Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📝 چند ماه است #شادی را در #زندگی پیدا کردهام ... با یادآوریِ حتمی بودنِ #مرگ و با به صلح رسیدن با آن. ... که اگر همین حالا بمیرم راضیام. ... چیزی در زندگیام نیست که دو دستی چسبیده باشم و نگران باشم از دست برود. صد میلیارد آدم آمدهاند و مُردهاند. من هم میمیرم. ممکن است گاهی به خاطر طبیعت انسانی و فراموشی لحظهای، نگرانِ از دستدادنِ چیزی بشوم. یا اضطراب داشتهباشم. اما در تصویر کلی تغییری ایجاد نمیکند. از درون خوشحالم و به نظرم زندگی جدی نیست. نه افسوسی از گذشته دارم و نه آرزویی برای آینده. ... احتمالا آسانیِ مرگ برایم از همینجا میآید. ... تنها چیزی که واقعی است و تجربه میکنم همین لحظهی حال است. همین جایی که نشستهام و چیزهایی که میبینم و میشنوم و لمس میکنم. ... به فکرم میرسد که آدم اگر حتی در یک لحظه از زندگی حضورِ بدون نقاب داشته باشد برای تمام عمر کافیست. ...
🔸
... کمکم یاد گرفتم که اعتماد کنم به جهان هستی. که تماشا کنم چهطور میشکفد در هر لحظه. ... یاد گرفتم عنان زندگی اساساً دست من نیست. این فکر را درونی کردم که زندگی اساسا به میل من رقم نمیخورد. ... هر چه بیشتر برای کنترل زندگی تلاش میکردم بیشتر در عذاب بودم. یاد گرفتم که وقوع اتفاق در جهان هستی بر رابطهی علت و معلولی استوار نیست. ... اگر هم دلیلی برای یک اتفاق باشد، وجودِ همهی جهان هستی و ارتباط همهی اجزای آن با همدیگر در هر لحظه است.
🔹
همین شد که کشیده شدم به جمعهای صوفیانه. ... لذتِ نشستن با آدمهای عاشقی که همهی جهان را یکی میدانند. و تمایز بین خود و دیگری را توهمِ نفس. و علاقهمند شدم به یادگیری دربارهی بودیسم و فلسفههای شرقی. این که هیچ چیزی در جهان هستی دائمی نیست و رنج انسان از آنجا میآید که او جایی بیرون از خود دنبال شادی میگردد و لذتجوست. بیشتر کتابهایی که این روزها میخوانم دربارهی تاریخ جهان هستی است. دربارهی این چهاردهمیلیارد سال. و تاریخ پیدایش زمین. شکلگیری حیات. تحول ذهن. و اندیشیدن به فضای بیکران هستی با نگاه به آسمانی که همه جا با ماست. اصلا تا آسمان هست آرامش پیش ماست. و برگشتهام به نمازهای روزانه. منظورم مناسک مسلمانها نیست؛ هر چند آن هم اگر درست اجرا شود احتمالا آثار مشابهی دارد. منظورم نشستن با خود در تنهایی و تمرکز روی دم و بازدم و بدن و حواس پنجگانه است. و معلمهای خوبی پیدا کردهام در این ماهها. مثل #آلن_واتس، ترنس مککنا، #کریشنا_مورتی، #سهراب_سپهری، #داریوش_شایگان، #مولانا.
🔸
و یاد گرفتم که زندگی را به شکل یک بازی ببینم. آدم بازی میکند که استعدادهاش را تمرین دهد و چیزی یاد بگیرد و کودک درونش بیدار باشد، نه که در پی بازی سرخورده و مضطرب و گرفتار شود. ... آدمها بازیهای زیادی دارند؛ بعضی بازیها احتمالا برکتهایی با خود دارد. بعضی نه. شاید انتخاب کنیم در بعضیشان شرکت کنیم و بازیگر خلاقی باشیم. شاید از بعضی بازیها دوری کنیم و دلیلی پیدا نکنیم برای مشارکت. مشکل وقتی پیش میآید که بازیها آنطور جدی گرفته میشوند که فراموش میکنیم بازیاند و شکلهای ازلی و ابدی ندارند.
🔹
... من هم درگیر بازیهای زندگیام. ... اما یک تغییر مهم اتفاق افتاده. ... این که یاد گرفتهام جریان زندگی هیچوقت غیرعادی نیست. این ما انسانها هستیم که آن را عادی و غیرعادی میفهمیم. اصلا تاریخ حیاتِ گونهی انسان روی این سیاره در مقایسه با تاریخ هستی چیزی نیست که بخواهد عادی یا غیرعادی باشد؛ .... و البته تکتک ما که در تجربهی حیرتانگیز و آگاهانهی وجود شریکایم اقبال بلندی داشتهایم. ... چهطور میشود «بود» و به این وضعیت تحیرآور فکر کرد و در پاسخ به سؤال «حالت چهطور است؟» گفت «خوب نیستم»؟ ناراحتی و ترس از درگیربودنِ ما با خودمان میآید. از فراموش کردنِ پیوستگیِ همه چیز در جهان هستی.
🔸
در حوزهی مناسبات شخصی چیزهایی برایم مهم است؛ مثل دروغ نگفتن. غیبت نکردن. توطئه علیه دیگری نچیدن. و در حوزهی عمومی هم چیزهایی. مثل نه گفتن به نژادپرستی. تبعیض. سؤالی که دارم این است که چهطور میشود بین تماشاگرِ جهان بودن از یک سو و تلاش برای تغییر آن از سوی دیگر صلح ایجاد کرد؟ ... با مسألهی عدالت و اخلاق در مناسبات فردی و اجتماعی چه کنیم؟ اگر زشت و زیبا و تاریکی و روشنی همه جلوههای تحیرآور یک وجودند، چهطور یکی را بر دیگری ارجح بدانیم؟ چهطور چیزی را نور بدانیم و چیزی را تاریکی؟ میفهمم که بودن در لحظهی حال با خود شفقت میآورد. نمیشود تماشاگرِ انسان بود و او را دوست نداشت. و نمیشود تماشاگر طبیعت بود و به مراقبت از آن نیاندیشید. اما ... باید به این سؤال فکر کنم که با کدام جهانبینی ساماندهندهی عملهای جمعی خیرخواهانه شویم.
✍🏼 #علی_عبدی
⬅️ متن کامل
🔗 منبع
#جستار
#بودا #ناپایندگی #تعادل_ذهن
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
🔸
... کمکم یاد گرفتم که اعتماد کنم به جهان هستی. که تماشا کنم چهطور میشکفد در هر لحظه. ... یاد گرفتم عنان زندگی اساساً دست من نیست. این فکر را درونی کردم که زندگی اساسا به میل من رقم نمیخورد. ... هر چه بیشتر برای کنترل زندگی تلاش میکردم بیشتر در عذاب بودم. یاد گرفتم که وقوع اتفاق در جهان هستی بر رابطهی علت و معلولی استوار نیست. ... اگر هم دلیلی برای یک اتفاق باشد، وجودِ همهی جهان هستی و ارتباط همهی اجزای آن با همدیگر در هر لحظه است.
🔹
همین شد که کشیده شدم به جمعهای صوفیانه. ... لذتِ نشستن با آدمهای عاشقی که همهی جهان را یکی میدانند. و تمایز بین خود و دیگری را توهمِ نفس. و علاقهمند شدم به یادگیری دربارهی بودیسم و فلسفههای شرقی. این که هیچ چیزی در جهان هستی دائمی نیست و رنج انسان از آنجا میآید که او جایی بیرون از خود دنبال شادی میگردد و لذتجوست. بیشتر کتابهایی که این روزها میخوانم دربارهی تاریخ جهان هستی است. دربارهی این چهاردهمیلیارد سال. و تاریخ پیدایش زمین. شکلگیری حیات. تحول ذهن. و اندیشیدن به فضای بیکران هستی با نگاه به آسمانی که همه جا با ماست. اصلا تا آسمان هست آرامش پیش ماست. و برگشتهام به نمازهای روزانه. منظورم مناسک مسلمانها نیست؛ هر چند آن هم اگر درست اجرا شود احتمالا آثار مشابهی دارد. منظورم نشستن با خود در تنهایی و تمرکز روی دم و بازدم و بدن و حواس پنجگانه است. و معلمهای خوبی پیدا کردهام در این ماهها. مثل #آلن_واتس، ترنس مککنا، #کریشنا_مورتی، #سهراب_سپهری، #داریوش_شایگان، #مولانا.
