🔷🔸حریت و فلاح ( آزادی و رهایی)
🖋امیر رضایی
🔸فقدان کلمهی حریت یا آزادی در قرآن میتواند سوالبرانگیز باشد. اگر مراد از آزادی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، تحزب، قلم، مذهب، عقیده و.... باشد، برای نبود آن در قرآن شاید بتوان دو دلیل اقامه کرد:
🔹اول . در صدر اسلام، اساسا آزادیها، بهویژه آزادی مذهب و عقیده، به دلیل عدم وجود انسداد، برای اذهان آن زمان موضوعیت چندانی نداشتند و از این رو قرآن نسبت به آنها ساکت است. این آزادیها تا قرن چهارم ادامه داشت و پس از آن از میان رفت. در واقع این سیر تحولات اجتماعی و بهویژه شکلگیری حکومتهای متمرکز استبدادی بوده است که به انواع آزادیها بهتدریج موضوعیت بخشیده است.
🔸دوم. قرآن از کلمهی فلاح( رستگاری یا رهایی) استفاده کرده که در مداری فراتر از آزادی قرار دارد. از آنجا که فلاح بهعنوان آرمان نهایی انسان، در تداوم آزادیها، در افق دوردست تاریخ بهصورت جمعی تحقق مییابد( تحقق فردی آن در هر دوره ممکن است)، قرآن از ذکر آزادی ( حریت) که در مداری پایینتر از فلاح است، خودداری کرده است .
🔹قرآن برای رسیدن به فلاح یا رهایی دستکم هفت طریق را نشان میدهد که اغلب در ساحت درونی انسان نیز ریشه دارند و این نشاندهندهی آن است که فلاح برخلاف آزادی بیان و تفسیری از دو ساحت وجودی و عقلی است.
🔸۰۱ ایمان. کسانی که ایمان میآورند " قطعا" به فلاح میرسند: قد افلح المومنون( مومنون، ۱) . ایمان، همانطور که از معنای لغویاش برمیآید، نوعی " اطمینان قلبی" به حضور و وجود " او" است.
🔹۰۲تزکیه. کسی که به شکوفایی نفس میپردازد " قطعا" رستگار میشود: قد افلح من زکیها( شمس، ۱). تزکیه از زکا( رشد و نمو) شکوفاندن آن نفس اطمینانبخش( مطمئنه) است.
🔸۰۳ استعلا. کسی که به دنبال تعالی است " قطعا" رستگار می شود: قد افلح الیوم من استعلی( طه، ۶۴). تعالیجویی یا والایش وجودی از طریق تزکیه موجب علو روح میشود.
🔹۰۴ تقوی. کسانی که پروای خدا را دارند باشد که رستگار شوند: واتقوا الله لعلکم تفلحون( بقره، ۱۸۹). تقوی از وقایه به معنی حفاظت و نگهداری از آن بذر مقدس درون آدمی است.
🔸۰۵ ذکر. خدا را بسیار یاد کنید، امید که رستگار شوید: واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون( انفال، ۴۵). ذکر یادآوری آن چیزی است که انسان فراموش کرده است( انسان از نسیان) و آن همان " خودی" ( تعبیر اقبالی) پنهان در جان آدمی است.
🔹۰۶ توبه. ای مومنان، همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید: توبوا الی الله جمیعا ایّه المومنون لعلکم تفلحون( نور، ۳۱) . توبه بازگشت است، بازگشت به همان " خود"ی که مایهی حیات جاودانه است.
🔸۰۷ خیر. کار خیر انجام دهید، باشد که رستگار شوید : وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون( حج، ۷۷) . کار خیر نقش مهمی در خودسازی و تزکیه نفس دارد و رابطه معنوی با کانون روحانی هستی را تقویت میکند.
🔹البته قرآن از پنج گروهی که به فلاح نمیرسند نیز نام میبرد: ۰۱ستمکاران: لا یفلح الظالمون( انعام، ۲۱)؛ ۰۲ بزهکاران: لا یفلح المجرمون( یونس، ۱۷)؛ ۰۳ افسونگران: لا یفلح الساحرون( یونس، ۱۰)؛ ۰۴ کافران: لا یفلح الکافرون ( مومنون ، ۱۱۷)؛ ۰۵ دروغبندان بر خدا: الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون( یونس، ۶۹).
🔸بدیهی است تحقق فلاح جمعی( رستگاری یا رهایی جمعی) که پیام نخستین دین بود( قولوا لا اله الا الله تفلحوا) از بستر تحقق انواع آزادیها و برابریهای انسانی میگذرد. و از این رو شریعتی مسئولیت روشنفکر را در یک جمله " کوفتن راه فلاح انسان" میداند. اگر جهتگیری آزادیها به سوی فلاح نباشد، بهطور طبیعی تبدیل به آوارگی میشوند( تعبیر شریعتی) اما اگر به سوی آن باشد، میتوان گفت انسان( جامعهی انسانی) با آزادی آغاز میشود و با فلاح به تمامیت خود میرسد.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸فقدان کلمهی حریت یا آزادی در قرآن میتواند سوالبرانگیز باشد. اگر مراد از آزادی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی مانند آزادی بیان، تحزب، قلم، مذهب، عقیده و.... باشد، برای نبود آن در قرآن شاید بتوان دو دلیل اقامه کرد:
🔹اول . در صدر اسلام، اساسا آزادیها، بهویژه آزادی مذهب و عقیده، به دلیل عدم وجود انسداد، برای اذهان آن زمان موضوعیت چندانی نداشتند و از این رو قرآن نسبت به آنها ساکت است. این آزادیها تا قرن چهارم ادامه داشت و پس از آن از میان رفت. در واقع این سیر تحولات اجتماعی و بهویژه شکلگیری حکومتهای متمرکز استبدادی بوده است که به انواع آزادیها بهتدریج موضوعیت بخشیده است.
🔸دوم. قرآن از کلمهی فلاح( رستگاری یا رهایی) استفاده کرده که در مداری فراتر از آزادی قرار دارد. از آنجا که فلاح بهعنوان آرمان نهایی انسان، در تداوم آزادیها، در افق دوردست تاریخ بهصورت جمعی تحقق مییابد( تحقق فردی آن در هر دوره ممکن است)، قرآن از ذکر آزادی ( حریت) که در مداری پایینتر از فلاح است، خودداری کرده است .
🔹قرآن برای رسیدن به فلاح یا رهایی دستکم هفت طریق را نشان میدهد که اغلب در ساحت درونی انسان نیز ریشه دارند و این نشاندهندهی آن است که فلاح برخلاف آزادی بیان و تفسیری از دو ساحت وجودی و عقلی است.
🔸۰۱ ایمان. کسانی که ایمان میآورند " قطعا" به فلاح میرسند: قد افلح المومنون( مومنون، ۱) . ایمان، همانطور که از معنای لغویاش برمیآید، نوعی " اطمینان قلبی" به حضور و وجود " او" است.
🔹۰۲تزکیه. کسی که به شکوفایی نفس میپردازد " قطعا" رستگار میشود: قد افلح من زکیها( شمس، ۱). تزکیه از زکا( رشد و نمو) شکوفاندن آن نفس اطمینانبخش( مطمئنه) است.
🔸۰۳ استعلا. کسی که به دنبال تعالی است " قطعا" رستگار می شود: قد افلح الیوم من استعلی( طه، ۶۴). تعالیجویی یا والایش وجودی از طریق تزکیه موجب علو روح میشود.
🔹۰۴ تقوی. کسانی که پروای خدا را دارند باشد که رستگار شوند: واتقوا الله لعلکم تفلحون( بقره، ۱۸۹). تقوی از وقایه به معنی حفاظت و نگهداری از آن بذر مقدس درون آدمی است.
🔸۰۵ ذکر. خدا را بسیار یاد کنید، امید که رستگار شوید: واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون( انفال، ۴۵). ذکر یادآوری آن چیزی است که انسان فراموش کرده است( انسان از نسیان) و آن همان " خودی" ( تعبیر اقبالی) پنهان در جان آدمی است.
🔹۰۶ توبه. ای مومنان، همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید: توبوا الی الله جمیعا ایّه المومنون لعلکم تفلحون( نور، ۳۱) . توبه بازگشت است، بازگشت به همان " خود"ی که مایهی حیات جاودانه است.
🔸۰۷ خیر. کار خیر انجام دهید، باشد که رستگار شوید : وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون( حج، ۷۷) . کار خیر نقش مهمی در خودسازی و تزکیه نفس دارد و رابطه معنوی با کانون روحانی هستی را تقویت میکند.
🔹البته قرآن از پنج گروهی که به فلاح نمیرسند نیز نام میبرد: ۰۱ستمکاران: لا یفلح الظالمون( انعام، ۲۱)؛ ۰۲ بزهکاران: لا یفلح المجرمون( یونس، ۱۷)؛ ۰۳ افسونگران: لا یفلح الساحرون( یونس، ۱۰)؛ ۰۴ کافران: لا یفلح الکافرون ( مومنون ، ۱۱۷)؛ ۰۵ دروغبندان بر خدا: الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون( یونس، ۶۹).
