🔴#تبیین_نظام_تمدن_نوین_اسلامی……….✍5⃣
⭕️راهبردهای کلان نظام معرفت توحیدی
🔸ویژگی های بینش و نگرش تعالی بخش
#الف) ظرفیت انعطاف در راستای آرمانها
بینش و نوع جهانبینی علاوه بر اینکه باید پشتوانه ی علمی محکم و یقینی داشته باشد باید اصول یقینی آن دارای قابلیت و تبدیل پذیری به قاعده یا اصل مبنا را داشته باشد تا اگر مقتضیات زمان و تحولات ایام مسائل و نیازهای برای معتقدین آن جهانبینی ایجاد کرد بتواند با اجراء این قواعد حرکتی انعطافی در جهت کمال ، نسبت به حل مسائل و نیازهای مقتضی زمان خویش داشته باشد بله انعطاف و حرکتی فعال و پیش برنده (یا همان نرمش قهرمانانه )به سوی آرمانها و اهداف جهانبینی خویش داشته باشند.
#ب) تحجر مانع تمدن سازی
پس جهانبینی که با اعتقادات سنگ شده ی باستانی خویش می خواهد انسان فعلی را هم سطح انسان باستانی به کمال برساند جهانبینی است که تاریخ انقضاء دارد جهانبینی و نگرش دگم و متحجری است که منجر به فتنه و انحراف خواهد بود معتقدین خود را نه تنها به کمال نخواهد رسانید بلکه به انحتاط و افساد خواهد کشاند و البته معتقدین این جهانبینی خود را تافته ی جدا بافته دانسته و دیگران را منحرف خواهند شمرد و حتی بعضا مهدور دم خواهند دانست.
#ج) ظرفیت داشتن مجریان تربیت شده
اما نکته ی دیگر این که اگر جهانبینی دارای چنین ظرفیت تحول پذیری فعالانه (نه منفعلانه یعنی تغییر عقیده و ارتداد به خاطر پاسخگویی و حل مساله یا نیاز مقتضی زمانه ) هم باشد ولی مجری و راهبر آگاه به اصول و پیش بین نسبت به اقتضائات و تحولات زمانه نداشته باشد باز تکامل بخش و تعالی بخش نخواهد بود، زیرا هم نیازها و هم شرایط زندگی انسان قابل پیش بینی واقع بینانه نیست و البته استعدادها و زمینه های رشد و شکوفایی استعدادهای انسان و همچنین ابعاد و سطوح رشد و تعالی انسان هم قابل فرض دقیق هرمجری نیست بلکه مجری و راهبر، هم باید آگاه به این مناسبات باشد و هم مجری خیر خواه ، امین،معصوم از هر خطاء (یعنی هر روش و عمل غیر قابل قبول آن جهانبینی) باشد تا معتقدین این جهانبینی را مخالف آرمانهای آن پیش نبرده و آنها را در تحولات زمانه فعالانه رشد دهد.
#د)قابلیت ارائه ی راهبر های عمومی و کلی برای تمدن سازی
امام خامنه ی در این باره می فرماید: راهبردهای عمومی و کلّی؛ این راهبردها را بایستی شناخت، تکیهی بر اسلامیّت، ملاحظهی ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اینکه فرمود: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، این یک وظیفه است، این یک راهبرد کلّی است. راهبرد تکیهی به آراء مردم و آنچه که مردمسالاری را تشکیل میدهد و راهبردهایی از این قبیل؛ اینها سیاستهای کلان و اساسی و راهبردهای اصلی نظام جمهوری اسلامی است برای رسیدن به آن آرمانها؛ کار عمومی، تلاش عمومی، ابتکار عمومی، وحدت ملّی، و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد[۱]
🔸ویژگی نظام معرفتی اسلام
#الف) اتحاد و وحدت تمامی اولیاء جهانبینی اسلام
اما جهانبینی و نگرش اسلام، که منبع اعتقادی آن قرآن و اهل بیت(علیه السلام) است رسالت واحد و اصلی تمامی انبیاء ابلاغ یک اصل کلی یعنی تسلیم در برابر الله می داند نتیجه اینکه تمامی انبیاء رسالتی جزء ابلاغ دین مبیین اسلام نداشتند: « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ» [۲] دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آنهم به خاطر ظلم و ستمشان و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او رسیدگی میکند زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
پس هم نبی اکرم مسلمان بود و رسالتش ابلاغ و اجرای اسلام و هم تمامی انبیاء قبل او مسلمان و مبلغ اسلام بودند: «وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند: «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید».[۳]
⭕️راهبردهای کلان نظام معرفت توحیدی
🔸ویژگی های بینش و نگرش تعالی بخش
#الف) ظرفیت انعطاف در راستای آرمانها
بینش و نوع جهانبینی علاوه بر اینکه باید پشتوانه ی علمی محکم و یقینی داشته باشد باید اصول یقینی آن دارای قابلیت و تبدیل پذیری به قاعده یا اصل مبنا را داشته باشد تا اگر مقتضیات زمان و تحولات ایام مسائل و نیازهای برای معتقدین آن جهانبینی ایجاد کرد بتواند با اجراء این قواعد حرکتی انعطافی در جهت کمال ، نسبت به حل مسائل و نیازهای مقتضی زمان خویش داشته باشد بله انعطاف و حرکتی فعال و پیش برنده (یا همان نرمش قهرمانانه )به سوی آرمانها و اهداف جهانبینی خویش داشته باشند.
#ب) تحجر مانع تمدن سازی
پس جهانبینی که با اعتقادات سنگ شده ی باستانی خویش می خواهد انسان فعلی را هم سطح انسان باستانی به کمال برساند جهانبینی است که تاریخ انقضاء دارد جهانبینی و نگرش دگم و متحجری است که منجر به فتنه و انحراف خواهد بود معتقدین خود را نه تنها به کمال نخواهد رسانید بلکه به انحتاط و افساد خواهد کشاند و البته معتقدین این جهانبینی خود را تافته ی جدا بافته دانسته و دیگران را منحرف خواهند شمرد و حتی بعضا مهدور دم خواهند دانست.
#ج) ظرفیت داشتن مجریان تربیت شده
اما نکته ی دیگر این که اگر جهانبینی دارای چنین ظرفیت تحول پذیری فعالانه (نه منفعلانه یعنی تغییر عقیده و ارتداد به خاطر پاسخگویی و حل مساله یا نیاز مقتضی زمانه ) هم باشد ولی مجری و راهبر آگاه به اصول و پیش بین نسبت به اقتضائات و تحولات زمانه نداشته باشد باز تکامل بخش و تعالی بخش نخواهد بود، زیرا هم نیازها و هم شرایط زندگی انسان قابل پیش بینی واقع بینانه نیست و البته استعدادها و زمینه های رشد و شکوفایی استعدادهای انسان و همچنین ابعاد و سطوح رشد و تعالی انسان هم قابل فرض دقیق هرمجری نیست بلکه مجری و راهبر، هم باید آگاه به این مناسبات باشد و هم مجری خیر خواه ، امین،معصوم از هر خطاء (یعنی هر روش و عمل غیر قابل قبول آن جهانبینی) باشد تا معتقدین این جهانبینی را مخالف آرمانهای آن پیش نبرده و آنها را در تحولات زمانه فعالانه رشد دهد.
#د)قابلیت ارائه ی راهبر های عمومی و کلی برای تمدن سازی
امام خامنه ی در این باره می فرماید: راهبردهای عمومی و کلّی؛ این راهبردها را بایستی شناخت، تکیهی بر اسلامیّت، ملاحظهی ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اینکه فرمود: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، این یک وظیفه است، این یک راهبرد کلّی است. راهبرد تکیهی به آراء مردم و آنچه که مردمسالاری را تشکیل میدهد و راهبردهایی از این قبیل؛ اینها سیاستهای کلان و اساسی و راهبردهای اصلی نظام جمهوری اسلامی است برای رسیدن به آن آرمانها؛ کار عمومی، تلاش عمومی، ابتکار عمومی، وحدت ملّی، و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد[۱]
🔸ویژگی نظام معرفتی اسلام
#الف) اتحاد و وحدت تمامی اولیاء جهانبینی اسلام
اما جهانبینی و نگرش اسلام، که منبع اعتقادی آن قرآن و اهل بیت(علیه السلام) است رسالت واحد و اصلی تمامی انبیاء ابلاغ یک اصل کلی یعنی تسلیم در برابر الله می داند نتیجه اینکه تمامی انبیاء رسالتی جزء ابلاغ دین مبیین اسلام نداشتند: « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ» [۲] دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آنهم به خاطر ظلم و ستمشان و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او رسیدگی میکند زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
پس هم نبی اکرم مسلمان بود و رسالتش ابلاغ و اجرای اسلام و هم تمامی انبیاء قبل او مسلمان و مبلغ اسلام بودند: «وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند: «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید».[۳]
🔴#تبیین_نظام_تمدن_نوین_اسلامی……….✍6⃣
⭕️راهبردهای کلان نظام معرفت توحیدی
🔸ویژگی های بینش و نگرش تعالی بخش
#الف) ظرفیت انعطاف در راستای آرمانها
بینش و نوع جهانبینی علاوه بر اینکه باید پشتوانه ی علمی محکم و یقینی داشته باشد باید اصول یقینی آن دارای قابلیت و تبدیل پذیری به قاعده یا اصل مبنا را داشته باشد تا اگر مقتضیات زمان و تحولات ایام مسائل و نیازهای برای معتقدین آن جهانبینی ایجاد کرد بتواند با اجراء این قواعد حرکتی انعطافی در جهت کمال ، نسبت به حل مسائل و نیازهای مقتضی زمان خویش داشته باشد بله انعطاف و حرکتی فعال و پیش برنده (یا همان نرمش قهرمانانه )به سوی آرمانها و اهداف جهانبینی خویش داشته باشند.
#ب) تحجر مانع تمدن سازی
پس جهانبینی که با اعتقادات سنگ شده ی باستانی خویش می خواهد انسان فعلی را هم سطح انسان باستانی به کمال برساند جهانبینی است که تاریخ انقضاء دارد جهانبینی و نگرش دگم و متحجری است که منجر به فتنه و انحراف خواهد بود معتقدین خود را نه تنها به کمال نخواهد رسانید بلکه به انحتاط و افساد خواهد کشاند و البته معتقدین این جهانبینی خود را تافته ی جدا بافته دانسته و دیگران را منحرف خواهند شمرد و حتی بعضا مهدور دم خواهند دانست.
#ج) ظرفیت داشتن مجریان تربیت شده
اما نکته ی دیگر این که اگر جهانبینی دارای چنین ظرفیت تحول پذیری فعالانه (نه منفعلانه یعنی تغییر عقیده و ارتداد به خاطر پاسخگویی و حل مساله یا نیاز مقتضی زمانه ) هم باشد ولی مجری و راهبر آگاه به اصول و پیش بین نسبت به اقتضائات و تحولات زمانه نداشته باشد باز تکامل بخش و تعالی بخش نخواهد بود، زیرا هم نیازها و هم شرایط زندگی انسان قابل پیش بینی واقع بینانه نیست و البته استعدادها و زمینه های رشد و شکوفایی استعدادهای انسان و همچنین ابعاد و سطوح رشد و تعالی انسان هم قابل فرض دقیق هرمجری نیست بلکه مجری و راهبر، هم باید آگاه به این مناسبات باشد و هم مجری خیر خواه ، امین،معصوم از هر خطاء (یعنی هر روش و عمل غیر قابل قبول آن جهانبینی) باشد تا معتقدین این جهانبینی را مخالف آرمانهای آن پیش نبرده و آنها را در تحولات زمانه فعالانه رشد دهد.
