This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گودال
#امام_حسین_علیه_السلام
سوی مقتل به زور سرنیزه
شاه را بی حبیب می بردند
تطمئن القلوب را آن روز
با غضب با نهیب می بردند
تا که دفنش کنند در گودال
تشنه را سمت شیب می بردند
سنگ انداختند جای لحد
از کفن بی نصیب می بردند
ماند عریان به خاک و خنجرها
جسم را از غریب می بردند
بدنی هم نماند پس با خود
نعلها بوی سیب می بردند
#حامد_آقایی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
سوی مقتل به زور سرنیزه
شاه را بی حبیب می بردند
تطمئن القلوب را آن روز
با غضب با نهیب می بردند
تا که دفنش کنند در گودال
تشنه را سمت شیب می بردند
سنگ انداختند جای لحد
از کفن بی نصیب می بردند
ماند عریان به خاک و خنجرها
جسم را از غریب می بردند
بدنی هم نماند پس با خود
نعلها بوی سیب می بردند
#حامد_آقایی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت
خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت
گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند
شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت
مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت
تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت
روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد
آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت
خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت:
کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت
پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما
تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت
بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب
لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت
تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل
کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت...
#کار_گروه_العتبه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت
خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت
گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند
شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت
مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت
تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت
روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد
آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت
خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت:
کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت
پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما
تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت
بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب
لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت
تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل
کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت...
#کار_گروه_العتبه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...
بالای گود..،چکمهی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید
حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشتهم به سرش زد..،عصا شکست
پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد
ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دستهی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید
تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد
عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد
زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...
بالای گود..،چکمهی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید
حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشتهم به سرش زد..،عصا شکست
پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد
ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دستهی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید
تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد
عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد
زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید
پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید
افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب
باد مخالف آمد و ابر بلا رسید
بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد
وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید
از تل زینبیه سرازیر شد زنی
آری رسید خواهرش اما کجا رسید
جایی که حنجری شده درگیر خنجری
جایی که جان او به لب تیغ ها رسید
جشن است! دور هلهله ها هم گذشت و حال
هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید
برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت
ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید
#سید_میلاد_حسنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید
پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید
افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب
باد مخالف آمد و ابر بلا رسید
بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد
وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید
از تل زینبیه سرازیر شد زنی
آری رسید خواهرش اما کجا رسید
جایی که حنجری شده درگیر خنجری
جایی که جان او به لب تیغ ها رسید
جشن است! دور هلهله ها هم گذشت و حال
هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید
برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت
ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید
#سید_میلاد_حسنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند
به پيش چشم زينب ذبح كردند
اگر من را مرتب زجر دادند
تورا چه نامرتب ذبح كردند
#حامد_خاکی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند
به پيش چشم زينب ذبح كردند
اگر من را مرتب زجر دادند
تورا چه نامرتب ذبح كردند
#حامد_خاکی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترام واجب زینب ، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکالم شد
#گروه_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترام واجب زینب ، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکالم شد
#گروه_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
رسیده است خطاب "ارجعی الی ربّک"
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
آهای شمر ! تو را ذره ای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
#عاصی_خراسانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
رسیده است خطاب "ارجعی الی ربّک"
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
آهای شمر ! تو را ذره ای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
#عاصی_خراسانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
-
تنى به روى زمين زير دست و پاها بود
براى كشتن او حرمله مهيا بود
نگاه خولى ناكس به سمت او خيره
نگاه خسته ى مولا به آسمان وا بود
ميان لشكر دشمن چقدر بلوا شد
لباس كهنه ى او ماجراى دعوا بود
براى ذبح سرش استخاره مى كردند
و حرف شمر و سنان هم به هم بفرما بود
خدا كند كه روايت دروغ باشد چون
شنيده ام كه همان لحظه مادر آنجا بود
زنى خميده به بالاى پيكرش اى واى
صداى ناله ى زهرا و خواهرش..اى واى
-
#آرمان_صائمى
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
-
تنى به روى زمين زير دست و پاها بود
براى كشتن او حرمله مهيا بود
نگاه خولى ناكس به سمت او خيره
نگاه خسته ى مولا به آسمان وا بود
ميان لشكر دشمن چقدر بلوا شد
لباس كهنه ى او ماجراى دعوا بود
براى ذبح سرش استخاره مى كردند
و حرف شمر و سنان هم به هم بفرما بود
خدا كند كه روايت دروغ باشد چون
شنيده ام كه همان لحظه مادر آنجا بود
زنى خميده به بالاى پيكرش اى واى
صداى ناله ى زهرا و خواهرش..اى واى
-
#آرمان_صائمى
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
حدودا ساعت سه شمر وارد شد به گودالش
زنا زاده نگاهی کرد آقا را و می خندید بر حالش
به خاک افتاده بود ارباب…چشمانش کمی بسته
صدایش از ته حنجر..صدای خس خس خسته
برش گرداند با پا تا کند پا مال جسمش را
برش گرداند با پا تا بسوزاند دل زهرا
به دورش صدنفر بودند با تیغ و نی و خنجر
برای کشتنش خیلی مصمم بود آن لشکر
حدودا ساعت «چار» است دیگر کار پیچیده
به روی تل خاکی دختری از ترس لرزیده
حدودا ساعت پنج است..در گودال غوغا شد
سر دزدیدن پیراهن ارباب دعوا شد
حدودا ساعت «شیش» است،قاتل دور مقتول است
همه رفتند از گودال،اما شمر مشغول است
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
حدودا ساعت سه شمر وارد شد به گودالش
زنا زاده نگاهی کرد آقا را و می خندید بر حالش
به خاک افتاده بود ارباب…چشمانش کمی بسته
صدایش از ته حنجر..صدای خس خس خسته
برش گرداند با پا تا کند پا مال جسمش را
برش گرداند با پا تا بسوزاند دل زهرا
به دورش صدنفر بودند با تیغ و نی و خنجر
برای کشتنش خیلی مصمم بود آن لشکر
حدودا ساعت «چار» است دیگر کار پیچیده
به روی تل خاکی دختری از ترس لرزیده
حدودا ساعت پنج است..در گودال غوغا شد
سر دزدیدن پیراهن ارباب دعوا شد
حدودا ساعت «شیش» است،قاتل دور مقتول است
همه رفتند از گودال،اما شمر مشغول است
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
این طرف بین عبا اکبر تو افتاده
آن طرف ساقی آب آور تو افتاده
زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت
ته گودال چرا پیکر تو افتاده
کاش میمردم و اینگونه نمیدیدم که
همه اعضای تو دور و بر تو افتاده
جلوی پای تو باید سر من می افتاد
جلوی پای من اما سر تو افتاده
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
چقَدَر سنگ به دور و بر تو افتاده
میخورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگهایی که روی پیکر تو افتاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
این طرف بین عبا اکبر تو افتاده
آن طرف ساقی آب آور تو افتاده
زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت
ته گودال چرا پیکر تو افتاده
کاش میمردم و اینگونه نمیدیدم که
همه اعضای تو دور و بر تو افتاده
جلوی پای تو باید سر من می افتاد
جلوی پای من اما سر تو افتاده
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
چقَدَر سنگ به دور و بر تو افتاده
میخورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگهایی که روی پیکر تو افتاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
هر کسی خسته بود عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتند ، شمر ول کن نیست
شمر تا رفت، از سنان میخورد
زیر لب گفت آب آب ،اما
چکمه ها بود بر دهان میخورد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
هر کسی خسته بود عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتند ، شمر ول کن نیست
شمر تا رفت، از سنان میخورد
زیر لب گفت آب آب ،اما
چکمه ها بود بر دهان میخورد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید
پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید
افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب
باد مخالف آمد و ابر بلا رسید
بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد
وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید
از تل زینبیه سرازیر شد زنی
آری رسید خواهرش اما کجا رسید
جایی که حنجری شده درگیر خنجری
جایی که جان او به لب تیغ ها رسید
جشن است! دور هلهله ها هم گذشت و حال
هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید
برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت
ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید
#سید_میلاد_حسنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید
پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید
افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب
باد مخالف آمد و ابر بلا رسید
بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد
وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید
از تل زینبیه سرازیر شد زنی
آری رسید خواهرش اما کجا رسید
جایی که حنجری شده درگیر خنجری
جایی که جان او به لب تیغ ها رسید
جشن است! دور هلهله ها هم گذشت و حال
هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید
برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت
ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید
#سید_میلاد_حسنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
پادشاه تشنه بی حالی چرا
زیر دست وپای دجالی چرا
درسراشیبی گودالی چرا
چانه رابرخاک می مالی چرا
اینکه با پا پشت و رویت میکند
نیزه اش رادر گلویت میکند
بین مقتل کاربه دعوا کشید
هرکسی آمد تو را با پا کشید
کار به مُزد ذوی القربی کشید
نیزه دندان تو را از جا کشید
ذکرمی گویی و بی حد می زنند
این اراذل ضربه را بد می زنند
شمر دارد سرفرازی میکند
پشت زن ها یکه تازی می کند
درحرم گردن درازی میکند
باسرتو نیزه بازی می کند
یک طرف زن ها زغم مو میکشند
یک طرف اوباش النگو میکشند
#حسین_قربانچه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
پادشاه تشنه بی حالی چرا
زیر دست وپای دجالی چرا
درسراشیبی گودالی چرا
چانه رابرخاک می مالی چرا
اینکه با پا پشت و رویت میکند
نیزه اش رادر گلویت میکند
بین مقتل کاربه دعوا کشید
هرکسی آمد تو را با پا کشید
کار به مُزد ذوی القربی کشید
نیزه دندان تو را از جا کشید
ذکرمی گویی و بی حد می زنند
این اراذل ضربه را بد می زنند
شمر دارد سرفرازی میکند
پشت زن ها یکه تازی می کند
درحرم گردن درازی میکند
باسرتو نیزه بازی می کند
یک طرف زن ها زغم مو میکشند
یک طرف اوباش النگو میکشند
#حسین_قربانچه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
پیکرش تا جدا جدا میشد
کار زینب خدا خدا میشد
آیهی محکم کتاب خدا
زیر خنجر هجا هجا میشد
روی آن تن که جای بوسه نداشت
زخم تازه چگونه جا میشد؟
کشتن او که قیل و قال نداشت
بخدا بی سر و صدا میشد
تا که میخواست پا شود از جا
استخوان شکسته تا میشد
پیرها با عصا ته گودال
بر تنش میزدند تا میشد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه داشت وا میشد
کاش پیش از رسیدن زینب
شمر از روی سینه پا میشد
او که جان جهان به قربانش
داشت قربانی از قفا میشد
مثل دل کندنِ حرم از او
سر مگر از تنش جدا میشد!!
کاش جای دوازده ضربه
به همان نحر اکتفا میشد
وقت غارت شدند شاد، انگار
داشت حاجاتشان روا میشد
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
پیکرش تا جدا جدا میشد
کار زینب خدا خدا میشد
آیهی محکم کتاب خدا
زیر خنجر هجا هجا میشد
روی آن تن که جای بوسه نداشت
زخم تازه چگونه جا میشد؟
کشتن او که قیل و قال نداشت
بخدا بی سر و صدا میشد
تا که میخواست پا شود از جا
استخوان شکسته تا میشد
پیرها با عصا ته گودال
بر تنش میزدند تا میشد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه داشت وا میشد
کاش پیش از رسیدن زینب
شمر از روی سینه پا میشد
او که جان جهان به قربانش
داشت قربانی از قفا میشد
مثل دل کندنِ حرم از او
سر مگر از تنش جدا میشد!!
کاش جای دوازده ضربه
به همان نحر اکتفا میشد
وقت غارت شدند شاد، انگار
داشت حاجاتشان روا میشد
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب میرفت
نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب میرفت
مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود
خون او در رگِ خشکیدهی مذهب میرفت
اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد
خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب میرفت
راه را تا دلِ گودال نشانش میداد
ردِّ خونی که به تسلیت زینب میرفت
بود ارثیهی این قوم شهادت اما
شمر ای کاش به گودال مودب میرفت
از خدا بیخبری بر روی عرش سینهش
تا شود نزد خداوند مقرب میرفت
نامرتب شدن پیکر او علت داشت
بر تنش نیزه و شمشیر مرتب میرفت
نیزهی دست سنان قاتل او شد،چون داشت
بیشتر خونِ تن از ناحیهی لب میرفت
سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمیزد خورشید..
نوهی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب میرفت
میچکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش
داشت خورشید کجا در دل آن شب میرفت؟!
زینب از کربوبلا، بعد برادرهایش
با دلی از غم و از داغ لبالب میرفت
موقع آمدنش سایهی او دیده نشد
موقع رفتنش اما چه مُعَذّب میرفت
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب میرفت
نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب میرفت
مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود
خون او در رگِ خشکیدهی مذهب میرفت
اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد
خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب میرفت
راه را تا دلِ گودال نشانش میداد
ردِّ خونی که به تسلیت زینب میرفت
بود ارثیهی این قوم شهادت اما
شمر ای کاش به گودال مودب میرفت
از خدا بیخبری بر روی عرش سینهش
تا شود نزد خداوند مقرب میرفت
نامرتب شدن پیکر او علت داشت
بر تنش نیزه و شمشیر مرتب میرفت
نیزهی دست سنان قاتل او شد،چون داشت
بیشتر خونِ تن از ناحیهی لب میرفت
سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمیزد خورشید..
نوهی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب میرفت
میچکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش
داشت خورشید کجا در دل آن شب میرفت؟!
زینب از کربوبلا، بعد برادرهایش
با دلی از غم و از داغ لبالب میرفت
موقع آمدنش سایهی او دیده نشد
موقع رفتنش اما چه مُعَذّب میرفت
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشگر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیرش زدند، تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا می شد
لشگر آن دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخمها تازه خوب وا می شد
لگد شمر، با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجره پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس، از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر می گشت
عرش مبهوت این عزا می شد
آه، ناموس حق در آن غوغا
صید صد چشم بی حیا می شد
ناله ی مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
صبح فردا و نعل تازه و اسب
بدنش مثل بوریا می شد
#رضا_فراهانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشگر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیرش زدند، تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا می شد
لشگر آن دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخمها تازه خوب وا می شد
لگد شمر، با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجره پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس، از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر می گشت
عرش مبهوت این عزا می شد
آه، ناموس حق در آن غوغا
صید صد چشم بی حیا می شد
ناله ی مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
صبح فردا و نعل تازه و اسب
بدنش مثل بوریا می شد
#رضا_فراهانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد
جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد
چشم برهم زدند عریان شد
چشم بر هم زد و عبا گمشد
نیزه هایی که خورده بود حسین
همگی زیر چکمه ها گم شد
وای از ناله ی انا العطشان
که میان سر و صدا گم شد
بین گرد و غبار مرکب ها
همه هستیِ انبیا گم شد
از تن شاه بی ردا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
آه از پیکر رها مانده
از تن شاهِ بی ردا مانده
وقت مغرب شده ست و ذبح حسین
دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟
پیر مردی عصا زنان میگفت
صبر کن چند نیزه جا مانده
پاک کن خواهرش نبیند که
بر تنش چند رد پا مانده
قاتل از روی سینه اش پا شد
خنجر کُند بر قفا مانده
همه رفتند خواهر است و حسین
حیف این شمر بی حیا مانده
زیر لب ها خدا خدا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
#امیر_فرخنده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد
جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد
چشم برهم زدند عریان شد
چشم بر هم زد و عبا گمشد
نیزه هایی که خورده بود حسین
همگی زیر چکمه ها گم شد
وای از ناله ی انا العطشان
که میان سر و صدا گم شد
بین گرد و غبار مرکب ها
همه هستیِ انبیا گم شد
از تن شاه بی ردا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
آه از پیکر رها مانده
از تن شاهِ بی ردا مانده
وقت مغرب شده ست و ذبح حسین
دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟
پیر مردی عصا زنان میگفت
صبر کن چند نیزه جا مانده
پاک کن خواهرش نبیند که
بر تنش چند رد پا مانده
قاتل از روی سینه اش پا شد
خنجر کُند بر قفا مانده
همه رفتند خواهر است و حسین
حیف این شمر بی حیا مانده
زیر لب ها خدا خدا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
#امیر_فرخنده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد
پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد
دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد
ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد
یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد
بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد
از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد
#حامد_اشتری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#گودال
لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد
پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد
دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد
ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد
یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد
بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد
از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد
#حامد_اشتری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110