تالشان سپیدرود تا کورا/Dınyo Tolışon/ایسپی رو دا کورا
325 subscribers
1.43K photos
313 videos
44 files
1.46K links
لینک ورودبه کانال 👇

//t.me/Espiarodakora

مهمترین اخبار فرهنگی و اجتماعی
قوم تالش
.
.
.


ارسال مقالات علمی و پژوهشی، نظرات، پیشنهادات و ...

ارسال مطالب و ارتباط با ما

اشتن دیلی لوئه/گفی امَه را آدیَن(روکَیَه)👇



@Said11364

@mag1881

@Aztoleshi
Download Telegram
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

رسول علیزاده ی ماکلوانی
ادامه ...۲
مختصری از تاریخ و جغرافیای دیلمان.
بنابر بر گفته بزرگان علمی و ادبی ،کانون شکل گیری ولایت دیلمستان عهد قدیم و شهر دیلمان امروزی،با مردمانی مشهور به دیلمیان در آغاز دهی بوده با نام دیلم (معین:۴۲۳۲ ، ۱۳۸۲) به مختصات جغرافیایی ۹۰۶۴۱۱ و ۴۹ شرقی و ۸۸۸۳۰۶ و ۳۶ شمالی که در شهرستان سیاهکل استان گیلان واقع گردیده است.که از قرن پنجم به بعد در متون به نام دیلمان دیده می شود.
مردم این قطعه از خاک گوهر بار ایران عزیز ما، از ابتدای تاریخ تاکنون، فراز و فرود های زیادی طی کرده و بهادری های بسیاری از خود نشان داده اند، تا اینکه جغرافیایی دیلم را به دیلمان و سپس به ولایت دیلمستان با مفهوم استان تغییر داده و سرانجام با در نوردیدن مرز های استانی و به تصرف در آوردن ولایات بیش تر ممالکی مشهور به دیلمستان را پایه ریزی کنند. از این آب و خاک چهره های پر فروغ علمی، سیاسی و نظامی بی شماری بر خاسته اند که زبانزد خاص و عام و شهره آفاق گردیده اند.
از جمله این افراد نامدار وَ هَزَر سپهسالار انوشیروان ساسانی، موتا فرمانده دیلمیان در نبرد دشتبی، لیلی نعمان، ماکان پسر کاکی، حسن پسر فیروزان، اسفار پسر شیرویه، آل جستان، آل زیار (مرداویج و وشمگیر پسر زیار)، آل مسافر (محمد مسافر)، کنگریان (و هسودان پسر محمد مسافر)، سالاریان (مرزبان پسر محمد مسافری)، آل بویه (علی عماد الدوله، حسن رکن الدوله و احمد مغر الدوله )و در راس همه پناه خسرو عضد الدوله دیلمی بودند که توانستند حکومت هایی کوچک و بزرگ را در سراسر ایران (غیر از خراسان و سیستان) و عراق عرب شکل داده و فرمانروایی کنند. یعنی در قرن چهارم از خاندان های دیلمی آل جستان در حدود رودبار، منجیل و قصبه دیلمان امروزی، آل مسافر در تارم و زنجان و سپس ابهر و سهررود، سالاریان در آذربایجان و آران و ارمنستان، آل زیار نخست در ری، قزوین، اصفهان، خوزستان و سپس در طبرستان و
گیلان، آل بویه
درفارس، کرمان، خوزستان، ری، اصفهان، همدان
و عراق عرب فرمانروایی می کردند.
در این بین پناه خسرو عضد الدوله دیلمی به علت فتوحات، بذل و بخشش و احترامی که به اهل فضل نموده و بنا هایی که ساخته، مشهور ترین فرد دیلمی هاست و فرمانروایی او نقطه اوج دیلمیان و دوران رونق و شکوه و عظمت بود. عضد الدوله نخستین حاکم ایرانی بعد از اسلام بود که امپراطوری نیرومندی تشکیل داده و شاهنشاه لقب گرفت و در بسط و گسترش مذهب شیعه درسرتاسرقلمرو دیلمیان نقش چشمگیری داشت. (کاتوزیان ۹۲،۱۳۹۱ ؛ پیرینا و آشتیانی :۱۳۸۶، ۴.۳ )

بانوی دیلمی
گفته اند ک فخر الدوله دیلمی، زنی داشت به غایت دانا، زیرک و کار دان، که هم زمان با سلطان محمود

ادامه دارد...
منبع: گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
#دیلمستانی از دل #تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

: #رسول_علیزاده ماکلوانی
ادامه...۳
بانوی دیلمی
گفته اند که فخرالدوله دیلمی، زنی داشت به غایت دانا وزیرک وکاردان، که هم زمان با سلطان محمود غزنوی در شهر ری حکمرانی می کرد. فخر الدوله از دنیا رفت، پسرش مجد الدوله کفایت لازم برای پیشبرد امورات مملکتی را نداشت. به همین خاطر مادرش سیده خاتون کار ها را مدیریت می کرد و در عمل سی سال‌ و اندی در شهر ری و اصفهان پادشاهی کرد.
چون سلطان محمود شنید که پادشاهی عراق عجم، به اسم زنی است پیکی پیش او فرستاد و تهدید کرد که باید به نام من سکه بزنی و خطبه بخوانی وخراج بپردازی واگر از آنچه گفتم تخلف نمایی باسپاهی گران خواهم آمد و ملک ودولتت را ویران می سازم. چون آن پیک به نزد سیده خاتون آمد، سیده به او گفت، به سلطان محمود بگو تا وقتی که شوهرم فخرودوله در حیات بود، همیشه در این فکر بودم که نکند شما قصد حمله به سرزمین من داشته باشی. چون شوهرم به رحمت خدا رفت و ملک به من رسید این فکر از سرم بیرون رفت. پیش خود گفتم که سلطان محمود پادشاهی بزرگ است و این قدر درک دارد که به جنگ زنی نرود. حال برای جنگ آماده ام که اگر از تو شکست بخورم عار نیست، چرا که شکست از پادشاهی بزرگ ننگ نیست. ولی اگر شما از من شکست بخوری، برای شما ننگ بزرگی است و برای من مایه ی افتخار و به خاطر آنکه از زنی شکست خورده ای مردم شما را سر زنش می کنند،حال خود دانی. چون این سخن ها به گوش سلطان محمود رسید، دیگر هیچ نامی از آن ولایت بر زبان نیاورد و به تدبیر و درایت آن زن دانا آن ولایت از دشمنان مصون ماند (عوفی:۳۳۳،۱۳۸۰).
وجه تسمیه دیلمان از نگاه بزرگان علم وادب
۱) دیلم ( به فتح دال ولام) نام ناحیه ای است قدیمی درگیلان و مردمی که در آن سکونت داشته اند وکنایه از سپاهی ودلیر وجنگجو به معنی بنده وغلام و دربان نیز گفته شده است( عمید۱۳۶۰، ۵۲۲)
۲) دیلم درلغت ابزاری است برای سوراخ کردن سنگ ودیوار وغیره به طول تقریبی یک متر وقطر دوسانتی متر یا بیشتر ونیز ابزاری است که با هوای متراکم کار می کند( فقیهی۱۳۵۷، ۳۶)
۳)دیلمان daylam _ an دیلم + ان پسوند مکان یعنی مکان دیلم ها دهستانی از بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان( معین ۱۳۸۲،۴۲۳۲ وفقیهی ۱۳۵۷،۳۷)
۴) دیله به معنای میان و درون که همان دل باشد و لم به معنی دل جنگل یا بیشه را دارد(www.google.com)

۵) " دیل" " ام" " ان" دیلمان در زبان گیلکی دیلمون تلفط می شود واین نام ترکیبی ازسه واژه است که واژه "دیل" معنای مکانی را می دهد که درآن دام نگه داری می شود. واژه "ام " به بلند بودن منطقه اشاره دارد و" ان نیز پسوند مکان است با این اوصاف دیلمان مکان بلندی است که در آن دام نگه می دارند(wwwgooglecom)
زبان حال وگذشته ی دیلمان
اگرچه گفته می شودکه هویت و زبان

ادامه دارد...
منبع؛ گروه وات ساپی بهار تالش
🆔https://t.me/Espiarodakora
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۴

: #رسول_علیزاده_ماکلوانی

زبان حال وگذشته ی دیلمان

اگرچه گفته می شود که هویت و زبان حال وگذشته ی مردم دیلمان گالشی آست، ولی می توان مدعی شد که این گویش در سده های اخیر در منازعات سیاسی وفرهنگی بر زبان حقیقی دیلمیان فایق آمده و بر جای او نشسته است ودیلمیان نه گیلک بوده، نه کرد و نه یک تمدنی نابود شده اند، بلکه همان طوری گه ازشهر غزنه ترک تبار، گروهی پیدا شده حکومتی را به نام شهرخود غزنویان پایه ریزی کردند ویا از طایفه ایی به نام زند که لر تبار بوده، کریم خانی خروج کرده، سلسله ایی را به نام طایفه خود زندیه نامگذاری کرد، دیلمیان نیز از قوم تالش و تالش زبان بودند که از دهی کوچک برخاسته وحکومتی را به نام محل خود پایه ریزی کردند و در "واقع دیلمستان بر آمده از دل تالشستان است" و دیلمی مترادف تالشیی
زیرا شواهد ودلایلی وجود دارد که گویای این واقعیت است.
شواهد ودلایل تالش بودن دیلمیان
اول: قبل از ورود ترکها به ایران( با تسلط عزنویان بر خراسان شروع وپس از آن با استیلای سلجوقیان و خوارزمشاهیان تا آذربایجان و ارمنستان امتدآد یافت) وهمچنین آمدن قوم گیل از آنسوی آمل( طبرستان وقومس) که تقریبا پایان رشته کوه البرز است همراه با سادات علوی "گستره سرزمینی قوم تالش به گستردگی رشته کوه البرز" و فراتر از نظرات مطرح شده توسط بزرگان علمی وادبی بوده است چرا؟
چون مناطق دیگری نیز وجود داشته که از نظر محققین ونویسندگان دور مانده وبه آن اشاره ای نشده است و اگر هم اشاره ای شده باعنوان مهاجر بوده که عمده ترین این مناطق در خاور سپید رود وآنسو تر از آن ولایت رستم داراست.برای روشن شدن حقایق ابتدا نام وسرحدات استان های شمالی حاشیه رشته کوه البرز را ذکر می کنم وسپس محدوده سرزمینی تالش (دیلمان) را با توجه به منابع می آورم تا همگان بهتر بر این نکته واقف شویم.
نام وسرحدات ولایات شمالی حاشیه البرز در زمانهای نه چندان دور:
۱) از حدود گنبد کاوس تا آمل ولایت طبرستان یا مازندران فعلی...

ادامه دارد
منبع: گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
📸 کاشی منقوش مکشوفه در شهر تاریخی گسکر

این کاشی از نمونه کاشی‌های مکشوفه "شهر تاریخی گسکر" است که طبق گفته باستانشناسان مربوط به دوره صفویه می‌باشد. شهر تاریخی #گسکر که امروزه خرابه‌های آن در جنگل ۱۲۰ هکتاری هفت دغنان دهستان ضیابر صومعه سرا روبروی هنرستان کشاورزی دیده می‌شود، یکی از کهن‌ترین و بزرگترین شهر تاریخی دوره اسلامی در شمال ایران بوده که تا وقوع طاعون بزرگ سال ۱۲۴۶ هجری قمری چند صد خانوار تالش زبان در آن می‌زیستند. این شهر دارای بازار، حمام، کارگاه آهنگری و شیشه گری، پل خشتی و دیگر امکانات شهری بود که زنده یاد دکتر منوچهر ستوده در جلد اول کتاب از آستارا تا استارباد از آن سخن گفته است.
🆔https://t.me/Espiarodakora
بررسی جغرافیای سیاسی گیلان و طوالش و تبین لزوم احیای نام طوالش در کنار گیلان

https://civilica.com/doc/433319/certificate/print/

دکتر #آرمین_فریدی هفتخوانی
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۵  
   :رسول علیزاده ی ماکلوانی

نام وسرحدات ولایات شمالی حاشیه البرز در زمانهای نه چندان دور
۱) از حدود گنبد کاوس تا آمل ولایت طبرستان یا مازندران فعلی
۲)از آمل تا تنکابن(نمک آبرود و کلار دشت) که مرز تنکابن و چالوس بوده است به مرکزیت رویان ولایت رستمدار که بعد ها بخشی از طبرستان شد (اسکندر ببک ترکمان ۵۳۴،۱۳۸۲)
۳) از خاور سپیدرود تا تنکابن به مرکزیت لاهیجان ولایت بیه پیش (گیلان شرقی).
۴) از باختر سپیدرود تا نمین و در بعضی مواقع تا بیله سوار، به مرکزیت فومن ولایت بیه پس (گیلان غربی).
۵) از نمین به آن سو نیز ولایت آذربایجان بوده است.
جغرافیای تالش از نظر نویسندگان بیگانه با قوم و زبان تالش
بیشتر نویسندگان بیگانه با قوم و زبان تالش به علت عدم آگاهی یا آگاهی توام با غرض، گستره قومی تالش را خلاف واقع درخمسه توالش خلاصه کرده اند که برای نمونه به نظر چند نفر از این عزیزان اشاره می شود.
۱)آقای الکساندر خودزکو در کتاب خود به نام سرزمین گیلان در خصوص تالش این چنین می نویسد؛ به موجب صلح ترکمنچای تمامی خانات تا ساحل چپ آستارا علی الدوام به روسیه واگذار می کند. آنچه از این نوع قلمرو برای ایران باقی مانده محدوده ای است واقع میان آستارا و اسالم  (خودزکو:۷۹،۱۳۵۴)
۲)نویسنده ی دارالمرز گیلان در مورد قوم تالش این چنین می نویسد؛ تالش های حالیه ایران در پنج ناحیه کرگانرود، اسالم، تالشدولاب، شاندرمن و ماسال در نواحی کوهستانی سکونت دارند.(رابینو:۲۱،۱۳۸۶)
۳)نویسنده ی محترم کتاب گیلان از آغاز مشروطیت به نقل از کتاب و فرهنگ گیلکی دکتر منوچهر ستوده، زبان مردم گیلان را به چند دسته تقسیم می کند.
الف: تالشی؛ که در شاندرمن، ماسال، اسالم، کرگانرود و تالشدولاب بدان گفت و گو می شود.
ب: گیلگی بیه پس؛ که در بخشی از گیلان که در باختر سپید رود واقع است بدان گفت و گو می شود.
پ:گیلکی بیه پیش؛ که در بخشی از گیلان که در خاور سپید رود واقع است بدان گفت و گو می شود.
ت: گالشی؛ که زبان مردم کوهپایه است.
ث: کرمانجی؛ که زبان مردم عمارلو است و از گویش های کردی است .
ج: تاتی؛ زبان چند ده از ده های رودبار است .
چ: زبان گاومیش بان ها.(میرابوالقاسمی ۲۶،۱۳۶۹)
۴) آقای عطااله تدین در مقدمه ای که برای کتاب تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی نوشته اند، نامی از قوم و زبان تالشی نبرده و چنین گفته است: زبان ساکنین گیلان یکی از شعب زبان پهلوی موسوم به گیلکی است که با تغیرات زیاد به صورت فعلی در آمده است.(فومنی ۱۴،۱۳۵۳).

منبع : گروه وات ساپی بهار تالش.
(چاپ شده در شماره های 103 و 104 ماهنامه تالش)

🆔https://t.me/Espiarodakora
تصویری از گچ کاری داخل خانه های کاهگلی که به گویش رودباری (خوشور ) می گویند . این کار بوسیله جارو ( گیزی ) انجام میشد .

@'Tarikhrudbargilan
تالشی زبان است یا گویش؟

بهار معتقد است، تالشی گویشی از گروه شمال غربی است و در معرفی زبان تالشی، آن را از گویش های اصیل ایرانی می دانـد، اما به راستی تالشی گویش است یا لهجه؟ در مورد اینکه آیا زبانی که قوم تالش با آن سخن می گویند به مفهوم خـاص کلمـه، زبان است یا گویش، رضایتی در پایاننامۀ خود اینطور می نویسد: «بیشتر محققان ایرانی سعی بر آن دارند که زبـان فارسـی را زبان مادر و زبان های دیگر تحت سلطه را که نوعی خویشاوندی با آن دارند و متکی به آثـار مکتـوب فرهنگـی نیسـتند، لهجـه و گویش به شمار آورند. هرچند این امر از نظر زبانشناسی مورد قبول نیست.
اما حقیقت امر این است که زبـان تالشـی در عـین آنکه از جهت عناصر قاموسی با زبان فارسی خویشاوندی و اشـتراك دارد، دارای دسـتگاه و نظـام آوایـی و واجـی مسـتقل و الگوهای صرفی و نحوی خاصی است که آن را از دیگر زبان ها از جمله فارسی جدا می سازد» (رضایتی، 1375 :4 و 5.( پاول ریس هم که یک زبان شناس روسی و یک پژوهشگر برجسته، در زندگی و زبان تالش هاست و مدت ها در مورد آن هـا تحقیق کرده است می نویسد: تالشی یک گویش محلی نیست. زبان تالشی به طور مستقل تکامـل یافتـه و هـم در دستور و هم در شکل کلمات اصیل خود شباهت زیادی به زبان های اروپایی، مخصوصاً به زبان اسلاو دارد(نک.محمدزاده، 1389 :280-279).

منبع: آلیانی، فرشته، بررسی ترانه ها و انواع آن در تالشی جنوبی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه گیلان، رشت، شهریور 1393    
                   https://t.me/irankadus
Forwarded from ماهنامه تالش
درباره شماره 171 مجله تالش

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

🌸 شماره 171 مجله «تالش» اول اسفند ماه ۱۴۰۱ منتشر می شود.
🌸علاقمندان جهت ارسال مقالات، اشعار تالشی ،عکس های قدیمی و... تا ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ فرصت دارند.
🌸جهت ارسال آثار خود به یکی از سه طریق زیر با ما همراه شوید.
ایمیل:
mahnametalesh@yahoo.com

تلگرام:
@shahram_azmoode

آدرس پستی:
گیلان- تالش - صندوق پستی ۱۳۳۱-۴۳۷۱۵

ضمنا جهت کسب اطلاعات بیشتر و سفارش آگهی می توانید با شماره ۰۹۱۱۳۸۵۱۱۸۵ تماس بگیرید.
🌸کانال ماهنامه تالش🌸»
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۶
:رسول علیزاده ی ماکلوانی

جغرافیای‌تالش‌از نظر اهل‌ ادب‌تالش

دکترعلی عبدلی پژوهشگر فرهیخته ونام آشنای تالش درخوشبینانه ترین وبهترین حالت درخصوص جغرافیای تالش این چنین می نویسد:
ازحدود رودبار گیلان آغاز وبا درنظر گرفتن آبریزشرقی_ البرزشمالی_ جبال تالش وجلگه های ساحلی آن از کپورچال تا مغان شرقی وشهرستان سالیان درخاک شیروان (جمهوری
آذربایجان کنونی) امتداد می یابد واز قول مارسل بازن می نویسد:
این منطقه به سه حوزه تقسیم می شود:
۱) حوزه شمالی شامل شهرستانهای آستارا، لنکران، لریک، ماساللی، بیله سوار، یاردملی و جلیل آباد.
۲)حوزه ی میانی شامل شهرستان های آستارا، تالش، رضوانشهر،ماسال و شاندرمن.
۳)حوزه ی جنوبی که در برگیرنده شهرستان های فومن و شفت می باشد. بخش هایی از منطقه قومی تالش نیز در محدوده شهرستان نمین، رودبار، بندرانزلی و صومعه سرا قرار گرفته است.(عبدلی:۱۳،۱۳۹۱)
ناگفته های جغرافیای تالش
آل مسافرخاندانی از دیلمیان که از حدود
اواخرقرن سوم هجری در نواحی شمالی
قزوین، طارم و زنگان استیلا یافته با دیالمه جستانی وصلت نموده بودند واز ایشان اول کسی که شهرت پیدا کرده بودند محمدپسر مسافر(سلار) است که با اَسفار و مرداویج معاصر بوده ومرداویج به یاری او بساط اسفار را درتاریخ ۳۱۶ قمری برچیده است( پیرنیا وآشتیانی ۳۹۷،۱۳۸۶ )
مولف کتاب شهریاران گمنام از زبان مسعر ابن مهلل سیاح معروف تازی که در همان زمان ها به تارم و شمیران سفرکرده بود می گوید؛ به دژ پادشاه دیلم که شمیران معروف است رسیدم، آنچه از خانه ها وکوشک های آنجا دیدم در تخت گاه هیچ پادشاهی ندیده بودم.
دراین دوهزار وهشتصدو پنجاه و اند خانه کوچک و بزرگ هست و محمد پسر مسافر خداوند این دژ است( کسروی ۱۳۸۵، ۵۸)
محمدبن مسافر بر دو پسر خود مرزبان و وهسودان بدگمان شد وچون مردی بدخو و
کینه کش بود خواست آن دوپسر را از میان بردارد لیکن پسران از نقشه ی پدرآگاه گشته، درسال ۳۳۰ اورا در قلعه ای محبوس ساختند.
(پیرنیاوآشتیانی ۳۹۷،۱۳۸۶)
وهسودان و مرزبان دو برادر پشتیبان ویاور همدیگر بودند و در سایه این همدستی و یگانگی، مرزبان در آذربایگان و آران و ارمنستان بس نیرومند وتوانا بود واز فرمانروایان بزرگ آن زمان به شمار می رفت.
وهسودان نیز در تارم با آن که حریف پر زوری مانند رکن‌الدوله را در برابر خود داشت با همه گونه توانایی حکم می راند و به زنگان و ابهر و سهرورد و هم چنین به بخشی از خاک قزوین نیز دست یافت و چندین دژ نو بنیاد نهاد(کسروی:۶۰،۵۹،۱۳۸۵).
حمدالدوله مستوفی مولف کتاب نزهت‌القلوب زبان مردم کلیبر (قلعه بابک) در استان آذربایجان شرقی را تا اواسط سده هفتم هجری ممزوجی از ترک و تالش
ادامه دارد...

منبع: گروه وات ساپی بهار تالش.

چاپ شده در شماره های 103 و 104 ماهنامه تالش
🆔https://t.me/Espiarodakora
#دیلمستانی از #دل_تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۷

:رسول علیزاده ی ماکلوانی

ناگفته های جغرافیای تالش در خاور سپید رود
عبدالفتاح فومنی در کتاب《تاریخ گیلان》خود می نویسد: شاه امر کرد که قورچی باشی و قنبر علی چگینی و نعمت صوفی و شرف خان حاکم تنکابن به تالشستان بیه پیش در آمده و تالش کولی و جماعت یاغی را بدست آورده بیاورند.(فومنی:۱۲۸،۱۳۵۴)
و هم چنین نویسنده کتاب تاریخ عالم آرای عباسی در گفتاری شیوا در خصوص وضیعت جغرافیایی و مردمی ولایت ( استان )رستمدار چنین می گوید:ولایت رستمدار در میانه گیلان و مازندران واقع شده و مشتمل است بر دشت و جبال طوالش، از حدود آمل مازندران تا تنکابن گیلان، عرضش از کوه دماوند تا کنار دریای خزر. شهر رویان در ازمنه قدیم حاکم نشین ولایت رستمدار بوده است. (اسکندر بیک ترکمان:۵۳۴،۱۳۸۴)
درمورد حدود ولایت رستمدار درکتاب تاریخ
گیلان ودیلمستان توضیحات واضح تری داده
شده، همان ولایتی که به گفته ی مولف عالم آرای عباسی دشت وجبالش ازآن تالشان بوده است.ولایت رستمدارازطرف شرق به دره هراز
واز غرب به نمک آبرود چالوس واز شمال به دریای خزر واز جتوب به آخرین رشته کوههای آلبرز یعنی رشته توچال منتهی میگردد( مرعشی۴۷۹،۱۳۶۴)
با توجه به اسناد آورده شده معلوم می گردد
که گستره سرزمینی قوم تالش، به گستردگی
رشته کوه البرز وکوههای دیلمان در راستای رشته کوه البرز و در اندرون قلمرو تالش قرار داشته ودارد.
دوم: درخصوص زبان ساکنین گیلان وبر اساس نظری که دکتر منوچهر ستوده ارائه
نموده است باید گفت که دیلمیان به تالشان
نزدیک تر وبا سایر زبانها بیگانه ترند
۱)زبان تالشی: تالشان( کادوسی ها)
همانند دیلمیان درارتفا عات رشته کوه
البرز زندگی کرده وبا ابتدایی ترین شغل
بشری یعنی اهلی کردن وپرورش حیوانات
مفید امرار معاش می نمودند
۲) زبان گیلکی: بیشترمحققین ومورخین
راعقیده بر این بوده که گیل ودیلم:
الف)دو قوم و زبان مجزا بوده اند.
ب)در کنار هم قرار داشتند
پ)گیل ها در قسمت جلگه ای و سواحل خزر و دیلمی ها در حدود نواحی کوهستانی می زیستند. به عنوان نمونه به نظر چند نفر از فرهیختگان اشاره می شود:
در دوره ی ساسانیان از دو طایفه ی گیل و دیلم نامبرده می شود، گیل ها در قسمت جلگه ای و سواحل بحر خزر و دیلمی ها در حدود نواحی کوهستانی.(فومنی۱۴،۱۳۵۳)
دیلم تیره ای است ایرانی ساکن دیلمستان. این تیره تا قرن هشتم وجود داشته و از تیره گبل جدا بوده است(معین:۴۲۳۲،۱۳۸۳).
ازگفته های مورخین ومحققین محترم، آنچه واضح وآشکار است اینکه تیره دیلم از تیره گیل جدا بوده است وآنچه غیرشفاف بوده وبه نظرمیرسد که ازمحتوای آن برداشت ناصحیح شده بند ب و پ می باشد وآن اینکه منظور از درکنار هم قرار داشتن به عنوان دو همسایه
ادامه دارد...
چاپ شده در ماهنامه تالش
منبع: گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
#دیلمستانی_از_دل_تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸


ادامه...۸
: رسول علیزاده ماکلوانی


چرا بزرگان تاریخی بر این باور شدند که دیلمیان در قرن هشتم نابود شدند؟
پس از آنکه سید رضی کیا، حاکم لاهیجان شد برای آنکه دیلمیان را مطیع خود سازد، به کمک خویش ومتحد خود سیدمحمدکیا، که حاکم رانکوه بود، حیله ای بکار برده که می خواهندبه کوچصفهان حمله کنند، بدین منظوراز دیلمیان تقاضای کمک کردند وپس از جلب نظر آنان بنا را بر آن گذاشتند تا جمله لشکریان گیل ودیلم در روستای کوگه که در کنار سپیدرود واقع گردیده حاضر شوند. نقشه بر این شکل شد که درکنار هر دیلمی یک نفر سپاهی گیل قرار گیرد طوری که درهرصف ۳۰نفره ۱۵نفر دیلمی و۱۵نفرگیل باشد. یک روز مانده به اجرای نقشه منظور خود از به قتل رساندن دیلمیان را، به سرداران وسپهسالاران گیل اعلان تا آنان نیروهای خود را ازاین منظور آگاه سازند. روز موعود هر گیل در کنار یک دیلمی بی خبر ایستاد تا به اصطلاح به سمت کوچصفهان حرکت نمایند. هنگامی که نقاره جنگ به صدا در آمد هر گیل آن یک نفر دیلمی را که در کنار خود داشت به قتل رساند و در آنی دو سه هزار دیلمی در خون غلتیدند. چنان که سید ظهیر الدین می گوید: ازخون کشتگان آب سفید رود گلگون شد.
(مرعشی۱۲۹؛۱۲۸،۱۳۶۴،۱۲۷، میر ابوالقاسمی ۱۱۰،۱۳۶۹)
با عملی شدن این نقشه ی موذیانه و نسل کشی بی رحمانه، دیگرهیچ مرد کاری در دیلمان باقی نماند وآنان که باقی ماندند توان آن را نداشتند که از کیان خود دفاع نمایند این شد که همه بر این باور رسیدند که دیلمیان نآبود شدند، اما با آنکه مهلک ترین ضربات در قرن هشتم بر جسم و روح دیلمیان وارد شد، به کلام ناگفته ی تاریخ این تیره با توانِ ناتوانش به حیات ادامه داد چرا که شیر زنان ومادران دیار دیلمان در خفا و به دور از چشم بیگانگان برسر گهواره فرزندانشان نشسته و "نغمه های دلنشین تالشی" را در گوش آنان نجوا می کردند که نتیجه این لالایی آن شد که دوباره سپهسالاری از آن دیار برخیزد تا برای حق خواهی وحق طلبی، شاه عباس صفوی را باجمیع لشکریانش برای مبارزه به گیلان ودیلمان بکشاند، اگر چه او نتوانست به خواسته ی خود برسد ودر این راه جان خود را از دست داد ولی این موضوع را ثابت کرد که دیلمیان آن تالشان واقعی و تالشان آن دیلمیان واقعی تا اواخر قرن یازدهم در دیلمان، لاهیجان و تمامی کوهستانهای بیه پیش وجود داشته و قریب به یقین حالا نیز وجود دارند، اما در دنیای پر امکانات امروز به خاطر سخت گیری های بی دلیل، رسانه ای نداشته تا صدای خود را به گوش دیگر هم نوعان خود برسانند.
بدین خاطر احساس غربت وتنهایی کرده، زبانشان را تغییر داده تا از عداوت بد خواهان در امان بمانند.
ادامه دارد ...‌.‌‌..
چاپ شده در شماره های 103 و 104 ماهنامه تالش
منبع : گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
Forwarded from اتچ بات
دَسه کن کری

            هشی

مولومه بندی بَرشیکا

دییَر مازی فیچی کا

خوین پتیلا


   ته موا

  آستمونی

  ماگله

کش آگِتا


    




#کوهزاد

🆔https://t.me/Espiarodakora
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

: #رسول_علیزاده ماکلوانی

ادامه...‌۹

سوم: وجه تسمیه دیلمان درزبان تالشی
درزبان تالشی دیلم از دو عنصر دی + لم و دیلمون یا دیلمان از سه عنصر دی + لم + ون یا ان تشکیل گردیده است.
الف: دی؛ به معنی ده ، آبادی، قصبه، روستاوغیره که در زمانهای قدیم در زبان تالشی کاربرد داشته وحال نیز مورد استفاده قرار می گیرد.(مقاله دیلمان تا دیلمان، رسول علیزاده، شهریور ۱۳۹۱، هفته نامه شریف، شماره۴۶).

《 دی 》از نگاه منابع
میر ظهیرالدین مرعشی مولف کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان که خود مدتی از عمر خودرا
درگیلان مصروف داشته به کرات از این واژه
بهره برده وچنین گفته است < تویلا دیهی است نزدیک پرامکو در ساحل راست رودخانه پلو رود>( مرعشی ۳۳۰،۱۳۶۴) ودر جایی دیگر گفته است《 بعضی از متجنده به انهزام به دی های
رشت وآن نواحی افتادند و به خانه های مردم التجا بردند( همان ۸۶،۱۳۶۴)
مولف کتاب جوامع الحکایات ولوامع الروایات
نیز درکتاب خود از عنصر《 دی》بدین شکل بهره برده است ومی گوید《 آورده اند که وقتی ملک شاه آلب ارسلان به شکار رفته بود به دیهی
ارنواحی نیشابور رسید》 (عوفی ۲۱۱،۱۳۸۰).

《دی 》در نامواژه های مناطق تالش نشین
روستاهای زیادی در محدوده سرزمینی قوم تالش وجود دارند که ازعنصر < دی> به عنوان پیشوند یا پسوند بهره می برند.
پیشوندمانند:
الف؛ دی گا ( دیگا)
ب؛ دی سرا که دیگر شده(فارسی سازی) آن دیگه سرا می باشد.
پسوند مانند:
الف ؛ رشون دی که دیگر شده (فارسی سازی) آن روشنده می باشد.
ب؛ اَلَ دی که دیگر شده(فارسی سازی) آن الله ده می باشد.
پ؛ نواَدی که متاسفانه امروز به آق اولر معروف شده است.
《 دی》در اشعار فولکلور تالشی
کولی سر پرشیمه یاری بو اومه
شکر خدا کرم چمیم سو اومه
شکر خداوندی جا ورده نشام
یاری کوچ کرده و چَمَه دی اومه

( بالای تپه رفتم، بوی یار آمد/
خدا را شکر می کنم، به چشمم نور آمد/
شکر خداوند را نمی توانم بجای اورم/
که یار کوچ کرد و به ده ما آمد )

سره سیفی بیمه، از اشت دی کو
م نی حرفی نکرده، اشته رو کو
ترسم حرفی بکرم، جنگه ببو
ننگه دشپن چمه سر ینگه ببو

( سیب سرخی بودم من در ده شما/
من هیچ حرفی نزدم در مقابل شما/
می ترسم حرفی بزنم باعث جنگ ودعوا شود/
که دراین صورت دشمن ننگین بر ما چیره شود)

پاییزه وا پکرده پارگا پور آبه
چمه گلشن چمه دی کو دور آبه
ایلاهی بچکه پیر عمو گردن
چمه گلشنی را یاری نکرده

( باد پاییزی وزیدن گرفت وکومه چوپانی پر شد/ گلشن ما از ده ما دور شد/ الهی گردن عموی پیر بشکند/ که کمکی به گلشن ما نکرد/

گله ی نار و گله ی سیف وگله ی بی
غریب وبی نوا اومه چمه دی
غریب و بی نوا همدم بیگرم
؟ ؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
دانه
ب) لم: عنصر 《لم》 یکی از قدیمی ترین
واژه های به جای مانده از دوران کهن و باستان
در حوزه جغرافیایی حال و گذشته زبان تالشی است که به عنوان پسوند یا گاه پیشوند بر روی اسامی بعضی از محلات ونقاط می درخشد وهنوز هم در محاورات و گفتگوهای مردمان تالش مورد استفاده قرار می ‌گیرد.
مانند: اسالم، خشالم، اولم، لولم(لولمان)، فشالم، تولم، اشپلم، قولم، مولم، کتالم، لالم وشولم.

《لم》 در زبان تالشی
عنصر< لم> درمیان مردمان تالش میزان و معیار سنجش است، به معنی فراتر ازپر، مالامال، لبالب، بیش از انداره، نهایت تکمیل شدن و در حدکمال.
( مقاله دیلمان تا دیلمان ر.ع شهریور۱۳۹۵، هفته نامه شریف ، شماره ۴۶) همان واژه ای که استاد
دهخدا در مورد آن چنین گفته است:
لم مزید موخر امکنه، استالم، بالالم، سیالم، تلم، دیولی لم، زلم، اَلم. آنجا که چیزی بدانجا فراوان است. یلم لم آنجا که یلم بسیار روید.
چمازلم، آنجا که چماز بسیار روید.لمالم (لَ لَ) در تداوم عوام، لبالب( برهان )مالامال، پر، مملو، نیک پر، پر تالبه، چنان که از سر بخواهد شدن.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
    نه این کشور از خون لمللم شده است< فردوسی( دهخدا ۲۸۳و۱۳۳۰و۲۸۲)
برای روشن شدن موضوع نام واژه ی 《مولم》را که نام تالشی و حقیقی قله ی معروف به ماسوله و ماسال، که زمره بزرگ ترین قلل استان گیلان می باشد اما امروزه با سطحی نگری به 《شاه معلم》 شهرت یافته است معنی می کنم تا بحث بهتر روشن شود.
مولم از دو عنصر مو+لم تشکیل گردیده است. مو یا ما در فرهنگ و ادب تالش باستان بعنوان پیشوند یا پسوند جا و مکان و لم نیز بعنوان حالت و صفت مورد استفاده قرار می گرفت. پس مولم یعنی جایی که به نهایت کمال و تکمیل شدن رسیده است(مقاله از دیلمان تا دیلمان ر.ع شهریور ۱۳۹۱ هفته نامه ی شریف)
ادامه بخش نهم:

《ون》یا 《ان》چیست؟
پ؛ ون یا ان:《ون》علامت جمع در زبان تالشی همان 《ان》علامت جمع در زبان فارسی و سایر زبان هاست و آن بیانگر داشته ها، محلات و مناطقی ست که تابعه آن می باشند. مانند شیرون؛ شیران، پلنگون؛ پلنگان، اسیرون؛ اسیران، غریبون؛ غریبان، فارسون؛ فارسان، تالشون؛ تالشان، دهلرون؛ دهلران( شهری در استان ایلام). چنارون؛چناران( شهری در خراسان رضوی)؛کشورون؛ کشوران .
پس دیلم یعنی یک آبادی که تراکم جمعیت و داشته های آن بیش از اندازه می باشد
ادامه...
چاپ شده در ماهنامه تالش
منبع: گروه وات ساپی بهار تالش


🆔https://t.me/Espiarodakora
شما با افتخار دعوتید به
نمایشگاه عکس
مجموعه عکس های آقای سجاد عبدالله نیا
افتتاح چهارشنبه ۱۹ بهمن ساعت ۱۱ صبح
مکان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تالش
منتظر حضورسبزتان هستیم.
انجمن سینمای جوانان تالش
@iycs.talesh
Forwarded from اتچ بات


‍  #ماسوله_از_نگاه_گردشگران و تاریخ


🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸


ماسوله با داشتن قدمت تاریخی و معماری‌ شگفت انگیز و منحصر به فرد خود همواره در طول تاریخ پذیرای گردشگران بسیاری بوده است.
در این جستار نگاهی به  سفرنامه برخی از سیاحان خارجی کرده ایم تا نوع نگاه به ماسوله در زمان های دور را دریابیم.پیرآمده ژوبر(1779_1848)
ناپلئون برای راهیابی به هند، در صدد تهیه اطلاعاتی در مورد ایران برآمد و ژوبر را مامور جمع آوری اطلاعات مورد نیاز خود نمود.
ژوبر از راه ارمنستان راهی ایران شد(1805) و به ملاقات فتعلی شاه قاجار نائل آمد.
سفرنامه ی ژوبر با عنوان مسافرت در ارمنستان و ایران در سال 1821، در فرانسه به چاپ رسید.

#ماسوله_در_سفرنامه_ژوبر:

این قصبه(ماسوله) قابل توجه است، زیرا به روی یک بلندی قرار گرفته است که به آن نمی شود دسترسی یافت.
چنان که می گویند با دیوارکلفتی آن را بسته اند. مردمان آن جا با آهن کار می کنند و تقریبا لوله های درشت تفنگ کوتاه می سازند. فاصله ی رشت به ماسوله که در مغرب رشت است 10 فرسخ(لیو) است.
جمیز بیلی فریز(1783، اسکاتلند- 1856)
فریز دو بار به ایران سفر کرد. نخست در سال 1821 به خراسان، و سپس در سال 1833 در زمان سلطنت محمد شاه قاجار با ماموریت سیاسی.
فریز از راه مازندران به گیلان آمد و از راه ماسوله راهی تبریز شد. سفرنامه ی او، سفری در زمستان از قسطنطنیه تا تهران، در سال 1383 در لندن انتشار یافت.
سفرنامه ی فریز را دکتر منوچهر امیری با نام سفر زمستانی ترجمه کرده است. فریز کتاب های دیگری نیز درباره ی ایران و اقوام ایرانی نوشته است.
ماسوله در سفرنامه جیمز بیلی فریز  از کتل صخره ای تندی بالا رفتیم که ما را به روستای ماسوله رساند.
آن یکی از قرایی است که در موضعی بدیع منظر قرار گرفته است  و از شگفت انگیز ترین جاهایی است که من دیده ام.
https://t.me/Espiarodakora
ماسوله بر زمین های تخت و بلند روی شیب تقریبا عمودی کوههای غربی واقع شده است، با قله ی مهیب پر درختی که روی آن قرار گرفته است و روبروی آن ستیغی زیبا که بیشه و صخره و مرتع، به آن منظره ای متنوع بخشیده است.
خانه های این ده از حیث صورت خارجی و داخلی  با آنچه تا آن هنگام دیده بودم تفاوت داشت.
بسیاری از آن ها سه طبقه بودند و در خانه ی بالاتر، هر کدام دو ردیف پنجره داشت، یکی بلند و دیگری کوتاه، روی هم که منظره ی با روح و جان داری شبیه به ساختمان های اروپایی به وجود آورده است.
به من گفتند که آن ها را از روی نمونه های #خانه_های_لزگی (لزگی، قومی در قفقاز) ساخته اند.
مردم ماسوله همه یا قاطرچی هستند یا سوداگران خرده پایی که با بلوک مجاور و در میان اراضی پست و بلند در داد وستدند. آنان نه بذری می کارند و نه چیز دیگر.
جز انواع معدودی از سبزی ها، اما چنانکه دیدم از حیث دارا بودن گله و رمه غنی بودند.(صص580-581)
منابع:
1-اولئاریوس، آدام، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه ی احمد بهپور، تهران، نشر ابتکار.13632-فریز، جیمز بیلی، سفرنامه زمستانی، ترجمه منوچهر امیری، تهران، انتشارات توس، 13643- نیکویه، محمود، گیلان در سفرنامه های سیاحان خارجی، رشت، فرهنگ ایلیا.1386

تهیه و تنظیم : #مظاهر_رحیمی

   🆔https://t.me/Espiarodakora
#دیلمستانی از دل #تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۱۰

: رسول علیزاده ماکلوانی

چهارم: درزبان وادبیات تالش حرف《ز》 به
غیر از شکل حقیقی به دو یا سه حرف دیگر نیز تبدیل وتلفظ می گردد.
شکل اول؛《 ز》 به صورت حقیقی مانند بزون، بدان. ورزا یا برزا، گاو نر کوهان دار. آزون، شناس؛ از، من.
شکل دوم؛《 ز》مانند: ژن، زن؛ بژن، بزن؛ بژی ، بزی ، زیست کن؛ ژنگ، زنگ.
شکل سوم؛《 ز》 به صورت《ج》 مانند: سوج، سوز؛ روج، روز؛ آج، آز، حرص وطمع؛ آموج، آموز؛ جیر، زیر( مقاله خویشاوندی البرز با زبان تالشی ر.ع ماهنامه تالش شماره ۹۶) .
مرداویج سرسلسله ی آل زیار وسرآمد دیلمیان که مورخان نام حقیقی او را مرد آویز دانسته اند، دال بر همین ادعاست.
پنجم: فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران بزرگ قرن پنجم وصاحب اثر ارزنده ی ویس ورامین در یکی از سروده های خوداز ساکنین بلندی های رشته کوه البرز چنین به زیبایی ونیکی یاد می کند:
زمین دیلمان جایی است محکم
برو در لشکری از گیل ودیلم
به تاری شب ایشان ناوک انداز
زنند از دور مردم را به آواز
بیندازند زوبین را گه تا ب
چو اندارد کمان ورتیر پرتاب
سپردارند پهناور گه جنگ
کجا بودند شاه هفت کشور
نه آن کشوربه پیروزی گشادند
نه تاج خود بر آو کشور نهادند
هنوز آن مرز دوشیزه بماندست
بر او یک شاه کام دل نراندست

درمصرع چهارم ازشعر مذکور منظورشاعراز《 زنند از دور مردم را به آواز》
عملی است دیرپا که به هنگام تنهایی یا خبر رسانی ویا باخبر شدن از حال یکدیگر در بین
مردمان وساکنان تالش زبان مناطق کوهستانی
رشته کوه البرز، مرسوم بوده که به این عمل و روش 《 خله 》 یاهمان《 اویان》 گفته می شود
ادامه دارد...
چاپ شده در شماره های 103 و 104 ماهنامه تالش
منبع : گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
#تالشَ_شعر ) شعر تالشی

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

#الان_زونوم از کیمه! )



نـشم فـیکر کَـرم وام از دِه کـیمَـه

خَرِمم پـس یَـنـدَه نسـارا شیـمَـه


سَردَ شَبون خسم انَه لا دا صب

روز آبو شـوم نشم آفـتاوَه دیمَه


بـبر رَفِـق، بـبر بـجـاری بـرزی

اشته دَرزَ دَسـتَه را از بِندیمَـه


بمِــرم از رَفِـقون را رفِـقــون

رَفِـقون پـا بنی سـرَ قـالیمَه


چمه ثروت نِداری بَــه نِـداری

نِداری پی چمه جانی مالیمَـه


سـرم کَردَه دیمی سـیلّه نَه بَما

أ جور که خوای زمـونَه از نِـبیمَه!


دَسی عوض همیشه پام دراز بَـه

زمـونَه کو فـقیرَ بـنـدَه بـیمَـه


دَسم دراز نِـبَه هر نـاکسی وَر

همـیشَـه واتمَه خدا کریمَـه


مرا دنیا دومَه بَـه دَسم کـاردَه

ایی لخمَه را اموَر أ وَر تیلیـمَه


طمع دندونم کَندَه هر چی کو از

اگه منَه بوبو هَزار چی پـیمَه


زمونَه خوای اشتن جور مه بپِجی

هنتَه دا پَجیمَه البَلی  سیمَـه


گوشَ خجَه مَندیمه دا چوان چه؟

اَوون کو از کَـلَ  لوئَـه مَسیمَـه


چَوون قولی یخی سَرم نیویشتَه

چمه حرفی سری هَنی مَندیمَه


خـدا را شکر الان زونـوم ازکـیمَه

همیمَه که همیمَـه که همیمَـه



سروده ای به زبان تالشی جنوبی

به تاریخ 16 آذر  1394

کرج _ #رضا_نعمتی_کرفکوهی

🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂


معنی به فارسی  به ترتیب مصرع.

می نشینم فکر میکنم من کی هستم

جای آفتابگیر را رها کردم سمت سایه  مسکن گزیدم

شبهای سرد بی لحاف میخوابم تا صبح

باز صبح پا میشوم میروم جای آفتابگیر می نشیم

درو کن رفیق دروکن محصول شالیزارت را

من بند (گره )دسته های شالی تو هستم

بمیرم من برای رفیقانم رفیقان

زیر پای رفیقان فرش قرمز هستم

ثروت من (در این دنیا) نداری بود نداری

پیه نداری را  بر جانم مالیدم

سرخ کردم صورتم را با سیلی ولی

آنطور که زمانه میخواست (از من بسازد) نشدم

به جای دست همیشه پایم دراز بود!

با وجودی که بنده ی فقیری در زمانه بودم

دستم را پیش هر ناکسی دراز نکردم

همیشه گفتم خدا کریم است

برایم دنیا مثل دنبه بود و دستم مثل کارد

برای تهیه لقمه نانی به هر سوی دویدم

دندان طمع ام را از هر چیزی درآوردم

اگه با خودم بود دلم هر چیزی میخواست

زمانه میخواست مرا  مثل ومیل خودش بپزد

ولی تا خواستم بپزم فورا سوختم

گوشهای خودم را تیزکردم تا بشنوم چه میگویند

فقط از آنها حرف مفت و بی عمل  شنیدم

قولهایشان را روی یخ نوشتم

روی حرفهای خودم همچنان هستم

شکر خدا الان میدانم من کی ام

همینم که همینم که همینم

   🆔https://t.me/Espiarodakora
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه... ۱۱  

: رسول #علیزاده ماکلوانی
ششم:
درگذشته و حال ولایت دیلمان، روستا ها و آبادی های بسیاری وجود داشته و دارند که نامواژه هایشان با فرهنگ و زبان تالشی نزدیکی بسیاری دارد و با آن معنی و مفهوم پیدا می کند. برای نمونه به چند مورد آن اشاره می شود.
الف:قریه ی کندَه سَر همانی که میرظهیر‌الدین در کتاب خود در خصوص آن چنین می گوید:
امیر کیای کوگه با سیاه محمد حاجی محمد و امیرانوز کوهدمی به ولایت دیلمان به قریه ی کندَسر( کنده سر) در آمده ‌لشگرگاه‌ کردند
(مرعشی۱۷۰،۱۳۶۴)
جالب است بدانیم که یک روستا به همین نام یعنی کندَسر در جاده ی ماسوله و در بخش سردارجنگلِ شهرستان فومن در پای کوه《برزه》
وجود دارد که مردمان آن #تالش زبان بوده و همچون مردمان دیلمان در صلابت و کوشندگی بی نظیرند. کنده‌سر یا کندَسر با دو روش نوشتاری از دو و سه عنصر تشکیل گردیده است.
کنده: به معنی تپه و بلندی کوچک
سر: به معنی روی و بالا یعنی یک آبادی یا محل که روی تپه و بلندی کوچک واقع شده باشد.
کند: به معنی تپه و بلندی، صدای_َ نشان ربط و نسبت به معنی است و بودن، سر به معنی روی و بالا، یعنی یک آبادی یا محل که در روی یک تپه واقع شده باشد.
ب: یکی دیگر از روستا های دیلمان به نام سیاخانی می باشد که یک محل به همین نام در بین مناطق ییلاقی دهستان آلیان و تنیان وجود دارد. سیا خانی دیگر شده(فارسی سازی)سیا خونی می باشد که از دو عنصر سیا+خونی یا خانی تشکیل گردیده است. سیا؛ به معنی رنگ تیره، سیا و مشکی و خونی یا خانی= هونی یا هانی معادل کانی کُردی قدیمی ترین نامواژه‌ ی "چشمه در زبان تالشی" است. پس سیا خونی یا سیا خانی یعنی یک آبادی یا محل در جوار چشمه ای با آب یا ساختار سیاه رنگ.
پ: کماچال، از دهکده های بزرگ کوگه و در ساحل چپ سپید رود است، که یک ییلاق به همین نام در ییلاقات مشهور به گسکره خاله بخش سردارجنگل شهرستان فومن و در همسایگی ییلاق گردَسوئه وجود دارد که ساکنین آن اهل روستای گسکره و تالش زبان می باشند.
ت: نویسنده ی کتاب جنگ نامه ی سید‌جلال‌الدین‌اشرف در کتاب خود می نویسد《چل گوش به صد هزار حیله خود را به درفک رسانید و سه روز در آنجا بماند و در روز چهارم خود را تالش کول رسانیده به خانه ی اصیل ملحد فرود آمد.》( روشن،۱۷۸،۱۳۶۴)
تالشَ کول نام یک روستا در دیلمان بوده، که هم اکنون نیز آن روستا با همین نام وجود دارد. آوازه ی این روستا همراه با دلاوری های تالشَ کولی، سپهسالار دیلمان در دوران صفویه به اوج میرسد. که نامواژه آن بر گرفته از قوم تالش و دلالت بر آن دارد که متعلق به تالشان است. تالشََ کول یا تالش کول از سه جز تالش + صدای __ َ  + کول تشکیل گردیده است.
تالش یاد آور قوم تالش، صدای __ َ نشان ربط  و نسبت به معنی است و بودن وکول به معنی تپه، پشته. یعنی یک آبادی در حول وحوش تپه ای که متعلق به تالشان است.
هفتم: یکی از قدیمی ترین و ارزشمندترین کتابی که در اعصار گذشته در مورد وقایع گیلان
به رشته ی تحریر در آمده، کتابی است ِبا نام تاریخ گیلان و دیلمستان که مولف آن سید ظهیر الدین مرعشی است که در قرن نهم شروع به تالیف آن نموده است. این کتاب در شمار منابع معتبر بوده، چرا که مولف آن کسی بوده که به گفته ی خود آنچه نوشته است خود مشاهده کرده و ازدیده نوشته است نه از شنیده. ظهیر الدین می نویسد:《 سیدعلی کیاپس از وفات پدر به همراه برادران وجمعی از تائبان خود عزم صوب مازندران نموده و به صحبت سیادت مناب، سید قوام الدین علیه الرحمه مشرف شدند. ازجمله تائبان و موافقان مشهور حضرت امامت قبایی یکی سالوک مرداویج و دیگر محمد تاج الدین برفجانی و دیگر تالش دیلمانی و... سایر نواب که قریب صد نفر بودند》
1. ودر جایی دیگر می نویسد《 مردم صاحب وقوف دلیل شده از راهی که نباید گذشت به کنار آن طاق نصرت آیات رسانید و تفرج آن کرده به قریه بالانگاه به خانه پره نشین حسام الدین تالش فرود آمدند.》( مرعشی ۱۷،۱۳۵۳)
در گفتارهای فوق از سید ظهیر الدین، در ظاهر وصورت قضیه تالش دیلمانی یکی از تائبان سید علی کیا و حسام الدین تالش یکی از مقربان بوده است. اما بر مبنای ضرب المثل مشت نمونه خروار است، دلالت بر آن دارد که #دیلمان، رانکوه واطراف آن مکان استقرار و ولایت تالشان بوده است.

ادامه دارد...
چاپ شده در شماره های 103 و 104 ماهنامه تالش.
منبع : گروه وات ساپی بهار تالش.

🆔 https://t.me/Espiarodakora