#د)قابلیت ارائه ی راهبر های عمومی و کلی برای تمدن سازی
امام خامنه ی در این باره می فرماید: راهبردهای عمومی و کلّی؛ این راهبردها را بایستی شناخت، تکیهی بر اسلامیّت، ملاحظهی ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اینکه فرمود: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، این یک وظیفه است، این یک راهبرد کلّی است. راهبرد تکیهی به آراء مردم و آنچه که مردمسالاری را تشکیل میدهد و راهبردهایی از این قبیل؛ اینها سیاستهای کلان و اساسی و راهبردهای اصلی نظام جمهوری اسلامی است برای رسیدن به آن آرمانها؛ کار عمومی، تلاش عمومی، ابتکار عمومی، وحدت ملّی، و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد[۱]
🔸ویژگی نظام معرفتی اسلام
#الف) اتحاد و وحدت تمامی اولیاء جهانبینی اسلام
اما جهانبینی و نگرش اسلام، که منبع اعتقادی آن قرآن و اهل بیت(علیه السلام) است رسالت واحد و اصلی تمامی انبیاء ابلاغ یک اصل کلی یعنی تسلیم در برابر الله می داند نتیجه اینکه تمامی انبیاء رسالتی جزء ابلاغ دین مبیین اسلام نداشتند: « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ» [۲] دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آنهم به خاطر ظلم و ستمشان و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او رسیدگی میکند زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
پس هم نبی اکرم مسلمان بود و رسالتش ابلاغ و اجرای اسلام و هم تمامی انبیاء قبل او مسلمان و مبلغ اسلام بودند: «وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند: «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید».[۳]
⭕️راهبردهای کلان نظام معرفت توحیدی
🔸ویژگی های بینش و نگرش تعالی بخش
#الف) ظرفیت انعطاف در راستای آرمانها
بینش و نوع جهانبینی علاوه بر اینکه باید پشتوانه ی علمی محکم و یقینی داشته باشد باید اصول یقینی آن دارای قابلیت و تبدیل پذیری به قاعده یا اصل مبنا را داشته باشد تا اگر مقتضیات زمان و تحولات ایام مسائل و نیازهای برای معتقدین آن جهانبینی ایجاد کرد بتواند با اجراء این قواعد حرکتی انعطافی در جهت کمال ، نسبت به حل مسائل و نیازهای مقتضی زمان خویش داشته باشد بله انعطاف و حرکتی فعال و پیش برنده (یا همان نرمش قهرمانانه )به سوی آرمانها و اهداف جهانبینی خویش داشته باشند.
#ب) تحجر مانع تمدن سازی
پس جهانبینی که با اعتقادات سنگ شده ی باستانی خویش می خواهد انسان فعلی را هم سطح انسان باستانی به کمال برساند جهانبینی است که تاریخ انقضاء دارد جهانبینی و نگرش دگم و متحجری است که منجر به فتنه و انحراف خواهد بود معتقدین خود را نه تنها به کمال نخواهد رسانید بلکه به انحتاط و افساد خواهد کشاند و البته معتقدین این جهانبینی خود را تافته ی جدا بافته دانسته و دیگران را منحرف خواهند شمرد و حتی بعضا مهدور دم خواهند دانست.
#ج) ظرفیت داشتن مجریان تربیت شده
اما نکته ی دیگر این که اگر جهانبینی دارای چنین ظرفیت تحول پذیری فعالانه (نه منفعلانه یعنی تغییر عقیده و ارتداد به خاطر پاسخگویی و حل مساله یا نیاز مقتضی زمانه ) هم باشد ولی مجری و راهبر آگاه به اصول و پیش بین نسبت به اقتضائات و تحولات زمانه نداشته باشد باز تکامل بخش و تعالی بخش نخواهد بود، زیرا هم نیازها و هم شرایط زندگی انسان قابل پیش بینی واقع بینانه نیست و البته استعدادها و زمینه های رشد و شکوفایی استعدادهای انسان و همچنین ابعاد و سطوح رشد و تعالی انسان هم قابل فرض دقیق هرمجری نیست بلکه مجری و راهبر، هم باید آگاه به این مناسبات باشد و هم مجری خیر خواه ، امین،معصوم از هر خطاء (یعنی هر روش و عمل غیر قابل قبول آن جهانبینی) باشد تا معتقدین این جهانبینی را مخالف آرمانهای آن پیش نبرده و آنها را در تحولات زمانه فعالانه رشد دهد.
#د)قابلیت ارائه ی راهبر های عمومی و کلی برای تمدن سازی
امام خامنه ی در این باره می فرماید: راهبردهای عمومی و کلّی؛ این راهبردها را بایستی شناخت، تکیهی بر اسلامیّت، ملاحظهی ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اینکه فرمود: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، این یک وظیفه است، این یک راهبرد کلّی است. راهبرد تکیهی به آراء مردم و آنچه که مردمسالاری را تشکیل میدهد و راهبردهایی از این قبیل؛ اینها سیاستهای کلان و اساسی و راهبردهای اصلی نظام جمهوری اسلامی است برای رسیدن به آن آرمانها؛ کار عمومی، تلاش عمومی، ابتکار عمومی، وحدت ملّی، و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد[۱]
🔸ویژگی نظام معرفتی اسلام
#الف) اتحاد و وحدت تمامی اولیاء جهانبینی اسلام
اما جهانبینی و نگرش اسلام، که منبع اعتقادی آن قرآن و اهل بیت(علیه السلام) است رسالت واحد و اصلی تمامی انبیاء ابلاغ یک اصل کلی یعنی تسلیم در برابر الله می داند نتیجه اینکه تمامی انبیاء رسالتی جزء ابلاغ دین مبیین اسلام نداشتند: « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ» [۲] دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آنهم به خاطر ظلم و ستمشان و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او رسیدگی میکند زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
پس هم نبی اکرم مسلمان بود و رسالتش ابلاغ و اجرای اسلام و هم تمامی انبیاء قبل او مسلمان و مبلغ اسلام بودند: «وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند: «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به تسلیم در برابر فرمان خدا از دنیا نروید».[۳]
🔴#تبیین_نظام_تمدن_نوین_اسلامی……….✍7⃣
⭕️بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی
🔸معنی حقیقی پیشرفت
چنانچه در شماره قبل عرض شد در تبیین سطح و عمق آرمانهای انسان باید معیاری واقع سنج از هویت اصلی انسان باشد انسان که موجودی دوبعدی و دو ساحتی است باید محرک انسان ساحت قدسی انسان در جهت شکوفایی استعدادهای انسانی او باشد بعضی از مکاتب چون تعریفی و نگرش سطحی نسبت به هویت انسان دارند اهداف کم سطح و آرمانهای کم محتوای از انسان انتظار دارند در نهایت معنی و مفهوم پیشرفت در نظر آنها سطحی و کم عمق است هر ملتی آرزوی پیشرفت و جهش به سوی آرمان های خویش دارد ولی خدا نکند سطح خواسته ها و امیال در نهایت آرمان های انسان در مسیر زندگی کم محتوا باشد امام خامنه ی در این باره می فرماید:
«پیشرفت، تداعى کنندهى حرکت است، راه است. چطور ما میگوئیم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است؛ اما متوقف شدنى نیست و همین طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد یقف ندارد».[۱] اولاً به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات – یعنی حجتهای متقن و غیر قابل تردیدی که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنی منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنی آن سنجهها و معیارها – قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». البته شکی نیست که قیام به قسط و همهی آنچه که مربوط به زندگی دنیائی، اجتماعی و فردی افراد است، مقدمهی آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛ یعنی عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جملهی آن، آن چیزی است که این آیه به آن تصریح میکند. البته تصریحات دیگری هم در آیات قرآن هست که به سایر اهدافِ ارسال رسل اشاره میکند، که اینها با یکدیگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازی، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگری این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است .[۲]
🔸رکن اصلی پیشرفت در تمدن نوین اسلامی
تبیین آرمانها و اهدف اصلی که انسان باید پیش به سوی تحقق آنها باشد توسط انبیاء فرستاده ی خدا در گذر تاریخ با سلسه ی پی در پی آنها تبلیغ و تبیین شده است و تحقق اینها مطلوب تمدن نوین اسلامی است امام خمینی در این باره می فرماید:
«انبیاء علیهم السلام آمدند؛ قانون ها آوردند و کتاب های آسمانی بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیاده روی طبیعت کنند و نفس انسانی را در تحت قانون شرع و عقل درآوردند… پس هر نفسی که با قوانین الهیه و موازین عقلیه ملکات خود را تطبیق کرد، سعید است و از اهل نجات می باشد» [۳]
🔸انسان از بی نهایت و به سوی بی نهایت
#الف) دلیل فطری و عقلی
همچنین فطرت و میل درونی هر انسانی هم حجت باطنی برای عمق بخشی به خواسته ها و آرمان ها انسان است، دلیل عقلی هم این امیال فطری را برهانی می کند زیرا همانطور که می دانید هر شی و هر مخلوقی به آنچه که از آن خلق شده برای بقاء خویش یا برای تکامل خویش نیاز دارد مثلا تمامی حیوانات و گیاهان چون از آب و املاح معدنی موجود در زمین خلق شدند برای بقاء خویش به آنها نیاز دارند و همچنین اثبات می شود وجود آب و املاح معدنی موجود در زمین حتما و عقلا باید قبل از حیوانات باشند پس نیاز حیوان به آشامیدن آّب به خاطر خلقت آنها از آب است و نیاز حیوانات به املاح معدنی به خاطر خلقت آنها از آنهاست ولی در بین این حیوانات ، حیوانی است که ساحت قدسی نیز دارد یعنی نیازها و امیال متعالی تری در خود احساس می کند که جزبا رسیدن به آنها به آرامش و کمال نخواهد رسید این انسان علم نامحدود ،قدرت نامحدود ،لذت و سرور نامحدود انس ،هیجان و محبت نامحدود و ….. می خواهد این انسان چون درد این امیال فطری نامحدود را در خود احساس می کند و چون خود را نیازمند و عطشناک می بیند برای رفع عطش حقیقت جویی و کمال خواهی بی نهایت خود،دایم در جنب و جوش برای نیل به آرمانهای نامحدود و اهداف نامحدود خویش است.
⭕️بعد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی
🔸معنی حقیقی پیشرفت
چنانچه در شماره قبل عرض شد در تبیین سطح و عمق آرمانهای انسان باید معیاری واقع سنج از هویت اصلی انسان باشد انسان که موجودی دوبعدی و دو ساحتی است باید محرک انسان ساحت قدسی انسان در جهت شکوفایی استعدادهای انسانی او باشد بعضی از مکاتب چون تعریفی و نگرش سطحی نسبت به هویت انسان دارند اهداف کم سطح و آرمانهای کم محتوای از انسان انتظار دارند در نهایت معنی و مفهوم پیشرفت در نظر آنها سطحی و کم عمق است هر ملتی آرزوی پیشرفت و جهش به سوی آرمان های خویش دارد ولی خدا نکند سطح خواسته ها و امیال در نهایت آرمان های انسان در مسیر زندگی کم محتوا باشد امام خامنه ی در این باره می فرماید:
«پیشرفت، تداعى کنندهى حرکت است، راه است. چطور ما میگوئیم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است؛ اما متوقف شدنى نیست و همین طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد یقف ندارد».[۱] اولاً به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات – یعنی حجتهای متقن و غیر قابل تردیدی که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنی منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنی آن سنجهها و معیارها – قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». البته شکی نیست که قیام به قسط و همهی آنچه که مربوط به زندگی دنیائی، اجتماعی و فردی افراد است، مقدمهی آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛ یعنی عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جملهی آن، آن چیزی است که این آیه به آن تصریح میکند. البته تصریحات دیگری هم در آیات قرآن هست که به سایر اهدافِ ارسال رسل اشاره میکند، که اینها با یکدیگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازی، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگری این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است .[۲]
🔸رکن اصلی پیشرفت در تمدن نوین اسلامی
تبیین آرمانها و اهدف اصلی که انسان باید پیش به سوی تحقق آنها باشد توسط انبیاء فرستاده ی خدا در گذر تاریخ با سلسه ی پی در پی آنها تبلیغ و تبیین شده است و تحقق اینها مطلوب تمدن نوین اسلامی است امام خمینی در این باره می فرماید:
«انبیاء علیهم السلام آمدند؛ قانون ها آوردند و کتاب های آسمانی بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیاده روی طبیعت کنند و نفس انسانی را در تحت قانون شرع و عقل درآوردند… پس هر نفسی که با قوانین الهیه و موازین عقلیه ملکات خود را تطبیق کرد، سعید است و از اهل نجات می باشد» [۳]
🔸انسان از بی نهایت و به سوی بی نهایت
#الف) دلیل فطری و عقلی
همچنین فطرت و میل درونی هر انسانی هم حجت باطنی برای عمق بخشی به خواسته ها و آرمان ها انسان است، دلیل عقلی هم این امیال فطری را برهانی می کند زیرا همانطور که می دانید هر شی و هر مخلوقی به آنچه که از آن خلق شده برای بقاء خویش یا برای تکامل خویش نیاز دارد مثلا تمامی حیوانات و گیاهان چون از آب و املاح معدنی موجود در زمین خلق شدند برای بقاء خویش به آنها نیاز دارند و همچنین اثبات می شود وجود آب و املاح معدنی موجود در زمین حتما و عقلا باید قبل از حیوانات باشند پس نیاز حیوان به آشامیدن آّب به خاطر خلقت آنها از آب است و نیاز حیوانات به املاح معدنی به خاطر خلقت آنها از آنهاست ولی در بین این حیوانات ، حیوانی است که ساحت قدسی نیز دارد یعنی نیازها و امیال متعالی تری در خود احساس می کند که جزبا رسیدن به آنها به آرامش و کمال نخواهد رسید این انسان علم نامحدود ،قدرت نامحدود ،لذت و سرور نامحدود انس ،هیجان و محبت نامحدود و ….. می خواهد این انسان چون درد این امیال فطری نامحدود را در خود احساس می کند و چون خود را نیازمند و عطشناک می بیند برای رفع عطش حقیقت جویی و کمال خواهی بی نهایت خود،دایم در جنب و جوش برای نیل به آرمانهای نامحدود و اهداف نامحدود خویش است.
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
💠بسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیم💠
🔻#خبر
🔻#ناجا
🔻#همایش_ملی
🔻#تمدن_نوین_اسلامی
⭕️اولین همایش ملی ناجا* و تمدن نوین اسلامی، اسفندماه سال جاری برگزار می شود.
💠محورهای همایش؛
🔸#الف) مبانی نظری و رویکردها: ۱٫مبانی فلسفی، کلامی و فقهی ۲٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدنی متفکران مسلمان (فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی، ابن خلدون آیت الله محمدعلی شاه آبادی)، ۳٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدنی ادیان وحیانی (مسیحیت، زردتشت و یهودیت) ۴٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدن غیر وحیانی (بودیسم، هندویسم و …).
🔸#ب) تمدن نوین اسلامی در اندیشه انقلاب اسلامی: ۱٫ مبانی تمدن نوین اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۲٫ ضرورت رویکرد تمدنی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۳٫ چشم اندازه تمدن نوین اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۴٫ الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی در نگاه و اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، ۵٫ نظم و امنیت در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۶٫ تمدن نوین اسلامی در پرتو قانون اساسی و سند چشم اندازه ۲ه ساله جمهوری اسلامی ایران.
🔸#ج) ناجا و رویکرد تمدنی، چالش ها، راهبردها و الزامات: ۱٫ سیر تحول پلیس در تاریخ اسلام با تاکید بر نظم و اممنیت، ۲٫ پلیس و تمدن در اندیشه متفکران و اندیشه های معاصر، ۳٫ الزامات معماری ناجای آینده در افق تمدن نوین اسلامی، ۴٫ نقش و جایگاه ناجا در تمدن سازی، ۵٫ الگوی فرماندهی و مدیریت تمدنی ناجای آینده، ۶٫ الزامت حقوقی ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۷٫ الزامات آموزشی، تربیتی، دانشی و معرفتی ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۸٫ الزامات سازمانی و ساختاری در تراز تمدن نوین اسلامی، ۹٫ نظم و امنیت در تراز تمدن نوین اسلامی، ۱۰٫ توانمندی های و ظرفیت های های ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۱۱٫ مولفه های تمدن ساز و نقش ناجا، ۱۲٫ چالش های اساسی ناجا در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی.
*کلمه #ناجا، مخفف (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) است.
ا—----------------------------------—ا
@behruzfakhr
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
💠بسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیم💠
🔻#خبر
🔻#ناجا
🔻#همایش_ملی
🔻#تمدن_نوین_اسلامی
⭕️اولین همایش ملی ناجا* و تمدن نوین اسلامی، اسفندماه سال جاری برگزار می شود.
💠محورهای همایش؛
🔸#الف) مبانی نظری و رویکردها: ۱٫مبانی فلسفی، کلامی و فقهی ۲٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدنی متفکران مسلمان (فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی، ابن خلدون آیت الله محمدعلی شاه آبادی)، ۳٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدنی ادیان وحیانی (مسیحیت، زردتشت و یهودیت) ۴٫ نظم و امنیت در اندیشه تمدن غیر وحیانی (بودیسم، هندویسم و …).
🔸#ب) تمدن نوین اسلامی در اندیشه انقلاب اسلامی: ۱٫ مبانی تمدن نوین اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۲٫ ضرورت رویکرد تمدنی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۳٫ چشم اندازه تمدن نوین اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۴٫ الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی در نگاه و اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، ۵٫ نظم و امنیت در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ۶٫ تمدن نوین اسلامی در پرتو قانون اساسی و سند چشم اندازه ۲ه ساله جمهوری اسلامی ایران.
🔸#ج) ناجا و رویکرد تمدنی، چالش ها، راهبردها و الزامات: ۱٫ سیر تحول پلیس در تاریخ اسلام با تاکید بر نظم و اممنیت، ۲٫ پلیس و تمدن در اندیشه متفکران و اندیشه های معاصر، ۳٫ الزامات معماری ناجای آینده در افق تمدن نوین اسلامی، ۴٫ نقش و جایگاه ناجا در تمدن سازی، ۵٫ الگوی فرماندهی و مدیریت تمدنی ناجای آینده، ۶٫ الزامت حقوقی ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۷٫ الزامات آموزشی، تربیتی، دانشی و معرفتی ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۸٫ الزامات سازمانی و ساختاری در تراز تمدن نوین اسلامی، ۹٫ نظم و امنیت در تراز تمدن نوین اسلامی، ۱۰٫ توانمندی های و ظرفیت های های ناجا در تراز تمدن نوین اسلامی، ۱۱٫ مولفه های تمدن ساز و نقش ناجا، ۱۲٫ چالش های اساسی ناجا در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی.
*کلمه #ناجا، مخفف (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) است.
ا—----------------------------------—ا
@behruzfakhr
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr
💠بسمِاللهِالرَّحمنالرَّحیم💠
🔻#پاورقی
🔻#تمدن_اسلامی
🔻#جستارهای_نظری
⭕️مفهومشناسی تمدن در منظر فلسفه تاریخ(11)
#فلسفه_تاریخ_قرآن(1)
🔸در نگرش اسلامی، تاریخ دارای قواعد و اصولی متفاوت است. البته عالمان اسلامی ورود کافی و مناسبی به موضوع #فلسفه_تاریخ نداشتهاند و بحثهای پراکندهای را در باب تاریخ و قواعد آن ارایه کردهاند. در اینجا خطوط کلی و اجمالی #فلسفه_تاریخ، مستند به #تعالیم_قرآنی و #آموزههای_معصومین علیهمالسلام تقدیم میشود.
🔸#فلسفه_تاریخی که #قرآن ارایه میکند، نگرشی است که باید پشتوانه #حرکت_تمدنی جمهوری اسلامی واقع شود. در این توصیف تاریخی بهخصوص [در] فلسفه تاریخِ #تشیع، #امامت نقش اساسی دارد و #ولایت اولیای الهی، تاریخ را جلوبرده است. تاریخی که #قرآن توصیف میکند. بر محور زندگی #انبیاء و رشد و غیّ امتها است. در نگرش شیعی، تکامل نهایی تاریخ در #مهدویت رقم میخورد و هدف نهایی حرکت تاریخ، #ظهور حجت الهی و حکومت جهانی صالحین است. شروع تاریخ انسان در #منطق_قرآن، از آدم ابوالبشر علیهالسلام است و انتهای این تاریخ، #مهدویت است. همه نقطه عطفهای تاریخ هم ظهور اولیای الهی و بندگان صالح خداوند است.
🔸اصول کلی #فلسفه_تاریخ_شیعه را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
#الف) عالم، مخلوق #خدای_متعال است و هستیِ همه موجودات، قائم به #خالقیت_خدای متعال و فیض حضرت حق است.
#ب) خدا قیّوم، و ربِّ عالم است و هستی را #بهسوی_تکامل پیشمیبرد.
#ج) اگرچه اساس تکامل عالم از اراده خدای متعال نشأت میگیرد، اما اراده انسان نیز در آن حضور دارد؛ لذا #جریان_تکامل، یک جریان جبری محض نیست. انسان دارای فاعلیت و اراده است و مفهوم اراده و فاعلیت انسان به شکل حقیقی در توصیف تکامل انسان دخالت دارد. در این صورت تکامل انسان و تکامل تاریخ، محصول تقوم ربوبیت خدای متعال و اراده انسان است.
#ادامه_دارد...
🔹#منبع:
متولی امامی، سیدمحمدحسین. جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی. قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 43و44.
ا—--------------------------—ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
🔻#پاورقی
🔻#تمدن_اسلامی
🔻#جستارهای_نظری
⭕️مفهومشناسی تمدن در منظر فلسفه تاریخ(11)
#فلسفه_تاریخ_قرآن(1)
🔸در نگرش اسلامی، تاریخ دارای قواعد و اصولی متفاوت است. البته عالمان اسلامی ورود کافی و مناسبی به موضوع #فلسفه_تاریخ نداشتهاند و بحثهای پراکندهای را در باب تاریخ و قواعد آن ارایه کردهاند. در اینجا خطوط کلی و اجمالی #فلسفه_تاریخ، مستند به #تعالیم_قرآنی و #آموزههای_معصومین علیهمالسلام تقدیم میشود.
🔸#فلسفه_تاریخی که #قرآن ارایه میکند، نگرشی است که باید پشتوانه #حرکت_تمدنی جمهوری اسلامی واقع شود. در این توصیف تاریخی بهخصوص [در] فلسفه تاریخِ #تشیع، #امامت نقش اساسی دارد و #ولایت اولیای الهی، تاریخ را جلوبرده است. تاریخی که #قرآن توصیف میکند. بر محور زندگی #انبیاء و رشد و غیّ امتها است. در نگرش شیعی، تکامل نهایی تاریخ در #مهدویت رقم میخورد و هدف نهایی حرکت تاریخ، #ظهور حجت الهی و حکومت جهانی صالحین است. شروع تاریخ انسان در #منطق_قرآن، از آدم ابوالبشر علیهالسلام است و انتهای این تاریخ، #مهدویت است. همه نقطه عطفهای تاریخ هم ظهور اولیای الهی و بندگان صالح خداوند است.
🔸اصول کلی #فلسفه_تاریخ_شیعه را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
#الف) عالم، مخلوق #خدای_متعال است و هستیِ همه موجودات، قائم به #خالقیت_خدای متعال و فیض حضرت حق است.
#ب) خدا قیّوم، و ربِّ عالم است و هستی را #بهسوی_تکامل پیشمیبرد.
#ج) اگرچه اساس تکامل عالم از اراده خدای متعال نشأت میگیرد، اما اراده انسان نیز در آن حضور دارد؛ لذا #جریان_تکامل، یک جریان جبری محض نیست. انسان دارای فاعلیت و اراده است و مفهوم اراده و فاعلیت انسان به شکل حقیقی در توصیف تکامل انسان دخالت دارد. در این صورت تکامل انسان و تکامل تاریخ، محصول تقوم ربوبیت خدای متعال و اراده انسان است.
#ادامه_دارد...
🔹#منبع:
متولی امامی، سیدمحمدحسین. جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی. قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 43و44.
ا—--------------------------—ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr
⭕️شهروندان و دغدغهی فرمولیزه کردن مسائل علوم انسانی!
🔻#علوم_انسانی
✍یادداشتی از نیما قاسمی
🔸کسی که با جامعهی خود «مسأله» دارد، و برای حل و فصل این مسأله درگیری ذهنی پیدا میکند، به اصطلاح «فکری» میشود، طبیعتاً به علوم انسانی گرایش پیدا میکند. منظورم این نیست که لزوماً دانشجوی علوم انسانی میشود که مضمونش حل مسائل اجتماعیست. بلکه او در معنای عام کلمه علوم انسانی را جدی خواهد گرفت و ارج خواهد نهاد حتی اگر خود یک تکنسین باشد و یا حتی تحصیلات آکادمیک نداشته باشد. تنها در دو صورت است که این مسیر «مسأله- فکر- علوم انسانی» طی نخواهد شد:
#الف: اینکه شهروند مسألهای نداشته باشد؛
#ب: اینکه برای حل مسألهی خود راهحلهای شخصی را مدنظر قرار دهد؛ یعنی به دنبال فرموله کردن مسألهی خود به صورتی کلی و پیدا کردن یک «پاسخ» به طور کلی نباشد.
🔸فرموله کردن مسأله به طور کلی، و تلاش برای پاسخ گفتن به آن به عنوان یک راهحل همگانی، چیزی جز تئوریپردازی نیست. اما شهروندی که تلاش میکند مسألهاش را «خصوصی» و «از درِ پشتی» با یک نامه در دست برای وزیر و وکیل، یا از راه چاپلوسی و تملقی برای کسانی که خود بخشی از مشکلاند، حل کند، طبیعتاً فکر نمیکند و به تئوریهای علوم انسانی و اجتماعی اهمیتی نمیدهد. اما چه کسیست که مسألهای ندارد!؟ اگر این پذیرفته است که اکثریت شهروندان مسألهای با جامعهی خود دارند و در رضایت کامل، و هماهنگی تام و تمام با محیط اجتماعی خود نیستند، سوال این است: پس چرا علوم انسانی در کشور ما این قدر ذلیل و به اصطلاح عامیانه «خاک- بر سری»ست!؟ آیا غیر از این است که کمترین تمایلی که یک ایرانی دارد، فرموله کردن مسألهی خود به مثابهی یک مسألهی اجتماعیست!؟ «دروغ»، «ریاکاری» و «دودوزهبازی» منطقاً ابزار کار مردمیست که اگر شکلی از تفریح را دوست دارند و یا اگر نوعی از رفتار اجتماعی را حق مسلم خود میدانند، به جای طرح آن و دفاع کردن از آن با زبانی فاخر، پنهانش میکنند! در عوض، با پذیرش مناسبات جاری، هم اعتبار سیستم را اخذ میکنند و در جیب میگذارند، هم هزینه نمیدهند و هم به خواستهی خود (به تصور باطلی که دارند) در خفاء میرسند. من این طور نتیجه میگیرم: برای اینکه علوم انسانی ارج و قربی داشته باشد، نیاز است که شهروندان حداقلی از صدق نیت، شجاعت و مناعت طبع داشته باشند. فقط در این صورت است که مبدأ عزیمت «مسأله» به تصدیق علوم انسانی منتهی خواهد شد.
🔸صداقت یک فضیلت اخلاقی معرفی شده است اما چیزی بیشتر از یک فضیلت اخلاقی، یعنی یک زیبندگی برای رفتار ظاهری شهروند است. فضیلتیست که با آن میتوان یک جامعه را ساخت و از درافتادنش در بیفکری و بیپرنسیپی و بیچیزی فرهنگی حفظ نمود. امروز بیشتر از همیشه میفهمم که چرا برخی از ستودنیترین رهبران معنوی جامعهی ما، تأکید ویژهی خود را بر «صدق و اخلاص» میگذاردند تا حدی که یک بدمست عربدهکش در میدان شهر را به مفتی پاک و پاکیزهی شهر ترجیح میدادند. آنها فهمیده بودند که جامعهای که پنهان نمیکند «آنچه را که واقعاً هست» با تکیه بر همین صدق و مناعت طبعش میتوان اصلاح کرد. اما جامعهی درغلتیده به آفت ریا و پنهانکاری را چه بسا اصلاً دوایی نباشد. شهروندی که در حقیقت شهروند نیست، و شخصیتی که در حقیقت تشخصی ندارد، قابل برنامهریزی نیست و به تغییرش امید نمیتوان بست. در اسرارالتوحید، پرسش و پاسخ کوتاهی هست که «صداقت» را، نه فقط به عنوان یک فضیلت اخلاقی و شرطی برای پیمودن یک مسیر، بلکه خود در حد یک مقصد عالی و منتهای راه معرفی میکند: (درویشی گفت: «یا شیخ! کسی خفته مانده است، در خواب به منزل رسد!؟» شیخ گفت: «اگر در ظلّ اخلاص خفته است، عین خوابش صدر منزل بُوَد!») (تصحیح شفیعی کدکنی؛ ص 312)
🔹نقل از کانال علوم انسانی
@humansciences
ا—--------------------------—ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
🔻#علوم_انسانی
✍یادداشتی از نیما قاسمی
🔸کسی که با جامعهی خود «مسأله» دارد، و برای حل و فصل این مسأله درگیری ذهنی پیدا میکند، به اصطلاح «فکری» میشود، طبیعتاً به علوم انسانی گرایش پیدا میکند. منظورم این نیست که لزوماً دانشجوی علوم انسانی میشود که مضمونش حل مسائل اجتماعیست. بلکه او در معنای عام کلمه علوم انسانی را جدی خواهد گرفت و ارج خواهد نهاد حتی اگر خود یک تکنسین باشد و یا حتی تحصیلات آکادمیک نداشته باشد. تنها در دو صورت است که این مسیر «مسأله- فکر- علوم انسانی» طی نخواهد شد:
#الف: اینکه شهروند مسألهای نداشته باشد؛
#ب: اینکه برای حل مسألهی خود راهحلهای شخصی را مدنظر قرار دهد؛ یعنی به دنبال فرموله کردن مسألهی خود به صورتی کلی و پیدا کردن یک «پاسخ» به طور کلی نباشد.
🔸فرموله کردن مسأله به طور کلی، و تلاش برای پاسخ گفتن به آن به عنوان یک راهحل همگانی، چیزی جز تئوریپردازی نیست. اما شهروندی که تلاش میکند مسألهاش را «خصوصی» و «از درِ پشتی» با یک نامه در دست برای وزیر و وکیل، یا از راه چاپلوسی و تملقی برای کسانی که خود بخشی از مشکلاند، حل کند، طبیعتاً فکر نمیکند و به تئوریهای علوم انسانی و اجتماعی اهمیتی نمیدهد. اما چه کسیست که مسألهای ندارد!؟ اگر این پذیرفته است که اکثریت شهروندان مسألهای با جامعهی خود دارند و در رضایت کامل، و هماهنگی تام و تمام با محیط اجتماعی خود نیستند، سوال این است: پس چرا علوم انسانی در کشور ما این قدر ذلیل و به اصطلاح عامیانه «خاک- بر سری»ست!؟ آیا غیر از این است که کمترین تمایلی که یک ایرانی دارد، فرموله کردن مسألهی خود به مثابهی یک مسألهی اجتماعیست!؟ «دروغ»، «ریاکاری» و «دودوزهبازی» منطقاً ابزار کار مردمیست که اگر شکلی از تفریح را دوست دارند و یا اگر نوعی از رفتار اجتماعی را حق مسلم خود میدانند، به جای طرح آن و دفاع کردن از آن با زبانی فاخر، پنهانش میکنند! در عوض، با پذیرش مناسبات جاری، هم اعتبار سیستم را اخذ میکنند و در جیب میگذارند، هم هزینه نمیدهند و هم به خواستهی خود (به تصور باطلی که دارند) در خفاء میرسند. من این طور نتیجه میگیرم: برای اینکه علوم انسانی ارج و قربی داشته باشد، نیاز است که شهروندان حداقلی از صدق نیت، شجاعت و مناعت طبع داشته باشند. فقط در این صورت است که مبدأ عزیمت «مسأله» به تصدیق علوم انسانی منتهی خواهد شد.
🔸صداقت یک فضیلت اخلاقی معرفی شده است اما چیزی بیشتر از یک فضیلت اخلاقی، یعنی یک زیبندگی برای رفتار ظاهری شهروند است. فضیلتیست که با آن میتوان یک جامعه را ساخت و از درافتادنش در بیفکری و بیپرنسیپی و بیچیزی فرهنگی حفظ نمود. امروز بیشتر از همیشه میفهمم که چرا برخی از ستودنیترین رهبران معنوی جامعهی ما، تأکید ویژهی خود را بر «صدق و اخلاص» میگذاردند تا حدی که یک بدمست عربدهکش در میدان شهر را به مفتی پاک و پاکیزهی شهر ترجیح میدادند. آنها فهمیده بودند که جامعهای که پنهان نمیکند «آنچه را که واقعاً هست» با تکیه بر همین صدق و مناعت طبعش میتوان اصلاح کرد. اما جامعهی درغلتیده به آفت ریا و پنهانکاری را چه بسا اصلاً دوایی نباشد. شهروندی که در حقیقت شهروند نیست، و شخصیتی که در حقیقت تشخصی ندارد، قابل برنامهریزی نیست و به تغییرش امید نمیتوان بست. در اسرارالتوحید، پرسش و پاسخ کوتاهی هست که «صداقت» را، نه فقط به عنوان یک فضیلت اخلاقی و شرطی برای پیمودن یک مسیر، بلکه خود در حد یک مقصد عالی و منتهای راه معرفی میکند: (درویشی گفت: «یا شیخ! کسی خفته مانده است، در خواب به منزل رسد!؟» شیخ گفت: «اگر در ظلّ اخلاص خفته است، عین خوابش صدر منزل بُوَد!») (تصحیح شفیعی کدکنی؛ ص 312)
🔹نقل از کانال علوم انسانی
@humansciences
ا—--------------------------—ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr