Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید
سالروز درگذشت #هانا_آرنت
هانا #آرنت Hannah Arendt #اندیشمند آلمانی، در سال ۱۹۰۶ در شهر هانوفر زاده شد. در دانشگاههای ماربورگ و فرایبورگ زیر نظر استادانش مارتین #هایدگر و کارل #یاسپرس #فلسفه آموخت و در این رشته دکترا گرفت. با برآمد هیولای #فاشیسم در #آلمان، دورهی #پیگرد و #دربدری نیز آغاز شد و وی را ناچار به دوری از میهن ساخت. آرنت نخست به #پاریس گریخت و سپس از آنجا به #مهاجرت #آمریکا رفت. وی در اکثر دانشگاههای آمریکا به تدریس فلسفه پرداخت و از خود نوشتههای #فلسفی ـ سیاسی باارزشی برجای گذاشت. از میان مهمترین کتابهای او میتوان به «عنصرها و خاستگاههای حاکمیت تام»، «#حقیقت و #دروغ در سیاست»، «دربارهی #انقلاب» و «#قدرت و #قهر» اشاره کرد. هانا آرنت در سال ۱۹۷۵ در #نیویورک چشم از جهان فروبست.
آرنت در شناخته شده ترین رسالهی فلسفی ـ سیاسی خود یعنی «قدرت و قهر»، با دقتی کمنظیر و #موشکافانه، به بررسی نقش این دو پدیده در زندگی اجتماعی پرداخته است. خود او علت چنین پژوهشی را ناروشنی مفاهیمی چون قدرت و بهویژه قهر مینامد که مضمون آنها در بسیاری از فلسفههای سیاسی معاصر، در ابهام و تاریکی مانده است. وی یادآور میشود که موضوع قهر در بررسیهای سیاسی و اجتماعی، بهندرت چونان پدیدهای مستقل مورد توجه قرار گرفته است. آرنت علت این امر را در یکسان گیری پدیدههای قدرت و قهر می داند که به عقیدهی وی دو مفهوم کاملاً متفاوت و حتی متقابلاند.
telegram.me/sarzaminjavid @parizadamir www.sarzaminjavid.com
آرنت می نویسد: «هنگامیکه با دقت به #ادبیات پرشماری که در توضیح پدیدهی قدرت وجود دارد نظرمیافکنیم، بهسرعت درمییابیم که موضوع قهر درست به این دلیل مورد توجه قرار نمیگیرد، زیرا که همهی صاحبنظران از چپ تا راست، در این مساله اتفاق نظر دارند که قدرت و قهر مفاهیم یگانهای هستند، یا به سخن دیگر، قهر چیزی نیست جز بارزترین تجلی قدرت.»
هانا #آرنت Hannah Arendt #اندیشمند آلمانی، در سال ۱۹۰۶ در شهر هانوفر زاده شد. در دانشگاههای ماربورگ و فرایبورگ زیر نظر استادانش مارتین #هایدگر و کارل #یاسپرس #فلسفه آموخت و در این رشته دکترا گرفت. با برآمد هیولای #فاشیسم در #آلمان، دورهی #پیگرد و #دربدری نیز آغاز شد و وی را ناچار به دوری از میهن ساخت. آرنت نخست به #پاریس گریخت و سپس از آنجا به #مهاجرت #آمریکا رفت. وی در اکثر دانشگاههای آمریکا به تدریس فلسفه پرداخت و از خود نوشتههای #فلسفی ـ سیاسی باارزشی برجای گذاشت. از میان مهمترین کتابهای او میتوان به «عنصرها و خاستگاههای حاکمیت تام»، «#حقیقت و #دروغ در سیاست»، «دربارهی #انقلاب» و «#قدرت و #قهر» اشاره کرد. هانا آرنت در سال ۱۹۷۵ در #نیویورک چشم از جهان فروبست.
آرنت در شناخته شده ترین رسالهی فلسفی ـ سیاسی خود یعنی «قدرت و قهر»، با دقتی کمنظیر و #موشکافانه، به بررسی نقش این دو پدیده در زندگی اجتماعی پرداخته است. خود او علت چنین پژوهشی را ناروشنی مفاهیمی چون قدرت و بهویژه قهر مینامد که مضمون آنها در بسیاری از فلسفههای سیاسی معاصر، در ابهام و تاریکی مانده است. وی یادآور میشود که موضوع قهر در بررسیهای سیاسی و اجتماعی، بهندرت چونان پدیدهای مستقل مورد توجه قرار گرفته است. آرنت علت این امر را در یکسان گیری پدیدههای قدرت و قهر می داند که به عقیدهی وی دو مفهوم کاملاً متفاوت و حتی متقابلاند.
telegram.me/sarzaminjavid @parizadamir www.sarzaminjavid.com
آرنت می نویسد: «هنگامیکه با دقت به #ادبیات پرشماری که در توضیح پدیدهی قدرت وجود دارد نظرمیافکنیم، بهسرعت درمییابیم که موضوع قهر درست به این دلیل مورد توجه قرار نمیگیرد، زیرا که همهی صاحبنظران از چپ تا راست، در این مساله اتفاق نظر دارند که قدرت و قهر مفاهیم یگانهای هستند، یا به سخن دیگر، قهر چیزی نیست جز بارزترین تجلی قدرت.»
Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید
https://goo.gl/uk1Tx9
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©
Forwarded from عکس نگار
#گیتی_پورفاضل :
نگاه برخی شخصیت های اثرگذار را نمی توان سرسری گرفت ورد شد زیرا روند تاریخی را تغییر میدهند دردهه پنجاه هیچ شخصیتی مانند #شریعتی نتوانست دراندیشه جوانان کشور چنین نشانه شگرفی بگذارد ؛
کتابهایش ونوار سخنرانیهایش دست به دست میگشت گویی روح و روان جوانان ان دوره را سیراب میکند ؛ اوبا تهییج جوانان به روندآغاز #انقلاب شتاب بخشید گرچه خودنماندتا این میوه تلخ را مزه کند
🔍پلی که او میان #دین و #سنت با #مدرنیته زد و مدرنیته را به لجن ولی دین و سنت را برکشید و اعتلا بخشید انکار نمیتوان کرد ؛
مردی که از ده #مزینان وشهر مذهبی #مشهد با محیطی بسته واندیشه هایی که آبشخورشان درباورهای گذشته های دور بودوبا مدرنیته #شاه نمیتوانست پیوند خورد ؛ جامعه اروپا برایش دردآوربود او بی بندوباریهای انجارا آشکاررا میدید ولی هرگز زیر پوسته ان جامعه ها را نکاوید که پایه گذار فلسفه و فن آوری تازه بودند وتمدنی را پدید اوردند که نمیتوان آفرین نگفت وگذشت .
آزاد اندیشی غرب دست آورد خونهای ریخته شده توسط اربابان کلیسا وسپس انقلاب ۱۹۸۷ وگذراز دیکتاتوری ناپلئونی وسپس دوجنگ اول و دوم است که زندگی ونیز اندیشه اروپاییان را دگرگونی ژرفی بخشید ؛ آزمونها و خطاهای چندسده اروپاییان را فولاد آبدیده کرده تا اتاق فکرشان پیوسته در کوشش و پویش باشد تا بتوانند خودرا دراین دنیای آشوب زده نگهدارند ودرسیاست جهانی سخنی برای گفتن داشته باشند .
اروپاباداشتن اندیشمندان وسیاستمداران کارکشته درفراز ونشیب تاریخ جهان خودراپیوسته درچکاد اندیشه نگهداشته است .
#علی_شریعتی که سالهایی را در این سرزمینها گذرانیده بود نگاهی به کارسترگی که اندیشمندان اروپایی کردند تا خودرااز زیریوغ کلیسائیان بیرون کشند وبه آزادی اندیشه جانی دوباره بخشند وبنیانهای #دمکراسی را پی ریزی کنند نکرد تنها آزادی زندگی زنان و مردانش را دید وندانست که چگونه به این آزادی دسترسی پیدا کرده اند ؟
از ده مزینان پرتاب شدن به قلب #پاریس البته دَوران اندیشه پدید میاورد . یک عمر گوشهایش محرم ونامحرم شنیده بود که حتا زن برادرش به او نامحرم است یا دخترخاله و دخترعمویش که از کودکی باهم بزرگ شده اند براو نامحرم اند وباید خودشان رابپوشانند وازاو دور نگهدارند.
این همه فاصله میان جامعه سنتی او با پاریس را برنمی تافت وراه حل کشورش را تنها در زدن پل میان مدرنیته دانشگاهیان با سنت کهنه و باورهای دینی حوزویان دید ؛ اورا هرگز نمیتوانم یک اندیشمند دانا وخردورز بدانم که راهی نادرست پیش پای جوانان هیجان زده ما گذاشت و آورد انچه که نباید برسر مردم میآمد ؛ نوشته هایش را که میخوانید اورا سردرگم میان وادی دین و فلسفه غرب می بینید ؛ دوستی با #ژان_پل_سارتر و همنشینی گاه وبیگاه با #سیمون_دوبوار هم نتوانست درباورهایی که در ذهنش از کودکی حک شده خطی درست پدیداورد او تا دَم مرگ همچنان درهمان دایره بسته ذهنش دَوران میخورد همان دَورانی که جوانان جامعه امروز ما میخواهد ان را بشکافد وبیرون آید وخط را دنبال کند .
اندیشه های کهنه دارند در اسید آفرینش های نوین حل میشوند و میمیرند ولی روند این مرگ با انقلاب کُندشد گرچه دراین دو دهه جوانان شتابش بخشیده اند و کسی هم نمیتواند به پرهیزازان وادارشان کند ، حوزه ها باید خودرا اماده دگرگونی با فرداهایی سازند که دارند ازراه میرسند همچنان که اربابان کلیسا ساخته اند ودانش روزافزون امروز را با اندیشه های خود سازگارکرده واز خرافه دوری می جویند .
#نویسنده #روشنفکر #اندیشمند #مذهب
@sarzaminjavid ©
نگاه برخی شخصیت های اثرگذار را نمی توان سرسری گرفت ورد شد زیرا روند تاریخی را تغییر میدهند دردهه پنجاه هیچ شخصیتی مانند #شریعتی نتوانست دراندیشه جوانان کشور چنین نشانه شگرفی بگذارد ؛
کتابهایش ونوار سخنرانیهایش دست به دست میگشت گویی روح و روان جوانان ان دوره را سیراب میکند ؛ اوبا تهییج جوانان به روندآغاز #انقلاب شتاب بخشید گرچه خودنماندتا این میوه تلخ را مزه کند
🔍پلی که او میان #دین و #سنت با #مدرنیته زد و مدرنیته را به لجن ولی دین و سنت را برکشید و اعتلا بخشید انکار نمیتوان کرد ؛
مردی که از ده #مزینان وشهر مذهبی #مشهد با محیطی بسته واندیشه هایی که آبشخورشان درباورهای گذشته های دور بودوبا مدرنیته #شاه نمیتوانست پیوند خورد ؛ جامعه اروپا برایش دردآوربود او بی بندوباریهای انجارا آشکاررا میدید ولی هرگز زیر پوسته ان جامعه ها را نکاوید که پایه گذار فلسفه و فن آوری تازه بودند وتمدنی را پدید اوردند که نمیتوان آفرین نگفت وگذشت .
آزاد اندیشی غرب دست آورد خونهای ریخته شده توسط اربابان کلیسا وسپس انقلاب ۱۹۸۷ وگذراز دیکتاتوری ناپلئونی وسپس دوجنگ اول و دوم است که زندگی ونیز اندیشه اروپاییان را دگرگونی ژرفی بخشید ؛ آزمونها و خطاهای چندسده اروپاییان را فولاد آبدیده کرده تا اتاق فکرشان پیوسته در کوشش و پویش باشد تا بتوانند خودرا دراین دنیای آشوب زده نگهدارند ودرسیاست جهانی سخنی برای گفتن داشته باشند .
اروپاباداشتن اندیشمندان وسیاستمداران کارکشته درفراز ونشیب تاریخ جهان خودراپیوسته درچکاد اندیشه نگهداشته است .
#علی_شریعتی که سالهایی را در این سرزمینها گذرانیده بود نگاهی به کارسترگی که اندیشمندان اروپایی کردند تا خودرااز زیریوغ کلیسائیان بیرون کشند وبه آزادی اندیشه جانی دوباره بخشند وبنیانهای #دمکراسی را پی ریزی کنند نکرد تنها آزادی زندگی زنان و مردانش را دید وندانست که چگونه به این آزادی دسترسی پیدا کرده اند ؟
از ده مزینان پرتاب شدن به قلب #پاریس البته دَوران اندیشه پدید میاورد . یک عمر گوشهایش محرم ونامحرم شنیده بود که حتا زن برادرش به او نامحرم است یا دخترخاله و دخترعمویش که از کودکی باهم بزرگ شده اند براو نامحرم اند وباید خودشان رابپوشانند وازاو دور نگهدارند.
این همه فاصله میان جامعه سنتی او با پاریس را برنمی تافت وراه حل کشورش را تنها در زدن پل میان مدرنیته دانشگاهیان با سنت کهنه و باورهای دینی حوزویان دید ؛ اورا هرگز نمیتوانم یک اندیشمند دانا وخردورز بدانم که راهی نادرست پیش پای جوانان هیجان زده ما گذاشت و آورد انچه که نباید برسر مردم میآمد ؛ نوشته هایش را که میخوانید اورا سردرگم میان وادی دین و فلسفه غرب می بینید ؛ دوستی با #ژان_پل_سارتر و همنشینی گاه وبیگاه با #سیمون_دوبوار هم نتوانست درباورهایی که در ذهنش از کودکی حک شده خطی درست پدیداورد او تا دَم مرگ همچنان درهمان دایره بسته ذهنش دَوران میخورد همان دَورانی که جوانان جامعه امروز ما میخواهد ان را بشکافد وبیرون آید وخط را دنبال کند .
اندیشه های کهنه دارند در اسید آفرینش های نوین حل میشوند و میمیرند ولی روند این مرگ با انقلاب کُندشد گرچه دراین دو دهه جوانان شتابش بخشیده اند و کسی هم نمیتواند به پرهیزازان وادارشان کند ، حوزه ها باید خودرا اماده دگرگونی با فرداهایی سازند که دارند ازراه میرسند همچنان که اربابان کلیسا ساخته اند ودانش روزافزون امروز را با اندیشه های خود سازگارکرده واز خرافه دوری می جویند .
#نویسنده #روشنفکر #اندیشمند #مذهب
@sarzaminjavid ©
Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید (sarzamin javid.com)
https://goo.gl/uk1Tx9
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©
Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید (sarzamin javid.com)
https://goo.gl/uk1Tx9
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©
اندیشه های خیام در تنگنای جغرافیا و تاریخ نمی ماند
پاسخ دکتر #میرجلال_الدین_کزازی به این پرسش که چرا با وجودی که خیام دانشمندی چندوجهی و در علوم مختلف سرآمد زمان خود بوده است، به شاعری آوازه ای بیشتر دارد و راز این نام آوری در چیست؟
مایه شگفتی نیست اگر در میانه شایستگیها و والاییهای گونه گون که خیام را در #فرهنگ و #تاریخ #ایران چهره ای برجسته و کم مانند بخشیده است و به یکی از آنان که سخنوری است، آوازه ای بلندتر و گسترده تر یافته است، این آوازه بلند از ایران به سرزمینهای دیگر نیز راه برده است. اما سخنورانی دیگر نیز از ایران زمین آوازه آن چنان بلند یافته اند که این آوازه از مرزهای ایران بگذرد ، راه به سرزمینهای دیگر ببرد سخنورانی مانند #فردوسی، #حافظ، #مولوی و #سعدی.
اما در این میان نکته ای باریک و شایسته درنگ آن است که این دیگر سالاران سترگ سخن که سرودهها یشان صدها بار بیشتر از سرودههای خیام است، در کشورهای دیگر در سایه خیام مانده اند. به گونه ای که اگر بخواهیم نامی ترین سخنور ایران را در انیران زمین (سرزمینهای غیرایرانی) برگزینیم، بی هیچ درنگ و دودلی میتوانیم خیام را نامبردارترین سخنور ایرانی در جهان بدانیم و بمانیم. به راستی چگونه میتواند بود که سخنوری با چند چارانه (رباعی) بتواند هم در ایران، هم در جهان آوازه ای چنین بلند بیابد، آوازه ای که هنوز در پی سدههایی بسیار توانمند و تازه مانده است.
