عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.25K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

راهی شده به سمتی و شد لشکری به خط
یک دست مشک دارد و دستی علم فقط
او نذر کرده تا بشکافد به هر چه شد
دستش اگر رسد به گلوی پُر آب شط
آخر لب حرم به لب مشک می خورد     
حتی اگر که یکّه بماند در آن وسط
او را حسین گفته علمدار کربلا       
نامش اگر که این نشود، می شود غلط
دراین مسیر گر بشود عاقبت بخیر
بدخواه خیمه را دم تیغش کند سقط

سقای کربلاست که تک تازتر شده
دیده لب علی ترکش بازتر شده

لشکر نشسته است چه ها و چه ها کـند
دستی ز مشک و مشک ز دستی جدا کند
لشکر گرفته است کمین بین نخل ها
تا یک عمود را به سری خوب، جا کند
قدّاره بندها همگی هم قسم شدند
طوری زنند تا بدنی سرصدا کند
هرچه بلاست برسرش آید ولی فقط
تیری به چشم او ننشیند-خدا کند-
ای کاش از دیار زبان های پُرعطش
پیدا شود کسی و برایش دعا کند

صد حیف که نشد سفر آخرش بخیر
افتاده دست حضرت سقا به دست غیر

ماهی که بود جلوه رویش سحرشکن
داغش عظیم بود و نگاهش کمرشکن
خون گریه کرد آه، به هر زحمتی که بود
انگار شد غمش به حرم زود سرشکن
دارد خمیده می رسد از خیمه ها کسی
ادرک اخای او شده زیر و زبر شکن
این بوی کیست؟ علقمه از چه قرُق شده؟
مادر برآمد از پس این قوم در شکن
افتاده مشک و خود و علم دست حرمله
یعنی فتاده ریشه به دست تبرشکن

بهتر دگر که سر به سرِ نیزه ها شود
تا که ز روی نیزه کند خیمه را رصد

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

درحنجرهء زخم زمین علقمه می سوخت
یک کرببلا خاک چه بی واهمه می سوخت
می ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی
از مرثیهء سرخ گلو زمزمه می سوخت
یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر
مشک و علم و آب به یک سو، همه می سوخت
دیوان بلا مهلکه را تبرئه می کرد
پرونده احساس در این محکمه می سوخت
وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب
انگار که یک بار دگر فاطمه می سوخت
زنجیر نگاهی گره می خورد به خیمه
هر ضربه که می خورد به فرقی، قمه می سوخت

درخیمهء غم، دلهره می کُشت زنی را
وقتی که نشاندند روی خون بدنی را

برچشم گلی، هاله ای از خار نشسته
یا خار تنی بین نمکزار نشسته
تصویر شفق نیست از این منظره شاید..
خون دل زهراست که بر بار نشسته
قدری کمکم کن که شوم راست ببینم
سقای حرم نیست، نه ...انگار نشسته
رخسارهء ماهم  چقدر خاک گرفته
تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته
ای کاش که می شد سر آن تیر درآید
تیری که به چشمان علمدار نشسته
سردار سلحشور سپاه حرم من
پای سر تو چند خریدار نشسته

 حالا که شکستی ز فراقت کمرم را
بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

نشان از پنج تن داری ابالفضل
زره از خون به تن داری ابالفضل

چه عطری می وزد از بسکه عطرِ
نبی موتمن داری ابالفضل

شجاعت از علی داری علمدار
کرامت ازحسن داری ابالفضل

از آن دست قلم فهمیده ام من
که با زهراسخن داری ابالفضل

لباس مادرم را دیده ای که
بنای سوختن داری ابالفضل

از این بازو تکان دادن عیان است
که میل پرزدن داری ابالفضل

چه سقایی! بنازم غیرتت را
چه مشکی بر دهن داری ابالفضل

مشخص شد از این لبهای خشکت
وفایی که به من داری ابالفضل

تقلا میکنی برخیزی ازجا
مگر جان در بدن داری ابالفضل

اگرچه بر زمین خوردی عزیزم
حسین بی کفن داری ابالفضل

اگرچه تیر خورده پیکر تو
به جسمت پیرهن داری ابالفضل

اگرچه شد دست هایت را بریدند
عقیقی از یمن داری ابالفضل

شنیدی خیمه هایم بی امان است
خبر از درد من داری ابالفضل؟

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

غزال بود و هزاران کمین به پایش ریخت
تمام هستی خود پای مدعایش ریخت

کسیکه پشت و پناه حسین بود شکست
شکسته شد جبل الرحمه هم بنایش ریخت

عمود در وسط ابرویش فرود آمد
چو موی او سر او روی شانه هایش ریخت

سکینه از یل ام البنین توقع داشت
دو مشک آبرویش بود و هر دوتایش ریخت

نم دو دست جدایش حیات طیبه بود
طبیب درد علی حیف شد دوایش ریخت

حسین که کمرش خردشد همینجا شد
نه موقعی که علی اکبر ازعبایش ریخت

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

گوشه محراب، عکس روی تو پیدا
طاق دو ابروت، قوس قاب مصلا

کار قنوتت، کشیده جانب معراج
چارستون تن تو کعبه حجاج

ای جبل النوّر ِ با فضائل زینب
ای جبل الرحمهء مقابل زینب

آینه افتاد و شکست از اثر تو
رکن یمانی است یا که فرق سر تو

دست تو را بُرده هجوم کس و ناکس
کِی زره تو شده با تیر مُلَبَّس؟

هر دو کفت راهی رمی جمرات است
مشک اگر نیست، لبت آب حیات است

بوی مدینه است که پیچیده به صحرا
علقمه را نیز، مگر سرزده زهرا

سایه زینب! چه شده سایه نداری؟
سوره زینب! چه شده آیه نداری؟

بال دعایت پر من بود ولی ریخت
هرمژه ات لشکر من بود ولی ریخت

چشم ترت بود دو تا چشمه کوثر
منکه دلم سوخت به حال علی اصغر

زندگیم! میل نداری که بپاشی
تا گرهء کور به کارم زده باشی

آه ندیدم دو سه جای بدنت را
آه بمیرم متلاشی شدنت را

هرکسی ازدور، به جسم تو رسیده
قد تو را آمده بر نیزه کشیده

پیکرت افتاد و حرم سلسله هم دید
پرچمت افتاد، ببین حرمله هم دید

منکه سرم رفت، زبس کف زده دشمن
یک قدمی حرمت آمده دشمن

دار و ندارت جگرم بود ولی سوخت‌‌
چشم امیدت به حرم بود ولی سوخت

امنیتی نیست، ببین خیمه بهم ریخت
هرچه بلا بود به روی کمرم ریخت

ماکه ندیدیم پس از تو علمت را
ماکه کشیدیم، عمود حرمت را

غصه ام آوار شده بر سر زینب
دل نگرانیم شده معجر زینب

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

می، کمی داشت ولی داشت سبو برمیگشت
مشک او پاره شد و آب، به جو برمیگشت

شور افتاد دل خواهر او در خیمه
کاش حالا که شده وقت وضو برمیگشت

پهلوان بود ولی خورد زمین با صورت
علم و دست قلم، کاش به رو برمیگشت

این تکان های سرش تند و مُشدّد میشد
تیر در کاسه هر چشم، نگو برمیگشت

تیغ ها نظم تنش را چه بهم ریخته بود
بر تنش نیزه نمیرفت فرو، برمیگشت

خاطرش جمع حرم بود و سرش گرم همه
لشکری دست پُر از پیکر او بر میگشت

مادرش فاطمه آنجا عوض ام بنین
از کنار بدنش مرثیه گو برمیگشت

سر او بند نمیشد سر نی، چون هربار
دختر قافله میگفت عمو برمی گشت

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

زخم خوردی ماه خیمه از ستاره بیشتر
داشتم از تو برادر انتظار بیشتر

آنقدر پاشیده ای از هم که با ترس زیاد
بوسه بر فرقت زدم با استخاره بیشتر

با دوتا دست قلم، از اسب خوردی بر زمین
کاش آنجا داشتی یک راه چاره بیشتر

بعد داغ اکبرم، داغ تو پشتم را شکست
شد صدای خنده ها اینجا دوباره بیشتر

تازه چشمت را مرتب کرده ام بازش نکن
چونکه می ریزد به هم با یک اشاره بیشتر

آن قد و بالای رعنای تو کوچکتر شده
گرچه مشک تو شده چندین قواره بیشتر

ما دوتا از این دقیقه بیقرار معجریم
از دم دروازه تا دارالاماره بیشتر

چشم تو با پارچه که بسته شد بر روی نی
دور زینب میشود چشم نظاره بیشتر

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

ای کاش که می شد سر آن تیر درآید
تیری که به چشمان علمدار نشسته

سردار سلحشور سپاه حرم من
پای سر تو چند خریدار نشسته

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم
#تاسوعا
#شب_عاشورا

یوسف نیامدی سر بازار، این دهه
یا اینکه من ندیدمت ای یار، این دهه

بیگانه ها مرا به پشیزی نمی خرند
من را ببین به چشم خریدار، این دهه

چون باورم نمی شود اینجا نیامدی
از یاد من نمی رود این بار، این دهه

آقا برای آمدنت پهن کرده ام
سجاده ای به وسعت دیدار، این دهه

رجعت، بلوغ سینه زنی های شیعه است
عالم شد از حضور تو سرشار، این دهه

خون شهید کرببلا خطّ قرمز است
خطیّ که داد بر همه اخطار، این دهه


حس کردم از تمام وجود خودم ترا
دیشب که شد به نام علمدار، این دهه

من ده شب است روزهء گریه گرفته ام
تا از سرشک تو کنم افطار، این دهه

در روضه ات نشستم و باور نمیکنم
دارد تمام می شود انگار، این دهه


@reza_dinparvar101
جمع کن طوری بساط منبری افتاده را
اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را

با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود
روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را

مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند
چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را

دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود
دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را

از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟
نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را

مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش
ساختی کار رباب و اصغری افتاده را

دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام
برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را

ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی!
تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را

چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها
زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را

از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر
در حراجی های کوفه معجری افتاده را

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
امان نامه

بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم

امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم

حسین اینجا اسیر و شمر نامرد
مسیر مکه را داده نشانم

خجالت می کشم از روی زینب
خودم را سوی خیمه میکشانم

چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم
اگر از دشمنم باشد امانم

هر آنچه هست هر کس من همینم
هرآنچه گفت مولایم همانم

من عباسم، ابوالفضلم، امیرم
سپاه زینبم، خشم عیانم

سپهدارم علمدار حسینم
اگر تا حشر هم اینجا بمانم

منم شمشیر حیدر در قلافش
من آن تیرم که در بند کمانم

اگرچه مادرم ام البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم

فدای چشم مولا چشمهایم
فدای دست مولا بازوانم

به امید خدا،سقای لشکر
همیشه سربلند از امتحانم

همه در خیمه خاطر جمع هستند
که از اب گوارا می رسانم

خجل از بیقراری رباب و
تلظی های طفل نیمه جانم

اگر چه دستهای من جدا شد
گرفتم مشک را بین دهانم

نخوردم جا ز بارانی که آمد
نداده تیر و سر نیزه تکانم

نخوردم بر زمین تا که نشاندند
عمودی را به روی استخوانم

زمین خوردم شدم شرمنده تو
ولی شرمنده تر از بانوانم

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
  
با سلام و تحیت
برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا

ماه های رجب، شعبان و رمضان

#مناجات_با_خدا
#ماه_رجب
#لیله_الرغائب
#مبعث
#حرکت_کاروان_امام_حسین_ع
#میلاد_امام_حسین_ع
#میلاد_حضرت_عباس_ع
#میلاد_امام_سجاد_ع
#میلاد_حضرت_علی_اکبر_ع
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#حضرت_خدیجه_س
#امام_علی_ع
#شب_قدر
#نجف
#عید_سعید_فطر

محرم و صفر

#محرم
#صفر
#اصحاب_الحسین_ع
#حضرت_مسلم_ع
#ورودیه
#حضرت_رقیه_س
#حضرت_زینب_س
#طفلان_حضرت_زینب_س
#حضرت_ام_البنین_س
#حضرت_ام_کلثوم_س
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
#حضرت_علی_اکبر_ع
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#شب_عاشورا
#وداع
#فراق
#گودال
#شام_غریبان
#کوفه
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
#اربعین
#ورود_به_مدینه
#شب_جمعه

فاطمیه

#فاطمیه
#حضرت_محسن_بن_علی_ع

مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و ....

#حضرت_محمد_ص
#امام_علی_ع
#امیرالمومنین_ع
#نجف
#لیله_المبیت
#حضرت_زهرا_س
#امام_حسن_ع
#امام_حسین_ع
#امام_سجاد_ع
#امام_باقر_ع
#امام_صادق_ع
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#امام_رضا_ع
#زیارت_مخصوصه
#امام_جواد_ع
#امام_هادی_ع
#امام_حسن_عسکری_ع
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_س
#حضرت_معصومه_س
#امامزاده_صالح_ع
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#زیارت_مخصوصه
#غدیر
#عرفه
#تخریب_بقیع

بیداری اسلامی

#بیت_رهبری
#فلسطین
#انقلاب_اسلامی_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی

متفرقه

#شب_یلدا
#سال_جدید

@reza_dinparvar101
با سلام و تحیت
برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا

ماه های رجب، شعبان و رمضان

#مناجات_با_خدا
#ماه_رجب
#لیله_الرغائب
#مبعث
#حرکت_کاروان_امام_حسین_ع
#میلاد_امام_حسین_ع
#میلاد_حضرت_عباس_ع
#میلاد_امام_سجاد_ع
#میلاد_حضرت_علی_اکبر_ع
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#حضرت_خدیجه_س
#امام_علی_ع
#شب_قدر
#نجف
#عید_سعید_فطر

محرم و صفر

#محرم
#صفر
#امام_حسین_ع
#اصحاب_الحسین_ع
#حضرت_مسلم_ع
#ورودیه
#حضرت_رقیه_س
#حضرت_زینب_س
#طفلان_حضرت_زینب_س
#حضرت_ام_البنین_س
#حضرت_ام_کلثوم_س
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
#حضرت_علی_اکبر_ع
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#شب_عاشورا
#وداع
#فراق
#گودال
#شام_غریبان
#کوفه
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#شام
#مجلس_یزید
#اربعین
#ورود_به_مدینه
#شب_جمعه

فاطمیه

#فاطمیه
#حضرت_محسن_بن_علی_ع

مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و ....

#حضرت_محمد_ص
#امام_علی_ع
#امیرالمومنین_ع
#نجف
#لیله_المبیت
#حضرت_زهرا_س
#امام_حسن_ع
#امام_حسین_ع
#امام_سجاد_ع
#امام_باقر_ع
#امام_صادق_ع
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#امام_رضا_ع
#زیارت_مخصوصه
#امام_جواد_ع
#امام_هادی_ع
#امام_حسن_عسکری_ع
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_س
#حضرت_معصومه_س
#امامزاده_صالح_ع
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#زیارت_مخصوصه
#غدیر
#عرفه
#تخریب_بقیع
#ازدواج_امیرالمومنین_ع_حضرت_زهرا_س

بیداری اسلامی

#بیت_رهبری
#فلسطین
#انقلاب_اسلامی_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_جمهور

متفرقه

#شب_یلدا
#سال_جدید

@reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟

هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی

از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی

امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی

از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی

محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی

ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی

دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی

جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی

برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی

باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...

#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام"

مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت
جانب لشکر گرفت
شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت
جانب لشکر گرفت

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد
تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد

آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت
ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد

تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید
در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد

هرچند که دستان ابالفضل قلم شد
دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد

قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد
فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد

چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش
او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد

بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد
او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد...

آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش
آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد

اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است
با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد

عباس اگر بود کسی خواهرشان را
همچون اسرا در غل و زنجیر نمیکرد

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم
دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم

سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم
بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم

علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی
از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم

زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است
چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم

زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود
پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم

تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد
مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم

پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است
خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم

آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب
ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم

قول دادی به رباب ... آب برایش ببری
اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم

خبر غارت تو زود رسیده به حرم
خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101