مشت می کوبم بر در
پنجره می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
- آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید!
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من به فریاد،
همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها،
محتاجم.
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما «-خفته چند-!»
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
#فریدون_مشیری
از دفتر: از_خاموشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پنجره می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
- آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید!
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من به فریاد،
همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها،
محتاجم.
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما «-خفته چند-!»
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
#فریدون_مشیری
از دفتر: از_خاموشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در این #شهر
میانِ خش خش تنهایی
به دنبال تو میگردم!
انگار
همۀ شهرکوچیده اند!
حوالیِ خیال
رها شده ام میان روُیا ها !
چشمانم خیس از باران است و
قلبم جان می دهد به آهنگی غمگین!
غمِ هجرانِ بی مهری
بسان ِ پیچک،
از دیوارههای وجودم
بالا میرود!
خسته ام از نبودنت!
ای رویایی محال
در دور دستهای انتظار
می دانم روزی می آیی و
با #خواندن_شعرهایم
اهلی آغوش
صفحۀ سپید احساسم می شوی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میانِ خش خش تنهایی
به دنبال تو میگردم!
انگار
همۀ شهرکوچیده اند!
حوالیِ خیال
رها شده ام میان روُیا ها !
چشمانم خیس از باران است و
قلبم جان می دهد به آهنگی غمگین!
غمِ هجرانِ بی مهری
بسان ِ پیچک،
از دیوارههای وجودم
بالا میرود!
خسته ام از نبودنت!
ای رویایی محال
در دور دستهای انتظار
می دانم روزی می آیی و
با #خواندن_شعرهایم
اهلی آغوش
صفحۀ سپید احساسم می شوی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با نااهلان اگر چو جانی باشی
ما را چه زیان تو در زیانی باشی
گیرم که تو معشوق جهانی باشی
آری باشی، ولی زمانی باشی
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما را چه زیان تو در زیانی باشی
گیرم که تو معشوق جهانی باشی
آری باشی، ولی زمانی باشی
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از گذشته ات برایم نگو
من عاشقم
کمی هم دیوانه
در تصورم هیچ نامحرمی
دستانت را تا به حال لمس نکرده
نمیدانم گذشته ات را
نمیدانم روز هایی که من نبودم،چشده...
اما اگر بوده
اگر آغوشی آرامت کرده
اگر دستی دستت را گرفته
و اگر بوسه ای،حواست را ربوده
چیزی نگو
من جنبه اش را ندارم
بگذار برای همیشه دست نخورده
در قلبم باقی بمانی...
#مهران_قدیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من عاشقم
کمی هم دیوانه
در تصورم هیچ نامحرمی
دستانت را تا به حال لمس نکرده
نمیدانم گذشته ات را
نمیدانم روز هایی که من نبودم،چشده...
اما اگر بوده
اگر آغوشی آرامت کرده
اگر دستی دستت را گرفته
و اگر بوسه ای،حواست را ربوده
چیزی نگو
من جنبه اش را ندارم
بگذار برای همیشه دست نخورده
در قلبم باقی بمانی...
#مهران_قدیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزم را با درخشش چشمان تو آغاز می کنم
که طعنه بر تابناکی خورشید میزند بر پهنه ی آسمان
طرح لبخندت رنگین کمانی ست خیال انگیز
حک شده بر سَرسرای پنجره ی دلم
شنیدن صدایت
تکثیر عشق ست در تمام تار و پود هستی ام
هر روز من
به ترنم عاشقانه های شورانگیز برای تو می گذرد
دوستت دارم و حقیقت تمام لحظه های من اینست؛؛؛
زندگی می کنم با عشق تو
نفس می کشم با خیالت
و عمرم صدقه راه توست ....؛؛
اما نمی دانم
تو دل سپرده به کدام نگاهی
و خیره به کدام افق
که شیرینی لبخندی تلخی ِ انتظار را
از قهوه ی چشمانت بِزُداید.....!!!؟؟؟
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که طعنه بر تابناکی خورشید میزند بر پهنه ی آسمان
طرح لبخندت رنگین کمانی ست خیال انگیز
حک شده بر سَرسرای پنجره ی دلم
شنیدن صدایت
تکثیر عشق ست در تمام تار و پود هستی ام
هر روز من
به ترنم عاشقانه های شورانگیز برای تو می گذرد
دوستت دارم و حقیقت تمام لحظه های من اینست؛؛؛
زندگی می کنم با عشق تو
نفس می کشم با خیالت
و عمرم صدقه راه توست ....؛؛
اما نمی دانم
تو دل سپرده به کدام نگاهی
و خیره به کدام افق
که شیرینی لبخندی تلخی ِ انتظار را
از قهوه ی چشمانت بِزُداید.....!!!؟؟؟
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غزل وصف عشق
سینه ام چون هدف تیرکمان خواهد شد
غرشش داد چو آن شیر ژیان خواهد شد
عشق بازی دو چشمت به سر سفره ی دل
رقص آتش به کجا رفته نهان خواهد شد
مَلک مالک مِلکم چو بیاید ملکوتی بشوم
نام مجنون و نخوانم ؛ نگران خواهد شد
جام زرین قدحَ ؛ میکده ی بوسه ی عشق
لب معشوقه بنوشد ؛ فوران خواهد شد
بشنو این معجزه ی این دل بی طاقت ما
ضربه ی داخل قلبم ؛ ضربان خواهد شد
عاشقت بودم و هستم به خدای تو قسم
قسمم پیش توچون ذکراذان خواهد شد
رهنما زاده ی راه م به تو چون تکیه کنم
راه زیبایی و مستی چه دوان خواهدشد
صد ثریا به فدایت تو چنین ماهی وبس
زان کمالات رُخت ؛ وِرد زبان خواهد شد
وصف تومن چه نگارم که همه جان منی
تا قیامت دل من با تو جوان خواهد شد
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سینه ام چون هدف تیرکمان خواهد شد
غرشش داد چو آن شیر ژیان خواهد شد
عشق بازی دو چشمت به سر سفره ی دل
رقص آتش به کجا رفته نهان خواهد شد
مَلک مالک مِلکم چو بیاید ملکوتی بشوم
نام مجنون و نخوانم ؛ نگران خواهد شد
جام زرین قدحَ ؛ میکده ی بوسه ی عشق
لب معشوقه بنوشد ؛ فوران خواهد شد
بشنو این معجزه ی این دل بی طاقت ما
ضربه ی داخل قلبم ؛ ضربان خواهد شد
عاشقت بودم و هستم به خدای تو قسم
قسمم پیش توچون ذکراذان خواهد شد
رهنما زاده ی راه م به تو چون تکیه کنم
راه زیبایی و مستی چه دوان خواهدشد
صد ثریا به فدایت تو چنین ماهی وبس
زان کمالات رُخت ؛ وِرد زبان خواهد شد
وصف تومن چه نگارم که همه جان منی
تا قیامت دل من با تو جوان خواهد شد
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را در نهانی ترین سکوت
به آوای چشم ها دیده و شنیده ام،
تو را در هر شعر
به آیین و نزول باران سروده ام
تو را در هیاهوی ذهن،
دعوت به آرامش و لذت کرده ام،
تو را می دانم
می دانم که هنر زادهی توست
که رمز و راز در نگاه تو، برپاست!
میدانم که دوستت دارم
تو را در هر ضمیر و هر آرایه
به شکوهِ بارانهای ایران دوستت دارم!
#محمدعلی_خشنو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به آوای چشم ها دیده و شنیده ام،
تو را در هر شعر
به آیین و نزول باران سروده ام
تو را در هیاهوی ذهن،
دعوت به آرامش و لذت کرده ام،
تو را می دانم
می دانم که هنر زادهی توست
که رمز و راز در نگاه تو، برپاست!
میدانم که دوستت دارم
تو را در هر ضمیر و هر آرایه
به شکوهِ بارانهای ایران دوستت دارم!
#محمدعلی_خشنو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامن تهی و پا در بند
سر کشیدم به آسمان بلند
شبم از بیستارگی، شب گور
در دلم گرمی ستارهٔ دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گر نه گل دادم و بر آوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کُندهٔ پر آتش اندیشم
آرزومند آتش خویشم ...
#هوشنگ_ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامن تهی و پا در بند
سر کشیدم به آسمان بلند
شبم از بیستارگی، شب گور
در دلم گرمی ستارهٔ دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گر نه گل دادم و بر آوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کُندهٔ پر آتش اندیشم
آرزومند آتش خویشم ...
#هوشنگ_ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من آمدهام
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیت بخاهم
که بلندتر از رگبار است.
میخواهم دوباره بیآغازم
این بهاری را که خواهی نخواهی
خون مرا در راه ها میدواند
و به دلها میبرد.
این بهاری که
چه عاشقانه است.
و من در برابر همهی دستهایش که گشوده است
ناگزیر به پاسخم
#بیژن_الهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیت بخاهم
که بلندتر از رگبار است.
میخواهم دوباره بیآغازم
این بهاری را که خواهی نخواهی
خون مرا در راه ها میدواند
و به دلها میبرد.
این بهاری که
چه عاشقانه است.
و من در برابر همهی دستهایش که گشوده است
ناگزیر به پاسخم
#بیژن_الهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستو جوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گدازهی آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربه وحی را پیامبران
📖از کتاب اکنون
#فاضلنظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستو جوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گدازهی آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربه وحی را پیامبران
📖از کتاب اکنون
#فاضلنظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دوست دارم
آنسان که هرگز کسی را دوست نداشتهام
و دوست نخواهم داشت.
تو یگانه هستی و خواهی ماند
بی هیچ قیاسی با دیگری
این حس چیزی است آمیخته و عمیق
چیزی که تمامِ ذراتم را دربرمیگیرد
تمام امیالام را ارضاء میکند
و تمام غرورهایم را نوازش
این را حس میکنی؟
گر چه تنهایمان دور هستند
اما روحهایمان همدیگر را لمس میکنند.
روحِ من اغلب با روحِ توست.
#گوستاو_فلوبر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دوست دارم
آنسان که هرگز کسی را دوست نداشتهام
و دوست نخواهم داشت.
تو یگانه هستی و خواهی ماند
بی هیچ قیاسی با دیگری
این حس چیزی است آمیخته و عمیق
چیزی که تمامِ ذراتم را دربرمیگیرد
تمام امیالام را ارضاء میکند
و تمام غرورهایم را نوازش
این را حس میکنی؟
گر چه تنهایمان دور هستند
اما روحهایمان همدیگر را لمس میکنند.
روحِ من اغلب با روحِ توست.
#گوستاو_فلوبر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من احساس ِ پرنده ی اسیر مانده در قفس
که چشم دوخته به پرندگان رها در آسمان را خوب میفهمم ؛؛
پرنده ایی که نغمه ی جانسوزش آواز زیبای محزونی ست نشسته بر عمق جان
همچون من ِ اسیر در بند عشق تو !
تو از عشق برایم قفسی ساخته ایی با میله های دلتنگی
سازی غریب در خور واژه های عاشقانه که بی درنگ درون ِ بغض افکارم شعر می شوند
اما هیچ کس قلب پر از اندوهم
چشمان منتظرم
آهِ تلخ سکوتم
و اشک سرد پنهان در اشعارم را
درنمی یابد ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که چشم دوخته به پرندگان رها در آسمان را خوب میفهمم ؛؛
پرنده ایی که نغمه ی جانسوزش آواز زیبای محزونی ست نشسته بر عمق جان
همچون من ِ اسیر در بند عشق تو !
تو از عشق برایم قفسی ساخته ایی با میله های دلتنگی
سازی غریب در خور واژه های عاشقانه که بی درنگ درون ِ بغض افکارم شعر می شوند
اما هیچ کس قلب پر از اندوهم
چشمان منتظرم
آهِ تلخ سکوتم
و اشک سرد پنهان در اشعارم را
درنمی یابد ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حُسنت نمکی تازه به داغ دل ما ریخت
سودای تو شوری به دِماغ دل ما ریخت
زآن پیش که روشن شود این شمعِ محبّت
از عشق تو روغن به چراغ دل ما ریخت
مُفلس شده ایّام ز بس سودهی الماس
بر سینهی مجروح و به داغ دل ما ریخت
میداد چو ساقی طَرب مِی به حریفان
خونابهی حسرت به ایاغ دل ما ریخت
هر زهر که در ساغرِ غم بود مهیّا
دوران همه در کامِ فراغ دل ما ریخت
«مخفی!» ره وادی چو گلستان اِرم شد
بس خون جگر غم به سراغ دل ما ریخت...
#زیبالنساء_بیگم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سودای تو شوری به دِماغ دل ما ریخت
زآن پیش که روشن شود این شمعِ محبّت
از عشق تو روغن به چراغ دل ما ریخت
مُفلس شده ایّام ز بس سودهی الماس
بر سینهی مجروح و به داغ دل ما ریخت
میداد چو ساقی طَرب مِی به حریفان
خونابهی حسرت به ایاغ دل ما ریخت
هر زهر که در ساغرِ غم بود مهیّا
دوران همه در کامِ فراغ دل ما ریخت
«مخفی!» ره وادی چو گلستان اِرم شد
بس خون جگر غم به سراغ دل ما ریخت...
