💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
🌿 سکوت می کنم و عشق ،
در دلم جاریست

که این شگفت ترین نوع
خویشتن داریست ...

#حسين_منزوى


💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
لبت صریح ترین آیه‌ی شکوفایی است
و چشم‌هایت، شعر سیاه گویایی است

چه چیز داری با خویشتن که دیدارت
چو قله های مه‌آلود، محو و رویایی است

چگونه وصف کنم هیأت غریب تو را
که در کمال ظرافت کمال والایی است

تو از معابد مشرق زمین عظیم‌تری
کنون شکوه تو و بهت من تماشایی است

در آسمانه‌ی دریای دیدگان تو، شرم
گشوده بال‌تر از مرغکان دریایی است

شمیم وحشی گیسوی کولی‌ات نازم
که خوابناک‌تر از عطرهای صحرایی است

مجال بوسه به لب‌های خویشتن بدهیم
که این بلیغ ترین مبحث شناسایی است

نمی‌شود به فراموشی‌ات سپرد و گذشت
چنین که یاد تو زودآشنا و هرجایی است

تو-باری-اینک از اوج بی‌نیازی خود
که چون غریبی من مبهم و معمایی است،

پناه غربت غمناک دست‌هایی باش
که دردناک‌ترین، ساقه های تنهایی است.

#حسين_منزوى

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
هزار عاشق دیوانه در من است ڪه هرگز

به هیچ #پند و فسونی نمی ڪنند رهایت

#حسين_منزوى

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
دوبــاره می نـویسمت
کنـارِ بیــــت آخـــــرم
و چکه چکه، می چکم
بـه ســطرهای دفـترم
تـــو مثل مـاهِ برکه ای
و من غریق مست شب
دوباره تـو، دوباره مـن
شـناوری، شناورم ...!!!

#حسين_منزوى

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
دوبــاره می نـویسمت
کنـارِ بیــــت آخـــــرم
و چکه چکه، می چکم
بـه ســطرهای دفـترم
تـــو مثل مـاهِ برکه ای
و من غریق مست شب
دوباره تـو، دوباره مـن
شـناوری، شناورم ...!!!

#حسين_منزوى🌹

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
ديده ام خورشيد را در خواب، تعبيرش تويی
خواب دريا و شب مهتاب تعبيرش تويی

زآن لب شيرين حوالت کن برايم بوسه ای
ای که رويای شراب ناب تعبيرش تويی

ُ#حسين_منزوى

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
درچشمم از تمامیِ خوبان سری هنوز


#حسين_منزوى


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هراس نیست مرا، تا تو در کنارِ منی
بگو تمامِ جهانم زند، صَلای سِتیز ...

#حسين_منزوى

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای یار دور دست! که دل میبری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه ‌ات، زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین
عمرم گذشته است و توأم در سری هنوز

ای چلچراغ کهنه که ز آنسوی سال‌ ها
از هر چراغ تازه، فروزان ‌تری هنوز

بالین و بسترم  همه از گل بیاکَنی
شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه های وسوسه، بارآوری هنوز

با جرعه ‌ای زبوی تو ازخویش میروم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

#حسين_منزوى🌹


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتی صورتی‌ست باغ تنت

دوباره خواب مرا می‌برد که تا ببرد
به روز صورتی‌ات رنگ مهربان شدنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت

چه روزی، آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیش باز در زدنت

تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت

درخت شکل تو بود و تو مثل آینه‌اش
شکوفه‌های هلو رُسته روی پیرهنت

و از بهشت‌ترین شاخه روی گونهٔ چپ
شکوفه‌ای زده بودی به موی پرشکنت

پرنده‌ای که پرید از دهان بوسهٔ من
نشست زمزمه‌گر روی بوسهٔ دهنت

شکفته بودی و بی‌اختیار گفتم: آه
چه‌قدر صورتی صورتی‌ست باغ تنت!



#حسين_منزوى


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