Forwarded from رمانخونه romankhone.ir via @like
رمان:
#عشق_بدون_شکل
به قلم نویسنده:
#ز.مطلوبی
روی سایت واپلیکیشن رمانخونه قرارگرفت
http://romankhone.ir/?p=1301
هرروز رمانهای جدیدترباکسب اجازه از نویسندگان
@romankhoneir
#عشق_بدون_شکل
به قلم نویسنده:
#ز.مطلوبی
روی سایت واپلیکیشن رمانخونه قرارگرفت
http://romankhone.ir/?p=1301
هرروز رمانهای جدیدترباکسب اجازه از نویسندگان
@romankhoneir
Forwarded from عکس نگار
📚 رمان زیبای #و_خوابی_که_آرام_گرفت
✍ نویسنده #ز_مطلوبی
🖊 ژانر #عاشقانه #اجتماعی
@romankhoneir
📄 #خلاصه
این یک حقیت است؛ دنیایی که ما را احاطه کرده است پر از مترسک هایی ست که برای ترساندن ما خلق شده اند! در ذهنت زندگی را به آسانی دو دو تا چهار تا تشبیه نکن و نه به یک مسیر روشن مثل بالا، سمت راست. زندگی با همه پایین و بالاهایش؛ جبرترین مسئله این دنیاست و عمری طول کشید تا به این حقیقت محض پی ببرم که من نه برای ماندن آمده ام و برای رفتن، زندگی همان تنها دلیل محکمی ست که پای من را به این دنیای پر از خواب های آشفته بند کرده.
@romankhoneir
📜 #قسمتی_از_رمان
عقلم به کلی از کار افتاده، اصلا نمی توانم درک کنم که یک دختر این وقت از شب، اینجا روی تخت او چه غلطی می کند؟! رد نگاه وحشت زده او را می گیرد و رو بر می گرداند، نگاه متعجبش به چشمان مبهوت و ابرو های درهم گره خورده ام می افتد. جا خوردنش را به وضوح می بینم. لحظه ای طول می کشد تا به خود بیاید و حضورم را باور کند:
_ تو... تو اینجا چیکار می کنی؟
بی توجه به سوالش نزدیک می روم. با اشاره به دختری که از ترس مثل بید می لرزد، می پرسم:
_ اینجا چه خبره؟ این دیگه کیه؟
_ پرسیدم اینجا چه غلطی می کنی؟
یقه اش را دو دستی می چسبم و نگاه برزخی ام را به چشمانش می دوزم:
_ خفه شو و فقط بگو این دختره کیه؟
اخمش غلیظ تر می شود و با کف دستش به سینه ام می زند:
_ نمی فهمی چی میگم نه؟
_ صداتو بیار پایین! این دیوونه بازیا برای چیه؟
یقه اش را از دستم بیرون می کشد:
_ به تو ربطی نداره!
به سمت دختر پا تند می کنم که
گریه اش شدت می گیرد. نرسیده به تخت بازویم کشیده می شود:
_ بهش نزدیک نشو، بیا برو بیرون! اصلا کی تو رو اینجا راه داده؟
بازویم را از دستش بیرون می کشم:
_ هیچ معلومه چه غلطی می کنی الاغ؟ مگه نمی بینی، اون ترسیده!
نگاه عصبی اش را از چشمانم می گیرد. با دیدن وضعیت ترحم برانگیز دختر کمی از بر افروختگی اش کاسته می شود. بلافاصله چهار زانو به طرفش می رود. دختر بیشتر در خود جمع می شود و با صدای گرفته ای می نالد:
_ به من دست نزن!
انگار که بغض صدایش، دلش را ریش کرده باشد، دستپاچه می شود:
_ هیش. آخه عزیز من، چرا گریه می کنی؟ مگه کاریت کردم؟ اذیتت می کنم، ها؟ چرا دیوونم می کنی؟
_ بذار برم
_ می خوای دوباره عصبیم کنی؟
_ خواهش می کنم...
_ هیس نگو... دیگه چیزی نگو!
دست به کمر، متحیر وسط اتاق ایستاده ام و ذهنم یاری ام نمی کند:
_ روهام!
سر بر می گرداند و تند و تیز نگاهم می کند:
_ چیو داری بر و بر نگاه می کنی؟ بیرون!
_ تو چیکار کردی؟
_ می بینی که هیچ غلطی نکردم؟ عرضه هیچ کاریو ندارم! تو هم با اعصاب نداشته من بازی نکن، برو بیرون تا سگ نشدم!
@romankhoneir
این رمان زیبا را در اینجا مطالعه کنید👇
https://goo.gl/fALicF
https://goo.gl/fALicF
✍ نویسنده #ز_مطلوبی
🖊 ژانر #عاشقانه #اجتماعی
@romankhoneir
📄 #خلاصه
این یک حقیت است؛ دنیایی که ما را احاطه کرده است پر از مترسک هایی ست که برای ترساندن ما خلق شده اند! در ذهنت زندگی را به آسانی دو دو تا چهار تا تشبیه نکن و نه به یک مسیر روشن مثل بالا، سمت راست. زندگی با همه پایین و بالاهایش؛ جبرترین مسئله این دنیاست و عمری طول کشید تا به این حقیقت محض پی ببرم که من نه برای ماندن آمده ام و برای رفتن، زندگی همان تنها دلیل محکمی ست که پای من را به این دنیای پر از خواب های آشفته بند کرده.
@romankhoneir
📜 #قسمتی_از_رمان
عقلم به کلی از کار افتاده، اصلا نمی توانم درک کنم که یک دختر این وقت از شب، اینجا روی تخت او چه غلطی می کند؟! رد نگاه وحشت زده او را می گیرد و رو بر می گرداند، نگاه متعجبش به چشمان مبهوت و ابرو های درهم گره خورده ام می افتد. جا خوردنش را به وضوح می بینم. لحظه ای طول می کشد تا به خود بیاید و حضورم را باور کند:
_ تو... تو اینجا چیکار می کنی؟
بی توجه به سوالش نزدیک می روم. با اشاره به دختری که از ترس مثل بید می لرزد، می پرسم:
_ اینجا چه خبره؟ این دیگه کیه؟
_ پرسیدم اینجا چه غلطی می کنی؟
یقه اش را دو دستی می چسبم و نگاه برزخی ام را به چشمانش می دوزم:
_ خفه شو و فقط بگو این دختره کیه؟
اخمش غلیظ تر می شود و با کف دستش به سینه ام می زند:
_ نمی فهمی چی میگم نه؟
_ صداتو بیار پایین! این دیوونه بازیا برای چیه؟
یقه اش را از دستم بیرون می کشد:
_ به تو ربطی نداره!
به سمت دختر پا تند می کنم که
گریه اش شدت می گیرد. نرسیده به تخت بازویم کشیده می شود:
_ بهش نزدیک نشو، بیا برو بیرون! اصلا کی تو رو اینجا راه داده؟
بازویم را از دستش بیرون می کشم:
_ هیچ معلومه چه غلطی می کنی الاغ؟ مگه نمی بینی، اون ترسیده!
نگاه عصبی اش را از چشمانم می گیرد. با دیدن وضعیت ترحم برانگیز دختر کمی از بر افروختگی اش کاسته می شود. بلافاصله چهار زانو به طرفش می رود. دختر بیشتر در خود جمع می شود و با صدای گرفته ای می نالد:
_ به من دست نزن!
انگار که بغض صدایش، دلش را ریش کرده باشد، دستپاچه می شود:
_ هیش. آخه عزیز من، چرا گریه می کنی؟ مگه کاریت کردم؟ اذیتت می کنم، ها؟ چرا دیوونم می کنی؟
_ بذار برم
_ می خوای دوباره عصبیم کنی؟
_ خواهش می کنم...
_ هیس نگو... دیگه چیزی نگو!
دست به کمر، متحیر وسط اتاق ایستاده ام و ذهنم یاری ام نمی کند:
_ روهام!
سر بر می گرداند و تند و تیز نگاهم می کند:
_ چیو داری بر و بر نگاه می کنی؟ بیرون!
_ تو چیکار کردی؟
_ می بینی که هیچ غلطی نکردم؟ عرضه هیچ کاریو ندارم! تو هم با اعصاب نداشته من بازی نکن، برو بیرون تا سگ نشدم!
@romankhoneir
این رمان زیبا را در اینجا مطالعه کنید👇
https://goo.gl/fALicF
https://goo.gl/fALicF
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
با سلام
ضمن تشکر از #نویسندگان و #نوقلمان عزیز و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_پنجم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
به استحضار میرساند قسمت سوم مسابقه نظرسنجی به پایان رسید.
قسمت چهارم نظرسنجی در
#کانال_اختصاصی_انجمن با شیوه ای متفاوت برگزار می شود.
امیدوارم در این مرحله از مسابقه هم ما را با وجود و حضور خود همراهی فرمایید.
و اما #کاربران عزیز کانال
خواهش میکنم از طریق لینک تاپیک هر رمان به انجمن مراجعه کنید
و براساس نظر خودتون رای بدین.
نکته:
در انجمن عضو شوید و از قسمتها و بخشهای مفید آن استفاده کنید.
باتشکر مدیریت انجمن
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
رمان شماره 1⃣
#در_برزخ_تنم
به قلم: #کبری_دلیری ( #سامیا )
https://t.me/romankhoneir/890
رمان شماره 2⃣
#و_خوابی_که_آرام_گرفت
به قلم: #ز_مطلوبی
https://t.me/romankhoneir/891
رمان شماره 3⃣
#صبح_مهتابی
به قلم: #غزل_سلیمانی
https://t.me/romankhoneir/892
رمان شماره 4⃣
#زیبا_رویان_بهشتی_در_زمین
به قلم: #خدیجه_سیاحی
https://t.me/romankhoneir/893
رمان شماره 5⃣
#آخرین_پروانه
به قلم: #ساناز_مضانی
https://t.me/romankhoneir/894
رمان شماره 6⃣
#دل_بریدن_از_عشق
به قلم: #سلاله_علیائی
https://t.me/romankhoneir/895
رمان شماره 7⃣
#رخنه
به قلم: #ریحانه_سجادی
https://t.me/romankhoneir/896
رمان شماره 8⃣
#تو_اول_تو_آخر
به قلم: #الناز_اسدزاده
https://t.me/romankhoneir/897
رمان شماره 9⃣
#کک
به قلم: #نیلوفر_پارسیان و #مهدیس_مسکینی
https://t.me/romankhoneir/898
رمان شماره 0⃣1⃣
#پاییز_مرگ
به قلم: #آرمان_فیروز
https://t.me/romankhoneir/899
رمان شماره1⃣1⃣
#لحد_شوم
به قلم: #زهرا_ابراهیم_زاده
https://t.me/romankhoneir/900
رمان شماره2⃣1⃣
#پاد_زهر
به قلم: #باران_آسایش
https://t.me/romankhoneir/901
رمان شماره3⃣1⃣
#تداعی
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/902
رمان شماره4⃣1⃣
#نرگس
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/903
رمان شماره5⃣1⃣
#میترسه_دلم
به قلم: #الناز_اسد_زاده
https://t.me/romankhoneir/904
رمان شماره6⃣1⃣
#شاهرگ
به قلم #دلارام_میری
https://t.me/romankhoneir/905
رمان شماره7⃣1⃣
#مدیونم_به_تو
به قلم: #fatemeh_ashd
https://t.me/romankhoneir/906
رمان شماره8⃣1⃣
#ژرفای_اطلس
به قلم: #محدثه_میرزایی
https://t.me/romankhoneir/907
رمان شماره9⃣1⃣
#شاید_نباید_خوش_آید
به قلم: #نگار_اکبری
https://t.me/romankhoneir/908
رمان شماره0⃣2⃣
#آراد_من_آراد_او
به قلم: #کبری_دلیری
https://t.me/romankhoneir/909
ضمن تشکر از #نویسندگان و #نوقلمان عزیز و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_پنجم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
به استحضار میرساند قسمت سوم مسابقه نظرسنجی به پایان رسید.
قسمت چهارم نظرسنجی در
#کانال_اختصاصی_انجمن با شیوه ای متفاوت برگزار می شود.
امیدوارم در این مرحله از مسابقه هم ما را با وجود و حضور خود همراهی فرمایید.
و اما #کاربران عزیز کانال
خواهش میکنم از طریق لینک تاپیک هر رمان به انجمن مراجعه کنید
و براساس نظر خودتون رای بدین.
نکته:
در انجمن عضو شوید و از قسمتها و بخشهای مفید آن استفاده کنید.
باتشکر مدیریت انجمن
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
رمان شماره 1⃣
#در_برزخ_تنم
به قلم: #کبری_دلیری ( #سامیا )
https://t.me/romankhoneir/890
رمان شماره 2⃣
#و_خوابی_که_آرام_گرفت
به قلم: #ز_مطلوبی
https://t.me/romankhoneir/891
رمان شماره 3⃣
#صبح_مهتابی
به قلم: #غزل_سلیمانی
https://t.me/romankhoneir/892
رمان شماره 4⃣
#زیبا_رویان_بهشتی_در_زمین
به قلم: #خدیجه_سیاحی
https://t.me/romankhoneir/893
رمان شماره 5⃣
#آخرین_پروانه
به قلم: #ساناز_مضانی
https://t.me/romankhoneir/894
رمان شماره 6⃣
#دل_بریدن_از_عشق
به قلم: #سلاله_علیائی
https://t.me/romankhoneir/895
رمان شماره 7⃣
#رخنه
به قلم: #ریحانه_سجادی
https://t.me/romankhoneir/896
رمان شماره 8⃣
#تو_اول_تو_آخر
به قلم: #الناز_اسدزاده
https://t.me/romankhoneir/897
رمان شماره 9⃣
#کک
به قلم: #نیلوفر_پارسیان و #مهدیس_مسکینی
https://t.me/romankhoneir/898
رمان شماره 0⃣1⃣
#پاییز_مرگ
به قلم: #آرمان_فیروز
https://t.me/romankhoneir/899
رمان شماره1⃣1⃣
#لحد_شوم
به قلم: #زهرا_ابراهیم_زاده
https://t.me/romankhoneir/900
رمان شماره2⃣1⃣
#پاد_زهر
به قلم: #باران_آسایش
https://t.me/romankhoneir/901
رمان شماره3⃣1⃣
#تداعی
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/902
رمان شماره4⃣1⃣
#نرگس
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/903
رمان شماره5⃣1⃣
#میترسه_دلم
به قلم: #الناز_اسد_زاده
https://t.me/romankhoneir/904
رمان شماره6⃣1⃣
#شاهرگ
به قلم #دلارام_میری
https://t.me/romankhoneir/905
رمان شماره7⃣1⃣
#مدیونم_به_تو
به قلم: #fatemeh_ashd
https://t.me/romankhoneir/906
رمان شماره8⃣1⃣
#ژرفای_اطلس
به قلم: #محدثه_میرزایی
https://t.me/romankhoneir/907
رمان شماره9⃣1⃣
#شاید_نباید_خوش_آید
به قلم: #نگار_اکبری
https://t.me/romankhoneir/908
رمان شماره0⃣2⃣
#آراد_من_آراد_او
به قلم: #کبری_دلیری
https://t.me/romankhoneir/909