#زیبالنساء_بیگم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
میخواهمت
چنان که همین حالا تکهتکهام کنی
بعد
روحم را میدهم بسوزانند
روحم را بگذار خاک کنند
من، استخوانهایم را
از گورستان فراری دادهام
میخواهمت
و از چهار جهت به جنوب میروم
به آنجا
که ماه شک کرده بود
به آخرین اتاقِ آن مسافرخانهی کوچک
به آنجا
که ردِ حرفهات، هنوز
بر لالهی گوشم زخم است
به آنجا که خون
از پنج انگشتم جلوتر آمده بود
که چنگ بیندازد به رفتنت
من چمدانت را گرفته بودم
موجها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقهی غروب را گرفته بودم
تو اما
از درون راه افتادی
بوی خونم
چرا تو را بر نمیگرداند
کوسهی آبهای گرم؟
#گروس_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میخواهمت
چنان که همین حالا تکهتکهام کنی
بعد
روحم را میدهم بسوزانند
روحم را بگذار خاک کنند
من، استخوانهایم را
از گورستان فراری دادهام
میخواهمت
و از چهار جهت به جنوب میروم
به آنجا
که ماه شک کرده بود
به آخرین اتاقِ آن مسافرخانهی کوچک
به آنجا
که ردِ حرفهات، هنوز
بر لالهی گوشم زخم است
به آنجا که خون
از پنج انگشتم جلوتر آمده بود
که چنگ بیندازد به رفتنت
من چمدانت را گرفته بودم
موجها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقهی غروب را گرفته بودم
تو اما
از درون راه افتادی
بوی خونم
چرا تو را بر نمیگرداند
کوسهی آبهای گرم؟
#گروس_عبدالملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
#پنهانی ....
شب است و خلوتست امشب مرا یار است پنهانی ...
چه ناز و غمزه ای دارد شکر بار است پنهانی
من ان مست غزلخوانم که مدهوش مِی ام امشب ،
چه حال دیگری دارم ، که اسرار است پنهانی ،
مگو بر جانب دیگر ، ز مستی و سبو امشب ..
به غیر انکه میداند ،که عیّار است پنهانی ،
ز شور ان مِی و ساقی ، چنانم خود نمی دانم ،
همی دانم که ان ساقی ، که هشیار است پنهانی ،
من ان دیوانه ی مستم ، که امشب توبه بشکستم ،
نداند دیگری امشب ، چه انوار است پنهانی ،
چو پروانه به دور آن ، چنان گردم چنان گردم ،
که سوزد شهپر و بالم ، که خمّار است پنهانی ،
هزاران ناز و صد عشوه ، زچشم یار می بارد ...
به خال هندویش سوگند ، خریدار است پنهانی ،
فعان و ناله هایم را ، چنان بشنودست امشب ...
دلم را مینماید رخ ، که رخسار است پنهانی ،
دل شوریده ی #راحم ز هجرانش به جان امد ،
میان عاشق و معشوق ، چه دیدار است پنهانی ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#پنهانی ....
شب است و خلوتست امشب مرا یار است پنهانی ...
چه ناز و غمزه ای دارد شکر بار است پنهانی
من ان مست غزلخوانم که مدهوش مِی ام امشب ،
چه حال دیگری دارم ، که اسرار است پنهانی ،
مگو بر جانب دیگر ، ز مستی و سبو امشب ..
به غیر انکه میداند ،که عیّار است پنهانی ،
ز شور ان مِی و ساقی ، چنانم خود نمی دانم ،
همی دانم که ان ساقی ، که هشیار است پنهانی ،
من ان دیوانه ی مستم ، که امشب توبه بشکستم ،
نداند دیگری امشب ، چه انوار است پنهانی ،
چو پروانه به دور آن ، چنان گردم چنان گردم ،
که سوزد شهپر و بالم ، که خمّار است پنهانی ،
هزاران ناز و صد عشوه ، زچشم یار می بارد ...
به خال هندویش سوگند ، خریدار است پنهانی ،
فعان و ناله هایم را ، چنان بشنودست امشب ...
دلم را مینماید رخ ، که رخسار است پنهانی ،
دل شوریده ی #راحم ز هجرانش به جان امد ،
میان عاشق و معشوق ، چه دیدار است پنهانی ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