🔸بدیهی است تحقق فلاح جمعی( رستگاری یا رهایی جمعی) که پیام نخستین دین بود( قولوا لا اله الا الله تفلحوا) از بستر تحقق انواع آزادیها و برابریهای انسانی میگذرد. و از این رو شریعتی مسئولیت روشنفکر را در یک جمله " کوفتن راه فلاح انسان" میداند. اگر جهتگیری آزادیها به سوی فلاح نباشد، بهطور طبیعی تبدیل به آوارگی میشوند( تعبیر شریعتی) اما اگر به سوی آن باشد، میتوان گفت انسان( جامعهی انسانی) با آزادی آغاز میشود و با فلاح به تمامیت خود میرسد.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸بنیان گذار حسینیه ارشاد
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸هبوط شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸هبوط نقطه عطف زندگی شریعتی و چرخشی جوهری در ذهنیت و شخصیت او از سطح به عمق هستی پدیدههاست؛ هستی طبیعت، انسان ، دین و... اگر او هبوط نکرده بود بیگمان ما امروز میراث غنی او را در اختیار نداشتیم ؛ میراثی از خوانشهای نو ، بصیرتهای تازه، سرشار از افکار و اندیشههای بدیع و در یک کلمه خلق خلاق یک جهان ایمانی_ دینی نوین. میراثی که میتوان با الهام از آن افق فکری درخشانی را گشود که او بدان نه تنها امید که ایمان نیز داشت.
🔹عمر کوتاه اما پرشتاب و درنگناپذیر او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: دوره پیش از هبوط و دوره پس از هبوط. او ۲۸ سال از زندگی پربارش را در دوره پیشاهبوط و ۱۶ سال دیگر را در دوره پساهبوط سپری کرد. اتفاق ناگهانی و دگرگونساز هبوط زمانی که او در پاریس بود، رخ داد. داستان این رخداد شگفتانگیر را خود او در کویر، بهویژه در مقاله معبد، بهتلویح و تصریح بیان کرده است. هبوط ، که به تعبیر دقیق اقبال لاهوری" انتقال آدمیزاد است از حال آگاهی ساده به نخستین شعله خودآگاهی" ( احیاء ، ۹۹ ) شریعتی را از دنیایی که در آن میزیست به دنیای تازهای پرتاب کرد که اساسا با آن بیگانه بود و بنیادا با دنیای پیشیناش تفاوت داشت.
او از دنیایی که آن را در مقاله معبد
" شب" و " تاریکی" توصیف میکند، براثر هبوط به دنیای روز و روشنایی پرتاب میشود ؛ دنیایی پر از نور و رنگ و زیبایی و عظمت . او در این مرحله از قلمرو آگاهی( عقل ) با ضربهای ناگهانی عبور میکند و به قلمرو " خود" آگاهی( فراعقل) وارد میشود، جایی که در آن با امر قدسی، کانون روحانی وجود، مواجه میشود و در این مواجهه عشق، چشمه عشق قدسی در جانش سر باز میکند و " نگاه قدسی" در چشمانش گشوده میشود. از آن پس طبیعت و پدیدههای آن در نگاه او قدسی میشوند . عشق قدسی از یک سو رنج بودن، رنج تنها بودن، و از سوی دیگر رنج مردم، رنج مردم بییار و یاور را در او بیدار میکند. ایثار، که زاده چنین عشقی است ، او را سراسیمه و شتابان به سوی مردم میکشاند تا شاید از میان انبوه بیراههها راهی به رهایی باز کند . او ، برخلاف عرفا، که با نیروی عشق برآمده از عرفان به عرصه خلوت میروند، با قدرت عشق برآمده از ایمان به عرصه جلوت میآید تا پیام آگاهیبخش خود را که از عمق جان و از مرکز روشنایی وجودش دریافت کرده، ابلاغ کند. آگاهیای از جنس ایمان، نور ، امید به آیندهای لبالب از عدالت، آزادی و کرامت انسانی. او سالها در این آتش شور و شیدایی و عشق به معبود و مردم سوخت و سوخت تا خاکستر شد و اکنون خاکسترش بیتاب آن است که بار دیگر شعلهور شود .
#هبوط
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸هبوط نقطه عطف زندگی شریعتی و چرخشی جوهری در ذهنیت و شخصیت او از سطح به عمق هستی پدیدههاست؛ هستی طبیعت، انسان ، دین و... اگر او هبوط نکرده بود بیگمان ما امروز میراث غنی او را در اختیار نداشتیم ؛ میراثی از خوانشهای نو ، بصیرتهای تازه، سرشار از افکار و اندیشههای بدیع و در یک کلمه خلق خلاق یک جهان ایمانی_ دینی نوین. میراثی که میتوان با الهام از آن افق فکری درخشانی را گشود که او بدان نه تنها امید که ایمان نیز داشت.
🔹عمر کوتاه اما پرشتاب و درنگناپذیر او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: دوره پیش از هبوط و دوره پس از هبوط. او ۲۸ سال از زندگی پربارش را در دوره پیشاهبوط و ۱۶ سال دیگر را در دوره پساهبوط سپری کرد. اتفاق ناگهانی و دگرگونساز هبوط زمانی که او در پاریس بود، رخ داد. داستان این رخداد شگفتانگیر را خود او در کویر، بهویژه در مقاله معبد، بهتلویح و تصریح بیان کرده است. هبوط ، که به تعبیر دقیق اقبال لاهوری" انتقال آدمیزاد است از حال آگاهی ساده به نخستین شعله خودآگاهی" ( احیاء ، ۹۹ ) شریعتی را از دنیایی که در آن میزیست به دنیای تازهای پرتاب کرد که اساسا با آن بیگانه بود و بنیادا با دنیای پیشیناش تفاوت داشت.
او از دنیایی که آن را در مقاله معبد
" شب" و " تاریکی" توصیف میکند، براثر هبوط به دنیای روز و روشنایی پرتاب میشود ؛ دنیایی پر از نور و رنگ و زیبایی و عظمت . او در این مرحله از قلمرو آگاهی( عقل ) با ضربهای ناگهانی عبور میکند و به قلمرو " خود" آگاهی( فراعقل) وارد میشود، جایی که در آن با امر قدسی، کانون روحانی وجود، مواجه میشود و در این مواجهه عشق، چشمه عشق قدسی در جانش سر باز میکند و " نگاه قدسی" در چشمانش گشوده میشود. از آن پس طبیعت و پدیدههای آن در نگاه او قدسی میشوند . عشق قدسی از یک سو رنج بودن، رنج تنها بودن، و از سوی دیگر رنج مردم، رنج مردم بییار و یاور را در او بیدار میکند. ایثار، که زاده چنین عشقی است ، او را سراسیمه و شتابان به سوی مردم میکشاند تا شاید از میان انبوه بیراههها راهی به رهایی باز کند . او ، برخلاف عرفا، که با نیروی عشق برآمده از عرفان به عرصه خلوت میروند، با قدرت عشق برآمده از ایمان به عرصه جلوت میآید تا پیام آگاهیبخش خود را که از عمق جان و از مرکز روشنایی وجودش دریافت کرده، ابلاغ کند. آگاهیای از جنس ایمان، نور ، امید به آیندهای لبالب از عدالت، آزادی و کرامت انسانی. او سالها در این آتش شور و شیدایی و عشق به معبود و مردم سوخت و سوخت تا خاکستر شد و اکنون خاکسترش بیتاب آن است که بار دیگر شعلهور شود .
#هبوط
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸تفاوت بازسازی فکر دینی
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بیحاصل
🖋آرمان ذاکری
🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده که راه را بر هرگونه تغییر اساسی در مسیرهای کلان کشور بسته است.
🔹2- جامعۀ ایران به سرعت فقیر و ناتوان شده است. به گفتۀ دکتر احمد میدری معاون سابق وزارت رفاه، بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت کشور،(حدود 4 درصد جمعیت) در شرایط فقر شدید به سر میبرند. یعنی از تأمین حداقل لازم برای خوراک خود ناتوانند.(گفت و گوی ویژۀ خبری، 10/12/1400) بنابر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس کشور در سال 1398 و قبل از آغاز کرونا، یک سوم جمعیت کشور یعنی 27.6 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتهاند.(وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارش کرونا، نیروی کار و حمایت اجتماعی، گزارش نوزدهم، 20/11/1399). در تهران، 40 درصد جمعیت با فقر مسکن روبهرویند(یعنی بیش از 30 درصد از هزینههای ماهیانۀ آنها به مسکن اختصاص مییابد.) تداوم تورم پیوستۀ بالای 20 درصد به مدت چند سال، در عمل کار کردن را از معنا تهی کرده است. فقط صاحبان سرمایه(ملک، طلا، کالا، دلار و ... )اند که میتوانند به میزانِ بهرهمندیِ غیرمصرفی از چنین کالاهایی از خطر فقیرشدن در امان بمانند و از مواهب تورم بهرهمند شوند.
🔸3- شکستِ «کار» در برابرِ «تورم» در عمل روحیه و انگیزۀ کار کردن را در بسیاری از اقشار جامعه از بین برده است. مقابله با این حد از تورم برای مردم معمولی، طی هیچ مکانیسمِ کسبِ درآمدِ ناشی از کار ممکن نیست. در چنین شرایطی یگانه راه فرار، «یکشبه پولدار شدن» است؛ هجوم به دنیای بورس و بعد از آن رمزارز و دیگر مکانیسمهای یکشبه جهیدن از یکسو و فساد از سوی دیگر فراگیر میشود. نزاع برای متصل شدن به الیگارشیِ اقتصادی-سیاسی حاکم شدیدتر میشود. اما اکثریت مردم از این اقلیت جدا میمانند، بیبهره از رانتِ پست و وام و پاداش و ارز. حتی اگر فرض کنیم بخشهایی از ساختار آلوده به فساد نشده باشند، به حاشیه میروند و دیده نمیشوند. آنها در یک کلیت بیمعنا، معناداریشان را از دست میدهند.
🔹4- اقشارِ مختلفِ جامعه شدیداً احساسِ تبعیض و نابرابری میکنند و از ریاکاریای که همهروزه با آن روبهرو میشوند خستهاند. آمارِ دریافتیهای نجومیِ مدیرانِ کشور، مقاومتِ سرسختانۀ اغلبِ آنها در برابرِ شفافیت در پرداختها، سبکِ زندگیای که اکنون پنهان کردنِ آن دشوار شده است، لیست عریض و طویل بدهکاران بانکی که عامۀ مردم با دشواریِ شمردنِ تعداد صفرهایِ آن روبرویند، نزاعهای خشن و بیرحمانه برای رسیدن به پستهای اداری، فقط بخشی از عواملی است که بخش بزرگی از جامعه را به این نتیجه رسانده است که با الیگارشیِ ریاکاری روبهروست که زیر لوای شعارهای ایدئولوژیک، مشغول کارهای دیگری است. تعارضِ حادِ میانِ این نمودها با دعوتِ همهروزۀ مردم به اخلاق و تحمل و پارسایی برای مردم غیرقابل تحمل میشود.
5- نیروهای حاضر در ساختار قدرت هیچ چشمانداز روشن و معناداری برای خروج از وضعیت به جامعه نشان نمیدهند. ناتوانیِ ساختار قدرت در حل مشکلات مردم از افزایشِ قیمتِ اقلامِ معیشتی گرفته تا افزایش چند ده میلیونیِ یکشبۀ قیمت خودرو و هزاران مسئلۀ کوچک و بزرگ دیگر، هر روز بیش از گذشته به چشم مردم میآید. بیاعتمادی میان مردم و ساختار قدرت بیشتر میشود.
📌ادامه در لینک زیر
#جامعه_ایران
#جنبش_معلمان
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3MPUQ5J
🖋آرمان ذاکری
🔸1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده که راه را بر هرگونه تغییر اساسی در مسیرهای کلان کشور بسته است.
🔹2- جامعۀ ایران به سرعت فقیر و ناتوان شده است. به گفتۀ دکتر احمد میدری معاون سابق وزارت رفاه، بیش از 3 میلیون نفر از جمعیت کشور،(حدود 4 درصد جمعیت) در شرایط فقر شدید به سر میبرند. یعنی از تأمین حداقل لازم برای خوراک خود ناتوانند.(گفت و گوی ویژۀ خبری، 10/12/1400) بنابر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس کشور در سال 1398 و قبل از آغاز کرونا، یک سوم جمعیت کشور یعنی 27.6 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتهاند.(وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گزارش کرونا، نیروی کار و حمایت اجتماعی، گزارش نوزدهم، 20/11/1399). در تهران، 40 درصد جمعیت با فقر مسکن روبهرویند(یعنی بیش از 30 درصد از هزینههای ماهیانۀ آنها به مسکن اختصاص مییابد.) تداوم تورم پیوستۀ بالای 20 درصد به مدت چند سال، در عمل کار کردن را از معنا تهی کرده است. فقط صاحبان سرمایه(ملک، طلا، کالا، دلار و ... )اند که میتوانند به میزانِ بهرهمندیِ غیرمصرفی از چنین کالاهایی از خطر فقیرشدن در امان بمانند و از مواهب تورم بهرهمند شوند.
🔸3- شکستِ «کار» در برابرِ «تورم» در عمل روحیه و انگیزۀ کار کردن را در بسیاری از اقشار جامعه از بین برده است. مقابله با این حد از تورم برای مردم معمولی، طی هیچ مکانیسمِ کسبِ درآمدِ ناشی از کار ممکن نیست. در چنین شرایطی یگانه راه فرار، «یکشبه پولدار شدن» است؛ هجوم به دنیای بورس و بعد از آن رمزارز و دیگر مکانیسمهای یکشبه جهیدن از یکسو و فساد از سوی دیگر فراگیر میشود. نزاع برای متصل شدن به الیگارشیِ اقتصادی-سیاسی حاکم شدیدتر میشود. اما اکثریت مردم از این اقلیت جدا میمانند، بیبهره از رانتِ پست و وام و پاداش و ارز. حتی اگر فرض کنیم بخشهایی از ساختار آلوده به فساد نشده باشند، به حاشیه میروند و دیده نمیشوند. آنها در یک کلیت بیمعنا، معناداریشان را از دست میدهند.
🔹4- اقشارِ مختلفِ جامعه شدیداً احساسِ تبعیض و نابرابری میکنند و از ریاکاریای که همهروزه با آن روبهرو میشوند خستهاند. آمارِ دریافتیهای نجومیِ مدیرانِ کشور، مقاومتِ سرسختانۀ اغلبِ آنها در برابرِ شفافیت در پرداختها، سبکِ زندگیای که اکنون پنهان کردنِ آن دشوار شده است، لیست عریض و طویل بدهکاران بانکی که عامۀ مردم با دشواریِ شمردنِ تعداد صفرهایِ آن روبرویند، نزاعهای خشن و بیرحمانه برای رسیدن به پستهای اداری، فقط بخشی از عواملی است که بخش بزرگی از جامعه را به این نتیجه رسانده است که با الیگارشیِ ریاکاری روبهروست که زیر لوای شعارهای ایدئولوژیک، مشغول کارهای دیگری است. تعارضِ حادِ میانِ این نمودها با دعوتِ همهروزۀ مردم به اخلاق و تحمل و پارسایی برای مردم غیرقابل تحمل میشود.
5- نیروهای حاضر در ساختار قدرت هیچ چشمانداز روشن و معناداری برای خروج از وضعیت به جامعه نشان نمیدهند. ناتوانیِ ساختار قدرت در حل مشکلات مردم از افزایشِ قیمتِ اقلامِ معیشتی گرفته تا افزایش چند ده میلیونیِ یکشبۀ قیمت خودرو و هزاران مسئلۀ کوچک و بزرگ دیگر، هر روز بیش از گذشته به چشم مردم میآید. بیاعتمادی میان مردم و ساختار قدرت بیشتر میشود.
📌ادامه در لینک زیر
#جامعه_ایران
#جنبش_معلمان
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3MPUQ5J
Telegraph
در نقدِ برخورد با معلمان و دیگر اقشار اجتماعی: تداومِ سیاستِ بیحاصل
آرمان ذاکری 1- جامعۀ ایران برای مدت زمانی طولانی است که زیر ضرب فشارهایِ ناشی از سیاستهای نادرست اقتصادی، فساد گستردۀ درون ساختار و تحریمهای گستردۀ خارجی قرار دارد. ترکیب این عوامل، موجب شکلگیریِ الیگارشیِ صاحبقدرتی در ساختارِ سیاسیِ-اقتصادی کشور شده…
🔷🔸دو گونه خدا
🖋امیر رضایی
🔸در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان از دو گونه خدا سخن گفت: خدای ذهنی و خدای عینی. منظور از خدای ذهنی خدایی است که در ذهن تصور یا تفهم میشود. رایجترین و فراگیرترین خدا در طول تاریخ و در عرض جغرافیا خدای ذهنی بوده و هست. به میزانی که ذهن آدمی عمیقتر و قویتر میشود، خدا در ذهن تصور و تفهم بیشتری نیز پیدا میکند. از این رو تصور و تجسم خدا توسط فیلسوفان که اذهان پیچیدهتر و قویتری نسبت به دیگر افراد دارند، گستردهتر و ژرفتر است، با وجود این خدایشان همچنان ذهنی است. ما اینجا از خدای ذهنی که درک آن در هر سطح فکری و عقلی متفاوت از سطوح فکری و عقلی دیگر است، سخن نمیگوییم. به بیان دیگر، مراد ما از خدای ذهنی میزان و عمق درک و فهم آن نیست، بلکه مقصود آن است که انسان در هر سطحی از ذهنیت یا عقلانیت باشد، باز خدایش در چارچوب ذهن یا عقل باقی میماند و در نتیجه نقش تعیینکنندهای در شکلبخشیدن به شخصیت او و قوام آن بازی نمیکند، او را از زشتیها و بدیهای اخلاقی و رفتاری بهطور کامل باز نمیدارد، لذتهای معنوی و روحانی را به او نمیچشاند، " چشم دل" او را نمیگشاید تا جلوههای زیبای طبیعت خداوند را بنگرد، او را ناآرام و بیقرار نمیکند، چشمههای الهام و شادی را در درون او باز نمیکند، او را لطیف و مهربان و متواضع نمیسازد، او را عاشق و شیدای حقیقت، خیر و زیبایی نمیکند، او را به نفرت از فقر و جهل و ستم نمیکشاند و....
🔹یکی از دلایل جرم و جنایتهایی که در طی تاریخ از سوی خداباوران ادیان گوناگون صورت گرفته این است که خدایشان خدای ذهنی بوده است. خدای ذهنی در پارهای موارد نه تنها نقشی در جلوگیری از این جنایتها نداشته و ندارد، بلکه گاه مشوق و موید آنها هم بوده و هست. البته خدای ذهنی همیشه زمینهساز این نوع اعمال نیست، فقط نمیتواند مانع محکم و عبورناپذیری در برابر انجام این زشتیها و پلشتیها ایجاد کند.
اما خدای عینی خدایی است که در جان آدمی بهطور عینی حضور دارد و دستاندر کار تغییر بنیادی ذهنیت و شخصیت اوست. خدای عینی، بهویژه زمانی که برای او عینیت کاملی پیدا می کند و ارتباطش عمق و ژرفای بیشتری مییابد، از درون آدمی را تسلیم نیکیها و خوبیها میکند. به این دلیل که اینگونه خدا به وجدان زنده و بیدار او تبدیل میشود، امکان انجام هر کار غیرانسانی و غیراخلاقی را از او بهتدریج سلب میکند.
🔸خدای عینی گونه کاملا متفاوتی از خدای ذهنی است. میتوان تفاوتهای بسیاری را میان این دو برشمرد. برای نمونه خدای عینی در " نظر" ها حضور دارد، ولی خدای ذهنی از " نظر" ها غایب است. خدای عینی ، به تعبیر قرآن، رویتپذیر( ملاقیه) است ، اما خدای ذهنی غیرقابل رویت است. خدای عینی انسان را برمیانگیزد( بعث) ، اما خدای ذهنی در برانگیختن ناتوان است. خدای عینی با " شور زندگی" و " حیات طیبه" همراه است، اما خدای ذهنی لزوما واجد این ویژگیها نیست، خدای عینی مشوق علاقه به ایثار و عشق حقیقی به مردم است، اما خدای ذهنی قادر نیست که عشق راستین را بیافریند و....
🔹گفتنی است خدای ذهنی مقدم بر خدای عینی است و اساسا راه رسیدن به خدای عینی از رهگذر خدای ذهنی میگذرد. پیمودن این راه رسالت بزرگ و شاید تنها رسالت سرنوشتساز و رستگاریبخشی است که " فرزندان آدم" به آن فراخوانده شدهاند، ولی صد افسوس که اغلب فرزندان " راه پدر" را نمیروند.
#دو_گونه_خدا
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان از دو گونه خدا سخن گفت: خدای ذهنی و خدای عینی. منظور از خدای ذهنی خدایی است که در ذهن تصور یا تفهم میشود. رایجترین و فراگیرترین خدا در طول تاریخ و در عرض جغرافیا خدای ذهنی بوده و هست. به میزانی که ذهن آدمی عمیقتر و قویتر میشود، خدا در ذهن تصور و تفهم بیشتری نیز پیدا میکند. از این رو تصور و تجسم خدا توسط فیلسوفان که اذهان پیچیدهتر و قویتری نسبت به دیگر افراد دارند، گستردهتر و ژرفتر است، با وجود این خدایشان همچنان ذهنی است. ما اینجا از خدای ذهنی که درک آن در هر سطح فکری و عقلی متفاوت از سطوح فکری و عقلی دیگر است، سخن نمیگوییم. به بیان دیگر، مراد ما از خدای ذهنی میزان و عمق درک و فهم آن نیست، بلکه مقصود آن است که انسان در هر سطحی از ذهنیت یا عقلانیت باشد، باز خدایش در چارچوب ذهن یا عقل باقی میماند و در نتیجه نقش تعیینکنندهای در شکلبخشیدن به شخصیت او و قوام آن بازی نمیکند، او را از زشتیها و بدیهای اخلاقی و رفتاری بهطور کامل باز نمیدارد، لذتهای معنوی و روحانی را به او نمیچشاند، " چشم دل" او را نمیگشاید تا جلوههای زیبای طبیعت خداوند را بنگرد، او را ناآرام و بیقرار نمیکند، چشمههای الهام و شادی را در درون او باز نمیکند، او را لطیف و مهربان و متواضع نمیسازد، او را عاشق و شیدای حقیقت، خیر و زیبایی نمیکند، او را به نفرت از فقر و جهل و ستم نمیکشاند و....
🔹یکی از دلایل جرم و جنایتهایی که در طی تاریخ از سوی خداباوران ادیان گوناگون صورت گرفته این است که خدایشان خدای ذهنی بوده است. خدای ذهنی در پارهای موارد نه تنها نقشی در جلوگیری از این جنایتها نداشته و ندارد، بلکه گاه مشوق و موید آنها هم بوده و هست. البته خدای ذهنی همیشه زمینهساز این نوع اعمال نیست، فقط نمیتواند مانع محکم و عبورناپذیری در برابر انجام این زشتیها و پلشتیها ایجاد کند.
اما خدای عینی خدایی است که در جان آدمی بهطور عینی حضور دارد و دستاندر کار تغییر بنیادی ذهنیت و شخصیت اوست. خدای عینی، بهویژه زمانی که برای او عینیت کاملی پیدا می کند و ارتباطش عمق و ژرفای بیشتری مییابد، از درون آدمی را تسلیم نیکیها و خوبیها میکند. به این دلیل که اینگونه خدا به وجدان زنده و بیدار او تبدیل میشود، امکان انجام هر کار غیرانسانی و غیراخلاقی را از او بهتدریج سلب میکند.
🔸خدای عینی گونه کاملا متفاوتی از خدای ذهنی است. میتوان تفاوتهای بسیاری را میان این دو برشمرد. برای نمونه خدای عینی در " نظر" ها حضور دارد، ولی خدای ذهنی از " نظر" ها غایب است. خدای عینی ، به تعبیر قرآن، رویتپذیر( ملاقیه) است ، اما خدای ذهنی غیرقابل رویت است. خدای عینی انسان را برمیانگیزد( بعث) ، اما خدای ذهنی در برانگیختن ناتوان است. خدای عینی با " شور زندگی" و " حیات طیبه" همراه است، اما خدای ذهنی لزوما واجد این ویژگیها نیست، خدای عینی مشوق علاقه به ایثار و عشق حقیقی به مردم است، اما خدای ذهنی قادر نیست که عشق راستین را بیافریند و....
🔹گفتنی است خدای ذهنی مقدم بر خدای عینی است و اساسا راه رسیدن به خدای عینی از رهگذر خدای ذهنی میگذرد. پیمودن این راه رسالت بزرگ و شاید تنها رسالت سرنوشتساز و رستگاریبخشی است که " فرزندان آدم" به آن فراخوانده شدهاند، ولی صد افسوس که اغلب فرزندان " راه پدر" را نمیروند.
#دو_گونه_خدا
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸دیالکتیک زور و نفرت و غیبتِ عزاداران حسین
🖋آرمان ذاکری
🔸1- بارها افراد مختلفی گفته بودند که اجبار مذهبی نه انسانی است، نه دینی است نه میتواند به بهبود وضعیت جامعه در هیچ زمینهای کمک کند. بارها هشدار داده شد بود که نفرتپراکنی در جامعه یگانه ثمرۀ این سیاستها خواهد بود، مثل خیلی سیاستهای دیگر. حتی قاطبۀ قمنشینان در آخرین اجرایِ یکی از مهمترین نمادهای اجبار مذهبی ترجیح دادند غالباً سکوت کنند و حسابشان را از ایندست سیاستها جدا کنند. با اینهمه این سیاست با شدتی بیشتر از گذشته اجرا شد تا به جامعه این پیام را منتقل کند: میخواهیم به زور جامعه را به شکلی که میخواهیم درآوریم، هیچچیز دیگری مهم نیست.
🔹2- «زور» بدون هیچ نیازی به توجیه و مشروعیت، کار «توجیه و ارشاد» را پیش میبرد و قطب دیالکتیکیاش یعنی نفرت را در بخش بزرگی از جامعه تقویت میکند. مردم بیپناهتر، مستأصلتر، عصبیتر، عاصیتر و معترض ترمیشوند. مجریان این سیاستها، هر چه بیشتر به زور خود اتکا میکنند. حتی بازی عوض کردن معنای کلمات دیگر بیمعنا شده است. کمتر کسی هست که معنای «توجیه و ارشاد» را نفهمد. آنها اما تصمیم خود را گرفتهاند. دیالکتیک زور و نفرت، تقابل جامعه و حکومت را روزانه شدیدتر میکند. هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. اگر برخی فکر میکنند میتوانند افکار عمومی را از زمین اقتصاد به زمین فرهنگ بکشانند اشتباه میکنند. هم اقتصاد و هم فرهنگ عرصۀ دیالکتیک زور و نفرت است.
🔸3- خونی دیگر، بیگناه به زمین ریخته میشود. به دختری جوان ظلم شده است. فقط چند هفته پس از نمایشِ صورتِ کبودِ دختری دیگر. در آستانۀ اربعین حسینی. روزی که تشیع بر ظلمِ تاریخیِای که بر او رفته است عزاداری میکند و عاشورا و پس از آن را روایت میکند. روایتِ ظلم به دخترانِ جوان، همواره یکی از اجزاء مهم این روایت بوده است. سوگ شیعی، روایتِ اعتراض به ظلم است. دستِکم در روایتی که انقلاب 57 را محقق کرد و به استبداد و شکنجه و ظلم و بیقانونی رژیمِ پهلوی نه گفت. همهچیز اینجا نمادین است. حالا اما عزادارانِ حسین از این عرصه اغلب غایبند. در حالی که صدایشان از هر زمان دیگری بلندتر، تصویرشان از هر زمان دیگری دیدنیتر و موکبها و هیئتهاشان از هر زمان دیگری فراوانتر است. آنها روضۀ که و چه را میخوانند، اگر از عرصۀ اعتراض به ظلم غایبند؟ مذهب، خواسته و ناخواسته با «زور» یکی میشود و اگر به ظلم اعتراض نکند هر چه بیشتر با «زور» یکی میشود.(1) مذهبی که قدرتِ هیچبازدارندگی ندارد. نه میتواند جلو ریختهشدنِ خون بیگناهی را بگیرد و نه حتی به آن اعتراض میکند: قدسیِ تقدسزداییشده. قدسی که هست اما حریم و حرمت ندارد. شریعتی هنوز میتواند وضع ما را توضیح دهد. تشیع سیاهی که هست و تشیع سرخی که حالا شاید بیقدرتتر از هر زمان دیگر باشد. انسانِ مذهبی به کنار، هر آزادهای باید به ظلم اعتراض کند. باید به اجبار مذهبی اعتراض کند.
🔹4- از نفرت میتوان نیرویی ساخت برای ساختن. به شرط ایستادن و با صدای بلند ظلم را نخواستن. به شرط فراموش نکردن. چرخۀ دیالکتیکِ زور و نفرت را زمانی میتوان شکست که نفرت را به نیروی حرکتِ جمعی بدل کنیم، برای تغییر. برای آزادی، برای عدالت. برای خیالِ آیندهای که برایش باید دور هم جمع شویم. خیالات کنیم و با آن خیالات جامعه شویم. جامعه، جز با جمعها، جامعه نمیشود. در غیر این صورت، نفرت فرسودهمان میکند، بغضها در گلو میخشکد و اوضاع هر روز بدتر میشود. بالاتر از سیاهی هم رنگی هست.
(1) در لحظاتی که این متن نوشته میشود صدایِ اعتراضِ برخی چهرههای مذهبی حوزوی و غیرحوزوی نظیر آیتالله محقق داماد، آیتالله بیات زنجانی، مصطفی دلشاد تهرانی، مهدی نصیری، مرتضی کیا، محسن حساممظاهری و خیلیهای دیگر بلند شده است. شاید با افزایش چنین چهرههایی بتوان امید داشت، مذهب و زور، در ذهن و زبان جامعه یکی نشوند.
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#گشت_ارشاد
#زور
#اجبار_مذهبی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋آرمان ذاکری
🔸1- بارها افراد مختلفی گفته بودند که اجبار مذهبی نه انسانی است، نه دینی است نه میتواند به بهبود وضعیت جامعه در هیچ زمینهای کمک کند. بارها هشدار داده شد بود که نفرتپراکنی در جامعه یگانه ثمرۀ این سیاستها خواهد بود، مثل خیلی سیاستهای دیگر. حتی قاطبۀ قمنشینان در آخرین اجرایِ یکی از مهمترین نمادهای اجبار مذهبی ترجیح دادند غالباً سکوت کنند و حسابشان را از ایندست سیاستها جدا کنند. با اینهمه این سیاست با شدتی بیشتر از گذشته اجرا شد تا به جامعه این پیام را منتقل کند: میخواهیم به زور جامعه را به شکلی که میخواهیم درآوریم، هیچچیز دیگری مهم نیست.
🔹2- «زور» بدون هیچ نیازی به توجیه و مشروعیت، کار «توجیه و ارشاد» را پیش میبرد و قطب دیالکتیکیاش یعنی نفرت را در بخش بزرگی از جامعه تقویت میکند. مردم بیپناهتر، مستأصلتر، عصبیتر، عاصیتر و معترض ترمیشوند. مجریان این سیاستها، هر چه بیشتر به زور خود اتکا میکنند. حتی بازی عوض کردن معنای کلمات دیگر بیمعنا شده است. کمتر کسی هست که معنای «توجیه و ارشاد» را نفهمد. آنها اما تصمیم خود را گرفتهاند. دیالکتیک زور و نفرت، تقابل جامعه و حکومت را روزانه شدیدتر میکند. هم در اقتصاد و هم در فرهنگ. اگر برخی فکر میکنند میتوانند افکار عمومی را از زمین اقتصاد به زمین فرهنگ بکشانند اشتباه میکنند. هم اقتصاد و هم فرهنگ عرصۀ دیالکتیک زور و نفرت است.
🔸3- خونی دیگر، بیگناه به زمین ریخته میشود. به دختری جوان ظلم شده است. فقط چند هفته پس از نمایشِ صورتِ کبودِ دختری دیگر. در آستانۀ اربعین حسینی. روزی که تشیع بر ظلمِ تاریخیِای که بر او رفته است عزاداری میکند و عاشورا و پس از آن را روایت میکند. روایتِ ظلم به دخترانِ جوان، همواره یکی از اجزاء مهم این روایت بوده است. سوگ شیعی، روایتِ اعتراض به ظلم است. دستِکم در روایتی که انقلاب 57 را محقق کرد و به استبداد و شکنجه و ظلم و بیقانونی رژیمِ پهلوی نه گفت. همهچیز اینجا نمادین است. حالا اما عزادارانِ حسین از این عرصه اغلب غایبند. در حالی که صدایشان از هر زمان دیگری بلندتر، تصویرشان از هر زمان دیگری دیدنیتر و موکبها و هیئتهاشان از هر زمان دیگری فراوانتر است. آنها روضۀ که و چه را میخوانند، اگر از عرصۀ اعتراض به ظلم غایبند؟ مذهب، خواسته و ناخواسته با «زور» یکی میشود و اگر به ظلم اعتراض نکند هر چه بیشتر با «زور» یکی میشود.(1) مذهبی که قدرتِ هیچبازدارندگی ندارد. نه میتواند جلو ریختهشدنِ خون بیگناهی را بگیرد و نه حتی به آن اعتراض میکند: قدسیِ تقدسزداییشده. قدسی که هست اما حریم و حرمت ندارد. شریعتی هنوز میتواند وضع ما را توضیح دهد. تشیع سیاهی که هست و تشیع سرخی که حالا شاید بیقدرتتر از هر زمان دیگر باشد. انسانِ مذهبی به کنار، هر آزادهای باید به ظلم اعتراض کند. باید به اجبار مذهبی اعتراض کند.
🔹4- از نفرت میتوان نیرویی ساخت برای ساختن. به شرط ایستادن و با صدای بلند ظلم را نخواستن. به شرط فراموش نکردن. چرخۀ دیالکتیکِ زور و نفرت را زمانی میتوان شکست که نفرت را به نیروی حرکتِ جمعی بدل کنیم، برای تغییر. برای آزادی، برای عدالت. برای خیالِ آیندهای که برایش باید دور هم جمع شویم. خیالات کنیم و با آن خیالات جامعه شویم. جامعه، جز با جمعها، جامعه نمیشود. در غیر این صورت، نفرت فرسودهمان میکند، بغضها در گلو میخشکد و اوضاع هر روز بدتر میشود. بالاتر از سیاهی هم رنگی هست.
(1) در لحظاتی که این متن نوشته میشود صدایِ اعتراضِ برخی چهرههای مذهبی حوزوی و غیرحوزوی نظیر آیتالله محقق داماد، آیتالله بیات زنجانی، مصطفی دلشاد تهرانی، مهدی نصیری، مرتضی کیا، محسن حساممظاهری و خیلیهای دیگر بلند شده است. شاید با افزایش چنین چهرههایی بتوان امید داشت، مذهب و زور، در ذهن و زبان جامعه یکی نشوند.
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#گشت_ارشاد
#زور
#اجبار_مذهبی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸سکوتِ مراجع و آیندۀ تشیعِ سنتی
🖋آرمان ذاکری
🔸1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی که یکی از حقیقیترین و مهمترین مسائل جامعۀ ایران در همۀ چهار دهۀ گذشته را بیش از هر زمان دیگر رؤیتپذیر ساخته است. بحرانی که قابلِ تقلیل به هیچ عاملِ اقتصادی نیست و در کنارِ ضرورتِ پرداختن به ترکیبِ عوامل مختلف، مستقلاً هم باید موضوع توجه باشد. شیماکاشی در رسالۀ دکتری خود با نام «واعظان و دین عامه» نشان داده است که از دهۀ 20 به بعد، برای بخش بزرگی از روحانیت، مسئلۀ بدنِ زن در اجتماع، به طور پیوسته یکی از مهمترین کانونهای نقد بوده است. به تبع همین کانونیت از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری در کانونِ بحث و سیاستگذاری قرار گرفت و با در اولویتقرار نگرفتن در قشر بزرگی از انقلابیونِ غیرروحانی، با سهولتِ بیشتری به تثبیتِ قرائتی از اسلامِ سنتی در پیوند با اسلامِ سیاسی منجر شد. سلایقِ فرهنگی دیگر حذف شدند. در شرابط کنونی اما در فقدانِ نیروهای میانجی، حکومت میان دوگانۀ صرفنظر کردن از اجرای حکمِ حجاب اجباری یا سرکوبِ بیشتر قرار گرفته است.
