💖کافه شعر💖
2.36K subscribers
4.29K photos
2.85K videos
11 files
961 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
از این معاشقه‌ی گاه‌گاه می‌ترسم
مرا ببخش؛ من از این نگاه می‌ترسم

کم اشتباه نکردم تمام عمر و هنوز
از عادتم به همین یک گناه می‌ترسم

چه چشم‌های تو باشد چه روزگار خودم
من از هر آ‌ن‌چه که باشد سیاه می‌ترسم

دوباره بغض گلویم به گریه نزدیک است
چو شیشه‌ در شب سردم، از آه می‌ترسم

بیـا برای رسیدن بـه هم دعا نکنیم
که از جدائیِ پایانِ راه می‌ترسم...!


#تقی_قاسمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مُهر در سجاده ام پنهان بماند بهتر است
کفر ما در سایه ی ایمان بماند بهتر است

عشق و رسوایی خطر دارد زلیخای عزیز
یوسفت در گوشه زندان بماند بهتر است

در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی
ماجرا بین لب و دندان بماند بهتر است


#احسان_افشاری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Bargardo ashegham sho[@CafeReIax]
Merdada shahsavar[@CafeReIax]
ای عشقِ تو دیوانه، تو رویای که بودی؟
ای جلوۀ مهتاب تو رسوای که بودی؟

گلبرگم و با یاد و خیالِ تو معطر
ای جدولِ مجهول، معمای که بودی؟

زیباییِ #بارانِ بهاریِ غزل‌خوان
آمیزه‌ای از شبنم و دریای که بودی؟

مشکن دل درماندۀ من بسته به مویی
ای نازِ نگاهت، تو اهورای که بودی؟

فکرم همه درحسرت دیدار تو رفته است
بی پرده بگو هم ره و همپای که بودی؟

بیت الغزلِ شعرِ من امشب شده چشمت
این چشمِ تو زیباست تو غوغای که بودی؟

ای کاش بیایی بزنی کوبۀ ‌ دل را
آهوی غزلسازِ غزلباز، تو زیبای که بودی؟

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب که می‌رسد
نمیدانم تا چه زمانی فرصت دارم
غرق شوم در دریای چشمـانت
می‌چرخم‌ و قدم میزنم
و می‌گردم
خیالت را برمی‌دارم راهی آسمان می شوم

ماه من تو در قلبم
از آنچه فکرش را بکنی زیباتری
امشب خود را به ساحل
چشمان من برسان
قبل از اینکه من برای همیشه
تمام شوم ...


#مینو_پناهپور


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز خوش هزار تقدیم تو باد
سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد!

گفتند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزاران بار تقدیم تو باد!

#وحیدامیری

#صبح‌بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک جرعه از لبت  را بر روے جام بگذار 
تا خوب مست گردم،، سنگ تمام بگذار

از تار عشق و پودِ این تاڪهاے دلخون 
امشب براے آهو یک دشت دام بگذار

یک لقمه خوش نخوردم بی سفره ی نگاهت
از آتشِ دلِ خود یک لب طعام بگذار

رسواے بے سڪونم،،  سر تا قدم جنونم!
لیلاے من،،  دهانِ این خاص وعام بگذار!

شب های سردِ بی تو یکدست زمهریر است
اے صبح محشرِمن ، شوق وسلام بگذار!

عقل از سرم پریده  ،بهلول شهر گشتم
یک شعله از نگاهت بر جان خام  بگذار

نذر  نگاه مستت یک جام زندگانی
امشب به صحن چشمم جانانه گام بگذار

پاے ضریح پلکت دل را مجاب فرما
با بوسه اے به اشڪم حسن ختام بگذار!!


#اڪرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#معین

تنها بدون که من بدون تو میمیرم ...

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بوی عشق از نفس باد صبا می آید
مژده آورده که دوران صفا می آید

خبر دولت نوروز به اطراف جهان
از دل آیینه صبح خدا می آید

ناگهان از شب تاریک شکوه خورشید
به گداز آمد و اینک به فضا می آید

به خرابات مغان نور خدا جلوه گرفت
بنگر این معجزه از کِی و کجا می آید

جرعه نوش رمضان است بهار و به شتاب
سوی ما مردم محتاج شفا می آید

گر چه مهدی شده آشفته زمین و همه جا
از بد حادثه باران بلا می آید

می رسد شاهد امّید ز راه و به دلِ
دشت دل های پر از لاله ما می آید
 
#مهدی_رستگاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

سودای عشق پختن، عقلم نمی‌پسندد
فرمان عقل بردن، عشقم نمی‌گذارد
...
زهرم چو نوشدارو، از دستِ یارِ شیرین
بر دل خوشست نوشم، بی او نمی‌گوارد
...
مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روزِ تیرباران، باید که سَر نَخارد


#سعدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای گل! نه همین معرکه‌ی من به تو گرم است
هنگامه‌ی صد سوخته‌خرمن به تو گرم است

گرم است به هم پشتِ رقیبان پی قتلم
ای آهِ جگرسوز! دل من به تو گرم است

ترکِ تو نگیرم اگرم بهرِ تو سوزند
چون شمع، سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است

سرحلقه‌ی ماتم‌زدگانی تو «فصیحی!»
بخْروش که هنگامه‌ی شیون به تو گرم است...

#فصیحی_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

  اسلحه‌ها را زنده به گور کنید...
  و گندم بکارید...!

  دیکتاتورها را خلع درجه،
  و بر سینه‌ی کشاورزان
  مدال حک کنید!

  چوبه‌های دار را بتراشید
  مجسمه‌ی آزادی بسازید
  و در میدان شهر بگمارید!

  انبار مهمات را بسوزانید
  و کتابخانه بسازید!

  فشنگ‌ها را خفه کنید
  و قلم‌ها را مسلح!

  موشک‌ها را در قفس کنید
  و پرندگان را آزاد!

  مرزها را به هم بدوزید
  و پرچم‌ها را در قلب‌ نهان کنید!

  انسانیت را قاب کنید
  بر سینه‌ی دیوار بکوبید
  و قبله بسازید!

  کلیساها و مساجد را آذین ببندید
  مطربان بنوازند...
  خدا را دعوت کنید
  تا با کودکان برقصد!

  آری...
  زندگی زیباست...
  همچو سیبی سرخ
  در دستانِ زنی عریان!


#ئاکو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


یک شب اگر به دیدارم بیایی
تمام جهان را واسطه قرار می دهم
برای نرفتنت
آسمان را قسم میدهم به
قداست چشمان تو
که ماه را خاموش
ستاره ها را کور کند
تا هیچ مهتابی نتابد برای روشنی راهت
باران را قسم به باریدن
آنچنان که
تمام جاده های رفتنت
شسته شود...
و تو نا گزیر از ماندن
من سرشار از شوق بودنت
و سرمست
از عطر تنت
که در خانه ی جانم
پراکنده می شود...!


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح است طلوعِ روی ماهت خوش باد
اعجازِ  نهفته در نگاهت خوش باد...

بارانِ  امید و مهر  بارد  ز لبت...
لبخندِ قشنگِ صبحگاهت خوش باد.


#محسن_خانچی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق آن درد عمیقی است که از جان نرود
عاشق آن است که هرگز پی درمان نرود

حق بر این بود که در وادی بی‌منطقِ عشق
آن‌که دشوار به چنگ آمده آسان نرود

رد پایی است که در برف به جا مانده از او
کاش تا جان به تنم هست، زمستان نرود

آخرین جمله که پیش از سفرش یادم هست
قسمش بود که می‌گفت به قرآن نرود

کیست مردی که به یعقوب بگوید این را
یوسفش عاشق مصر است به کنعان نرود

گاه پایان سفر عاقبتش کوری ماست
لطفعلی را خبرش کن که به کرمان نرود


#هادی_معراجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناخواسته بر پیکرِ من پیله تنیدی!
تا دل به تو بستم ز دلم ساده بُریدی!

آهسته به سویم به‌قدم آمدی امّا
تا حرفِ سفر شد ز من از شوق دویدی!

رفتی همه دیدند ز داغت چه کشیدم
لب باز بکن تا که ببینم چه کشیدی؟!

گویند اگر مرده‌ام از غصّه درست است
با رفتنت آمد به سرم هر چه شنیدی!

با قصدِ نوازش شده بودم به تو نزدیک
چون رنگ ز رخسارِ من از ترس پریدی!

یک‌بارِ دگر آمدی از عشق بخوانم
امّا چه کنم دوست کمی دیر رسیدی!

خالی شده قلبم ز تو از وقتِ وداعت!
آن روز که از چشمِ من آهسته چکیدی

از شعله‌ی من دور شو پروانه‌ی مجنون!
جز سوختنِ بال و پر از عشق چه دیدی؟!

دلسوزی‌ات ای کاش که اینگونه نمی‌شد!
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی!

شد کشتی دل در غمِ خود غوطه‌ور امّا
یک‌بار هم ای باد موافق نوزیدی!


#محمد_شیخی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" انقضایش می رسد "

شعر از : سپهرRoohi
دکلمه ؛ جناب صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
 
بگو آخر چه شعری می گشاید اخم نازت را
بگو با من چه سازی می فریبد انقباضت را

بگو از التهاب تلخ تنهائی که می سوزد
درون سینه تا صورت گل خندان بازت را

که می داند ولی شاید نماند فرصتی فردا
بگو تا بشنوم امروز گرمای نیازت را

نگو چون خوب می‌دانم که پشت چهره‌ی سردت
دلی پر جوش می بازد غرور یکه تازت را

به دام عشق افتادن و لبخند خداوندی
مبارک باد می باید شروع شور سازت را

نترس ازعاشقی‌چون‌آنچه‌می‌ماند‌فقط‌عشق است
و آن شاید بچیند شاخه ی اخم درازت را

تن خاکی نمی فهمد سروش استجابت را
بیا با عشق معنا کن بلندای نمازت را

مسیر تلخ انسانی فنا ، حیف است اما تو
نرو با عشق برگردان مسیر انقراضت را
 
#ایمان_کاظمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