🔷🔸دو گونه خدا
🖋امیر رضایی
🔸در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان از دو گونه خدا سخن گفت: خدای ذهنی و خدای عینی. منظور از خدای ذهنی خدایی است که در ذهن تصور یا تفهم میشود. رایجترین و فراگیرترین خدا در طول تاریخ و در عرض جغرافیا خدای ذهنی بوده و هست. به میزانی که ذهن آدمی عمیقتر و قویتر میشود، خدا در ذهن تصور و تفهم بیشتری نیز پیدا میکند. از این رو تصور و تجسم خدا توسط فیلسوفان که اذهان پیچیدهتر و قویتری نسبت به دیگر افراد دارند، گستردهتر و ژرفتر است، با وجود این خدایشان همچنان ذهنی است. ما اینجا از خدای ذهنی که درک آن در هر سطح فکری و عقلی متفاوت از سطوح فکری و عقلی دیگر است، سخن نمیگوییم. به بیان دیگر، مراد ما از خدای ذهنی میزان و عمق درک و فهم آن نیست، بلکه مقصود آن است که انسان در هر سطحی از ذهنیت یا عقلانیت باشد، باز خدایش در چارچوب ذهن یا عقل باقی میماند و در نتیجه نقش تعیینکنندهای در شکلبخشیدن به شخصیت او و قوام آن بازی نمیکند، او را از زشتیها و بدیهای اخلاقی و رفتاری بهطور کامل باز نمیدارد، لذتهای معنوی و روحانی را به او نمیچشاند، " چشم دل" او را نمیگشاید تا جلوههای زیبای طبیعت خداوند را بنگرد، او را ناآرام و بیقرار نمیکند، چشمههای الهام و شادی را در درون او باز نمیکند، او را لطیف و مهربان و متواضع نمیسازد، او را عاشق و شیدای حقیقت، خیر و زیبایی نمیکند، او را به نفرت از فقر و جهل و ستم نمیکشاند و....
🔹یکی از دلایل جرم و جنایتهایی که در طی تاریخ از سوی خداباوران ادیان گوناگون صورت گرفته این است که خدایشان خدای ذهنی بوده است. خدای ذهنی در پارهای موارد نه تنها نقشی در جلوگیری از این جنایتها نداشته و ندارد، بلکه گاه مشوق و موید آنها هم بوده و هست. البته خدای ذهنی همیشه زمینهساز این نوع اعمال نیست، فقط نمیتواند مانع محکم و عبورناپذیری در برابر انجام این زشتیها و پلشتیها ایجاد کند.
اما خدای عینی خدایی است که در جان آدمی بهطور عینی حضور دارد و دستاندر کار تغییر بنیادی ذهنیت و شخصیت اوست. خدای عینی، بهویژه زمانی که برای او عینیت کاملی پیدا می کند و ارتباطش عمق و ژرفای بیشتری مییابد، از درون آدمی را تسلیم نیکیها و خوبیها میکند. به این دلیل که اینگونه خدا به وجدان زنده و بیدار او تبدیل میشود، امکان انجام هر کار غیرانسانی و غیراخلاقی را از او بهتدریج سلب میکند.
🔸خدای عینی گونه کاملا متفاوتی از خدای ذهنی است. میتوان تفاوتهای بسیاری را میان این دو برشمرد. برای نمونه خدای عینی در " نظر" ها حضور دارد، ولی خدای ذهنی از " نظر" ها غایب است. خدای عینی ، به تعبیر قرآن، رویتپذیر( ملاقیه) است ، اما خدای ذهنی غیرقابل رویت است. خدای عینی انسان را برمیانگیزد( بعث) ، اما خدای ذهنی در برانگیختن ناتوان است. خدای عینی با " شور زندگی" و " حیات طیبه" همراه است، اما خدای ذهنی لزوما واجد این ویژگیها نیست، خدای عینی مشوق علاقه به ایثار و عشق حقیقی به مردم است، اما خدای ذهنی قادر نیست که عشق راستین را بیافریند و....
🔹گفتنی است خدای ذهنی مقدم بر خدای عینی است و اساسا راه رسیدن به خدای عینی از رهگذر خدای ذهنی میگذرد. پیمودن این راه رسالت بزرگ و شاید تنها رسالت سرنوشتساز و رستگاریبخشی است که " فرزندان آدم" به آن فراخوانده شدهاند، ولی صد افسوس که اغلب فرزندان " راه پدر" را نمیروند.