نگارنده مطلع است که در این روزها مراجعِ مختلف به طرق متفاوتی در معرض پرسش و درخواست مداخله و ابراز نظر بودهاند، اما جز برخی علمایِ در حاشیه، بقیه نفیاً یا اثباتاً تن به مداخله ندادهاند. اگر کشتهشدنِ مهسا امینی در مواجهه با گشتِ ارشادِ مجریِ حجابِ اجباری را محکوم نکردهاند، با راهپیماییِ حکومتیِ یکشنبه سه مهر هم همراه نشدهاند؛ دستکم تا لحظۀ نوشتهشدن این نوشته. خونها بر زمین ریخته شدهاند و مراجع سکوت کردهاند. از نظر بخش بزرگی از جامعه سکوت، عملاً همراهی با موضعِ تشیعِ حکومتی است. تفاوتهای جزئی میانِ تشیع سنتی و تشیع حکومتی، اگرچه برای دقتنظرهای علمی و تاریخی و تحقیقی و بحثهای طلبگی درون حوزه و جریانشناسی آن مناسب و لازم است، اما از نگاه مردمانِ معترض، چندان اهمیتی ندارد.
🔹2- مرجعیت شیعه، در یک قرن اخیر، دستِکم در دو برهۀ انقلابِ مشروطه و انقلاب ایران، در میانۀ میدان بوده است. در این دو برهه روحانیت شیعه، به دلایل مشخصاً سیاسی، گرفتار اختلافاتِ شدید درونی شده و تا حذف و حصر علمایی به دست علمایِ دیگر پیش رفته است. از شیخ فضلالله نوری گرفته تا آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری، به درجاتِ مختلف آماجِ ابتلائاتی قرار گرفتهاند که مهر تأیید عالمانی شیعه، سکوتِ عالمانی دیگر و مخالفت دستۀ سوم را به همراه داشته است. گمان نمیکنم در هیچ دورۀ زمانی در تاریخ تشیع اختلافات درونیِ مرجعیتِ شیعه تا بدینپایه گسترش یافته باشد. به همین دلیل و در کنارِ آن هزینههای گزافِ مداخلاتِ اجتماعی، به نظر میرسد فرضِ وجود ارزیابیِ منفی مجموعۀ مداخلاتِ اجتماعیِ علمایِ سنتی شیعه در سدۀ اخیر و سرخوردگیِ آنها از مداخلۀ اجتماعی چندان بیراه نباشد.
#مراجع_تشیع
#بحران_ملی
#اعتراضات_ایران
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3dFroDv
🖋آرمان ذاکری
🔸1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی که یکی از حقیقیترین و مهمترین مسائل جامعۀ ایران در همۀ چهار دهۀ گذشته را بیش از هر زمان دیگر رؤیتپذیر ساخته است. بحرانی که قابلِ تقلیل به هیچ عاملِ اقتصادی نیست و در کنارِ ضرورتِ پرداختن به ترکیبِ عوامل مختلف، مستقلاً هم باید موضوع توجه باشد. شیماکاشی در رسالۀ دکتری خود با نام «واعظان و دین عامه» نشان داده است که از دهۀ 20 به بعد، برای بخش بزرگی از روحانیت، مسئلۀ بدنِ زن در اجتماع، به طور پیوسته یکی از مهمترین کانونهای نقد بوده است. به تبع همین کانونیت از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری در کانونِ بحث و سیاستگذاری قرار گرفت و با در اولویتقرار نگرفتن در قشر بزرگی از انقلابیونِ غیرروحانی، با سهولتِ بیشتری به تثبیتِ قرائتی از اسلامِ سنتی در پیوند با اسلامِ سیاسی منجر شد. سلایقِ فرهنگی دیگر حذف شدند. در شرابط کنونی اما در فقدانِ نیروهای میانجی، حکومت میان دوگانۀ صرفنظر کردن از اجرای حکمِ حجاب اجباری یا سرکوبِ بیشتر قرار گرفته است.
نگارنده مطلع است که در این روزها مراجعِ مختلف به طرق متفاوتی در معرض پرسش و درخواست مداخله و ابراز نظر بودهاند، اما جز برخی علمایِ در حاشیه، بقیه نفیاً یا اثباتاً تن به مداخله ندادهاند. اگر کشتهشدنِ مهسا امینی در مواجهه با گشتِ ارشادِ مجریِ حجابِ اجباری را محکوم نکردهاند، با راهپیماییِ حکومتیِ یکشنبه سه مهر هم همراه نشدهاند؛ دستکم تا لحظۀ نوشتهشدن این نوشته. خونها بر زمین ریخته شدهاند و مراجع سکوت کردهاند. از نظر بخش بزرگی از جامعه سکوت، عملاً همراهی با موضعِ تشیعِ حکومتی است. تفاوتهای جزئی میانِ تشیع سنتی و تشیع حکومتی، اگرچه برای دقتنظرهای علمی و تاریخی و تحقیقی و بحثهای طلبگی درون حوزه و جریانشناسی آن مناسب و لازم است، اما از نگاه مردمانِ معترض، چندان اهمیتی ندارد.
🔹2- مرجعیت شیعه، در یک قرن اخیر، دستِکم در دو برهۀ انقلابِ مشروطه و انقلاب ایران، در میانۀ میدان بوده است. در این دو برهه روحانیت شیعه، به دلایل مشخصاً سیاسی، گرفتار اختلافاتِ شدید درونی شده و تا حذف و حصر علمایی به دست علمایِ دیگر پیش رفته است. از شیخ فضلالله نوری گرفته تا آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری، به درجاتِ مختلف آماجِ ابتلائاتی قرار گرفتهاند که مهر تأیید عالمانی شیعه، سکوتِ عالمانی دیگر و مخالفت دستۀ سوم را به همراه داشته است. گمان نمیکنم در هیچ دورۀ زمانی در تاریخ تشیع اختلافات درونیِ مرجعیتِ شیعه تا بدینپایه گسترش یافته باشد. به همین دلیل و در کنارِ آن هزینههای گزافِ مداخلاتِ اجتماعی، به نظر میرسد فرضِ وجود ارزیابیِ منفی مجموعۀ مداخلاتِ اجتماعیِ علمایِ سنتی شیعه در سدۀ اخیر و سرخوردگیِ آنها از مداخلۀ اجتماعی چندان بیراه نباشد.
#مراجع_تشیع
#بحران_ملی
#اعتراضات_ایران
#یادداشت_اختصاصی
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔 @Shariati40
📌برای مطالعه کامل این یادداشت به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
https://bit.ly/3dFroDv
Telegraph
سکوتِ مراجع و آیندۀ تشیعِ سنتی
آرمان ذاکری 1- با گذشت بیش از ده روز از بحرانی ملی، که ریشۀ آن مشخصا به چگونگی تفسیرِ احکامِ شرع و اقامۀ آن در جامعه باز میگردد، مهمترین چهرههای دینِ سنتی در قم و نجف ترجیح دادهاند سکوت کنند و در اینباره نفیاً یا اثباتاً مداخلهای نداشته باشند. بحرانی…
🔷🔸جان باختن دختر ایران و مسئولیت دانشگاهیان
🖋حسین مصباحیان
🔸واقعه جان باختن دخترمان، دختر ایران، مهسا امینی، بار دیگر و این بار با نهیبی وجودی پرسش از مسئولیت را پیش روی همگان و از جمله ما دانشگاهیان قرار داد. این پرسشهای دریدایی شاید که «اگر ما [عناصر دانشگاهی] میتوانستیم بگوییم ما، شاید از خود میپرسیدیم: کجا هستیم؟ چه کسانی هستیم؟ چه چیزی و چه کسانی را نمایندگی میکنیم؟ آیا ما مسئول هستیم؟ در برابر چه کسانی و برای چه امری؟» گرچه درست است که مفهوم مسئولیت خود نیازمند مواجههای مسئولانه برای دریافت پاسخ پیرامون چیستی خود است، ولی در قابل اطمینانترین و معتبرترین شکل تداوم آن در تاریخ، همواره بهطور ضمنی با عمل، با انجام دادن، با پراکسیس و با یک تصمیم سر و کار داشته است، تصمیمی که از ضمیر ساده اخلاقی و یا از درک تئوریک فراتر میرفته است. از اینرو به تعبیر یک دوست، هرکس در دانشگاه حضور دارد، از استاد و دانشجو گرفته تا مسئول و کارمندش، با هر موضع و عقیده سیاسی، مسئول است که در خصوص نادیده گرفتن حق نافرمانی مدنی دانشجو و بدتر از آن تهدید و بازداشت او رسماً اعلام موضع کند.
