عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.2K subscribers
155 photos
71 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"

محسن زهرا دعا بر زادهء حیدر کند
کربلا محشر کند
اصغر آمد بی زره کار علی اکبر کند
کربلا محشر کند

#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"

آخرین سرباز اردوگاه ارباب اصغر است
ذوالفقار حیدر است
در همین قنداقه همرزم علی اکبر است
ذوالفقار حیدر است

#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اکبر علیه السلام"

جلوه ی کرببلای حیدر صفدر منم
شبه پیغمبر منم
جان عباسم، سپاه شاه بی لشکر منم
شبه پیغمبر منم

#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
مهر تو بجز سینه ی ما جا شدنی نیست
سنگینی هجران تو حاشا شدنی نیست

طفلی که بزرگی بغلش کرده بزرگ است
هر قطره ی ناچیز که دریا شدنی نیست

بگذار که با طعنه بخندند به اشکم
رسوای غم عشق تو رسوا شدنی نیست

حاجات مرا دور بریزید همینجا
وقتی گره ی کرببلا وا شدنی نیست

در روضه نشستن، همه ی زندگی ماست
هرکس که دلش سنگ شد احیا شدنی نیست

من مَحرم زهرا شدم از بعد مُحرّم
این از کرمش بوده وَ اِلاّ ... شدنی نیست

چون بین شریعه جگر آل علی سوخت
بر گریه کنان آب، گوارا شدنی نیست

جانم بفدای لب خشکیده ی اکبر!
رفع عطشش جز لب بابا، شدنی نیست

چه دیده که بالاسرش ارباب زمین خورد
آیینه ی صد تکه تماشا شدنی نیست

پهلوی علی را نوک سرنیزه دریده
این زخم جگر خورده، مداوا شدنی نیست

عمه وسط لشکریان بود، وگر نه
بر زانوی بابا رمق پا شدنی نیست

#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
فکر خودت را کردی و فکر مرا نه
گفتی اذان ظهر را مغرب عشا نه

یک در میان تو یکصد و ده جلوه داری
عضوی جدا شد از تنت، عضوی جدا نه

در کوچه گیر افتاده بودی مثل مادر
من دیده ام این کوچه را... در کربلا نه

اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا!
در معجری جا می شوی... روی عبا نه

بوسه زدم هرجا که پیدا بوده جسمت
اما به عمق این شکاف نیزه ها نه

یکبار دیگر پیش پایم پاشو بابا
دور و برت قصاب دیدم، دست و پا نه

مثل تو من هم رو به قبله هستم اما
با استخوانهای شکسته جابجا نه

ای کاش میخوردی زمین از روی مرکب
اما لگد از چکمه هاشان بی هوا نه

زانوکشان صورت به صورت میگذارم
روی دو چشم و پلک زخم تو دوا نه

از این دو تا انگشت، کاری بر نیامد
در آمد از حلق تو خون لخته، صدا نه

دشمن به حال زارمان باید بخندد!
حالا که عمه آمده میدان چرا نه؟

#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟

هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی

از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی

امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی

از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی

محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی

ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی

دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی

جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی

برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی

باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...

#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام"

مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت
جانب لشکر گرفت
شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت
جانب لشکر گرفت

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد
تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد

آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت
ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد

تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید
در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد

هرچند که دستان ابالفضل قلم شد
دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد

قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد
فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد

چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش
او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد

بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد
او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد...

آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش
آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد

اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است
با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد

عباس اگر بود کسی خواهرشان را
همچون اسرا در غل و زنجیر نمیکرد

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم
دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم

سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم
بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم

علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی
از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم

زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است
چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم

زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود
پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم

تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد
مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم

پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است
خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم

آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب
ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم

قول دادی به رباب ... آب برایش ببری
اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم

خبر غارت تو زود رسیده به حرم
خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
نمانده فرصت آن دلبری ها
خداحافظ برادر خواهری ها!

گرفتارم نکن مشکل گشایم!
حلالم کن مرا این آخری ها

اگر باید امام خیمه باشم
کن آرامم تو با پیغمبری ها

مرو دق میکنم! من را بغل کن
بجای زحمت آن مادری ها

در و میخ و لگد یادت که مانده!
پریشانم از این یادآوری ها

لباس کهنه ای مادر فرستاد
مواظب باش! دارد مشتری ها

کمی از تشنگی ات گفته بودی
نگفته بودی از غارتگری ها

برای زینب انگشتت مهم است
برای ساربان انگشتری ها

خیالت جمع، قبل از رفتن تو
گره خورده تمام روسری ها

خودت رخت اسارت بر تنم کن
گذشت آن روزها، آن سروری ها

مصیبت میشود با شمر و خولی
تحمل کردن دربدری ها

#شب_عاشورا
#وداع
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه شب عاشورا"

بعد زینب عاشق و مشتاق و بی تابت شدیم
ما که اصحابت شدیم
حلقه ی سینه زنانِ دور محرابت شدیم
ما که اصحابت شدیم

#شب_عاشورا
#محرم

@reza_dinparvar101
دلبر گیسو پریشانم! پریشانم مکن
زیر حجم سنگباران، بوسه بارانم مکن

چشم تارم خیمه زد بر گودی زیر گلوت
در میان خیمه و گودال، حیرانم مکن

غیرتی های حرم رفتند، تو ماندی فقط
جان زهرا مادرت، درگیر بحرانم مکن

از قفا دیدم ترا، پشت سرت خوردم زمین
شمر خنجر می کشد، برگرد! ویرانم مکن

من اسیر آن لباس پاره ام از صبح زود
با لباس پاره همراه اسیرانم مکن

معجرم را سفت بستم، پس تو دلواپس مباش
از روی نی آمدن با خود، پشیمانم مکن

#شب_عاشورا
#وداع
#محرم

@reza_dinparvar101
از کودکی بُردی تو بالا پرچمم را
یک چای خوردم، سالها خوردی غمم را


#حسین_جان
#روضه
#محرم

💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
"دودمه شام غریبان"
در میان خیمه ها زینب امامت می کند
او قیامت می کند
شمر، بین لشکر احساس حقارت می کند
فکر غارت می کند

#شام_غریبان
#محرم

@reza_dinparvar101
دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست
درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست

با نعل تازه رفته کجاهای کربلا
ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست

کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین
کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست!

از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت
جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست

شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام
حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست

دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند
با طعنه اشک طفل ترا در می آورند

در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم
تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم

دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات
ناز رقیه که شده مغموم می کِشم

با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است
خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم

خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها
جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم

تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین
آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم

خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند
از چادری که روی سرم نیست، رد شدند

من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد
گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد

قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند
دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد

خولی نبود در ته گودال قتلگاه
پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟

نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته
لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد

جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف
بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد

اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت
آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت

#شام_غریبان
#محرم
@reza_dinparvar101
سلام بر سرِ به روی نیزه در سفر حسین
سلام بر تنِ برهنهء بدون سر حسین

شنیده ام وحوش بر تن تو گریه کرده اند
شنیده ام که رفته ای تنور، بی خبر حسین

به پیش چشم مادر تو اسب بر تنت دوید
سراغ تو گرفتم از نسیم هر سحر حسین

کدام قسمت از تن تو مانده که بغل کنم
سی و سه نیزه خوردی از هجوم صد نفر حسین

لباس پارهء تو هم به درد پیکرت نخورد
زمان غارتش که شد، شدی کشیده تر حسین

به روی ریگ داغ، رنگ پیکرت عوض شده
نمانده بهر بوسه ام دو جای مختصر حسین

مُقَطَّعی و بر حصیر پاره دفن میشوی
تن مطهرت شده مسیر رهگذر حسین

#کوفه
#تنور_خولی
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه دروازه کوفه"
آنکه پای قبله ی سر، بسته قامت زینب است
با شهامت زینب است
آنکه دارد روی این محمل امامت زینب است
با شهامت زینب است

#کوفه
#محرم

@reza_dinparvar101
هم قطره را به وسعت دریا حساب کن
هم کاسه های چشم مرا، پُر گلاب کن

هرکس خراب عشق تو باشد خراب نیست
من را بساز از نو و بعدش خراب کن

در وصل، هجر دیدم و در هجر، وصل یار
یک شب جواب من بده، یک شب جواب کن

فرقی نمی کند بزنی یا بغل کنی
تو صاحب اختیار منی ... انتخاب کن!

شال سیاه روضه مرا روسفید کرد
من را غبار سایه ی این آفتاب کن

با آبروتر از تو ندارم، مرا بخر
اینبار هم ترا به رقیه ثواب کن

جان سری که بر در دروازه معطل است
من را اسیر محمل زینب خطاب کن

گفت ای حسین گرچه سرت را شکسته اند
در کوفه یاد فرق سر بوتراب کن

فکر مرا نکن که سرم سنگ میخورد
ای سایه ی سرم، برو فکر حجاب کن

ای نیزه دار! نیزه نچرخان مقابلم
شرم از نگاه صاحب آن مشک آب کن

گرچه بناست اشک مرا در بیاوری
رحمی به حال زار و نزار رباب کن

#امام_حسین_ع
#کوفه
#محرم
@reza_dinparvar101
روی خاک افتاده اشکم که بوی نم شد بلند
من زمین خوردم میان شام و پرچم شد بلند

روزها را با مصیبت خواندنم شب کرده ام
آسمان را تار می بینم ز بس تب کرده ام

زن که می بیند کمی آزار ...بر سر می زنم
با طناب و دیدن بازار ... بر سر می زنم

حرف قاری که می آید می شود حالم خراب
بسکه می سوزد دلم از غصه ی تشت و شراب

چشم من تا میخورد بر آب گریه میکنم
می شود تا کودکی بیخواب گریه میکنم

گرچه من جامانده از پایین شش گوشم حسین
داغ عاشورا نمی گردد فراموشم حسین

تا کمی جنجال می بینم هراسان می شوم
هرکجا گودال می بینم هراسان می شوم

با هزاران نیزه و خنجر به جنگت آمدند
یک نفر بودی و صد لشکر به جنگت آمدند

باعث خوشبختی عالم! چه بختی داشتی
پیکر تو زیر و رو شد، روز سختی داشتی

من نمی دیدم ترا، جسمت غبار آلوده بود
غرق خون بودی، ضریح پیکرت فرسوده بود

بر تراب افتاده بودی پیش چشم بوتراب
آخرش هم رنگ جسمت را عوض کرد آفتاب

با تنی که خورده نیزه، کار تدفین سخت بود
با سر بالای نیزه، ذکر تلقین سخت بود

بین غربت، قوم و خویش تو دهاتی ها شدند
تکه های پیکرت روی حصیری جا شدند

#امام_سجاد_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند
طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند

گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا
روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند

کار من با گریه کردن راه می افتد فقط
چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند

روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند
خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند

من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است
آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند

خوش بحال زائرانی که برای اربعین
کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند

هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست
هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند

من بمیرم پای زین العابدین تاول زده
آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند

استخوان گردنش در بین راه آسیب دید
وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند

#امام_حسین_ع
#امام_سجاد_ع
#محرم

@reza_dinparvar101