پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
با شما از زخمی سخن میگویم برآمده از نیزه‌ های نادانی و ما همه قربانی آنیم . کسی دوستدار حقیقت نیست همه دوستدار مصلحت ‌اند . امروز 5 دی ‌ماه هفتاد و هشتمین زاد روز استاد #بهرام_بیضایی
بزرگان همه عددند و سلطان و سالاران، برتر شماره‌ اند. سلطان نُه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانیان، هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یک‌ اند.
و رعیت صفر است.
با این همه، بهای هر سلطان به رعیت است،
و هیچ عدد بی‌ صفر بزرگ نشود، چنان که هزار، بی‌ صفرهاش بیش از یک نیست.
بدان که رعیت، هیچ می‌نماید و بیش از همه است .

#فیلمنامه
#طومار_شیخ_شرزین
#بهرام_بیضایی
5_307740381057909056.mp4
30.9 MB
🎬
#رگبار #بهرام_بیضایی #پرویز_فنی_زاده #پروانه_معصومی #منوچهر_فرید #جمشیدلایق #محمدعلی_کشاورز

گزارشی از نمایش فیلم سینمای «رگبار» ساخته بهرام بیضایی در آمریکا!
این فیلم در بنیاد سینمای مارتین #اسکورسیزی مرمت شد.
ما فلک زده‌ها در ماتحت دنیا واقعیم! لذت دنیا و امنیت را راه نبرده‌ایم.
نه در دوره‌ی افتخار بودیم،
نه در عصر مدنیت و تربیت و عدالت...
در دوره‌ی هرج و مرج واقع شده‌ایم! دلیران می‌میرند و حاصل به ترسو‌ها می‌رسد که زنده‌اند...
این ملت غیور به غرش دویست توپ از صدا و حرکت افتادند و دیگر نفس نمی‌کشند...!
چقدر عبرت در این عروسک‌هاست،
و ما از عروسک کمتریم.
آن‌ها مرده بودند و زندگی می‌کردند،
ما زندگی می‌کنیم و مرده‌ایم...!

#بهرام_بیضایی
اعجوبه فن بازیگری!

پنج نقش مهم کارنامه تصویری #پرویز_فنی_زاده

#حمید_رستمی

۱- #فنی_زاده در طول عمر کوتاه هنری اش نقش های ریز و درشت زیادی بازی کرد که از آن میان اگر فقط نقش "مش قاسم" را در سریال جاودانه "دایی جان ناپلئون" ایفا کرده بود برای ماندگاری اش در حوزه بازیگری کفایت می‌کرد. نقشی که ابتدا به #عزت_الله_انتظامی پیشنهاد شد و وقتی که بازی دوست صمیمی آن زمانش #علی_نصیریان در نقش "دایی جان" کنسل شد، او هم تمایلی به بازی در این سریال نشان نداد تا دست تقدیر، این نقش را سر راه #فنی‌زاده قرار دهد و او با چنان تبحر و شایستگی به این نقش جان بخشید که امروز هیچکس افسوس جدایی غول های بازیگری #تاریخ_سینمای_ایران از این پروژه را نخورَد. مهم نیست که #انتظامی قرار بود چگونه این نقش را بازی کند، آنچه حائز اهمیت است ، این نکته است که محصول ارائه شده نهایی توسط "فنی‌زاده" آنچنان بی نقص است که حتی بزرگ ترین بازیگر #سینمای_جهان هم نمی‌توانست #مش_قاسم را به این حلاوت ارائه کند. یک "سانچو پانزا"ی بومی که به خوبی ایرانیزه شده و در کنار " دن کیشوت" تهرانی از تماشاگر دلبری می کند و فقط آن "چهار انگشت" گفتن های متنوع برای اثبات توانایی های شگرف اش کفایت می‌کند.

۲- او آغاز فعالیت های هنری هر چقدر توانسته بود در تئاتر خودی نشان داده و پرکار گردد، اما در سینما، در ششمین سال حضورش، نخستین نقش مهم خود را در #فیلم_رگبار ساخته #بهرام_بیضایی به عهده گرفت. هرچند که قبلاً دو نقش گذرا و کوتاه را در دو شاهکار "گاو" و "خشت و آینه" بازی کرده بود، اما این "آقای حکمتی" بود که سیمایش را در سینمای روشنفکری آن زمان تثبیت نمود و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از #جشنواره_سپاس را نصیب او نمود. آموزگار ماخوذ به حیایی که به مدرسه‌ای در جنوب شهر منتقل می‌شود و بعد از اخراج یک دانش‌آموز از کلاس اتفاقاتی رخ می دهد که دلباخته خواهر او می شود. "آقای حکمتی" به عنوان فردی که در انبوه روابط نادرست اجتماعی، سعی در شنا کردن بر خلاف جریان آب را دارد، مدام در معرض تهدید قرار گرفته و در پایان تاوان کارهایش را با دربدری می‌دهد. فیلم سرشار است از تمثیل و استعاره، تا حدی که گاهی از شدت تمثیل‌ها، فیلم به صورت یک معما در می آید. #منوچهر_اسماعیلی در این فیلم دوبله شخصیت آقای حکمتی را برعهده دارد.
۳- چهارمین حضور سینمایی فنی‌زاده بازی در نقش "عباس چاخان" در #فیلم_غریبه ساخته #شاپور_قریب شکل می گیرد. فیلمی که قبل از موفقیت‌های "رگبار" در سال ۵۱ و در شهر شوشتر فیلمبرداری شد و فنی زاده با این نقش، به دنیای فیلم های عامه پسند وارد شد. "عباس چاخان" رفیقِ شفیق و یار گرمابه و گلستان "قاسم سیاه" ( #بهروز_وثوقی ) است که فقط در نیمه نخست فیلم حضور دارد. اما قدرت بازیگری فنی زاده به این نقش معمولی و بسیار تکرار شده "وردست" چنان قدرتی می‌دهد که در اکثر صحنه های دونفره با "بهروز وثوقی" او را تحت الشعاع بازی خود قرار می‌دهد.

۴- "شام آخر" فیلمی ست با سوژه یی جسارت آمیز که با یک کارگردانی بهتر می‌توانست تبدیل به یکی از ملتهب ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران شود. ولی برخورد نامناسب #شهیار_قنبری با فیلمنامه ، محصول نهایی را با اگر و اما های بسیاری مواجه کرده است. مرتضی (فنی‌زاده) در حالی که عاشق زنش عصمت است ولی توانایی برقرار کردن ارتباط جسمی با او را نداشته و رفتارهای این چنینی را شایسته منزلت عشق نمی داند و در نتیجه زنش را طلاق داده ولی در خانه خود نگه می دارد و در ادامه با حضور مردی که از قبل با عصمت در ارتباط بوده موافقت می‌کند. این مثلث عشقی ویرانگر، رفته رفته روح و روان او را آزرده و مال و منالش را بر باد می‌دهد.
فنی زاده در ارائه نقشی پیچیده که "عشق - نفرت" و "حسادت - لذت" را همزمان دارد موفق عمل می کند.

۵ - "سرخپوست ها" ساخته #غلامحسین_لطفی آخرین فیلم کامل پرویز فنی‌زاده است که در آن نقش یک جوان ساده دل عشق سینما را بازی می کند. فردی که برای هنرپیشه شدن از شهرستان به تهران آمده و به سایر عشاق بازیگری ، در خیابان "ارباب جمشید" می‌پیوندد تا منتظر باز شدن بخت اش باشد. فیلمی بشدت تلخ و تکان دهنده از حاشیه زندگی پاسوخته گان سینما. هرچند انتخاب فنی زاده برای این نقش چندان مناسب نمی باشد و یک نابازیگر، برای ضریب باورپذیرتر شدن این نقش را بالاتر می برد ولی فنی‌زاده تمام تلاش خویش را برای نشان دادن شور، هیجان، علاقه و شیفتگی اش به دنیای سینما را به کار می بندد.
ولی افسوس که خیلی زود زندگی "آری" اش را از او می ستاند تا در ۴۲ سالگی و در اوج پختگی هنری، در زندگی واقعی اش نابود شود!


#مقالات_حمید_رستمی
باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم
زن آسیابان:پندنامه بفرست ای مُوبد
اما اندکی نان نیز، بر آن بیفزای.
ما مردمان از پند سیرآمده ایم، و بر نان گرسنه ایم.

#بهرام_بیضایی
با شما از زخمی سخن می‌گویم برآمده از نیزه‌های نادانی و ما همه قربانی آنیم.

کسی دوستدار حقیقت نیست،
همه دوستدار مصلحت‌اند...

#بهرام_بیضایی
📎 #_یک_تکه_کتاب

آن وقت بود که من فرق میان
تو و خودمان را فهمیدم:
تو خستگی نمیدانی چیست
تو قرار نداری، همه اش در کاری
روز را می آوری و بعد شب را،
بهار را می آوری و تابستان و زمستان را
فهمیدم که تو آمده ای و راز اصلی را
به من می گویی:
«هر روز دنیا را به چشمی نگاه کن
که انگار بار اول است که چشم باز کرده ای!»

📕 مرگ یزدگرد
✍🏻 #بهرام_بیضایی📚
🌹با ساز دوره گردی رقصیده ای تو با ناز
ای زندگی چه هستی با پای لنگ دمساز
شوری و هم هیاهو رنگ جوانی هستی
آهسته تر میازار قلب ودلی تو ای ساز

🌹دوست داشتنت
بارانی از رنگ است
که می بارد هر بار به رنگی
ومن مبهوت یک رنگیت
چترم را می بندم

#بینا(ایرج)

🌺رونده ایم
و می رسیم گاه
میان مارپیچ زندگی به هم
چنان دورود
وراهمان جداست
به کفشهای آهنین خود نگاه کن
به هر گدار تازه ای مزن
برو که ما مسیرمان بهم نمی رسد
ولی
سراب ما در انتها
بگو کجاست
جنگل نگاهتان
به رنگ آبیش ببین
به ساحلش نگاه کن
کجا کشیده پا

#بینا(ایرج)

🌺چه مار خوش خطی
میان دست نیش میزنی
ولی
نگاه دلربای جادویت
نمی دهد امان

بزن که کارگر نمی شود

به جادوی خیال ما
دخیل بسته ایم عشق را
#بینا(ایرج)

✔️🌺درود شبتان بخیر و در آرامش
✔️🌺کرونا محصول مافیای بهداشت برای کنترل جهان است مراقب خود وعزیزانتان باشید کرونا رابه خانه نبرید
✔️🌺این شوخی نامردان است که امید می‌دهند و سپس باز پس می‌گیرند و بر نومیدشدگان از ته دل می‌خندند.
#معرفی_کتاب
📕 کتاب:مرگ یزدگرد
✍🏻 اثر: #بهرام_بیضایی
دختر : تو شوربخت شور چشم هر چه داری از آن کیست؟
آسیابان : هر چه ما داریم از پادشاه است.
زن : چه می گویی مرد، ما که چیزی نداریم.
آسیابان : آن نیز از پادشاه است.

📕 مرگ یزدگرد
✍🏻 #بهرام_بیضایی📚
کتابهای خوب را در کانال تلگرامی پرنیان خیال بخوانید

یادداشت بهرام بیضایی به مناسبت روز ملی سینما

حقیقت را نمی‌شود مصّور کرد؛ اخلاق را نمی‌شود کشید؛ نیکی به تصویر درنمی‌آید؛ مگر به هرکدام قالبی واقعی یا داستانی روزمره داده شود. همه‌ی سنت‌های تصویری این مطلب ساده را دریافته بودند که امروزه اهل نظارت در نمی‌یابند:”این دیگر مشکل شماست!” یعنی چه؟ این مشکل را شما ساخته‌اید نه ما. نمی‌توانید ما را وسط اقیانوسی ول کنید و بگویید به ساحل رسیدنش مشکل خود شماست!...سینما و تئاتر ایران سال‌هاست وسط این اقیانوس است؛ و مسئولش ناهماهنگی دستورالعمل‌های مطلق‌نگر سنتی است با واقعیت روزمره. به‌جای آن‌که فکر کنند چگونه می‌شود دریچه‌ها را گشود تا همه‌جا روشن‌تر بشود، در اندیشه‌ی انداختن چند کلون تازه بر پشت درها و گِل گرفتن پنجره‌ها هستند. نکته‌ی مهم این است که این‌جا بالاخره نه عصر طلایی فرهنگ یونان رخ داد، و نه نوزایی فرهنگی پس از قرون وسطای فرنگ. و آن‌چه در این یکی دو قرن به شیوه‌ی یک قدم به پیش سه قدم به پس در کشور ما اتفاق می‌افتد نهضتی عمیق، گسترده و ریشه‌ای نیست. هنوز این‌جا وقت یادکردن از دانش، از غرور شیطانی حرف می‌زنند، و پای استدلالیان چوبین است. هنوز خنده از بی‌خردی خیزد؛ و کاف کفر از فای فلسفه خوش‌تر دارند. هنوز انسان محل معصیت است، و عشق را چنان می‌گیرند که فساد؛ و در مردم چنان می‌نگرند انگار گناهکار زاییده شده‌اند. هنوز این‌جا شادمانی بد است، و رنج و خودآزاری و مرگ‌طلبی خوب است...در صدمین سال سینما ما توانسته‌ایم حیرت‌انگیزترین و فراگیرترین نظارت ممکن در سینما را به‌وجود بیاوریم که همه‌ی خواص منفی پاک‌سازی‌ها در حکومت‌های متضاد را باهم دارد. اداره‌ی عریض و طویلی، که جای آن‌که در خدمت سینما باشد خیال می‎کند سینما درخدمت اوست و فیلم‌سازان کارمندان بی‌جیره و مواجبش...این مرجع مرتّب امریه می‎دهد و کتابچه‌ی ضوابط و مقررات در می‎آورد. دائم در حال اثبات وجود و حضور خودش است و به همین دلیل کم‌کم با همه‌چیز کار دارد: از نظارت بر مراحل فیلم‌نامه؛ منطبق کردنش تا سرحّدامکان بر موازین سنتی؛ تا اینکه فیلم چه بگوید و چه نگوید...در صدمین سال سینما، که همه‌ی جهان گنجینه‌های تاریخ سینمای ملّی خود را بیرون می‌کشند و ترمیم و چاپِ دوباره می‌کنند و با افتخار به نمایش می‌گذارند، سینمای ما با مسکوت گذاشتن و انکار سینمای متفکرانه و برتر گذشته‌ی خود، همچنان واگذاشت تا اگر چیزی از این گذشته تا امروز جان سالم به در بُرده، در بدترین شرایط نگه‌داری در انبارهایی ناشناس، خودبه‌خود در جعبه‌های خود بپوسد و بفرساید و تباه شود. هویّت ما همین است!

#بهرام_بیضایی #روز_ملی_سینما
🔅

همایِ سعادت؛
این مرغکی است زرین بال و بسیار رنگ که هزار سال یک‌بار به جهان می‌آید، و آواز او شکر و برکت است.

آنجا که او هست خوشبختی مثلِ آب در جوی روان است، و هر کس از آن سهم خود را برمی‌دارد.

از خود می‌پرسم همایِ سعادت چرا در شهرِ ما آوازی نخواند؟
پرسیدم، گفتند در شهری که شایستگیِ زادنِ همایِ سعادت را ندارد،
همایِ سعادت چگونه می‌تواند آوازش را بخواند؟
و سپس فریاد کردند:
باید بهاری باشد تا پرنده بخواند...




#نمایش‌نامه: هشتمین سفرِ سندباد
#بهرام_بیضایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌🌺درود صبح زمستانیتان بر مدار عشق دوستی وآرامش روزتان فروزان با مهر وکامیابی.
✔️🌺جامعه کتابخوان جامعه قانونمند وخشونت پرهیز است
جهالت ،فقر ،خشونت واختلاس نتیجه قانون گریزی است.دیکتاتورها با قانون میانه ای ندارند
🌺صبح امد وشعر تازه دارد برلب
چشمان خمار و ناله دارد از تب
گفتم که طبیب من چرا بیماری
گفتا که خمار بوسه ماندم از شب
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🌺پرنیان شعر(مجموعه اواها واشعار بینا):
زمستان حال خوبی داشت بهمن
به برف و سوز و سرما بود با من
میان دست من می گشت با شوق
به هر پک می زدم می سوخت دامن
#ایرج_جمشیدی(بینا)

🖌🌺فلسفه زندگی
در غوغای عشقت
گم شده است
برهنه کرده ای
شمشیر خیال را
تا گردن بسپارد
به سودایت زندگی
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌📗کتاب خوب وموسیقی دوبال پروازند
🖌📗#نمایشنامه

دختر: تو شوربختِ شور چشم، هر چه داری از آن کیست؟

آسیابان: هر چه ما داریم از پادشاه است.
زن: چه می گویی مرد، ما که چیزی نداریم.

آسیابان: آن نیز از پادشاه است.

#مرگ_یزدگرد
#بهرام_بیضایی🎻📕
مستند #بن_بست
نگاهی دارد به فعالیت های موسیقی #استادبابک_بیات


از دهه ۵۰ در موسیقی پاپ ایران به عنوان دهه‌ای طلایی یاد می‌شود . دهه‌ای که در آن موسیقی پاپ ایران با ترانه های معترض و عاشقانه‌هایی تلخ، به دوره اوج خودش رسیده بود. بابک بیات، آهنگسازی بود که آن روزها خیلی ترانه هایش طرفدار داشت. 'شب آفتابی'، 'بن بست'، 'فریاد زیر آب'، 'برادر جان' و خیلی ترانه های دیگر از این دسته ترانه های محبوب بودند. . بعد از انقلاب هم، #بابک_بیات تبدیل شد به یکی از بهترین و پرکارترین سازندگان موسیقی متن در ایران. دراین فیلم کارگردان، از نگاه فیلمسازان، موسیقی‌دانها و خود بابک بیات به مرور کارهای این آهنگ‌ساز پرداخته است. این فیلم، روایتگر زندگی و آثار موسیقایی (موسیقی فیلم) زنده یاد #بابک_بیات است و در آن خود او و هنرمندانی چون #احمدرضا_احمدی، #بهرام_بیضایی، #فریدون_شهبازیان، #محمدسریر، #سیروس_الوند، #مسعودکیمیایی حضور دارند .

«ویژگی فیلم»

#بن_بست ضرباهنگی خوب دارد و مصاحبه شونده‌ها در فیلم خوب در کنار هم قرار گرفته اند وگفت و گوی درونی و غیر مستقیم آنها جریان فیلم را خیلی خوب پیش می‌برد.این فیلم یکی از معدود فیلم‌هایی است که درباره یک ترانه‌سرا و آهنگساز قبل از انقلاب، در داخل ایران ساخته می‌شود. این فیلم که تولید آن حدود سه سال به طول انجامیده نسخه کوتاهی از مستند بلندی به همین نام است که آقای #شیری در سال ۱۳۸۶ ساخته است.
#مصطفی_شیری میگوید:

نوشتن درباره #بابک_بیات سخت است، همانطور که ساختن فیلمی درباره‌اش، همانطور که شناختش درعین سادگی‌اش. هنر، ادبیات، جهان بینی و مناسبات خاص برآمده از قریحه و غریزه نابی که در گذاری پر مصائب و نفس گیر صیقل می‌خورد و در طول دوره حیات کاری و هنری - و بعد از آن - در تعاملی دو سویه با مخاطبش قرار می‌گیرد، بابک بیات را تبدیل به یک فرهنگ می‌کند. فرهنگی که توام با وسعت و فراگیری‌اش بالطبع سرشار از سایه روشنها و نقاط بی‌شمار سپید، سیاه و خاکستری است.اگر چه مقصود از این نوشته تحلیل و کاوش بابک بیات و هنرش نبوده و نیست - که این در درون فیلم و وظیفه اثری است که در این باره ساخته شده - که غرض اشاره به چالشی است که در پرداخت به همه جزئیات در این گستره وسیع وجود دارد. بن بست تلاشی است برای شناخت بیشتر و بهتر او. یکی از دو فیلمی که درباره ی #بابک_بیات ساخته شده است. بن بست بیشتر پیرامون موسیقی فیلم‌های او و آهنگسازی در سینماست. فیلم دیگر با عنوان "وقتی کنار پیانو گریه می کنم" پیرامون آثارش در زمینه موسیقی پاپ و ترانه است، که فرصت آماده شدن آن تا کنون مهیا نشده است.
#بهرام_بیضایی :


طاقت بيار طاقت. كه پهلوانی جز طاقت نيست. چون تورا شكنجه می كنند بايد كه بر ايشان بخندی واگر نتوانی خنديد آب دهان بر رويشان بيفكنی. و اگر آب دهان نتوانستی افكند ناسزايشان بگويی واگر ناسزا نتوانستی دندان خشم بفشری واگر دندان خشم فشردن نتوانی مباد بنالی كه ايشان از تو همين خواهند. و اگر بيش خواهند مباد بگريی كه چون بگريی آنگاه است كه ايشان بر تو بخندند.


باشگاه شاهنامه پژوهان

«قصه هاي مير كفن پوش ( 1358 )»
{فیلمنامه}
دختر : تو شوربخت شور چشم هر چه دارے از آن ڪیست؟
آسیابان : هر چه ما داریم از پادشاه است.
زن : چه مے گویے مرد، ما ڪه چیزے نداریم.
آسیابان : آن نیز از پادشاه است.

📕 مرگ یزدگرد
✍🏻
#بهرام_بیضایی📚
45tn_چهار_صندوق_-_42بهرام_بیضایی.pdf
4.8 MB
سیاہ: بہ لطفِ الطاف شما درآمدمون سہ برابر شده.

مترسڪ: باعث افتخارہ! قبلا چقدر درآمد داشتی؟

-هیچے قربان!

-می‌ بینید؟ قبلا هیچے نمی‌ گرفتہ و حالا درست سہ برابرش می‌ گیره.

#نمایشنامہ
#چهار_صندوق
#بهرام_بیضایی

متن ڪامل این نمایشنامہ در ژامہ وو موجود است.
✳️به بهانه تولد #بهرام_بیضایی

دیکته‌اش خوب بود و اغلب بیست می‌شد....اما وقتی معلم جریمه سنگینی برای دیگران تعیین کرد به اعتراض گفت: این کار درست نیست...چطور یک نفر آدم می‌تواند یک شبه چهارصد بار از روی یک دیکته بنویسد؟...معلم گفت: خفه شو بشین!....تو که دیکته‌ات خوب است....و شروع کرد به دیکته گفتن...ننوشت و برگه سفید داد و صفر شد!...معلم گفت: باید چهار صد بار از روی دیکته بنویسی و او گفت: یکی هم نمی‌نویسم!....معلم گفت: حالا می بینیم!....فردا بدون آنکه چیزی بنویسد به مدرسه رفت...معلم تمام ساعت او را به چوب بست و می گفت: می‌نویسی یا نه؟...و او می گفت: نمی‌نویسم و ننوشت!....

"
بهرام بیضایی" هیچگاه دیکته ننوشت و دیکته نشد....کسی که دیکته‌اش خوب است، به دیکته شدن تن نمی‌دهد!....در دهه شصت یکی از مسئولان سینمایی به صراحت به او گفت:" ما نویسنده نمی‌خواهیم، تایپیست می‌خواهیم"....بهرام بیضایی اما نویسنده ماند....آنکه قلمش خوب است، تایپیست نمی شود!



رضا صائمی
منتقد سینما
،
_ همیشه بر آن بودم که داد به شهریار بَرَم، اکنون او این‌جاست داد از او کجا بَرَم ...

_ همه‌ی زندگی‌ام خوابی آشفته بود، در چنین آسیای ویرانه که از پدرانِ پدر به من رسید، جز خواب آشفته چه باید کرد؟

_ دشمن تو این سپاه نیست پادشاه،
دشمن را تو خود پرورده‌ای.
دشمن تو پریشانی مردمان است،
ورنه از یک مشت ایشان چه می‌آمد؟

_ موبد: بسیار آتش‌کده‌ها که هنوز برجا است. مردمان را باید به گفتارِ گرمْ آیینِ ستیز آموخت.

زن: پر نگو موبد! در مردمان به تو باور نیست ازبس‌که ستم دیده‌اند.

سردار: نفرین بر سپهر! از این پیش‌تر زبان آن را که چنین می‌گفت از حلقوم به‌در می‌آوردیم.

زن: جز درآوردن زبان کاش شما را هنر دیگری نیز بود؟

_ پندنامه بفرست ای موبد اما اندکی نان نیز بر آن بیافزای
ما مردُمان از پند سیر آمده‌ایم و بر نان گرسنه‌ایم ...

_ نان کشکینش بده و سپس به تازیانه ببند تا سخن گوید. بپُرسش ﺷﻤﺎﺭِ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻮﻳﻨﺪ؟

ﭼﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟ ﺳﻮﺍﺭﻩﺍﻧﺪ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ؟ ﺩﻭﺭ می‌شوﻧﺪ ﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﮏ؟ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ گذشتن‌اند ﻳﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ؟

او ﭘﻴﮏ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺧﺒﺮﭼﻴﻦ ﻳﺎ ﭘﻴﺶﺁﻫﻨﮓ؟ ﺑﭙﺮسش ﻭﻳﺮﺍﻧﻪ ﭼﺮﺍ می‌ساﺯﻧﺪ!

ﺁﺗﺶ ﭼﺮﺍ میﺯﻧﻨﺪ! ﺳﻴﺎﻩ ﭼﺮﺍ میﭘﻮﺷﻨﺪ! ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍی ﮐﻪ می‌گوﻳﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ؟

_ آسیابان: هرچه داریم از پادشاه است

زن آسیابان: چه می‌گویی مرد، ما که چیزی نداریم!

آسیابان: آن هم از پادشاه داریم ...

_ اندوه را پایانی است
مردمان باز می‌گردند،
ویرانه‌ها ساخته می‌شود
و ساخته‌ها از مردمان پُر
بمان و نیک‌بخت شو ...

#مرگ_یزدگرد 📚
#بهرام_بیضایی