اشعار فاخر آئینی (فارسی و عربی)
303 subscribers
14 photos
3 links
کیفیت را مقدم بر کمّیت می‌دانیم. امید آنکه این تفکر ، برای نوکران اهل بیت (علیهم‌السلام) فرهنگ شود.
Download Telegram
بخشی از غدیریه مرحوم #ملک‌الشعرای_صبوری (پدر ملک الشعرای بهار)🔻




بزرگ حجت یزدان، ولیّ بارخدای

که هم وصیّ رسول است و هم برادر اوست

هرآنکه روی خدا را به چشم می‌خواهد

بگو به روی علی بنگرد که مظهر اوست

اگر که شرطِ وصایت به علم و فرهنگ است

نبی مدینه علم و وصیّ او، در اوست

دلیلِ غصبِ حقِ او و نصبِ صاحب غار

همان فرار و هزیمت به جنگ خیبر اوست

اگرچه صاحب عار است او، نه صاحب غار

مگس نهاده همان نقطه‌ای که بر سر اوست!

کسی که رایت نصرت به دست، بگریزد

به فرق، معجرِ زن، خوبتر ز مغفر اوست

برادرند به صورت، ولیک در معنا

همان کسی که پس از وی گریخت، خواهر اوست



#فضائل #امیرالمؤمنین
#غدیر #سقیفه
#تبری #مطاعن

@Shere_Fakher110
گر ز بحر فيض تو برداشتي يک قطره آب

تا قيامت گوهر رخشنده باريدي سحاب

در نقابت خلق ديدند و خدايت خوانده‌اند

خود خدا داند چه خوانندت چو برگيري نقاب!




#فضائل #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
مسیح بر فلک و مرتضی علی به تراب؟!
دلم ز آتش این غصه بسکه بود کباب

سؤال کردم از این ماجرا ز پیر خرد
چو غنچه لب به تکلم گشود و داد جواب

که قدرِ هردو به میزان عدل سنجیدند
علی گران‌تر از او بود در همه ابواب

بماند کفّۀ میزان مرتضی به تراب
به آسمان چهارم مسیح کرد شتاب

مسیح مشعل خورشید را گرفته به کف
به جستجوی علی هست تا به یوم حساب




#فضائل #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
این پایه که عقل و هنرش نام نهادند
سرمایۀ فتح و ظفرش نام نهادند


دیدم همه بی دانشی و بیخبری بود
از شعبده علم و خبرش نام نهادند


خودبینی و کبر و حسد و عجب و ریا بود
دانشوری و فضل و فرش نام نهادند


بر خاک فتاد از مه و از مهر، فروغی
این بیخردان سیم و زرش نام نهادند


خون شد دل خورشید ز بی برگیِ این خاک
از عشوه عقیق و گهرش نام نهادند


راز دل افلاک به یک مشت گل و خاک
بنهفته به صورت بشرش نام نهادند


گه یوسف و یعقوب، گهی شیث و گه ایوب
گه نوح و گهی بوالبشرش نام نهادند


گه خواجۀ لولاک، گهی خسرو افلاک
گه بابِ شبیر و شبرش نام نهادند


القصه که از تابش رخسار علی بود
یک جلوه که شمس و قمرش نام نهادند


یک نقطۀ تاریک حجاب رخ او شد
از خلق دو عالم، عمرش نام نهادند


زاده ز دمش آدم و او زاده ز آدم
گاهی پدر و گه پسرش نام نهادند


از زلف و رخ او به دلِ چرخ، خیالی
تابید که شام و سحرش نام نهادند





#میرزا_حبیب_خراسانی
#تبری #فضائل #یاعلی

@Shere_Fakher110
در قیامت کآفرینش خیمه بر محشر زنند

سکّۀ دولت به نام آل پیغمبر زنند

تشنگان وادی ایمان چو در کوثر رسند

از شعف دست طلب در دامن حیدر زنند

شهسواران در رکابِ راکبِ دلدل روند

خاکیان لاف از هوای صاحب قنبر زنند

هر که او چون حلقه نبوَد بر در حیدر مقیم

رهروان راه دین، چون حلقه‌اش بر در زنند

ره به منزل برد هر کو مذهب حیدر گرفت

آب حیوان یافت آنکو خضر را رهبر گرفت




#خواجوی_کرمانی #فضائل #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
قصیده بی‌نظیر استاد بزرگ قرن دهم ، #بابافغانی_شیرازی در #فضائل مولای متقیان #امیرالمؤمنین
و #تبری از غاصبان خلافت و بیان #مطاعن #ابوبکر و #عمر لعنة‌الله‌علیهماوعلی‌أتباعهما

@Shere_Fakher110
‍ ‍ آن حاکمی که یادِ فقیران کشورش
ناخفته سیر، یک شب از آن خشک نان، یکیست

شاهی که داشت شوق یتیمی، رعیتش
تا باشدش چو او پدری مهربان، یکیست

آن محورِ ثباتِ عوالم که در عزاش
رفت از قرار، ارض و سما هردوان، یکیست

آن مایۀ فراغت جانها که در غمش
از ساکنان چرخ برآمد فغان، یکیست

آن اسوۀ فتوت و رادی که میکند
با قاتلش معاملۀ میهمان، یکیست...




#رحیق #فضائل #مرثیه #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
لبِ بت، گر به تصدیق کمالش #یاعلی گوید

به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش

به کعبه، پیش از آن کاین ذات اقدس در وجود آید

عقیقه جز ذبیح الله نپْسندند قربانش




#فضائل #امیرالمؤمنین
#بیدل_دهلوی

@Shere_Fakher110
بزرگ حجت یزدان، ولیّ بارخدای
که هم وصیّ رسول است و هم برادر اوست

هرآنکه روی خدا را به چشم می‌خواهد
بگو به روی علی بنگرد که مظهر اوست

اگر که شرطِ وصایت به علم و فرهنگ است
نبی مدینه علم و وصیّ او، در اوست

دلیلِ غصبِ حقِ او و نصبِ صاحب غار
همان فرار و هزیمت به جنگ خیبر اوست

اگرچه صاحب عار است او، نه صاحب غار
مگس نهاده همان نقطه‌ای که بر سر اوست!

کسی که رایت نصرت به دست، بگریزد
به فرق، معجرِ زن، خوبتر ز مغفر اوست

برادرند به صورت، ولیک در معنا
همان کسی که پس از وی گریخت، خواهر اوست


#ملک‌الشعرای_صبوری
#فضائل #امیرالمؤمنین
#تبری #مطاعن

@Shere_Fakher110
يا يومَ (خُمٍّ) قد خَلُدتَ دَويَّا
يومٌ بهِ أعلى العليُّ عليَّا

هوَ ذا أميرُ المؤمنينَ فبادِرُوا
واصغُوا لهُ فهو اﻹمامُ وَصيَّا


#غدیر #فضائل #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
گر ز بحر فيض تو برداشتی يک قطره آب

تاقيامت گوهر رخشنده باريدی سحاب

در نقابت خلق ديدند و خدايت خوانده‌اند

خود خدا داند چه خوانندت چو برگيری نقاب!



  #فضائل #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
ای ماهِ چارده، چه بلند است جای تو!
گویی نشسته هفت فلک زیر پای تو
بر بامِ آن خدیوِ همایون چو بَر شدی
خورشید راست غبطه به فرّ همای تو
از خاک آن حرم کنی ار التماسِ نور
خورشید بی مضایقه گردد گدای تو
ای چرخ، پیش مرقد شمسِ ولا، یکیست
مهرِ تو، زهرۀ تو، مهِ تو، سُهای تو
ای بدر! آفتابِ اُحُد را چو ذرّه باش
تا در سپهرِ حُسن دهد اعتلای تو
کن سجده بر مزارِ ولی‌نعمتی که هست
از یمنِ او، وجودِ تو و روشنای تو
در بقعۀ منوره‌اش نیک کن نظر
تا دانی از کجا شده تابان ضیای تو
شمس الضحا در آن دل خاک آرمیده است
گر پرتوی از او نکنی وام، وای تو
از زحمتِ کَلَف شوی آسوده، رخ بسای
بر خاک او، که نیست جز آنجا، شفای تو
در پیشِ نیّرِ ازل از خویش دم مزن
ورنه فلک بخندد از این ادعای تو
پایین بیا و بوسه بزن خاکِ شاه را
بر قبّه جا مکن که نه آنجاست جای تو
گر جز برای رُفتنِ گنبد برآمدی
حقا که جز محاق نباشد سزای تو

*

باری، سلام ما برسان و بگو: شها
تا چند بی نصیب بمانَد گدای تو؟!
دستی پیِ شفاعتم از آستین برآر
ای آنکه هست عینِ اجابت، دعای تو
گر حاجتم نگشته مقدر، مرا چه باک
کی می‌جهد قَدَر ز کمندِ قضای تو؟!
این عبدِ تنگ حوصله مپسند تا شود
نومید از عنایت بی انتهای تو
گر نیست جز به معجزه سامان کار من
بسم اللَّـه! این تو و یدِ معجزنمای تو
یک سال بیش رفت و سگِ پاشکسته‌ای
بردوخته‌است دیده به دست عطای تو
بیگانه‌وار از در خویشم مران که من
خود بوده‌ام ز روز الست آشنای تو
گفتم من این دعا به زبانی که لایزال
گردیده در دهان به ثنا و رثای تو
بر درگهت نشسته جهانی، #رحیق هم
تا زین میانه با که بُوَد اعتنای تو




#قصیده  #فضائل #امیرالمؤمنین
#زیارت #حرم #نجف

@Shere_Fakher110
روی مه آئینۀ جمال محمد
طلعت خورشید، پایمال محمد

سایه ندارد، که آفتابِ فلک نیز
آمده در سایۀ ظلال محمد

خضر که خورد آب زندگی و بقا یافت
جرعه‌کشی بود از زلال محمد

موسی نعلین کند در شب میقات
تا که بگیرد به کف، نعال محمد

نعمت دنیا نه بلکه جنّت مأوی
لقمه‌ای از سفرۀ نوال محمد

چرخ، خم آورده پشت با همه رفعت
بوکه حکایت کند ز دال محمد



#فضائل  #خاتم_الانبیا
#میرزا_حبیب_خراسانی

@Shere_Fakher110
لمعاتِ وجههٔ ذوالمنن نه مشعشع آمدی از قِدَم
طلعاتِ هستیِ ماخلق نه ملمّع آمدی از عدم
نه شموسِ حکمت و معرفت ز بُروجِ عِلم زدی عَلَم
نه ز عرش و فرش، نشان بُدی نه ز لوح و کرسی و از قلم
ز نهان اگر نشدی عیان جلواتِ ذاتِ محمّدی




به جلالِ حق که نبرده پی احدی به درک جلال او
ملکوتیان جبروتیان همه محو و ماتِ جمال او
چو وَرای عقل بشر بود درجاتِ عقل و کمال او
منِ بی زبان چه بیان کنم حسناتِ خُلق و خصال او
"خُلُق عظیم" بیان کند خبرِ صفات محمدی




#فضائل #خاتم_الانبیا
#فؤاد_کرمانی
@Shere_Fakher110
وامی از قرآن صامت، برای ستایش قرآن ناطق:




أبا حسنٍ أنت عینُ الإله
علی الخلقِ والاُذنُ الواعیه


تَراهم وتسمعُ نجواهمُ
فهَل عنك تَعزُبُ مِن خافیه؟!


وأنت مُدیرُ رَحَی الکائنات
وقطبٌ لأفلاکها الجاریه


فإن شئتَ تَشفَعُ یومَ الحساب
وإن شئتَ تَسفَعُ بالنّاصیه


وأنت الّذی اُمَمُ الأنبیاء
تَوَلَّتْكَ في الأعْصُرِ الخالیه


وکُلُّ الخلائقِ یومَ النُّشور
لَدَیْك إذا حُشِرَتْ جاثیه


فَمَنْ بِك قد تَمَّ إیمانُه
فَبُشْراهُ في عِیشَةٍ راضیه


بِحَوضِك یُسقَی ومِن بعدِ ذا
یُساقُ إلی جَنّةٍ عالیه


وأمّا الّذین تَولَّوا سِواك
فما همْ مِن الفِرقَةِ النّاجیه


یَجیئونَ لِلحَشرِ سُودَ الوُجوه
یُساقونَ دَعّاً إلی الهاویه.

▫️▫️▫️



📗ادب الطّف ج۸ ص۱۰۵


#سید_جعفر_حلی #عربی
#فضائل #امیرالمؤمنین
#تبری

@Shere_Fakher110
مادرِ هستی




تنها نه شور در دل شیداست
شب نیز چشم در رهِ فرداست

در هرچه می‌کنم نظر امشب
چون قلبِ طور، غرق تجلاست

خیز و بگوی بر همه تبریک
فصل سرور اهل تولاّست

در جان ذرّه ذرّۀ هستی
شور و نشاط و غلغه برپاست

این روح‌بخش زمزمه کآید
آوای اهل عالم بالاست

غوغای خلقِ این کرۀ خاک
صد یک بود از آنچه در آنجاست

نور جمال حق متصاعد
از ساحت ثری به ثریاست

"یا لیتنی تراب" شنیدم
فریادِ رشکِ گنبد خضراست!

این رونق از کجاست زمین را
کاو اسفل است و غیرتِ اعلاست؟!

آری چه پایه برتر از این کاو
میلادگاهِ حضرت زهراست؟

آن روحِ بندگی که سجودش
فخر خدای حیّ تعالاست

در وصف و درکِ ذات و صفاتش
منطق زبون و عاقله دَرْواست

از هرچه جز جمال، منزّه
وز هرچه جز کمال، مبرّاست

بی التفاتِ او همه هیچ است
گر دستِ موسی و دمِ عیساست

گر او نبُد، نبود پیمبر
«لولاک» را خود از پی، «لولا»ست

شویش امیر عالم و، این تاج
الحق به فرقِ فاطمه زیباست

گر گویمت که مادرِ هستی‌است
هرگز گمان مدار که بیجاست

هستی خلاصه گشته در احمد
وین دختِ پاک، امّ ابیهاست



ای مظهر خدا که خدا را
طلعت ز طلعت تو هویداست

در هرچه خلق کرده خداوند
حُکمت روان چو روح در اعضاست

آن حرفِ «لا» که نفیِ صریح است
از همّت تواش ز پی، «الاّ»ست

غیر از تو در تمام عوالم
انسیه کس شنیده که حوراست؟

دریا به پیش جود تو، قطره
قطره ز یمن فضل تو، دریاست

ماه دوهفته تا که برآمد
بار دگر ز شرم رخت کاست

دادار را تو آینه‌داری
تصویر، جز در آینه پیداست؟

پای، آنکه سود بر سر گردون
در محضر تو راست بپا خاست

اوج عروجِ احمد اگرچند
تا ذروۀ «دنی فتدلاّ»ست

اندر زمینْش پایه فزون است
آن دم که در سرای تواش جاست

فردا که روز حکم و حساب است
فردا که روز وحشت و بلواست

بر دست و دامنِ تو رسل را
چشم امید و دست تمنّاست

ایمن ز نار نیست جز آنکس
کاو را به ظلّ لطف تو مأواست


چونت ثنا کنم؟ که ثنایت
بیرون ز حدّ و برتر از احصاست

در شأن توست آیۀ تطهیر
لیک از تو‌ خصم بیّنه می‌خواست


از بعد قرن‌ها، دل پاکان
غمگین از آن حدیث غم‌افزاست

تا روز حشر، سوز کلامت
در ژرفنای حنجرۀ ماست

خود قلب ماست قبر تو، زآن رو
آماج تیر کینۀ اعداست

«مهدی که باد جان به فدایش»
گریان به ماتمت تک و تنهاست

تا دست #انتقام برآرد
چشم‌انتظارِ او همه دنیاست





  #قصیده  #فضائل
  #حضرت_زهرا
#رحیق

@Shere_Fakher110
آیینه‌ی کبریا علی بود
مرآت خدانما علی بود

پیری که به بر نمود تشریف
از خلعت «هل اتی» علی بود

شاهی که به سر نهاد دیهیم 
از افسر «إنّما»، علی بود

هر نامه که شد فرود از حق
در مدحت مرتضی علی بود

هر جلوه که کرد چهره‌ی دوست
بر خاطر اولیا، علی بود

هر نامه که از خدایْ جبریل
آورد به مصطفی علی بود

یک حرف بس است اگر کسی هست
در خانه، که حرف «با» علی بود 

آن نقطه‌ی «با» که پیش یکتا
پشتش به دعا دوتا، علی بود

آن کس که به نام اوست «بسمل»
بر مصحف إصطفا، علی بود

با ختم رسل عیان و، پنهان
با سایر انبیا، علی بود 

دستی که به جود، کشتی نوح 
آورد به استوا، علی بود

آن کو به خلیلْ نار نمرود
بنمود گل و گیا، علی بود

آن حرف ندا که گفت یونس 
در ظلمت بحر، یا علی بود

آن کس که به دستش از دل حوت
ذوالنّون بشد رها، علی بود

آن کس که عصا به دست موسی
بنمود چو اژدها، علی بود

کام همه را روا علی بود
درد همه را دوا علی بود 

بر دوش نبی که برتر از عرش
آن کس که نمود جا، علی بود

آن کش به احد نمود احمد
از «نادعلی» ندا ، علی بود

مقصود ز طوف حجّ و عمره
وز کعبه و از منا ، علی بود 

مطلوب ز رکن و زمزم و حجر
از مروه و از صفا، علی بود

شایسته‌ی «هل اتی» علی بود
زیبنده‌ی «لافتی» علی بود

آن پرده‌فکن که پرده برداشت 
از «لو کُشِفَ الغِطا»، علی بود

بر موضع خاتم نبوّت
آن کس که نهاد پا، علی بود 

مجموعه‌ی ماسوی علی بود
أنموذج ماورا علی بود

هم اول و مبتدا علی بود 
هم غایت و منتهی علی بود 

گر پرده ز چهره برفکندی
گفتی همه کس خدا علی بود

بی پرده بگو علی خدا نیست
لیكن ز خدای هم جدا نیست 




#فضائل #امیرالمؤمنین
#میرزا_حبیب_خراسانی

@Shere_Fakher110
این پایه که عقل و هنرش نام نهادند
سرمایۀ فتح و ظفرش نام نهادند

دیدم همه بی دانشی و بیخبری بود
از شعبده علم و خبرش نام نهادند

خودبینی و کبر و حسد و عجب و ریا بود
دانشوری و فضل و فرش نام نهادند

بر خاک فتاد از مه و از مهر، فروغی
این بیخردان سیم و زرش نام نهادند

خون شد دل خورشید ز بی برگیِ این خاک
از عشوه عقیق و گهرش نام نهادند

راز دل افلاک به یک مشت گل و خاک
بنهفته به صورت بشرش نام نهادند

گه یوسف و یعقوب، گهی شیث و گه ایوب
گه نوح و گهی بوالبشرش نام نهادند

گه خواجۀ لولاک، گهی خسرو افلاک
گه بابِ شبیر و  شبرش نام نهادند

خواندند گهی خواجۀ هر منعم و درویش
گه خالقِ هر خیر و شرش نام نهادند

القصه که از تابش رخسار علی بود
یک جلوه که شمس و قمرش نام نهادند


یک نقطۀ تاریک حجاب رخ او شد
از خلق دو عالم، عمرش نام نهادند


زاده ز دمش آدم و او زاده ز آدم
گاهی پدر و گه پسرش نام نهادند

از زلف و رخ او به دلِ چرخ، خیالی
تابید که شام و سحرش نام نهادند



#امیرالمؤمنین
#میرزا_حبیب_خراسانی
#فضائل  #مطاعن #تبری

@Shere_Fakher110
روی مه آئینۀ جمال محمد
طلعت خورشید، پایمال محمد

سایه ندارد، که آفتابِ فلک نیز
آمده در سایۀ ظلال محمد

خضر که خورد آب زندگی و بقا یافت
جرعه‌کشی بود از زلال محمد

موسی نعلین کند در شب میقات
تا که بگیرد به کف، نعال محمد

نعمت دنیا نه بلکه جنّت مأوی
لقمه‌ای از سفرۀ نوال محمد

چرخ، خم آورده پشت با همه رفعت
بوکه حکایت کند ز دال محمد



#فضائل  #خاتم_الانبیا
#میرزا_حبیب_خراسانی

@Shere_Fakher110