تکست و نوشته رمانخونه❤️
233 subscribers
2.63K photos
46 videos
12.9K files
9.16K links
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم  ♡
                   ♡
@romankhone_ir💖
                   ♡
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
یک سال گذشت...
یک سال سختی
یک سال مشقت
یک سالی که دشواری هایی داشت و اما لحظات خوشی را برامون رقم زد

و این شد...
#انجمن_بزرگ_رمانخونه
با مدیرانی دلسوز
با کاربرانی مهربون
با دوستانی عزیزتر از جان...

در این مدت عزیرانی آمدند و عزیزانی رفتند که هر کدوم به نوبه ی خود تلاشها و زحمات فراوانی برای این انجمن و سایت کشیدن و هم می کشند.
از مدیران مهربونی همچون:
(به ترتیب اسم)
#الهام_غلامی
#اکرم_زارعی
#خدیجه_سیاحی
#راسن_برزخی
#سارا ی عزیز
#سمانه_شیرمحمدی
#سعیده ی عزیز
#عارفه_راد
#فاطمه_حیرت
#فاطمه_میرشفیعی
#فرشته_تات_شهدوست
#کیمیا_ذبیحی
#مریم_صناعی
#نیوشا ی عزیز
که با زحماتشون اینجا رو خونه خودشون دونستند و رفتند.

همچنین دوستای مهربونی که با وجود مشغله های شخصی
پا به پای انجمن اومدند و نزاشتند چراغ اینجا خاموش بشه
از مدیران دلسوزی همچون:
#موژان_آندستا
#غزل_سلیمانی
#سحر_سیما
#زهرا_ابراهیم_زاده
#هانیه_صفامنش
#الناز_اسدزاده
#سلاله_علیائی

و یار شفیقم که این محیط زیبا و قشنگ رو با تموم سختیهاش برامون طراحی کرد
#علی_یوسفلاوی

از تیم ویراستاران و ناظران (به ترتیب اسم)
#الناز_اسدزاده
#الهام_غلامی
#روژینا_خوشه_گیر
#زهرا_ابراهیم_زاده
#سلاله_علیائی
#غزل_مسلم_زاده
#محدثه_میرزایی
#محمدحسین_فرحبخش
#مریم_صناعی
#موژان_آندستا
#ناهید_مردانی
#هانیه_صفامنش
#یاسمین_حاجی

از تیم طراحان
#غزل_سلیمانی
#زهرا_ابراهیم_زاده

از تیم زحمتکش مدیران گپ و گفتمان تلگرام
#بهنوش_طالبی
#فاطمه_طباطبایی
#فروزان عزیز
#محدثه_میرزایی

از سرپرست بخش صوتی
#خدیجه_سیاحی
و تیم فعال صوتی
#باران_آسایش
#زهرا_ابراهیم_زاده
#زیبا_مشگیر
#سلاله_علیائی
#عاطفه_ناظمی
#لیلی_حشمتی
#مائده_حقگو
#محدثه_میرزایی
#منیره_رحیمی
#نازنین_شکوهی
#نورا_خراسانی

از تیم مصاحبه گر های خوبمون
#غزل_سلیمانی
#هانیه_صفامنش


در پایان
در مدتی که گذشت
با وجود تموم مشغله هام همیشه و همیشه کنار انجمن بود
و حتی بیشتر از خودم برای اینجا زحمت کشید
که این همه موفقیت حاصل دلسوزی هایش بود
#سمانه_زارعی عزیز
مراتب سپاس مرا پذیرا باش و بدان تا ابد ممنونتم.


از همه تون ممنونم و از ته دلم آرزوی موفقیت برای تک تک تون رو دارم
و امیدوارم به این ماه عزیز توی زندگی شخصی همیشه و در همه حال لبتون خندون و دلتون شاد باشه
چه اونایی که رفتند و چه اونایی که قراره تا انتهای مسیر کنارمون باشند.

از همه تون متشکرم و امید است مرا بابت ناملایمت هایم، بدقولی هایم، ناسپاسی هایم، غرغر هایم، ببخشید
و اگه ته دلتون ازم ناراحتین به بزرگی خودتون ببخشید
که انشالله مشکلات شخصی منم حل بشه.

و انشالله تا سال دیگه
با کمک هم انجمنی بهتر و جالبتر و با آرامشتر بسازیم
تا همه نویسندگان بنام و نویسندگان نوقلم و همچنین کاربران و علاقمندان به رمان از این فضای فرهنگی استفاده کنند.


به امید فردایی بهتر...
با سپاس فراوان
حسین نجف زاده
با سلام
ضمن تشکر از #نویسندگان و #نوقلمان عزیز و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_پنجم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
به استحضار میرساند قسمت سوم مسابقه نظرسنجی به پایان رسید.
قسمت چهارم نظرسنجی در
#کانال_اختصاصی_انجمن با شیوه ای متفاوت برگزار می شود.
امیدوارم در این مرحله از مسابقه هم ما را با وجود و حضور خود همراهی فرمایید.

و اما #کاربران عزیز کانال
خواهش میکنم از طریق لینک تاپیک هر رمان به انجمن مراجعه کنید
و براساس نظر خودتون رای بدین.

نکته:
در انجمن عضو شوید و از قسمتها و بخشهای مفید آن استفاده کنید.

باتشکر مدیریت انجمن

#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir

رمان شماره 1⃣
#در_برزخ_تنم
به قلم: #کبری_دلیری ( #سامیا )
https://t.me/romankhoneir/890

رمان شماره 2⃣
#و_خوابی_که_آرام_گرفت
به قلم: #ز_مطلوبی
https://t.me/romankhoneir/891

رمان شماره 3⃣
#صبح_مهتابی
به قلم: #غزل_سلیمانی
https://t.me/romankhoneir/892

رمان شماره 4⃣
#زیبا_رویان_بهشتی_در_زمین
به قلم: #خدیجه_سیاحی
https://t.me/romankhoneir/893

رمان شماره 5⃣
#آخرین_پروانه
به قلم: #ساناز_مضانی
https://t.me/romankhoneir/894

رمان شماره 6⃣
#دل_بریدن_از_عشق
به قلم: #سلاله_علیائی
https://t.me/romankhoneir/895

رمان شماره 7⃣
#رخنه
به قلم: #ریحانه_سجادی
https://t.me/romankhoneir/896

رمان شماره 8⃣
#تو_اول_تو_آخر
به قلم: #الناز_اسدزاده
https://t.me/romankhoneir/897

رمان شماره 9⃣
#کک
به قلم: #نیلوفر_پارسیان و #مهدیس_مسکینی
https://t.me/romankhoneir/898

رمان شماره 0⃣1⃣
#پاییز_مرگ
به قلم: #آرمان_فیروز
https://t.me/romankhoneir/899

رمان شماره1⃣1⃣
#لحد_شوم
به قلم: #زهرا_ابراهیم_زاده
https://t.me/romankhoneir/900

رمان شماره2⃣1⃣
#پاد_زهر
به قلم: #باران_آسایش
https://t.me/romankhoneir/901

رمان شماره3⃣1⃣
#تداعی
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/902

رمان شماره4⃣1⃣
#نرگس
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/903

رمان شماره5⃣1⃣
#می‌ترسه_دلم
به قلم: #الناز_اسد_زاده
https://t.me/romankhoneir/904

رمان شماره6⃣1⃣
#شاهرگ
به قلم #دلارام_میری
https://t.me/romankhoneir/905

رمان شماره7⃣1⃣
#مدیونم_به_تو
به قلم: #fatemeh_ashd
https://t.me/romankhoneir/906

رمان شماره8⃣1⃣
#ژرفای_اطلس
به قلم: #محدثه_میرزایی
https://t.me/romankhoneir/907

رمان شماره9⃣1⃣
#شاید_نباید_خوش_آید
به قلم: #نگار_اکبری
https://t.me/romankhoneir/908

رمان شماره0⃣2⃣
#آراد_من_آراد_او
به قلم: #کبری_دلیری
https://t.me/romankhoneir/909
Forwarded from عکس نگار
📚رمان زیبای: #به_ژرفای_اطلس
به قلم: #محدثه_میرزایی
📃ژانر: #عاشقانه #اجتماعی

@romankhoneir
📜خلاصه:
گذشته‌‌ تلخ، خود به حد کافی دردناک هست اما اگر زمانی برسد و تو بفهمی که می‌توانستی جزء خوشبخت‌ ترین بچه‌های شهرت باشی و بر سر یک بچه بازی، کودکی‌ات حرام شود با طرف مقابل‌ات چه می‌کردی؟
و درست زمانی متوجه‌ این قضیه شوی که خود درگیر هزار گیر و گرفتاری باشی. نه تنها درگیر مشکلات خودت بلکه مشکلات اطرافیانت.
و شاید در آن لحظه فکر کنی که برای سختی کشیدن و مرهم دردهای اطرافیانت بودن، خلق شده‌ای!
ولی هرچه که باشد همه‌ زندگی تلخ نیست!
فراز و نشیب دارد، پستی و بلندی دارد. شاید مدتی طولانی در پستی زندگی بمانی اما بالاخره فراز و بلندی هم خواهد آمد.
هرچند که ممکن است در این میان خیلی چیزها را از دست بدهی و در ازایش تنها تجربه‌ به دست آوری اما بدان که این رسم روزگار است...

@romankhoneir

📖قسمتی از متن رمان: باران نم نمی شروع به باریدن کرده بود . مردم هر یک  به طریقی می‌خواستند خود را از این بارش هرچند کم  باران  نجات دهند . یکی چتر به همراه داشت، یکی کیف خود را بر روی سرش چتر کرده و دیگری از زیر سایه بان مغازه ها عبور می کرد. برف پاک کن ماشین هایی که در حال عبور از خیابان بودند، باز هم باید جور آدم های نشسته در ماشین را می‌کشیدند و جالب بود دیدن پیرمردی که آسوده و بدون آن که بخواهد خود را از شر بارش باران نجات دهد و هر طور شده به مقصد رساند. آرام و با طمأنینه در حال عبور از پیاده‌ رو بود؛ بدون چتر، بدون بارانی، بدون پوتین. می‌توان گفت جزء وصل ناشدنی آن مردم بود. شاید هم می‌دانست که باران در رفتن نمی خواهد ، عجله نمی خواهد بلکه باید بیش تر در خیابان معطل کرد تا حس کرد این نعمت را!
صدای زنگوله‌ آویخته شده بر سر در کافه حواس مرد جوان را به سمت در کشاند. چشم از پنجره خیس از باران و مردم رهگذر گرفت و به در دوخت. ترمه با چشم به دنبالش می‌گشت که دست نیمه بلند شده‌‌ او توجه‌اش را به آن سمت جلب کرد. لبخند کم رنگی به لب آورد و مرد جوان سری تکان داد. ترمه به سمت میز رفت. هنوز نفس‌ش جا نیامده بود .
-سلام ببخشید خیلی دیر شد.
مرد به احترام او بلند شد.
-سلام نه خیلی هم دیر نشده.
و بعد با دست به صندلی روبه رویش اشاره زد.
-بفرمایین.
ترمه صندلی را کشید و بر رویش نشست. کیف‌اش را بر روی صندلی کناری گذاشت و دستانش را بر روی میز در هم قلاب کرد. کمی نفس‌اش جا آمده بود.
-خوبین؟
به آرامی گفت:
-بله، ممنون.
-چی میل دارین؟
ترمه با صدای گارسون چشم از طرح گل  های پرپیچ و خم بر روی جعبه ی دستمال کاغذی گرفت و به مردی که دفترچه به دست بالای سر آن ها ایستاده بود، داد و قبل از آن که جوابی بدهد آقای امینی گفت:
-دو فنجون قهوه ترک لطفا!

@romankhoneir

⚪️این رمان را در آدرس زیر دنبال کنید👇

http://yon.ir/1F03w
چمدانم را بسته‌ام
من
می‌خواهم به شهری روم
مردمانش همه از اهل هنر
آسمانش آبی
خیابانش تهی از هرچه ماشین است
هوایش مالامال و آکنده از عطر گل‌های یاس باشد
وقتی در آن قدم می‌زنی
خنکای باد صورتت را نوازش کند
شب‌هایش مسکوت و مملو و مبحوس در ّعطر شب‌بوها باشد
دلم می‌خواهد
به شهری روم
که دویدن در خیابان‌ها و زیر شلاق باران
را، دیوانگی تو نپندارند
می‌خواهم به شهری روم
که وقتی در آن‌ راه می‌روی
دوربین عکاسی‌ات را برداری و هرچه را شکار می‌کنی، بدون داشتن دغدغه‌ی آن‌که دیگران تو را به سخره گیرند، عکس بگیری نه آن‌که پنهانی و با قطع صدای چیلیک دوربین و دلهره، تصویری نه‌چندان جالب بگیری
قلم و رنگ و بوم نقاشی‌‌ات را برداری
،درست وسط خیابان بگذاری
و تا انتهای جاده را به تصویر بکشی
نه کسی به سخره گیرد تو را
و نه ماشینی درحال گذر از آن باشد
قلم و کاغذ و صندلی کوچکی را برداری و
در گوشه‌ای از پیاده‌رو بنشینی
هرکه و هرچه را می‌بینی
به قلم بکشانی
می‌گویند شعر جوشیدن است نه کوشیدن
این جوشش هرلحظه امکان دارد باشد
می‌خواهم
وقتی درحال گذر از پیاده‌روها باشم
گر مصرعی به ذهنم رسید
به ناگاه بایستم و دفترچه را از جیبم بردارم و یادداشت کنم؛ و این جزء عادی‌ترین‌ها برای مردمش باشد و بی‌توجه به راه خود ادامه دهند؛ نه آن‌که رنگ تعجب بگیرد صورتشان را
و اندکی بعد سری به تاسف تکان دهند

من
می‌خواهم به شهری روم
که مردمانش همه از اهل هنر باشند
می‌خواهم زندگی کنم
اما مثل این‌که حقی ندارم!

#محدثه_میرزایی
#در_جوی_زمان

@channle_delnevis
Forwarded from دلنویس📝 (Khadijeh.s.95)
بهار: كي تموم ميشه اين دوري لعنتي
گفتم:
-به زودي، زود. اون وقت ميتونم شبا با بوسه چشمات بخوابم نه با حسرت لمس موهات
همانطور كه در آغوشم تكان ميخورد و به حلقه دست هايم تكيه ميداد گفت:
-از كى شاعر شدى حضرت عشق؟
-از وقتي تورو از بر شدم
رمان زيبارويان بهشتي در زمين
خديجه سياحى
https://t.me/Channle_delnevis
Forwarded from دلنویس📝 (❃۩ ℳ‌.რÎՐ乙Թξḯ ۩❃)
گاهی
حتی اگر پولدارترین آدم شهر هم که باشی
خیلی چیزها را نمی‌توان خرید
مثل شوق بازی‌های کودکی را
زمانی که بزرگی‌ترین دلشوره‌هایت، ناتمام ماندن مشق‌هایی بود که باید برای فردا آماده شان می‌کردی.
مثل آن روزهایی که وقتی تابستان می‌آمد انگار که بزرگ‌ترین هدیه را گرفته‌ای
و قرار گذاشتن با دوستانت
و چه حسی داشت وقتی که تا خود صبح از شوق زیاد، خواب به چشمانت نمی‌آمد
شاید بهتر باشد بگویم
مثل
گذشته را...

#محدثه_میرزایی
#در_جوی_زمان

@Channle_delnevis
Forwarded from |خَطّ و خَشْـ | (|سُلاٰلِهـ عُلیاٰئیـ |)
~~~~♥️~~~~
#دلنوشته_نویس

عکس‌ها
دفترخاطراتی‌ اند که ثانیه‌های زندگی‌ات را ثبت کرده‌اند
اما همیشه
جای یک نفر در قاب خالی‌ست
و آن عکاسی‌ست که
همیشه در پشت قاب است و سعی دارد
بهترین و هنری‌ترین
تصویر را ثبت کند؛
جای خالی‌ای که
هیچ‌وقت حس نمی‌شود...

#محدثه_میرزایی
Join us--> @delnevis_nevesht

~~~~♥️~~~~
Forwarded from |خَطّ و خَشْـ | (|سُلاٰلِهـ عُلیاٰئیـ |)
~~~~~~~~

#دلنوشته_نویس

کس نداند هیچ ز حالم
در این آشفته‌بازار خیالم

زنند زخم روی زخم‌هایم
ای یار و مونس و وفادارم

#محدثه_میرزایی

Join us--> @delnevis_nevesht
Forwarded from |خَطّ و خَشْـ | (|●سین عین عین●|)
~~~~♥️~~~~
#دلنوشته_نویس

عکس‌ها
دفترخاطراتی‌ اند که ثانیه‌های زندگی‌ات را ثبت کرده‌اند
اما همیشه
جای یک نفر در قاب خالی‌ست
و آن عکاسی‌ست که
همیشه در پشت قاب است و سعی دارد
بهترین و هنری‌ترین
تصویر را ثبت کند؛
جای خالی‌ای که
هیچ‌وقت حس نمی‌شود...

#محدثه_میرزایی
Join us--> @delnevis_nevesht

~~~~♥️~~~~