تالشان سپیدرود تا کورا/Dınyo Tolışon/ایسپی رو دا کورا
342 subscribers
1.47K photos
336 videos
45 files
1.53K links
لینک ورودبه کانال 👇

//t.me/Espiarodakora

مهمترین اخبار فرهنگی و اجتماعی
قوم تالش
.
.
.


ارسال مقالات علمی و پژوهشی، نظرات، پیشنهادات و ...

ارسال مطالب و ارتباط با ما

اشتن دیلی لوئه/گفی امَه را آدیَن(روکَیَه)👇



@Said11364

@mag1881

@Aztoleshi
Download Telegram
( #در_سوگ_جنگل)

🌳🌴🌲🌿🍄🍂🍁

#آه_جنگلم_کجایی؟


نسیم صبح تالش

از برای رقصاندن

در پی برگیست

فاخته در تعمق راشی

که دگر نیست

سار به دنبال شاخه ای

برای لحظه ای درنگ

بلبل بهر دمی نالیدن

بر پیکر الاشی(۱) بی تن

دیگر شاخه ای تکان نمی دهد خود را

بهنگام پرنده ای برخاستن

آه جنگلم

برای قامت خمیده ی تو

درکویر میگردم

به دنبال عصایی!

نگاه کن

جاروکش خصم روزگار

درحال روبیدن سبزینه هاست

نفس گیر عدمت

میخواهد ریزگرد کند برپا

دیگر نفس کشیدن را

مجالی نیست در دل تو

دیگر دشت غربت کویر را

غم تنهایی

بسر خواهد رسید

غبار اینبار

همراهی میکند باد را

از دل جنگل

تا آغوش کویر

به تک درخت غریب گفته بودم

باز اگر جنگل شود

گوشه ای از اخم سایه اش را

به تمام لبخند خورشید

نفروشم

لیک

دیگر باید چشمها را دوخت

بر قامت الاشی

که دیگر روی پایش نیست

پشت پلکهای بسته ی زمان

وجدانیست

که میل بیدار شدن ندارد!

من آوای غربت جنگل را

تا اعماق کویر شنیدم

من پیچش دود را

بربالین خاکسترشده ای یافتم

که میگفت:

تا لحظه ای پیش جنگل بودم!

دیر رسیدی

نایست برو...

کوکو‌ (۲) اینبار

شاخه ای برای نشستن ندارد

من در درونم بوی دلی شنیدم

در حال سوختن

برای کودک ده ساله ی گیلانی

که دیگر در خواب می شنید

صدای شرشر بارانی

که برگ راشی را خیس نمی کرد!

سوختم برای میرزایی

که نماند برایش جایی

کجاست جنگلی

تا درخود بپیچاند از میرزا

صدایی، فریادی

کجاست جنگلی

تا برآرد از فاخته

نوایی

تا تالش مردی با این نوا

باورش آید

صدای پای بهار را

کجاست جنگل...؟!

آه کجایی جنگلم

آه کجایی جنگلم

1- الاش در زبان تالشی به درخت راش گفته میشود

2- کوکو در تالشی به فاخته میگویند

جناب #رضا_نعمتی_کرفکوهی

کرج- ۲۰ - تیر ۹۴

منبع : گروه تلگرامی همواج

🌳کانال تالشان 🌳👇

https://t.me/Espiarodakora
#خله
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

آوایی شورانگیز؛ ونوایی ماندگار؛ ازدوران کوه نشینی قوم کهن تالش.

همانگونه که می دانیم ؛ قوم کهن تالش از دیر باز به صورت عشایری (کوچ نشینی) زندگی می کرده است؛ ودامداری ؛ چه از نوع گاوداری و چه از نوع گوسفندداری؛از مشاغل اصلی این قوم محسوب می شده است؛ وهردوی این کار؛ به صورت گله داری انجام می گرفته است؛ تالشان به کسانیکه مسئول چراندن و نگهداری گله های گاو بودند؛ «گالیش» وبه کسانیکه مسئول چراندن و نگهداری گله های گوسفند بودند «شمنه» یا همان چوپان می گفتند؛ تالشان کهن؛ در فصول گرما به نقاط سردسیریعنی نقاط مرتفع کوهستانی؛ ودر فصول سرما به سمت دامنۀ کوهها ونقاط گرمسیر و جلگه ای کوچ می کردند؛ این کاربا توجه بر اینکه غالبا درمسیر های پرفرازونشیب وحتی صعب العبوروپرپیچ وخم کوهستانی وپوشیده ازدرختان جنگلی صورت می گرفته؛گویا عامل اصلی پیدایش پدیده "خله " درمیان مردمان " قوم تالش" بوده است .