🔸
و یاد گرفتم که زندگی را به شکل یک بازی ببینم. آدم بازی میکند که استعدادهاش را تمرین دهد و چیزی یاد بگیرد و کودک درونش بیدار باشد، نه که در پی بازی سرخورده و مضطرب و گرفتار شود. ... آدمها بازیهای زیادی دارند؛ بعضی بازیها احتمالا برکتهایی با خود دارد. بعضی نه. شاید انتخاب کنیم در بعضیشان شرکت کنیم و بازیگر خلاقی باشیم. شاید از بعضی بازیها دوری کنیم و دلیلی پیدا نکنیم برای مشارکت. مشکل وقتی پیش میآید که بازیها آنطور جدی گرفته میشوند که فراموش میکنیم بازیاند و شکلهای ازلی و ابدی ندارند.
🔹
... من هم درگیر بازیهای زندگیام. ... اما یک تغییر مهم اتفاق افتاده. ... این که یاد گرفتهام جریان زندگی هیچوقت غیرعادی نیست. این ما انسانها هستیم که آن را عادی و غیرعادی میفهمیم. اصلا تاریخ حیاتِ گونهی انسان روی این سیاره در مقایسه با تاریخ هستی چیزی نیست که بخواهد عادی یا غیرعادی باشد؛ .... و البته تکتک ما که در تجربهی حیرتانگیز و آگاهانهی وجود شریکایم اقبال بلندی داشتهایم. ... چهطور میشود «بود» و به این وضعیت تحیرآور فکر کرد و در پاسخ به سؤال «حالت چهطور است؟» گفت «خوب نیستم»؟ ناراحتی و ترس از درگیربودنِ ما با خودمان میآید. از فراموش کردنِ پیوستگیِ همه چیز در جهان هستی.
🔸
در حوزهی مناسبات شخصی چیزهایی برایم مهم است؛ مثل دروغ نگفتن. غیبت نکردن. توطئه علیه دیگری نچیدن. و در حوزهی عمومی هم چیزهایی. مثل نه گفتن به نژادپرستی. تبعیض. سؤالی که دارم این است که چهطور میشود بین تماشاگرِ جهان بودن از یک سو و تلاش برای تغییر آن از سوی دیگر صلح ایجاد کرد؟ ... با مسألهی عدالت و اخلاق در مناسبات فردی و اجتماعی چه کنیم؟ اگر زشت و زیبا و تاریکی و روشنی همه جلوههای تحیرآور یک وجودند، چهطور یکی را بر دیگری ارجح بدانیم؟ چهطور چیزی را نور بدانیم و چیزی را تاریکی؟ میفهمم که بودن در لحظهی حال با خود شفقت میآورد. نمیشود تماشاگرِ انسان بود و او را دوست نداشت. و نمیشود تماشاگر طبیعت بود و به مراقبت از آن نیاندیشید. اما ... باید به این سؤال فکر کنم که با کدام جهانبینی ساماندهندهی عملهای جمعی خیرخواهانه شویم.
✍🏼 #علی_عبدی
⬅️ متن کامل
🔗 منبع
#جستار
#بودا #ناپایندگی #تعادل_ذهن
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 #ایرج_افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 #ایرج_افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎶 #موسیقی ایرانی و شعر فارسی، به عنوان #صادرات_فرهنگی
«اندک اندک» یکی از مشهورترین تصنیفهای شهرام ناظری روی شعر #مولانا حاصل همکاری او با جلال ذوالفنون است که در آلبوم گل صدبرگ در سال ۱۳۶۰ و به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا منتشر شد.
این تصنیف خاطرهانگیز برای ایرانیان را اینبار نه در ایران، که در ژاپن بشنوید. جایی که خواننده ایرانی ساکن ژاپن، امین چوقادی با همراهی نوازندگان خوب ژاپنی سازهای ایرانی این تصنیف را در توکیو اجرا میکنند.
منبع
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
«اندک اندک» یکی از مشهورترین تصنیفهای شهرام ناظری روی شعر #مولانا حاصل همکاری او با جلال ذوالفنون است که در آلبوم گل صدبرگ در سال ۱۳۶۰ و به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا منتشر شد.
این تصنیف خاطرهانگیز برای ایرانیان را اینبار نه در ایران، که در ژاپن بشنوید. جایی که خواننده ایرانی ساکن ژاپن، امین چوقادی با همراهی نوازندگان خوب ژاپنی سازهای ایرانی این تصنیف را در توکیو اجرا میکنند.
منبع
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 ایرج افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 ایرج افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
▪️به یاد ناهید معتمدی، نخستین مدرس دورههای خودشناسی مبتنی بر آموزهها و #روانکاوی کارل گوستاو یونگ در ایران، که اخیراً در تهران درگذشت؛ آموزگاری چیرهدست که دلبستۀ ایران بود و دغدغۀ انسان را داشت.
او زنی خردمند، سخنور، پویا، سادهزیست، مقتدر و در عین حال بسیار متواضع و صاحب روحی حساس و سرشار از شور زندگی و شوقِ آموزگاری و ارتباط با انسانها بود؛ وی سالها با آموزههای خود چراغی پیش روی دیگران نگاه داشت و توانست افراد بسیاری را در مسیر رشد فردی یاری کند.
یادش گرامی باد!
🔻مصاحبه او به همراه همکار و همسرش، تورج بنیصدر درباره یونگ، #مولانا، #عرفان و کهنالگوها
قسمت اول: از جمادی مُردم و نامی شدم!
قسمت دوم: از بهشت ناآگاهی تا بهشت آگاهی
#روانشناسی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
او زنی خردمند، سخنور، پویا، سادهزیست، مقتدر و در عین حال بسیار متواضع و صاحب روحی حساس و سرشار از شور زندگی و شوقِ آموزگاری و ارتباط با انسانها بود؛ وی سالها با آموزههای خود چراغی پیش روی دیگران نگاه داشت و توانست افراد بسیاری را در مسیر رشد فردی یاری کند.
یادش گرامی باد!
🔻مصاحبه او به همراه همکار و همسرش، تورج بنیصدر درباره یونگ، #مولانا، #عرفان و کهنالگوها
قسمت اول: از جمادی مُردم و نامی شدم!
قسمت دوم: از بهشت ناآگاهی تا بهشت آگاهی
#روانشناسی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
خود غریبی در جهان چون شمس نیست
مجید سلیمانی
💠 خود غریبی در جهان چون شمس نیست.
گفتاری دربارۀ #شمس_تبریزی و #مولانا
🎙 مجید سلیمانی
🔗 منبع (نسخۀ تصویری همراه با پرسشها و پاسخها)
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
گفتاری دربارۀ #شمس_تبریزی و #مولانا
🎙 مجید سلیمانی
🔗 منبع (نسخۀ تصویری همراه با پرسشها و پاسخها)
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
🗣 نظر مولانا دربارهٔ نصیحتکردن
#مولانا معتقد است که نصیحتکردنِ مستقیم نهتنها مؤثر نیست، بلکه گاهی نتیجهٔ عکس میدهد! بهخصوص در فرهنگ ما که نصیحتکردن خیلی جایگاه مهمی دارد و هر کسی را میبینی میخواهد دیگران را نصیحت کند و واعظِ غیرمُتّعِظ شود.
«واعظ غیرمتعظ» یعنی کسی که دیگران را نصیحت میکند، ولی خودش اصلاً عمل نمیکند به آن چیزهایی که میگوید.
مولانا برای اینگونه نصیحتکردنها کوچکترین ارزشی قائل نیست و میگوید:
پنـدِ فـعلی خلق را جذابتر
که رَود در جانِ هر باگوش و کر
اَندرو وَهــمِ امیـری کـم بـُود
در حشَم تأثیر آن محکم بـود
در دیوان شمس میگوید:
من خواجـهٔ گفتـاری بسـیار شـنیدهسـتم
من خواجه ندیدهستم گفتاری و کرداری
یعنی کسی که به حرفی که میزند و آن چیزی که میگوید، خودش پایبند باشد و عمل کند. «پندِ فعلی» یعنی پند عملی؛ یعنی کسی که میخواهد دیگران یک راه درستی را پیش بگیرند، باید خودش از همان راه حرکت کند و در عمل نشان بدهد که این راه نتیجهٔ مثبت دارد و آدم را به مقصود میرساند. مثلاً در داستان «طوطی و بازرگان»:
گفت طوطی کو به فعلم پند داد
که رهــــا کــن لـطـف آواز و وِداد
زانکـه آوازت تــو را در بنـد کـرد
خویشـتن مُرده پیِ این پند کرد
یعنی آن طوطی عملاً پندِ فعلی به آن طوطی دیگر داده است.
هر چقدر هم آدمها کر باشند وقتی یک پند عملی را با چشمشان ببینند رویشان اثر میگذارد.
بیت دومش یک نکتهٔ بسیار روانشناسانهٔ عمیقی است که خیلی باید روی آن دقت کرد میگوید:
انــدرو وهــمِ امیـری کـم بُـود
یعنی یک نفر که نشسته دارد یک نفر دیگر را نصیحت میکند، در عمل دارد به او میگوید من بهتر از تو میفهمم و عقلم بهتر میرسد و تو محکومی که بنشینی و به حرفهای من گوش کنی و بپذیری و عمل کنی و چون آدمها هیچکدامشان حاضر نیستند قبول کنند که عقلشان از آن دیگری کمتر است، بنابراین دربرابر چنین کاری، حالت دفاعی میگیرند به خودشان.
شیخ اجلّ، سعدی شیرازی، میفرماید:
همهکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
یعنی هر کس را میبینی فکر میکند عقلش از همه بیشتر کار میکند و بچهاش از همه خوشگلتر است؛ حتی سوسک به بچهاش میگوید قربان دست و پای بلوریات.
دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی، این نکته را از سعدی گرفته و اینگونه پرورانده که: آدمها ممکن است در مورد خیلی چیزها شِکْوِه داشته باشند؛ مثلاً یک نفر شکایت داشته باشد از اینکه چرا قدش از آن دیگری کوتاهتر است یا ثروتش یا علمش از آن دیگری کمتر است، ولی تا بهحال هیچکس شکوه نکرده است که: «چرا عقل من از آن دیگری کمتر است؟» و هیچ بنیبشری پیدا نشده که اعتراف کند و ناراحت باشد از این که عقلش کم است؛ بنابراین کسی که نشسته و یکی دیگر را نصیحت میکند، غیرمستقیم به او میگوید که من بهتر از تو میفهمم. «امیر» هستم و تو باید اطاعت کنی و طرف مقابل هم جبهه میگیرد و حالت دفاعی میگیرد به خودش و ممکن است نتیجهٔ عکس بدهد.
🎙 مهدی نوریان
🔗 منبع
@Jaryaann
#مولانا معتقد است که نصیحتکردنِ مستقیم نهتنها مؤثر نیست، بلکه گاهی نتیجهٔ عکس میدهد! بهخصوص در فرهنگ ما که نصیحتکردن خیلی جایگاه مهمی دارد و هر کسی را میبینی میخواهد دیگران را نصیحت کند و واعظِ غیرمُتّعِظ شود.
«واعظ غیرمتعظ» یعنی کسی که دیگران را نصیحت میکند، ولی خودش اصلاً عمل نمیکند به آن چیزهایی که میگوید.
مولانا برای اینگونه نصیحتکردنها کوچکترین ارزشی قائل نیست و میگوید:
پنـدِ فـعلی خلق را جذابتر
که رَود در جانِ هر باگوش و کر
اَندرو وَهــمِ امیـری کـم بـُود
در حشَم تأثیر آن محکم بـود
در دیوان شمس میگوید:
من خواجـهٔ گفتـاری بسـیار شـنیدهسـتم
من خواجه ندیدهستم گفتاری و کرداری
یعنی کسی که به حرفی که میزند و آن چیزی که میگوید، خودش پایبند باشد و عمل کند. «پندِ فعلی» یعنی پند عملی؛ یعنی کسی که میخواهد دیگران یک راه درستی را پیش بگیرند، باید خودش از همان راه حرکت کند و در عمل نشان بدهد که این راه نتیجهٔ مثبت دارد و آدم را به مقصود میرساند. مثلاً در داستان «طوطی و بازرگان»:
گفت طوطی کو به فعلم پند داد
که رهــــا کــن لـطـف آواز و وِداد
زانکـه آوازت تــو را در بنـد کـرد
خویشـتن مُرده پیِ این پند کرد
یعنی آن طوطی عملاً پندِ فعلی به آن طوطی دیگر داده است.
هر چقدر هم آدمها کر باشند وقتی یک پند عملی را با چشمشان ببینند رویشان اثر میگذارد.
بیت دومش یک نکتهٔ بسیار روانشناسانهٔ عمیقی است که خیلی باید روی آن دقت کرد میگوید:
انــدرو وهــمِ امیـری کـم بُـود
یعنی یک نفر که نشسته دارد یک نفر دیگر را نصیحت میکند، در عمل دارد به او میگوید من بهتر از تو میفهمم و عقلم بهتر میرسد و تو محکومی که بنشینی و به حرفهای من گوش کنی و بپذیری و عمل کنی و چون آدمها هیچکدامشان حاضر نیستند قبول کنند که عقلشان از آن دیگری کمتر است، بنابراین دربرابر چنین کاری، حالت دفاعی میگیرند به خودشان.
شیخ اجلّ، سعدی شیرازی، میفرماید:
همهکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
یعنی هر کس را میبینی فکر میکند عقلش از همه بیشتر کار میکند و بچهاش از همه خوشگلتر است؛ حتی سوسک به بچهاش میگوید قربان دست و پای بلوریات.
دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی، این نکته را از سعدی گرفته و اینگونه پرورانده که: آدمها ممکن است در مورد خیلی چیزها شِکْوِه داشته باشند؛ مثلاً یک نفر شکایت داشته باشد از اینکه چرا قدش از آن دیگری کوتاهتر است یا ثروتش یا علمش از آن دیگری کمتر است، ولی تا بهحال هیچکس شکوه نکرده است که: «چرا عقل من از آن دیگری کمتر است؟» و هیچ بنیبشری پیدا نشده که اعتراف کند و ناراحت باشد از این که عقلش کم است؛ بنابراین کسی که نشسته و یکی دیگر را نصیحت میکند، غیرمستقیم به او میگوید که من بهتر از تو میفهمم. «امیر» هستم و تو باید اطاعت کنی و طرف مقابل هم جبهه میگیرد و حالت دفاعی میگیرد به خودش و ممکن است نتیجهٔ عکس بدهد.
🎙 مهدی نوریان
🔗 منبع
@Jaryaann
خود غریبی در جهان چون شمس نیست
مجید سلیمانی
💠 خود غریبی در جهان چون شمس نیست.
گفتاری دربارۀ #شمس_تبریزی و #مولانا
🎙 مجید سلیمانی
🔗 منبع (نسخۀ تصویری همراه با پرسشها و پاسخها)
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
گفتاری دربارۀ #شمس_تبریزی و #مولانا
🎙 مجید سلیمانی
🔗 منبع (نسخۀ تصویری همراه با پرسشها و پاسخها)
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 #ایرج_افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
✍🏼 #ایرج_افشار
متن کامل:
مولوی و امیرخسرو دهلوی دو مرزگستر قلمرو زبان و ادب فارسی
منبع:
کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
#ایران_فرهنگی #شعر #فارسی #مولانا
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪دولتمند خالاُف (خال یا خالزاده) موسیقیدان و خوانندهٔ سرشناس #تاجیکستان در ۷۳ سالگی در شهر دوشنبه درگذشت. او استاد موسیقی محلی جنوب تاجیکستان است که فلک نام دارد.
دولتمند «ششمقام» (موسیقی سنتی فرارود) را در کنسرواتوار موسیقی دوشنبه آموخت؛ نوازنده سازهایی مانند دوتار و قیچک و بزرگترین فلکسرای تاجیکستان بود. به خاطر آموختن موسیقی در دانشگاه هنر تاجیکستان با موسیقی جهان نیز آشنا بود. او ضمن پایبندی به موسیقی اصیل تاجیکستان و استفاده از اشعار مولانا اجراهایی با ارکسترهای سمفونیک و گروه کر نیز در کارنامه خود داشت و در کار خود از شعر شاعران معاصر نیز استفاده میکرد.
#دولتمند_خالف که اجراهایی در شهرهای ایران مانند کرمان داشت و با هنرمندان ایرانی همچون شهرام ناظری همکاری کرده بود، با تصنیفهای «شاه پناهم بده» و «دیوانه شو» و «دور مشو» در ایران شناخته شده است.
🎶 اجرای تصنیف «دیوانه شو» با شعر #مولانا در «جشنواره موسیقی عرفانی قونیه» در سال ۲۰۱۹
🔗 منبع ویدئو: کانال کُرُن
#موسیقی #ریشههای_مشترک
@Jaryaann
دولتمند «ششمقام» (موسیقی سنتی فرارود) را در کنسرواتوار موسیقی دوشنبه آموخت؛ نوازنده سازهایی مانند دوتار و قیچک و بزرگترین فلکسرای تاجیکستان بود. به خاطر آموختن موسیقی در دانشگاه هنر تاجیکستان با موسیقی جهان نیز آشنا بود. او ضمن پایبندی به موسیقی اصیل تاجیکستان و استفاده از اشعار مولانا اجراهایی با ارکسترهای سمفونیک و گروه کر نیز در کارنامه خود داشت و در کار خود از شعر شاعران معاصر نیز استفاده میکرد.
#دولتمند_خالف که اجراهایی در شهرهای ایران مانند کرمان داشت و با هنرمندان ایرانی همچون شهرام ناظری همکاری کرده بود، با تصنیفهای «شاه پناهم بده» و «دیوانه شو» و «دور مشو» در ایران شناخته شده است.
🎶 اجرای تصنیف «دیوانه شو» با شعر #مولانا در «جشنواره موسیقی عرفانی قونیه» در سال ۲۰۱۹
🔗 منبع ویدئو: کانال کُرُن
#موسیقی #ریشههای_مشترک
@Jaryaann
رابطۀ شمس و مولانا
عبدالحسین زرینکوب
◽️رابطهٔ شمس و مولانا
🎙دکتر #عبدالحسین_زرینکوب
📍سخنرانی در دانشگاه هاروارد | سال ۱۳۷۲
➖ با مقدمهای از دکتر #احمد_مهدوی_دامغانی
🔗 منبع: چراغداران (برنامهٔ سخن و سخنوران)
🗓 ۲۴ شهریور، سالروز درگذشت استاد زرینکوب
#شمس_تبریزی و #مولانا
@Jaryaann
🎙دکتر #عبدالحسین_زرینکوب
📍سخنرانی در دانشگاه هاروارد | سال ۱۳۷۲
➖ با مقدمهای از دکتر #احمد_مهدوی_دامغانی
🔗 منبع: چراغداران (برنامهٔ سخن و سخنوران)
🗓 ۲۴ شهریور، سالروز درگذشت استاد زرینکوب
#شمس_تبریزی و #مولانا
@Jaryaann