ادبی_آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
#نشر_لوح_فکر
با آرزوی بهترینها برای این نویسنده خوب و آثار ارزشمندشان
#گروه_ادبی_آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan