💖کافه شعر💖
2.36K subscribers
4.29K photos
2.85K videos
11 files
961 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای گل! نه همین معرکه‌ی من به تو گرم است
هنگامه‌ی صد سوخته‌خرمن به تو گرم است

گرم است به هم پشتِ رقیبان پی قتلم
ای آهِ جگرسوز! دل من به تو گرم است

ترکِ تو نگیرم اگرم بهرِ تو سوزند
چون شمع، سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است

سرحلقه‌ی ماتم‌زدگانی تو «فصیحی!»
بخْروش که هنگامه‌ی شیون به تو گرم است...

#فصیحی_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مطلع چشمت غزل را مست و بی غم می کند
پیش پایت واژه ی احساس، سر، خم می کند

قلب بیتاب قلم در هر ردیف و قافیه
نرم می رقصد، حضورت را مجسٌم می کند

نوشداروی نگاهت التیام دردهاست
زخمهای کهنه را عشق تو مرهم می کند

بودنت،،، هر جای این دنیا که باشی خوب من
سایه ی دلواپسی را از سرم کم می کند

هر چه افزون می شود دوری، بر این دلدادگی
بیشتر از پیش قلبم را مصمّم می کند

ما نمی بُرّیم و پیوند وفا را دم به دم
دستهای فاصله برعکس محکم می کند

عطر یادت در ضمیر بیتهای جان من
سینه را آغشته از گلهای مریم می کند

روز دیدار تو در قاموس قلبم : "روز عشق"
چشم شوق دفترم را غرق شبنم می کند


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بہار مےرسد
با چشمڪِ سبزِ عبورِ تُو ڪہ
سڪوتِ تماشاست.

بہار مےرسد
واژه پوست مےاَندازد
وَ ماهے بہ سطحِ آب بوسہ مےزَنَد.

ارغوان را
در آغوشِ پُرآفتابِ دشت دیدن
حتمےست.

پرنده‌وار بیا وُ بخوان!
ڪنارچہ‌اے از صداے خود را رها ساز
وَ از آن خونِ ڪہن
ڪہ در وجودت ریشہ دارد،
بہ رگ‌هایم روانہ ڪُن
تا پرنده از آستینِ شعر بیرون بیاورم!

بخند
وَ بہ نگاهے
شڪوفہ برقصان
اِےْ نبضِ تپنده‌ے حیات!
اِےْ مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَال!
ڪہ بہار هم
مثلِ شعرهاے من،
بہ چشم‌هاے تُو مدیون‌ است.



#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتی صورتی‌ست باغ تنت

دوباره خواب مرا می‌برد که تا ببرد
به روز صورتی‌ات رنگ مهربان شدنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیش باز در زدنت

تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت

درخت شکل تو بود و تو مثل آینه‌اش
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت

و از بهشت‌ترین شاخه روی گونهٔ چپ
شکوفه‌ای زده بودی به موی پرشکنت

پرنده‌ای که پرید از دهان بوسهٔ من
نشست زمزمه‌گر روی بوسهٔ دهنت

شکفته بودی و بی‌اختیار گفتم: آه
چه‌قدر صورتی صورتی‌ست باغ تنت!



#حسين_منزوى


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می‌پنداری که از غمانت رستم
یا بی‌تو صبور گشتم و بنشستم

یارب مرسان به هیچ شادی دستم
گر یک نفس از غم تو خالی هستم

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۵۷
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


نمی دانم ....آیا خبر داری؟
که هر شب
تمام کوچه های شب را
در خاموشی و انزوا
به یاد تو و به انتظار صبحی که تو می آیی
قدم می زنم
نمی دانم ....خبر داری؟؟؟
که من در آغوش دنیا به خواب نمی روم
آرامش من در یک بغل بودن توست
و نوازشی از سر انگشتان تو بر پریشانی گیسوانم؛؛؛
در تمام ساعتهای بی تو بودن
این رد عبور باران است
بر ابر چشمانم که بر سبزینه های انتظار می بارد
آرزویم آمدن توست
در این بهارانه های عاشقی
که قدم های تو بهارند در این پاییزان زرد و تنهایی
تو نوری و خورشید رخشان زندگی ام،،
من هر روز سر قرارِ چشم انتظاری هایم
دسته ایی گل سرخ
از نگاه منتظر پنجره می چینم
و در کنار جاده ی دلواپسی
خیره به راه آمدنت می مانم
می دانم همین جایی
نزدیکی به من، نسیم نفسهایت گونه هایم را نوازش می دهد
تو می آیی
همه ی دشت سینه ام پر می شود
از ارغوانی های عشقت
و عطر یاسهای سفید حضورت پر می کند مشام جانم را .....



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️همزبونم باش

▪️حمیرا


آهنگساز: ناصر چشم‌آذر
ترانه‌سرا: هما میرافشار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بازهم سرشکسته‌ام کردی
ای دل ساده! خسته‌ام کردی

پر و بالت نداده بودم کاش
که چنین دست‌بسته‌ام کردی

مثل آیینه‌ها ترک خوردی
خُرد و از خود گسسته‌ام کردی

ایستادی مقابلم یک عمر
بُهتِ در خود نشسته‌ام کردی

چوبِ عقلِ زمانه را خوردی
عاقبت سرشکسته‌ام کردی...

#احمد_شیروانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#بهار زیبا و دلربا
#دخترک_مو_پریشان
در جادۀ پر پیچ و خم و
محصور از درختان،
در طبیعتی منقوش
بدست پرودگار،
چمدانش را
برای آمدن آماده کرده است!
چشم #گلها خندان و
#صدای_هلهله_عشق
در گوش زمان پیچده است!
می خواهم
تا آمدنش عاشقانه
با ناب ترین واژه هایی
برخواسته از اعماق وجودم
او را ترسیم کنم!
می خواهم
مست از جام چشمانش
میان همین واژه ها در آغوش بگیرمش
تا بوته های یاس #احساسم
با شبنم بوسه هایش
میان اشعارم عطر افشانی کند و
بذر احساسم
در گوشه قلبش
جوانه زند!
#بهار_زیبایم!
بیا و شانه هایت را به من بده
می خواهم
با تو یک دلِ سیر #عاشقی کنم.

#فریبا_قربان_کریمی

پیشاپیش عید همه شما عزیزان مبارک باشه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


فال فنجان خوش نشانم میدهد چشمان تو
شوق این جان جان گمارد بر لب خندان  تو

صدجهان جان هم اگر بر من دهند یکبارکی
کل جانان  در جهان هم چون نگردد  آن تو

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق من،
ما هم‌دیگر را تشنه یافتیم
و سرکشیدیم هر آن‌چه که آب بود و خون،
ما هم‌دیگر را گرسنه یافتیم
و یک‌دیگر را به دندان کشیدیم،
آن‌گونه که آتش می‌کند
و زخم بر تن‌مان می‌گذارد.

اما در انتظار من بمان،
شیرینی خود را برایم نگه‌دار.
من نیز به تو
گل سرخی خواهم داد....

#پابلو_نرودا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
طرح اندام تو انگیزه‌ی معماری‌ها ست
دلت آیینه‌ی ایوان طلا کاری‌ها ست

باید از دور به لبخند تو قانع باشم
اخم تو عاقبت تلخ طمع‌کاری‌ها ست

جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریک‌ترین گوشه‌ی انباری‌ها ست

نفس بادِ صبا مشک‌فشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاری‌ها ست

با تو خوشبخت‌ترین مرد جهان خواهم شد
گر چه این خواسته‌ی قلبی بسیاری‌ها ست

گــاه آرامـم و گاهی نگران، دنیایم
شرح آشفته‌ای از مستی و هشیاری‌ها ست

نیمه‌ی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق این‌گونه گرفتاری‌ها ست

#رضا_نیکوکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفاگستر نسیم صبحگاهی
به رقص آورده گل های پگاهی

بخند ای آفتاب و روشنی بخش
بمیر ای جغد شب از رو سیاهی


#سلمان_هراتی
#صـبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی کنارم هستی و من را نمی‌بوسی
توهین به دنیا می‌کنم با فحش ناموسی


مانند هر پیری که می‌بیند تو را در شهر
ترسم نماند در دلم جز آه و افسوسی

پیچیده مثل شعر #صائب می‌شوی گاهی
گاهی شبیه شعر #سعدی سهل و ملموسی

در شعرهای قوم لُر بسیار آوررند
تشبیه بالای تو را با برنوی روسی

ای کاش می‌دیدی که من ،در مشهد عشقت
آورده بودم بال‌هایم را به پابوسی

غم از در و دیوار قلبم می‌رود بالا
پایین کشیده پرچمم را بُغض منحوسی

از داغ عشق و عاشقی مردند اجدادم
جا مانده از آن‌ها برایم درد موروثی

باور کن این را آخر دنیاست ،محبوبم
وقتی کنارم هستی و من را نمی‌بوسی

#احمد_جم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو شاید، من ولی، از یاد تو غفلت نمی‌کردم
برای دوستی با غیر تو، رغبت نمی‌کردم

هزاران بار سویت آمدم، چون موج و برگشتم
برای گفتن حرف دلم، جرأت نمی‌کردم

به جمع دردهایم درد عشق افزوده کِی می‌شود
اگر آن روز در چشمان تو دقت نمی‌کردم

چنان در گیر و دار عشق افتادم، کی بی‌اغراق
برای هیچ کار دیگری فرصت نمی‌کردم

از او با دیگران چیزی نمی‌گفتم، من از غیرت
چنان دیوانه‌ها، جز با خودم، صحبت نمی‌کردم


#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تپش تپش تپشِ قلب من به خاطر توست
به شوقِ بودن تو، نبضِ دل تپیدنی است

اگر مدد بکند دستِ پُرسخاوت عشق
به دست گرم تو، دستان من رسیدنی است

بمان کنار من و شادی جهانم باش
بمان که با تو غم از بامِ دل پریدنی است...

#حسین_فروتن

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به وسوسه ی عشق
قلم بدست می گیرم
می نویسم....!
به اندازه ی تمام دلتنگی هایم
چشمان دلتنگم می بارد
قلم لای دفتر و کاغذ می لرزد
دفترم خیس
دلم لرزان
هستی ام خزان
درون اندیشه ام با یاد
لب و گیسویت
به سر سخن دارم
این بار به هق هق قلم می نویسم
عشق تو بود و نبودم
حسود این نگاهم
دلارام...!
عشق تو را به گنجی گران  دارم...

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شـرر عـشق بـه جـان آمــد و مـا دود شـدیـم
درسی از عشـق نفـهـمیده و  مـردود  شـدیـم

دل بـه دریــای خیـالی زده بــا حـســرت و آه
تـا که در مـوج جنـون یـکسره مفـقـود شدیم

بــا یـکی ســاغــر مــستــانــه و  نــاز نـگــهت
بــر در میکــده ی عشـق تـو مشـهـود شـدیـم

از هـمان روز کـه در کوی تـو سـاکن شده ایم
از نــگاه  هـمـه گان یکـسـره مطــرود شــدیم

چشــم دل بـر گـذر ثــانیـه هـا دوختـــه بـود
نــا گه  از آمـدنــت والـه و خـشنــود شــدیـم

در پی وصــل تــو با حـال پـریشـان و حـزین
دل بـه دریـا زده تــا سـاحـل غـم رود شـدیم

کعبــه ی عشـق هــمـه چهــره ی زیـبا تو بود
تـا فــراســوی رخت در پی مقـصـود شـدیـم

گر چـه دیـوانـه ی آن چشـم خمـار تو شدیم
درهم آغوشی شب پیش توچون عود شدیم

شــرری از نـگـهش بـا دل "نـاصـح" چه نـکرد
تـا که باغمـزه ی او هرچه که فـرمود شـدیم


#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