تشویش
271 subscribers
338 photos
52 videos
6 files
181 links
تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم

..حسین منزوی..
Download Telegram
22 HJ
Voice Recorder
0:54
از خوانش‌های گنجور
مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد

یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد
دل دیوانه‌ای دارم که بند و پند نپذیرد

#مولانا
زهی هستی که تو داری زهی مستی که من دارم
تو را هستی همی‌زیبد مرا مستی همی‌زیبد : )

#مولانا
سعادت‌جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد
ندارد پای عشق او کسی کش عشق سر باشد

نه روز بخت می‌خواهد نه شب آرام می‌جوید
میان روز و شب پنهان دلش همچون سحر باشد


#مولانا
تشویش
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم #غزل۳۷۰ #سعدی
پیش از این خاطر من خانه‌ی پرمشغله بود
با تو پرداختمش وز همه عالم رُفتم

#غزل۳۷۰
#سعدی
پر است شهر ز ناز بتان؛ نیاز کم است
مکن چنان‌که شوم از تو بی‌نیاز، مکن!

غزل ۳۲۸
#وحشی_بافقی
مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
پی آرایش بزم حریفان گل به دامن کن

تو شمع مجلس‌افروزی؛ من سرگشته، پروانه
مرا آتش به جان زن، دیگران را خانه روشن کن

مکن نادیده وز من تند چون بیگانگان مگذر
مرا شاید که جایی دیده باشی... چشم بر من کن!

چو کار من نخواهد شد به کام دوستان از تو
هلاکم ساز باری فارغم از طعن دشمن کن

غزل ۳۳۰😢
#وحشی_بافقی
با چنین حیرتم از دست بشد صرفهٔ کار
در غم افزوده‌ام آنچ از دل و جان کاسته‌ام

#غزل۳۱۱
#حافظ
به نور دل توان از ظلمت هستی برون آمد
علاجی نیست جز بیداری این خواب مشوش را

#صائب
تن ضعیف مرا کم مبین که این رشته
به‌دست حادثه صد ره فتاد و تاب نخورد

#کلیم_کاشانی
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

#غزل۳۷۹
#سعدی
محمدرضا شجریان - معصومه مهرعلی، بیات اصفهان و ابوعطا سال 1363
einshinghaf
این چند دقیقه آموزش محمدرضا شجریان به معصومه مهرعلی، واقعا زیباست
اگه اهل اجرای خصوصی گوش دادن هستید، پیشنهاد می‌کنم بشنویدش
تشویش
einshinghaf – محمدرضا شجریان - معصومه مهرعلی، بیات اصفهان و ابوعطا سال 1363
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی...
به خون دل سواد دیده را شستم؛ زهی حسرت!
که از خطت مرا محروم کرد این بی‌سوادی‌ها

غزل ۳۶
#هلالی_جغتایی
ز پا افتادم... آخر دست من گیر
همین گویم: مرا دریاب، دریاب!

غزل ۳۷
#هلالی_جغتایی
Forwarded from بویِ پیرُهَن
دلت گر در حریم دل، ز تنهایی به تنگ آمد
بیا بر دیده‌ام بنشین، که اینجا مردمان هستند

#کاتبی_ترشیزی
به خونم زد رقم، تا با قلم شد آشنا دستش
پری‌رویی که می‌بردم به مکتب من کتابش را!

نهالی را که من چون تاک پروردم به خون دل
چه‌سان بینم به جام دیگران صائب شرابش را؟

#صائب
کبابم گر کند دشمن، جز این حرفی نمی‌گویم
که اشک تلخ من یارب گواراباد آتش را!

#صائب