#دو_گونه_خدا
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان از دو گونه خدا سخن گفت: خدای ذهنی و خدای عینی. منظور از خدای ذهنی خدایی است که در ذهن تصور یا تفهم میشود. رایجترین و فراگیرترین خدا در طول تاریخ و در عرض جغرافیا خدای ذهنی بوده و هست. به میزانی که ذهن آدمی عمیقتر و قویتر میشود، خدا در ذهن تصور و تفهم بیشتری نیز پیدا میکند. از این رو تصور و تجسم خدا توسط فیلسوفان که اذهان پیچیدهتر و قویتری نسبت به دیگر افراد دارند، گستردهتر و ژرفتر است، با وجود این خدایشان همچنان ذهنی است. ما اینجا از خدای ذهنی که درک آن در هر سطح فکری و عقلی متفاوت از سطوح فکری و عقلی دیگر است، سخن نمیگوییم. به بیان دیگر، مراد ما از خدای ذهنی میزان و عمق درک و فهم آن نیست، بلکه مقصود آن است که انسان در هر سطحی از ذهنیت یا عقلانیت باشد، باز خدایش در چارچوب ذهن یا عقل باقی میماند و در نتیجه نقش تعیینکنندهای در شکلبخشیدن به شخصیت او و قوام آن بازی نمیکند، او را از زشتیها و بدیهای اخلاقی و رفتاری بهطور کامل باز نمیدارد، لذتهای معنوی و روحانی را به او نمیچشاند، " چشم دل" او را نمیگشاید تا جلوههای زیبای طبیعت خداوند را بنگرد، او را ناآرام و بیقرار نمیکند، چشمههای الهام و شادی را در درون او باز نمیکند، او را لطیف و مهربان و متواضع نمیسازد، او را عاشق و شیدای حقیقت، خیر و زیبایی نمیکند، او را به نفرت از فقر و جهل و ستم نمیکشاند و....
🔹یکی از دلایل جرم و جنایتهایی که در طی تاریخ از سوی خداباوران ادیان گوناگون صورت گرفته این است که خدایشان خدای ذهنی بوده است. خدای ذهنی در پارهای موارد نه تنها نقشی در جلوگیری از این جنایتها نداشته و ندارد، بلکه گاه مشوق و موید آنها هم بوده و هست. البته خدای ذهنی همیشه زمینهساز این نوع اعمال نیست، فقط نمیتواند مانع محکم و عبورناپذیری در برابر انجام این زشتیها و پلشتیها ایجاد کند.
اما خدای عینی خدایی است که در جان آدمی بهطور عینی حضور دارد و دستاندر کار تغییر بنیادی ذهنیت و شخصیت اوست. خدای عینی، بهویژه زمانی که برای او عینیت کاملی پیدا می کند و ارتباطش عمق و ژرفای بیشتری مییابد، از درون آدمی را تسلیم نیکیها و خوبیها میکند. به این دلیل که اینگونه خدا به وجدان زنده و بیدار او تبدیل میشود، امکان انجام هر کار غیرانسانی و غیراخلاقی را از او بهتدریج سلب میکند.
🔸خدای عینی گونه کاملا متفاوتی از خدای ذهنی است. میتوان تفاوتهای بسیاری را میان این دو برشمرد. برای نمونه خدای عینی در " نظر" ها حضور دارد، ولی خدای ذهنی از " نظر" ها غایب است. خدای عینی ، به تعبیر قرآن، رویتپذیر( ملاقیه) است ، اما خدای ذهنی غیرقابل رویت است. خدای عینی انسان را برمیانگیزد( بعث) ، اما خدای ذهنی در برانگیختن ناتوان است. خدای عینی با " شور زندگی" و " حیات طیبه" همراه است، اما خدای ذهنی لزوما واجد این ویژگیها نیست، خدای عینی مشوق علاقه به ایثار و عشق حقیقی به مردم است، اما خدای ذهنی قادر نیست که عشق راستین را بیافریند و....
🔹گفتنی است خدای ذهنی مقدم بر خدای عینی است و اساسا راه رسیدن به خدای عینی از رهگذر خدای ذهنی میگذرد. پیمودن این راه رسالت بزرگ و شاید تنها رسالت سرنوشتساز و رستگاریبخشی است که " فرزندان آدم" به آن فراخوانده شدهاند، ولی صد افسوس که اغلب فرزندان " راه پدر" را نمیروند.
#دو_گونه_خدا
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40