✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸کاغذ آتش گرفته
🔹داستانی از #علی_خاکزاد

آب نرم نرم گرم می شد و بخار می زد و می پیچید توی حمام. مرد قوز کرده بود. خودش را بغل کرده بود و منتظر بود برود زیر دوش. زن از پشت خودش را چسباند بهش
-دیگه نمی خوای؟
باز همان سؤال که هربار جوری می پرسید؛همیشه همان بود حتی اگر از وضع هوا می پرسید توی رختخواب دم صبح که دهنش بو می داد و صداش گرفته بود،با چشم های رنگی درشتش زل می زد به مرد و مرد می دانست چه می خواهد: یک بار دیگر،هم حالا بود که باید دستش را می گرفت،زن می خندید و می گفت نه،بعد مرد اصرار می کرد و می خواباندش روی قالی،خنده خنده لباسش را درمی آورد و زن جیغ می کشید نه که از ترس،جیغ بازیگوشی،یواش،و مرد ادامه می داد،کمکی مثل تجاوز،آن طور که توی فیلم ها دیده بود و باورش شده بود،بعد چشم های زن خمار می شدند،سرخی لطیفی به صورتش می دوید و...می دانست،همیشه همین بود و بعد می پرسید:
-راضی شدی؟
راضی نبود،نه که نشده باشد،بازهم می خواست. مرد فکر می کرد خودش هم می خواهد اما ...

http://uupload.ir/files/o4ic_a.kh2.jpg

🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1846

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #داستان
زیر نظر احمد درخشان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از ییلماز اِردوعان Yılmaz Erdoğan
- که در ایران به #ییلماز_اردوغان و گاهی نیز به #یلماز_اردوغان معروف است -
به همراه اصل شعر در سایت
🔹ترجمه‌از #مجتبا_نهانی


♦️در صفحه‌یی نو به تو نگاه کردن


هر کاری ممکن است
با یک صفحه کاغذ سفید
مثل ساختن هواپیما، بادبادک
به کار بردن آن
زیر پایه‌ی کوتاه میزی لرزان
یا نوشتن شعری
بر روی عمری کوتاه‌تر از دیگران

در یک صفحه کاغذ سفید
هر چیزی را می‌توان نوشت
به جز تو
پیدا کردن چیزی شبیه به تو سخت است
آیا بهتر نیست که تو سوال‌هایی بپرسی؟
از هر چیزی که می خواهد شبیه تو باشد
مثلا از یک گُل، از بهار، از پاییز
شاید هم چاره‌اش در طبیعت باشد
شباهت زیاد تو به یک گُل...
و من
شعور پینه بسته‌ی بیچارگی یک باغبانم
از گُل و گیاه سر درمی‌آورم
اما نمی‌توانم بگویم
از حرف زدن خاک با آفتاب
از شباهت زیاد یک گُل با تو

تو همین که به من روشنایی بدهی، کافی ست
در من جوانه بسیار است
ریشه‌هایم در من پنهانند
نه بر و شاخه‌ای آمده و رفته
نه شکوفه‌ای باز شده
و نه کسی چیزی پرسیده
شعری می‌خواهی
«در آن شباهت ها نباشد»
متاسفم عشق من
در خورجینم،
چیزی که خیلی شبیه تو باشد
وجود ندارد

مسافری بی‌توشه و همراه هستم
که از راه دوری می‌آیم
زخمی و بی‌گزند از عشق‌ها گذر کردم
در آغوشم خالی یک کاغذ سفید بود
همه چیز را گفتم
هر چه هست و نیست، پردرد و سوزناک
اگر بدانم برای رسیدن به توست
تمام دردهای فاصله
همه‌ی دوستی‌های ملال‌آور
با شتاب بیشتری می‌دویدم
با گام‌هایی شوق‌آمیز
به سوی مرجان آبی چشم‌هایت

تو را نگاه کردن
نگریستن به آب است
تو را نگاه کردن
درک یک معجزه...

بی‌آن‌که به چپ و راست نگاه کنم،
راه‌های رفته شاهدند
در خسروانه‌ی تبعید عشق
دست‌بندهای بی‌کس، مظنونند
هر چه بنویسم نمی‌شود
چون که عاقلان به خاطر می‌آورند
فروشندگان گل‌های طبیعی و مصنوعی
نه باغبان بلکه تاجرانند
تو آن‌چنان، چشم
تو آن‌چنان در اشتراک خاک و آفتابی
وقتی در تن‌ات لغزندگی بهشت هست
شعر نوشتن برای تو حماقت است

تنها یک حرف می‌ماند
میان دندان‌هایم
به تو می‌گویم گُلم
عمر گُل به درازا می‌کشد

تمام قول‌هایی که داده‌ام
می‌خواهم با تو بماند
من به تو می‌گویم گُلم
گُل چون شبیه تو هست
لایموت است
تمام شعرهایی که نوشته‌ام
مقدمه‌ی کتابی برای آغاز توست

تو را نگاه کردن
نگریستن به کاغذی سفید است
آماده برای هر چیزی
تو را نگاه کردن
نگریستن به آب است
شرم دیدن روی یار
تو را نگاه کردن
رد همه‌ی تصادف‌هاست
درک یک معجزه
تو را نگاه کردن
باور آوردن به خداست

http://uupload.ir/files/1m63_m.n.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1847

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
🔹" رودکی از اسفند امسال منتشر می شود"

◾️مجله فرهنگی هنری اجتماعی رودکی، پس از مدت ها توقف، قرار است که از اسفند ماه امسال، با ویژه نامه نوروری منتشر شود. رودکی زیر نظر شورای سیاست گذاری جدید و اندکی متفاوت با شماره های پیشین منتشر خواهد شد، اما همواره همچون گذشته، تلاش خواهد کرد، محلی باشد برای انعکاس همه ی صداها.
همراهان مجله می توانند، همچون گذشته، مطالب خود را برای ما ارسال بفرمایند.

🔸آدرس جهت ارسال مطالب :

Roudakimag@yahoo.com

🔸آدرس جهت ارتباط با دبیر تحریریه :
@masoudriyahi

🔸آدرس کانال مجله :
https://t.me/joinchat/AAAAAEHSkP_WIaiHXIfT_g

@piaderonews
◾️یاد و نام #سهراب_رحیمی عزیز ، دبیر سابق بخش #ادبیات_جهان پیاده رو گرامی باد.
@piaderonews
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸تقدیم به شهرام میرزایی و ماشین باران گرفته ی از نمایشگاه کتاب برگشته ...
🔺سوررئال ها در مرکَّب، حرکت می کنند
🔹شعری از #علیرضا_الیاسی

تویِ آغوشِ گرم تو میخواست
استخوان هام مُشتَعِل بشود
تنمان تشنه ی کمی خون بود
سکس میرفت تا دوئل بشود
بونوئل مرده بود شاید عشق
از سگی مرده مُنتقِل بشود

آندُلُس سگ نداشت هاری داشت
شهر را بی تو بویِ گاز گرفت
(منی که در اتاقکِ گاز خفه شده بودم
چگونه دهانم بوی سیگار میداد؟)

دستِ سربازِ جنگ، جایِ تفنگ
شکلیِ ازچوبِ دار داده شده
لِذَّت و شَهوتِ گٌل اندامی
به زنی خاردار داده شده
آندِره برتونی که اِفیون ها
تویِ چِشمش قرار داده شده

چه جهان بینی عمیقی داشت؟!
که جهان توی آن فرو میرفت!
(دهکده ی جهانی با روابطی کوتاه
بسیار کوچک بود
برای در هم فرو رفتنی طولانی...)

عشقْ در زندگیِ من میداد
لهجه یِ یک زنِ شمالی را
بی تو چندین گلوله درقلبم
پُر نکردند جای خالی را
رنگِ نقّاشی اش شکافته است
رگِ دستانِ سردِ دالی را

رنگ و روی پریده اش را با
خونِ رگ هایِ خسته رنگ زده
(بالای دار
از دست و پا ایستاد
پرنده ای از صورت حلاج پرکشید...)

لُخت شو !پیشِ من دراز بکش!
تا جهانْ عاشقانه تخت شود
لابه لایِ لباسِ روسپیان
عشق میخواستْ بندِ رخت شود
آراگون شعرِ آخرش را کاشت
تا که در سایه اش، دِرَخت شود

زنِ هیزُم شِکن به شعر رسید
همه ی شاخه هاش گُل دادند
(تمام اعضایم
چندبار از هم جدا شده بودند
هیچ زنی دیگر نمیتوانست جمعشان کند...)

http://s8.picofile.com/file/8282987884/A_E.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1848

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹سه رباعی از #سید_رضا_موسوی


🔸یک :

در ظاهر کار اگرچه درویش‌تر است
از شدت کینه‌ها بداندیش‌تر است
هر کس که معایب زیادی دارد
تردید نکن محاسنش بیشتر است

🔸دو :

با شال و کلاه زندگی‌ها سر شد
یخ زد پر و بال‌هایمان پرپر شد
ما منتظر بهار بودیم و دریغ
هر سال بهارها زمستان‌تر شد

🔸سه :

آیین و مرام و دین نداریم ای عشق
حتی به تو هم یقین نداریم ای عشق
مایی که دوباره دست در دست شدیم
جز مار در آستین نداریم ای عشق


http://uupload.ir/files/d1vk_srm.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1849


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸خوانش مجموعه «مثل فلوکستین های بیست» لیلا کیانی کیا
🔹 #سریا_داودی_حموله

ـ تنها با دیوار حرف می زند/ این روزها/ مردی که در من به دنیا می آید/ بی سرزمین/ پرنده ای که آسمانش را/ ابرهای آذر دزدیده اند/ نمی دانم/ از خواب آفتاب گردان ونگوگ دیده بودم اش / با گم شدن لبخندی در کودکی های سرزمین ام./ شعرِ«1»
لیلا کیانی کیا در مجموعه «مثل فلوکستین های بیست» روایت گر اتفاق های روزمره است. شعرها ساختاری باورمند دارند و شاعر با مضمون های عام بشری نظیر« درد، رنج،اندوه، عشق، مرگ،حیات ...» مخاطب را در گیر مفاهیم می کند.
این مفاهیم انسانی بیشترین پیوند را با زندگی و مرگ دارند. آن چنان که روزمرگی ها در آن بارز هستند:

ـ اصلن چه فرقی می کند؟!/ وقتی از زن بودنم/ تنها دکمه های پیراهنم را می بینی/ با بغض های رنگی/ که در چند گوشه ی روسری ام می خندد./ شعرِ«40»
شاعر با زبان حسی ـ مفهومی عینیت و ذهنیت را به هم گره می زند و به واسطه ی آشنایی زدایی های معنایی به سمت تقابل های کلامی می رود.در رفتار آگاهانه نسبت به زبان با تلفیق خودآگاه و ناخودآگاه شعر را به تصویر می کشد.
معمولا خودآگاهی را در شعرها منعکس می کند. با چند واژه کلیدی تصویر می‌سازد، نقاشی می‌کند،طرح می ریزد و با جزئی‌نگری دغدغه‌هایش را می‌نویسد، و به جهت نگاه جزی نگری سبب خلق تصاویر بدیع می شود.
در برخورد با طبیعت و پدیده ها تصاویر ذهنی ایجاد می کند. با این ساده سرایی ها در پی هویت‌بخشی به ذهنیت خویش است. در برخورد با طبیعت و پدیده ها تصاویر ذهنی ایجاد می کند.
با برآیند عین و ذهن مضمون پردازی های می کند و به واسطه ی تضاد بین«هست ـ نیست» و«بود ـ نبود» به سمت هست مندی های محسوس می رود:
ـ خدا که باشی/ مرگ یادش می رود/ نسکافه اش مبدا از دهان بی افتد/ و زن همیشه پرنده ای/ که لا به لای برف ها خودش را به خواب می زند/ خیال کند/ جنازه اش هنوز گرم است/ گرم تر از آغوش باز خدایان/ در خواب هر فرشته ای/ این جا هوا چه قدر گرم است/ من دیگر بهشت را نمی خواهم./شعر«10»
در این روایت مندی زمان مفهومی هدفمند دارد.آشنازدایی های مضمونی برجسته هستند و تصاویر روایی فراتر از زمانمندهای خطی است.
در همین تک ساحتی و تک محوری،شعر به انسجام ساختاری می رسد. معمولا ساختار معنایی در خط روایی شکل می گیرد. شعرها ساختار متعارف دارند و ایجاز های کلامی به واسطه ی ساختار باورمند شکل می گیرند:
ـ زمین/ به انقراض نسل های بی پایان/ فکر می کند/ من/ به مردی که آب های دنیا را/ در خواب بارانی ام شست./ شعرِ «51»
مجموعه «مثل فلوکستین های بیست» بازتاب تجربیات فردی و اجتماعی می باشدکه در‌هاله‌ای «غنایی ـ نوستالژیکی» تنیده شده‌ است. گاهی نوعی سرکشی هم در لابه لای سطور یافت می شود.
ساختار باورمندانه ی شعرها به علت معنا پذیری است.این ساختارهای متعارف از نظر معنایی جاذبه مند هستند. روایت گری و واقع گرایی از مشخصه‌های ذاتی شعر ها شمرده می شود.

http://uupload.ir/files/vq5g_s.d.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1853


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #رسول_رستمی

ﻧﻴﻢﺗﻨﻪی تنها
نیمﺗﻨﻪی گم
ﻧﻴﻢﻛﺮﻩی خالی از سکنه
با نوستالژی ﻧﻬﻨﮓهای پا به ماه
بی هیجان دختری
که تا لب رودخانه برای آوردن آب رفت
باید درش ﻣﻲآوردم
که آبی محدود را وسعتی بخشم
پلنگ بی دندان
پلنگ رام
پلنگ در دام
در قلمرو پروانه زیستن
یعنی دلاورانه زیستن
از کهکشان سوخته بیرون بیا
ستاﺭﻩای که خاموش شد
فراموش شد

http://uupload.ir/files/o8z3_r.r.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1850


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #زبیده_حسینی

روزانه ی دهم :
رنگ و روی روزها را از صورت چیزها که بر می دارم گونه ای می ماند بیگانه با پوست
نشانه ی چیزها شناور است بر صداها / و می شود از میان ماشین ها و آدم ها به نقطه ای از قرینه گی رسید
خطی که جدا می کند
و ادامه می دهد نیمه را
لب را که از کلمه پایین می آید
و پله هایش را به دبستان ِ دستهای تو می سپارد
در بازگشت از نوسان ِ چهره ها
تنی به دعوتم می خواند که تابِش را بلعیده است
فرو می روم در پالتویی از شب
نگهداری ام کند در سطر

http://uupload.ir/files/6b9c_zh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1851


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ


🔸ریاضیات ِ بو
🔹شعری از #حامد_سلیمان_تبار


0


بو ب ِ بو ب ِ بو
پیچیده
لب و
فکّ و
گوش و
گوش و
فکّ و
روح تو با هم
چون گل سرخ
:
تو را
به تو خواهم داد

که هم به رویِ میزی و
که هم به رویِ صندلی

و عجیب تر
جمله‌یِ سومِ دنباله ـــــ معرکه ست :

بو ب ِ بو ب ِبو
پیچیده
شب بو
به بویِ روز
تویِ بینیِ من
رویِ آب
تویِ لیوان
رویِ میز
تویِ چشمِ تو : او
چون گل ِسرخ
:
تو را
به تو خواهم داد


http://uupload.ir/files/swp7_h.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1852


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸"خوانشی بر شعر تنيس" زنده یاد #بیژن_نجدی
🔹به قلم #حامد_رمضانی



" تنيس"


تنیس، روی میز
تنیس، بر مهربانی های چمن
درآسمان، با ماه
هلال- بدر
هلال- بدر
هلال...
بدر...
در روزنامه ها،با سنگ
سنگ- گاز اشک آور
سنگ- گاز اشک آور
سنگ...
شلیک...
تنیس،روی تلکس خبرگزاری ها
با پاشنه های پوتین
لگد-صورت...
لگد-دهان من...
لگد-صدای تو...
کاشکی تنیس،در انتهای جهان با فرشته ای عاشق
و صدای دل
دل تو
دل من
تلیک-تلک
تلیک-تلک
بوم-تک
بوم-تک


🔺زنده ياد بيژن نجدی


◀️شعر با تصاويری از بازی تنيس شروع ميشود، و در ادامه جريان سيال ذهن روايت شعر را می برد به سمت حرکت ماه که مثل توپی در بازی تنيس کائنات، اين سو و آن سو می رود.
رابطه چمن و آسمان، همچنين اشاره بينامتنی دارد به اشعار کلاسيک ايران (مزرع سبز فلک).
سپس اين توپ غلطان (که استعاره ای از ذهن راوی و خود راوی / انسان هم هست) به سمت واقعيت بر ميگردد.

رفت و برگشت و صدای توپ تنيس حتی در موسيقی اثر قابل شنيدن است و در انسجام و فرم بيرونی و درونی شعر نقش دارد. (تليک - تلک، بوم - تک) اين صدا در طول شعر، کارکرد های مختلفی به خود ميگيرد و تداعی های مختلفی در متن ايجاد می کند؛ از بازی تنيس تا ضربه و زد و خورد، و از صدای تپش قلب تا صدای گذر زمان...

بنيان تنيس بر تکرار و رفت و برگشت استوار است. اين تکرار که در بازی دلچسب است، در عرصه زيست انسانی آلوده به جنايت و عذابی مکرر است. اما نکته و تلنگر شعر در همين بازي ست: کابوس جهانی که فاجعه در آن به بازی و سرگرمی بدل شده است، و ضرباهنگ آن صدای خرد شدن دندان ها و استخوان هاست.

شکلوفسکی، نظريه پرداز فرماليست روس، کار اصلی شعر را عادت زدايی می داند. او خطر عادت زدگی را اينگونه گوشزد می نمايد: عادت زدگی ، زندگی، همسر و فرزندان، ... و هراس بشر از جنگ را می بلعد.

نجدی نيز در شعر تنيس، بار ديگر خطر اين بازی کثيف عادت زده را به نمايش ميگذارد؛ بازی بی تفاوتی به تکرار فاجعه.

در پايان شعر، توپ تنيس ذهن راوی/ شاعر/ بازيکن به زمينی ديگر در می غلطد؛ زمين آرزو و اميد. اميد به عالمی ديگرگونه و آدمی ديگر به قول حافظ ((عالمی ديگر ببايد ساخت وز نو آدمی)).
و اينگونه شاعر در پايان اثر پيشنهاد خود را برای يک بازی انسانی تر ، و البته انسانی فرشته خو و عاشق، در فرمی عينی و ساختاری مرتبط، ارائه می دهد.

http://s3.picofile.com/file/8284108392/H_R_1.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1854


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryEJwRJVh01hw
🔹شعری از #افشین_شاهرودی (1)
goo.gl/bVve38

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #افشین_شاهرودی (2)
goo.gl/bVve38

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #افشین_شاهرودی (3)
goo.gl/bVve38

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹خوانش #صبا_کاظمیان
🔸بر مجموعه ی #لبخند_سنگ اثر #هاتف_اسداللهی

هايكو نزديك ترين گونه ي شعري به طبيعت است،اما نه آن طبيعتي كه حول محور انسان و نيازهايش مي گردد و براي بهره كشي او افريده شده ؛
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني يه كف آري و به غفلت نخوري (سعدي)
بلكه طبيعتي كه خود، اصل و مبدا است و انسان،تنها جزئي از آن است نه مالك آن .
هايكو ،جهان را بدون دخل و تصرف انسان ميخواهد .براي كوچك ترين اجزاي حيات حرمت قائل است و جز به تماشاي آن نمي نشيند . سرمنشاء اندوه را در دور ماندن و بي اعتنايي به طبيعت و در نتيجه دور ماندن از غريزه مي جويد.
بسياري از پديده ها در نظر ما آنقدر بي اهميت است كه ذهنمان لحظه اي در برابرش درنگ نميكند مثل مرگ يك عنكبوت در خانه تكاني! اما در هايكو ،مرگ كوچكترين اجزاي طبيعت ،مرگ بخشي از هستي و نتيجه ي آن فرورفتن انسان در تنهايي و اندوه بيشتر است؛
دو روز بعد از عيد
جاي خالي عنكبوت
كنج ديوار
(هاتف اسداللهي)
هايكو اعتناي چنداني به خلق زيبايي هاي زباني و صنعت پردازي هاي شاعرانه ندارد و حتا در استفاده از واژه هم خست مي ورزد و انچه را كه مي بيند صريح و ساده بيان ميكند به گمانم اينگونه رفتاربا زبان ،حامل پيام خاصي است؛ انسان خود جزئي از طبيعت است و براي ارتباط با ان نيازي به واسطه ندارد .به خاطر اين ويژگي ها ،هايكو را بيشتر نوعي ابزار بيان فلسفه ميدانم تا شعر ؛شعر بيش از هر چيز به شگرد هاي زباني وابسته است حال ان كه هايكو از ان مي پرهيزد.
به دريا
اين رود
ادرار كودك را
اين هايكوي هاتف اسداللهي به روشني از فلسفه ي وحدت وجود متاثر است؛دريا نماد كل و ادرار كودك ، نماد جزئي ترين پديده هاست كه يكي زيبا و بشكوه و ديگري ناخوشايند است .يكي شدن و پيوستن اين دو ،فاصله ي تعاريف و قراردادهاي ذهني را از ميان برميدارد و وحدت دو عنصر متكثر را نشان مي دهد.
درپايان چند هايكوي ديگر از شاعر جوان هاتف اسداللهي مي آورم كه با همين تفكر سروده شده اند و براي ايشان پشتكار و موفقيت ارزو ميكنم.
چراغ خيابان خاموش
نمي بينم
رقص پشه ها را


نمي دانند كجا هستند
دو پروانه
به دنبال هم

آه ،دم عيسي
شكوفه اي خشك
در دستم
http://uupload.ir/files/mo5t_s.k.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1857

▪️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #شایسته_سادات_حسینی_رباط

ماههادرهوس یک غزلم،ناب ولی
سبک نیمایی وتصویریِ سهراب ولی
غزلی رنگ غم ما که به شب نزدیک است
رنگ شب باشد ، رنگ شب مهتاب ولی
مثل ماهی شده دل در وسط اقیانوس
ماهی قرمزِ افتاده به قلّاب ولی
نیمه شب روح غزل می گذرد در رویا
دیده ام برقی ازآن بارقه،درخواب ولی
شعر لبخندِ قشنگ تودر این حیرانی ست
خنده ی ساده و مرموز تودر قاب ولی
نیست پیدا اثری از تو دراین تاریکی
چشمه ی آب حیاتی تو و نایاب ولی !

http://uupload.ir/files/zdst_sh.s.jpg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1858

▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #حسین_فرخی

🔸برای علی باباچاهی


زن از گل و سنگ و آجر که نیست
در ساعت پنج عصر قدم به
هیچ قربانگاهی هم ﻧﻤﻲگذارد
که توفانی برپا کند تا
ﺧﻮﺵآیند شاعری خسته باشد
و رویاپردازی توپ

زن با خمپاره ی ۶۰ از کشتارگاه
ﻣﻲگوید و من با کلی هیجان
چند ﺗﻜﻪاش را برﻣﻲدارم در ساعت پنج عصر
آفتاب را نگاه کن بالا ﻣﻲآورم
و فکر کن تمام روز از گل و سنگ و آجر
که نیست
با خمپاره ی۶۰ رویاپردازی ﻣﻲکنم
و دست ﻣﻲکشم بر پوست داغ قربانی تازه سینه به سینه صورت به صورت زن واقعی که کشته-مرده بسیار دارد
و به شکل ﻫﻴﺠﺎﻥانگیزی زیبا است
و یکریز ﻣﻲبارد
بر این خاک مرغوب دوﺳﺖداشتنی

نگاه کن!

http://uupload.ir/files/2i9i_h.f.jpg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1859

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #مهران_عزیزی

محض رضای خالق عالم به من بخند
جا جای گریه است؟ نکن؛ مطلقاً بخند
قربان آن دهان مرصع، نگاه کن!
لبخند باطل است، نزن، یک بدن بخند
ما شعر گفته‌ایم و در این حلقه خوانده‌ایم
ول کن؛ به شعر و شاعر این انجمن بخند
من می‌شوم برای تو دلقک؛ برای تو
دیوانه می شوم؛... وَ تو بر این شدن بخند
این روزگار خنده ندارد؛ قبول؛ بعد
با من به روزگار بدِ بددهن بخند
فرصت کم است و سرعت دلمردگی زیاد
در تاکسی، سوار موتور، در ترن بخند
شاید ولی به یاد نداری که خنده چیست
باشد تلاش کن، الکی، جان بکن بخند
سهم تو سوت و خنده، از آن بی بهانه ها
باقی تمام عالم غم مال من، بخند
من یک پدر، ولی دم مشک است اشک من
احساس کن که من شده‌ام پیرزن، بخند

http://uupload.ir/files/8hvu_m.a.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1860

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعرهایی از #سیداکبر_سلیمانی


حالا که‌ خیال است نباشد بهتر
پرواز محال است نباشد بهتر
از حال پرندگان زخمی پیداست
بالی که‌ وبال است نباشد بهتر!

*

گرد از سر و روی کاروانها پیداست
دلواپسی غریب جانها پیداست
هر وقت که‌ رفتن از سر ناچاریست
اندوه سفر از چمدانها پیداست !

**

بی صحبت باغبان پریشان شده است
بعد از تو تمام باغ ویران شده است
کابوس خزان چنان تکاندش که تبر
روءیای تمامی درختان شده است !

***
با عشق اگر چه سوی هم آمده ایم
بیهوده در آرزوی هم آمده ایم
ما چون دو قطار روی یک ریل ولی
افسوس که‌ روبروی هم آمده ایم

http://uupload.ir/files/stst_s.a.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1861

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعرهایی از #سینا_سنجری



🔸یک :

در آینه آه را تماشا کردند
مرغان سیاه را تماشا کردند
شب ها به سکوت آسمان خیره شدند
تنهایی ماه را تماشا کردند

26 می 2014


🔸دو :

من نیستم آنکه پرسم ات کیست برو
اوراد شب از شهود خالی ست برو
قدیس عبوس معبدی متروکم
ای زایر خسته معجزی نیست برو

دهم جون 2014


🔸سه :

این سو من و آن سو تو و آن سوتر باد
آن سوتر باد نیز سرتاسر باد
چندان که جهان پرنده غمگینی ست
کز کرده به روی تک درختی در باد

دوازدهم جون 2014


http://uupload.ir/files/8yle_s.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1862

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸مرِّگی
🔹شعری از #محمد_قائمی

روز از روزنه‌ی عبوس خواب
نخ می‌کند سوزنِ خورشید را
به ساعتِ عصب
هشدارِ هشت
نقش چروک زندگی را
به بازوی حمام می‌کوبد.

ادامه می‌دهم که خط
ادامه‌ی خودش را بگیرد
به "موازی" سلام کند طبقِ روز
که روز از طنابِ مرِّ‌گی به چاه
گریه‌ی "زیست" را
انعکاسِ کابوس می‌کند.

دیگر کجای مچالگیم چال کنم
جناز‌ه‌ی هر شب را؟


http://uupload.ir/files/07hk_m.gh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1862

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg