📖رمان: دوست مجازی
📝نویسنده: چیکسای
@Roomankhone 📚
📄خلاصه:
باران دختری اهل شعر و کتاب میباشد که دانشجوی رشته روانشناسی است.
او سالها در قالب ونوس دوست صمیمی اش از طریق ایمیل با آرش که در آمریکا زندگی میکند، در ارتباط بوده است.
حال بعد از 11 سال آرش تصمیم گرفته است که برای ازدواج با ونوس به ایران بازگردد…
☑ژانر: #کل_کلی #عاشقانه
#دوست_مجازی #چیکسای
کانال رسمی رمانخونه
🆔 https://telegram.me/roomankhone
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub⬇️⬇️
📝نویسنده: چیکسای
@Roomankhone 📚
📄خلاصه:
باران دختری اهل شعر و کتاب میباشد که دانشجوی رشته روانشناسی است.
او سالها در قالب ونوس دوست صمیمی اش از طریق ایمیل با آرش که در آمریکا زندگی میکند، در ارتباط بوده است.
حال بعد از 11 سال آرش تصمیم گرفته است که برای ازدواج با ونوس به ایران بازگردد…
☑ژانر: #کل_کلی #عاشقانه
#دوست_مجازی #چیکسای
کانال رسمی رمانخونه
🆔 https://telegram.me/roomankhone
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub⬇️⬇️
📖رمان: دوست دخترم میشی
📝نویسنده: Mahi15
@Romankhone_ir 📚
📄خلاصه:
در مورد دختریه به اسم محیا که کمی کمرو و خجالتیه…رشتشو خیلی دوست داره ولی از رفتن به دانشگاه می ترسه!! چرا؟؟؟ چون دانشگاه پره از پسر و این خانومم که اصلا نمی خواد به یه جنس مخالف روبرو بشه.. خب حالا ببینیم محیا خانوم چیکار می خواد بکنه.. … پایان خوش
☑ژانر: #اجتماعی #عاشقانه
#دوست_دخترم_میشی #Mahi_15
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و Jar⬇️⬇️
📝نویسنده: Mahi15
@Romankhone_ir 📚
📄خلاصه:
در مورد دختریه به اسم محیا که کمی کمرو و خجالتیه…رشتشو خیلی دوست داره ولی از رفتن به دانشگاه می ترسه!! چرا؟؟؟ چون دانشگاه پره از پسر و این خانومم که اصلا نمی خواد به یه جنس مخالف روبرو بشه.. خب حالا ببینیم محیا خانوم چیکار می خواد بکنه.. … پایان خوش
☑ژانر: #اجتماعی #عاشقانه
#دوست_دخترم_میشی #Mahi_15
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub و Jar⬇️⬇️
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
🌸رمان دوست داشتن آقای دنیلز🌸
#دوست_داشتن_آقای_دنیلز
🍂نویسندھ: بریتی سی چری🍂
مترجم: مینا آخوندی🍂
📌خلاصھ:
او دیگر همان مرد جذابی که چند شب پیش روح مرا دوباره با آن آهنگ عاشقانه زنده کرد نبود !
همان مردی که مرا خنداند و اجازه داد برایش بگریم ...
همان مردی که با لبهای جستجوگرش مرا از نو زنده کرد…
نه ! او دیگر دنیل نبود !
او آقای دنیلز بود و من دانش آموز ساده اش که او به سردی از خود رانده بود ...
ژانـر: #عاشقانه #معمایی
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
#دوست_داشتن_آقای_دنیلز
🍂نویسندھ: بریتی سی چری🍂
مترجم: مینا آخوندی🍂
📌خلاصھ:
او دیگر همان مرد جذابی که چند شب پیش روح مرا دوباره با آن آهنگ عاشقانه زنده کرد نبود !
همان مردی که مرا خنداند و اجازه داد برایش بگریم ...
همان مردی که با لبهای جستجوگرش مرا از نو زنده کرد…
نه ! او دیگر دنیل نبود !
او آقای دنیلز بود و من دانش آموز ساده اش که او به سردی از خود رانده بود ...
ژانـر: #عاشقانه #معمایی
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
داشتن میلیونها دوست معجزه نیست، معجزه داشتن دوستیه که وقتی میلیونها نفر بر علیه تو هستن کنارت باشه ...!
#رفیق
#دوست
Join🔜 @romankhone_ir 💟
#رفیق
#دوست
Join🔜 @romankhone_ir 💟
❤️ #ایـــن_قــلــب_نمیشکند❤️
روایتگران خوش قلم این داستان #باران_آسایش و #کتایون_هوشیار✍
#خلاصه_رمان : #دختری از یه خانواده #پولدار که گرفتار #اعتیاد میشه. خانوادهش #طردش میکنن و تو یه شب با #برادر آبتین #تصادف میکنه تصادفی که مقصرش #رهاس و کسی باور نمیکنه چرا؟؟؟ چون رها رفته تو #کما!!!!
با بیحالی خودم را به در اتاق رسانده و صدایش زدم:
_آبـ....آبتین...تو...توروخدا...#استخونام...درد..میکـ...میکنه...بذار...بذار...برم...
دستم از دستگیره در سر خورد و کنارم افتاد. صدایی نشنیدم بدنم از #درد روبه فلج شدن بود. دوروز بود مواد مصرف نکرده بودم و بدنم نیاز مبرمی به آن لعنتی داشت...آبتین توی اتاق زندانیام کرده بود و به زجه زدنهام توجهی نداشت. #لبهام خشک شده بود و تو تب داشتم میسوختم. دست مشت شدهام را #بیجان و آرام به در میکوبیدم که در باز شد. کمی خودم را به عقب کشیدم. داخل شد سینی غذا را روی تخت گذاشت. به سمتم آمد. دستش را دور #کمرم حلقه کرد و کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش هم کنارم نشست و من سر سنگین شدهام را به شانهی محکمش تکیه دادم.
_حالم... بده آبتین!
دستش را #نوازش وار روی صورتم میکشید.
_برات خوب نیست...!
_#میمیرم. طاقت ندارم من...
_منو #دوست داری؟
سکوتم را به پای جواب #مثبتم گذاشت:
_به خاطر منم که شده باید #ترک کنی!
_نمیـ...تونم لعنتی...
همزمان با گفتن "میتونی" لبهایم توسط لبهای #گرمش #لمس شدند. #حرارت بدنم از قبل بیشتر شد. شک نداشتم اگر در اثر نرسیدن آن ماده #تشنج نمیکردم قطعا آن بوسهی آتشین جانم را میگرفت!
‼️‼️‼️
ژانر : #اجتماعی👨👩👧👦 #عاشقانه💑 #کمیطنز😜 #احساسی🙃
https://t.me/joinchat/AAAAAEr1IKrXv1rBeDaw3Q
#بپر_توکانال_بهترین_رمان_سال_98😺👆
روایتگران خوش قلم این داستان #باران_آسایش و #کتایون_هوشیار✍
#خلاصه_رمان : #دختری از یه خانواده #پولدار که گرفتار #اعتیاد میشه. خانوادهش #طردش میکنن و تو یه شب با #برادر آبتین #تصادف میکنه تصادفی که مقصرش #رهاس و کسی باور نمیکنه چرا؟؟؟ چون رها رفته تو #کما!!!!
با بیحالی خودم را به در اتاق رسانده و صدایش زدم:
_آبـ....آبتین...تو...توروخدا...#استخونام...درد..میکـ...میکنه...بذار...بذار...برم...
دستم از دستگیره در سر خورد و کنارم افتاد. صدایی نشنیدم بدنم از #درد روبه فلج شدن بود. دوروز بود مواد مصرف نکرده بودم و بدنم نیاز مبرمی به آن لعنتی داشت...آبتین توی اتاق زندانیام کرده بود و به زجه زدنهام توجهی نداشت. #لبهام خشک شده بود و تو تب داشتم میسوختم. دست مشت شدهام را #بیجان و آرام به در میکوبیدم که در باز شد. کمی خودم را به عقب کشیدم. داخل شد سینی غذا را روی تخت گذاشت. به سمتم آمد. دستش را دور #کمرم حلقه کرد و کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش هم کنارم نشست و من سر سنگین شدهام را به شانهی محکمش تکیه دادم.
_حالم... بده آبتین!
دستش را #نوازش وار روی صورتم میکشید.
_برات خوب نیست...!
_#میمیرم. طاقت ندارم من...
_منو #دوست داری؟
سکوتم را به پای جواب #مثبتم گذاشت:
_به خاطر منم که شده باید #ترک کنی!
_نمیـ...تونم لعنتی...
همزمان با گفتن "میتونی" لبهایم توسط لبهای #گرمش #لمس شدند. #حرارت بدنم از قبل بیشتر شد. شک نداشتم اگر در اثر نرسیدن آن ماده #تشنج نمیکردم قطعا آن بوسهی آتشین جانم را میگرفت!
‼️‼️‼️
ژانر : #اجتماعی👨👩👧👦 #عاشقانه💑 #کمیطنز😜 #احساسی🙃
https://t.me/joinchat/AAAAAEr1IKrXv1rBeDaw3Q
#بپر_توکانال_بهترین_رمان_سال_98😺👆
دوست مشترک ما - دو جلد
نویسنده: چارلز دیکنز
مترجم: عبدالحسین شریفیان
📔رمان: #دوست_مشترک_ما
✍نویسنده: #چارلز_دیکنز
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: چارلز دیکنز
مترجم: عبدالحسین شریفیان
📔رمان: #دوست_مشترک_ما
✍نویسنده: #چارلز_دیکنز
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
#دوست_دارم_هر_چی_دارم_میذارم_پای_تو
نویسنده : asma_m
تعداد صفحات : ۴۱۷
@romankhone_ir
خلاصه داستان :
رها معتمد دختری مغرور و لجباز و البته کمی شیطونی هستش… از طرفی آرشام راد هم شخصیتی شبیه به شخصیت رها داره… حالا شما فکر کنین دو تا آدم مغرور و لجباز چگونه می خوان باهم کنار بیان… درگیری هایی که بین این دو تا بوجود میاد باعث میشه تا…
ژانر: #عاشقانه #کلکلی #طنز
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده : asma_m
تعداد صفحات : ۴۱۷
@romankhone_ir
خلاصه داستان :
رها معتمد دختری مغرور و لجباز و البته کمی شیطونی هستش… از طرفی آرشام راد هم شخصیتی شبیه به شخصیت رها داره… حالا شما فکر کنین دو تا آدم مغرور و لجباز چگونه می خوان باهم کنار بیان… درگیری هایی که بین این دو تا بوجود میاد باعث میشه تا…
ژانر: #عاشقانه #کلکلی #طنز
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.