میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
11.3K subscribers
6.5K photos
797 videos
48 files
604 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_زمان_عج

من از این چشم‌های خیر‌ه‌سر خِیری نمی‌بینم
هر از گاهی دلم می‌خواست، نابینا کنم خود را

"الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"، تو حاجتم هستی
جز این هر خواهشی کردم، بگو دعوا کنم خود را

#بردیا_محمدی
#جمعه_های_انتظار
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ماه_مبارک_رمضان


نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد

#بردیا_محمدی
🍃
#مولا ...
#ماه_مبارک_رمضان


بد خُمارم..،چاره ی من چیست؟! انگور "نجف"
مستِ حیدر دور این میخانه گردش می کند

لذت افطار قنبرهاست..،خرمایِ "علی"
نوکری را رزق او دارای ارزش می کند

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ماه_مبارک_رمضان

بنده ی بی چشم و رو را بنده پرور خواسته
آمده ماه اجابت کردن هر خواسته

آی صاحبخانه! مهمان آمده..،ردش نکن
حاجتش را سائلت تنها از این در..،خواسته

گرچه بد کردم..،نوازش کن مرا..،تنبیه نه!
عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟!

یا غیاث المستغیثین! تو به فریادم برس
داد من از دست نفس سرکشم برخاسته

کار من تا بیخ پیدا کرد..،اشک من چکید
اینکه وا گردد گره ها..،دیده‌ی تر خواسته

داشتم رسوای عالم می شدم..،زهرا رسید
سربلندی مرا همواره مادر خواسته

ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است
از همان جنس رطب هایی که قنبر خواسته

وقت دفن بچّه‌شیعه می رسد بابای او
ما نمی گوئیم..،این را شخص حیدر خواسته

چندسالی قسمت ما کربلارفتن نشد...
مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته
▪️
▪️
مقتل آورده است آقای غریبم تشنه بود...
آه!جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته

هیچ داغی از همین مرثیه بالاتر نبود:
خواهرش از بی حیایی پست..،معجر خواسته

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
#ولادت

سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن

پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن

زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید

تا خود حشر منم دست به دامان حسن

عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید

از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن

روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود

بنویسید مرا بی سر و سامان حسن

رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست
پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست
نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست

بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن

ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است
این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است:

" تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن"

خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم

می نشستیم سر سفره ی احسان حسن

من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم

بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن

عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد
از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد

حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن

روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست

تو نگو حضرت صدیقه..،بگو جانِ حسن!

آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است
سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است

گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن

کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود

داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن

سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد

تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
#ولادت

به نام خدای کرم‌ها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن

نداریم معشوقی اِلّا حسن

به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد

رسیدیم با ربّنا تا حسن

شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمه‌ی ماه،ماه آمده

به خورشید گویند حالا:حسن

چنین ذاتِ حق‌گُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر این‌قَدَر مادری دیده ای!

خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن

سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپس‌زدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمک‌پروری کار این طایفه است

همه سفره‌دارند امّا حسن...!

همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهی‌دست‌بودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت

به بازی گرفته کرم را،حسن

قدم‌های آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه

گدا را نشانده است بالا حسن

دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو

به وللهِ آقاست،آقا..،حسن

شبی جنگِ عاشق‌کُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛

علی اکبرش شد سراپا حسن

منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوان‌طلای علی

بگو یا حسین و بگو یا حسن

به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیع‌ات چه‌ها می کنیم
شب‌ات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم

به زیبایی مشهد ما؛حسن

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع

به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم

دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم

غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم

به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!

منم که شُهره‌ی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم

گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ‌ها که نخوردی برای رفتارم!

همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم

بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم

به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم

گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم

"علی امام من است و منم غلام علی"
تمام عُمر همین باور است معیارم

دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم

تو را به روضه ی پیرِ امام‌ها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم

نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ ‌لبِ تشنه‌ای‌ست با یارم
▪️
▪️
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#مدح
#شهادت

آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو

تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی

از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد

طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است

خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است

نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند

حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است

خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده

می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت

اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو

فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم

کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم

بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست

اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای

آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت

نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند

پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟

ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است

بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند

سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها

گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد

دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_معصومه_س
#ولادت

نور تو بر زمین اصابت کرد
عرش را غرق بُهت و حیرت کرد

باد با شاخه های سبز امید
کوچه ی شهر را نظافت کرد

بین " احساس" و "عقل" دعوا بود
این دو را " دل " به صلح دعوت کرد

صفحه‌ی حُسن تو ورق می خورد...
دفترت عشق را روایت کرد

ابر ، دنبال تو به راه افتاد
آسمان در پی تو حرکت کرد

هر کجا حرف از بزرگی شد
باید از شوکتِ تو صحبت کرد

لایقِ جلوه ات نبوده کسی
حدِّ آن را خدا رعایت کرد

ماه‌بانوی مُلک ایرانی...
مِهر تو در دلم حکومت کرد

قم ، اگر عُشُّ آلِ احمد شد
خاکِ آن را دَم تو ، تُربت کرد

فاطمه‌بودنت مُسَجَّل شد
نامت این حُکم را کفایت کرد

وصف معصومه شرح عصمت توست
پاک شد هر که با تو بیعت کرد

یا رضا ، یا رضای هر شبه‌ات
شیعه را غرق در رضایت کرد

با همان چادری که بر سر توست
می شود خلق را شفاعت کرد


قسمِ آخر دعای منی
" فاطمه؛ اِشْفَعی‌لَنای" منی


ای کریمه! کرامتت علنی‌ست
همه جا از عنایتت سخنی‌ست

هر که یک‌بار خورده نان تو را
گفته که سفره‌داری‌ات حسنی‌ست

هیبتت ، آفتابِ ظلمت ماست
کار آئینه‌ی تو شب‌شکنی‌ست

عصرِ شعری که در حریم تو بود
خوش‌ترین ساعت هر انجمنی‌ست

سنگ‌فرش حیاطِ صحن شدن
بهترین آرزوی هر بدنی‌ست

کار من پیچ خورده..،کاری کن!
گره هر قَدر کور ، وا شدنی‌ست

من به همسایگیت مفتخرم
همه‌ی ذوق من به هم‌وطنی‌ست


نسل در نسل..،در جوار توایم
عجمی‌زاده‌ی دیار توایم


مثل جَدَّم غلام خواهم شد
صاحبِ احترام خواهم شد

قالی‌ات را به دوش من بگذار...
خادمی خوش‌مرام خواهم شد

پادشاهی‌ست مُزد نوکری ات
با تو عالی‌مقام خواهم شد

قطره ، قطره به پات خواهم ریخت
رفته ، رفته تمام خواهم شد

کوه خضر تو ، کوه طور من است...
با خدا همکلام خواهم شد

با علیکت..،بریز خون مرا
کشته‌ی یک سلام خواهم شد

هرچه نَفْسم درنده‌خو باشد
در حریم تو رام خواهم شد

اذنِ گنبد به زاغ اگر بدهی
جَلد این پشت‌بام خواهم شد

طُعمه هایم اگر که گندم توست
عاشق هرچه دام خواهم شد

آهوی طوس یا کبوتر قم...
تو بگو هر کدام..، خواهم شد!

دمِ باب‌الجواد می‌افتم
فرش راه امام خواهم شد


با تو آن حاجتِ روا هستیم
زائر مشهدالرِّضا هستیم


فصل دلتنگی‌ات زمستانی‌ست
چشم‌هایت همیشه بارانی‌ست

آسمانت اسیر شب شده است
گرچه دور و برت چراغانی‌ست

آنقَدَر قلب تو پر از غم شد
قدر یک آه در دلت جا نیست

بی خبر بودن از پدر..،سخت است
نامه ات دلخوشی زندانی‌ست

حسرتت ، دیدن برادر بود...
لحظه‌ها،لحظه های پایانی‌ست

سم به جانت نشسته بانو‌جان
چشم امّید تو به فردا نیست

باز هم شُکر ، خانه ات امن است
کُل قم در پی نگهبانی‌ست

کافری با لگد نزد به دری...
رسم همشهری‌ات مسلمانی‌ست

" دُوُّمی داد زد سرِ زهرا "
نعره‌اش،نعره های شیطانی‌ست

پای نامحرمی به کوثر خورد
چکمه روی کلامِ قرآنی‌ست


آه! با او چِقَدر بد کردند
چادرش را همه لگد کردند


#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_رضا_ع

احساس می کنم که همین‌جاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم

هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم

آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم

یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم

خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم

در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم

گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم

گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم

وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم

جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم

خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم

من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم

کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ با‌اصالتم

ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم

مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم

صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم

محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم

کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم

سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم

صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم

سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم

بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم

نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم

ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم

تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای
من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم

یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم

▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_محرم

مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...

ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم

شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت

بسوزی پا‌به‌پای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم

سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرق‌کشیده
برایم پیرهن مشکی خریده

عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم

از این دنیای پوچِ هیچ‌مقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار

به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم

شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش

همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم

هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بوده‌است طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو

شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم

نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند

بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم

چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد

کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم

#چله_محرم
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_جواد_ع
#شهادت

دفن شد آفتاب با لَحَدی
حُجره اش بود خانه‌ی ابدی

مُشتِ دیوار خورد بر سر او
روی پیشانی اش نشسته رَدی

نا ندارد نفس‌نفس بزند
ناتوان مانده..،یا علی مددی!

باغبان را خبر کنید از طوس
سوخت سروی در آتش حسدی

به عمویش حسن کشیده چِقَدر
جگرِ پاره اش شده سندی

خِیر‌ِ عالم اسیر‌ شَرها شد
دور او پُر شد از زنان بدی

تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه...
دومی ضربه زد..،عجب لگدی!

مَحرَمَش هم شریک‌ِ قتلش بود...
پیش او نیست هیچ معتمدی

این حسین است..،تشنه افتاده
کاسه‌آبی نمی دهد اَحَدی

پدرش وقت پا کشیدن نیست
تا که او را صدا کند: ولدی!

هتک حرمت به جسم او کردند
بُرده او را غلام نابلدی

خوبیِ پشت‌بام در این است
سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی


نَعل ، تحت فشارها ، خم شد
تن عریانِ شاه درهم شد

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع

امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
ای رود جاری! سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی

چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکسته سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم

نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند...
دین خدا را هم به دنیا می فروشند

مانند بابایت علی در هرگذرگاه
بی حرمتی از کوفیان پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم
تا نیزه ای دست سنان مست دیدم

میخانه‌ها از لات های مست پُر شد
دور اراذل های مِی‌خوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است

تمرین تیراندازها با مشک آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را

کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت..،امروز دیدم
خولی سربازار خُورجینی خریده

به همسران پابه ماه خویش..،مردان
با روسری‌ها..،گاهواره قول دادند
این نامسلمان ها به دختربچه هاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند

فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش
اهل و عیالت نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش

" بُغضً لِحِیدر "..،این چُنین پیداست گویا
از کینه ی بابات مالامال هستند
این ها برای ذبح تو برنامه دارند
این‌ها به فکر کَندَن گودال هستند

آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم
آن نعل هایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_محرم

شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید

به عشق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچ‌کس ما را پی حاجت نخواهد دید

همان خادم که کفش سینه‌زن را جفت می کرده
شبی که جفت شد بند کفن،زحمت نخواهد دید

خدایا! شاکرم از این حسینی که بمن دادی
گمانم جز محبانش کسی رحمت نخواهد دید

به هر گوشه که اشکی ریختم،آن گوشه،شش‌گوشه است
حرم را غیر چشم تر به این وسعت نخواهد دید

کسی که طعنه‌ی افسردگی می زد به اشک ما
عزادار تو را یک لحظه ناراحت نخواهد دید

دم عیسیٰ به یُمن خاک کوی‌ات مُرده را جان داد
مسیحا هم شفا را جز در این تربت نخواهد دید

بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید

فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی بینی
کسی فرزند را هم شانه‌ی رعیت نخواهد دید

اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..،حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید

به جز روزی که بین دسته‌ها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا این‌قدر با‌هیبت نخواهد دید

لباس مشکی ما دستدوزِ زینب‌کبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید

هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید

حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..،ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کم‌قیمت نخواهد دید

پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_محرم
#طلیعه


به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین

دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده

هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیده ایم به ماه محرم تو حسین

هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم

قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم

اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم

میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است

چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم

بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است

در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایه‌ی چادر نماز زهرائیم

خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریه‌کُن‌ات شد..،عزیز زهرا شد

قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو
برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو

قسم به تذکره‌ی قدسی خدای جهان
"حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران

اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب

مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است

رکوع اشک شدم،گریه‌ی نماز شدم
به جان دختر تو کربلا‌نیاز شدم

چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم
چه می شود که دم اربعین حرم برسم
▪️
▪️
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزه‌ی خونین درون یک تن بود

نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده

به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر
به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر

سنان کشانده عقب جمع نیزه‌داران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع

ابر اندوهیم و چشمی غرقِ نَم داریم ما
سالیان سال از داغ تو می باریم ما

گریه..،تنها بر مصیبات عظیم‌ات جایز است
غیر از این گریه ز هرچه گریه بیزاریم ما

حاصل یک سال زحمت،در محرم می رسد
میوه‌ی چشمان ما "اشک" است،پرباریم ما

خرجیِ چشمان ما را فاطمه پرداخت کرد
تا دم محشر به این مادر بدهکاریم ما

هفت‌پُشتم کفشدار روضه‌هایَت بوده‌اند...
آبرویِ خویش را مدیون این کاریم ما

جاروی‌ِ دست مرا شاه خراسان داده است
نسل اندر نسل از خُدّام درباریم ما

دخترت هر شب مرا کُنج همین هیئت نشاند
در شلوغی‌ها به‌لطفش باز جا داریم ما

سقف هیئَت‌ها پناه بی پناهی های ماست
سایه‌ات‌ را برندار آقا..،گرفتاریم ما

روضه‌ات دارُالشَّفای دردِ بی درمانی است
هر زمان هیئت نمی آییم بیماریم ما

جان جُون‌ات با نگاهی روسیاهت را بخر!...
برده‌های پاپتیِ بین بازاریم ما

تک تک ما پرچم سبزِ اباالفضلِ توایم
در حقیقت بیرقی در دست دلداریم ما
▪️
▪️
آبروی ساقی اهل حرم با آب ریخت...
در عزایِ شرمساری اش عزاداریم ما

کاش یک جُرعه رباب از آب می نوشید..،آه...
تا ابد در حسرت مشک علمداریم ما

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
#اسارت

ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است
پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است

یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته
اربابِ دست‌ودل‌باز ، از بس که خوش‌حساب است

یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد
شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است

جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است

این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست
مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است

ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست
کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است

ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم
خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است

هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه
این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است

دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد
یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است

خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند
بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است

اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند
از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است

زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده...
سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟!

آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار
آل علی گرفتار ، دست همه طناب است

آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران
هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است!

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال

اطراف ظهر بود که روزم سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...

بالای گود..،چکمه‌ی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید

حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشت‌هم به سرش زد..،عصا شکست

پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد

ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است

در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید

ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید

تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد

عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد

زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
#کوفه

یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده

چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند

در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد

تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت

این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند

بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد

نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است

این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت

از دست این مصیب جانکاه..،داد..،وای
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،وای

در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند
با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند

کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را

#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
#گودال
#بردیا_محمدی