پاسخی که من به این پرسش میتوانم داد، پاسخی که شاید به یاری آن بتوان این چیستان را گشاد، این است: چارانههای خیام که در شمار به ۳۰ چارانه هم نمیرسند، چارانههایی که در آبشخورهای کهن به نام او آورده شده اند، دارای دو ساختار بوده اند که انگیزه افسونی، شگفت انگیز است که آنها را به سرودههایی گسترده در ایران و جهان دیگرگون ساخته است و نام سراینده را بلند و ارجمند گردانیده است.
یکی از این دو ساختار زبانی است. چارانههای خیام در زبان با سرودههای فردوسی همساز و همانند است. این سرودهها از سویی بسیار روشن و روان اند، از دیگر سوی آن چنان سخته و ستوار و دلنشین و شورانگیز که حتی با یک بار شنیدن در یاد شنونده میمانند. این ساختار زبانی، ساختار سرشتین و بنیادین در دبستانی از سخن پارسی است که آن را دبستان ( #مکتب) #خراسانی مینامیم: من بر آنم که آن افسون افسانه رنگ که سرودههای فرزانه توس را در دل و جان ایرانیان جایی جاودان بخشیده است، از آن جاست که فردوسی سخنوری است که توانسته است به زبان سرشتین پارسی راه ببرد؛ زبانی که زیبایی، شورآفرینی، شیوایی، سختگی، ستواری در آن نهادین است و بنیادین، وام گرفته و ستانده از شگردها و شیوههای زیباشناختی بدان سان که در دانشهای زیباشناسی سخن بررسی میشود.
زبان خیام هم از دید من زبانی است که به #پارسی ناب سرشتین بسیار نزدیک شده است. چارانههای خیام به روشنی روز است و به روانی رود. هر پارسی زبان که آنها را میشنود یا میخواند بی رنج آنها را در مییابد، در پی آن به گنج راه میبرد، گنج زیبایی و دل آرایی و نغزی و نازکی که در آنها نهفته است.آن ساختار دیگر که انگیزه ای نیرومند شده است در گسترش روانی این چارانهها ، ساختار اندیشه ای و پیام شناختی است. نغزترین و باریک ترین پاسخ هرگز در ذهن خیام پاسخ فرجامی نیست. هر پاسخ زمینه ای میشود، پدید آمدن و برانگیخته شدن پرسشی دیگر را. زنجیره پرسشها و پاسخها ست که ساختار اندیشه ای و جهان شناختی در ذهن ناآرام و پرتکاپوی پایه میریزد و میسازد. از این روی اندیشهها و پرسشهای خیام در تنگنای جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، کیشها و آیینها و سامانههای گونه گون اندیشه ای نمیماند.
اندیشه ،جهانی است اما بستر پیدایی آن ایرانی است. به سخن دیگر خیام #فرزانه ای بومی است با همه ویژگیهایی که بومی بودن میتواند داشت، اما در همان هنگام #اندیشمند ی است جهانی.
هم از آن دید که بومی است شگفتی انگیز است و دلنشین هم از آن روی که جهانی است در مرز و تنگنا نمیماند. این دو ویژگی ساختاری است که، من بر آنم از خیام سخنوری جهانی ساخته است. آن شگفتی بزرگ را پدید آورده است که فرزانه ای سخنور تنها با چند چارانه ( #رباعی) بتواند به چهره ای جهانی دگرگون شود. این شیوه سخنوری در ایران نیز آن چنان کارساز بوده است که صدها چارانه را در پی آورده است. سخنورانی دیگر به شیوه خیام #چارانه سروده اند. چارانههایی که به گمان بسیار سروده خیام نیست از همین روی من این چارانههای دیگر را چارانههای خیامی مینامم: چارانههایی که از خیام نیست ولی به پیروی از شیوه و آیین او در سخنوری سروده شده است.
#حکیم_عمر_خیام #عمر_خیام #بزرگداشت #خیام #فیلسوف #حکیم
#نجوم #منجم #ستاره_شناس
@sarzaminjavid ©