Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸نگاهی دیگر به انقلاب ۱۳۵۷ (۲)
📌مواجههٔ خانوادههای مختلف سیاسی ایران پس از انقلاب با یکدیگر
🖋احسان شریعتی
🔹انقلاب ۵۷ به تعبیری یک انقلاب «تمام خلقی» بود ؛ و شاید بتوان گفت که در هیچ انقلاب بزرگ عصر جدید به این اندازه طبقات و اقشار گوناگون مردم شرکت و مشارکت نکرده بودند. بتدریج اما گرایش بنیادگرا (با درونمایهٔ فقاهتیسنتی)، بویژه از فردای واژگونی، بر سایر گرایشها چیره گشت. نخستین مشخصهٔ این چرخش یا گشت سرمشقی (شیفت پارادایمی)، تغییر ماهوی یا محتوایی درونمایهٔ ایدئولوژیک «اجتهاد»گرایی پویا (بهرهگیری از دستآوردهای علم و زمان در خوانش کتاب و سنت)، به «فقاهت» متصلب بود (معیار شدن سنت در نسبت غیرمستقیم با کتاب، آنهم مبتنی بر درک عقلایی و اجماعی روحانیون). «وِلایت» (استیلای سُلطهٔ فقها)، گام به گام، به تعبیر فردیدی، بهجای «وَلایت» (مهر معنوی و مردمی به امامان و اولیاء) مینشست (هشدارهای طالقانی بزرگ).
🔸مشخصهٔ بارز و عملی این استیلا از همان وهلهٔ نخست، در کاربست خشونت بود. انقلابی که درمجموع با روش تظاهرات مدنی و مسالمتآمیز بالیده بود، نیازی به اعمال خشونت حتی در محاکمهٔ مهرههای رژیم گذشته نداشت. دادگاهها باید بهعکس، به کلاسهای آگاهیبخش درس تاریخ و افشای ساختارها و مناسبات استبدادی تبدیل میشد تا دیگربار نتوانند در شکلهای تازه بازتولید شوند.
🔹شاه هنگام رفتن تهدید میکرد که در غیاب من ایران «ایرانستان» خواهد شد. این امر خوشبختانه بهوقوع نپیوست؛ هرچند درگیریهای منطقهای و سراسری گاه تا مرز جنگهای داخلی تمامعیار پیش میرفتند. انتظار بلوغ و پختگی در رفع اصولی تضادهای درونی البته در خطهای فاقد سنن دموکراتیک قدری تخیلی مینمود. معضل در اینجا تنها انحصارطلبی جناح حاکم نبود، مبارزان مدعی مخالفت با استبداد و ارتجاع نیز در برخورد با نظام برخاسته از انقلاب از شیوههای خشونتآمیز و غیرمدنی استفاده میکردند (برای نمونه درگیریهای نیروهای چپ کمونیستی در مناطق کشور و یا ترورهای فرقان و..، در سالهای نخست).
🔸بهطورکلی، خانوادههای فکری-سیاسی مختلف در ایران که بهلحاظ تاریخی، بهعنوان دو کانون فرهنگی مرجع، یا از میان روحانیت (سنتی و سیاسی)، برخاسته بودند و یا از صفوف تحصیلکردگان جدید و «روشنفکران» (اعم از ملیگرا و آزادیخواه یا عدالتطلب، مذهبی یا غیرمذهبی)، بجز در برهههای کوتاهِ شکاف در استبداد (مشروطه و نهضت ملی)، فاقد تجربهٔ تمرین گفتگوی دموکراتیک و مبارزهٔ مدنی خشونتپرهیز برای حل تضادهای بین خود (و بهاصطلاح «درونخلقی») بودند. چپ و راستروی افراط-و-تفریطی در هر خانواده سیاسی و عقیدتی بهشکل زنندهای مشهود بود.
🔹برای نمونه، در مثلث مشهور به «خشم» (خمینی، شریعتی، مجاهدین)، شاهد سه نوع الگوی سازماندهی هستیم که در شکل نخست، استمرار مناسباتِ شبکهٔ سنتی روحانیت در شهر-و-روستاها است؛ در شکل دوم، نبودِ آنارشیک تشکل که ناشی از برداشتهای متناقض از اندیشه و مشی معلم محبوب مردم بود، و در شکل سوم، که مُدل تشکیلاتی الهامبخش انقلاب هم محسوب میشد، با فقدان کامل ساختار دموکراتیک، ناشی از شرایط جنگی و زیرزمینی مبارزات چریکی، روبرو بودیم.
🔸تجربهٔ تلخ برخوردهای خشن و حذفی و انحصاری چهار دههٔ گذشته، این درس گرانبهای تاریخی و اخلاقی و سیاسی را به نسلهای بعدی آموخت که تحمل دگراندیش و قائل بودن به آزادی مخالفان عقیدهٔ ما، نخستین شرط و معیار سنجش همهٔ دعاوی آزادیخواهانه و دموکراتیک است. راهکار و راهحل کلیهٔ مسائل ملی و بحرانهای سیاسی و اجتماعی، فقط گفتگو است (البته در کنار مبارزه و تحرک نیرومند)، و شکل کار «جبههای» در سطح ملی (در کنار کار حزبی در سطح طبقاتی و عقیدتی).
فراتر از سطح سیاسی اما، پیگیری آن نوع تلاش و رسالت فرهنگیای ضروری است که:
❇️ در مقولهٔ «ملی»، به پالایش بینش میهندوستانهٔ معتدل (سبک مصدقی) از تمامی گرایشات نژادی و قوممحورانه و اقتدارگرایانه و ..، بپردازد ؛
❇️در حوزهٔ «مذهبی»، به پیرایش دین و مذهب، از کلیهٔ شُبهات بنیاد و سنتگرایانهٔ شریعت و فقاهتمدارانه و روحانیتسالارانهٔ تئوکراتیک و ..(رفرماسیون از سیدجمال تا شریعتی)، همت ورزد ؛
❇️و در سپهر «مردمی»، از همهٔ بلایایی که ایدئولوژیهای سکولاریست عصر مُدرن بر سر بشر آوردند، از چپ تا راست افراطی و از انقلابهای مردمی تا جنگهای جهانخوارانه، بپرهیزد .
#فقاهت
#شریعت
#ولایت
#بنیادگرایی
#سنتگرایی
#نواندیشی_دینی
#خشونتپرهیزی
#تمرین_گفتگو
#راست_افراطی
#تسامح
#تشکل
#ملی
#سکولاریسم
#جبهه
#رفرماسیون_دینی
#نژادپرستی
#قوممحوری
#اقتدارگرایی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌مواجههٔ خانوادههای مختلف سیاسی ایران پس از انقلاب با یکدیگر
🖋احسان شریعتی
🔹انقلاب ۵۷ به تعبیری یک انقلاب «تمام خلقی» بود ؛ و شاید بتوان گفت که در هیچ انقلاب بزرگ عصر جدید به این اندازه طبقات و اقشار گوناگون مردم شرکت و مشارکت نکرده بودند. بتدریج اما گرایش بنیادگرا (با درونمایهٔ فقاهتیسنتی)، بویژه از فردای واژگونی، بر سایر گرایشها چیره گشت. نخستین مشخصهٔ این چرخش یا گشت سرمشقی (شیفت پارادایمی)، تغییر ماهوی یا محتوایی درونمایهٔ ایدئولوژیک «اجتهاد»گرایی پویا (بهرهگیری از دستآوردهای علم و زمان در خوانش کتاب و سنت)، به «فقاهت» متصلب بود (معیار شدن سنت در نسبت غیرمستقیم با کتاب، آنهم مبتنی بر درک عقلایی و اجماعی روحانیون). «وِلایت» (استیلای سُلطهٔ فقها)، گام به گام، به تعبیر فردیدی، بهجای «وَلایت» (مهر معنوی و مردمی به امامان و اولیاء) مینشست (هشدارهای طالقانی بزرگ).
🔸مشخصهٔ بارز و عملی این استیلا از همان وهلهٔ نخست، در کاربست خشونت بود. انقلابی که درمجموع با روش تظاهرات مدنی و مسالمتآمیز بالیده بود، نیازی به اعمال خشونت حتی در محاکمهٔ مهرههای رژیم گذشته نداشت. دادگاهها باید بهعکس، به کلاسهای آگاهیبخش درس تاریخ و افشای ساختارها و مناسبات استبدادی تبدیل میشد تا دیگربار نتوانند در شکلهای تازه بازتولید شوند.
🔹شاه هنگام رفتن تهدید میکرد که در غیاب من ایران «ایرانستان» خواهد شد. این امر خوشبختانه بهوقوع نپیوست؛ هرچند درگیریهای منطقهای و سراسری گاه تا مرز جنگهای داخلی تمامعیار پیش میرفتند. انتظار بلوغ و پختگی در رفع اصولی تضادهای درونی البته در خطهای فاقد سنن دموکراتیک قدری تخیلی مینمود. معضل در اینجا تنها انحصارطلبی جناح حاکم نبود، مبارزان مدعی مخالفت با استبداد و ارتجاع نیز در برخورد با نظام برخاسته از انقلاب از شیوههای خشونتآمیز و غیرمدنی استفاده میکردند (برای نمونه درگیریهای نیروهای چپ کمونیستی در مناطق کشور و یا ترورهای فرقان و..، در سالهای نخست).
🔸بهطورکلی، خانوادههای فکری-سیاسی مختلف در ایران که بهلحاظ تاریخی، بهعنوان دو کانون فرهنگی مرجع، یا از میان روحانیت (سنتی و سیاسی)، برخاسته بودند و یا از صفوف تحصیلکردگان جدید و «روشنفکران» (اعم از ملیگرا و آزادیخواه یا عدالتطلب، مذهبی یا غیرمذهبی)، بجز در برهههای کوتاهِ شکاف در استبداد (مشروطه و نهضت ملی)، فاقد تجربهٔ تمرین گفتگوی دموکراتیک و مبارزهٔ مدنی خشونتپرهیز برای حل تضادهای بین خود (و بهاصطلاح «درونخلقی») بودند. چپ و راستروی افراط-و-تفریطی در هر خانواده سیاسی و عقیدتی بهشکل زنندهای مشهود بود.
🔹برای نمونه، در مثلث مشهور به «خشم» (خمینی، شریعتی، مجاهدین)، شاهد سه نوع الگوی سازماندهی هستیم که در شکل نخست، استمرار مناسباتِ شبکهٔ سنتی روحانیت در شهر-و-روستاها است؛ در شکل دوم، نبودِ آنارشیک تشکل که ناشی از برداشتهای متناقض از اندیشه و مشی معلم محبوب مردم بود، و در شکل سوم، که مُدل تشکیلاتی الهامبخش انقلاب هم محسوب میشد، با فقدان کامل ساختار دموکراتیک، ناشی از شرایط جنگی و زیرزمینی مبارزات چریکی، روبرو بودیم.
🔸تجربهٔ تلخ برخوردهای خشن و حذفی و انحصاری چهار دههٔ گذشته، این درس گرانبهای تاریخی و اخلاقی و سیاسی را به نسلهای بعدی آموخت که تحمل دگراندیش و قائل بودن به آزادی مخالفان عقیدهٔ ما، نخستین شرط و معیار سنجش همهٔ دعاوی آزادیخواهانه و دموکراتیک است. راهکار و راهحل کلیهٔ مسائل ملی و بحرانهای سیاسی و اجتماعی، فقط گفتگو است (البته در کنار مبارزه و تحرک نیرومند)، و شکل کار «جبههای» در سطح ملی (در کنار کار حزبی در سطح طبقاتی و عقیدتی).
فراتر از سطح سیاسی اما، پیگیری آن نوع تلاش و رسالت فرهنگیای ضروری است که:
❇️ در مقولهٔ «ملی»، به پالایش بینش میهندوستانهٔ معتدل (سبک مصدقی) از تمامی گرایشات نژادی و قوممحورانه و اقتدارگرایانه و ..، بپردازد ؛
❇️در حوزهٔ «مذهبی»، به پیرایش دین و مذهب، از کلیهٔ شُبهات بنیاد و سنتگرایانهٔ شریعت و فقاهتمدارانه و روحانیتسالارانهٔ تئوکراتیک و ..(رفرماسیون از سیدجمال تا شریعتی)، همت ورزد ؛
❇️و در سپهر «مردمی»، از همهٔ بلایایی که ایدئولوژیهای سکولاریست عصر مُدرن بر سر بشر آوردند، از چپ تا راست افراطی و از انقلابهای مردمی تا جنگهای جهانخوارانه، بپرهیزد .
#فقاهت
#شریعت
#ولایت
#بنیادگرایی
#سنتگرایی
#نواندیشی_دینی
#خشونتپرهیزی
#تمرین_گفتگو
#راست_افراطی
#تسامح
#تشکل
#ملی
#سکولاریسم
#جبهه
#رفرماسیون_دینی
#نژادپرستی
#قوممحوری
#اقتدارگرایی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Telegram
attach📎
🔷💢نئولیبرالیسم و تشکلزدایی از خیر اجتماعی
🖋محمد رضوانی
🔸تاکید بر تفرد به بهانه بیشینهسازی آزادی فردی و دفاع از فردیت و به تبع آن انکار جامعه و حوزه اجتماعی یکی از مهمترین مولفههای ایدئولوژی نئولیبرال به عنوان جریان مسلط بر اذهان و ابدان جوامع امروزی است. متفرد کردن افراد مانند دانههای شن در کنار ساحل در واقع استراتژی پنهانی است که با هوشمندی دیسکورس نئولیبرال در بطن و متن جامعه انسانی جاسازی میشود تا از اجتماع قربانیان و کنشگران عدالتطلب و فعالان برابریخواه جلوگیری شود. بر این مبنا نیروهای نئولیبرال به عنوان عاملان و حاملان این ایدئولوژی به انحای مختلف و با بکارگیری انواع شگردها تلاش میکنند از هرگونه سازماندهی و تشکیلات در بین افراد جامه ممانعت کنند. در این بین نئولیبرالیزم با این توجیه که آزادی و فردیت سوژه مقدم بر هر امر اجتماعی است، به تولید و بازتولید سوژه متفردی میپردازد که نه تنها از برقراری ارتباط با دیگران ناتوان است، بلکه ذهنیتی نیز از مقوله خیر اجتماعی ندارد. این امر یکی از مهمترین تکنیکهای روانسیاست ایدئولوژی نئولیبرال برای ممانعت از شکلگیری هر بستر ذهنی و عینی در جهت سازمانیابی برای هر نوع کنش جمعی است.
🔹 بدین صورت پارادایم نئولیبرال با تکنیک نرمالیزاسیون به بهانه محافظت از آزادی فردی، امر خیر را به عنوان یک کنش اجتماعی از حافظه افراد پاک میکند. استحاله امر خیر به امری فردی جهت تشفی اذهان بورژوایی که از وضعیت غیر انسانی گسترش فقر و فلاکت متأثر بوده و از سلطه جهانی سرمایهداری بر جوامع محروم انسانی در عذاب است، یکی دیگر از مهمترین تکنیکهای پارادایم نئولیبرال جهت تضعیف و به انقیاد کشیدن نیروهای متشکل اجتماعی در حوزه امور مرتبط با خیر اجتماعی به شمار میرود.
در همین راستا و به موازات ظهور این ساختار ادارکی از فردیت و آزادی است که در حوزه واقعیت اجتماعی نیز تلاشهای مضاعفی در برابر تشکلیابی نیروهای اجتماعی صورت میگیرد و از شکلگیری هر گونه نیروی اجتماعی که در پی امری نظیر خیر اجتماعی است به روشهای گوناگون ممانعت به عمل میآید.
🔸پیامد چیرگی چنین وضعیت روانی و اجتماعی برای هر جامعه به مثابه به محاق رفتن سعادت به عنوان امری جمعی و شکلگیری سوژه متفردی است که سعادت را بجای بطن و متن اجتماع در پستوی فردیت و لایههای ذهنی خود جستجو میکند. بدین منوال، تشکلزدایی در حوزه عینی و ذهنی شگرد و تکنیک پیچیده روانی و سیاسی جریان نئولیبرالیسم در برابر شکلگیری عینیت و ذهنیت مقاومت در قالب سازمانیابی نیروهای اجتماعی در مقابل اجرای سیاستهای ضد اجتماعی این ایدئولوژی است.
🔹در این بین برای مقابله با گسترش فزاینده نابرابری اجتماعی و شکاف طبقاتی به عنوان پیامد اجرای سیاستهای ضداجتماعی نئولیبرال در بطن جامعه، پادزهری جز تشکلیابی از طریق سازماندهی نیروهای حقیقی در حوزههای مختلف اجتماعی نظیر امور خیر وجود ندارد. هرچند که منطق سرمایهداری برآمده از ایدئولوژی نئولیبرال از طریق هوشمندی و بکارگیری تکنیکهای خود، توانسته است سازمانهای خیریه را نیز در جهت سیاستهای خود بکار گیرد، اما پارادایم نئولیبرال، نیروهای تشکلیافته اجتماعی فعال در حوزه خیر اجتماعی را به عنوان نیروی خصم محسوب کرده و میکوشد با به کارگیری ترفندهای مختلف، نه تنها در حوزه عینی اجتماع این تشکیلات را حذف کند، بلکه با تسلط بر اذهان تودهها نطفه ذهنی شکلگیری این وضعیت را از میان بر دارد.
#خیر_اجتماعی
#تشکل_زدایی
#انحلال
#جمعیت_امام_علی
#محمد_رضوانی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋محمد رضوانی
🔸تاکید بر تفرد به بهانه بیشینهسازی آزادی فردی و دفاع از فردیت و به تبع آن انکار جامعه و حوزه اجتماعی یکی از مهمترین مولفههای ایدئولوژی نئولیبرال به عنوان جریان مسلط بر اذهان و ابدان جوامع امروزی است. متفرد کردن افراد مانند دانههای شن در کنار ساحل در واقع استراتژی پنهانی است که با هوشمندی دیسکورس نئولیبرال در بطن و متن جامعه انسانی جاسازی میشود تا از اجتماع قربانیان و کنشگران عدالتطلب و فعالان برابریخواه جلوگیری شود. بر این مبنا نیروهای نئولیبرال به عنوان عاملان و حاملان این ایدئولوژی به انحای مختلف و با بکارگیری انواع شگردها تلاش میکنند از هرگونه سازماندهی و تشکیلات در بین افراد جامه ممانعت کنند. در این بین نئولیبرالیزم با این توجیه که آزادی و فردیت سوژه مقدم بر هر امر اجتماعی است، به تولید و بازتولید سوژه متفردی میپردازد که نه تنها از برقراری ارتباط با دیگران ناتوان است، بلکه ذهنیتی نیز از مقوله خیر اجتماعی ندارد. این امر یکی از مهمترین تکنیکهای روانسیاست ایدئولوژی نئولیبرال برای ممانعت از شکلگیری هر بستر ذهنی و عینی در جهت سازمانیابی برای هر نوع کنش جمعی است.
🔹 بدین صورت پارادایم نئولیبرال با تکنیک نرمالیزاسیون به بهانه محافظت از آزادی فردی، امر خیر را به عنوان یک کنش اجتماعی از حافظه افراد پاک میکند. استحاله امر خیر به امری فردی جهت تشفی اذهان بورژوایی که از وضعیت غیر انسانی گسترش فقر و فلاکت متأثر بوده و از سلطه جهانی سرمایهداری بر جوامع محروم انسانی در عذاب است، یکی دیگر از مهمترین تکنیکهای پارادایم نئولیبرال جهت تضعیف و به انقیاد کشیدن نیروهای متشکل اجتماعی در حوزه امور مرتبط با خیر اجتماعی به شمار میرود.
در همین راستا و به موازات ظهور این ساختار ادارکی از فردیت و آزادی است که در حوزه واقعیت اجتماعی نیز تلاشهای مضاعفی در برابر تشکلیابی نیروهای اجتماعی صورت میگیرد و از شکلگیری هر گونه نیروی اجتماعی که در پی امری نظیر خیر اجتماعی است به روشهای گوناگون ممانعت به عمل میآید.
🔸پیامد چیرگی چنین وضعیت روانی و اجتماعی برای هر جامعه به مثابه به محاق رفتن سعادت به عنوان امری جمعی و شکلگیری سوژه متفردی است که سعادت را بجای بطن و متن اجتماع در پستوی فردیت و لایههای ذهنی خود جستجو میکند. بدین منوال، تشکلزدایی در حوزه عینی و ذهنی شگرد و تکنیک پیچیده روانی و سیاسی جریان نئولیبرالیسم در برابر شکلگیری عینیت و ذهنیت مقاومت در قالب سازمانیابی نیروهای اجتماعی در مقابل اجرای سیاستهای ضد اجتماعی این ایدئولوژی است.
🔹در این بین برای مقابله با گسترش فزاینده نابرابری اجتماعی و شکاف طبقاتی به عنوان پیامد اجرای سیاستهای ضداجتماعی نئولیبرال در بطن جامعه، پادزهری جز تشکلیابی از طریق سازماندهی نیروهای حقیقی در حوزههای مختلف اجتماعی نظیر امور خیر وجود ندارد. هرچند که منطق سرمایهداری برآمده از ایدئولوژی نئولیبرال از طریق هوشمندی و بکارگیری تکنیکهای خود، توانسته است سازمانهای خیریه را نیز در جهت سیاستهای خود بکار گیرد، اما پارادایم نئولیبرال، نیروهای تشکلیافته اجتماعی فعال در حوزه خیر اجتماعی را به عنوان نیروی خصم محسوب کرده و میکوشد با به کارگیری ترفندهای مختلف، نه تنها در حوزه عینی اجتماع این تشکیلات را حذف کند، بلکه با تسلط بر اذهان تودهها نطفه ذهنی شکلگیری این وضعیت را از میان بر دارد.
#خیر_اجتماعی
#تشکل_زدایی
#انحلال
#جمعیت_امام_علی
#محمد_رضوانی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40