🔹 این آن بزنگاهی است که در آن سکوت جرم است و شکست سکوت وظیفهای اخلاقی. اگر ارکان دانشگاه یعنی مدیران و استادان و دانشجویان در مقابل تعرض به حقوق دانشجو ایستادگی نکنند، بازداشت دانشجو و تهدید دانشگاهیان تبدیل به یک سنت میشود و دانشگاه از محتوای انتقادی خود خارج میگردد. با اینهمه، گرچه شکستن سکوت در مقابل بازداشت دانشجویان ضرورتی اخلاقی است ولی در عین حال کافی نیست. کافی نیست چون همراهی ضمنی ما معلمان نمیتواند مرهمی باشد بر زخمها و جراحتهای دانشجویان بیپناهی که باز به تعبیر آن دوست، به مرغان عزا و عروسی این دیار بدل گشتهاند. از اینرو، ضرورت دارد که با سماجت تمام، پروندههای تعرض به دانشجویان و سایر اقشار مردم تا آزادی تک تک آنان پیگیری شود و این اطمینان به مردم داده شود که آزادی نقد و نافرمانی مدنی پاس داشته خواهد شد.
📌عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران
#مهسا_امینی
#دختر_ایران
#دانشگاه
#آزادی_دانشجویان
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#حسین_مصباحیان
🆔 @Shariati40
🖋حسین مصباحیان
🔸واقعه جان باختن دخترمان، دختر ایران، مهسا امینی، بار دیگر و این بار با نهیبی وجودی پرسش از مسئولیت را پیش روی همگان و از جمله ما دانشگاهیان قرار داد. این پرسشهای دریدایی شاید که «اگر ما [عناصر دانشگاهی] میتوانستیم بگوییم ما، شاید از خود میپرسیدیم: کجا هستیم؟ چه کسانی هستیم؟ چه چیزی و چه کسانی را نمایندگی میکنیم؟ آیا ما مسئول هستیم؟ در برابر چه کسانی و برای چه امری؟» گرچه درست است که مفهوم مسئولیت خود نیازمند مواجههای مسئولانه برای دریافت پاسخ پیرامون چیستی خود است، ولی در قابل اطمینانترین و معتبرترین شکل تداوم آن در تاریخ، همواره بهطور ضمنی با عمل، با انجام دادن، با پراکسیس و با یک تصمیم سر و کار داشته است، تصمیمی که از ضمیر ساده اخلاقی و یا از درک تئوریک فراتر میرفته است. از اینرو به تعبیر یک دوست، هرکس در دانشگاه حضور دارد، از استاد و دانشجو گرفته تا مسئول و کارمندش، با هر موضع و عقیده سیاسی، مسئول است که در خصوص نادیده گرفتن حق نافرمانی مدنی دانشجو و بدتر از آن تهدید و بازداشت او رسماً اعلام موضع کند.
🔹 این آن بزنگاهی است که در آن سکوت جرم است و شکست سکوت وظیفهای اخلاقی. اگر ارکان دانشگاه یعنی مدیران و استادان و دانشجویان در مقابل تعرض به حقوق دانشجو ایستادگی نکنند، بازداشت دانشجو و تهدید دانشگاهیان تبدیل به یک سنت میشود و دانشگاه از محتوای انتقادی خود خارج میگردد. با اینهمه، گرچه شکستن سکوت در مقابل بازداشت دانشجویان ضرورتی اخلاقی است ولی در عین حال کافی نیست. کافی نیست چون همراهی ضمنی ما معلمان نمیتواند مرهمی باشد بر زخمها و جراحتهای دانشجویان بیپناهی که باز به تعبیر آن دوست، به مرغان عزا و عروسی این دیار بدل گشتهاند. از اینرو، ضرورت دارد که با سماجت تمام، پروندههای تعرض به دانشجویان و سایر اقشار مردم تا آزادی تک تک آنان پیگیری شود و این اطمینان به مردم داده شود که آزادی نقد و نافرمانی مدنی پاس داشته خواهد شد.
📌عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران
#مهسا_امینی
#دختر_ایران
#دانشگاه
#آزادی_دانشجویان
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#حسین_مصباحیان
🆔 @Shariati40
🔷🔸تظلمخواهی، حق جامعه
🖋سارا شریعتی
🔸از امامزاده عبدالله میآیم. رفته بودیم سر خاک شهدای دانشجو. گفته بودند میخواهند سطح مقابر را یکسانسازی کنند و همزمان سنگ قبرها را رو به قبله بگردانند. پروژهای عظیم که در بسیاری از قبرستانها اجرا شده است. از 1332 تا کنون هر 16 آذر، به امامزاده عبدالله میرویم، بر سر خاک آذر شریعت رضوی و دو هم دانشگاهیاش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا، که هر سه در اعتراضات دانشجویی به دست پلیس کشته شدند. قریب به هفتاد سال است.
🔹بیش از یک هفته است که جامعه، این بار در اعتراض به کشته شدن مهسا امینی و حجاب اجباری به خیابان آمده است. تظاهراتی که در اکثر کشوها، صورت متداولی برای بیان نارضایتیها و شنیدن مطالبات است، چون به رسمیت شناخته نمیشود، به خشونت میکشد. تظاهرکنندگان از حق دانستن و حق بیان اعتراضات خود دفاع میکنند. مهسا امینی چرا کشته شد؟ چه کسی مسئول است؟ یک پروندهی بازِ دیگر در بارهی " نحوهی مرگ" که هر بار به شکل زودرس مختومه اعلام میشود. شهادت هاله سحابی را به یاد بیاورید. این بغضهای نترکیده، خشمهای انباشته، اعتراضات ممنوع و مسئولیتهای پذیرفته نشده، جامعه را بدل به آتشفشانی فعال میکند.
تظلمخواهی حق جامعه است. دفاع از این حق، یک وظیفهی اخلاقی است. از این حق پایمال شده، دفاع کنیم و خواستار و پیگیرآزادی تمامی جوانان و دانشجویان کشور شویم. 16 آذر، یک مناسبت تاریخی نیست. روز کشته شدن سه دانشجو در حریم دانشگاه نیست. نماد تعرض پلیس به وجدان آگاه و بیدار جامعه و مقاومت در برابرآن است و هر روز که یک دانشجو به دنبال حقخواهیاش دستگیر یا کشته می شود، 16 آذر تکرار میگردد.
#مهسا_امینی
#جنبش_دانشجویی
#تظلم_خواهی
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#اکنون
🆔@Shariati40
📸تصویر پیوست : دانشجویان دانشگاه علم و صنعت با تحریم کلاسهای خود در ۹ مهر۱۴۰۱ در صحن دانشگاه دست به تحصن زدن
🖋سارا شریعتی
🔸از امامزاده عبدالله میآیم. رفته بودیم سر خاک شهدای دانشجو. گفته بودند میخواهند سطح مقابر را یکسانسازی کنند و همزمان سنگ قبرها را رو به قبله بگردانند. پروژهای عظیم که در بسیاری از قبرستانها اجرا شده است. از 1332 تا کنون هر 16 آذر، به امامزاده عبدالله میرویم، بر سر خاک آذر شریعت رضوی و دو هم دانشگاهیاش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا، که هر سه در اعتراضات دانشجویی به دست پلیس کشته شدند. قریب به هفتاد سال است.
🔹بیش از یک هفته است که جامعه، این بار در اعتراض به کشته شدن مهسا امینی و حجاب اجباری به خیابان آمده است. تظاهراتی که در اکثر کشوها، صورت متداولی برای بیان نارضایتیها و شنیدن مطالبات است، چون به رسمیت شناخته نمیشود، به خشونت میکشد. تظاهرکنندگان از حق دانستن و حق بیان اعتراضات خود دفاع میکنند. مهسا امینی چرا کشته شد؟ چه کسی مسئول است؟ یک پروندهی بازِ دیگر در بارهی " نحوهی مرگ" که هر بار به شکل زودرس مختومه اعلام میشود. شهادت هاله سحابی را به یاد بیاورید. این بغضهای نترکیده، خشمهای انباشته، اعتراضات ممنوع و مسئولیتهای پذیرفته نشده، جامعه را بدل به آتشفشانی فعال میکند.
تظلمخواهی حق جامعه است. دفاع از این حق، یک وظیفهی اخلاقی است. از این حق پایمال شده، دفاع کنیم و خواستار و پیگیرآزادی تمامی جوانان و دانشجویان کشور شویم. 16 آذر، یک مناسبت تاریخی نیست. روز کشته شدن سه دانشجو در حریم دانشگاه نیست. نماد تعرض پلیس به وجدان آگاه و بیدار جامعه و مقاومت در برابرآن است و هر روز که یک دانشجو به دنبال حقخواهیاش دستگیر یا کشته می شود، 16 آذر تکرار میگردد.
#مهسا_امینی
#جنبش_دانشجویی
#تظلم_خواهی
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#اکنون
🆔@Shariati40
📸تصویر پیوست : دانشجویان دانشگاه علم و صنعت با تحریم کلاسهای خود در ۹ مهر۱۴۰۱ در صحن دانشگاه دست به تحصن زدن
🔷🔸به نام آن که جان را فکرت آموخت
🖋نسرین غلامحسین زاده
🔸زمن بر صوفی و ملا سلامی
که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت
خدا و جبرییل و مصطفی را
محمد اقبال لاهوری
🔹بدرستی که سالهاست از کلیات و جزییات دین تاویِلاتی می شود که خداوند و پیامبرش را نیز در حیرت انداخته است، پیامبری که رحمه للعالمین خوانده می شود اینک مدعیانی دارد که جز خشم و کین نمی کارند و جز نفرت و غلط درو نمی کنند.
🔸پیامبر محبوب های خود در این دنیا را سه چیز می شمرد : عطر و زن و نماز ( به عطر در مجالی دیگر می پردازم) اما اگر نگاه جنسی را از چشمان خود دور کنیم و کمی انسانی تر بیندیشیم دو تای بعدی را در یک راستا خواهیم دید .
نیایش وجود را صیقل می دهد و زن زندگی را ،
نیایش ستونی است که دین بر پایه ی آن استوار می گردد و زن ستونی است که زندگی با تکیه بر آن قرار و آرام می گیرد .چگونه ممکن است این ستون را متزلزل کرد و ترک ها بر وجودش انداخت و انتظار بر پا ماندن آرامش در زندگی را داشت ؟
🔹سالهاست این وجود نازنین و محترم تحت فشارهایی باور نکردنی قرار دارد و این بار خطایی جبران ناپذیر چنان منقلبش ساخته است که خشونت و سرکوب توان متوقف ساختن آن را اگر هم پیدا کند تلخی و درد جانکاه آن را نمی تواند از بین ببرد، خشونتی که متقابل شدن آن می تواند پایان دادنش را خارج از قدرت آغاز کنندگانش سازد .
فساد عصر حاضر آشکار است
سپهر از زشتی او شرمسار است
اَفَلا یَتَدَبَرُون
#دین
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋نسرین غلامحسین زاده
🔸زمن بر صوفی و ملا سلامی
که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت
خدا و جبرییل و مصطفی را
محمد اقبال لاهوری
🔹بدرستی که سالهاست از کلیات و جزییات دین تاویِلاتی می شود که خداوند و پیامبرش را نیز در حیرت انداخته است، پیامبری که رحمه للعالمین خوانده می شود اینک مدعیانی دارد که جز خشم و کین نمی کارند و جز نفرت و غلط درو نمی کنند.
🔸پیامبر محبوب های خود در این دنیا را سه چیز می شمرد : عطر و زن و نماز ( به عطر در مجالی دیگر می پردازم) اما اگر نگاه جنسی را از چشمان خود دور کنیم و کمی انسانی تر بیندیشیم دو تای بعدی را در یک راستا خواهیم دید .
نیایش وجود را صیقل می دهد و زن زندگی را ،
نیایش ستونی است که دین بر پایه ی آن استوار می گردد و زن ستونی است که زندگی با تکیه بر آن قرار و آرام می گیرد .چگونه ممکن است این ستون را متزلزل کرد و ترک ها بر وجودش انداخت و انتظار بر پا ماندن آرامش در زندگی را داشت ؟
🔹سالهاست این وجود نازنین و محترم تحت فشارهایی باور نکردنی قرار دارد و این بار خطایی جبران ناپذیر چنان منقلبش ساخته است که خشونت و سرکوب توان متوقف ساختن آن را اگر هم پیدا کند تلخی و درد جانکاه آن را نمی تواند از بین ببرد، خشونتی که متقابل شدن آن می تواند پایان دادنش را خارج از قدرت آغاز کنندگانش سازد .
فساد عصر حاضر آشکار است
سپهر از زشتی او شرمسار است
اَفَلا یَتَدَبَرُون
#دین
#زن_زندگی_آزادی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸دفاع از استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی
🖋سارا شریعتی
🔹شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیبپذیرترین دورانهای تاریخ خویش بهسر می برد. از دورهی "دانشگاه مبدا همهی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیدهایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را بهشدت ملتهب و تحریکپذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان بهدلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کمسابقهتری چون ممنوعالخروج و ممنوعالورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصیها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاهها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید بهدلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (بهعنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیشتر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
🔸این وضعیت، مسالهی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که میتوان بهتعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنانکه تصریح میکند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."
🔹در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت ادارهی امور علمی و اداری خود بهصورت مستقیم و مستقل»، از زمان علیاکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و بهعنوان یکی از "خدمات" وی یاد میشد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار میگرفت. اما با واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبهی استقلال دانشگاه وارد مرحلهی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته میشود.
🔸 دستاوردها اما آیا بازگشتناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان میدهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آنها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطهی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعهها است، اگر علیرغم همه محدودیتهای ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبهی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادتوارهها، هنجارها و اصول حرفهای خود را دارا ست و انتظامبخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار میرود که جامعهی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنانکه پیشتر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاههای خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
🔹هفته گذشته، دانشجویان قایقهای کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارکهای دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنوارهی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق میتواند بهعنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایقها فقط بهمعنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
🔸در آستانهی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
🆔 @Shariati40
🖋سارا شریعتی
🔹شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیبپذیرترین دورانهای تاریخ خویش بهسر می برد. از دورهی "دانشگاه مبدا همهی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیدهایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را بهشدت ملتهب و تحریکپذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان بهدلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کمسابقهتری چون ممنوعالخروج و ممنوعالورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصیها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاهها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید بهدلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (بهعنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیشتر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
🔸این وضعیت، مسالهی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که میتوان بهتعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنانکه تصریح میکند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."
🔹در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت ادارهی امور علمی و اداری خود بهصورت مستقیم و مستقل»، از زمان علیاکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و بهعنوان یکی از "خدمات" وی یاد میشد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار میگرفت. اما با واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبهی استقلال دانشگاه وارد مرحلهی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته میشود.
🔸 دستاوردها اما آیا بازگشتناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان میدهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آنها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطهی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعهها است، اگر علیرغم همه محدودیتهای ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبهی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادتوارهها، هنجارها و اصول حرفهای خود را دارا ست و انتظامبخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار میرود که جامعهی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنانکه پیشتر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاههای خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
🔹هفته گذشته، دانشجویان قایقهای کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارکهای دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنوارهی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق میتواند بهعنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایقها فقط بهمعنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
🔸در آستانهی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
🆔 @Shariati40
Forwarded from کانال خبری بامدادنو
🔴 دربارۀ مناظرههای اقتصادی میان نئولیبرالها و اسلامگراها: در غیابِ جریانِ سوم (علیه غلبۀ راستگرایی و غیاب دموکراسیخواهی)
#یادداشت_اختصاصی
#دیدگاه_نو
✍دکتر آرمان ذاکری
🔸 این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی و امیرحسین خالقی(دربرنامۀ شیوه).
🔸 دو جریانی که در ساختار قدرت حاضرند و این روزها اختلاف میانشان بالا گرفته است. ما به این دو جریان به مثابه دو تیپ ایدهآل نگاه میکنیم. آنها به ویژه در دورۀ بعد از جنگ به تناوب در دولتهای مختلف، سکانِ سیاستگذاری اقتصادی کشور را در دست داشتهاند.
🔸 نئولیبرالها در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی و اسلامگراها در دولتهای احمدینژاد و رئیسی. علاوه بر آن اسلامگراها سکانِ هدایت مجموعۀ گستردهای از بنگاههای اقتصادی حاکمیتی را هم در دست داشتهاند: از بنیاد مستضعفان و کمیتۀ امداد تا ستاد اجرایی فرمان امام(بنیاد برکت) و قرارگاه خاتم و آستان قدس.
🔸 اما چرا این روزها صدا و سیما میان این دو طیف مناظره برگزار میکند؟
👈 در اینجا بخوانید
❇️ @baamdadeno
#یادداشت_اختصاصی
#دیدگاه_نو
✍دکتر آرمان ذاکری
🔸 این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی و امیرحسین خالقی(دربرنامۀ شیوه).
🔸 دو جریانی که در ساختار قدرت حاضرند و این روزها اختلاف میانشان بالا گرفته است. ما به این دو جریان به مثابه دو تیپ ایدهآل نگاه میکنیم. آنها به ویژه در دورۀ بعد از جنگ به تناوب در دولتهای مختلف، سکانِ سیاستگذاری اقتصادی کشور را در دست داشتهاند.
🔸 نئولیبرالها در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی و اسلامگراها در دولتهای احمدینژاد و رئیسی. علاوه بر آن اسلامگراها سکانِ هدایت مجموعۀ گستردهای از بنگاههای اقتصادی حاکمیتی را هم در دست داشتهاند: از بنیاد مستضعفان و کمیتۀ امداد تا ستاد اجرایی فرمان امام(بنیاد برکت) و قرارگاه خاتم و آستان قدس.
🔸 اما چرا این روزها صدا و سیما میان این دو طیف مناظره برگزار میکند؟
👈 در اینجا بخوانید
❇️ @baamdadeno
Telegraph
دربارۀ مناظرههای اقتصادی میان نئولیبرالها و اسلامگراها: در غیابِ جریانِ سوم(علیه غلبهی راستگرایی و غیاب دموکراسیخواهی)
بامدادنو-آرمان ذاکری این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی…