💠دیدار با اعضای "بنیاد مازندران پژوهی انوشه" در #شهر_کتاب_رویان به پاس هفته ی بزرگداشت مازندران
🗓دوشنبه 21 آبان، ساعت 4:30 عصر
👌حضور برای عموم آزاد است.
🆔 @Haavest
🗓دوشنبه 21 آبان، ساعت 4:30 عصر
👌حضور برای عموم آزاد است.
🆔 @Haavest
🔻مراسم امضا یادبود استاد جمشید مشایخی در بابل
مراسم #امضا_یادبود استاد جمشید #مشایخی هنرمند فقید سینما،تئاتر و تلویزیون از سوی دبیرخانه جشنواره بین المللی فیلم وارش بامشارکت #شهر_کتاب_بابل برگزار خواهد شد .
این مراسم به پاس ارج نهادن به شش دهه حضور تاثیر گذاراین هنرمند مردمی ساعت ۲۰ امشب شنبه ۱۷ فروردین باحضور مردم و چهره های فرهنگی و هنری برگزار و با امضا دفتر یادبود به ایشان ادای احترام خواهد شد .
این مراسم در محل شهر کتاب بابل واقع در خیابان شریعتی ابتدای خیابان گل برگزار خواهد شد .
🗓 شنبه؛ ۱۷ فروردین ۱۳۹۸
🆔 @Haavest
مراسم #امضا_یادبود استاد جمشید #مشایخی هنرمند فقید سینما،تئاتر و تلویزیون از سوی دبیرخانه جشنواره بین المللی فیلم وارش بامشارکت #شهر_کتاب_بابل برگزار خواهد شد .
این مراسم به پاس ارج نهادن به شش دهه حضور تاثیر گذاراین هنرمند مردمی ساعت ۲۰ امشب شنبه ۱۷ فروردین باحضور مردم و چهره های فرهنگی و هنری برگزار و با امضا دفتر یادبود به ایشان ادای احترام خواهد شد .
این مراسم در محل شهر کتاب بابل واقع در خیابان شریعتی ابتدای خیابان گل برگزار خواهد شد .
🗓 شنبه؛ ۱۷ فروردین ۱۳۹۸
🆔 @Haavest
🔻داستان #موزه_بابل ( #گنجینه )
در نخستین روزهای ماه مبارک رمضان، ماه #بهار_دلها ماجرای اسف انگیز دیگری برای #شهر_بابل و #شهروندان آن در حال وقوع است.
داستان #موزه_بابل ( #گنجینه ) در ادامه رویدادهای پر کش و قوس سال های گذشته به نقطه ای رسیده است که به نقل از یکی از اعضاء شورای شهر، عنقریب منجر به صدور حکم تخلیه آن از سوی #اداره_اوقاف خواهد شد. به گمان ما خسارت معنوی اقداماتی اینچنین، که تنها حاصل آن آسیب زدن هر چه بیشتر به کالبد نیمه جان #فرهنگ در این شهر مظلوم است، می توانست بسیار پیشتر مدیریت گردد.
#حامیان_توسعه_پایدار_بابل به عنوان نهادی #مطالبه_گر و به عنوان دیده بانی در عرصه #شهر و #حقوق_شهروندان ، پاسخ صحیح به سئوالات ذیل را عاملی برای شفاف تر شدن صحنه ماجرا و تاباندن روشنائی بر مسائل پیچیده موجود می داند:
1️⃣ از سال 1374 که ساختمان #گنجینه به عنوان اولین و تنها #موزه_مردم_شناسی مازندران در اختیار میراث فرهنگی قرار گرفته است، چه اقداماتی برای حل مشکلات مالکیتی، پرداخت بدهی های اوقاف و ... از سوی #میراث_فرهنگی به عنوان متولی امر انجام شده است؟
2️⃣ در تمام سال های گذشته، که موضوع مالکیت ساختمان فعلی موزه گاه و بی گاه مطرح بوده است، فرمانداران بابل ( به شمول فرماندار حال حاضر ) به عنوان نماینده عالی دولت در شهرستان، چه اقدام مدیریتی در خصوص حل و فصل قضیه انجام داده اند؟
3️⃣ چرا پس از تعیین اداره اوقاف به عنوان متولی موقوفه، #میراث_فرهنگی نسبت به انجام توافقاتی که با وساطت امام جمعه محترم شهرستان انجام شده بود، اقدام نکرد؟
4️⃣ آیا #شهرداری بابل تنها وظیفه دارد به گسترش فرهنگ سیمان و آهن در سطح شهرستان بپردازد و #کارمند_سفارشی استخدام کند؟ وظایف #فرهنگی شهرداری بابل تنها به برگزاری مراسمی همچون #جشنواره_بهار_نارنج منحصر می شود که هیچ تلاشی در راستای حل این مساله فرهنگی به عمل نمی آورد؟
5️⃣ شهر بابل پر است از سلایق و علائق مختلف فرهنگی. ظرفیت های مختلفی که در این عرصه وجود دارد کی و کجا باید مورد استفاده قرار گیرد؟ چرا هیچ یک از مسئولین و متولیان امور در شهر بابل، دارای این #سرمایه_اجتماعی نیستند که با استفاده از آن، بتوانند این ظرفیت ها را در جهت منافع #شهر ، هم راستا نمایند؟
6️⃣ نوشتن و رسانه ای کردن نامه ای با 9 امضاء به #رهبری انقلاب، نمایشی همچون سایر نمایش ها و در راستای عوام فریبی است و یا قرار است مورد پیگیری قرار گیرد؟ آیا این راه، تنها راه باقیمانده برای حل مساله بود و هیچ روش دیگری را نمی شد به کار گرفت؟
آقایان مسئول!
بدانید و آگاه باشید که اگر بخواهید مساله را حل کنید، به سادگی می توانید، اگر و تنها اگر گفتگو کنید. گفتگو تنها راه دستیابی به راه حلی عملی و اجرائی است. گفتگوئی که بین همه طرف های درگیر در مساله و با استفاده از همه ظرفیت های موجود در شهر صورت گیرد.
گفتگو کنید ... گفتگو کنید ... گفتگو کنید ...
#حامیان_توسعه_پایدار_بابل
📆 یکشنبه ؛ ۲۲ اردیبهشت
🆔 @Haavest
در نخستین روزهای ماه مبارک رمضان، ماه #بهار_دلها ماجرای اسف انگیز دیگری برای #شهر_بابل و #شهروندان آن در حال وقوع است.
داستان #موزه_بابل ( #گنجینه ) در ادامه رویدادهای پر کش و قوس سال های گذشته به نقطه ای رسیده است که به نقل از یکی از اعضاء شورای شهر، عنقریب منجر به صدور حکم تخلیه آن از سوی #اداره_اوقاف خواهد شد. به گمان ما خسارت معنوی اقداماتی اینچنین، که تنها حاصل آن آسیب زدن هر چه بیشتر به کالبد نیمه جان #فرهنگ در این شهر مظلوم است، می توانست بسیار پیشتر مدیریت گردد.
#حامیان_توسعه_پایدار_بابل به عنوان نهادی #مطالبه_گر و به عنوان دیده بانی در عرصه #شهر و #حقوق_شهروندان ، پاسخ صحیح به سئوالات ذیل را عاملی برای شفاف تر شدن صحنه ماجرا و تاباندن روشنائی بر مسائل پیچیده موجود می داند:
1️⃣ از سال 1374 که ساختمان #گنجینه به عنوان اولین و تنها #موزه_مردم_شناسی مازندران در اختیار میراث فرهنگی قرار گرفته است، چه اقداماتی برای حل مشکلات مالکیتی، پرداخت بدهی های اوقاف و ... از سوی #میراث_فرهنگی به عنوان متولی امر انجام شده است؟
2️⃣ در تمام سال های گذشته، که موضوع مالکیت ساختمان فعلی موزه گاه و بی گاه مطرح بوده است، فرمانداران بابل ( به شمول فرماندار حال حاضر ) به عنوان نماینده عالی دولت در شهرستان، چه اقدام مدیریتی در خصوص حل و فصل قضیه انجام داده اند؟
3️⃣ چرا پس از تعیین اداره اوقاف به عنوان متولی موقوفه، #میراث_فرهنگی نسبت به انجام توافقاتی که با وساطت امام جمعه محترم شهرستان انجام شده بود، اقدام نکرد؟
4️⃣ آیا #شهرداری بابل تنها وظیفه دارد به گسترش فرهنگ سیمان و آهن در سطح شهرستان بپردازد و #کارمند_سفارشی استخدام کند؟ وظایف #فرهنگی شهرداری بابل تنها به برگزاری مراسمی همچون #جشنواره_بهار_نارنج منحصر می شود که هیچ تلاشی در راستای حل این مساله فرهنگی به عمل نمی آورد؟
5️⃣ شهر بابل پر است از سلایق و علائق مختلف فرهنگی. ظرفیت های مختلفی که در این عرصه وجود دارد کی و کجا باید مورد استفاده قرار گیرد؟ چرا هیچ یک از مسئولین و متولیان امور در شهر بابل، دارای این #سرمایه_اجتماعی نیستند که با استفاده از آن، بتوانند این ظرفیت ها را در جهت منافع #شهر ، هم راستا نمایند؟
6️⃣ نوشتن و رسانه ای کردن نامه ای با 9 امضاء به #رهبری انقلاب، نمایشی همچون سایر نمایش ها و در راستای عوام فریبی است و یا قرار است مورد پیگیری قرار گیرد؟ آیا این راه، تنها راه باقیمانده برای حل مساله بود و هیچ روش دیگری را نمی شد به کار گرفت؟
آقایان مسئول!
بدانید و آگاه باشید که اگر بخواهید مساله را حل کنید، به سادگی می توانید، اگر و تنها اگر گفتگو کنید. گفتگو تنها راه دستیابی به راه حلی عملی و اجرائی است. گفتگوئی که بین همه طرف های درگیر در مساله و با استفاده از همه ظرفیت های موجود در شهر صورت گیرد.
گفتگو کنید ... گفتگو کنید ... گفتگو کنید ...
#حامیان_توسعه_پایدار_بابل
📆 یکشنبه ؛ ۲۲ اردیبهشت
🆔 @Haavest
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بابل_شناسی
#شهر_بهارنارنج
🔻 شهرستان بابل از گذشته به شهر #بهارنارنج معروف و دلیل بارز آن نیز کثرت درختان نارنج در این شهر در دوره های مختلف زمانی است.
🔻 یکی از سیاحان به نام #چارلز_استوارت که در سال ۱۲۵۲ق یعنی در عصر محمدشاه قاجار به بارفروش سفر داشته در توصیف دریاچه و جزیره #بحر_ارم می نویسد : دریاچه بحر ارم مالامال از مرغابی و اردک هست و در جزیره ی آن نیز #درختان_نارنج و سایر مرکبات کاشته اند.
🔻ناصرالدین شاه قاجار نیز در جریان سفر اول خود به بارفروش که در سال ۱۲۸۲ق به وقوع پیوست وجود #درختان_نارنج_بسیار را از ویژگی های این شهر دانسته و در توصیف مدرسه علمیه صدر می گوید: مدرسه آباد دایر، طلبه نشین که دارای #درختان_نارنج بسیار است، شاه قاجار همچنین در بخش دیگری از سفرنامه خود می نویسد: به خانه #خانلرخان و پسرش #قهارقلی_خان رفتیم خانه ی خوبی داشتند صحن خانه #درختان_نارنج و مرکبات بسیار داشت، درختها بهار کرده و خیلی باصفا بودند.
🎤#حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر
🎥 #مهدی_رجب_پور
🆔 @Haavest
#شهر_بهارنارنج
🔻 شهرستان بابل از گذشته به شهر #بهارنارنج معروف و دلیل بارز آن نیز کثرت درختان نارنج در این شهر در دوره های مختلف زمانی است.
🔻 یکی از سیاحان به نام #چارلز_استوارت که در سال ۱۲۵۲ق یعنی در عصر محمدشاه قاجار به بارفروش سفر داشته در توصیف دریاچه و جزیره #بحر_ارم می نویسد : دریاچه بحر ارم مالامال از مرغابی و اردک هست و در جزیره ی آن نیز #درختان_نارنج و سایر مرکبات کاشته اند.
🔻ناصرالدین شاه قاجار نیز در جریان سفر اول خود به بارفروش که در سال ۱۲۸۲ق به وقوع پیوست وجود #درختان_نارنج_بسیار را از ویژگی های این شهر دانسته و در توصیف مدرسه علمیه صدر می گوید: مدرسه آباد دایر، طلبه نشین که دارای #درختان_نارنج بسیار است، شاه قاجار همچنین در بخش دیگری از سفرنامه خود می نویسد: به خانه #خانلرخان و پسرش #قهارقلی_خان رفتیم خانه ی خوبی داشتند صحن خانه #درختان_نارنج و مرکبات بسیار داشت، درختها بهار کرده و خیلی باصفا بودند.
🎤#حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر
🎥 #مهدی_رجب_پور
🆔 @Haavest
Forwarded from خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
🔆 چراغ کارگاه جاجیم بافی در آلاشت سوسو می زند
#شهر_آلاشت واقع در سوادکوه استان مازندران به عنوان شهر ملی #جاجیم شناخته می شود. جاجیم گونهای زیرانداز دستباف و دو رویه است که از نخهای رنگین و ظریف پشمی یا پنبهای یا آمیزه ای از این دو بافته میشود.
"جاجیم آلاشت" یکی از معروفترین صنایع دستی البرزنشینان بوده است که نه تنها روزگاری از بلندای البرز به خانههایی در دورترین نقاط جهان میرفت، بلکه با خود، فرهنگ و آداب و رسومی را زنده نگاه میداشت که امروز تقریباً اثری از آن باقی نمانده است. در جاجیمهای آلاشت بیشتر از رنگهای مشکی، لاکی، سفید، سبز، قهوهای و نارنجی استفاده کرده و رنگ غالب آنها قهوهای و مشکی میباشد.
گزارش تصویری خانم حوا احمدی را اینجا ببینید.
http://khabaremazandaran.ir/Home/Details/25244
🆔 @khabaremazandaran
#شهر_آلاشت واقع در سوادکوه استان مازندران به عنوان شهر ملی #جاجیم شناخته می شود. جاجیم گونهای زیرانداز دستباف و دو رویه است که از نخهای رنگین و ظریف پشمی یا پنبهای یا آمیزه ای از این دو بافته میشود.
"جاجیم آلاشت" یکی از معروفترین صنایع دستی البرزنشینان بوده است که نه تنها روزگاری از بلندای البرز به خانههایی در دورترین نقاط جهان میرفت، بلکه با خود، فرهنگ و آداب و رسومی را زنده نگاه میداشت که امروز تقریباً اثری از آن باقی نمانده است. در جاجیمهای آلاشت بیشتر از رنگهای مشکی، لاکی، سفید، سبز، قهوهای و نارنجی استفاده کرده و رنگ غالب آنها قهوهای و مشکی میباشد.
گزارش تصویری خانم حوا احمدی را اینجا ببینید.
http://khabaremazandaran.ir/Home/Details/25244
🆔 @khabaremazandaran
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
▫️شنبه ۲۸ مرداد، ساعت ۱۸ تا ۲۰
▫️شهر کتاب ساری، واقع در خیابان دانشگاه پیام نور، نبش خیابان بهمن شرقی
▫️حضور فعال همه علاقهمندان به مسائل فرهنگی به ویژه نویسندگان کتابهای فرهنگ عامه به غنای این نشست کمک خواهد کرد.
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
▫️شنبه ۲۸ مرداد، ساعت ۱۸ تا ۲۰
▫️شهر کتاب ساری، واقع در خیابان دانشگاه پیام نور، نبش خیابان بهمن شرقی
▫️حضور فعال همه علاقهمندان به مسائل فرهنگی به ویژه نویسندگان کتابهای فرهنگ عامه به غنای این نشست کمک خواهد کرد.
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
#هم_اکنون
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی)
در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی)
در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
#هم_اکنون
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا) و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان) استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی) در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا) و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان) استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی) در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
#هم_اکنون
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی)
در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا)
و خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی)
در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا
▫️۲۸ مرداد ۱۴۰۲
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#مستندسازی_زبانهای_محلی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#زبان_مازندرانی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#شهر_کتاب_ساری
✅ گزارشی مختصر از نشست «مستندسازی زبانهای محلی»
جلسه راس ساعت ۶ عصر روز شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ در شهر کتاب ساری و با حضور تعدادی از پژوهشگران و استادان و علاقمندان به زبان مازندرانی شروع شد. مسئولیت جلسه بر عهده آقای دکتر محمدصالح ذاکری زبان شناس و پژوهشگر زبان مازندرانی بود. وی ضمن خوشامد به حاضران و سپاس از دکتر برجیان و خانم دکتر محمدی برای برپایی این نشست، ابتدا آقای دکتر برجیان و همسرش خانم دکتر محمدی را معرفی کردند: « آقای دکتر حبیب برجیان که اصالتی اصفهانی دارند، ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا آمریکا هستند و سالهاست با همراهی همسرش در باره زبان مازندرانی پژوهش میکنند.
خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)، زبان شناس و پژوهشگر ساروی در حوزه زبان مازندرانی،
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی) در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا هستند».
ابتدا آقای دکتر برجیان در باره جایگاه ارتباطی زبان در فرهنگ جهانی صحبت کردند: «چگونه از زبان استفاده کنیم، کاربرد زبان چیست و جهانی شدن زبان انگلیسی روی زبانهای دیگر دنیا از جمله زبان مازندرانی که گفتاری هست، چه تاثیری دارد. زبان فارسی چه تاثیری روی زبان مازندرانی داشته و دارد.
استفاده از عنوان گِلِکی برای زبان مازندرانی که از قدیم بوده، اشکالی نداره اما میشود عنوان کاسپی را برای زبانهای حاشیه جنوبی خزر (گیلان و مازندران) بکار برد که درستتر است.
تحقیق با تقلید شروع میشود. یک نفر در یک زمینهای، کاری پژوهشی را انجام میدهد و دیگری به تقلید از او، کار دیگری انجام میدهد و آن را تکمیل میکند.
پژوهشگران باید متوجه باشند که از گفتار گویشور زبان مازندرانی باید واژهها به ویژه فعل ها را در آورد. نباید او را در تنگنا گذاشت که فلان جمله فارسی را به مازندرانی ترجمه کن. باید در متن گفتارشان پژوهش کرد.
مردم مازندران، موسیقی و آواز دارند مانند امیری و کتولی و .... در حالیکه در دیگر جاهای ایران و افغانستان، آواز بومی ندارند و در دستگاه ایرانی میخوانند.
فراموشی لغت، باعث فراموشی زبان و نیز باعث جایگزینی واژههای فارسی بجای واژه های محلی میشود. به بیانی دیگر، زبان از واژههای خود رقیق میشود.
مازندرانی، زبان است. گویش نیست و حدود سه هزار سال پیش از زبان پارسی جدا شد. بهترین رسمالخط برای زبان مازندرانی، همین رسمالخط فارسی هست اگرچه رسمالخط نگارشی فارسی در برخی جاها برای زبان مازندرانی کمبودهایی هم دارد»
در ادامه نشست خانم دکتر محمدی با اشاره به اینکه به پیشنهاد وی، همسرش مطالعه بر روی زبان مازندرانی را شروع کردند، بیان داشتند که: «مردم مازندران داستان فراوان دارند. شعر فولکلور دارند، موسیقی دارند و اینها خیلی کمک میکند که واژههای قدیمی را از لابلای اینها در بیاریم. در حالیکه مردم حاشیه البرز جنوبی و کویر و جاهای دیگر ایران، داستان به زبان محلی ندارند یا کم دارند.
در پژوهشها در حوزه زبانی مازندران، به این نتیجه مهم رسیدیم که زن همیشه در جامعه مازندران حضور دارد و خودش میامد جلو و به پژوهش زبانشناسی ما کمک میکرد. حتی در گالش مِنزل در جنگلها نیز زن در متن حضور دارد.
زبان مازندرانی طی سه نسل، خیلی کم رنگ میشود. مثلا مادربزرگم فقط مازندرانی حرف میزد و یک زبانه بود. مادرم مازندرانی و فارسی حرف میزد دو زبانه بود اما فرزندش یعنی من فقط فارسی حرف میزنم و یک زبانه هستم.
اگر امروز بچهای در خانهاش مازندرانی صحبت نکند، پس زبان ما بیمار است و در حال نابودی. باید با بچهها به زبان مازندرانی حرف بزنیم. برایشان قصههای مازندرانی بخوانیم. زبان فارسی را خودشان یاد میگیرند»
در پایان چند نفر از حضار تالیفات چاپی خود در حوزه زبان مازندرانی (شعر، داستان، ضربالمثل) را به آقای دکتر برجیان و دکتر ذاکری هدیه دادند و تعدادی از حضار نیز نظرات خود در باره فعالیتهای زبانشناسی و گردآوری و چاپ داستانهای محلی و فولکلور، بیان داشتند.
جلسه در ساعت ۸ شب و با گرفتن عکس یادگاری دسته جمعی به پایان رسید.
◽️هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#راهکارهای_نگارش_زبان_مازندرانی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
جلسه راس ساعت ۶ عصر روز شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ در شهر کتاب ساری و با حضور تعدادی از پژوهشگران و استادان و علاقمندان به زبان مازندرانی شروع شد. مسئولیت جلسه بر عهده آقای دکتر محمدصالح ذاکری زبان شناس و پژوهشگر زبان مازندرانی بود. وی ضمن خوشامد به حاضران و سپاس از دکتر برجیان و خانم دکتر محمدی برای برپایی این نشست، ابتدا آقای دکتر برجیان و همسرش خانم دکتر محمدی را معرفی کردند: « آقای دکتر حبیب برجیان که اصالتی اصفهانی دارند، ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا آمریکا هستند و سالهاست با همراهی همسرش در باره زبان مازندرانی پژوهش میکنند.
خانم دکتر مریم محمدی کُردخیلی (برجیان)، زبان شناس و پژوهشگر ساروی در حوزه زبان مازندرانی،
استاد جامعه شناسی زبان (زبانشناس اجتماعی) در دانشگاه راتگِرز نیوجرسی آمریکا هستند».
ابتدا آقای دکتر برجیان در باره جایگاه ارتباطی زبان در فرهنگ جهانی صحبت کردند: «چگونه از زبان استفاده کنیم، کاربرد زبان چیست و جهانی شدن زبان انگلیسی روی زبانهای دیگر دنیا از جمله زبان مازندرانی که گفتاری هست، چه تاثیری دارد. زبان فارسی چه تاثیری روی زبان مازندرانی داشته و دارد.
استفاده از عنوان گِلِکی برای زبان مازندرانی که از قدیم بوده، اشکالی نداره اما میشود عنوان کاسپی را برای زبانهای حاشیه جنوبی خزر (گیلان و مازندران) بکار برد که درستتر است.
تحقیق با تقلید شروع میشود. یک نفر در یک زمینهای، کاری پژوهشی را انجام میدهد و دیگری به تقلید از او، کار دیگری انجام میدهد و آن را تکمیل میکند.
پژوهشگران باید متوجه باشند که از گفتار گویشور زبان مازندرانی باید واژهها به ویژه فعل ها را در آورد. نباید او را در تنگنا گذاشت که فلان جمله فارسی را به مازندرانی ترجمه کن. باید در متن گفتارشان پژوهش کرد.
مردم مازندران، موسیقی و آواز دارند مانند امیری و کتولی و .... در حالیکه در دیگر جاهای ایران و افغانستان، آواز بومی ندارند و در دستگاه ایرانی میخوانند.
فراموشی لغت، باعث فراموشی زبان و نیز باعث جایگزینی واژههای فارسی بجای واژه های محلی میشود. به بیانی دیگر، زبان از واژههای خود رقیق میشود.
مازندرانی، زبان است. گویش نیست و حدود سه هزار سال پیش از زبان پارسی جدا شد. بهترین رسمالخط برای زبان مازندرانی، همین رسمالخط فارسی هست اگرچه رسمالخط نگارشی فارسی در برخی جاها برای زبان مازندرانی کمبودهایی هم دارد»
در ادامه نشست خانم دکتر محمدی با اشاره به اینکه به پیشنهاد وی، همسرش مطالعه بر روی زبان مازندرانی را شروع کردند، بیان داشتند که: «مردم مازندران داستان فراوان دارند. شعر فولکلور دارند، موسیقی دارند و اینها خیلی کمک میکند که واژههای قدیمی را از لابلای اینها در بیاریم. در حالیکه مردم حاشیه البرز جنوبی و کویر و جاهای دیگر ایران، داستان به زبان محلی ندارند یا کم دارند.
در پژوهشها در حوزه زبانی مازندران، به این نتیجه مهم رسیدیم که زن همیشه در جامعه مازندران حضور دارد و خودش میامد جلو و به پژوهش زبانشناسی ما کمک میکرد. حتی در گالش مِنزل در جنگلها نیز زن در متن حضور دارد.
زبان مازندرانی طی سه نسل، خیلی کم رنگ میشود. مثلا مادربزرگم فقط مازندرانی حرف میزد و یک زبانه بود. مادرم مازندرانی و فارسی حرف میزد دو زبانه بود اما فرزندش یعنی من فقط فارسی حرف میزنم و یک زبانه هستم.
اگر امروز بچهای در خانهاش مازندرانی صحبت نکند، پس زبان ما بیمار است و در حال نابودی. باید با بچهها به زبان مازندرانی حرف بزنیم. برایشان قصههای مازندرانی بخوانیم. زبان فارسی را خودشان یاد میگیرند»
در پایان چند نفر از حضار تالیفات چاپی خود در حوزه زبان مازندرانی (شعر، داستان، ضربالمثل) را به آقای دکتر برجیان و دکتر ذاکری هدیه دادند و تعدادی از حضار نیز نظرات خود در باره فعالیتهای زبانشناسی و گردآوری و چاپ داستانهای محلی و فولکلور، بیان داشتند.
جلسه در ساعت ۸ شب و با گرفتن عکس یادگاری دسته جمعی به پایان رسید.
◽️هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#راهکارهای_نگارش_زبان_مازندرانی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
✅ زبان مازندرانی به زوال کامل نزدیک نیست
دکتر حبیب برجیان، ایرانشناس و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیای آمریکا در ساری گفت: دامنه پژوهش در باره زبان، بینهایت است و کسی نمیتواند ادعا کند همه موارد مرتبط با یک زبان را گردآوری کرده است. زبان مازندرانی زبان زنده است و به نظر نمیرسد به زوال کامل نزدیک باشد.
مازندنومه، کلثوم فلاحی: حبیب برجیان شامگاه شنبه در نشست «مستندسازی زبانهای محلی» در شهر کتاب ساری اظهار داشت: در یک پروژه نخستین مسئلهای که مطرح میشود پرسشی است که پژوهشگر به آن سوال، پاسخ میدهد.
وی افزود: در پژوهشی که در باره زبان مردم جنوب دریای خزر انجام دادم در مازندران از چالوس که به سمت غرب عبور میکنیم، زبان مازندرانی تغییر پیدا میکند و در آن میانه، لهجه تنکابنی وجود دارد و بعد در گیلان به لهجه لاهیجان میرسیم و این یک پیوستار است که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
ایرانشناس و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا با بیان اینکه زبان این خطه، یک مجموعه واحد و پیوسته است که نام آنها را «کاسپین» گذاشتهام، گفت: مردم این مناطق که گیلک هستند و نام زبان خود را گیلکی گذاشتهاند که اشتباه هم نیست، اما در فارسی نمیتوان از واژه گیلک استفاده کرد و نام کاسپین را میتوان به کار برد.
نویسنده کتاب «زبانهای ایرانی» با اشاره به اینکه زبانشناسی در مازندران را از دهستان «اسفیورد شوراب» آغاز کردم، تصریح کرد: دامنه پژوهش درباره زبان، بینهایت است و کسی نمیتواند ادعا کند همه موارد مرتبط با یک زبان را گردآوری کرده است.
برجیان با بیان اینکه «مصوت خنثی» در زبان مازندرانی وجود دارد، ادامه داد: گردآوری اگر ناظر بر دستور زبان باشد اکنون دستور زبان مازندرانی را میدانیم و اینکه زبان مازندرانی، زمان ماضی نقلی ندارد.
وی خاطرنشان کرد: اینها وقتی درست به دست میآید که متن جمعآوری شده داریم. چرا که آنچه از گویش به دست میآید قابل استفاده نیست، اینها باید در گفتار طبیعی، بیان شده و از آن دستور زبان استخراج شود، این نکته هم قابل توجه است که از شعر نمیتوان به عنوان متن برای زبانشناسی استفاده کرد.
فرهنگ بومی قوی، نقطه متمایز مازندران با سایر استانهاست.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه منطقه جنوب خزر از فولکلور قوی نسبت به دیگر نقاط ایران، برخوردار است، اظهار کرد: ما چنین چیزی را در فلات ایران، نمیبینیم، مردم مازندران آواز امیری و کتولی دارند در حالی که در فلات ایران اگر آوازی دارند در دستگاههای ایرانی است.
دکتر برجیان افزود: در روستاهای مازندران میتوان گفت اغلب اهالی، صدها کتولی و امیری از حفظ هستند و این به دلیل فرهنگ بومی قوی مازندران است، ما در این استان گویشور زن داشتیم در حالی که در دیگر استانها با چنین پدیدهای مواجه نبودیم.
برجیان گفت: ۷ هزار زبان در دنیا وجود دارد که تا پایان قرن ۲۱، بسیاری از این زبانها از بین میرود.
افسانهها را مازندرانی بنویسید.
وی خطاب به پژوهشگران و نویسندگان با بیان اینکه داستانها، افسانهها و خاطرات را به مازندرانی بنویسیم، تصریح کرد: باید به زبان مازندرانی نوشت و ایدهآل اینست که ترجمه فارسی هم داشته باشد.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه مازندرانی زبان معیار نیست و استاندارد و املا ندارد، ادامه داد: املایی هم در این زمینه خلق نشده چون مازندران دارای چهار شهر همتراز است هر شهر لهجه خود را دارد و یکی بر دیگری مسلط نشده است، اگر بتوانند در طول و عرض مازندران به یک املا و رسمالخط دست یابند مسئله مهمی است.
وی با بیان اینکه برخی پژوهشگران و نویسندگان اصرار دارند در کنار مازندرانی، متن را به لاتین هم ثبت کنند، خاطرنشان کرد: استفاده از متن لاتین به این موضوع بستگی دارد که پژوهش برای مصرف چه گروهی است، تحقیق را باید با هدف شروع کرد، اگر مصرف تحقیقاتی است باید با حروف استاندارد APA نوشت که مصرفکننده آن زبانشناسان و ایرانشناسان هستند.
برجیان با اشاره به اینکه مصرف درونزبانی، متفاوت با این مسئله است، اظهار کرد: اگر هدف نوشتن کتاب داستان برای کودکانست این متن نیازی به نگارش لاتین ندارد، چون کسی که زبان محلی را بلد است نیازی به خواندن لاتین ندارد و اگر به زبان محلی مسلط نیست آن متن لاتین هم کاربردی نخواهد بود.
وی با بیان اینکه ویکی پیدیای مازندرانی، یک نمونه در این زمینه است که ۱۶ سال قبل در شروع کار، متن لاتین هم داشت و معقول بود، افزود: اما خیلی نگذشت که دستاندرکاران آن متوجه شدند کسی متن لاتین را نمیخواند و اکنون به خط فارسی مینویسند.
استاد دانشگاه کلمبیا گفت: مازندرانی زبان زنده است و به نظر نمیآید نزدیک به زوال کامل باشد.
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#راهکارهای_نگارش_زبان_مازندرانی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
دکتر حبیب برجیان، ایرانشناس و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیای آمریکا در ساری گفت: دامنه پژوهش در باره زبان، بینهایت است و کسی نمیتواند ادعا کند همه موارد مرتبط با یک زبان را گردآوری کرده است. زبان مازندرانی زبان زنده است و به نظر نمیرسد به زوال کامل نزدیک باشد.
مازندنومه، کلثوم فلاحی: حبیب برجیان شامگاه شنبه در نشست «مستندسازی زبانهای محلی» در شهر کتاب ساری اظهار داشت: در یک پروژه نخستین مسئلهای که مطرح میشود پرسشی است که پژوهشگر به آن سوال، پاسخ میدهد.
وی افزود: در پژوهشی که در باره زبان مردم جنوب دریای خزر انجام دادم در مازندران از چالوس که به سمت غرب عبور میکنیم، زبان مازندرانی تغییر پیدا میکند و در آن میانه، لهجه تنکابنی وجود دارد و بعد در گیلان به لهجه لاهیجان میرسیم و این یک پیوستار است که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
ایرانشناس و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا با بیان اینکه زبان این خطه، یک مجموعه واحد و پیوسته است که نام آنها را «کاسپین» گذاشتهام، گفت: مردم این مناطق که گیلک هستند و نام زبان خود را گیلکی گذاشتهاند که اشتباه هم نیست، اما در فارسی نمیتوان از واژه گیلک استفاده کرد و نام کاسپین را میتوان به کار برد.
نویسنده کتاب «زبانهای ایرانی» با اشاره به اینکه زبانشناسی در مازندران را از دهستان «اسفیورد شوراب» آغاز کردم، تصریح کرد: دامنه پژوهش درباره زبان، بینهایت است و کسی نمیتواند ادعا کند همه موارد مرتبط با یک زبان را گردآوری کرده است.
برجیان با بیان اینکه «مصوت خنثی» در زبان مازندرانی وجود دارد، ادامه داد: گردآوری اگر ناظر بر دستور زبان باشد اکنون دستور زبان مازندرانی را میدانیم و اینکه زبان مازندرانی، زمان ماضی نقلی ندارد.
وی خاطرنشان کرد: اینها وقتی درست به دست میآید که متن جمعآوری شده داریم. چرا که آنچه از گویش به دست میآید قابل استفاده نیست، اینها باید در گفتار طبیعی، بیان شده و از آن دستور زبان استخراج شود، این نکته هم قابل توجه است که از شعر نمیتوان به عنوان متن برای زبانشناسی استفاده کرد.
فرهنگ بومی قوی، نقطه متمایز مازندران با سایر استانهاست.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه منطقه جنوب خزر از فولکلور قوی نسبت به دیگر نقاط ایران، برخوردار است، اظهار کرد: ما چنین چیزی را در فلات ایران، نمیبینیم، مردم مازندران آواز امیری و کتولی دارند در حالی که در فلات ایران اگر آوازی دارند در دستگاههای ایرانی است.
دکتر برجیان افزود: در روستاهای مازندران میتوان گفت اغلب اهالی، صدها کتولی و امیری از حفظ هستند و این به دلیل فرهنگ بومی قوی مازندران است، ما در این استان گویشور زن داشتیم در حالی که در دیگر استانها با چنین پدیدهای مواجه نبودیم.
برجیان گفت: ۷ هزار زبان در دنیا وجود دارد که تا پایان قرن ۲۱، بسیاری از این زبانها از بین میرود.
افسانهها را مازندرانی بنویسید.
وی خطاب به پژوهشگران و نویسندگان با بیان اینکه داستانها، افسانهها و خاطرات را به مازندرانی بنویسیم، تصریح کرد: باید به زبان مازندرانی نوشت و ایدهآل اینست که ترجمه فارسی هم داشته باشد.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه مازندرانی زبان معیار نیست و استاندارد و املا ندارد، ادامه داد: املایی هم در این زمینه خلق نشده چون مازندران دارای چهار شهر همتراز است هر شهر لهجه خود را دارد و یکی بر دیگری مسلط نشده است، اگر بتوانند در طول و عرض مازندران به یک املا و رسمالخط دست یابند مسئله مهمی است.
وی با بیان اینکه برخی پژوهشگران و نویسندگان اصرار دارند در کنار مازندرانی، متن را به لاتین هم ثبت کنند، خاطرنشان کرد: استفاده از متن لاتین به این موضوع بستگی دارد که پژوهش برای مصرف چه گروهی است، تحقیق را باید با هدف شروع کرد، اگر مصرف تحقیقاتی است باید با حروف استاندارد APA نوشت که مصرفکننده آن زبانشناسان و ایرانشناسان هستند.
برجیان با اشاره به اینکه مصرف درونزبانی، متفاوت با این مسئله است، اظهار کرد: اگر هدف نوشتن کتاب داستان برای کودکانست این متن نیازی به نگارش لاتین ندارد، چون کسی که زبان محلی را بلد است نیازی به خواندن لاتین ندارد و اگر به زبان محلی مسلط نیست آن متن لاتین هم کاربردی نخواهد بود.
وی با بیان اینکه ویکی پیدیای مازندرانی، یک نمونه در این زمینه است که ۱۶ سال قبل در شروع کار، متن لاتین هم داشت و معقول بود، افزود: اما خیلی نگذشت که دستاندرکاران آن متوجه شدند کسی متن لاتین را نمیخواند و اکنون به خط فارسی مینویسند.
استاد دانشگاه کلمبیا گفت: مازندرانی زبان زنده است و به نظر نمیآید نزدیک به زوال کامل باشد.
هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#راهکارهای_نگارش_زبان_مازندرانی
#دکتر_حبیب_برجیان
#دکتر_مریم_محمدی_کردخیلی
#دکتر_محمدصالح_ذاکری
#زبان_مازندرانی
#شهر_کتاب_ساری
Telegram
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
#هم_اکنون
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا) و خانم…
🔸شهر کتاب ساری
✅ مستندسازی زبانهای محلی
▫️ آشنائی با روشهای علمی و تجربههای عملی در مورد نحوه گردآوری افسانهها، باورها، زبانزدها و لغات محلی
▫️در نشستی با حضور:
آقای دکتر حبیب برجیان (ایرانشناس و پژوهشگر ارشد در دانشگاه کلمبیا) و خانم…
Forwarded from خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
"محمد" مسافری از شمال
نصف جهان زیر پای عادل!
گزارشی از سفر هوادار نساجی به اصفهان
کمتر علاقهمندی به فوتبال هست که از عشق هواداران نساجی به تیم شهر خسته خبر نداشته باشه. تیم فوتبال شهر همچنان پرچم کارخانه قدیمی نساجی رو سرپا نگه داشته، شاید صدای سوت کارخانه رو مردم دیگه نشنون یا اندک منسوجات تولیدی دیگه در بازار مشتری نداشته باشه اما انتظار شنیدن صدای سوت داور بازی آخر هر هفته، امید به زندگی رو همچنان در قایمشهر زنده نگه داشته. یک ملت پشت این تیم قدیمی ایستادهاند. مردمی که دلخوشیشون علیالظاهر همین فوتبال هست!
اما نماینده سال گذشته ایران در رقابتهای آسیایی، توان جنگیدن در دو جبهه رو نداشت، تیم حسابی تحلیل رفت، نتایج ناامیدکننده در طول فصل و تغییر مکرر کادر فنی هواداران رو نسبتا ناامید کرد.
مالک باشگاه تصمیم گرفت مجدداً بره سراغ «ساکت الهامی» بلکه کور سوی امیدی که به بقاء در لیگ برتر داشتن رو حفظ کنند. اتفاقا این تصمیم تا اینجا جواب داد، نتایج به گونهای رقم خورد که هواداران خوشحال و خرسند، امیدوار چشم دوختند به چند تا بازی آخر.
در آخرین اقدام مالک باشگاه تصمیم گرفت تعدادی از هواداران رو با ایرلاین اختصاصی به اصفهان ببره تا در ورزشگاه فولادشهر از تیم ریشهدار ذوبآهن حداقل امتیاز بگیره. خوشبختانه سه امتیاز شیرین نصیب تیم محبوب مازندران شد، جای بسی خوشحالی داره، باید به هواداران تبریک گفت و اطمینان خاطر داد که با حضور پرشور در هفتههای آخر تیم محبوبشون در لیگ برتر فصل بعد حاضر خواهد بود.
سوژه این روزهای رسانهها «محمد مسافری» جوان روشندلی هست که اولین بار در برنامه نود به مردم ایران معرفی شد.
عادل فردوسیپور علیهالرحمه، که هر کجا هست خداوند بر محبوبیتش بیافزاید به شکل ویژه دو تا رفیق کمسنوسال رو به ما معرفی کرد «عادل» برای «محمد» گزارش اختصاصی میکنه، تازه همسفر کربلای او نیز بود. توی رفاقت خلاصه کم نذاشت!
تصاویری که ملاحظه میکنید رو از صفحه شخصی عادل و چند تا منبع دیگه جمعآوری در قالب یک مستند ۵ دقیقهای تقدیم نگاه شما مخاطبین عزیز میکنم.
از همه کسانی که برای شادی مردم تلاش میکنند باید قدردانی کنیم. به ویژه از عباس قانع گزارشگر خوب فوتبال که نود دقیقه با صدای گرمش برای محمد تصویر ساخت. از عادل چهره دوستداشتنی و رفیق فابریک این جوان روشندل. آخر سر از مدیران باشگاه که همت کردند امکان حضور هواداران رو به شکلی در خور شان فراهم کردند. به امید روزهای بهتر برای مردم ایران، برای فوتبال مازندران و...
#نساجی
#رفیق
#امید
#شهر_خسته
#محمد_مسافری
#عادل_فردوسیپور
#عباس_قانع
✍🏻سیدروحاله شجاعی
🆔 @khabaremazandaran
نصف جهان زیر پای عادل!
گزارشی از سفر هوادار نساجی به اصفهان
کمتر علاقهمندی به فوتبال هست که از عشق هواداران نساجی به تیم شهر خسته خبر نداشته باشه. تیم فوتبال شهر همچنان پرچم کارخانه قدیمی نساجی رو سرپا نگه داشته، شاید صدای سوت کارخانه رو مردم دیگه نشنون یا اندک منسوجات تولیدی دیگه در بازار مشتری نداشته باشه اما انتظار شنیدن صدای سوت داور بازی آخر هر هفته، امید به زندگی رو همچنان در قایمشهر زنده نگه داشته. یک ملت پشت این تیم قدیمی ایستادهاند. مردمی که دلخوشیشون علیالظاهر همین فوتبال هست!
اما نماینده سال گذشته ایران در رقابتهای آسیایی، توان جنگیدن در دو جبهه رو نداشت، تیم حسابی تحلیل رفت، نتایج ناامیدکننده در طول فصل و تغییر مکرر کادر فنی هواداران رو نسبتا ناامید کرد.
مالک باشگاه تصمیم گرفت مجدداً بره سراغ «ساکت الهامی» بلکه کور سوی امیدی که به بقاء در لیگ برتر داشتن رو حفظ کنند. اتفاقا این تصمیم تا اینجا جواب داد، نتایج به گونهای رقم خورد که هواداران خوشحال و خرسند، امیدوار چشم دوختند به چند تا بازی آخر.
در آخرین اقدام مالک باشگاه تصمیم گرفت تعدادی از هواداران رو با ایرلاین اختصاصی به اصفهان ببره تا در ورزشگاه فولادشهر از تیم ریشهدار ذوبآهن حداقل امتیاز بگیره. خوشبختانه سه امتیاز شیرین نصیب تیم محبوب مازندران شد، جای بسی خوشحالی داره، باید به هواداران تبریک گفت و اطمینان خاطر داد که با حضور پرشور در هفتههای آخر تیم محبوبشون در لیگ برتر فصل بعد حاضر خواهد بود.
سوژه این روزهای رسانهها «محمد مسافری» جوان روشندلی هست که اولین بار در برنامه نود به مردم ایران معرفی شد.
عادل فردوسیپور علیهالرحمه، که هر کجا هست خداوند بر محبوبیتش بیافزاید به شکل ویژه دو تا رفیق کمسنوسال رو به ما معرفی کرد «عادل» برای «محمد» گزارش اختصاصی میکنه، تازه همسفر کربلای او نیز بود. توی رفاقت خلاصه کم نذاشت!
تصاویری که ملاحظه میکنید رو از صفحه شخصی عادل و چند تا منبع دیگه جمعآوری در قالب یک مستند ۵ دقیقهای تقدیم نگاه شما مخاطبین عزیز میکنم.
از همه کسانی که برای شادی مردم تلاش میکنند باید قدردانی کنیم. به ویژه از عباس قانع گزارشگر خوب فوتبال که نود دقیقه با صدای گرمش برای محمد تصویر ساخت. از عادل چهره دوستداشتنی و رفیق فابریک این جوان روشندل. آخر سر از مدیران باشگاه که همت کردند امکان حضور هواداران رو به شکلی در خور شان فراهم کردند. به امید روزهای بهتر برای مردم ایران، برای فوتبال مازندران و...
#نساجی
#رفیق
#امید
#شهر_خسته
#محمد_مسافری
#عادل_فردوسیپور
#عباس_قانع
✍🏻سیدروحاله شجاعی
🆔 @khabaremazandaran
Telegram
خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
"محمد" مسافری از شمال
نصف جهان زیر پای عادل!
گزارشی از سفر هوادار نساجی به اصفهان
سوژه این روزهای رسانهها «محمد مسافری» جوان روشندلی هست که اولین بار در برنامه نود به مردم ایران معرفی شد.
عادل فردوسیپور علیهالرحمه، که هر کجا هست خداوند بر محبوبیتش بیافزاید…
نصف جهان زیر پای عادل!
گزارشی از سفر هوادار نساجی به اصفهان
سوژه این روزهای رسانهها «محمد مسافری» جوان روشندلی هست که اولین بار در برنامه نود به مردم ایران معرفی شد.
عادل فردوسیپور علیهالرحمه، که هر کجا هست خداوند بر محبوبیتش بیافزاید…
✅ محرم در مازندران شهرکجور
🔹 آیین سنتی نخل گردانی در روز عاشوراي حسینی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_کجور
#عکس_محسن_طاهری
🔹 آیین سنتی نخل گردانی در روز عاشوراي حسینی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_کجور
#عکس_محسن_طاهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ محرم در مازندران _بهشهر
🔹 حماسه تاسوعای حسینی _هیئت کرب زنان جوانان خلیل شهر در مسجد گرجی _بهشهر محرم ۱۴۰۳
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_بهشهر
#🎥 #محمد عموزاد خلیلی.
🔹 حماسه تاسوعای حسینی _هیئت کرب زنان جوانان خلیل شهر در مسجد گرجی _بهشهر محرم ۱۴۰۳
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_بهشهر
#🎥 #محمد عموزاد خلیلی.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ محرم در مازندران _بهشهر
🔹 حماسه تاسوعای حسینی _هیئت کرب زنان جوانان خلیل شهر در مسجد گرجی _بهشهر محرم ۱۴۰۳
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_بهشهر
#🎥 #محمد عموزاد خلیلی.
https://t.me/aksekhalilshahr2022
🔹 حماسه تاسوعای حسینی _هیئت کرب زنان جوانان خلیل شهر در مسجد گرجی _بهشهر محرم ۱۴۰۳
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#قاب_محرم۱۴۰۳
#شهر_بهشهر
#🎥 #محمد عموزاد خلیلی.
https://t.me/aksekhalilshahr2022
#شهر
با همه تاریکی ذهن و حافظه ام، زندگی گالشها در ذهنم از درخشندگی خاصی برخوردار است، روشن و پرفروغ.
یکی از خوشبختیهای زندگی پر و فراز نشیبم این بود که هرساله نه ماه از سال را تا کلاس چهارم دبستان، در روستاها وجنگل گذراندم، حوالی آهودشت و شبکِلا در منطقه ی کلیجان رستاق ساری، با مردمانی دست و دل باز، فقرزده، روشن ضمیر و بی آلایش؛ و مابقی سال را در ییلاقات پرارتفاع، پاجی میانا در منطقه ی بنافت دودانگه ساری و اوپرت و سرخده ی از توابع شهمیرزاد سمنان.
مسیر چندین کیلومتری منزل به دبستان، در منطقه قشلاقی، تماما جنگلی و دیدنی بود، باصدای دل انگیز انواع پرندگان، شیهه و چرای اسبان، سرشاخ شدن گاوان و گوسفندان در فواصل آمد ورفت خانه به مدرسه و بالعکس.
زیبایی غیر قابل وصف آنجا، هوش از سر آدمی می برد و از اینهمه رنگارنگی طبیعت، شگفت زده مان می کرد.
دنیای من، زیبا و رنگی بود، آن را در آواز دلنشین پرندگان و صداهای قشنگ حیوانات، همواره پر از نشاط و دل انگیزی می دیدم و هنوز تا اون زمان، جزء زندگی روستایی و جنگلی، هیچ زندگانی را تجربه نکرده بودم، دوستانی داشتم صاف و ساده، یکرنگ، همدل، بهتر از برگ درخت و زلاتر از آب روان.
روزی از روزهای خوش، وقت ظهر دور لاک( ظرف چوبی دایره شکل بزرگ) ، دایره وار در منزل نشسته بودیم و مشغول ناهار بودیم، در آن زمان، ظروف ما غالبا مسی و چوبی بودند حتی قاشق مان چوبی بود که در اصطلاح محلی، به آن کَچِه می گفتند و دست ساخته ی شوهر عمه ی خدا بیامرزم بود،موسی.
در این گیر و دار، پدرم که سواری بر اسب کَهَر بود، سر رسید و با لبخندی نمکین، از همان دم در، شادی کنان گفت: «خبر خوشی دارم»
مادر م که در حال شستن استکان و نعلبکی با خاکستر آتش «کِلین» بود و از مالش دستانش دور شیشه استکان و نعلبکی، صدای غِژ غژ ش بلند بود، یکه خورد و بعد گفتند: « دِ بگو، خیر باشد، اون خبر چیه؟»
گفت: « شهر»
ما که درکی از شهر و زندگی شهری نداشتیم محلی نگذاشتیم و به خوردنمان ادامه دادیم.
اما مادرم که زادهی بیمهری و نداری بود و بیمادری بزرگ شدهبود و سراسر زندگیاش با کارهای سخت کشاورزی و دامداری عجین بود، لبخند رضایتی بر لبانش نشست و قند تو دلش آب می شد.
مدتی گذشت، اوایل انقلاب ۱۳۵۷ بود، همه جا تظاهرات و شور و شعار بود، هیچ ذهنیتی از آن نداشتیم، پدرم شتاب داشت تا نزدیکی مهر باید در شهر اقامت کنیم تا من و برادرم ناصر - که یک سالی از من کوچکتر بود-به مدرسه برویم.
نگران اسباب و اثاثیه زندگی نبودند، کاملا پیامبرانه بود، همه اش، یک بار اسب! نه ارزش فروش داشت و نه کسی حتی مفت، طالب آن بود.
ما خواهر و برادرها، زندگانی شیرین، آزادانه و با نشاط خود در جنگل پهناور «نرگیس کاتی» را که همواره از بوی گل های رنگارنگ به ویژه، گل نرگس آن مست بودیم، بهشت برین می دیدیم و هر اندازه فاصله و جدایی از آن، کوهی از غم را بر دل مان، تلنبار می کرد و در حقیقت، دنیا برای مان «نرگیس کاتی» بود، مکان زندگی نه ماهه ما، در قلب جنگل، در کنار پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمه و فرزندانش - که سرشار از مهر و صفا و بی رنگی بود۰
باران طراوت و پاکیزگی از سر و روی نرگیس کاتی می بارید، درختان کوتاه و بلند، بوته های متنوع و خوشبو، انواع میوه های صحرایی، گل های پامچال، بنفشه، نیلوفر و نرگس گرفته تا پرسه زدن در کنار گاوان، گوساله ها، مرغ و خروس و جوجه ها، خود، رشک باغ بهشت و موسم اردبیهشت بود.
پاییز، به غم و شادی ما، کاری نداشت، دوان دوان در حال آمدن بود و برگ های زرد و پنجه وار، زیرپای عابران را فرش کرده بود، هر روز رفتن و دل کندن مان از نرگیس کاتی، آزار مان می داد، در این بیست روزی که خبر رفتن و کوچ به گوش مان خورده بود، هر ساعت به ویژه، غروب که روی نرگیس کاتی، سایه می انداخت، غم دلمان را می گرفت، همه چیز مثل نوار ضبط صوت از ذهن مان راه می رفت و پاک کردن خاطره خوش از زندگی زیبای جنگل، برای مان غیر قابل تصور بود: دل های گرم، تنور گلی، هیزم های شعله ور در اجاق سنگی، فانوس روشن در دل شب ، صدای حیوانات و پرندگانی که اتاق مان را پر می کردند، چرای گاوان، باغ های پرمیوه، میوه های جنگلی، های های گالش ها، دو دوی چوپان ها، نشاط گل و بلبل، به حدّی در رگ و پی ما ریشه دوانیده بود که فکر و ذکرما جز آن نبود۰
به دلم افتاد، بعد از رفتن، دیگر راه برگشتی نداریم و از اینکه دوباره بوی جنگل را نمی شنوم، دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت۰
گاهی از ساعت های روز، صدای هق هق گریه امانم را می برید و روزهای غمباری را سپری می کردم و افکار عجیبی ذهنم را زیر و رو و سخت به خود مشغول کرده بود، اخم هایم تو هم بود و گاهی از شدت ناراحتی، تنم روی پاهایم تاب می خورد، پدرم از بدخلقی ما فهمید ناراضی هستیم، گاهی دلداری مان می داد و از راحتی زندگانی شهری می گفت تا شاید با افسانه و افسونی، دل ما را تسخیر کند.
ادامه در پست بعدی 👇👇
با همه تاریکی ذهن و حافظه ام، زندگی گالشها در ذهنم از درخشندگی خاصی برخوردار است، روشن و پرفروغ.
یکی از خوشبختیهای زندگی پر و فراز نشیبم این بود که هرساله نه ماه از سال را تا کلاس چهارم دبستان، در روستاها وجنگل گذراندم، حوالی آهودشت و شبکِلا در منطقه ی کلیجان رستاق ساری، با مردمانی دست و دل باز، فقرزده، روشن ضمیر و بی آلایش؛ و مابقی سال را در ییلاقات پرارتفاع، پاجی میانا در منطقه ی بنافت دودانگه ساری و اوپرت و سرخده ی از توابع شهمیرزاد سمنان.
مسیر چندین کیلومتری منزل به دبستان، در منطقه قشلاقی، تماما جنگلی و دیدنی بود، باصدای دل انگیز انواع پرندگان، شیهه و چرای اسبان، سرشاخ شدن گاوان و گوسفندان در فواصل آمد ورفت خانه به مدرسه و بالعکس.
زیبایی غیر قابل وصف آنجا، هوش از سر آدمی می برد و از اینهمه رنگارنگی طبیعت، شگفت زده مان می کرد.
دنیای من، زیبا و رنگی بود، آن را در آواز دلنشین پرندگان و صداهای قشنگ حیوانات، همواره پر از نشاط و دل انگیزی می دیدم و هنوز تا اون زمان، جزء زندگی روستایی و جنگلی، هیچ زندگانی را تجربه نکرده بودم، دوستانی داشتم صاف و ساده، یکرنگ، همدل، بهتر از برگ درخت و زلاتر از آب روان.
روزی از روزهای خوش، وقت ظهر دور لاک( ظرف چوبی دایره شکل بزرگ) ، دایره وار در منزل نشسته بودیم و مشغول ناهار بودیم، در آن زمان، ظروف ما غالبا مسی و چوبی بودند حتی قاشق مان چوبی بود که در اصطلاح محلی، به آن کَچِه می گفتند و دست ساخته ی شوهر عمه ی خدا بیامرزم بود،موسی.
در این گیر و دار، پدرم که سواری بر اسب کَهَر بود، سر رسید و با لبخندی نمکین، از همان دم در، شادی کنان گفت: «خبر خوشی دارم»
مادر م که در حال شستن استکان و نعلبکی با خاکستر آتش «کِلین» بود و از مالش دستانش دور شیشه استکان و نعلبکی، صدای غِژ غژ ش بلند بود، یکه خورد و بعد گفتند: « دِ بگو، خیر باشد، اون خبر چیه؟»
گفت: « شهر»
ما که درکی از شهر و زندگی شهری نداشتیم محلی نگذاشتیم و به خوردنمان ادامه دادیم.
اما مادرم که زادهی بیمهری و نداری بود و بیمادری بزرگ شدهبود و سراسر زندگیاش با کارهای سخت کشاورزی و دامداری عجین بود، لبخند رضایتی بر لبانش نشست و قند تو دلش آب می شد.
مدتی گذشت، اوایل انقلاب ۱۳۵۷ بود، همه جا تظاهرات و شور و شعار بود، هیچ ذهنیتی از آن نداشتیم، پدرم شتاب داشت تا نزدیکی مهر باید در شهر اقامت کنیم تا من و برادرم ناصر - که یک سالی از من کوچکتر بود-به مدرسه برویم.
نگران اسباب و اثاثیه زندگی نبودند، کاملا پیامبرانه بود، همه اش، یک بار اسب! نه ارزش فروش داشت و نه کسی حتی مفت، طالب آن بود.
ما خواهر و برادرها، زندگانی شیرین، آزادانه و با نشاط خود در جنگل پهناور «نرگیس کاتی» را که همواره از بوی گل های رنگارنگ به ویژه، گل نرگس آن مست بودیم، بهشت برین می دیدیم و هر اندازه فاصله و جدایی از آن، کوهی از غم را بر دل مان، تلنبار می کرد و در حقیقت، دنیا برای مان «نرگیس کاتی» بود، مکان زندگی نه ماهه ما، در قلب جنگل، در کنار پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمه و فرزندانش - که سرشار از مهر و صفا و بی رنگی بود۰
باران طراوت و پاکیزگی از سر و روی نرگیس کاتی می بارید، درختان کوتاه و بلند، بوته های متنوع و خوشبو، انواع میوه های صحرایی، گل های پامچال، بنفشه، نیلوفر و نرگس گرفته تا پرسه زدن در کنار گاوان، گوساله ها، مرغ و خروس و جوجه ها، خود، رشک باغ بهشت و موسم اردبیهشت بود.
پاییز، به غم و شادی ما، کاری نداشت، دوان دوان در حال آمدن بود و برگ های زرد و پنجه وار، زیرپای عابران را فرش کرده بود، هر روز رفتن و دل کندن مان از نرگیس کاتی، آزار مان می داد، در این بیست روزی که خبر رفتن و کوچ به گوش مان خورده بود، هر ساعت به ویژه، غروب که روی نرگیس کاتی، سایه می انداخت، غم دلمان را می گرفت، همه چیز مثل نوار ضبط صوت از ذهن مان راه می رفت و پاک کردن خاطره خوش از زندگی زیبای جنگل، برای مان غیر قابل تصور بود: دل های گرم، تنور گلی، هیزم های شعله ور در اجاق سنگی، فانوس روشن در دل شب ، صدای حیوانات و پرندگانی که اتاق مان را پر می کردند، چرای گاوان، باغ های پرمیوه، میوه های جنگلی، های های گالش ها، دو دوی چوپان ها، نشاط گل و بلبل، به حدّی در رگ و پی ما ریشه دوانیده بود که فکر و ذکرما جز آن نبود۰
به دلم افتاد، بعد از رفتن، دیگر راه برگشتی نداریم و از اینکه دوباره بوی جنگل را نمی شنوم، دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت۰
گاهی از ساعت های روز، صدای هق هق گریه امانم را می برید و روزهای غمباری را سپری می کردم و افکار عجیبی ذهنم را زیر و رو و سخت به خود مشغول کرده بود، اخم هایم تو هم بود و گاهی از شدت ناراحتی، تنم روی پاهایم تاب می خورد، پدرم از بدخلقی ما فهمید ناراضی هستیم، گاهی دلداری مان می داد و از راحتی زندگانی شهری می گفت تا شاید با افسانه و افسونی، دل ما را تسخیر کند.
ادامه در پست بعدی 👇👇