This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کرم کردی، مرا ای دوست با خود آشنا کردی
به خود بستی و از بیگانه وخویشم جدا کردی
نبود ار قابلت این دل، ولی لطف تو را نازم
که با ناقابلی جا کنج این ویرانسرا کردی
کم از آنم که با یاد تو خود را آشنا سازم
نمیدانم چرا خود را تو با من آشنا کردی
به سائل رشک بردم چون که در کویت قدم میزد
به شاهان ناز کردم تا مرا بر خود گدا کردی
من آن بودم که نای بینوایی می زدم هر شب
تو آن بودی که نایم را پر از شور و نوا کردی
من آن بودم که در دارالشفایت درد آوردم
تو آن بودی که دردِ بیدوایم را دوا کردی
ندانستم چه گویم تا قبول درگهت افتد
سخن ناگفته بر رویم درِ اقبال وا کردی
#غزل #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
به خود بستی و از بیگانه وخویشم جدا کردی
نبود ار قابلت این دل، ولی لطف تو را نازم
که با ناقابلی جا کنج این ویرانسرا کردی
کم از آنم که با یاد تو خود را آشنا سازم
نمیدانم چرا خود را تو با من آشنا کردی
به سائل رشک بردم چون که در کویت قدم میزد
به شاهان ناز کردم تا مرا بر خود گدا کردی
من آن بودم که نای بینوایی می زدم هر شب
تو آن بودی که نایم را پر از شور و نوا کردی
من آن بودم که در دارالشفایت درد آوردم
تو آن بودی که دردِ بیدوایم را دوا کردی
ندانستم چه گویم تا قبول درگهت افتد
سخن ناگفته بر رویم درِ اقبال وا کردی
#غزل #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
🔸اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُف...
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید؟
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده
🔹
ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس
ای روشنی محفل و ای رونق مجلس
ای راز غمت درس مدرّس به مدارس
تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس
جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب
یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب!
🔹
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
🔹
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
🔹
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
🔹
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت به گدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
🔹
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
#علی_انسانی #انتظار #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید؟
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده
🔹
ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس
ای روشنی محفل و ای رونق مجلس
ای راز غمت درس مدرّس به مدارس
تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس
جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب
یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب!
🔹
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
🔹
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
🔹
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
🔹
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت به گدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
🔹
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
#علی_انسانی #انتظار #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
زاهد! چه دم زنی ز بهشت و قصور و حور؟!
خاک حریم او ز بهشت است خوشترم
گر من بهشت میطلبم از خدای خود
مشتاق صوتِ یاعلی از حلقۀ درم
#رحیق #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
خاک حریم او ز بهشت است خوشترم
گر من بهشت میطلبم از خدای خود
مشتاق صوتِ یاعلی از حلقۀ درم
#رحیق #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
گریۀ عاشقان بی اثر نیست
مهدی از حال ما بی خبر نیست
بی تجلاّی خورشید رویش
روشنی در نگاه بشر نیست
او به جز شیعه یاری ندارد
شیعه را غیر خون جگر نیست
ای بسا شب که رفت و سحر شد
شام هجران ما را سحر نیست
شیعه باشد جدا از امامش
مثل طفلی که او را پدر نیست
در دل تنگ چشم انتظاران
جز غمِ مهدی منتظر نیست
یابن زهرا کجایی که بی تو