«و اما خله چیست؟»

خله ؛ شیون و داد نیست؛ و درعین حال ناله و فریاد نیست ؛ خله آوایی است موسیقی گونه درجهت اطلاع رسانی؛ نوایی است مطلع کننده ؛ خبر دهنده؛ وآگاه کننده با صوت و صدایی دلنشین و شورانگیز؛

آگاهی بخش از طرف فردی که مخاطبی دارد؛ گاهی مخاطبش معلوم ومشخص است وگاهی نامعلوم ونامشخص؛ خله کننده ویا کسیکه این آوا را سرمی دهد ؛ به مخاطبی که معلوم است ومشخص ودرعین حال ناپیدا ودورازچشم؛ می خواهد بگوید ای که درآن دوردستها منتظرمنی؛ من اینجا هستم صدایم را می شنوی؟ دارم می آیم پیش تو؛ومخاطبش باشنیدن این نوای روح بخش وانگیزه دهنده خوشحال می شود و جواب خله ی اورا با خله ای رسا تروفراتربا تمام ابراز احساسش وذوقش اینگونه می دهد ؛ بیا که من منتظرتوام؛ معمولا«خله»را تالشان بیشتردردامنه کوهها ویا در دل جنگلها ویادراعماق دره ها؛ درآن هنگام که دو نفر یا چند نفرازهم دور باشند؛با گذاشتن دستانشان به بیخ گوششان سرمی دهند؛ و همدیگر را از موقعیت محلی وجغرافیایی خود مطلع می سازند. سردادن «خله» چنان قراء وکشیده وبا کلمات شمرده صورت می گیرد که صدایش با برخورد به پیکره کوههای اطراف ؛ وبا پیچیدن در اعماق دره ها ؛ از فواصل چندکیلومتری برای سایر مخاطبان قابل شنیدن است .

یکی دیگرازموارد کاربرد خله در بین تالشان ؛ مواقعی است که خله کننده یا خله کنندگان؛بدون مخاطب این آوای دلنشین را سر می دهند؛وآن هنگامی است که فرد یا افرادی در هنگام مسافرت به صورت پیاده وطی نمودن مسیرهای کوهستانی به منظور تفریح ویا کوهنوردی ویا ییلاق و قشلاق ؛ این آوا را سرمی دهند. وبا سردادن «خله» خود را از" دلتنگی واحساس غربت " رهایی می بخشند؛ ودلشان و جانشان را با سر دادن این آوای اصیل صیقل می دهند؛ واز طرفی خواسته یا ناخواسته ممکن است فرد یا افرادی در آن دور دست ها باشند که آنان هم با شنیدن این آوای روحبخش این فرد یا افراد؛جواب خله ی ایشان را در هر کجا که باشند ؛ چه در ته دره ای وچه در نوک کوهی ؛ با احساس و عاطفه ای وصف ناپذیری بدهند؛ و خودشان را نیز از حالت احساس غربت وبی حوصله گی رهایی ببخشند؛ وبه همان مقصودی برسند که مخاطبانشان با سر دادن « خله » می رسند؛ شایان ذکر است که «خله» این نوای دل انگیز و منحصربه فرد؛ مختص به قوم کهن تالش است و تاکنون این آوای روحبخش ازافراد سایراقوام شنیده نشده است. دراندیشه ی هر فرد تالش زبان؛ « خله » همان « صدای دوست » است؛ وازهرچه بگذریم صدای دوست خوشتر است.

: #رضا_نعمتی_کرفکوهی

این مقاله را درتابستان سال 1366 درمنطقه ییلاقی ماسوله رودخان نوشته ام.

🌳کانال تالشان🌳👇
https://t.me/Espiarodakora
خله چیست؟

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

#خله : آوایی شورانگیز؛ ونوایی ماندگار؛ ازدوران کوه نشینی قوم کهن تالش.

همانگونه که می دانیم ؛ قوم کهن تالش از دیر باز به صورت عشایری (کوچ نشینی) زندگی می کرده است؛ ودامداری ؛ چه از نوع گاوداری و چه از نوع گوسفندداری؛از مشاغل اصلی این قوم محسوب می شده است؛ وهردوی این کار؛ به صورت گله داری انجام می گرفته است؛ تالشان به کسانیکه مسئول چراندن و نگهداری گله های گاو بودند؛ «گالیش» وبه کسانیکه مسئول چراندن و نگهداری گله های گوسفند بودند «شمنه» یا همان چوپان می گفتند؛ تالشان کهن؛ در فصول گرما به نقاط سردسیریعنی نقاط مرتفع کوهستانی؛ ودر فصول سرما به سمت دامنۀ کوهها ونقاط گرمسیر و جلگه ای کوچ می کردند؛ این کاربا توجه بر اینکه غالبا درمسیر های پرفرازونشیب وحتی صعب العبوروپرپیچ وخم کوهستانی وپوشیده ازدرختان جنگلی صورت می گرفته؛گویا عامل اصلی پیدایش پدیده "خله " درمیان مردمان " قوم تالش" بوده است .

«و اما خله چیست؟»

خله ؛ شیون و داد نیست؛ و درعین حال ناله و فریاد نیست ؛ خله آوایی است موسیقی گونه درجهت اطلاع رسانی؛ نوایی است مطلع کننده ؛ خبر دهنده؛ وآگاه کننده با صوت و صدایی دلنشین و شورانگیز؛

آگاهی بخش از طرف فردی که مخاطبی دارد؛ گاهی مخاطبش معلوم ومشخص است وگاهی نامعلوم ونامشخص؛ خله کننده ویا کسیکه این آوا را سرمی دهد ؛ به مخاطبی که معلوم است ومشخص ودرعین حال ناپیدا ودورازچشم؛ می خواهد بگوید ای که درآن دوردستها منتظرمنی؛ من اینجا هستم صدایم را می شنوی؟ دارم می آیم پیش تو؛ومخاطبش باشنیدن این نوای روح بخش وانگیزه دهنده خوشحال می شود و جواب خله ی اورا با خله ای رسا تروفراتربا تمام ابراز احساسش وذوقش اینگونه می دهد ؛ بیا که من منتظرتوام؛ معمولا«خله»را تالشان بیشتردردامنه کوهها ویا در دل جنگلها ویادراعماق دره ها؛ درآن هنگام که دو نفر یا چند نفرازهم دور باشند؛با گذاشتن دستانشان به بیخ گوششان سرمی دهند؛ و همدیگر را از موقعیت محلی وجغرافیایی خود مطلع می سازند. سردادن «خله» چنان قراء وکشیده وبا کلمات شمرده صورت می گیرد که صدایش با برخورد به پیکره کوههای اطراف ؛ وبا پیچیدن در اعماق دره ها ؛ از فواصل چندکیلومتری برای سایر مخاطبان قابل شنیدن است .

یکی دیگرازموارد کاربرد #خله در بین تالشان ؛ مواقعی است که خله کننده یا خله کنندگان؛بدون مخاطب این آوای دلنشین را سر می دهند؛وآن هنگامی است که فرد یا افرادی در هنگام مسافرت به صورت پیاده وطی نمودن مسیرهای کوهستانی به منظور تفریح ویا کوهنوردی ویا ییلاق و قشلاق ؛ این آوا را سرمی دهند. وبا سردادن «خله» خود را از" دلتنگی واحساس غربت " رهایی می بخشند؛ ودلشان و جانشان را با سر دادن این آوای اصیل صیقل می دهند؛ واز طرفی خواسته یا ناخواسته ممکن است فرد یا افرادی در آن دور دست ها باشند که آنان هم با شنیدن این آوای روحبخش این فرد یا افراد؛جواب خله ی ایشان را در هر کجا که باشند ؛ چه در ته دره ای وچه در نوک کوهی ؛ با احساس و عاطفه ای وصف ناپذیری بدهند؛ و خودشان را نیز از حالت احساس غربت وبی حوصله گی رهایی ببخشند؛ وبه همان مقصودی برسند که مخاطبانشان با سر دادن « خله » می رسند؛ شایان ذکر است که «خله» این نوای دل انگیز و منحصربه فرد؛ مختص به قوم کهن تالش است و تاکنون این آوای روحبخش ازافراد سایراقوام شنیده نشده است. دراندیشه ی هر فرد تالش زبان؛ « خله » همان « صدای دوست » است؛ وازهرچه بگذریم صدای دوست خوشتر است.

: #رضا_نعمتی_کرفکوهی

این مقاله درتابستان سال 1366 درمنطقه ییلاقی ماسوله رودخان ( کوره گاه چال ) نوشته شده است
🆔https://t.me/Espiarodakora
#تالشَ_شعر ) شعر تالشی

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

#الان_زونوم از کیمه! )



نـشم فـیکر کَـرم وام از دِه کـیمَـه

خَرِمم پـس یَـنـدَه نسـارا شیـمَـه


سَردَ شَبون خسم انَه لا دا صب

روز آبو شـوم نشم آفـتاوَه دیمَه


بـبر رَفِـق، بـبر بـجـاری بـرزی

اشته دَرزَ دَسـتَه را از بِندیمَـه


بمِــرم از رَفِـقون را رفِـقــون

رَفِـقون پـا بنی سـرَ قـالیمَه


چمه ثروت نِداری بَــه نِـداری

نِداری پی چمه جانی مالیمَـه


سـرم کَردَه دیمی سـیلّه نَه بَما

أ جور که خوای زمـونَه از نِـبیمَه!


دَسی عوض همیشه پام دراز بَـه

زمـونَه کو فـقیرَ بـنـدَه بـیمَـه


دَسم دراز نِـبَه هر نـاکسی وَر

همـیشَـه واتمَه خدا کریمَـه


مرا دنیا دومَه بَـه دَسم کـاردَه

ایی لخمَه را اموَر أ وَر تیلیـمَه


طمع دندونم کَندَه هر چی کو از

اگه منَه بوبو هَزار چی پـیمَه


زمونَه خوای اشتن جور مه بپِجی

هنتَه دا پَجیمَه البَلی  سیمَـه


گوشَ خجَه مَندیمه دا چوان چه؟

اَوون کو از کَـلَ  لوئَـه مَسیمَـه


چَوون قولی یخی سَرم نیویشتَه

چمه حرفی سری هَنی مَندیمَه


خـدا را شکر الان زونـوم ازکـیمَه

همیمَه که همیمَـه که همیمَـه



سروده ای به زبان تالشی جنوبی

به تاریخ 16 آذر  1394

کرج _ #رضا_نعمتی_کرفکوهی

🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂


معنی به فارسی  به ترتیب مصرع.

می نشینم فکر میکنم من کی هستم

جای آفتابگیر را رها کردم سمت سایه  مسکن گزیدم

شبهای سرد بی لحاف میخوابم تا صبح

باز صبح پا میشوم میروم جای آفتابگیر می نشیم

درو کن رفیق دروکن محصول شالیزارت را

من بند (گره )دسته های شالی تو هستم

بمیرم من برای رفیقانم رفیقان

زیر پای رفیقان فرش قرمز هستم

ثروت من (در این دنیا) نداری بود نداری

پیه نداری را  بر جانم مالیدم

سرخ کردم صورتم را با سیلی ولی

آنطور که زمانه میخواست (از من بسازد) نشدم

به جای دست همیشه پایم دراز بود!

با وجودی که بنده ی فقیری در زمانه بودم

دستم را پیش هر ناکسی دراز نکردم

همیشه گفتم خدا کریم است

برایم دنیا مثل دنبه بود و دستم مثل کارد

برای تهیه لقمه نانی به هر سوی دویدم

دندان طمع ام را از هر چیزی درآوردم

اگه با خودم بود دلم هر چیزی میخواست

زمانه میخواست مرا  مثل ومیل خودش بپزد

ولی تا خواستم بپزم فورا سوختم

گوشهای خودم را تیزکردم تا بشنوم چه میگویند

فقط از آنها حرف مفت و بی عمل  شنیدم

قولهایشان را روی یخ نوشتم

روی حرفهای خودم همچنان هستم

شکر خدا الان میدانم من کی ام

همینم که همینم که همینم

   🆔https://t.me/Espiarodakora