نقدآگین

#زیست‌روان

📕اهمیت #تفکر_انتقادی و یک مثال بارز خطر معیوب بودن این توانایی مغزی

(پیرامون ویدیوی «خاصیت حکومت استبدادی و صوری بودنِ انتخابات در آن»)

✍️دکتر #تقی_کیمیایی_اسدی (متخصص مغز و اعصاب)

بارها گفته‌ام که در مغز انسان‌ها دو‌ طریق تفکر اصلی دیفالت و انالیتیکال برای حل مسائل روزمره و پیچیده وجود دارند.

تفکر دیگری موسوم به تفکر انتقادی یا critical thinking وجود دارد که همان طور که از اسمش بر می‌آید، مسئول ارزیابی و انتقاد از رفتار کوتاه و بلند مدت خود مغز، و دیگران و از همه مهمتر انتقاد از راه حل‌ها و جوابهایی است که خود مغز یا مغزهای دیگران در گذشته و حال ایجاد کرده‌اند.

تفکر انتقادی در اشخاصی که توان آن را دارند باعث بازبینی در همه‌ی جنبه های فرهنگی و باورها و مواد آموزشی و هنرها و تصمیمات سیاسی می‌شود. این تفکر هم تا اندازه‌ای در حیوانات وجود دارد تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنند. اما در انسانهای سالم به حد اعلی رسیده است.

محرومیت از این توان که ناشی از ضعف سرشتی قشر جلوی پیشانی یا آسیب‌های اکتسابی آن (انواع مختلف از ضربه مغزی گرفته تا اعتیادها و بیماریهای دژنراتیو مغز) است باعث می شود مغز مختل تا عمق باتلاق رفتاریش فرو برود اما قادر نباشد رفتارش را ارزیابی کرده و از خودش انتقاد کند.

اکثر دیکتاتورها فاقد چنین موهبت طبیعی در مغزهایشان هستند. نمونه‌های آن در تاریخ گذشته و حال به فراوانی وجود دارد. دیکتاتور حقیر ایرانیان یکی از آنها است و ویدیوی «خاصیت حکومت استبدادی و صوری بودنِ انتخابات در آن» هم نمونه‌ی گفتاریش است که نشان می دهد مغزش به هیچ عنوان قادر نیست تا محصولات مخرب خودش را ارزیابی کند.

احتمالا این اختلال ناشی از موج انفجاری است که شبکه‌ی عصبی بازوئی دست راست او را فلج کرده و بعلت آسیب مغزی چند روزی او را در اغما نگه داشته بود.

تا خامنه‌ای نفس می کشد انتظار تغییر رفتار دائمی به سمت منطقی و عقلانی از او نداشته باشید مگر با چوبِ تر مجبور به تغییر رفتار موقتی شود که با برداشتن اثرات این ضربه‌ها به سرعت به روال بیمارگونه‌اش برمی گردد. این هم مثال کلاسیکی از روانشناسی ناشی از تفکر انتقادی معیوب.

پی‌نوشت:
انتظار معجزه‌ای هم از مرگ یک فرد بیمار و گشایش واقعی از آن، و یا کمک دیگرانی از خارج، و امام زمان‌های دیگر هم نداشته باشید. نقطه ضعف روانشناسی شایعی که در جامعه‌ی ایران مشاهده می شود این است که تعداد زیادی از افراد برای حل مسائل بجای روش های فعال به اسلوب های رفتاری انفعالی متوسل شوند.

برای درمان مشکلات زندگی بجای سرشاخ شدن فعالانه با نذر و نیاز به خدا یا مشتی استخوان پوسیده یا به ترامپ متوسل شوند که تا حال ذره‌ای نفع از آن‌ها مشاهده نشده و هیچ اثری هم از بعضی از آنها در بین نیست.

یا برای مثال برای تقویت ذهنی بجای مطالعه فعال به مدیتیشن انفعالی و‌پاسیو می پردازند و سعی می کنند با رفرانس‌های بی معنی به من بقبولانند که اشتباه می کنم.

بیشتر وقت من صرف زدودن‌ چنین رفتارهای انفعالی می شود که دال بر ضعف در نیروی قشر سینگولیت در حل فعالانه‌ی مسائل و مشکلات یا دسترسی به اهداف مورد نظر اشخاص است.

بخاطر این مشکل روانشناختی جامعه، مشغله‌ی سرگیجه آورش با موضوعات ماوراءطبیعه است که منفعلانه باور کرده که بطریقی در رفتارهای انسان‌ها تاثیرگذار هستند. مثلا روح شیطانی را مسئول بزهکاری‌ها فرض می گیرند تا وجود فیزیکی خودشان را.

طرز تفکر تلقین شده در توده‌ی اجتماع مغز انعطاف پذیر را تدریجا عوض می کند.
هر چه که به خورد مغز داده شود کیفیت و کمیت ان را به افکار و اعمال تزریق می کند.
مغز منبعی بجز محرکات برای سیستم ‌تفکری و رفتاریش ندارد و الهامات غیبی هم‌ وجود خارجی ندارند. خدا و شیطان هم در بین نیستند تا افکار انسان‌ها را شکل دهند.

آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی شکل دهنده‌ی فعالیت بخش‌های مختلف مغز هستند. اگر خرافات بارش کنید معلوم‌ است که سیستم‌ عقلانیتش پرورش پیدا نمی کند چون‌ خرافات و باورهای دینی «زودهضم» بوده و محتاج تعمق نیستند یا تعمق یا شک در باره‌ی آن‌ها ممنوع است.

➖➖➖
✅نقدآگین را دنبال کنید:

🌾@Naqdagin