اقتصاد و نفت
2.05K subscribers
1.81K photos
11 videos
260 files
286 links
رامین فروزنده
متخصص استراتژی و سرمایه‌گذاری در صنعت انرژی


ایمیل:
raaminf@gmail.com


لینکدین:
ir.linkedin.com/in/ramin-forouzandeh


وب‌سایت:
raminf.com
Download Telegram
انفجار در عربستان و قیمت نفت


دیروز صبح یکی از دوستان درباره تاثیر انفجار بر قیمت نفت پرسید. به او گفتم مشابه چنین چیزی چندان تجربه نشده و نمی‌توان راحت پاسخ داد، اما پیش‌بینی من رشد چند دلاری (کمتر از ده) و نوسان در کانال ۶۰ دلار است. بسیاری از کارشناسان نفت بالای ۷۰ دلار و حتی ۱۰۰ دلار را پیش‌بینی می‌کردند. اما چه تحلیلی باعث می‌شد نفت در کانال ۶۰ دلار محتمل باشد؟


می‌دانیم که حدود ۶ میلیون از بازار تقریباً ۱۰۰ میلیونی نفت خارج شده و این شوک عرضه در بازار نفت که به تغییرات ۱۰۰هزاربشکه‌ای واکنش نشان می‌دهد بسیار بالاست. تقاضای نفت بسیار کشش‌ناپذیر است و در نتیجه انتظار اینکه رشد قیمت به کاهش تقاضا بیانجامد وجود ندارد. پس چرا نفت سه‌رقمی نشد؟


پاسخ: چون بازار برآورد می‌کند ظرف چند هفته عمده تولید نفت ازدست‌رفته عربستان احیاء می‌شود. ذخایر استراتژیک آمریکا برای چند هفته کافی‌اند و برای کشورهای OECD ذخایر برای بیش از دو ماه کفایت می‌کند. عربستان به تنهایی می‌تواند یک ماه کل این افت تولید را با نفت ذخیره‌شده جبران کند. چین و کره‌جنوبی هم وضع خوبی دارند. اینها یعنی نفت کافی هست و اگر کسی نفت را مثلاً ۸۰ دلار بخرد، موجودی انباری (stock) به قیمت بالا ذخیره کرده که یک ماه بعد در نتیجه بازگشت تولید عربستان می‌تواند آن را با قیمتی پایین‌تر جایگزین کند و این یعنی زیان.


عده کمی باور دارند که عربستان به زودی بازنخواهد گشت و همین عده کم باعث شدند نفت ۱۰ درصد رشد کند. اگر این عده زیاد بودند الان شاید نفت سه‌رقمی را شاهد بودیم.


نکته مغفول در تحلیل‌ها این است که آمریکا امروزه نگران‌ترین کشور از کمبود نفت در بازار نیست؛ بلکه برای امثال هند و چین و دیگر کشورهای آسیایی موضوع اهمیت بیشتری دارد. زیان مصرف‌کنندگان آمریکا بیشتر از محل رشد قیمت‌هاست، ولی مصرف‌کننده آسیایی ممکن است اصلاً نفتی پیدا نکند. لذا تحلیل ذخایره استراتژیک نفت را باید بیشتر درباره آسیایی‌ها انجام داد.


همان طور که بارها گفته شده، بازار نفت بسیار متفاوت از دهه ۱۹۷۰ میلادی است ولی در ایران هنوز تحلیل‌های همان دهه مطرح‌اند. تحلیل‌های پلیسی و جذاب برای توصیف بازار نفت کارآمد نیستند و همان طور که خروج ونزوئلا و ایران و کاهش تولید اوپک‌پلاس نتوانست نفت را در کانال ۶۰ دلار حفظ کند، انفجاری که نتواند برای مدت طولانی ظرفیت تولید کشورها را مختل سازد، نمی‌تواند به نفت سه‌رقمی بیانجامد. اینها واقعیات عصر فراوانی‌اند.


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #KSA #US #SPR #OilPrice
دور باطل ضریب بازیافت میادین ایران
و یک راه‌حل


به نظر می‌رسد میادین درحال‌تولید ایران ظرفیت تولید به مراتب بیشتری دارند. در پاسخ گفته می‌شود که توان میادین کشور باتوجه به خصوصیات سنگ و سیال و ... کمابیش همین حدود است و مطالعات صورت‌گرفته تاکنون به عنوان مبنا معرفی می‌شوند.


نکته اینکه اساساً خود همان مطالعات مورد تردید هستند‌. فی‌المثل نتیجه مطالعه میدان آب‌تیمور توسط سه شرکت خارجی نشان داد این میدان می‌تواند ۳ تا ۹ برابر رقم فعلی تولید کند.


دور باطل اینجاست که برای اثبات امکان افزایش تولید نیازمند مطالعه میادین ایران توسط شرکت‌های تراز اول جهانی هستیم. اما به دلیل باور به عدم امکان افزایش قابل‌توجه تولید در بسیاری مناطق کشور، شرکت‌های بین‌المللی بخش عظیمی از میادین ایران را مطالعه نکرده‌اند و این تصور تقویت شده که امکان تولید بیشتری وجود ندارد.


اما چطور می‌توان به دور باطل فوق‌الذکر پایان داد؟ پیشنهاد این است که اولاً یک ارزیاب مستقل به بررسی وضعیت فعلی توسعه و تولید بپردازد. برای این کار می‌توان از خدمات مشاوران تراز اول جهانی در حوزه مخزن بهره گرفت. ثانیاً اطلاعات همه میادین ایران را در اختیار پیمانکاران قرار داد تا محک علم و دانش به میان آید. در این صورت ای بسا با ده‌ها آب‌تیمور دیگر مواجه شویم.


براساس یک قاعده سرانگشتی بهینه‌سازی، می‌توان تنها با اقدامات تعمیری و رفع گلوگاه‌های تولید، حدود ۵۰۰هزار تا یک میلیون بشکه در روز به ظرفیت تولید میادین کشور افزود؛ مشروط بر آنکه دانش مدیریت و توان فنی و دسترسی تکنولوژی کافی وجود داشته باشد.


علاوه بر بهینه‌سازی، با لحاظ پتانسیل رشد تولید در غرب کارون، افزایش ضریب بازیافت میادین فلات‌قاره و مناطق نفتخیز جنوب، توسعه انبوه میادین اکتشاف‌شده از قبیل سپهر، جفیر، سوسنگرد، سهراب، بندکرخه، چنگوله و آذر و افزایش فعالیت‌های اکتشافی منتج به توسعه، رسیدن به تولید هشت‌میلیونی ظرف یک دهه به لحاظ فنی کاملاً ممکن است. مساله سرمایه با مدل‌های قراردادی جذاب قابل مدیریت خواهد بود.


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #AbTeymour #Paradigm
ناآرامی‌های خاورمیانه و جایگاه آمریکا در بازار امروز نفت
(منتشره در شماره 331 هفته‌نامه «تجارت فردا»)


پس از انفجارهای عربستان و کاهش تولید بیش از پنج‌میلیونی نفت این کشور، بسیاری انتظار داشتند که نفت از 70 و حتی 80 دلار عبور کند. کمابیش مشابه همین انتظار پیش از تحریم نفت ایران وجود داشت و برخی کارشناسان معتقد بودند که خروج ایران می‌تواند به نفت صددلاری بینجامد. در هر دو مورد شاهد بودیم که چنان انتظارهایی برآورده نشدند و نفت در محدوده 50 تا 75 دلار باقی ماند. چه چیز باعث می‌شود چنین شوک‌هایی به سادگی جهش قیمت نفت را رقم نزنند و آمریکا بعضاً تلاش کند اقداماتی را انجام دهد که در بادی امر به نظر رسد از جنبه امنیت تامین نفت به زیان این کشور خواهد بود؟ آیا آمریکا به ابزار و تکنیک جادویی برای مدیریت بازار نفت دست یافته است؟


متن کامل مطلب:
www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-32088


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #TEF #Shale #US #Sanction #KSA
رشد تقاضای نفت از کجا می‌آید؟


این نمودار FGE رشد انباشتی تقاضای نفت را در بازه‌ای تقریباً ده‌ساله نشان می‌دهد. می‌بینیم که دوسوم تقاضا از چین و خاورمیانه آمده و رشد تقاضای اروپا منفی بوده، یعنی این قاره در ۲۰۱۸ نفت کمتری نسبت به ده سال قبل مصرف کرده و این روند استمرار داشته است.


نکته اول اینکه تصور غالب در ایران یعنی دنیایی که در آن اروپا و آمریکا وابسته به خاورمیانه هستند را باید با تصویری واقعی که در آن چین و هند و آسیا مراکز مصرف‌اند تعویض کرد. آینده بلندمدت رشد تقاضای انرژی نیز چین و هند هستند و اروپا و آمریکا برعکس.


نکته دوم آنکه دیر یا زود همه در مسیر مصرف نفتی شبیه اروپا قرار خواهند گرفت و این همان پیک تقاضای نفت است که همراه با قیمت‌های Lower for Longer ما را به تولید حداکثری وامی‌دارد.


سوم آنکه آمریکا با رشد تقاضایی گاه منفی و در کل بسیار اندک و رشد عرضه‌ای بی‌نظیر در تاریخ جهانی نفت، به رقیبی بدل شده که با مدل‌های قراردادی فعلی نمی‌توانیم مغلوبش کنیم. لذا باید به سراغ مدل‌های امتیازی و مشارکت در تولید برویم، پیش از آنکه دیر شود.


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #FGE #China #MENA #LFL
الزام هشت میلیونی
در اهمیت تولید حداکثری نفت و تبدیل آن به سرمایه مولد

سرمقاله اخیر نشریه اکونومیست به موضوع «پیک تقاضای نفت» پرداخته که اگرچه در دنیای نفت کمابیش یک دهه از جدی مطرح شدن آن می‌گذرد، این ارزش را دارد که به منظور انعکاس در سیاستگذاری‌های کشور مورد بررسی قرار گیرد و دلالت‌های آن به بحث گذاشته شود. به ویژه آنکه رسوب نظریه «پیک عرضه نفت» باعث شده در سیاستگذاری‌ها جمع‌بندی روشنی درباره سناریوهای پیش‌روی نفت وجود نداشته باشد و کماکان نگه داشتن ذخایر نفت زیر زمین مورد دفاع قرار گیرد.


سوال مهمی که پیش‌روی اقتصاد ایران قرار دارد آن است که با این حجم از ذخایر نفت در دنیایی که هنوز نفت در آن اهمیت دارد چه باید کرد؟ تولید حداکثری و سپس تبدیل نفت به سرمایه‌ای برای اهداف مدنظر سیاستگذار (از قبیل تنوع‌بخشی به اقتصاد، توسعه زیرساخت‌ها، شکل‌دهی یک ابزار برای مدیریت اقتصاد کلان طی چرخه‌های تجاری و امثالهم) راهبردی است که به نظر می‌رسد بسیاری از دولت‌های نفتی مدنظر دارند. شاید این ایراد مطرح شود که این سیاستگذاری‌ها تفاوت‌های اساسی دارند. پاسخ اینکه نقطه اشتراک همه سیاستگذاری‌های مدنظر چیزی نیست جز «تولید حداکثری و تبدیل نفت به سرمایه مولد». با فرارسیدن پیک تقاضای نفت و این واقعیت که قیمت‌های نفت در بلندمدت صعودی نبوده و نخواهد بود، فرصت تولید نفت و تبدیل کردن آن به اهرمی برای توسعه کشور محدود و گذراست.


ایراد دیگر می‌تواند آن باشد که با شیوه فعلی حکمرانی، دستیابی به چنین حجمی از دارایی ارزی احتمالاً بیشتر زیان‌بار خواهد بود. مضافاً مساله اصلی اقتصاد ایران کمبود درآمدهای ارزی نیست؛ بلکه تحول در سطوح و بخش‌های مختلف حکمرانی به ویژه پارادایم حاکم، تعادل‌های اقتصادی و اجتماعی، سیاستگذاری‌های بخشی و نظام تصمیم‌گیری اولویت بیشتری دارند. نگارنده ضمن پذیرش و حتی تاکید بر ایرادهای مذکور، این سوال را مطرح می‌سازد که آیا از دست دادن یک فرصت برای کسب درآمد ارزی کمکی به حل دو مساله مذکور خواهد کرد؟ آیا اصولاً چشم‌اندازی وجود دارد که بتوان در افق چندده‌ساله در حوزه‌های مذکور به گشایشی دست پیدا کرد و البته اطمینان یافت که در آن زمان فرصت از دست نرفته است؟ اگر نه، آیا بهتر نیست که به دو موضوع مستقل از یکدیگر بپردازیم و ثروت‌آفرینی از ذخایر نفت به اصلاح نظام حکمرانی مشروط شود؟


شاید اینجا خوب باشد به تصوری غالب (و البته نادرست) از اقتصاد ایران گریزی کوتاه بزنیم که در آن ریشه همه (و اگرنه، اغلب) ناکامی‌ها و مشکلات حکمرانی به رانت نفتی دولت می‌رسد. نقد این تصور دشوار نیست. نخست با طرح این سوال که اساساً چند درصد همین توسعه نامتوازن و کج‌دارومریز قرن اخیر ایران بدون نفت و سرریز منابع انرژی به بخش‌های مختلف ممکن بود؟ آیا حتی می‌توان تامین آب و برق و ابنیه و زیرساخت‌های فعلی را بدون نفت ممکن دانست؟ دوم آنکه نفت در بستری از حکمرانی و سیاستگذاری معیوب نقش‌آفرین شده و جهت علیت برعکس نبوده؛ و مطابق آن گفته مشهور، ایران بدون نفت به افغانستان دهه شبیه‌تر می‌بود تا ژاپن. تصور ایرانی «تقلیل‌یافته»، «مینیاتوری» و «منتزع» از واقعیت (واقعیاتی چون عاقبت مشروطه حتی پیش از جدی شدن نقش نفت در اقتصاد یا واقع بودن ایران در منطقه خاورمیانه با کلیه دلالت‌های فرهنگی و اجتماعی آن) که در آن ناگهان ظرف یک شبانه‌روز تغییر پارادایم روی می‌دهد و کشور به سوی قله‌های توسعه اقتصادی پرواز می‌کند، همان‌قدر با درآمدهای عظیم نفتی ممکن است که بدون آن.


متن کامل مطلب منتشره در هفته‌نامه اقتصادی «تجارت فردا»:
www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-32572


⭕️ @EconomicsandOil

#TEF #Note #LFL
مساله Private Equity در اکتشاف و تولید
(و امکان‌پذیری شکل‌دهی Private Equity نفت در ایران)


بنگاه‌های Private Equity در شکل متعارف از تعدادی سرمایه‌گذار شخصی و نهادی تشکیل می‌شوند که پس از دریافت پول و تملیک شرکت‌ها و بهبود وضعیت درآمدی آنها، اقدام به خروج از روش‌هایی مثل فروش به سرمایه‌گذاران استراتژیک و IPO می‌کنند. بخش اکتشاف و تولید نفت به شکل متعارف در اکثر نقاط دنیا مورد توجه Private Equityها نبوده و آنچه در آمریکا یا دریای شمال می‌بینیم، در آن عمومیت نداشته که عمدتاً به نظام قراردادی و محیط کسب‌وکار مربوط می‌شود.


بررسی نمونه‌های موجود Private Equity در بالادستی نفت نشان می‌دهد آنها الزاماً رویه متعارف را پیگیری نمی‌کنند که احتمالاً این موضوع مختص نفت نیست و بسیاری صنایع دیگر را نیز دربرمی‌گیرد. به عنوان مثال استراتژی خروج الزاماً روی میز آنها قرار ندارد، بلکه با خرید دارایی در قیمت‌های مناسب (کاری که درباره دارایی‌های تولیدی (Brownfield) به ویژه در انگلستان و نروژ رونق دارد) و مدیریت آن، به دریافت عواید می‌پردازند. البته خرید دارایی‌ها از غول‌های نفتی و امثالهم می‌تواند به نوعی منطق افزایش بهره‌وری را دربر داشته باشد؛ چراکه الزاماً غول‌های نفتی در مدیریت دارایی‌های متعدد و کوچک و قدیمی بهینه عمل نمی‌کنند.


یک بررسی وودمکنزی نشان می‌دهد که حدود 30 تا 40 درصد تولید نفت انگلستان توسط PEها صورت می‌گیرد و میانگین IRR هدف شرکت‌های PE منطقه دریای شمال 20 درصد بوده است. انتظار می‌رود در ابتدای دهه آتی بسیاری از PEهای فعال در این منطقه وارد دوران بهبود وضعیت جریان نقدی شوند و آماده خروج (در صورت تمایل) باشند.


چه چیز باعث رونق حضور PEها در نفت می‌شود؟ این عوامل مهم‌اند ولی تجمیع همه آنها ضروری نیست:
1️⃣ رژیم قراردادی مترقی
2️⃣ وجود بازار Liquid برای خرید و فروش
3️⃣ در دسترس بودن دارایی‌های تولیدی
4️⃣ قیمت‌های پایین نفت و فشار بر فروشندگان غیربهره‌ور
5️⃣ فشار بر شرکت‌های سهامی عام از سوی سرمایه‌گذاران ESG و امثالهم


باوجود فراهم نبودن اکثریت قریب به اتفاق موارد فوق در نفت ایران، امکان تشکیل یک PE در ایران با اتکاء به دارایی‌های ارزی نه چندان بالا (در حدود چندده‌میلیون دلار) وجود دارد. مهم‌ترین زمینه آنکه باتوجه به وجود حدود 4 میلیون بشکه در روز دارایی تولیدی که چند دهه سرمایه‌گذاری کافی در حفظ و نگهداشت اغلب آنها صورت نگرفته است، کوچک‌ترین سرمایه‌گذاری به شکل متعارف بازده قابل‌توجهی خواهد داشت. جریان نقدی این بازده می‌تواند مبنای تامین مالی مراحل بعدی باشد. حتی با قراردادهای IPC (مشروط به جذابیت مالی و اصلاحات اندک مفاد قرارداد) می‌توان به چنین هدفی دست پیدا کرد.


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #PE #Iran #NorthSea #ESG #Legal #Woodmac
ترامپ و نفت خاورمیانه


امروز رئیس‌جمهور آمریکا در صحبت‌های خود گفت که این کشور به نفت خاورمیانه نیازی ندارد. چند ماه قبل نیز مجدداً این موضوع در جریان حمله به تاسیسات نفتی عربستان مطرح شده بود. چنین تاکیدی چه معنایی دارد؟


نمودار بالا روند خالص واردات نفت و فرآورده‌های نفتی آمریکا را نشان می‌دهد. خالص واردات 12میلیون بشکه در روز اکنون به صفر رسیده است. دلیل؟ انقلاب شیل در نتیجه نظام قراردادی و مالی حاکم بر نفت آمریکا که در آن مالکیت و مدیریت نفت در دست بخش خصوصی است. (توضیح بیشتر)


روند روبه‌رشد نفت و گاز آمریکا لااقل تا اواسط دهه آتی ادامه خواهد یافت. این یعنی برای دوره‌ای قابل‌توجه تصویر کلاسیک اهالی خاورمیانه از صنعت نفت واقعیت ندارد و بیش از آمریکا و اروپا، کشورهای آسیایی هستند که در نتیجه تنش‌های منطقه دچار مشکل می‌شوند. (توضیح بیشتر)


تاکید ترامپ یعنی بخش زیادی از اهمیت استراتژیک این منطقه (ناشی از وابستگی آمریکا به منابع فسیلی) از دست رفته و اهالی خاورمیانه (از جمله ایران) باید این واقعیت را در تحلیل‌های خود لحاظ کنند.


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #EIA #US #Shale #OilImport
دلالت‌های برقی شدن


براساس گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی انتظار می‌رود در دو دهه آتی، رشد مصرف الکتریسیته دوبرابر نفت باشد. این هم به دلیل رشد بالای الکتریسیته است و هم به دلیل افت رشد نفت. اما دلالت‌های برقی شدن چیست؟ (نمودار بالا از IEA)


برقی شدن یعنی رشد تجدیدپذیرها (این به معنای رابطه علّی نیست). رشد تجدیدپذیرها یعنی کاهش شدید انتشار گازهای آلاینده.


برقی شدن می‌تواند به معنای رشد مصرف گاز و زغال‌سنگ هم باشد؛ چون این دو هم بیشتر برای تولید برق مصرف می‌شوند. گاز کمتر آلاینده است و در نتیجه رشد می‌کند، اما مصرف زغال‌سنگ به تدریجی افت می‌کند. لذا برقی شدن رقیب صنعت نفت است و از سویی دیگر عامل رونق صنعت گاز؛ و این یعنی تاثیری نامتقارن بر کل صنعت نفت و گاز.


یک نتیجه‌گیری بسیار کلی (و شاید غیردقیق) این است که رشد مصرف برق از گاز یعنی رشد بیشتر بازار LNG در مقایسه با خط‌لوله؛ چراکه منابع گاز همچون نفت بسیار نامتقارن توزیع شده‌اند و در نتیجه LNG که برای فواصل طولانی مناسب است رشد بیشتری دارد.


اسلایدهای مرتبط ارائه در دانشگاه خاتم

⭕️ @EconomicsandOil

#Note #IEA #Gas #Electricity #LNG #Energy
هفته پررویداد نفت و چند موضوع مهم


دیروز فرصتی شد تا سری به همایش سالانه اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفت، گاز و پتروشیمی بزنم و پای صحبت‌های فعالان بخش خصوصی و خانم جنیدی، معاون حقوقی رئیس‌جمهور، بنشینم. سپس به نشست ماهانه باشگاه نفت و نیرو رفتم که آقای علی میرزاخانی، سردبیر دنیای اقتصاد، سخنران آن بود. امروز نیز شنونده پنل "طراحی ساختار رابطه مالی شرکت نفت و دولت" در کنفرانس حکمرانی و سیاست‌گذاری عمومی بودم. (ظاهراً شرایط عمومی بر رونق چنین محافلی تاثیر نداشته است.)


1⃣ یک نکته مهم در صحبت‌های دیروز خانم جنیدی و امروز پنل نفت، بحث بازار سرمایه بود. ضمن آنکه پررنگ شدن نقش این بازار اهمیت دارد، الزامات محیط کسب‌وکار برای آن به قدر کافی دیده نشده و بعضاً انتظارات نیز متناسب با ظرفیت‌ها نیست. مثلاً، واگذاری بلوک‌های کوچک در بازار سرمایه لااقل در کوتاه‌مدت نتوانسته مسیر خصوصی‌سازی را هموار کند چراکه اراده آن وجود نداشته است. استفاده از پتانسیل‌های این بازار برای صنعت بالادستی نفت نیز به تغییر پارادایم نیاز دارد؛ واگرنه کار به انتشار چندده‌میلیون دلار اوراق بدهی و امثال آن محدود می‌شود.


2⃣ محوریت بخش خصوصی در صحبت‌ها پررنگ بود. اینکه در شرایط فعلی راه برون‌رفت با نقش‌آفرینی این بخش میسر می‌شود و اینکه اساساً اداره دولتی نفت بسیار ناکارامد بوده است. عدم شفافیت هزینه‌ها، ناتوانی در دستیابی به تولید هشت‌میلیونی و انباشت بدهی‌های شرکت ملی نفت ایران از نمودهای این ناکارامدی است.


3⃣ سوم آنکه حکمرانی نفت و یارانه‌های انرژی و تنظیم روابط دولت و شرکت نفت مسائلی متصل هستند نه جزایری منفصل. اگرچه الزاماً نمی‌توان به همه آنها یکجا اندیشید، ولی راه‌حل‌های بخشی باید تصویر کلان‌تر را در نظر آورند.


نقد شخصی من به برخی مسائل مطروحه از جمله نظام رگولاتوری و نهادسازی جدید و تغییر مدل مالی این است که توجه به ابزار و تکنیک بدون تغییرات زیربنایی می‌تواند نتیجه عکس دهد. چنانکه نام‌گذاری‌هایی چون "واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای" کمکی به هزینه‌کرد بهتر نفت نکرد و صندوق توسعه ملی به جای ایفای نقش‌های اصلی خود، به ارگان تامین نیازهای مالی بخش دولتی و شبه‌دولتی تبدیل شد.


به نظرم به جای آنکه به دنبال پاسخ به سوالات همیشگی باشیم، باید سوالات بهتری طرح کنیم: مثلاً اینکه اگر همه میدان‌های ایران در معرض رقابت توسعه یابند، چند "آب‌تیمور" دیگر خواهیم داشت؟ چه تضمینی هست که تغییر مدل مالی نفت برای چند دهه دیگر ناکارامدی فعلی را تداوم نبخشد؟ چرا مدل نفت عربستان را مدنظر داریم ولی مدل عمان را نه؟


⭕️ @EconomicsandOil

#Note #event #AbTeymour #NIOC