باید کمی تمرین کنم مغرور بودن را
وقتی خودت میخواهی از من دور بودن را
چیزی نمیگویی ولی در عمق چشمانت
حس میکنم بیزاری و منفور بودن را
فرهادِ کوهِ بیستون از کتف و کول افتاد
از من گرفتی لذّت پرشور بودن را
دائم نشان میداد، من باور نمیکردم
رفتار سردت وصلهی ناجور بودن را
روزی که یک خودخواه بیمنطق دلت را برد
شاید بفهمی معنی مجبور بودن را
من پای برگشتن به سمتت را قلم کردم
دیگر نداری زحمت ساطور بودن را
اما بدان با رفتنم از دست خواهی داد
معشوقهی یک شاعر مشهور بودن را
#تقی_قاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی خودت میخواهی از من دور بودن را
چیزی نمیگویی ولی در عمق چشمانت
حس میکنم بیزاری و منفور بودن را
فرهادِ کوهِ بیستون از کتف و کول افتاد
از من گرفتی لذّت پرشور بودن را
دائم نشان میداد، من باور نمیکردم
رفتار سردت وصلهی ناجور بودن را
روزی که یک خودخواه بیمنطق دلت را برد
شاید بفهمی معنی مجبور بودن را
من پای برگشتن به سمتت را قلم کردم
دیگر نداری زحمت ساطور بودن را
اما بدان با رفتنم از دست خواهی داد
معشوقهی یک شاعر مشهور بودن را
#تقی_قاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از این معاشقهی گاهگاه میترسم
مرا ببخش؛ من از این نگاه میترسم
کم اشتباه نکردم تمام عمر و هنوز
از عادتم به همین یک گناه میترسم
چه چشمهای تو باشد چه روزگار خودم
من از هر آنچه که باشد سیاه میترسم
دوباره بغض گلویم به گریه نزدیک است
چو شیشه در شب سردم، از آه میترسم
بیـا برای رسیدن بـه هم دعا نکنیم
که از جدائیِ پایانِ راه میترسم...!
#تقی_قاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ببخش؛ من از این نگاه میترسم
کم اشتباه نکردم تمام عمر و هنوز
از عادتم به همین یک گناه میترسم
چه چشمهای تو باشد چه روزگار خودم
من از هر آنچه که باشد سیاه میترسم
دوباره بغض گلویم به گریه نزدیک است
چو شیشه در شب سردم، از آه میترسم
بیـا برای رسیدن بـه هم دعا نکنیم
که از جدائیِ پایانِ راه میترسم...!
#تقی_قاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