تالشان سپیدرود تا کورا/Dınyo Tolışon/ایسپی رو دا کورا
342 subscribers
1.47K photos
336 videos
45 files
1.53K links
لینک ورودبه کانال 👇

//t.me/Espiarodakora

مهمترین اخبار فرهنگی و اجتماعی
قوم تالش
.
.
.


ارسال مقالات علمی و پژوهشی، نظرات، پیشنهادات و ...

ارسال مطالب و ارتباط با ما

اشتن دیلی لوئه/گفی امَه را آدیَن(روکَیَه)👇



@Said11364

@mag1881

@Aztoleshi
Download Telegram
#دیلمستانی از دل #تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

: #رسول_علیزاده ماکلوانی
ادامه...۳
بانوی دیلمی
گفته اند که فخرالدوله دیلمی، زنی داشت به غایت دانا وزیرک وکاردان، که هم زمان با سلطان محمود غزنوی در شهر ری حکمرانی می کرد. فخر الدوله از دنیا رفت، پسرش مجد الدوله کفایت لازم برای پیشبرد امورات مملکتی را نداشت. به همین خاطر مادرش سیده خاتون کار ها را مدیریت می کرد و در عمل سی سال‌ و اندی در شهر ری و اصفهان پادشاهی کرد.
چون سلطان محمود شنید که پادشاهی عراق عجم، به اسم زنی است پیکی پیش او فرستاد و تهدید کرد که باید به نام من سکه بزنی و خطبه بخوانی وخراج بپردازی واگر از آنچه گفتم تخلف نمایی باسپاهی گران خواهم آمد و ملک ودولتت را ویران می سازم. چون آن پیک به نزد سیده خاتون آمد، سیده به او گفت، به سلطان محمود بگو تا وقتی که شوهرم فخرودوله در حیات بود، همیشه در این فکر بودم که نکند شما قصد حمله به سرزمین من داشته باشی. چون شوهرم به رحمت خدا رفت و ملک به من رسید این فکر از سرم بیرون رفت. پیش خود گفتم که سلطان محمود پادشاهی بزرگ است و این قدر درک دارد که به جنگ زنی نرود. حال برای جنگ آماده ام که اگر از تو شکست بخورم عار نیست، چرا که شکست از پادشاهی بزرگ ننگ نیست. ولی اگر شما از من شکست بخوری، برای شما ننگ بزرگی است و برای من مایه ی افتخار و به خاطر آنکه از زنی شکست خورده ای مردم شما را سر زنش می کنند،حال خود دانی. چون این سخن ها به گوش سلطان محمود رسید، دیگر هیچ نامی از آن ولایت بر زبان نیاورد و به تدبیر و درایت آن زن دانا آن ولایت از دشمنان مصون ماند (عوفی:۳۳۳،۱۳۸۰).
وجه تسمیه دیلمان از نگاه بزرگان علم وادب
۱) دیلم ( به فتح دال ولام) نام ناحیه ای است قدیمی درگیلان و مردمی که در آن سکونت داشته اند وکنایه از سپاهی ودلیر وجنگجو به معنی بنده وغلام و دربان نیز گفته شده است( عمید۱۳۶۰، ۵۲۲)
۲) دیلم درلغت ابزاری است برای سوراخ کردن سنگ ودیوار وغیره به طول تقریبی یک متر وقطر دوسانتی متر یا بیشتر ونیز ابزاری است که با هوای متراکم کار می کند( فقیهی۱۳۵۷، ۳۶)
۳)دیلمان daylam _ an دیلم + ان پسوند مکان یعنی مکان دیلم ها دهستانی از بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان( معین ۱۳۸۲،۴۲۳۲ وفقیهی ۱۳۵۷،۳۷)
۴) دیله به معنای میان و درون که همان دل باشد و لم به معنی دل جنگل یا بیشه را دارد(www.google.com)

۵) " دیل" " ام" " ان" دیلمان در زبان گیلکی دیلمون تلفط می شود واین نام ترکیبی ازسه واژه است که واژه "دیل" معنای مکانی را می دهد که درآن دام نگه داری می شود. واژه "ام " به بلند بودن منطقه اشاره دارد و" ان نیز پسوند مکان است با این اوصاف دیلمان مکان بلندی است که در آن دام نگه می دارند(wwwgooglecom)
زبان حال وگذشته ی دیلمان
اگرچه گفته می شودکه هویت و زبان

ادامه دارد...
منبع؛ گروه وات ساپی بهار تالش
🆔https://t.me/Espiarodakora
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

ادامه...۴

: #رسول_علیزاده_ماکلوانی

زبان حال وگذشته ی دیلمان

اگرچه گفته می شود که هویت و زبان حال وگذشته ی مردم دیلمان گالشی آست، ولی می توان مدعی شد که این گویش در سده های اخیر در منازعات سیاسی وفرهنگی بر زبان حقیقی دیلمیان فایق آمده و بر جای او نشسته است ودیلمیان نه گیلک بوده، نه کرد و نه یک تمدنی نابود شده اند، بلکه همان طوری گه ازشهر غزنه ترک تبار، گروهی پیدا شده حکومتی را به نام شهرخود غزنویان پایه ریزی کردند ویا از طایفه ایی به نام زند که لر تبار بوده، کریم خانی خروج کرده، سلسله ایی را به نام طایفه خود زندیه نامگذاری کرد، دیلمیان نیز از قوم تالش و تالش زبان بودند که از دهی کوچک برخاسته وحکومتی را به نام محل خود پایه ریزی کردند و در "واقع دیلمستان بر آمده از دل تالشستان است" و دیلمی مترادف تالشیی
زیرا شواهد ودلایلی وجود دارد که گویای این واقعیت است.
شواهد ودلایل تالش بودن دیلمیان
اول: قبل از ورود ترکها به ایران( با تسلط عزنویان بر خراسان شروع وپس از آن با استیلای سلجوقیان و خوارزمشاهیان تا آذربایجان و ارمنستان امتدآد یافت) وهمچنین آمدن قوم گیل از آنسوی آمل( طبرستان وقومس) که تقریبا پایان رشته کوه البرز است همراه با سادات علوی "گستره سرزمینی قوم تالش به گستردگی رشته کوه البرز" و فراتر از نظرات مطرح شده توسط بزرگان علمی وادبی بوده است چرا؟
چون مناطق دیگری نیز وجود داشته که از نظر محققین ونویسندگان دور مانده وبه آن اشاره ای نشده است و اگر هم اشاره ای شده باعنوان مهاجر بوده که عمده ترین این مناطق در خاور سپید رود وآنسو تر از آن ولایت رستم داراست.برای روشن شدن حقایق ابتدا نام وسرحدات استان های شمالی حاشیه رشته کوه البرز را ذکر می کنم وسپس محدوده سرزمینی تالش (دیلمان) را با توجه به منابع می آورم تا همگان بهتر بر این نکته واقف شویم.
نام وسرحدات ولایات شمالی حاشیه البرز در زمانهای نه چندان دور:
۱) از حدود گنبد کاوس تا آمل ولایت طبرستان یا مازندران فعلی...

ادامه دارد
منبع: گروه وات ساپی بهار تالش

🆔https://t.me/Espiarodakora
دیلمستانی از دل تالشستان

🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸

: #رسول_علیزاده ماکلوانی

ادامه...‌۹

سوم: وجه تسمیه دیلمان درزبان تالشی
درزبان تالشی دیلم از دو عنصر دی + لم و دیلمون یا دیلمان از سه عنصر دی + لم + ون یا ان تشکیل گردیده است.
الف: دی؛ به معنی ده ، آبادی، قصبه، روستاوغیره که در زمانهای قدیم در زبان تالشی کاربرد داشته وحال نیز مورد استفاده قرار می گیرد.(مقاله دیلمان تا دیلمان، رسول علیزاده، شهریور ۱۳۹۱، هفته نامه شریف، شماره۴۶).

《 دی 》از نگاه منابع
میر ظهیرالدین مرعشی مولف کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان که خود مدتی از عمر خودرا
درگیلان مصروف داشته به کرات از این واژه
بهره برده وچنین گفته است < تویلا دیهی است نزدیک پرامکو در ساحل راست رودخانه پلو رود>( مرعشی ۳۳۰،۱۳۶۴) ودر جایی دیگر گفته است《 بعضی از متجنده به انهزام به دی های
رشت وآن نواحی افتادند و به خانه های مردم التجا بردند( همان ۸۶،۱۳۶۴)
مولف کتاب جوامع الحکایات ولوامع الروایات
نیز درکتاب خود از عنصر《 دی》بدین شکل بهره برده است ومی گوید《 آورده اند که وقتی ملک شاه آلب ارسلان به شکار رفته بود به دیهی
ارنواحی نیشابور رسید》 (عوفی ۲۱۱،۱۳۸۰).

《دی 》در نامواژه های مناطق تالش نشین
روستاهای زیادی در محدوده سرزمینی قوم تالش وجود دارند که ازعنصر < دی> به عنوان پیشوند یا پسوند بهره می برند.
پیشوندمانند:
الف؛ دی گا ( دیگا)
ب؛ دی سرا که دیگر شده(فارسی سازی) آن دیگه سرا می باشد.
پسوند مانند:
الف ؛ رشون دی که دیگر شده (فارسی سازی) آن روشنده می باشد.
ب؛ اَلَ دی که دیگر شده(فارسی سازی) آن الله ده می باشد.
پ؛ نواَدی که متاسفانه امروز به آق اولر معروف شده است.
《 دی》در اشعار فولکلور تالشی
کولی سر پرشیمه یاری بو اومه
شکر خدا کرم چمیم سو اومه
شکر خداوندی جا ورده نشام
یاری کوچ کرده و چَمَه دی اومه

( بالای تپه رفتم، بوی یار آمد/
خدا را شکر می کنم، به چشمم نور آمد/
شکر خداوند را نمی توانم بجای اورم/
که یار کوچ کرد و به ده ما آمد )

سره سیفی بیمه، از اشت دی کو
م نی حرفی نکرده، اشته رو کو
ترسم حرفی بکرم، جنگه ببو
ننگه دشپن چمه سر ینگه ببو

( سیب سرخی بودم من در ده شما/
من هیچ حرفی نزدم در مقابل شما/
می ترسم حرفی بزنم باعث جنگ ودعوا شود/
که دراین صورت دشمن ننگین بر ما چیره شود)

پاییزه وا پکرده پارگا پور آبه
چمه گلشن چمه دی کو دور آبه
ایلاهی بچکه پیر عمو گردن
چمه گلشنی را یاری نکرده

( باد پاییزی وزیدن گرفت وکومه چوپانی پر شد/ گلشن ما از ده ما دور شد/ الهی گردن عموی پیر بشکند/ که کمکی به گلشن ما نکرد/

گله ی نار و گله ی سیف وگله ی بی
غریب وبی نوا اومه چمه دی
غریب و بی نوا همدم بیگرم
؟ ؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
دانه
ب) لم: عنصر 《لم》 یکی از قدیمی ترین
واژه های به جای مانده از دوران کهن و باستان
در حوزه جغرافیایی حال و گذشته زبان تالشی است که به عنوان پسوند یا گاه پیشوند بر روی اسامی بعضی از محلات ونقاط می درخشد وهنوز هم در محاورات و گفتگوهای مردمان تالش مورد استفاده قرار می ‌گیرد.
مانند: اسالم، خشالم، اولم، لولم(لولمان)، فشالم، تولم، اشپلم، قولم، مولم، کتالم، لالم وشولم.

《لم》 در زبان تالشی
عنصر< لم> درمیان مردمان تالش میزان و معیار سنجش است، به معنی فراتر ازپر، مالامال، لبالب، بیش از انداره، نهایت تکمیل شدن و در حدکمال.
( مقاله دیلمان تا دیلمان ر.ع شهریور۱۳۹۵، هفته نامه شریف ، شماره ۴۶) همان واژه ای که استاد
دهخدا در مورد آن چنین گفته است:
لم مزید موخر امکنه، استالم، بالالم، سیالم، تلم، دیولی لم، زلم، اَلم. آنجا که چیزی بدانجا فراوان است. یلم لم آنجا که یلم بسیار روید.
چمازلم، آنجا که چماز بسیار روید.لمالم (لَ لَ) در تداوم عوام، لبالب( برهان )مالامال، پر، مملو، نیک پر، پر تالبه، چنان که از سر بخواهد شدن.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
    نه این کشور از خون لمللم شده است< فردوسی( دهخدا ۲۸۳و۱۳۳۰و۲۸۲)
برای روشن شدن موضوع نام واژه ی 《مولم》را که نام تالشی و حقیقی قله ی معروف به ماسوله و ماسال، که زمره بزرگ ترین قلل استان گیلان می باشد اما امروزه با سطحی نگری به 《شاه معلم》 شهرت یافته است معنی می کنم تا بحث بهتر روشن شود.
مولم از دو عنصر مو+لم تشکیل گردیده است. مو یا ما در فرهنگ و ادب تالش باستان بعنوان پیشوند یا پسوند جا و مکان و لم نیز بعنوان حالت و صفت مورد استفاده قرار می گرفت. پس مولم یعنی جایی که به نهایت کمال و تکمیل شدن رسیده است(مقاله از دیلمان تا دیلمان ر.ع شهریور ۱۳۹۱ هفته نامه ی شریف)