کانال رسمی هزار باده فرهنگ
611 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.

دو از دو

3. فرهنگ دوستی از مهم‌ترین ویژگی‌های دعایی بود. مردی در آستانه هشتاد سالگی، با آن هم شهرت و نام، دیگر نیازی به این نداشت که در هر مجلس فرهنگی ارزشمندی که برگزار می شد، حاضر شود، آن هم برای یادکرد از بزرگی، برای تقدیر از دست اندرکارانی که می‌کوشیدند یاد بزرگی را حفظ کنند. بسا از او دعوت هم نمی‌شد، اما حاضر می‌شد، در انتها یا میانه مجلس هرجا بود می‌نشست. این حضور، ناشی از فرهنگ دوستی او بود. اهمیت دادن به علم و به کتاب و شخصیت‌های علمی. آن هم احترام به کسانی که دیگران و مدیران و بودجه داران، از یاد آنها غفلت می‌کنند یا خود را به تغافل می‌زنند. این که در موج باشیم و بودجه‌ای بگیریم و ستایشی از کسی بکنیم که فرمانی برای بزرگداشت او صادر شده، مهم نیست، مهم آن است مردانی پاس داشته شوند که دیگران به آنها ناسزا می‌گفتند، و آنها را برای سال‌ها خوار کرده بودند. حالا وقتی کسی پیدا می‌شود و قدمی برای پاسداشت آنها بر می‌دارد، دعایی حاضر می‌شود. از آبروی خود مایه می‌گذارد، و می آید و سخن هم می‌گوید. فقط کافی است آخرین سخنرانی او را در بزرگداشت مرحوم اسلامی ندوشن که حکومتی‌ها حتی از گفتن یک تسلیت هم برای درگذشت او ابا کردند، بنگرید. همان نکات کافی است تا بهتر از هزاران جمله از این دست که بنده در باره‌اش می‌نویسم، احساسش را در کنید. او برای بزرگداشت کسانی حاضر می‌شد که دیگران حتی حاضر نیستند اسم آنها را بر زبان بیاورند و این رفتار را به پای انقلابی‌گری خود می‌گذاشتند. روزنامه اطلاعات در همه این دهه‌ها صدای آنها بود. مردانه می‌ایستاد. هنوز هم می‌توان روزنامه اطلاعات روزگار ایشان را یک روزنامه فرهنگی در سطح خوب، و البته صدای این قبیل از ضعفای اهل فرهنگ اما دانشمند و فرهیخته هم دانست. البته که باید از وضعیتی که همین اندازه تحمل می‌کرد و روزنامه را همچنان در اختیار او گذاشته بود، تقدیر کنیم. این که دست کم یک نمونه از یک رفتار انسانی در یک دوره سخت برجای بماند و بر دیگران حجت باشد که این حجت الاسلام بودن است.
4. باید دعایی را یک انقلابی اصیل دانست، چهره‌ای با تجربه در انقلاب که البته امثال او ـ مع‌الاسف ـ کمیاب هستند. بیشتر مدعیان انقلابی‌گیری، انقلابی بودن را با دشنام دادن و تندی کردن و کنار گذاشتن و حذف کردن و پیاده کردن یکی می‌دانند. در روزگار ما این وضعیت بدتر هم شده و فلان انقلابی را می‌بینید که یکجا، نسلی از هنرمندان این کشور را که سال‌های سال استعداد خودشان به همراه پول این مردم پرورششان داده به فساد اخلاق متهم می‌کنند و زشت‌ترین تعابیر را در باره آنها بکار می‌برند. عجیب این که هیچ وقت به ذهن مقامات قضایی نمی‌رسد که از اینها بپرسند در این شرع با این فروعاتش، اگر یک نفر اتهام فحشا به کسی بزند، باید از او شاهد بخواهند و اگر نتوانست بیاورد باید محکوم به عقوبتش کنند، چه رسد به این که کسی، جماعتی را این چنین متهم به فساد و فحشا می‌کند! در زمانه ما و البته پیش ز این هم، برای بسیاری، این رفتار معنای انقلابی‌گری بود. مرحوم دعایی البته که معنای دیگری از انقلابیگری می‌شناخت. هرچه دیگران در مطبوعاتشان آبروی اشخاص را می بردند، او برای حفظ آبروی آنها و دفاع از حقوقشان تلاش می‌کرد. با آن هم سابقه انقلابی‌گری هیچ گاه با این رفتارهای تند که نقشش پیاده کردن بسیاری از مردم و هل دادن آنها به گریز از کشور بود، موافق نبود، علیه آن می‌نوشت، و بیش از همه در عمل نشان می‌داد که خوب بودن، و شیعه علی و زهرا بودن به چه معناست. همین است که امروز این‌چنین مورد ستایش دوست و دشمن در دایره این انقلاب است. خدایش بیامرزد.

#روزنامه_اعتماد، دوشنبه 23 خرداد ماه 1401

https://t.me/jafarian1964/12801
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#شعر
#سیدمحمود_دعایی
#رشول_جعفریان
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

چون سنگها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی

دستِ مرا که ساقه‌ی سبز نوازش است
با برگ‌های مرده هم آغوش می‌کنی

گمراه تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می‌نشانی و مدهوش می‌کنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستی‌ات که مرا نوش می‌کنی

تو دره‌ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می‌فشاری و خاموش می‌کنی

در سایه‌ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می‌کنی؟


#فروغ_فرخزاد


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#شعر
#فروغ_فرخزاد
#سایه
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

#خودکامگی_موجب_تباهی_ست

▪️از نظر فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی می‌انجامد.

چارهٔ دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسر شاهنامه می‌توان دید. از دورهٔ اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبر قوم بود چون بگذریم، در ادوار بعدی قدرت مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهٔ کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاه‌اند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان.

پادشاهان آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین می‌کردند و موبدان راهِ رستگاری آن‌جهانی را به مردم نشان می‌دادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیک‌سرانجامی ایرانیان بود.

در شاهنامه پادشاه مظهر استقلال کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردار او هستند، اما نوکر چشم و گوش بستهٔ او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه وجدان بیدار ملت و مظهر آزادگی و گردن‌فرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیح شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه می‌ایستند.

نمونه‌های ایستادگی پهلوانان مخصوصاً رستم را در برابر شاهانی چون کاوس و گشتاسب و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان می‌بینیم.

وقتی کیکاوس با سبکسری و به فریب ابلیس چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشه‌ای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:

بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان

به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کس، بیهده رای خویش

سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد

کشیدی سپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن

دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی!

به جنگ زمین سربه‌سر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی!

خالقی، ۲، ص
۹۸

کاوس جوابی ندارد. شرمسار می‌شود و از کاخ بیرون می‌رود.

یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دست‌پرورده‌اش سیاوش شاهزادهٔ بی‌گناه را می‌شنود، به آهنگ کین‌خواهی از تورانیان از نیمروز حرکت می‌کند. ابتدا به درگاه کاوس می‌رود و با خشم و خروش او را خوار می‌سازد:

چو آمد برِ تختِ کاوسِ کی
سرش بود پرخاک و پرخاک پی

بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و‌ تخمت آمد به بار

تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسر خسروی

کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی

کاوس با شرمساری در برابر سخنان جهان‌پهلوان خشمگین جز اشک ریختن چاره‌ای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه می‌رود و او را می‌کشد و‌ کاوس از جای خود نمی‌جنبد:

به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاوس‌شاه

خالقی، ۲، ص ۳۸۲

با این نمونه‌ها می‌بینید که شاهنامه ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانان ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نماد یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان می‌خوانیم که محمود به فردوسی می‌گوید: «همهٔ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم». و نیز افسانه‌ای از همان روزگاران بر سر زبان‌ها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلان‌جا من گنجی نهفته‌ام، برو، بردار و منتِ محمود را مکش. فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت.