روزی از روز ما تیره تر نیست
تربت مادرت را نشان ده
قبر مادر نهان از پسر نیست
#غلامرضا_سازگار #انتظار #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
مهدی از حال ما بی خبر نیست
بی تجلاّی خورشید رویش
روشنی در نگاه بشر نیست
او به جز شیعه یاری ندارد
شیعه را غیر خون جگر نیست
ای بسا شب که رفت و سحر شد
شام هجران ما را سحر نیست
شیعه باشد جدا از امامش
مثل طفلی که او را پدر نیست
در دل تنگ چشم انتظاران
جز غمِ مهدی منتظر نیست
یابن زهرا کجایی که بی تو
روزی از روز ما تیره تر نیست
تربت مادرت را نشان ده
قبر مادر نهان از پسر نیست
#غلامرضا_سازگار #انتظار #ولی_عصر
@Shere_Fakher110
دریا خجل از رحمتِ بسیار حسین
عالَم متحیر است در کار حسین
روز عرفه ، خدا عنایت دارد
پیش از عرفاتیان به زوار حسین
#رحیق #امام_حسین #عرفه
@Shere_Fakher110
عالَم متحیر است در کار حسین
روز عرفه ، خدا عنایت دارد
پیش از عرفاتیان به زوار حسین
#رحیق #امام_حسین #عرفه
@Shere_Fakher110
ز سوز سینه کشم هر نفس دوصد فریاد
که داد زهر ستم، هست و بودِ من بر باد
چه رنجها که کشیدم تمام مدت عمر
مدام غمزده بودم من و، عدو دلشاد
به روی من همه درهای شهر را بستند
ندای بیکسیام را کسی جواب نداد
«حقیرتر ز یهودی» خطاب میکردند
مرا که دین خدا شد ز همّتم بنیاد
نشاند تا که عدو روی زین مسمومم
دوباره خاطرهای تلخ آمدم در یاد:
ز خیمهگاه به مقتل نگاه میکردیم
«بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد»
#رحیق #امام_باقر
@Shere_Fakher110
که داد زهر ستم، هست و بودِ من بر باد
چه رنجها که کشیدم تمام مدت عمر
مدام غمزده بودم من و، عدو دلشاد
به روی من همه درهای شهر را بستند
ندای بیکسیام را کسی جواب نداد
«حقیرتر ز یهودی» خطاب میکردند
مرا که دین خدا شد ز همّتم بنیاد
نشاند تا که عدو روی زین مسمومم
دوباره خاطرهای تلخ آمدم در یاد:
ز خیمهگاه به مقتل نگاه میکردیم
«بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد»
#رحیق #امام_باقر
@Shere_Fakher110
Forwarded from شعر مذهبی رضیع الـحسین
بر زین زهر خورده نشست آن که دیده بود
جدش چگونه از سرِ زین بر زمین فتاد
#محمدسعید_عطارنژاد
@raziolhossein
جدش چگونه از سرِ زین بر زمین فتاد
#محمدسعید_عطارنژاد
@raziolhossein
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل، کربلای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
#ریاضی_یزدی
http://www.mahmel.ir/pages/hosein-sher25.htm
شد کعبه حقیقی دل، کربلای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
#ریاضی_یزدی
http://www.mahmel.ir/pages/hosein-sher25.htm
🔺تقویم های لال🔺
برگرد! عمر منتظران طی شد
اردیبهشت ها همگی دی شد
تقویم های لال چه می دانند
این قرن های رفته چه سان طی شد؟
شوق هزار شنبه ی طولانی
پامال جمعه های پیاپی شد
بس کاسه های سر که به خاک افتاد
بسیار جام دل که پر از می شد
خون است، این که می خورم این نان نیست
این گندمی که سهم من از ری شد
بازآ به آن سری که به عاشورا
در کربلا بریده و بر نی شد
این جمعه هم اگر که نمی آیی
با من بگو که وعده ی ما کی شد؟
#افشین_علا #انتظار #ولی_عصر
برگرد! عمر منتظران طی شد
اردیبهشت ها همگی دی شد
تقویم های لال چه می دانند
این قرن های رفته چه سان طی شد؟
شوق هزار شنبه ی طولانی
پامال جمعه های پیاپی شد
بس کاسه های سر که به خاک افتاد
بسیار جام دل که پر از می شد
خون است، این که می خورم این نان نیست
این گندمی که سهم من از ری شد
بازآ به آن سری که به عاشورا
در کربلا بریده و بر نی شد
این جمعه هم اگر که نمی آیی
با من بگو که وعده ی ما کی شد؟
#افشین_علا #انتظار #ولی_عصر
بر كائنات، آنچه يقين فرض و واجب است
مهر و محبت اسدالله غالب است
انسان ندانمش که نداند بهینِ قوم
آن را که «هل اتی علی الانسان» مناقب است
فرق است از آنکه زادۀ دین آمد از ازل
با آن نواعتقاد که ده روزه طالب است!
با آنکه آفتاب به حکمش کند عمل
صدق دروغِ کجنظران، صبحِ کاذب است
قدر علی ز صاحب معراج باز پرس
تا روشنت شود كه در اعلی مراتب است
گر افضلیّت است، اتمّ افاضل است
ور اقربیّت است، اقرّ اقارب است
خواند از وفا، حبيبِ خدايش حبيبِ خويش
اخلاص تا كجاست كه مطلوب طالب است!
دستِ بریده کرد درست، این غریب نیست
بخشید سر به خصمِ خود، این از غرائب است!
نبود عجب گر از همه شأنی كند ظهور
ذات علی كه مظهر كلّ عجايب است
علمش خبر دهد که سعید است یا شقی
از هرچه در میانۀ صلب و ترائب است
يك گامِ صوریاش ز مدينه است تا تبوك
يك سيرِ معنیاش به ثريّا ز يثرب است
🔹
دیگر مکن مناظره با #غاصب_فدک
او را همین بس است که گویند غاصب است
نور علی ز ارض نجف میرسد به عرش
باشد چراغِ دل، اگر از ديده غايب است
اشیا به آستینِ یدالله داده دست
چون اختیارِ بنده که در دستِ صاحب است
بر خود مساز مذهب هفتاد و دو، دراز
يكرنگِ آل باش كه اصل مذاهب است
🔹
در مدح حیدر آنچه خدا و رسول گفت
راجع به ذاتِ مهدیِ صاحب مواهب است
همنشأۀ نبیّ و ولی، صاحب الزمان
شاهی که فتح و نصرتش از این دو جانب است
شاها! به قادری که وضیع و شریف را
از وی امید لطف نجات از مصائب است
واثق به عفو توست «فغانی» که از خطا
عنوان نامۀ عملش «عبد مذنب» است
ظلّ علی و آل علی مستدام باد
این است مطلبی که اهمّ مطالب است
#بابافغانی_شیرازی #قصیده
#فضائل #امیرالمؤمنین #تبری
@Shere_Fakher110
مهر و محبت اسدالله غالب است
انسان ندانمش که نداند بهینِ قوم
آن را که «هل اتی علی الانسان» مناقب است
فرق است از آنکه زادۀ دین آمد از ازل
با آن نواعتقاد که ده روزه طالب است!
با آنکه آفتاب به حکمش کند عمل
صدق دروغِ کجنظران، صبحِ کاذب است
قدر علی ز صاحب معراج باز پرس
تا روشنت شود كه در اعلی مراتب است
گر افضلیّت است، اتمّ افاضل است
ور اقربیّت است، اقرّ اقارب است
خواند از وفا، حبيبِ خدايش حبيبِ خويش
اخلاص تا كجاست كه مطلوب طالب است!
دستِ بریده کرد درست، این غریب نیست
بخشید سر به خصمِ خود، این از غرائب است!
نبود عجب گر از همه شأنی كند ظهور
ذات علی كه مظهر كلّ عجايب است
علمش خبر دهد که سعید است یا شقی
از هرچه در میانۀ صلب و ترائب است
يك گامِ صوریاش ز مدينه است تا تبوك
يك سيرِ معنیاش به ثريّا ز يثرب است
🔹
دیگر مکن مناظره با #غاصب_فدک
او را همین بس است که گویند غاصب است
نور علی ز ارض نجف میرسد به عرش
باشد چراغِ دل، اگر از ديده غايب است
اشیا به آستینِ یدالله داده دست
چون اختیارِ بنده که در دستِ صاحب است
بر خود مساز مذهب هفتاد و دو، دراز
يكرنگِ آل باش كه اصل مذاهب است
🔹
در مدح حیدر آنچه خدا و رسول گفت
راجع به ذاتِ مهدیِ صاحب مواهب است
همنشأۀ نبیّ و ولی، صاحب الزمان
شاهی که فتح و نصرتش از این دو جانب است
شاها! به قادری که وضیع و شریف را
از وی امید لطف نجات از مصائب است
واثق به عفو توست «فغانی» که از خطا
عنوان نامۀ عملش «عبد مذنب» است
ظلّ علی و آل علی مستدام باد
این است مطلبی که اهمّ مطالب است
#بابافغانی_شیرازی #قصیده
#فضائل #امیرالمؤمنین #تبری
@Shere_Fakher110
در قیامت کآفرینش خیمه بر محشر زنند
سکّۀ دولت به نام آل پیغمبر زنند
تشنگان وادی ایمان چو در کوثر رسند
از شعف دست طلب در دامن حیدر زنند
شهسواران در رکابِ راکبِ دلدل روند
خاکیان لاف از هوای صاحب قنبر زنند
هر که او چون حلقه نبوَد بر در حیدر مقیم
رهروان راه دین، چون حلقهاش بر در زنند
ره به منزل برد هر کو مذهب حیدر گرفت
آب حیوان یافت آنکو خضر را رهبر گرفت
#خواجوی_کرمانی #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
سکّۀ دولت به نام آل پیغمبر زنند
تشنگان وادی ایمان چو در کوثر رسند
از شعف دست طلب در دامن حیدر زنند
شهسواران در رکابِ راکبِ دلدل روند
خاکیان لاف از هوای صاحب قنبر زنند
هر که او چون حلقه نبوَد بر در حیدر مقیم
رهروان راه دین، چون حلقهاش بر در زنند
ره به منزل برد هر کو مذهب حیدر گرفت
آب حیوان یافت آنکو خضر را رهبر گرفت
#خواجوی_کرمانی #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
✨هنَّادُ بْنُ السَّرِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ فِي الْمَنَامِ فَقَالَ لِي يَا هَنَّادُ! قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! قَالَ أَنْشِدْنِي قَوْلَ الْكُمَيْت:
🔸و يَوْمَ الدَّوْحِ دَوْحِ غَدِيرِ خُمٍ
أَبَانَ لَنَا الْوَلايَةَ لَوْ أُطِيعَا
وَ لَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَايَعُوهَا
فَلَمْ أَرَ مِثْلَهَا أَمْراً شَنِيعاً
↩️ قالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لِي خُذْ إِلَيْكَ يَا هَنَّادُ فَقُلْتُ هَاتِ يَا سَيِّدِي فَقَالَ علیه السلام🔻
🔸و لَمْ أَرَ مِثْلَ ذاکَ الْيَوْمِ يَوْماً
وَ لَمْ أَرَ مِثْلَهُ حَقّاً أُضِيعَا...
📌هنّاد بن سری میگوید:
امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب زیارت کردم؛ به من فرمود ای هنّاد!
عرض کردم: امر بفرمایید یاامیرالمؤمنین!
فرمود: برایم بخوان شعر کمیت را که میگوید:
🔸روز غدیر.. روزی بود که پیامبر، ندای ولایتِ ما را به گوش همگان رسانید..
اما آن جماعت، حق ما را مصادره کردند..
و چنان فاجعهای به بار آوردند که نظیرش را سراغ ندارم!
↩️ من حسب الامر حضرت شروع کردم به خواندن شعر کمیت؛
تا این دو بیت تمام شد، فرمود:
این بیت را هم اضافه کن:
🔸نه روزی به مبارکی و بزرگیِ روز #غدیر سراغ دارم،
و نه حقّی که با چنان عظمت پایمال گردد!
📗بحارالانوار، ج۲۶ ص۲۳۰
#امیرالمؤمنین
#اول_مظلوم
#عربی
@Shere_Fakher110
🔸و يَوْمَ الدَّوْحِ دَوْحِ غَدِيرِ خُمٍ
أَبَانَ لَنَا الْوَلايَةَ لَوْ أُطِيعَا
وَ لَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَايَعُوهَا
فَلَمْ أَرَ مِثْلَهَا أَمْراً شَنِيعاً
↩️ قالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لِي خُذْ إِلَيْكَ يَا هَنَّادُ فَقُلْتُ هَاتِ يَا سَيِّدِي فَقَالَ علیه السلام🔻
🔸و لَمْ أَرَ مِثْلَ ذاکَ الْيَوْمِ يَوْماً
وَ لَمْ أَرَ مِثْلَهُ حَقّاً أُضِيعَا...
📌هنّاد بن سری میگوید:
امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب زیارت کردم؛ به من فرمود ای هنّاد!
عرض کردم: امر بفرمایید یاامیرالمؤمنین!
فرمود: برایم بخوان شعر کمیت را که میگوید:
🔸روز غدیر.. روزی بود که پیامبر، ندای ولایتِ ما را به گوش همگان رسانید..
اما آن جماعت، حق ما را مصادره کردند..
و چنان فاجعهای به بار آوردند که نظیرش را سراغ ندارم!
↩️ من حسب الامر حضرت شروع کردم به خواندن شعر کمیت؛
تا این دو بیت تمام شد، فرمود:
این بیت را هم اضافه کن:
🔸نه روزی به مبارکی و بزرگیِ روز #غدیر سراغ دارم،
و نه حقّی که با چنان عظمت پایمال گردد!
📗بحارالانوار، ج۲۶ ص۲۳۰
#امیرالمؤمنین
#اول_مظلوم
#عربی
@Shere_Fakher110
بخشی از غدیریه مرحوم #ملکالشعرای_صبوری (پدر ملک الشعرای بهار)🔻
بزرگ حجت یزدان، ولیّ بارخدای
که هم وصیّ رسول است و هم برادر اوست
هرآنکه روی خدا را به چشم میخواهد
بگو به روی علی بنگرد که مظهر اوست
اگر که شرطِ وصایت به علم و فرهنگ است
نبی مدینه علم و وصیّ او، در اوست
دلیلِ غصبِ حقِ او و نصبِ صاحب غار
همان فرار و هزیمت به جنگ خیبر اوست
اگرچه صاحب عار است او، نه صاحب غار
مگس نهاده همان نقطهای که بر سر اوست!
کسی که رایت نصرت به دست، بگریزد
به فرق، معجرِ زن، خوبتر ز مغفر اوست
برادرند به صورت، ولیک در معنا
همان کسی که پس از وی گریخت، خواهر اوست
#فضائل #امیرالمؤمنین
#غدیر #سقیفه
#تبری #مطاعن
@Shere_Fakher110
بزرگ حجت یزدان، ولیّ بارخدای
که هم وصیّ رسول است و هم برادر اوست
هرآنکه روی خدا را به چشم میخواهد
بگو به روی علی بنگرد که مظهر اوست
اگر که شرطِ وصایت به علم و فرهنگ است
نبی مدینه علم و وصیّ او، در اوست
دلیلِ غصبِ حقِ او و نصبِ صاحب غار
همان فرار و هزیمت به جنگ خیبر اوست
اگرچه صاحب عار است او، نه صاحب غار
مگس نهاده همان نقطهای که بر سر اوست!
کسی که رایت نصرت به دست، بگریزد
به فرق، معجرِ زن، خوبتر ز مغفر اوست
برادرند به صورت، ولیک در معنا
همان کسی که پس از وی گریخت، خواهر اوست
#فضائل #امیرالمؤمنین
#غدیر #سقیفه
#تبری #مطاعن
@Shere_Fakher110
گر ز بحر فيض تو برداشتي يک قطره آب
تا قيامت گوهر رخشنده باريدي سحاب
در نقابت خلق ديدند و خدايت خواندهاند
خود خدا داند چه خوانندت چو برگيري نقاب!
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
تا قيامت گوهر رخشنده باريدي سحاب
در نقابت خلق ديدند و خدايت خواندهاند
خود خدا داند چه خوانندت چو برگيري نقاب!
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
مسیح بر فلک و مرتضی علی به تراب؟!
دلم ز آتش این غصه بسکه بود کباب
سؤال کردم از این ماجرا ز پیر خرد
چو غنچه لب به تکلم گشود و داد جواب
که قدرِ هردو به میزان عدل سنجیدند
علی گرانتر از او بود در همه ابواب
بماند کفّۀ میزان مرتضی به تراب
به آسمان چهارم مسیح کرد شتاب
مسیح مشعل خورشید را گرفته به کف
به جستجوی علی هست تا به یوم حساب
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
دلم ز آتش این غصه بسکه بود کباب
سؤال کردم از این ماجرا ز پیر خرد
چو غنچه لب به تکلم گشود و داد جواب
که قدرِ هردو به میزان عدل سنجیدند
علی گرانتر از او بود در همه ابواب
بماند کفّۀ میزان مرتضی به تراب
به آسمان چهارم مسیح کرد شتاب
مسیح مشعل خورشید را گرفته به کف
به جستجوی علی هست تا به یوم حساب
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
لا عَذَّبَ اللّهُ أمّي أنّها شَرِبتْ
حبَّ الوصيِّ وغَذَّتْنيه باللّبنِ
وكانَ لي والدٌ يَهوَى أبا حسنٍ
فصِرْتُ مِنْ ذي وذا أَهوَى أبا حسنِ
#امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
حبَّ الوصيِّ وغَذَّتْنيه باللّبنِ
وكانَ لي والدٌ يَهوَى أبا حسنٍ
فصِرْتُ مِنْ ذي وذا أَهوَى أبا حسنِ
#امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
دریایم اگر بی سر و سامان تو باشم
خورشیدم اگر دست به دامان تو باشم
طی میکنم ایام جوانی به امیدی
کز سلسلۀ پیرغلامان تو باشم
#رحیق #امام_حسین
@Shere_Fakher110
خورشیدم اگر دست به دامان تو باشم
طی میکنم ایام جوانی به امیدی
کز سلسلۀ پیرغلامان تو باشم
#رحیق #امام_حسین
@Shere_Fakher110
دهم به بانگ رسا این شعار و مفتخرم:
که یار حیدر کرار و دشمن عمرم
بدیهیای چو تبرّا ـ به فرض ـ اگر نظریاست
خموش باش و مرا واگذار با نظرم
چه سان شریک شوم در عقیده با قومی
که نیست جز جهتِ قبله، شرکتی دگرم؟!
کجای مذهب من با بنی سقیفه یکیست؟!
معاد، عدل، امامت، خدا، پیامبرم؟!
اگر شباهتِ ظاهر ملاکِ دوستی است
ـ سخن صریح بگویم و یا که درگذرم؟ ـ
برو رفاقت بوزینه برگزین تا من
وجوه مشترکش با بنیبشر شمرم
مرا معاشرتش جز وبال و نکبت نیست
برادری که بود عاقِ مادر و پدرم
در آفتابِ قیامت سرم گداخته به
که بالِ شب پرهگان سایه افکنَد به سرم
در این معاملهام با کسی مجامله نیست
تشیعِ عمری را به نیم جو نخرم
من و مصالحۀ خون فاطمه؟! هیهات
وگر چنین کنم، این ننگ را کجا ببرم؟
تقیهای که کند مضمحل، تشیع را
تقیه نیست؛ خدارا مدار برحذرم
تو عاقلانه شماری اگر ز بهر علاج
چنان فراوان دارو خورم که جان سپرم؟
و یا به وقت هَرَس ـ کز برای اصلاح است ـ
شکوفه و ثمر و شاخ و ساقه را ببُرم؟
تقیه بهر صیانت بود نه بهر زوال
دلیلِ شرع و خرد، دو گواهِ معتبرم
چو غنچه بسته زبانی بس است، وقت آمد
که پرده از دل خونین دگر چو گل بدرم
شکایتیاست به عنوان یک بشر دارم
نه طبل تفرقه میکوبم و نه فتنهگرم
سقیفه در بشریت فکند شعلۀ کین
کجا توانمش از یاد برد اگر بشرم؟
چو بست فتنۀ آنان، درِ مدینۀ علم
چو همگنان به تمنای علم، دربدرم
چرا به جرمِ مسلمانی ای مسلمانان
جریحِ طعنۀ اهل دیار باخترم؟
چرا پیمبر رحمت شده نماد عذاب؟
ـ کز این جسارت از او شرمناک و معتذرم ـ
چراست داغ خشونت به جبهۀ اسلام؟
اگر تو بیخبری من نه چون تو بیخبرم
کدام سنگدلی اهل آن ممالک را
بکشت و گفت نمایندۀ پیامبرم؟!
کدام علم ستیزی کتابسوزی کرد
که علم، نالهزنان گفت سوخت بال و پرم؟
کدام بدسیَری نام وحی، «هذیان» کرد؟
گواهِ صدق، تواریخ باشد و سیَرم
اگرچه وجهِ نزاعم حطام دنیا نیست
وگرچه بر سر دین با سقیفه کینهورم،
تصرفی که عمر کرد در غنائم فُرس
مرا بس است اگر خود نه عاری از هنرم
به جای علمِ مجسم نشست و گفت: از علم
ز پیرزالِ پسِ پرده بی نصیب ترم
هرآنچه کرد و تواش نام کردهای «خدمت»
خیانت است و دگر هیچ، هرچه مینگرم
من ار عمارتِ مغصوبه را کنم آباد
خود این عمل چه شماری تو؟ عیب یا هنرم؟
به خون فاطمه سوگند روز حکم و حساب
ز هرکه بگذرم، از آن دو تن نمیگذرم
بخوان وعیدِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»*
تو مهربانتری از کردگارِ مهروَرم؟
کنون منم که به امید آن وعیدِ اکید
مدام دیده به راه امام منتظرم
سرم به منقبت شاه لافتاست بلند
اگرچه راست نگردد ز معصیت کمرم
زهی ز فیض غلامی آن امیر بیان
کنون به ملک معانی خدیو تاجورم
نگر به نظم بدیعم، که چون به رشته کشید
مطوّلاتِ معانی، بیان مختصرم
ایا شهی که درِ شهر علم، غیر تو نیست
نگاه دار و حوالت مکن به هیچ درم
◻️◽️▫️
* السجدة/۲۲
@Shere_Fakher110
که یار حیدر کرار و دشمن عمرم
بدیهیای چو تبرّا ـ به فرض ـ اگر نظریاست
خموش باش و مرا واگذار با نظرم
چه سان شریک شوم در عقیده با قومی
که نیست جز جهتِ قبله، شرکتی دگرم؟!
کجای مذهب من با بنی سقیفه یکیست؟!
معاد، عدل، امامت، خدا، پیامبرم؟!
اگر شباهتِ ظاهر ملاکِ دوستی است
ـ سخن صریح بگویم و یا که درگذرم؟ ـ
برو رفاقت بوزینه برگزین تا من
وجوه مشترکش با بنیبشر شمرم
مرا معاشرتش جز وبال و نکبت نیست
برادری که بود عاقِ مادر و پدرم
در آفتابِ قیامت سرم گداخته به
که بالِ شب پرهگان سایه افکنَد به سرم
در این معاملهام با کسی مجامله نیست
تشیعِ عمری را به نیم جو نخرم
من و مصالحۀ خون فاطمه؟! هیهات
وگر چنین کنم، این ننگ را کجا ببرم؟
تقیهای که کند مضمحل، تشیع را
تقیه نیست؛ خدارا مدار برحذرم
تو عاقلانه شماری اگر ز بهر علاج
چنان فراوان دارو خورم که جان سپرم؟
و یا به وقت هَرَس ـ کز برای اصلاح است ـ
شکوفه و ثمر و شاخ و ساقه را ببُرم؟
تقیه بهر صیانت بود نه بهر زوال
دلیلِ شرع و خرد، دو گواهِ معتبرم
چو غنچه بسته زبانی بس است، وقت آمد
که پرده از دل خونین دگر چو گل بدرم
شکایتیاست به عنوان یک بشر دارم
نه طبل تفرقه میکوبم و نه فتنهگرم
سقیفه در بشریت فکند شعلۀ کین
کجا توانمش از یاد برد اگر بشرم؟
چو بست فتنۀ آنان، درِ مدینۀ علم
چو همگنان به تمنای علم، دربدرم
چرا به جرمِ مسلمانی ای مسلمانان
جریحِ طعنۀ اهل دیار باخترم؟
چرا پیمبر رحمت شده نماد عذاب؟
ـ کز این جسارت از او شرمناک و معتذرم ـ
چراست داغ خشونت به جبهۀ اسلام؟
اگر تو بیخبری من نه چون تو بیخبرم
کدام سنگدلی اهل آن ممالک را
بکشت و گفت نمایندۀ پیامبرم؟!
کدام علم ستیزی کتابسوزی کرد
که علم، نالهزنان گفت سوخت بال و پرم؟
کدام بدسیَری نام وحی، «هذیان» کرد؟
گواهِ صدق، تواریخ باشد و سیَرم
اگرچه وجهِ نزاعم حطام دنیا نیست
وگرچه بر سر دین با سقیفه کینهورم،
تصرفی که عمر کرد در غنائم فُرس
مرا بس است اگر خود نه عاری از هنرم
به جای علمِ مجسم نشست و گفت: از علم
ز پیرزالِ پسِ پرده بی نصیب ترم
هرآنچه کرد و تواش نام کردهای «خدمت»
خیانت است و دگر هیچ، هرچه مینگرم
من ار عمارتِ مغصوبه را کنم آباد
خود این عمل چه شماری تو؟ عیب یا هنرم؟
به خون فاطمه سوگند روز حکم و حساب
ز هرکه بگذرم، از آن دو تن نمیگذرم
بخوان وعیدِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»*
تو مهربانتری از کردگارِ مهروَرم؟
کنون منم که به امید آن وعیدِ اکید
مدام دیده به راه امام منتظرم
سرم به منقبت شاه لافتاست بلند
اگرچه راست نگردد ز معصیت کمرم
زهی ز فیض غلامی آن امیر بیان
کنون به ملک معانی خدیو تاجورم
نگر به نظم بدیعم، که چون به رشته کشید
مطوّلاتِ معانی، بیان مختصرم
ایا شهی که درِ شهر علم، غیر تو نیست
نگاه دار و حوالت مکن به هیچ درم
◻️◽️▫️
* السجدة/۲۲
@Shere_Fakher110