💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
خیره در خندۀ #مهتاب
نوشتم با اشک:
ای تو ای زندگی ام
در هیاهوی نفس های
پر از اشک ببین
غرق رویای
#نگاهت شده ام
اشکهایم
همه
#شعر
خیره در قاب خیال
همچنان
منتظر معجزه ام
من از این فاصله
نزدیک ترین
فرد به دنیای تو ام
که
#بیایی و
بپیچی در باد
وصدایم بزنی
دل به یک واژه
پُر از عشق شود
و درودی که ندارد پایان.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای #رهگذر_دلربای_من
بیا
رها شویم از دنیایی که
خیالش پراز دلتنگی است!
حالِ #عاشقانه_هایش خراب ‌و
نگاهش شور است
دنیایی که #مجنونش بی وفاو
#لیلایش بی ثبات !
بیا
با هم برویم
جایی که صداقتِ احساس
لگدمال غرور و دروغ #آدمهایش نشود
جایی که #آدمهایش بِکر باشندو
تجسس برایشان علامت سوال..

بیا و
مرا َگذار و َگذر
که من ‌سرشار از
تسلسل نام و یادت
و با دمِ مسیحاییِ طنینِ صدایت
می خواهم
از #عشق بسُرایم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می خواهم
#تو را
#تمامی_تو_را
در بیتابی های سکوتم..
می خواهمت
کنار چهارگوشۀ #تنهاییِ دلم
زیر ناودان چشمانم
با واژگانی از #عشق
غزل غزل بسُرایمت..
بسُرایم
شعری روان
بر رود زلال احساسم..
تا هوای #نفس
مست نفسهایت شود..
راستی
چقدر وجود می خواهد
#دوست_داشتن...

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ منم‌ آن‌
#دختر گیسوی کمند،
از نژاد گل و سرسبزی و مهر
مثل یک
#شاپرکی رقص کنان
میدوم در دل دشت
باغ هم می رقصد!
قهوۀ چشم تو انگار
به من زل زده است!
گفته بودی
که من ساده دلِ دیوانه
از تبِ پیچ و خم گیسویم
با چه وضعی
به زمان برگردم!
#باورت هست اگر
تو کنارم باشی
کوله بار غمِ من سنگین نیست !
تو نگاهت زیباست
با نگاهی که
به رنگ پرِ یک شاپرک است،
#تو دل انگیزترین #معجزه‌ای،
#درمانی..
من به زیبایی یک حادثۀ #عشق
فقط مشتاقم
که بیایی و بخوانی،
نروی
اگر #عاشق باشی..

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آمدم دل بدهم رفتی و حالا چه کنم؟
با دلی سوخته لبریزِ تمنا چه کنم؟

به کجا می‌شود از معرکه عشق گریخت
نگهت کرده مرا واله و شیدا چه کنم؟

دلم از دست برفت از غم و اندوهِ فراق ،
دلِ شاعر شده بازیچۀ دنیا چه کنم؟

مانده تنها دل من گوشۀ دیوار دلت
پشت پس کوچه شب با دلِ تنها چه کنم؟

بیت و مصراع و تخلص همه در دست شما
به خدا خون چکد از جان غزل‌ها چه کنم؟

بازکن پنجرۀ دل که ببینی شده ام
با جهانی غم و حسرت منِ رسوا چه کنم؟

بی گمان این غزلم انچه دلم خواست نشد
من شدم مرثیه‌ خوان دلِ سودا چه کنم؟

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پشـتِ پنچرۀ خیس ِخیالم
صدای #باران از ابری حَزین
چکامۀ عشق می سرایدُ
زیر چترِ احساسم
شرحه شرحه شعر می‌شود!
کاش بارانی تر از باران
در خلوت سرای تنهایی خیالم
بوسه هایت را
به پای
گلبرگهای واژه های بیقرارم
بریزی..
من اینجا
غرق در رؤیا ردّ واژه ها را
با نَمی که برگلویم نشسته
دنبال می کنم
و باز
ناباورانه به خلوت
خاموش سکوت می رومُ
غرق در بوی باران
پیِ رؤیایی در حوالی آن دورها
#تو_را_منتظرم.

#فریبا_قربان_کریمی
‎ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#منم مسافر
دنیای واژه ها،
#دخترکی از شهر باران!
#نگاهم گرمِ نگاهِ گیرایِ #عشق
قلبم اسیر نگاه مستانه،
می نویسم!
میخواهم
زیباترین شعرم را
در نگاه پدر بخوانم
تا سنگ صبور دلتنگی هایم
با غزل واژه های لبخندش
ترجمان زندگی ام باشد
می خواهم
دست در دستانش
درکوچه پس کوچه های دلواپسی
کنار این بیقراری ها و
کلماتِ خیس
جرعه ای #عشق بنوشمُ
شرح عاشقی را
واژه واژه
با قلم احساسم شعر کنم..
منم #دختر_گیسو_بلند_چهار_فصل!
حوصلۀ #جمعه را
برهم  زده ام!
صدایم کن
من اینجا دلم را جایی حوالی
نبض دستانت
جا گذاشته ام..

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باخبر هستی در این کُنج قفس افتاده دل
می رود با يک غزل مشهورِ دورانت كند

پیلۀ #تنهایی‌اش را گاه‌گاهی پس بزن
می رود در شعر خود سر فصل دیوانت کند

می رود تا بر چکاد این #دماوند غیور
چون نسيم آيی و او مهمان طوفانت كند

می دود دنبال آن چشمان بازیگوش تو
با غرورِ خسته اش صد بوسه مهمانت کند

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل من  در تب دیدار برقص آمده است
واژه بر این لب خودکار برقص آمده است

مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
گوش کن شهر هم انگار برقص آمده است

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
خانه ام با در و دیوار برقص آمده است

دل من باز به لکنت غزلی از تو سرود
قافیه با تب تکرار برقص آمده است

نازنینا نظری کن که به جان آمده‌ام
این نفس در دلش اینبار برقص آمده است

حضرت عشق کجایی که ببینی اکنون
کنج آغوش تو گیتار برقص آمده است

بی تو یک حجمِ حقیر است برایم تهران
چشم من در پی ات ای یار برقص آمده است

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دل من گفت که آهسته برو
نمرۀ درد جهان
#بیست ببین،
چه کسی هست
دهد #ایست همین!
بین این فاصله ها
#عشق را می جستم
در زمین
ماه
پریشانی رود
آسمان
باد
درخت
ولی انگار نبود!
گرچه ترسیده ام
از رفتن #عشق،
در دل تنگ خودم
مانده ام از سر شوق،
که بیاید از راه
مثل آن پیچک مست
که به دیوار
ترک خوردۀ غم پیچیده،
مثل روییدن یک قاصدک
از سینۀ سنگ
بودنش معجزه است.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