فردوسی زندگی، اندیشه و‌ شعرِ او

زنده‌یاد استاد محمدامین ریاحی

صص۲۲۱–۲۱۳

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

https://t.me/shafiei_kadkani/2556

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#شعر
#محمدامین_ریاحی
#فردوسی
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
سایه در وطن

فراز و فرود انتقال پیکر شاعرمان بسیار طول کشید. در این چند روز، علی‌الخصوص شب و روز درگذشت سایه‌ی شاعر، بعضی «میدان را وسیع دیدند» و از هیچ وقاحتی فروگذار نکردند. یک لحظه با خود نگفتند که خانواده‌ای داغدار است و هرکس به‌طریقی انتقام روزگار کشید. در آن روزها بسیار عصبانی بودم. بارها پیام نوشتم و به‌مقابله برخاستم و باز حذف کردم. دل را به دریا زدم و پیام به عتاب و ناسزا گذاشتم که خانمی به من پیام دادند و مرا نکوهش کردند. نکوهشی به‌جا! گفتند: «شما چه‌طور شعر سایه را خوانده‌ای و چنین پیامی گذاشتی؟» شرمنده شدم‌. دیدم من هم به‌طریقی آبروی سایه را بردم. دیدم من هم در این آشفته‌بازار ناسزا و توهین گرفتار شدم. پیام را حذف کردم و سکوت را ترجیح دادم.

چرا عصبانی؟

هنوز معتقدم حق سایه توهین نبود و نیست. اما جامعه‌ی مستأصل و فرومانده گریزی جز متهم کردن ندارد. باید زخم‌هایش را گردن کسی بیندازد. چه کسی بی‌خطرتر و بی‌پناه‌تر از شاعر و نویسنده و روزنامه‌نگار و روشنفکر! همان‌هایی که در روزگار حیات، کسی برایشان گوش نیست.
درد دیگر، جابه‌جایی تاریخ است. دردآور این‌جاست که گذشته در ظرف امروز سنجیده می‌شود. کسی از خود نمی‌پرسد: «اگر من در آن روزگار بودم چه می‌کردم؟» کسی از خود نمی‌پرسد: «چند میلیون از مردم به حرف روشنفکر گوش داده است؟» کسی از خود نمی‌پرسد: «همین امروز چند روشنفکر را می‌شناسد و به حرفش گوش می‌دهد؟»
من فقط نگران شدم. نگران آینده‌ای که خواهد آمد و باز هم روشنفکر و نویسنده و شاعرش متهم خواهد بود.
ناامید شدم! ناامید از این‌که دیگر کسی گوش نیست! همه دهان شده‌اند به فریاد...

چه غریبانه تو با یاد وطن می‌نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم...

همین!

#حمید_ضیایی
#سایه
#ه_الف_سایه
#شعر
#شاعر
#ادبیات

🖋حافظه‌ی کوتاه مدت درخت
تلگرام. اینستاگرام:


https://t.me/h_ziaee46/1810


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#هزار_باده_فرهنگ
#قوچان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#باغ_خبوشان_سابق
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

#به_یاد_استاد_رضا_افضلی_شاعر_ارجمند_خراسانی

به مناسبت آخرین چهارشنبه سال ۱۴۰۰ (چهارشنبه سوری)

#شعر: #استاد_رضا_افضلی

#گوینده: #محمد_معین_فر

#انتخاب_موسیقی_و_تهیه_ویدئو: #ماهرخ_معین_فر


با من بگو
سياوش

اين چندمين گذارِ تو از كوهِ آتش است؟
سودابه هاي سودا

هر روز، هيمه‌های هوس را
در امتدادِ راهِ تو
انبار می‌كنند

ای جسته بارها
از شعله زارها
با توسن بلند

اين بار هم ز بيشه‌ی آتش
تازان و سرفراز
گذركن

زان‌سان كه عاشقانِ شكوهت
در سورگاهِ آخرِ هر سال
خود آزمونِ جَستن از انبوه شعله را
تكرار می‌كنند

با من بگو
سياوش

اي گُردِِ سربلند!

اين چندمين گذارِ تو از كوه آتش است؟

#رضا_افضلی

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#رضا_افضلی
#ماهرخ_معین_فر
#شعر_خراسان
#چهار_شنبه_سوری
#نقد
#داستان
#ادبیات
#فرهنگ
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.

🔷
#شعر_اعتراض از #شاعری_معترض: #سیف_فرغانی


خط:
#علی_رضا_کوهی از #خوشنویسان_قوچان


هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
هم رونق زمان شما نيز بگذرد

وين بوم محنت از پيِ آن تا كند خراب
بر دولت آشيانِ شما نيز بگذرد

بادِ خزانِ نكبتِ ايام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد

آب اجل كه هست گلو گير خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما بگذرد

اي تيغتان چو نيزه براي ستم دراز
اين تيزي سنان شما نيز بگذرد

چون داد عادلان بجهان دربقا نكرد
بيداد ظالمان شما نيز بگذرد

در مملكت چوغرّش شيران گذشت و رفت
اين عوعو سگان شما نيز بگذرد

آن كس كه اسب داشت غبارش فرو نشست
گَرد سُمِ خران شما نيز بگذرد

بادي كه در زمانه بسي شمعها بكشت
هم بر چراغدان شما نيز بگذرد

زين كاروانسراي بسي كاروان گذشت
ناچار كاروان شما نيز بگذرد

اي مفتخر بطالع مسعود خويشتن
تاثير اختران شما نيز بگذرد

اين نوبت از كسان بشما ناكسان رسيد
نوبت ز ناكسان شما نيز بگذرد

بيش از دو روز بود از آن دگر كسان
بعد از دو روز از آن شما نيز بگذرد

بر تير جورتان ز تحمل سپر كنيم
تا سختي كمان شما نيز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتي
اين [گل] ز گلستان شما نيز بگذرد

آبيست ايستاده درين خانه مال و جاه
اين آب ناروان شما نيز بگذرد

اي تو رمه سپرده بچوپان گرگ طبع
اين گرگي شبان شما نيز بگذرد

پيل فنا [كه] شاه بقا مات حكم اوست
هم بر پياد گان شما نيز بگذرد

اي دوستان خواهم كه بنيكي دعاي سیف
يك روز بر زبان شما نيز بگذرد



https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.
#دوبیتی_های_محمد_رمضانی_فرخانی در
#دو_بیت_کاشی

از من به تو آشناتری کیست؟ بگو
این پرده میان تو و من چیست؟ بگو‌
گر با مَنَت اشتیاق جان است، زهی
ور با مَنَت اتفاق دل نیست، بگو


فرمود که بی تو رونقی نیست مرا
عَذرایم و یاد وامِقی نیست مرا
گفتم به دلت رجوع کن! آه کشید:
دل هم سند موثقی نیست مرا


تهران | ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ه‍.خورشیدی


ای تازه بهار! قصد پاییز مکن
خاکسترم، آتش مرا تیز مکن
لب بر لب من نهاد آن شوخ چه تلخ
فرمود: غنیمت است، پرهیز مکن


فرمود: اگر روایتی هست بگو
یا کُنج دلت شکایتی هست بگو
گفتم: تو که راهِ عاشقان را زده‌ای!
جز عشق چنانچه آیتی هست بگو


هم بر نمک ِ جراحتم می‌افزود
هم بر سر راهِ دل، کمین می‌فرمود
گفتیم درود و التفاتی‌ش نبود
وز جانب او، دریغ از یک بدرود


کو ماهرخی که طرح مهتاب کند؟
با نرگس مست خود مرا خواب کند
نرمک نرمک دلم به یغما ببرد
اندک اندک شمع مرا ٱب کند


تا نغمه‌ی تازه‌ای دلم ساز کند
ای کاش شراب کهنه لب باز کند
کو آن صنمی که در خرابات مغان
با سوته‌دلی سماع آغاز کند؟


جز حلقه‌ی صحبت تو در گوشم نیست
جز پیرهن تو، غرق آغوشم نیست
اما چه کنم که امشب ای ماه بلند!
بر بالینت، چراغ خاموشم نیست



https://t.me/DoBeytKashi/78

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

این چند دو بیتی بالا مرا به دوران جوانی‌ام و رباعی‌های مولانا برد👆

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM