گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
💡 "خطیب" دانستن #شریعتی همان قدر دور از انصاف است که "شاعر" قلمداد کردن #مولوی چنین است. البته مولوی شعر می‌سرود و شریعتی هم به نثر سخن می‌گفت؛ اما نه مولوی ابتدا به ساکن شاعر است و نه شریعتی در مرتبه‌ی نخست خطیب است...
مولوی در مرحله‌ی اول یک عارف است که حکمت و معرفت را در مراتب اعلای وجد و شهود عرفانی دریافت می‌کرد و آنگاه این معارف عظیم عرفانی، به طریقت شعری بر زبان او جاری می‌گشت. شریعتی هم یک متفکر صاحب رأی و نظریه بود که بسیار می‌خواند و بسیار اندیشه می‌کرد و در کنار آن به مبارزه با اصحاب «زور و زر و تزویر» می‌پرداخت.
جمع این دو جنبه‌ی نظری و عملی و قرار دادن خود در مسیرهای پر خطر و سراسر دلهره و اضطراب سبب می‌شد تا در حالت درونی او بعنوان یک ایدئولوگ مبارز، شوری برپا شود و سپس این حالت درونی به کلام پر اندیشه‌ی او سرایت کند و جان آدمیان را شعله ور سازد.
آقای #ملکیان ، خطبه خواندن یک صناعت است و کاری کاملاً تصنعی و اختراعی است و نیازی به شورمندی وجودی ندارد؛ دقیقاً مانند مغالطه‌ای که شما در خطیب خواندن شریعتی از آن بهره برده‌اید..!

#سجاد_اسلامی

@Shariati_Group
"... #مثنوی را بخوانيد. چه خوب است كه كم‌كم خود را به مثنوي معتاد كنيد. معتاد! می‌دانيد چه می‌گويم؟
كتاب من #كوير است و كتاب او، بهشتی كه در كوير رويانده است، من تا آنجا آمده‌ام كه اين مرتع‌آباد زندگی را كه در آن می‌چرند و می‌خرامند، كوير ديده‌ام و #مولوی از اين مرحله گذشته است و بر اين كویر مرتع ‌آباد یک زندگی را ساخته است؛ کاشته و رویانیده است...
بهشت اوليه، هبوط آدم از آن به سوی زمين خاكی و كوير غربت و سومين مرحله، خلق بهشت موعود. آخرين بهشتی كه انسان‌های بزرگ را وعده داده‌اند، بهشتی كه انسان‌های بزرگ در كوير و در تبعيد می‌سازند و می‌بينيد كه من هنوز در نيمه راهم، در كوير! ..."

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۳ / کویر / ص۵۱۱


@Shariati_Group
⭕️ سخنی از #امام_علی که بر سنگ قبر #آنه‌ماری_شیمل به زیبایی نقش بسته است:

آلناس نیامٌ فاذا ماتوا انتبهوا...
مردم در خوابند؛ وقتی بمیرند بیدار خواهند شد.


پانوشت: آنه‌ماری شیمل( متوفی ۲۰۰۳ میلادی) اسلام‌پژوه، شرق شناس و #مولوی‌ شناس آلمانی است که آثار متعددی در زمینه الهیات، #عرفان و فرهنگ اسلامی به زبان‌های مختلف تألیف کرده است.

@Shariati_Group
🆔 @antioligarchie
🔷 شجريان؛ نماد موسيقی فاخر و هنر مستقل


🔸زنده‌ياد #محمدرضا_شجریان در درجه‌ی اول يكی از صداهای برتر در جهان در سطح خوانندگان مطرح جهانی همچون پاواروتی و.. بود. چنين استعداد خدادادی را از دوره جوانی و وقتی كه در مسجدی در #مشهد به‌شکلی خارق‌العاده اذان می‌گفت به ارث برده بود و طبع‌آزمایی کرده بود؛ تا زمانی كه در #يونسكو و مجامع بين‌المللی به‌رسميت شناخته شد و با اين كيفيت صدا بود که جزو برترين‌ استادهای آواز موسيقی كلاسيك شد و توانست آن سنت را تا حدود زيادی با بازخوانی و سازهای جديد احيا و نوسازی كند. بنابراين ايشان يكی از نمادهای موسيقی علمی، معنوی يا فاخر ايران‌زمین در دوره‌ی اخير بود و اين سنت را براي نسل جوان كه از نظر ذائقه با دوره‌های قبل فاصله گرفته بود، دوباره بازسازی كرد. به گونه‌ای كه بر زبان نسل‌های جوان جاری شد و آنها اشعار شاعران كلاسيك و حتی معاصر را به سبك خواندن او می‌خواندند. بنابراين اشعار كلاسيك و معاصر مثل #حافظ و #مولوی و #سعدی و ..، از نیما به بعد با نوخوانی استاد #,شجريان به سپهر عمومی منتقل می‌شد و البته در همکاری جریان‌وار با سازندگان و نوازندگان و... همچون لطفی و عليزاده و.. و با ابداع سبک و سازهای جديد و پيرايش سنت موسيقيايی که نماد اين جريان بود.

🔹علاوه بر جنبه‌ی هنری و تخصصی و كيفيت صدا و نحوه خواندن، اما استاد شجريان از منظر شخصيت اجتماعی نيز ارزشمند بود و هم پيش از #انقلاب و هم پس از انقلاب نسبت به قدرت‌، مستقل ماند و تلاش كرد در كنار مردم باشد و به هنرمند رسمی تبديل نشود. به همين دليل بين مردم محبوبيت زيادی پيدا كرد به‌خصوص در دهه‌ی گذشته و از اواخر دهه‌ی ۸۰.

🔸بنابراين در مجموع ايشان در زمان حياتش «ارج‌شناسی» داخلی و بين‌المللی پيدا كرد و اين محبوبيت به خاطر استقلالش در جامعه هنري بود. به قول ژان لوك گدار هنر (بویژه سینما) هميشه ابزارها و امکانات و مخارج سنگينی دارد و در بسياری موارد هزينه‌ها متکی و وابسته به دولت یا قدرت‌های مالی می‌شود و است بنابراين مستقل ماندن از اين نظر سخت‌تر و ارزشمند‌تر است.

🔹درهر حال استاد شجريان در اوج‌های كه داشته و آوازهایی كه از ايشان به جا مانده و هميشه هم باقی خواهد ماند دردها و آلام جامعه را بازگو كرده و بنابراين جامعه قدردان اوست. و چون ايشان به‌شكل رسمی كنار گذاشته و از صدا وسيما و نهادهای رسمی حذف شد واكنش عمومی هم برانگيخته شد و طبيعی بود، چراکه اين سوال پيش می‌آيد كه جدا از مسائل سياسی و سلائق فكری اصولا نظام و تبليغات رسمی كشوری و ملی چرا نبايد نسبت به ارزش‌های فرهنگی و هنری و تاریخی و ملی، قدرشناسی نداشته باشند يا حقايق را بازگو نكنند يا در موردش سكوت كنند يا گزيشنی عمل كنند؟
اين موضوع در مورد شخصيت‌های ديگر مثل دكتر #شريعتی هم صادق است كه جدا از تحليل‌های فكری و سياسی شخصيت‌های فرهنگی و تاريخی و ملی و اخلاقی هستند كه بايد هميشه مورد شناسايی رسمی و عمومی قرار گيرند هم از جامعه و هم از سوی نظام‌ها. مثلا شخصيت‌های علمی مانند #دهخدا يا شخصيتی ملی و تاریخی همچون #مصدق ارزش‌ها و میراث علمی و متعلق به سرمایه اجتماعی و فرهنگی و نمادین ما هستند كه اگر قدرتی بخواهد آنها را نفی كند اعتبار خودش مخدوش می‌شود و مورد اعتراض عمومی قرار مي‌گيرد چنانكه الان شد. من خود در چند كنسرت ايشان در داخل و خارج شركت داشتم و چنين برداشت عمومی را در سطح جهانی و داخلی را کار و هنر شجریان شاهد بوده‌ام و نسل ما در دهه‌ها و دوره‌های گذشته با صدا و آثار او تجربه‌ی زیسته داشته‌‌ایم و زمرمه و همسرایی کرده‌ایم.

#احسان_شریعتی

@Shariati_Group
@Dr_ehsanshariati


🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=49
🔴 ۱۷ دی، سالروز آسمانی شدن جهان پهلوان تختی، گرامی باد

🔹#غلامرضا_تختی ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط در محله‌ی خانی‌آباد در تهران به دنیا آمد. غلامرضا کودکی بیش نبود که مایملک پدرش از سوی شهردار وقت تهران مصادره به مطلوب شد. این برخورد حکومت از همان کودکی تخم کینه از ظلم حکومت را دردل تختی نشاند. بعد از آن اتفاق و مشکلات حاصل از آن ادامه تحصیل برایش ممکن نشد و مجبور به ترک تحصیل شد. #تختی از نوجوانی به کشتی روی آورد.

🔹در این سال‌ها تختی در میادین کشتی به کسب عناوینی همچون قهرمان جهان و قهرمان المپیک توفیق یافت. ولی نام‌آوری وی در عرصه کشتی تنها به دلیل عناوین به دست آمده نبود. در عرصه داخلی و جهانی چه در کشتی و چه در سایر رشته‌های ورزشی قهرمان‌های زیادی بودند که موفقیت‌های زیادتری از او کسب کردند.

🔹ماندگاری نام تختی در عرصه ورزش به دلیل اخلاق ومنش ویژه‌اش در برخورد با رقیبانش چه بر روی تشک کشتی و چه در خارج از آن بود.

🔹برخورداری از این روحیه و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و انسانی و کمک به محرومان جامعه اورا در عرصه اجتماع نیز به شخصیتی ویژه تبدیل کرد.

🔹مرحوم #حسین#شاه‌حسینی در اینباره می‌گوید: " در یک روز برفی به هنگام عبور از خیابان #مولوی به حسن بنا که هم دوره وهم سن پدرش بود برخورد کرد. حسن از فرط فقر و نداری برای تأمین مایحتاج خانواده خود اقدام به فروش اجناس خانه‌اش کرده بود. تختی در همان جا هرچه موجودی داشت تقدیم حسن بنا کرد. بعد هم از متمولین محل خواست که به زندگی او رسیدگی کنند"
تختی که همواره از تحصیل نکردن خود آزرده خاطر بود، حمایت از دانشجویان بی‌بضاعت را مد نظر داشت و بارها با حمایت‌های گوناگون از دانشجویان بی‌بضاعت تلاش کرد تا ادامه تحصیل آن‌ها را ممکن سازد.

🔹اقدام معروف او در جمع‌آوری کمک به آسیب دیدگان از زلزله در بوئین زهرا نیز بیش از این بارها گفته شده است.

🔹درباره حساسیت تختی درباره سرنوشت جامعه و به ویژه جوانان نقل دیدگاه خود وی که در گفت‌وگو با مجله #فردوسی بیان کرده است به خواندنش می‌ارزد : "...من جوانان وطنم را دوست دارم. مدتی بود در پی علت و دلیل ضعف و زبونی آنها بودم. می‌دانید بسیاری از آنها عزت نفس و شجاعت و شهامت را از کف داده‌اند. آرمان‌های ملی را فراموش کرده‌اند برای این که جسما علیل و خسته‌اند. توانایی اخلاقی خود را به نحو بارزی از دست داده‌اند ... ملت ما می‌تواند با بهره‌گیری از سنت‌های باستان و اعتلای جوانمردی و زنده نگهداشتن خصلت‌های بزرگی و نجابت و شرافت زیربنای محکمی برای افتخارات خود بسازد... من سعی می‌کنم تا این فکر تازه خودم را به سایر دوستان ورزشکارم تعمیم دهم که برای ترقی و تعالی ملت #ایران یک «نهضت ورزشی» به وجود بیاوریم ."

🔹تختی در عرصه سیاسی نیز حضور داشت. با شروع به فعالیت #جبهه_ملی دوم، او همکاری خود را با آن شروع کرد و درکنگره جبهه ملی به نمایندگی از سوی ورزشکاران ملی حضور یافت. در پایان جلسات کنگره، تختی از سوی حاضران در کنگره به عضویت شورای جبهه ملی انتخاب شد.

🔹حمایت از دکتر #مصدق و همکاری با جبهه ملی سبب شد تا حکومت وقت تلاش کند تا تختی را به همکاری سیاسی با خود جلب کند. اسدالله علم نخست وزیر از تختی خواست تا خود را نامزد عضویت در انجمن شهر تهران کند. پاسخ تختی به این دعوت چنین بود: " ما را هم مثل دیگران آلوده می‌کنید. ما نمی‌توانیم زیر بار حکومت‌های فردی که بکن ، نکن می‌کنند برویم... روزی اگر رسید و مردم گفتند بسیار خوب. ولی کسی که آدم را نصب می‌کند، همان طور هم می‌تواند عزل کند. "

🔹تختی دردهه ۱۳۴۰ در تظاهرات پراکنده‌ای که گاه و بی‌گاه برگزار می‌شد به همراه دوستان خود همچون حسن خرمشاهی، روح‌الله جیره بندی و حسین شاه حسینی شرکت می‌کرد.

🔹حضور تختی در مراسم چهلم دکتر مصدق در فروردین ۱۳۴۶ در #احمدآباد واکنش زیادی در درون حاکمیت با خود به همراه داشت. او همچنین ارتباط و علاقه ویژه‌ای با مرحوم آیت‌الله #طالقانی داشت و مکرر به دیدار ایشان می‌رفت.

🔹مرگ تختی در نیمه شب ۱۷ دی ۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک #تهران به وقوع پیوست.

🔹تختی آزاد و رها از قید دنیا زیست و از این جهان رفت. یک بار به هنگام رد پیشنهاد یک شرکت برای تبلیغ محصولات آن، این شعر را خوانده بود:

عمر عزیز است و صرف غم نتوان کرد
آری بر خویشتن ستم نتوان کرد
دانش و #آزادی و رحم و مروت
این همه را بنده درم نتوان کرد

🔹هفته بعد از مرگ تختی، مجله توفیق در زیر طرحی از تختی و از زبان وی خطاب به خوانندگاه این جمله نوشته شده بود: برای من نمی‌خواد گریه کنین؛ ... واسه خودتون گریه کنین!

@Shariati_Group
🆔 @iranfardamag
📌 نگاهی مختصر بر دیدگاه شریعتی در نسبت تفاوت فردوسی و مولانا

محمد حکیم پور

🔸شریعتی فرزند #خراسان است: فرزند #عرفان و ادب؛ فرزند سرزمینی که روزگاری در آن فارس و ترک در سایه‌ی تکثر فرهنگی آن، در کنار هم زیسته‌اند؛ #فردوسی از میان فارس‌های خراسان و #مولوی از میان ترکان خراسان برخاسته و در آسمان سیاست و عرفان نام آور و بلند آوازه شده‌اند؛ #شریعتی اما نماینده‌ی تمامی این کلیت فرهنگی است؛ از نظر سیاسی در شرایط خاصی - که آن را #آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی قوم فارس در قرون میانه اسلامی توسط جریان حاکم خلافت اسلامی می‌نامد، فردوسی را به عنوان یک «شاعر قومی - ملی» می‌ستاید که مانع اضمحلال زبان فارسی در زمان خود شد؛ اما در عین حال از نظر انسانی و از حیث برتری قایل شدن بر قوم فارس و تفضیل آن بر ترکان و اعراب، بسیار بر او می‌تازد و #شاهنامه را کتابی «سطحی»، «عادی»، «عینی»، و «بسیار راسته و یک بعدی» در مقابل #مثنوی مولوی می‌خواند که حاوی ارزش‌های اخلاقی و انسانی فرا قومی و فرا ملی و بلکه فرا جهانی است.

🔸شریعتی در «گفتگوهای تنهایی» دوباره درباره جایگاه «پایین» فردوسی، جایگاه «متوسط» #حافظ، و جایگاه «ماورایی و بلند» مولانا در ذهن و ضمیر سخن به میان می‌آورد و در مقایسه‌ی آنها با یکدیگر می‌نویسد:
«... و از شاعران فارسی ، حافظ، نمی‌گویم بزرگترین شاعر، نه! بزرگترین شاعر، #مولوی است و حافظ مرید کوچک او، و شاگرد او است؛ اما مولوی جدی‌تر عظیم‌تر از آن است که بشود با او رفیق بود، مأنوس بود، معاشرت کرد، باید به خدمتش رسید و به او ارادت ورزید و از آن کوره عظیم آفتاب، گرما و نور گرفت!
من از رفقایم صحبت می‌کنم! آری حافظ! نه مولوی که خیلی جدی و خشن است ( مرا می.ترساند، سنگینی روحش جانم را به ستوه می‌آورد، با او نمی‌توان همسفر شد. هرگاه خواسته‌ام با او به راه افتم، خود را همچون اسیران مجروح و دست و پا بسته و ضعیفی یافته‌ام که سر زنجیرشان را به اسبی وحشی و تیز پرواز بسته‌اند و پیاده از پی خویش به تاخت می‌کشانند!) و نه منوچهری و باندش که خیلی کثیف و ذلیل است: خودش، عشقش، معشوقش، ممدوحش... و نه فردوسی که متعصب است! به او احترام می‌گذارم، اما او رفیق «رستم» است و نه رفیق من! و من و رستم خیلی باهم فرق داریم! من ستایشگر #سقراط ام و #بودا و #علی و #مسیح و #محمد ... و او (فردوسی) ستایشگر رستم و گیو و گودرز و اشکبوس و کیکاووس و دیگر پادشاهان لوس! دنیایش، دنیای افتخارات هارت و پورتی است و من اهل این هارت و پورت نیستم!، هستم، اما هارت و پورت‌هایم از رنگ دیگری است!» (شریعتی: «گفتگوهای تنهایی»، جلد دوم، ص ۹۰۷)

🔸از نظر شریعتی یکی از مهمترین اسباب ماندگاری جهانی مولانا در مقایسه با فردوسی این است که مولانا برخلاف فردوسی، «فردیت» خود را به «نوعیت» خویش پیوند زده و قربانی کرده، لذا می‌بینیم که مولانا سراغ پادشاه زمانه‌اش سلطان محمد خوارزمشاه نمی‌رود و برای او «شاهنامه» نمی‌نویسد: «مولوی می‌توانسته مثنوی را در وصف سلطان خوارزمشاه بنویسد و بابت هر بیتی، یک سکه بگیرد؛ ولی بعد از نابود شدن مولوی، سکه‌ها هم نابود می‌شد و مثنوی را هم باید سلطان خوارزمشاه حفظ می‌کرد (که خودش را نتوانست حفظ کند!!!) که در این صورت، مثل دیوان انوری از بین می‌رفت! اما وقتی مولوی آن نیاز (فردی) خود را قطع می‌کند، اثر شعریش، معلوماتش، دانشش، همه بافت انسانیش را وقف وجود ناب خودش می‌کند. رابطه‌ی خود را با سلطان خوارزمشاه قطع می.کند و با «شمس» یا «مجد زرگر» پیوند می.زند!». (شریعتی: «تاریخ تمدن»، جلد ۲: ۱۲۸-۱۲۶ و نیز بنگرید: شریعتی، «ویژگی‌های قرون جدید»: ۸۹-۸۸)

🔸شریعتی، مولانا را شخصیتی معرفی می‌کند که برخلاف فردوسی - که اندیشه متعصبانه‌اش او را در چارچوب فرهنگی و فرا تاریخی/اساطیری قوم فارس متوقف کرده - از مرز زبان و ملیت فراتر رفته است.

🔗 مطالعه متن کامل

@Shariati_Group
📌 دکتر علی شریعتی و چند عدد و رقم
(مطلب حاضر به‌مناسبت چهلمین سالگرد شهادت معلم شریعتی نگاشته شده است)

🔴 امروز سالگرد درگذشت #علی_شریعتی بود و امسال نیز چون سال‌های قبل، یادداشت‌ها و متن‌هایی در خصوص او، و البته نقدِ او، منتشر شد. این چندسالِ اخیر، بسامدِ متن‌هایی که با رویکردِ انتقادی در خصوص #شریعتی منتشر می‌شود زیاد شده است. اینکه گفته می‌شود شریعتی حرفهایش بیش از محتوا، برانگیزندۀ هیجان بود! ، یا اینکه ادعا می‌شود شریعتی تلفیقی از #اسلام و #سوسیالیزم را در لعابی از کلماتِ شورانگیز به خورد نسل جوان می‌داد و یا...

🔹پرداختن به هریک از این قبیل بحث‌ها در مجال تلگرام و کوتاه گویی تلگرامی نمی‌گنجد. اما در این سالگرد از فرصت باید استفاده کرد و شریعتی را از منظرِ چند عدد و رقم به نظاره نشست، که همیشه اعداد سخن می‌گویند:

🔹عمده کتاب‌ها، تألیفات و سخنرانی‌های شریعتی مربوط به ۳۶ سالگی تا ۳۹ سالگی بوده است. مرگ در ۴۴ سالگی. اعداد چه سخن می‌گویند. اینقدر کوتاه / اینقدر پرکار / اینقدر پرجوشش ...
تنها ۴۴ سال، شش ماه هم کمتر. گاه فکر می‌کنم قلب و ریه و کبد و جوارحِ اینچنین روح‌هایی چطور توانِ همراهی با این میزان جوشش و شور و حرکت را دارا هستند...
۴۴ سال زیاد هم هست برای این میزان از شور و شیدایی.

🔹سخنرانیِ معروف فاطمه فاطمه است در ۳۷ سالگی ایراد شده. #تشیع علوی و تشیع صفوی در ۳۸ سالگی تنظیم و در ۳۹ سالگی چاپ شده. ده ها سال است که در #محرم و صفر تمام #ایران می‌شود هیأت و دسته و مجلس و سخنرانی... اما دیگر آیا کسی توانست سخنرانی "حسین وارثِ آدم" را پای میکروفنی به بیان بنشیند؟

به تعبیر #حافظ
چون فلاطون، خُم نشینِ شراب
سِرّ حکمت به ما که گوید باز؟

🔹زندان در ۳۹ونیم سالگی تا ۴۱ سالگی. بعد از آن خانه نشینی و آوارگی و فرار به اروپا و مرگ. همین. به همین کوتاهی...

🔹این روزها می‌بینیم که کسانی از شریعتی انتقاد می‌کنند که ده برگ A4 نمی‌توانند پیوسته مطلب بنویسند. کسانی راجع‌به هیجان در سخنرانی‌های شریعتی سخن می‌گویند که در ۳۶ سالگیشان که هیچ، در ۷۰ سالگی‌شان هم در برابر انبوه جمعیت، کلامِ گیرایی در بساطشان برای گفتن نداشته و نخواهند داشت..!

کسانی «آری اینچنین بود ای برادر» (محصولِ سفرِ شریعتی به مصر) را مسخره می‌کنند که محصول تمامِ سفرهای عمرشان چلوکباب‌هایی بوده که در سفر خورده‌اند. یا پیتزا و همبرگرهایی که زده‌اند. کسانی از کلمه‌ی هیجان در آثار شریعتی حرف می‌زنند که وجودشان مثل ماهی یخ زده، در فریزر سرد و آرام و بی‌موج است...

🔹آری دنیایِ امروزِ ما که افراد تا سی وچند سالگی در تقلّایِ گرفتنِ مدرک دکترا و گذرانیدن پست دکترا دست وپا می‌زنند و بعد از آن تا چهل وچند سالگی در استقرارِ شغلِ وزین و خریدِ خانه و ماشینِ راهوار و چاق کردنِ حساب بانکی تقلّا می‌کنند، دیگر شریعتی ای در ۳۶ سالگی از آب و خاکش بر نمی‌خیزد.

🔹دنیایِ امروز ما که پژوهشگرانش (ریسرچرها) همه در فکرِ "پوزیشن" هستند و علاوه بر فخرِ به تعدادِ مقاله، فخرِ به سایتیشن هم باب شده، دیگر برای اهلِ قلمش مجالی برای نوشتن "کویر" مگر فراهم می‌شود؟
کویر مگر چند سایتیشن می‌خورد؟

🔹امسال چهلمین سالگرد درگذشت علی شریعتی بود و خاطرم هست که در دوره‌ی دانشجویی وقتی که می‌خواستیم مراسم بیستمین سالگرد درگذشت‌اش را در دانشگاه برگزار کنیم، یکی از بچه‌ها می‌گفت: مراسم برای شریعتی اگر برگزار کنید، بعداً امریه برای سربازی نخواهید توانست گرفت ها...
دنیای ما چنین دنیایی است. دنیای حساب و کتاب و عدد و رقم و فرصت سنجی.

🔹این دنیای ما بدون "کویر" چیزی کم داشت. از آب و خاک ایران #مولوی دیگری برنخاست. شاید شریعتی دیگری هم در ۳۶ سالگی برنخیزد. خدایش رحمت کند...

محمدرضا اسلامی

@Shariati_Group
⭕️ چهار نوع دینداری
عامیانه، عاقلانه، عارفانه و مومنانه


۰۱ دینداری عامیانه: نازل‌ترین سطح از دینداری است که عمدتا ریشه در سنت‌ها ، آیین‌ها ، آداب و رسوم قومی و محلی دارد و هیچ ربطی با دینداری حقیقی ( مومنانه) ندارد، بیشتر متکی بر احساس شبه‌مذهبی توام با توهمات و خرافات و باورهای غلط است. دینداری عامیانه بزرگ‌ترین انحراف از دینداری حقیقی است که در طی #تاریخ بر روابط و مناسبات فرهنگی، اجتماعی عوام حاکم بوده و هست. تعصب کور، خرافه‌پرستی، مناسک‌گرایی، عقل‌گریزی، انحطاط فکری، توهم مذهبی و... از ویژگی‌های این نوع دینداری است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم، مجلسی و در دنیای جدید کل روحانیت سنتی‌اند که مولد، مبلغ و مروج کوشای آن بوده و هستند و توده مردم را دائما تحت تاثیر آن قرار داده و می‌دهند.

۰۲ دینداری عاقلانه: از سطح دینداری عامیانه فراتر می‌رود زیرا به تعلیل، تبیین و توجیه پدیده‌های دینی می‌پردازد. این نوع دینداری ربطی عقلی و منطقی با دینداری حقیقی ( مومنانه ) دارد و عقلانی‌سازی اسطوره‌ها، نمادها و ایده‌های دینی از کارکرد‌های آن است. از این نوع دینداری با رویکردهای مختلف از جمله فلسفی، کلامی، علمی و... دفاع می‌کنند. محور دینداری عامیانه، احساس و محور دینداری عاقلانه عقل است. #ایمان نزد این رویکرد، برخلاف رویکرد عامیانه که وجه احساسی دارد، کاملاً وجه عقلانی دارد. دینداری عاقلانه همواره رویاروی دینداری عامیانه و در ستیز دائم با آن بوده و هست. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #ابن‌سینا و در دنیای جدید اغلب روشنفکران دینی‌اند.

۰۳ دینداری عارفانه: از سطح دینداری عاقلانه فراتر می‌رود و به هسته مرکزی #دین که همان " خودی" یا " بذر مقدس" است، راه می‌یابد، از این طریق امر قدسی را فهم کرده و با آن رابطه برقرار می‌کند. رابطه‌ای که دیندار عقل‌گرا به دلیل تکیه بر عقل خودبنیاد قادر به برقراری آن نیست. محور دینداری عارفانه #عشق است که جنبه وجودی دارد. از آن جا که دیندار #عارف با امر قدسی رابطه مستقیم برقرار می‌کند، چندان دغدغه بازسازی باورها و سنت‌ها را ندارد. توجه او ، در پی کشف آن دانه قدسی، تماما از بیرون به درون دوخته می‌شود و لذا نسبت به مصائب و فجایع پیرامون خویش تماشاگر منفعل است. ایمان نزد این رویکرد برخلاف رویکرد عقلی درون‌ذات است. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم #مولوی و در دنیای جدید کی‌یر‌کگارد هستند.

۰۴ دینداری مومنانه: این نوع دینداری در نفوذ به هسته مرکزی دین که همان جوهر وجودی خویشتن خویش است، با دینداری عارفانه مشترک است. تفاوت این دو در این است که دینداری عارفانه توجه محوری‌اش عشق است، اما دینداری مومنانه متوجه ایمان است. ایمان به تعبیر زیبا و عمیق #اقبال_لاهوری «اطمینان به زنده بودن " او" ست».
از آن‌جا که جنس ایمان به تعبیر #قرآن عمل‌آفرین و مسئولیت‌ زاست، مومن راستین را به صحنه‌ی کشاکش‌های اجتماعی می‌کشاند تا نقش خود را متناسب با توانایی‌هایش ایفا کند. بنابراین مسئولیت‌پذیری اجتماعی و مسئولیت‌ناپذیری اجتماعی راه این دو دینداری را از هم جدا می‌کند. یکی در عشق منزل می‌کند و دیگری با ایمان همچون مرغی به "راه بی‌نشان" بی مدد عقل می‌رود. نمایندگان شاخص این نوع دینداری در دنیای قدیم امام #علی (ع) و در دنیای جدید #اقبال و #شریعتی‌ هستند.

#امیر_رضایی

@Shariati_Group
″... عناصر ابلیسی و الهی، کشش‌هایی که او [انسان] را به سوی خاک می‌کشاند و کشش‌هایی که او را به سوی #خدا تصعید می‌بخشند، و اما #انسان خود یک «انتخاب» است، و در همین موضع است که مسئولیت و #خودآگاهیِ او مطرح می‌شود و در همین جا است که به گفته‌ی #مولوی : «او از انبوه احوال گوناگون و آشفته در جنگ خویش، رهایی می‌یابد»، به معجونی از ترکیب‌های غریزی و بیولوژیک به یک اراده جوهری مصفای خودآگاه انتخاب‌ کننده، آفریننده و تعیین‌ کننده‌ی جهت و ایده‌آل تبدیل می‌شود و بدینگونه به «فلاح» می‌رسد؛ «فلاح» آزادی آدمی است، از چهارمین زندان، که #زندان خویشتن است...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی

@Shariati_Group
🔆 ایران را از یاد نبریم...

چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند #فردوسی و #خیّام و #حافظ و #مولوی را به زبانِ خودِ آنان بخواند؟ برای آنکه بتوان آنان را تا مغزِ استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.

نباید بگذاریم که مشکل‌های گذرنده و نهیب‌های زمانه، گذشته را از یاد ما ببرد. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخیِ خود الهام بگیریم زیرا در آستانه‌ی تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربه‌هایی که بر سرِ #ایران فرود آمده است هرگز بدانگونه نبوده که او را از گذشته‌ی خود جدا سازد. حمله‌ی تازیان، شاهنشاهیِ ساسانی را از هم فرو ریخت، کاخ‌ها خراب شد و گنج‌ها بر باد رفت، امّا روحِ ایرانی مسخّر نگردید. ایــران طیّ قرن‌ها به‌ دست فرمانروایان غیر ایرانی حکم‌گذاری شده است. ولی چه باک؟ عرب و ترک و غُز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفره‌ی ایــران نشستند؛ آمدند و رفتند بی‌آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمان‌هایی که پیکر ایران لخته‌لخته شده بود و هر پاره‌ی آن در سلطه‌ی حاکم خودی یا بیگانه‌ای بود، روحِ او پهناور و تجزیه ناپذیر مانده بود.

ایـــرانِ واقعی تا بدانجا گسترده می‌شد که #تمدّن و #فرهنگ و #زبان او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشه‌دار‌تر از آن بوده است که به #نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند؛ قلمروی ایران، قلمروی فرهنگی بوده و تمدّن و زبان، مرزهای او را مشخّص می‌داشته‌اند. #تاریخ جاودانیِ هر ملّتی تاریخ تمدّن و فکر اوست، مابقی وقایعِ گذرنده‌ای هستند که ارزشِ آنها سنجیده نمی‌شود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه #مردم زمان خود کرده‌اند...

@Shariati_Group

✍️ محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن