مجسمه #شهید مشروطه گم شد!
مجسمه #ملک_المتکلمین از موثرترین آزادیخواهان و خطیبان دوران مشروطه که بهدست #محمدعلیشاه در باغشاه کشته شد، پس از انقلاب از میدان حسنآباد برچیده و به انباری پارکشهر منتقل شد.
احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران از مفقود شدن این مجسمه خبر دادوگفت : باید مسؤولان شهرداری دستور فوری برای پیگیری موضوع بدهند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
مجسمه #ملک_المتکلمین از موثرترین آزادیخواهان و خطیبان دوران مشروطه که بهدست #محمدعلیشاه در باغشاه کشته شد، پس از انقلاب از میدان حسنآباد برچیده و به انباری پارکشهر منتقل شد.
احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران از مفقود شدن این مجسمه خبر دادوگفت : باید مسؤولان شهرداری دستور فوری برای پیگیری موضوع بدهند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
🔻چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟🔻
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند #نهضت_ملی_نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانندولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسفخان #مستشارالدوله اشک ریخته باشد؟نه! چرا؟ چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و #یک_کلمه، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون #صوراسرافیل و #ملک_المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ فضل الله نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و #آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت، بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ #ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،بیشتر میداند یا دربارۀ #قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟
و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه نظام الملک طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند #علی_اکبرداور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی #تیمورتاش را نداند، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی ميداند چرا
ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای بين الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون #میرزانصرالله_ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.
قبر او در یکی از گورستانهای قم است.
در همان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است.
#آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند #نهضت_ملی_نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانندولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسفخان #مستشارالدوله اشک ریخته باشد؟نه! چرا؟ چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و #یک_کلمه، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون #صوراسرافیل و #ملک_المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ فضل الله نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و #آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت، بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ #ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،بیشتر میداند یا دربارۀ #قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟
و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه نظام الملک طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند #علی_اکبرداور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی #تیمورتاش را نداند، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی ميداند چرا
ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای بين الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون #میرزانصرالله_ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.
قبر او در یکی از گورستانهای قم است.
در همان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است.
#آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#عبرت_تاریخ
فروردین ماه مصادف بود با مرگ #محمدعلیشاه در تبعید. تاریخ نشان داده که کسانیکه در مقابل مردم قرار گرفته اند کمتر عاقبت خوبی داشته اند آنها غالبا وقتی در قدرت بوده اند مثل یزید بوده اند اما وقتی از قدرت رانده شده اند مثل بایزید شده اند....!
🔻پرده اول:
نقل است که محمدعلى شاه وقتی مجلس اول را به توپ بست، پس از قلع و قمع مشروطه طلبان و کشتن فجیع میرزا #جهانگیرخان و #ملک_المتکلمین در باغ شاه، با غرور و نخوت، بادی در بروت انداخته و موقع ناهار با تکبر گفته بود: آیا مشهدی باقر بقال وکیل (نماینده صنف بقالان در مجلس اول) اجازه می دهد شاه مملکت ناهار صرف کند یا خیر؟ سپس قهقهه خنده را از سر تمسخر سر داده بود...
روزگار بگذشت قیام تبریز شروع شد سپس، مجاهدین شمال و جنوب تهران را فتح کردند و شاه متکبر که با تمام دریوزگی برای حفظ جانش گریخته و مجبور به تحصن در سفارت روسيه در زرگنده شده بود، در این زمان، حسین بیگ تبریزی به تمسخر فریاد زده بود:
«دیدی بالاخره مشهدی باقر بقال اجازه ناهار خوردن نمی دهد!»
🔻پرده دوم:
زمانی که #دیکتاتور در روز جمعه، ۱۶ ژوئيه، به #سفارت_روسیه پناهنده شد، عين السلطنه در خاطرات خود می نویسد که شاه مغرور پشم هایش ریخته و در عرض یک ماه لاغر شده، غبغب اش تحليل رفته و آرزوی خودکشی می کرد: «رفتيم زرگنده و خدمت شاه ماضى. فرمودند مفسدين و مغرضين كار را به اينجا رسانيدند. چند مرتبه خواستم خودم را بكشم ...هيچ علامت نظام و سلطنتى در كلاه و سردارى نداشت. ريشش بلند شده بود. لاغر شده بود. غبغب بى پير تحليل رفته بود. رنگش زرد شده بود»( روزنامه خاطرات عين السلطنه...ج۴ص۲۶۹۷ )»
البته سفیر روسیه هم هی مته به خشخاش می گذاشت که محمدعلی شاه در سفارت مزاحم کارش است و باید هرچه زودتر سفارت روسیه را تخلیه کند «تا ديروز او را قبله عالم، سايه خدا مى خوانديم. امروز بايد در خانه غيرى اين قسم نسبت به او اهانت كنيم اين است كه سفير روس مى آيد به شاه پيغام داده اند عمارت را خالى كرده يا در يكى از عمارات كوچك كه خالى است منزل كنيد، يا چادر زده و جاى ديگر نزدیک سفارت كرايه كنيد»!(همان منبع...جلد۴ ص۲۷۶۱ ).
🔻پرده سوم:
زمانی که پس از ۵۶ روز اقامت در سفارت روسیه پس از تحویل عتیقه جات و طلاها مجبور به ترک ایران به مقصد اودسا در اوکراین شد، وقتِ ترک ایران، طرفداران معدودش که عادت به نظام استبدادی داشتند در جلوی کالسکه اش به خاک افتاده و گریه و زاری می کردند که پس از رفتن شما، ما از چه کسی باید اطاعت کنیم؟!
« تمام جمعيت شمیرانى تا تجريش گریه میکردند که آقا شما می روید ما از چه کسی اطاعت کنیم، همينطور زنهاى شهر طهران اغلبى در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. كالسكه شاه را كه مى بينند صدا به گريه و شيون بلند مى كنند...در اغلب خانه ها زنها آش پشت پا براى شاه درست كردند...» (همان...ج۴ص۲۸۲۰)
این مردم، گویی انترهایی بودند که لوطی شان مرده و بی زنجیر گشته بودند!
🔻 پرده چهارم:
زمانی که پس از دربدری های بی شمار در #بندرساوونا در #ایتالیا در ۱۳۰۴ درگذشت، روزنامه حبل المتین در مورد مراسم تغسیل و تدفین اش در عباراتی طعنه آمیز در همان زمان چنین نوشته بود:
"در سان ریبوی ایتالیا، سدر و کافور هم برایش پیدا نشده بود، فقط روی تخته گذاشته با صابون عطری غسل دادند. غسال کی بود؟ #یونس_خان_آبدار و یک نفر دیگر بنام اسماعیل طوپالی که ترک اسلامبولی است...دکتر یه روزلسکی، پنبه می گذاشت، روسی خان کفن می دوخت دیگری دعای روسی می خواند. "
نتیجه:
در آن زمان، مشروطه خواهان فکر می کردند بزرگترین مشکل، محمدعلی شاه مستبد است و اگر او از بین رود همه چیز درست خواهد شد، اما محمدعلی شاه و چندین محمدعلی شاه های دیگر از بین رفتند ولی اوضاع بهتر نشد چون، هر کدام از آن میلیونها مردمِ گرفتارِ جهل و عقب ماندگی، بالقوه یک محمدعلی شاه بودند حتی بدتر.
در ایران اکثر زمانها، مردم و حکومتها عین هم هستند و مانند در و تخته به هم مى آيند..!
#علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo
فروردین ماه مصادف بود با مرگ #محمدعلیشاه در تبعید. تاریخ نشان داده که کسانیکه در مقابل مردم قرار گرفته اند کمتر عاقبت خوبی داشته اند آنها غالبا وقتی در قدرت بوده اند مثل یزید بوده اند اما وقتی از قدرت رانده شده اند مثل بایزید شده اند....!
🔻پرده اول:
نقل است که محمدعلى شاه وقتی مجلس اول را به توپ بست، پس از قلع و قمع مشروطه طلبان و کشتن فجیع میرزا #جهانگیرخان و #ملک_المتکلمین در باغ شاه، با غرور و نخوت، بادی در بروت انداخته و موقع ناهار با تکبر گفته بود: آیا مشهدی باقر بقال وکیل (نماینده صنف بقالان در مجلس اول) اجازه می دهد شاه مملکت ناهار صرف کند یا خیر؟ سپس قهقهه خنده را از سر تمسخر سر داده بود...
روزگار بگذشت قیام تبریز شروع شد سپس، مجاهدین شمال و جنوب تهران را فتح کردند و شاه متکبر که با تمام دریوزگی برای حفظ جانش گریخته و مجبور به تحصن در سفارت روسيه در زرگنده شده بود، در این زمان، حسین بیگ تبریزی به تمسخر فریاد زده بود:
«دیدی بالاخره مشهدی باقر بقال اجازه ناهار خوردن نمی دهد!»
🔻پرده دوم:
زمانی که #دیکتاتور در روز جمعه، ۱۶ ژوئيه، به #سفارت_روسیه پناهنده شد، عين السلطنه در خاطرات خود می نویسد که شاه مغرور پشم هایش ریخته و در عرض یک ماه لاغر شده، غبغب اش تحليل رفته و آرزوی خودکشی می کرد: «رفتيم زرگنده و خدمت شاه ماضى. فرمودند مفسدين و مغرضين كار را به اينجا رسانيدند. چند مرتبه خواستم خودم را بكشم ...هيچ علامت نظام و سلطنتى در كلاه و سردارى نداشت. ريشش بلند شده بود. لاغر شده بود. غبغب بى پير تحليل رفته بود. رنگش زرد شده بود»( روزنامه خاطرات عين السلطنه...ج۴ص۲۶۹۷ )»
البته سفیر روسیه هم هی مته به خشخاش می گذاشت که محمدعلی شاه در سفارت مزاحم کارش است و باید هرچه زودتر سفارت روسیه را تخلیه کند «تا ديروز او را قبله عالم، سايه خدا مى خوانديم. امروز بايد در خانه غيرى اين قسم نسبت به او اهانت كنيم اين است كه سفير روس مى آيد به شاه پيغام داده اند عمارت را خالى كرده يا در يكى از عمارات كوچك كه خالى است منزل كنيد، يا چادر زده و جاى ديگر نزدیک سفارت كرايه كنيد»!(همان منبع...جلد۴ ص۲۷۶۱ ).
🔻پرده سوم:
زمانی که پس از ۵۶ روز اقامت در سفارت روسیه پس از تحویل عتیقه جات و طلاها مجبور به ترک ایران به مقصد اودسا در اوکراین شد، وقتِ ترک ایران، طرفداران معدودش که عادت به نظام استبدادی داشتند در جلوی کالسکه اش به خاک افتاده و گریه و زاری می کردند که پس از رفتن شما، ما از چه کسی باید اطاعت کنیم؟!
« تمام جمعيت شمیرانى تا تجريش گریه میکردند که آقا شما می روید ما از چه کسی اطاعت کنیم، همينطور زنهاى شهر طهران اغلبى در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. كالسكه شاه را كه مى بينند صدا به گريه و شيون بلند مى كنند...در اغلب خانه ها زنها آش پشت پا براى شاه درست كردند...» (همان...ج۴ص۲۸۲۰)
این مردم، گویی انترهایی بودند که لوطی شان مرده و بی زنجیر گشته بودند!
🔻 پرده چهارم:
زمانی که پس از دربدری های بی شمار در #بندرساوونا در #ایتالیا در ۱۳۰۴ درگذشت، روزنامه حبل المتین در مورد مراسم تغسیل و تدفین اش در عباراتی طعنه آمیز در همان زمان چنین نوشته بود:
"در سان ریبوی ایتالیا، سدر و کافور هم برایش پیدا نشده بود، فقط روی تخته گذاشته با صابون عطری غسل دادند. غسال کی بود؟ #یونس_خان_آبدار و یک نفر دیگر بنام اسماعیل طوپالی که ترک اسلامبولی است...دکتر یه روزلسکی، پنبه می گذاشت، روسی خان کفن می دوخت دیگری دعای روسی می خواند. "
نتیجه:
در آن زمان، مشروطه خواهان فکر می کردند بزرگترین مشکل، محمدعلی شاه مستبد است و اگر او از بین رود همه چیز درست خواهد شد، اما محمدعلی شاه و چندین محمدعلی شاه های دیگر از بین رفتند ولی اوضاع بهتر نشد چون، هر کدام از آن میلیونها مردمِ گرفتارِ جهل و عقب ماندگی، بالقوه یک محمدعلی شاه بودند حتی بدتر.
در ایران اکثر زمانها، مردم و حکومتها عین هم هستند و مانند در و تخته به هم مى آيند..!
#علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from اتچ بات
#منوچهرسعیدوزیری از سردبیران روزنامه اطلاعات در کتاب خاطراتش تحت عنوان #جستجودرگذشته به پرسش خود از #سیدحسن_تقی_زاده درباره ارتباطش با انگلیسیهاو حرف وحدیثهایی از وابستگی وی به دولت انگلیس اشاره می کند، تقی زاده در پاسخ می گوید:
"اولا این توطئه خارجیهاست که خدمتگزاران این مملکت رابا این قبیل شایعات بدنام کنندونگذارندمردم به خادمین خوداعتمادداشته باشند.ثانیامساله من برمی گرددبه پناه بردن من به سفارت انگلیس در موقع کودتای محمدعلی میرزاکه مجلس را به توپ بست وآنهمه فجایع ببار آورد.خوب هرکس را که گرفت کشت.مگر میرزا #جهانگیرخان مظلوم را نکشت؟مگر #ملک_المتکلمین را نکشت؟ اوبا من بیش از همه اینهاخصومت داشت.خب اگر به سفارت انگلیس پناه نبرده بودم مرا هم کشته بود.مگر من کار غلطی کردم که خودم رااز دست آن ظالم نجات دادم.؟ پس آن همه آدم که آمدنددر سفارت متحصن شدندوبالاخره مشروطه گرفتند همه نوکر انگلیس بودند؟..
من خودم می دانم که نوکرهیچکس نیستم وفقط #نوکرایرانم واین کافیست."
سعید وزیری در باره مرگ تقی زاده می نویسد:
"بهنگام مرگ تقی زاده از رجال مملکت حتی کسانی که اظهار ارادت به وی می کردندهیچکدام جز دوسه نفرجنازه اورا تا سرقبرمشایعت نکردند.من با تعجب ازتیمسار #پاکروان که یکی از آن دوسه نفر بودندپرسیدم پس این مریدهای سیاسی وغیرسیاسی این مرد کجا هستند؟ آهسته گفت:
📍ازترس #شاه نیامده اند،چون شاه از تقی زاده خوشش نمی آمد."
📙مشروطیت از زبان تقی زاده
محمودتربتی سنجابی
صص ۳۴ و۳۵
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
"اولا این توطئه خارجیهاست که خدمتگزاران این مملکت رابا این قبیل شایعات بدنام کنندونگذارندمردم به خادمین خوداعتمادداشته باشند.ثانیامساله من برمی گرددبه پناه بردن من به سفارت انگلیس در موقع کودتای محمدعلی میرزاکه مجلس را به توپ بست وآنهمه فجایع ببار آورد.خوب هرکس را که گرفت کشت.مگر میرزا #جهانگیرخان مظلوم را نکشت؟مگر #ملک_المتکلمین را نکشت؟ اوبا من بیش از همه اینهاخصومت داشت.خب اگر به سفارت انگلیس پناه نبرده بودم مرا هم کشته بود.مگر من کار غلطی کردم که خودم رااز دست آن ظالم نجات دادم.؟ پس آن همه آدم که آمدنددر سفارت متحصن شدندوبالاخره مشروطه گرفتند همه نوکر انگلیس بودند؟..
من خودم می دانم که نوکرهیچکس نیستم وفقط #نوکرایرانم واین کافیست."
سعید وزیری در باره مرگ تقی زاده می نویسد:
"بهنگام مرگ تقی زاده از رجال مملکت حتی کسانی که اظهار ارادت به وی می کردندهیچکدام جز دوسه نفرجنازه اورا تا سرقبرمشایعت نکردند.من با تعجب ازتیمسار #پاکروان که یکی از آن دوسه نفر بودندپرسیدم پس این مریدهای سیاسی وغیرسیاسی این مرد کجا هستند؟ آهسته گفت:
📍ازترس #شاه نیامده اند،چون شاه از تقی زاده خوشش نمی آمد."
📙مشروطیت از زبان تقی زاده
محمودتربتی سنجابی
صص ۳۴ و۳۵
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
#آلزایمرملی
چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند
ولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا #یوسفخان_مستشار_الدوله اشک ریخته باشد؟
نه! چرا؟چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملک المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛
چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ #فضل_الله_نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و
#آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت،
بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،
بیشتر میداند یا دربارۀ قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه #نظام_الملک_طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند علیاکبر داور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی تیمورتاش را نداند،
از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی می داند چرا ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای_بين_الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون میرزا نصر الله #ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.قبر او در یکی از قبرستانهای قم است.
شگفتا که کمترکسی هم نام او را شنيده و نشانی قبرش را میداند. درهمان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است. #آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه #صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند
ولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا #یوسفخان_مستشار_الدوله اشک ریخته باشد؟
نه! چرا؟چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملک المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛
چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ #فضل_الله_نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و
#آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت،
بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،
بیشتر میداند یا دربارۀ قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه #نظام_الملک_طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند علیاکبر داور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی تیمورتاش را نداند،
از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی می داند چرا ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای_بين_الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون میرزا نصر الله #ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.قبر او در یکی از قبرستانهای قم است.
شگفتا که کمترکسی هم نام او را شنيده و نشانی قبرش را میداند. درهمان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است. #آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه #صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#آلزایمرملی
چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند
ولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا #یوسفخان_مستشار_الدوله اشک ریخته باشد؟
نه! چرا؟چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملک المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛
چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ #فضل_الله_نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و
#آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت،
بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،
بیشتر میداند یا دربارۀ قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه #نظام_الملک_طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند علیاکبر داور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی تیمورتاش را نداند،
از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی می داند چرا ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای_بين_الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون میرزا نصر الله #ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.قبر او در یکی از قبرستانهای قم است.
شگفتا که کمترکسی هم نام او را شنيده و نشانی قبرش را میداند. درهمان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است. #آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه #صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟
بسیاری از مردم به تقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.
ایرانیان، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند،
اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند
ولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا #یوسفخان_مستشار_الدوله اشک ریخته باشد؟
نه! چرا؟چون ایرانی نمیداند او کیست.
او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری، کتک خورد.
شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملک المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجهگران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند.
آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛
چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ #فضل_الله_نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و
#آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت،
بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،
بیشتر میداند یا دربارۀ قیام مختار؟
چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه #نظام_الملک_طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند علیاکبر داور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.
کسی که زندگی تیمورتاش را نداند،
از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران ميدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی می داند چرا ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای_بين_الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون میرزا نصر الله #ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.
پیش از او و همفکرانش، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» میخواندند.
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.قبر او در یکی از قبرستانهای قم است.
شگفتا که کمترکسی هم نام او را شنيده و نشانی قبرش را میداند. درهمان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که میدید، میشناخت. بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است. #آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.
کتابهای درسی و رسانهها بهویژه #صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
عزل محمدعلی شاه از قدرت....
آذر ماه مصادف است با عزل #محمدعلیشاه از قدرت. کسی که مجلس ایران را به توپ بست.
...و تاریخ نشان داده کسانیکه آن رابه توپ بسته اند عاقبت خوبی نداشته اند...
پرده اول:
نقل است که محمدعلى شاه وقتی مجلس اول را به توپ بست، پس از قلع و قمع مشروطه طلبان و کشتن فجیع #میرزاجهانگیرخان و #ملک_المتکلمین در باغ شاه، با غرور و نخوت، بادی در بروت انداخته و موقع ناهار با تکبر گفته بود:
آیا #مشهدی_باقربقال وکیل (نماینده صنف بقالان در مجلس اول) اجازه میدهد شاه مملکت ناهار صرف کند یا خیر؟ سپس قهقهه خنده از سر تمسخر سر داده بود...
روزگار بگذشت، قیام تبریز شروع شد سپس، مجاهدین شمال و جنوب تهران را فتح کردند و شاه متکبر که با تمام دریوزگی برای حفظ جانش گریخته و مجبور به تحصن در سفارت روسيه در زرگنده شده بود، در این زمان، حسین بیگ تبریزی به تمسخر فریاد زده بود:
«دیدی بالاخره مشهدی باقر بقال اجازه ناهار خوردن نمی دهد!»
پرده دوم:
زمانی که دیکتاتور به سفارت روسیه پناهنده شد، عين السلطنه در خاطراتش می نویسد شاه مغرور پشم هایش ریخته و در عرض یک ماه لاغر شده، غبغب اش تحليل رفته و آرزوی خودکشی میکرد:
«رفتيم زرگنده و خدمت شاه ماضى. فرمودند مفسدين و مغرضين كار را به اينجا رسانيدند. چند مرتبه خواستم خودم را بكشم...ريشش بلند شده بود. لاغر شده بود. غبغب اش تحليل رفته بود...»
(خاطرات عين السلطنه...ج ۴ ص ۲۶۹۷)
البته سفیر روسیه هم هی مته به خشخاش میگذاشت که محمدعلی شاه در سفارت مزاحم کارش است و باید هرچه زودتر سفارت روسیه را تخلیه کند «تا ديروز او را قبله عالم، سايه خدا مىخوانديم. امروز بايد در خانه غيرى اين قسم نسبت به او اهانت كنيم سفير روس به شاه پيغام داده عمارت را خالى كرده يا در يكى از عمارات كوچك كه خالى است منزل كنيد، يا چادر زده و جاى ديگر نزدیک سفارت كرايه كنيد»!
(همان منبع...ج۴ص۲۷۶۱ ).
پرده سوم:
زمانیکه پس از ۵۶ روز اقامت در سفارت روسیه، بعد از تحویل عتیقه جات و طلاها(مقایسه شود تکرار تاریخ یعنی زمان تبعید رضاشاه و بحث عتیقه جات...) مجبور به ترک ایران به مقصد اودسا در اوکراین شد، وقتِ ترک ایران، طرفداران معدودش که عادت به نظام استبدادی داشتند در جلوی کالسکه اش به خاک افتاده و گریه و زاری میکردند که پس از رفتن شما، ما از چه کسی باید اطاعت کنیم؟!
« ...زنهاى شهر طهران اغلبى در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. كالسكه شاه را كه مى بينند صدا به گريه و شيون بلند مى كنند...در اغلب خانه ها، زنها آش پشت پا براى شاه درست كردند...»
(همان...ج۴ص ۲۸۲۰)
این مردم، گویی انترهایی بودند که لوطی شان مرده و بی زنجیر گشته بودند!
پرده چهارم:
وقتی پس از دربدری های بی شمار در بندر ساوونا در ایتالیا در ۱۳۰۴ درگذشت، روزنامه حبل المتین در مورد مراسم تغسیل و تدفین اش در عباراتی طعنه آمیز در همان زمان چنین نوشته بود:
«در سان ریبوی ایتالیا، سدر و کافور هم برایش پیدا نشده بود، فقط روی تخته گذاشته با صابون عطری غسل دادند. غسال کی بود؟ یونس خان آبدار و یک نفر دیگر بنام اسماعیل طوپالی که ترک اسلامبولی است...دکتر روزلسکی، پنبه می گذاشت، روسی خان کفن می دوخت، دیگری دعای روسی می خواند....».
پرده پنجم:
پس از فرار محمدعلی شاه، ایران بهشت نشد و بعدها نیز بهشت نشد! نا امنی های گسترده کشور را فرا گرفت حتی پایتخت امنیت نداشت! تهران میدان شرارت یک دسته اجامر و اوباش شد که به اسم بختیاری و مجاهد و سیلاخوری به جان و مال مردم افتادند.
ایرانیان فکر می کردند مشکل، محمدعلی شاه مستبد است و اگر او رود همه چیز درست میشود، اما او و چندین محمدعلی شاه دیگر از بین رفتند، اوضاع بهتر نشد. چون، هر کدام از آن میلیونها مردمِ گرفتارِ جهل و عقب ماندگی، بالقوه یک محمدعلی شاه بودند و بقول میرزا آقاخان «در وجود هر ایرانی یک میرغضب وجود دارد...».
و آن میرغضب تنها با تربیت درازمدت و یک انقلاب فرهنگی، دست از غضب خواهد کشید...
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
آذر ماه مصادف است با عزل #محمدعلیشاه از قدرت. کسی که مجلس ایران را به توپ بست.
...و تاریخ نشان داده کسانیکه آن رابه توپ بسته اند عاقبت خوبی نداشته اند...
پرده اول:
نقل است که محمدعلى شاه وقتی مجلس اول را به توپ بست، پس از قلع و قمع مشروطه طلبان و کشتن فجیع #میرزاجهانگیرخان و #ملک_المتکلمین در باغ شاه، با غرور و نخوت، بادی در بروت انداخته و موقع ناهار با تکبر گفته بود:
آیا #مشهدی_باقربقال وکیل (نماینده صنف بقالان در مجلس اول) اجازه میدهد شاه مملکت ناهار صرف کند یا خیر؟ سپس قهقهه خنده از سر تمسخر سر داده بود...
روزگار بگذشت، قیام تبریز شروع شد سپس، مجاهدین شمال و جنوب تهران را فتح کردند و شاه متکبر که با تمام دریوزگی برای حفظ جانش گریخته و مجبور به تحصن در سفارت روسيه در زرگنده شده بود، در این زمان، حسین بیگ تبریزی به تمسخر فریاد زده بود:
«دیدی بالاخره مشهدی باقر بقال اجازه ناهار خوردن نمی دهد!»
پرده دوم:
زمانی که دیکتاتور به سفارت روسیه پناهنده شد، عين السلطنه در خاطراتش می نویسد شاه مغرور پشم هایش ریخته و در عرض یک ماه لاغر شده، غبغب اش تحليل رفته و آرزوی خودکشی میکرد:
«رفتيم زرگنده و خدمت شاه ماضى. فرمودند مفسدين و مغرضين كار را به اينجا رسانيدند. چند مرتبه خواستم خودم را بكشم...ريشش بلند شده بود. لاغر شده بود. غبغب اش تحليل رفته بود...»
(خاطرات عين السلطنه...ج ۴ ص ۲۶۹۷)
البته سفیر روسیه هم هی مته به خشخاش میگذاشت که محمدعلی شاه در سفارت مزاحم کارش است و باید هرچه زودتر سفارت روسیه را تخلیه کند «تا ديروز او را قبله عالم، سايه خدا مىخوانديم. امروز بايد در خانه غيرى اين قسم نسبت به او اهانت كنيم سفير روس به شاه پيغام داده عمارت را خالى كرده يا در يكى از عمارات كوچك كه خالى است منزل كنيد، يا چادر زده و جاى ديگر نزدیک سفارت كرايه كنيد»!
(همان منبع...ج۴ص۲۷۶۱ ).
پرده سوم:
زمانیکه پس از ۵۶ روز اقامت در سفارت روسیه، بعد از تحویل عتیقه جات و طلاها(مقایسه شود تکرار تاریخ یعنی زمان تبعید رضاشاه و بحث عتیقه جات...) مجبور به ترک ایران به مقصد اودسا در اوکراین شد، وقتِ ترک ایران، طرفداران معدودش که عادت به نظام استبدادی داشتند در جلوی کالسکه اش به خاک افتاده و گریه و زاری میکردند که پس از رفتن شما، ما از چه کسی باید اطاعت کنیم؟!
« ...زنهاى شهر طهران اغلبى در امامزاده حسن و امامزاده معصوم جمع شده بودند. كالسكه شاه را كه مى بينند صدا به گريه و شيون بلند مى كنند...در اغلب خانه ها، زنها آش پشت پا براى شاه درست كردند...»
(همان...ج۴ص ۲۸۲۰)
این مردم، گویی انترهایی بودند که لوطی شان مرده و بی زنجیر گشته بودند!
پرده چهارم:
وقتی پس از دربدری های بی شمار در بندر ساوونا در ایتالیا در ۱۳۰۴ درگذشت، روزنامه حبل المتین در مورد مراسم تغسیل و تدفین اش در عباراتی طعنه آمیز در همان زمان چنین نوشته بود:
«در سان ریبوی ایتالیا، سدر و کافور هم برایش پیدا نشده بود، فقط روی تخته گذاشته با صابون عطری غسل دادند. غسال کی بود؟ یونس خان آبدار و یک نفر دیگر بنام اسماعیل طوپالی که ترک اسلامبولی است...دکتر روزلسکی، پنبه می گذاشت، روسی خان کفن می دوخت، دیگری دعای روسی می خواند....».
پرده پنجم:
پس از فرار محمدعلی شاه، ایران بهشت نشد و بعدها نیز بهشت نشد! نا امنی های گسترده کشور را فرا گرفت حتی پایتخت امنیت نداشت! تهران میدان شرارت یک دسته اجامر و اوباش شد که به اسم بختیاری و مجاهد و سیلاخوری به جان و مال مردم افتادند.
ایرانیان فکر می کردند مشکل، محمدعلی شاه مستبد است و اگر او رود همه چیز درست میشود، اما او و چندین محمدعلی شاه دیگر از بین رفتند، اوضاع بهتر نشد. چون، هر کدام از آن میلیونها مردمِ گرفتارِ جهل و عقب ماندگی، بالقوه یک محمدعلی شاه بودند و بقول میرزا آقاخان «در وجود هر ایرانی یک میرغضب وجود دارد...».
و آن میرغضب تنها با تربیت درازمدت و یک انقلاب فرهنگی، دست از غضب خواهد کشید...
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
وظیفه سرباز چیست ؟
مرحوم #ملک_المتکلمین می گفت ایامی را که در بوشهر از محضر سید #جمال_الدین_اسدآبادی در سال ۱۳۰۳ قمری استفاده می کردم روزی یکی از ارادتمندان او وارد شد و درضمن گفت و شنود اظهار داشت:
"امروز درپای دیوارسربازخانه شهر
سربازی را دیدم قران به دست گرفته وچنان با لحن جانسوزتلاوت می کردکه اشک از چشم شنونده جاری می شد. من نزدیک او رفتم و به وی آفرین گفتم و از این قدرت ایمان چنان شاد و خرسند شدم که تصمیم گرفتم خبر آن را به سمع عالی برسانم."
سید از شنیدن این سخن برآشفت و گفت:
👈 "هر کس را بهرکاری ساخته اند. تلاوت قرآن با لحن دلکش حجازی وظیفه قاری شهر است و سرباز باید خوب تیر بیندازد و سینه دشمن را آماج گلوله سازد. این سربازی که به جای مشق تفنگ و هدفگیری خود را به تلاوت کلام الله مجید مشغول می سازد، وظیفه دینی خود را چنانکه شاید نمی شناسد و به جای آفرین و ستایش باید او را سرزنش ونکوهش کرد."
👈 ج۱/ص۳۰۶
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
مرحوم #ملک_المتکلمین می گفت ایامی را که در بوشهر از محضر سید #جمال_الدین_اسدآبادی در سال ۱۳۰۳ قمری استفاده می کردم روزی یکی از ارادتمندان او وارد شد و درضمن گفت و شنود اظهار داشت:
"امروز درپای دیوارسربازخانه شهر
سربازی را دیدم قران به دست گرفته وچنان با لحن جانسوزتلاوت می کردکه اشک از چشم شنونده جاری می شد. من نزدیک او رفتم و به وی آفرین گفتم و از این قدرت ایمان چنان شاد و خرسند شدم که تصمیم گرفتم خبر آن را به سمع عالی برسانم."
سید از شنیدن این سخن برآشفت و گفت:
👈 "هر کس را بهرکاری ساخته اند. تلاوت قرآن با لحن دلکش حجازی وظیفه قاری شهر است و سرباز باید خوب تیر بیندازد و سینه دشمن را آماج گلوله سازد. این سربازی که به جای مشق تفنگ و هدفگیری خود را به تلاوت کلام الله مجید مشغول می سازد، وظیفه دینی خود را چنانکه شاید نمی شناسد و به جای آفرین و ستایش باید او را سرزنش ونکوهش کرد."
👈 ج۱/ص۳۰۶
t.me/tarikhdartarazoo 🏛